سلام
مدت زیادیه که تو این وبلاگ میام و پست ها و نظرات رو میخونم نه تاحالا نظری داده بودم نه سوالی رو مطرح کرده بودم اگه الانم دارم این متن رو مینویسم مثه خیلیا دیگه طاقت نداشتم و خواستم حداقل یکم خالی بشم .
سنم  خیلی پایینه تک فرزندم وضع مالی خوب پدر و مادر تحصیل کرده ای دارم هیچی کم ندارم بدون استثنا هیچی ولی همه اینا ظاهر زندگیمه .
سال اول راهنماییم درسم خیلی خوب بود رفته بودم مدرسه تیزهوشان دلم میخواست بشم همونی که میخوام  میخواستم زندگی که دوست دارم بسازم هیچ دوست و رفیقی نداشتم چون تک فرزند بودم نمیذاشتن هیچ جا برم  همیشه تو خونه تنها بودم آهنگ میذاشتم و پا آهنگ گریه میکردم مامان و بابام تو کل روز یا خونه نبودن یا وقتی هم بودن فقط فقط گوشی دستشون بود یه بار به من نگفتن تو یه دختر سیزده چهارده ساله چرا اهنگ میذاری باهاش گریه میکنی یه دفعه کسی نبود وقتی گریه میکردم بیاد و آرومم کنه .
تنها کسی بودم تو خانواده نماز میخوندم تا اینکه همون راهنماییم یه پسره اومد لب مدرسمون شروع کرد حرفایی که بقیه میزنن شماره بده و از این حرفا.
4 ماه این طوری گذشت تا اینکه مدیرمون فهمید از مدرسه بیرونم کرد فقط به خاطر اینکه پسر دنبالم بود  هیچ کاری نکرده بودم فقط فقط به خاطر یه پسر از تیزهوشان بیرونم کردن مدرسه عادی درس خوندم خدا میدونه تا حالا یه بارم نذاشتن از خونه برم بیرون  .
خدا میدونه تا حالا یکی نبوده باهاش حرف بزنم منی که همه نمراتم از 19 کمتر نبود هیچ نماز نخونده ای نداشتم الان شدم یه ادمی که اصلا خجالت میکشم تعریفش کنم .
کی گفته مامانا همه چیو از چشمای دختراشون میفهمن دروغ محضه هیچ کس هیچ کس هیچوقت حال منو نفهمید.
متاستفم واسه خودم و امثال خودم که هنوز دبیرستان رو تموم نکرده اینه حال و روزمون . ببخشید که طولانی شد و مرسی از اینکه خوندین فقط یه چیزی خواهش میکنم ازتون برام دعا کنین اینقدی دلم گرفته که هر روز میگم خدا کنه فردایی نباشه فقط دعام کنین .

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)