خانواده برتر

سلام

سلام

شما باید با پدرتون تنهایی حرف بزنید ( زمانی که خواهرتون مدرسه هست ) و قانعش کنید که دیگه از حرفایی مثل " من براتون کم گذاشتم و ... " استفاده نکنه .

بهش بگید که شما برامون پدر خیلی خوبی هستید ، ولی حتی اگه همه دنیا رو برامون فراهم کنید و از این حرفا بزنید که من براتون پدر خوبی نبودم یا ... ; این باعث میشه که اگه ما جایی کم بیاریم یا حالمون به خاطر هر چیزی ، بد باشه ; ما ( و مخصوصا خواهرم ) شما رو مقصر بدونیم و جر و بحث کنیم .
حتی ممکنه وقتی خواهرم بیرون هست و بارون شروع به باریدن کنه و همراهش چتر نباشه ; بازم شما رو مقصر بدونه و بگه که تقصیر باباست !

بگید که سن خواهرم کمه و هنوز با خیلی از واقعیتهای جامعه آشنا نشده . اون الان توی سنی هست که حرفای ما تأثیر خیلی زیادی روش میذاره و خیلی وقتا برخوردش با ما با توجه به حرفایی هست که توی خونواده بین همدیگه رد و بدل می کنیم .

اگه اون (خواهرتون ) سر هر چیز کوچیکی باهات ( منظورم با پدرتونه ) بحث میکنه ، یه دلیل اصلیش برمیگرده به اینکه اون حرفای تو رو به خاطرش میسپاره و هر جایی از یه چیزی ، ناراحت و اذیت بشه ; همون حرفای قبلیتونو به خودتون می زنه و یه چیزایی هم بهش اضافه می کنه .

اگه اون از خوب بودن خودش میگه ، به خاطر اینه که همه ما ، خوبیاشو ندیدیم و به خوبی هاش توجه زیادی نشون ندادیم .

اگه اون ، وسط بحث و عصبانی بودنش ، گریه می کنه ; به خاطر اینه که دلش نمیخواد این حرفا رو بزنه ; ولی از این دلش گرفته که ما اونو حمایتش نکردیم و براش دوستای خوبی نبودیم تا حرفای دلشو به ما بگه .

در ادامه حرفاتون به پدرتون بگید که سعی کنه از این به بعد ، خودشو پیش زن و بچش ، یه پدر بد و کم کار ندونه ; و به جاش ، اگه خواهرت کار خوبی کرد ، ازش تعریف کنه . یا اگه براش یه لیوان آب میاره ، بگه که دست دختر گلم درد نکنه .

اگه همه شما خوبیای خواهرتونو ببینید و ازش تعریف کنید ، این باعث میشه که خواهرتون سعی کنه اون خوبیا رو تقویت کنه و افزایش بده .‏
اگه پدرتون وقتی احساس می کنه که خواهرتون با ادبه ، از ادبش تعریف کنه ، این براش مثل یه توصیه خوب میمونه و خواهرتون سعی می کنه بیشتر مواظب رفتار و گفتارش باشه .
اگه پدرتون براش یه هدیه کوچیک بخره ، و وقتی خنده اونو میبینه ، بغلش کنه و بگه که خوشحالم که خوشت اومد ; این باعث میشه که خواهرتون ، پدرشو یه پدر خوب بدونه و با بغل شدنش ، محبت پدری رو احساس کنه و اونو تکیه گاه خودش بدونه . و اگه این اتفاق بیفته ، خواهرتون کمبود محبت رو حس نمی کنه و تصویر ذهنی خوبی از پدرش میسازه .

از اون طرف ، شما باید با خواهرتونم حرف بزنید ( وقتی که دوتایی با همید ) و بهش بگید که اگه من و تو نتونیم با پدرمون خوب حرف بزنیم ، بعدا که خودمون بزرگ میشیم ، بچه هامون به ما احترام نمیذارن و برخورد بدی می کنن ( البته گفتن این حرف ، بستگی به این داره که این حرفا برای خواهرتون قابل درک باشه . چون اگه قابل درک نباشه ، باعث سردرگمیش میشه )‏‎ ‎‏.

بگید که اگه باهمدیگه جر و بحث کنید ، اون نمی تونه متوجه بشه که براش دختر خوبی هستی و بازم بعدا دوباره دعواتون میشه .

اگه خواهرتون ، حرفاتونو قبول نکرد یا مقاومت کرد یا عصبی شد ، از دلش دربیار و مقابلش گارد نگیر . چون ممکنه به خاطر اتفاقای قبلی ، نتونه به راحتی حرفاتو قبول کنه و به زمان بیشتری نیاز داشته باشه .

به حرفاش گوش کن و اگه گفت بابا مقصره ; با خونسردی بهش بگو که " شاید ما هم مقصر باشیم که احترامشو نگه نمی داریم . بیا هر دومون از این به بعد سعی کنیم براش دختر خوبی باشیم تا اونم همون پدری بشه که تو دوس داری . امتحانش ضرری نداره که . "

شمامیتونین رفتارخواهرتون روعلت یابی کنین،هرچندکه الان نوجوونه وسردنده لج.

سلام

سلام

اشتباه اشتباهه که یه دختر ١١ ساله اینجوری توی روی پدرش بیاسته ! واقعا در آینده خودش به مشکل میخوره . اول باید پدرتون اقتدارش رو نشون بده بعدشم خواهرتون حتما حتما نیاز به مراجعه به روانپزشک اطفال دارن . چون با این وضعیت شما باید خیلی مراقب باشین . درضمن خودت یادت نره کنکور داری پس مراجعه کنید به یه روانپزشک تا بار روی دوش تو کمتر بشه و مسیر درست رو هم برید

متوجه  نشدم شما اقا هستید یا خانم؟ببینید توجه شخص شما ، احترام گذاشتن، محبت کردن، بیان محاسن پیش بقیه ، روابط لمسی مثل بوسیدن و بغل کردن، یاداوری مناسبت ها مثل تولدش روز دانش اموز روز دختر ، هدیه های فانتزی و .......(البته هر چیزی جای خودش و بدون مبالغه بیش از اندازه)

خواهرتون کمبود محبت داره تو سن حساسیه که بیشتر از همه به محبت پدرتون احتیاج داره ولی چون پدرتون هم مشکل کاری پیدا کرده و کلافه اس و بهش بی توجهی میکنه خواهرتون به طور غیر مستقیم و ناخوداگاه که خودشم متوجه نیست داره به پدرتون میگه که من محبت پدری میخوام.

به سوال کننده 

سلام خانم سکوت

سلام

سلام خواهر  بزرگتر.

عزیزم من خودم پزشکم ، چون شما تجربتون کمه میگم ، دقت کن نگفتم روانشناس بلکه یه روانپزشک اطفال خوب ! (سه شرط) . شاید نیاز باشه حتی دارو مصرف کنن . و اختلالات رفتاری توی این سن خیلی خیلی درمانش آهسته پیش میره و نیاز به پیگیری زیاد داره . اینکه نشد حرف چند جلسه رفته پیش مشاور بعدش گفته حوصلشو ندارم بعدش هم مامانت قبول کرده ! عزیزم همون بزرگ ها به بیماریشوinsight ندارن و انکار میکنت و فکر میکنن مشکل از بقیست ! حالا ایشون که بچست . ( انشالله که البته مشکلش حاد نباشه) .ببین به عنوان خواهرم بهت میگم ، اگه تو یه برابر درد میکشی خواهرت الان داره ده برابر درد میکشه . و تو این سن استرس فوق العاده ای رو تحمل میکنه . و روز به روز بیشتر میشه اگه راه حل درست رو پیدا نکنین و هی بیراهه برین برگردین سر خونه اول و حتی عقب تر ! بترسین از اون زمانی که بزرگتر بشه و یه کاری کنه که نشه درستش کرد . حرف های دوستان هم خیلی مفید بود در مورد ارتباط شما با ایشون به عنوان خواهر 

سلام

علت اینکه پدرتون خودشو پدر خوبی نمی دونه ، میتونه یکی از این دو مورد باشه ;
یا پدرتون یه سری هدفها و برنامه هایی برای بزرگ شدن شما و آیندتون داشته که با محقق نشدن اونا ، خودشو مقصر می دونه .
یا اینکه اون احترامی که باید بهش گذاشته بشه ، گذاشته نمیشه و همین باعث میشه که پدرتون خودشو مقصر بدونه و با خودش فکر کنه که اگه براشون پدر خوبی بودم ، اونا هم با من رفتار خوبی داشتن و این جر و بحث های روزانه پیش نمی اومد .

چون پدرتون در سنی هست که شخصیت و رفتارش ، از سالها پیش ، شکل گرفته ; نمیشه به راحتی از طریق حرف زدن باهاش ، رفتارشو تغییر داد .

ولی خواهرتون در سنی هست که انعطاف پذیری زیادی داره و میشه باهاش حرف بزنید و یه رفتارهایی از خودتون بروز بدید و اونم از شما تأثیر بگیره .

پس اگه حرف زدن با پدرتون نتیجه نده ، باید وارد فاز ارتباط شما با خواهرتون بشید و از طریق بهتر شدن اخلاق خواهرتون ، تأثیرشو به این شکل حس کنید که در درجه اول ، جر و بحث ها کمتر بشه و در درجه دوم ، خواهر شما ، پدرتونو درک کنه و دیگه اونو مقصر ندونه و قدرشو بدونه و از این طریق ، رابطشون بهتر بشه .

یه مثال میزنم تا بهتر متوجه بشید .

مثلا وقتی از مدرسه یا بیرون برمیگردی ، یه هدیه ای براش بخر که می دونی دوسش داره . بعد از صرف شام که همه اعضای خونواده ، دور همدیگه هستید ، اون هدیه رو جلوی چشم پدر و مادرت ، به خواهرت بده و بگو " اینم یه هدیه ناقابل برای خواهر گلم " .
اگه گفت به چه مناسبت ؟ بگو " به مناسبت اینکه هممون دوست داریم " اگه نپرسید ، خودتون باید اینو بگید .
این باعث میشه که خواهرتون ، پیش اعضای خونوادش ، احساس ارزشمند بودن بکنه و متوجه بشه که اونم برای شما مهمه .

حالا که اونم احساس مهم بودنو پیدا می کنه ، کم کم باید شروع به حرف زدن باهاش بکنید ( جایی باهاش حرف بزنید که پدر و مادرتون نباشه ; مثلا توی اتاقتون )
بهش بگو " من تازه متوجه شدم که چرا بابا خودشو پدر خوبی نمی دونه . "
اونم می پرسه چرا ؟
بگید که چون همه ماها اونطور که باید براش احترام میذاشتیم ، احترام نذاشتیم " بعدش بگو " میخوام یه کاری بکنم ، ولی تنهایی نمیتونم و تو هم باید کمکم کنی "
اونم میگه چه کاری ؟
اینجا شما باید قول کمک رو بگیرید و بگید " اول باید قول بدی که کمکم میکنی "
بعد از این مراحل مقدماتی باید ایده خودتونو بهش بگید. به اینصورت که " بیا به مدت دو هفته ، اصلا با پدر ، جر و بحث نکنیم و احترامشو حفظ کنیم و اگه دیدیم خسته هست ، مراعاتشو بکنیم تا ببینیم نتیجه چی میشه . "
اگه بهونه آورد ، باید یه جوری قانعش کنی . مثلا ازش خواهش کن یا بگو که اگه الان اینکارو نکنیم ، ممکنه بعدا فایده ای نداشته باشه .
با آرامش و نرمی بهش بگو ما که دوس نداریم هر روز تو خونه بحث و دعوا با بابا داشته باشیم ؟ اگه ما کاری نکنیم همیشه همین آشه و همین کاسه . تازه امتحان کردنشم هیچ ضرری نداره .

فعلا همینا رو انجام بدید تا ببینیم نتیجه چی میشه .

دوست عزیز. نگفتید هدف خواهر شما از این حرف ها چیه؟؟؟؟

سلام عزیزم. نه اصلا اشکال نداره. اینجور سوالا رو باید پرسید! این موضوع با اون موضوع فرق داره چون زندگی روزمره تو هست. انشالله که مشکل حل میشه

الان تقریبا کامنتارو خوندم!

راستی یه چیز دیگه! اگه گاهی دیدی خواهرت کار خوبی انجام داد و پدر و مادرت فراموش کردن ازش تعریف کنن تو مثلا فرداش یا چندساعت بعدش به خواهرت بگو که بابا خیلی از فلان کارت تعریف کرد! و از اول هم به پدر و مادرت بگو که میخای همچین کاری کنی که دروغ هم نباشه!!

به سوال کننده

سلام

اگه پدرتون بازم خواست با مقصر دونستن خودش ، به حرفای شما خاتمه بده ، حتما توصیه های یکتا خانوم رو انجام بدید و پدرتونو قانع کنید که دنبال مقصر نمیگردید و قصد ندارید اونو مقصر جلوه بدید ; بلکه فقط میخواید اوضاع فعلی رو تغییر بدید تا ارتباط اعضای خونواده باهمدیگه بهتر بشه .

به پدرتون بگید که از این ناراحت میشید که خودتون یا خواهرتون بعضی وقتا باهاش برخورد بدی میکنید و دوس دارید که از این به بعد بهش ( به پدرتون ) احترام بیشتری بذارید و بیشتر باهمدیگه صمیمی بشید ; ولی به کمکش نیاز دارید تا این اتفاق بیفته .

بعد از اینکه نتیجه حرفاتون با پدرتونو بگید ، بحث رو ادامه میدیم . ضمن اینکه تغییر برخوردتون با خواهرتونم فراموش نکنید و به قول یکتا خانوم ، باید هر دو طرفو داشته باشی .

بهترین شیوه طرفداری از خواهرتون در مواقع اختلاف ، اینه که اونو به شکل درستی متوجه اشتباهش بکنید ( دور از چشم پدر و مادر ) تا حواسش باشه که دوباره اون اشتباهو تکرار نکنه و اگه تکرار کرد ، خودش قبل از همه متوجه بشه .

خواهش می کنم دختر خوب👧

خواهرتون مشکل داره اساسی براش کتاب بخون کتاب روانشناسی و براش توضیح بده شاید اینجور کتابا از فهمش خارج باشه.خواهرتون نباید بی ادبی کنه به پدرتون

سلام. 

به پسر ناشناس
آدمش کردم  خخخخ ولی فعلا باهاش دعوا کردم
به سکوت
من بچه هم بودم دزدیدن منو ولی مخ طرفو خوردم از بس سوالای چرت و پرتی ازش پرسیدم خودش آسی شد از دستم خخ
هرکس نزدیک من شه حالشو میگیرم ولی خوب تنهای تنها هم نبودم.به داداشم گفته بودم میرم اونجا و حواسش باشه ولی بعضی موقعا زیادی خوبی میکنم و این بده

در کل من تو حرف زدن میگن شجاعم
هر حرفی و بخوام میزنم مهم نیست طرف مقابلم کی باشه میخواد رییس باشه یا یه بیکار یا یه دیوونه اما خوب بی احترامی نمیکنم فقط از تحمیل کردن بدم میاد

خیلی ممنون عزیزم🥀

سلام

چون مدتها بود که رابطه خوبی بین اونا وجود نداشت ، برای اوایلش خیلی خوبه که توجه پدرتون بهش خیلی زیاد باشه ; علتش اینه که این توجه زیاد، باعث میشه که خواهرتون ، فقط محبت پدری رو دریافت کنه و به گذشته فلش بک نزنه و دنبال بهانه هایی از قبیل " چرا تا حالا باهام خوب نبودید و ... " نباشه .

ولی الان که پدرتون از حرفای شما تأثیر می گیره ، بهترین فرصته که طوری باهاش حرف بزنید که این توجه زیاد ، بعدا به سخت گیری و عدم اعتماد ، تبدیل نشه .
چون شما پیاز داغشو زیاد کردی و ممکنه با گذشت زمان ، پدرتون برای اینکه اون اتفاقها و خطرات ، خواهرتونو تهدید نکنه ; نسبت به خواهرتون سخت گیری کنه و روی کوچکترین رفتاراش ، حساسیت زیادی نشون بده یا بهش شک کنه . و این باعث فاصله گرفتن اونا از همدیگه بشه .

منظور از اینکه گفتم " طوری باهاش حرف بزنید که ... "
اینه که به پدرتون اطمینان خاطر بدید که اگه روابط هممون با خواهرمون ، مثل یه رابطه دوستانه باشه و اون ، در لحظه هایی که نیاز به مشورت و کمک داره ، از ما ( یعنی خونوادش ) کمک بگیره و راحت حرفاشو به ما بزنه ، هیچ خطری اونو تهدید نمی کنه و جای نگرانی نیست . و اگه اون ، به اندازه کافی ( و نه بیش از حد ) از خونوادش محبت ببینه ، نیازی به محبت های ظاهری غریبه هایی که هدف دیگه ای دارن ، نخواهد داشت .

در سمت مقابل ، باید خواهرتونم توجیه کنید و با زبون دوستانه ، مقدمه چینی کنید و بعد بهش توصیه کنید که اگه میخوای رابطه تو و بابا اینجوری باشه که تو دوس داری ، تو هم باید روی کارای خودت دقت کنی و کاری نکنی که بابا از دستت دلخور و ناراحت بشه .

مقدمه چینی ، به این صورته که ازش چند تا سوال بپرسی . سوالاتی مثل بیرون چطور بود ؟ _ چیکارا کردید؟ _ خوش گذشت ؟ و ...

در مور غیر قابل تحمل بودن بعضی رفتاراش ، اگه میشه مثال بزنید و اگه نخواستید که عین اون رفتار رو بگید ، به صورت کلی و سربسته در موردش بگید تا بهتر بتونم نظر بدم .
چون در بحث رفتار ، هر کاری ، برخورد متناسب با خودشو داره و اینطوری نمیشه نظر دقیقی داد .

خواهش میکنم .

به آقا پسر ناشناس
شما هم مثه من تو کتک زدن مهارت دارین😃

به سکوت 

سلام. خواهش میکنم عزیزم.. 

سلام

ابراز احساسات برای هر کسی و هر سنی ، باید مطابق با اون انجام بشه تا به نتیجه برسه . مثلا توی محیط خونواده وقتی به یه بزرگتری ابراز احساسات میکنی ، اون برای پذیرشش ، سعی می کنه که توی ذهنش به نشونه های واقعی بودن یا غیر واقعی بودنش پی ببره و بر اساس اون ، عکس العمل بده ; یعنی اگه احساس کنه که ابراز احساسات ، بصورت ظاهری هست ; اونم وانمود میکنه که پیام شما رو دریافت کرده و قبول کردنش از ته قلبش نیست .
ولی بچه ها مثل بزرگترا نیستن که خیلی ریز بشن و اگه تشخیص ندن که محبت کلامی شما ، غیر واقعیه ; خیلی زود اینو قبول میکنن .
ممکنه حس کنید که اینا مشابه همدیگه شدن ; ولی تفاوتش اینه که بچه ها آسونتر از بزرگترا ، ابراز احساساتو قبول میکنن .

پس شما که تونستید از عهده ابراز دوس داشتن به مادرتون بربیاید ، کار ساده تری در مقابل خواهرتون دارید و با وجود ضعفی که دارید ، کار سختی در پیش ندارید .

در مورد رفتارهایی که داره ، بخشی از اونا برمیگرده به تربیت ناصحیحش ، بخشی به برخورد نادرست شما و بقیه اعضای خونواده مربوطه و بخشی به فشارهایی که در نتیجه عدم تربیت درست و عدم برخورد نامناسب براش ایجاد شده ، مربوطه .

مثلا در مورد درس خوندن در عصر یا درس نخوندن ، اون یاد نگرفته که اولویت بندی درستی در کاراش داشته باشه و به همین دلیل ، با یه اولویت بندی دل بخواهی ، به تماشای فیلم و درس خوندن مشغول میشه .

اون باید طوری تربیت بشه که بدونه اگه درساشو در اولویت قرار بده و خوب بخونه ، می تونه به عنوان پاداش ، به دیدن برنامه های مورد علاقش مشغول بشه .
البته در شرایط فعلی ، به احتمال زیاد ، بیشتر لجبازی میکنه و حتی ممکنه بگه " حالا که اینطوره ، اصلا درس نمیخونم " و چه بسا چند روز ، همین کارو بکنه . ولی وقتی ببینه که شما به خاطر لجبازیش ، از موضع خودتون کوتاه نمیای و امتیازی بهش نمیدی و اینطوری برنامه های مورد علاقشم از دست میده ، مجبور میشه که به برنامه جدید عمل کنه .

این روش باید بدون هیچ خشونت و برخورد قهری انجام بشه و حتی اگه اونم صداشو بالا ببره ، شما باید چیزی نگید و به داد و فریادهاش ، بی اعتنایی بکنید . بعضی وقتا چند دقیقه پرخاشگری بچه ادامه پیدا میکنه و طرف مقابل ، حس می کنه که دیگه تحمل این رفتارو نداره و باید مقابله به مثل بکنه یا حس میکنه که بچه داره اصطلاحا از دست میره ، ولی در حقیقت اینطوری نیست و اون با ادامه رفتارش ، سعی در قانع کردن طرف مقابل و امتیاز گرفتن ازش داره .
نحوه انجام این روش ، اینطوریه که به نرمی بهش بگید که همونطور که مدرسه قانون خودشو داره ، خونه ما هم نیاز به قوانینی داره که همه چی سر جای خودش باشه و از این به بعد ، بعد از اومدن از مدرسه و غذا خوردن و کمی استراحت ، تکالیفتو انجام میدی و بعدش تلویزیون میبینی .

اگه توضیح خواست ، به آرومی توضیح میدی ; ولی اگه لجبازی یا پرخاشگری کرد ، نباید از کوره در برید یا مثل خودش رفتار کنید یا روش دست بلند کنید . فقط باید بهش بی توجه باشید تا اون به این باور برسه که این کارا بی فایدست .

برادر زاده من ، هر وقت میخواست چیزی از پدر یا مادرش بگیره یا حرفشو به کرسی بشونه ، با گریه کردن ، اونا رو مجاب میکرد که حرفشو قبول کنن و اونا هم بالاخره قبول میکردن ; ولی در مواجهه با من ، من بهش میگفتم که گریه کردن فایده ای نداره و درخواستشو انجام نمیدادم . اونم بعد از چند بار که دید من با گریه کردنش ، حرفشو قبول نمیکنم ; دیگه واسه من از این روش استفاده نکرد . و وقتی گریه کردنو کنار گذاشت و بعدها ازم درخواستی میکرد ، من یا انجام میدادم ، یا انجام نمیدادم ( و اونم بی خیال میشد و گریه نمیکرد ) ، یا بهش میگفتم ، اگه فلان کارو بکنی ، قبول میکنم و هر چی بهش میگفتم ، همونو انجام میداد تا حرفشو قبول کنم .

در مورد بلند کردن دستش روی شما و گرو کشی ، این به برخوردهای قبلی شما و همه اونایی برمیگرده که کتکش زدن یا ازش گرو کشی کردن . پس شما باید عادت زدنشو کلا ترک کنید و به بقیه هم اجازه ندید که اونو بزنن ; چون اینکار باعث سرخوردگی اون میشه و اونو به سمت همین رفتارها در مقابله با دیگران سوق میده .
اگه شما مشکلات رو با حرف زدن حل کنید یا بهبود بدید و اونم اینو به صورت عملی ببینه ، یاد میگیره که از این روش استفاده کنه .
و اگه در مقابل گرو کشی هاش سکوت کنید یا بگید که بعدا در این مورد حرف میزنیم و بعدا بهش بگید که دیگه این روش جواب نمیده و درخواستتو قبول نمی کنم ، مگه اینکه مستقیما با خودم حرف بزنی و نظر منو بخوای .

بعضی وقتا پیش میاد که شما حسابی از دستش کفری میشی و دلت میخواد یه کاری بکنی ; این مسأله شبیه اینه که شما اینجا یه پستی میخونی و عصبی میشی و دوس داری که یه جواب تندی بهش بنویسی .
اگه شما خودتونو نگه دارید و حرفتونو همون لحظه نزنید ، به احتمال زیاد ، بعد از یه مدت کوتاهی ، فکرتون بهتر کار میکنه و میتونید چیزی نگید یا طوری حرف بزنید که بعدا پشیمون نشید .

اینجا هم همینطوره و شما باید بدونید که در شرایط عصبانیت و عدم تعادل ، نمیتونید برخوردی با خواهرتون داشته باشید که نتیجه خوبی داشته باشه . پس هر چقدرم سخت باشه ، باید خودتونو قانع کنید که در این شرایط ، بهترین کاری که میتونید بکنید ، اینه که هیچ کاری نکنید تا بعدا با فکر بازتری در این مورد تصمیم بگیرید .

سلام .
خواهش .

یکی از کاربردهای محبت کلامی ، اینه که خواهرتون بعدا آسون تر به توصیه های شما گوش میده .
ولی حالا که نمیتونید محبت کلامی بکنید ، باید از دومین و آخرین روش استفاده کنید که اونم مربوط به محبت عملی و حمایت از اون در هر شرایطی که نیاز به حمایت داره ( و اون شرایط ، توجیه پذیر و قابل قبوله )
منظور از شرایط قابل قبول اینه که مثلا وقتی خواهرتون به پدرتون بی احترامی میکنه ، شما نباید ازش حمایت کنید . ولی وقتی که میبینی در یه شرایطی هست که بعضیا اذیتش میکنن و حق با خواهرتونه ، طرف اونو بگیرید .

محبت عملی ، عموما به دو بخش تقسیم میشه . یکی اینه که براش هر از گاهی یه هدیه ای بگیرید و اگه علتشو پرسید ، جوابشو اینطوری با لبخند بدید که " آدم واسه چی برا خواهرش هدیه میگیره ؟ "
با این روش ، شما هم به اون محبت عملی میکنید و هم بدون اینکه محبت کلامی رو بیان کنید ، بهش محبت کلامی می کنید و با جذب اون به سمت خودتون ، راهو برای بهتر شدن رابطتون هموار میکنید .

دومیش ، مربوط به کمک هایی هست که میتونید در زمینه های درسی و غیر درسی بهش بکنید . که اینم نمیدونم چقدر براش وقت دارید . ولی اگه بعضی وقتا شرایط کمک ، فراهم شد و داوطلبانه اینکارو کردید ; در صورت کنجکاویش در مورد دلیل کمکتون ، بازم اینطوری بگید که " آدم واسه چی به خواهرش کمک میکنه ؟ "

گاهی ممکنه اون از شما کمک بخواد و شما وقتشو یا حوصلشو نداشته باشید . اینجا نباید بهش بگید که وقت ندارم یا حوصلتو دارم و حتما یه فرصتی رو تعیین کنید و بگید که اون موقع کمک می کنید .

سلام از خانم سکوت عذر می خوام که پیام نامربوط به پست رو میگم.

خانوم گل نرگس :

سلام
من به خاطر احترام به نظر شما ، نظر خودمو در اون پست نوشتم تا ببینیم چی میشه . ولی منم معتقدم که حتما باید همسرشون نزد یه مشاور خوب برن تا درصد احتمال حل مشکل شون بالا بره .

بابت لطفی که در پیامتون به من داشتید ، ممنونم و براتون بهترین ها رو آرزو می کنم .

به آقای اسماعیل:

ببخشید آقای اسماعیل مشاوره هستند؟مشاور چی؟

خانوم سکوت :

سلام
نظر لطف تونه .
کاملا درست فکر می کنید .

اینکه حس می کنید فقط به دونسته هاتون اضافه میشه، چیز بدی نیست ; چون برای اینکه همه چی خوب پیش بره و شما برای هر عکس العملی از طرف خواهرتون آماده باشید ، باید این اتفاق بیفته ;
خیلی عالیه که اینقدر از خودتون شناخت دارید و میدونید که باید چیکار کنید .
اگه عمری بود ، حتما بازم به این صفحه سر می زنم و بحث رو با توجه به نتایجی که میگیرید ، ادامه میدیم .

ممنون از دعای زیبایی که کردید .
موفق باشید

‏_ . _ . _
‏_ . _ . _

خانوم گل نرگس :

خواهش می کنم .
الهی آمین
امیدوارم برای شما هم سال پربار و خاطره انگیزی در پیش باشه .

پسر ناشناس :

بنده مشاور نیستم . ولی بعضی وقتا دوستان از نظراتم برداشت میکنن که مشاورم و بعضی وقتا هم نظر لطفشونه که منو مثل مشاورها میدونن .

به خانوم سکوت و آقای اسماعیل و گل نرگس

سلام؛

پسر ناشناس :

در همون صفحه جواب دادم .