خانواده برتر

مشورت در قالب پرسش و پاسخ در مورد ازدواج و مدیریت خانواده

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ

کانال خانواده برتر در ایتا: معرفی مطالب پر بازدید و پربحث

جستجو با گوگل در خانواده برتر

جدیدترین ها
مطالب کاربران
صفحات کاربران
به روز شده ها
جدیدترین نظرات کانال و گروه خانواده برتر حمایت از مطالبه گری
توهم عاشقی ... (۲۳۱۷ بازدید توسط ۱۷۶۶ نفر) - (۰ نظر)
تاوان یک عشق ... (۱۶۹۴ بازدید توسط ۱۲۹۰ نفر) - (۰ نظر)
بیا با کفش‌های من چند قدم راه برو... (۱۴۳۲ بازدید توسط ۱۰۹۹ نفر) - (۰ نظر)
زباله‌هایی که راه می‌روند ... (۱۷۵۱ بازدید توسط ۱۳۵۹ نفر) - (۰ نظر)
من بودم و ضربان قلبم ... (۱۵۷۲ بازدید توسط ۱۲۰۵ نفر) - (۲ نظر)
یک پک تلخ به سیگار تلخ ... (۱۱۴۹ بازدید توسط ۹۱۳ نفر) - (۱ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۱۱۵۴ بازدید توسط ۸۱۵۰ نفر) - (۴۵ نظر)
عجیب‌ترین حس در دنیا چیه؟ (۱۷۰۷ بازدید توسط ۱۳۰۱ نفر) - (۱ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۶۱۹۸ بازدید توسط ۴۶۵۷ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۶۱۵۵ بازدید توسط ۴۷۶۴ نفر) - (۱۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۴۶۶ بازدید توسط ۱۸۱۱ نفر) - (۱۰ نظر)
آثار منفی ابراز علاقه های مجازی پسر به دختر چیست؟ (۱۹۳۵ بازدید توسط ۱۴۱۴ نفر) - (۳۲ نظر)
درسی که از محرم امسال گرفتم (۲۱۸۱ بازدید توسط ۱۵۷۳ نفر) - (۲۷ نظر)
در حکومت دینی هر اتفاقی بیفته مقصر دین هست؟! (۳۱۷۳ بازدید توسط ۲۰۷۲ نفر) - (۱۰۸ نظر)
الگوی خانه داری، حضرت زهرا (علیها السلام) (۱۸۶۲ بازدید توسط ۱۲۴۶ نفر) - (۵۴ نظر)
علی نَفسِ محمّد - روز مباهله (۷۱۴ بازدید توسط ۴۲۷ نفر) - (۲ نظر)
احساسی پاک به سانِ دوست داشتن (۱۷۸۶ بازدید توسط ۱۲۴۰ نفر) - (۸ نظر)
ناتوانی در جویای کار بودن و عدم درآمد (۲۰۰۶ بازدید توسط ۱۳۷۲ نفر) - (۲۲ نظر)
واقعاً عادی شدن جسم زن راهکار درستی برای ادامه زندگی ماست؟! (۳۴۳۰ بازدید توسط ۲۳۱۱ نفر) - (۷۸ نظر)
برآورده شدن آرزو پس از مدت‌ها (۱۴۴۰ بازدید توسط ۹۱۷ نفر) - (۱۰ نظر)
دین خوبی که خوب آن را نفهمیدم (۱۰۸۷ بازدید توسط ۶۶۵ نفر) - (۴ نظر)
گلایه ای در مورد سانسور در خانواده برتر (۱۳۳۳ بازدید توسط ۸۷۹ نفر) - (۱۲ نظر)
موقع عقد، حتما حواس تون به این بند ها و نکات قانونی باشه - ویژه آقایان (۲۳۴۵ بازدید توسط ۱۶۶۹ نفر) - (۱۷ نظر)
آقایان ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۳۱۶۹ بازدید توسط ۲۳۶۶ نفر) - (۳۲ نظر)
خودمون با چادر خفه کنیم تا شما راحت باشید؟! (۳۶۵۱ بازدید توسط ۲۵۷۵ نفر) - (۵۳ نظر)
خانم ها ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۴۳۷۴ بازدید توسط ۳۰۱۸ نفر) - (۸۹ نظر)
آقایون اگه این کارها رو انجام بدید برای همسرتون بهترین مرد دنیا میشید (۲۹۹۲ بازدید توسط ۲۱۱۱ نفر) - (۱۷ نظر)
فرهنگ‌سازی برای عابر پیاده (۸۴۹ بازدید توسط ۵۴۷ نفر) - (۳ نظر)
جادوی نوشتن و تأثیرات آن (۱۴۷۸ بازدید توسط ۹۵۷ نفر) - (۶ نظر)
ترک خانوادۀ سمّی (۲۲۸۲ بازدید توسط ۱۴۲۰ نفر) - (۱۰ نظر)
چهل سالگی ام مبارک (۳۳۸۳ بازدید توسط ۲۳۳۹ نفر) - (۴۴ نظر)
راهنمای دریافت غذای تبرکی حرم امام رضا (ع) (۱۹۷۹ بازدید توسط ۱۲۲۹ نفر) - (۱۶ نظر)
زرنگ باش (۲۲۷۰ بازدید توسط ۱۴۷۸ نفر) - (۲۰ نظر)
چند نکته به عنوان نصیحت برادرانه به دختران (۹۲۳۸ بازدید توسط ۶۵۰۲ نفر) - (۱۰۴ نظر)
دلایل ماندگاری معصومین علیهم السلام (۱۲۷۶ بازدید توسط ۷۵۸ نفر) - (۹ نظر)
در مورد بسم الله الرحمن الرحیم (۱۸۸۶ بازدید توسط ۱۱۱۳ نفر) - (۹ نظر)
در مورد فتنه ی اخیر به بهانه ی فوت مهسا امینی (2) (۲۳۸۶ بازدید توسط ۱۶۱۲ نفر) - (۰ نظر)
لذّت با هم بودن رو به خاطر مسائل مادی برای همیشه از بین نبرید. (۵۶۱۸ بازدید توسط ۳۸۰۷ نفر) - (۱۱۶ نظر)
بیشتر به خودت فکر کن (۱۹۰۹ بازدید توسط ۱۳۱۵ نفر) - (۸ نظر)
من اگه دختر بودم از پسر خوب خواستگاری می کردم! (۴۳۴۵ بازدید توسط ۳۱۴۵ نفر) - (۴۷ نظر)
ارائه ی نمای کلی از دنیای پسر ها به دخترها (۵۷۵۷ بازدید توسط ۴۱۵۵ نفر) - (۲۵ نظر)
اگه دوست دارید محبوب دیگران باشید خوش اخلاق باشید (۲۸۱۷ بازدید توسط ۱۷۲۱ نفر) - (۱۵ نظر)
دختر انسان است عروسک نیست (۵۶۱۹ بازدید توسط ۴۰۰۳ نفر) - (۵۹ نظر)
علی باش فاطمه ات می شوم (۲۹۲۵ بازدید توسط ۲۰۱۶ نفر) - (۳۳ نظر)
خوبی هاتون رو با توجه به جنبه و ظرفیت افراد نثارشون کنید (۱۸۵۲ بازدید توسط ۱۲۵۷ نفر) - (۲۸ نظر)
تابویی به نام طلاق (۲۱۱۸ بازدید توسط ۱۴۴۸ نفر) - (۲۸ نظر)
برسد به دست دختران؛ عشق، کلمه ای فریبنده (۱۷۸۶ بازدید توسط ۱۲۲۹ نفر) - (۰ نظر)
شوهرم یه رفیق داره، که اون منم (۴۴۲۱ بازدید توسط ۳۰۳۲ نفر) - (۵۱ نظر)
خیلی از دخترها و خانواده هاشون هستن که شرایط اقتصادی آقایون رو درک می کنن (۷۷۱۳ بازدید توسط ۴۲۴۵ نفر) - (۵۸ نظر)
اگه هنوز خودارضایی رو ترک نکردی بیا تو (۸۷۶۲ بازدید توسط ۵۹۶۷ نفر) - (۶۹ نظر)
صفحه شخصی Dady i baby (۱۰۶۲ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی اسکیزویید (۳۸۰۰ نمایش) - (۵۷ نظر)
صفحه شخصی "گمنامی عشق است" (۱۰۹۹ نمایش) - (۸ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۱۱۶۸ نمایش) - (۱۱ نظر)
Dady me baby (۱۸۰۷ نمایش) - (۶۲ نظر)
صفحه شخصی پرینازم ۷ (۱۸۴۰ نمایش) - (۶۶ نظر)
صفحه شخصی " پسر 52 " (۸۸۹۵ نمایش) - (۹۹ نظر)
صفحه شخصی آتنا مرادی (۱۴۸۲ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۲) (۱۰۱۴ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (2) (۲۱۰۵ نمایش) - (۴۵ نظر)
صفحه شخصی سبحان 83 (۵۲۲۷ نمایش) - (۲۷۱ نظر)
صفحه شخصی منتظر منتقم فاطمه"سلام الله" (۵۷۵۰ نمایش) - (۲۷۵ نظر)
صفحه شخصی پرینازم Four (۳۳۸۳ نمایش) - (۷۵ نظر)
صفحه شخصی گلی خانم (2) (۴۶۳۲ نمایش) - (۱۲۹ نظر)
صفحه شخصی مروان الشقب (۸۲۰۴ نمایش) - (۱۹۴ نظر)
صفحه شخصی شب (۱۸۴۲ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی 🌙 secret of my heart ⭐ (۹۸۶۰ نمایش) - (۴۰۴ نظر)
صفحه شخصی با نام عرفان (حافظ) (۶۹۶۵ نمایش) - (۱۸۶ نظر)
صفحه شخصی berelian (۸۹۲۹ نمایش) - (۲۶۵ نظر)
زندگی به شرط سید ! (2) (۴۷۹۳ نمایش) - (۱۳۰ نظر)
صفحه شخصی "زندگی ب شرط سید" (۲۳۸۸۸ نمایش) - (۴۵۸ نظر)
صفحه ی شخصی 2017 (۳۸۰۴ نمایش) - (۹۸ نظر)
صفحه شخصی DOKHTAR LOR (۱۵۵۱ نمایش) - (۱۷ نظر)
صفحه شخصی ساقی (۶۳۰۴ نمایش) - (۲۰۱ نظر)
صفحه ی شخصی "مردی در بیابان های خلوتِ خدا" (۲۱۰۳ نمایش) - (۳۲ نظر)
صفحه ی شخصی Angel girl (۱۵۵۸ نمایش) - (۱۳ نظر)
صفحه شخصی "دختران حتما بخوانند" (۴۹۹۳ نمایش) - (۱۵ نظر)
صفحه شخصی رضا alone "احادیث و موضوعات مختلف" (۳۸۹۰ نمایش) - (۱۳۶ نظر)
صفحه شخصی فرشاد (۱۴۴۸ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی Holy Mind (۳۲۸۳ نمایش) - (۱۲۲ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (4) (۸۰۹۵ نمایش) - (۵۱۹ نظر)
صفحه شخصی خانم M&M (۶۵۹۳ نمایش) - (۳۴ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۱۰۴۸۲ نمایش) - (۶۲۳ نظر)
صفحه شخصی رضا alone پُست دوم (۹۴۴۹ نمایش) - (۲۴۲ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (۱۹۵۷۲ نمایش) - (۷۳۶ نظر)
صفحه شخص گلی خانم (۱۸۰۰۴ نمایش) - (۶۲۶ نظر)
صفحه ی احادیث گیاهی و درمانی🌾 (۴۸۸۳ نمایش) - (۵۹ نظر)
صفحه شخصی رهام روشن ضمیر (۶۱۱۶ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (3) (۳۲۴۴۲ نمایش) - (۱۰۶۸ نظر)
صفحه شخصی Ata MST (۱۰۷۶۷ نمایش) - (۳۶۷ نظر)
صفحه شخصی رضا alone (۱۷۱۷۰ نمایش) - (۸۷۵ نظر)
صفحه شخصی پسر آریایی (۱۰۴۸۱ نمایش) - (۳۱۲ نظر)
صفحه برنامه ‌نویسان خانواده‌ برتر (۲۷۶۹ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی دختر قمی (۳۴۵۰ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی .•.•.•امیرخان•.•.•. (۴۲۴۸ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی مشکات (۵۳۳۳ نمایش) - (۱۷۶ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۳۶۸۰ نمایش) - (۴۲ نظر)
صفحه مرد شب ویژه پرسش و پاسخ خصوصی (۴۲۸۰ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی آیدا 👑👩‍⚕️💐 (۸۸۹۳ نمایش) - (۱۲۷ نظر)
صفحه شخصی Ali Piroozi (۴۴۹۷ نمایش) - (۱۶۰ نظر)
چه مدل چادری بهم میاد ؟ (۱۲۰۶۷ بازدید توسط ۹۲۸۵ نفر) - (۲۰ نظر)
نماهنگ نیمه شعبان با صدای امیر عارف (۱۴۷۰ بازدید توسط ۱۱۲۶ نفر) - (۲ نظر)
اگه در گذشته دوست پسر داشتی زن من نشو ... (۲۷۲۳۳ بازدید توسط ۲۰۳۰۶ نفر) - (۹۴ نظر)
خانم ها، معمولا چه قدر خرید میکنید ؟! (۱۲۷۸۹ بازدید توسط ۹۶۹۸ نفر) - (۷۳ نظر)
اگه روی تو غیرت نداره یعنی براش مهم نیستی (۱۰۵۴۳ بازدید توسط ۷۲۷۶ نفر) - (۶۷ نظر)
نمی خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه (۱۱۷۴۱ بازدید توسط ۸۷۴۹ نفر) - (۵۰ نظر)
فانتزی های جالب و خنده دار در مورد ازدواج (۲۰۱۱۰ بازدید توسط ۱۴۸۶۷ نفر) - (۱۰۷ نظر)
خطاب به دخترهایی که به خاطر کنجکاوی تمایل دارن با پسرها دوست بشن (۸۹۵۴ بازدید توسط ۶۴۸۰ نفر) - (۴۳ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۱۱۵۴ بازدید توسط ۸۱۵۰ نفر) - (۴۵ نظر)
بهترین غذایی که درست کردی چی بوده؟ (۱۰۳۶۴ بازدید توسط ۷۶۸۰ نفر) - (۸۸ نظر)
می خوام به آشپزیم تنوع بدم (۶۶۴۹ بازدید توسط ۴۷۵۱ نفر) - (۷۹ نظر)
مصادیق جزئی که در انتخاب همسر باید حتما آنها را مد نظر داشته باشید (۳۹۷۶ بازدید توسط ۳۲۳۱ نفر) - (۲۶ نظر)
انواع تفریحات یه زن و شوهر با امکانات کم (۵۴۳۵۹ بازدید توسط ۴۱۲۰۶ نفر) - (۵۱ نظر)
به داد مستاجران برسید (برسیم) (۳۱۰۸ بازدید توسط ۲۳۶۳ نفر) - (۱۳ نظر)
خاطرات خنده دار دختر خانم ها از خواستگاران شون (۹۲۰۴ بازدید توسط ۷۰۷۵ نفر) - (۱۳ نظر)
1000 تا دوست دختر داشتم ولی الان امام زمان می خوام (۴۹۷۴ بازدید توسط ۳۹۷۹ نفر) - (۷ نظر)
شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم (۲۰۵۹۳۲ بازدید توسط ۱۵۸۲۰۶ نفر) - (۶۹ نظر)
دروغگویی بعضی از دختران دوست پسر دار به خواستگار (۱۱۶۲۳ بازدید توسط ۸۵۶۴ نفر) - (۴۹ نظر)
از تجربیات تون در مورد خانه دار شدن بگید (۶۴۷۱ بازدید توسط ۴۳۳۵ نفر) - (۲۰ نظر)
سرگرمی تون وقتی تنها هستید چیه؟ (۳۸۵۶ بازدید توسط ۲۹۴۹ نفر) - (۳۳ نظر)
دوست دارید چه نیرو، توانایی یا هنر خارق العاده ای داشته باشید؟ (۲۶۹۴ بازدید توسط ۱۸۸۱ نفر) - (۳۸ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۶۱۹۸ بازدید توسط ۴۶۵۷ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۶۱۵۵ بازدید توسط ۴۷۶۴ نفر) - (۱۶ نظر)
اگه از دختری خوشم اومد، چکار کنم که همون اول جواب رد نگیرم؟ (۴۷۷۱۵ بازدید توسط ۳۶۳۱۸ نفر) - (۷۲ نظر)
دخترهای خوب و سنگین، راه پسرها رو برای ازدواج باز بذارید (۱۱۵۳۹ بازدید توسط ۸۲۰۹ نفر) - (۸۱ نظر)
چند سوال در مورد ازدواج از دخترانی که رشته های پزشکی خوندن (۷۴۴۰۳ بازدید توسط ۵۸۱۱۴ نفر) - (۲۱۷ نظر)
معایب و مزایای ازدواج با یک فرد مشهور چیه؟ (۲۸۱۰ بازدید توسط ۲۰۶۶ نفر) - (۱۹ نظر)
دختر مذهبی کجایی ، دقیقا کجایی ؟! (۲۹۵۸۵ بازدید توسط ۱۹۶۵۰ نفر) - (۱۲۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۴۶۶ بازدید توسط ۱۸۱۱ نفر) - (۱۰ نظر)
از خاطرات خوب و خنده دار دوران مدرسه و دانشگاه بگید (۸۳۰۶ بازدید توسط ۵۹۰۰ نفر) - (۲۹ نظر)

۲۰۹ مطلب با موضوع «درد دل های دختران و پسران» ثبت شده است

جای من باشید چکار میکنید ؟

سلام خدایا شکرت واسه داده و نداده ات
ی دختر 28 ساله با سه تا خواهر 26 , 23 و 21 ساله و دو برادر که یکیش معلوله مادرزادی نیست و یکیشونم 35 ساله . همه مجرد بجز برادر بزرگم که با داشتن یه بچه تو یه اتاق زندگی میکنن و هممون تو خونه صد متری .

خیلی دلمون از داداش بزرگم پره پدر پیرم کارگره بخدا که باورتون بشه واسه دو روز بیست هزار تومن، میدونید چقد سخته ۱۲ ماه سال و با لباس زیر و دامن و زیرشلواری و روسری پوشیدن که اونم موقع پریودی تو گرمای تابستون بو گندت خودتو هلاک کنه یعنی چی؟

میدونید بیشتر وقتا از گشنگی و قاروقور روده هاتون روسری به کمرت ببندی و انقد خودت و خواهرات رو به شکم بخوابید که دیگه شکل جهنمیا خوابتون ببره یعنی چی؟ میدونید همیشه برادرت بگه کفشاتونو قایم کنید که کسی اگه میاد خونمون نفهمه دختر زیاد داریم یعنی چی؟

میدونید مهمونی که زیادن میریم اگرم بریم همیشه میگه نمیخواد دخترا بیان الان همه میگن آهان دختراشونو آوردن که نشون بدن و بگن میخوایم شوهرشون بدیم.

تازه ما که چهار تامون نمیخواستیم بریم هر مهمونی نوبتی یکیمون میخواستیم بریم یعنی چی؟ میدونید چند ساله آرزو به دلم مونده یه نماز شب بخونم چون چند بار خدا خواست نصف شب بیدار شدم نماز بخونم چون از بدبختیه من بابام میخواست بره پیش مادرم بخوابه و من بدشانسو که دید بیدارم ، و خدا میدونه که خودم چقدر عذاب کشیدم و میکشم چه شبهایی که گوشامو میگیرم و معذرت میخوام ازتون میگم الانه که خودمو خیس کنم انقد دسشویی لازمم و تحمل میکنم که خدای نکرده چیزی نبینم ، خیلی سخته خیلییییی .....

بابام ازم متنفره ولی پدرمه من دوسش دارم و همش میترسم یه روز تنها باشم تو خونه حتما منو میکشه چون مزاحم پدر مادرمم تو خونه ، مدرسه و دانشگاه دولتی شاگرد اول و بچه مثبت بودیم مشکل جنسی و اخلاقی هم نداشتیم بد لباس و بی حجاب هم نبودیم مرتب و متانت و حیا و ایمان و... رو سعی کردیم رعایت کنیم .

درسته فقر مادی داشتیم ولی سعی کردیم انسان باشیم دیگه از خودم خجالت میکشم که خرج نون و آبی هم که میخورم بابامو اذیت میکنه خجالت میکشم که بخاطر فقر مالی خانوادم خواستگار برام نمیاد و جلو خواهرامو گرفتم که کسی هم واسه اونا نیاد اونام ندارن .

مگه روایت نداریم هر کی دختر بیشتر داره رحمت خدا برا اون خونه بیشتره ؟ پس خدایا شکرت رحمتت کو؟ میگن احترام پدر و مادر ، نماز اول وقت ، قرآن خوندن و اطاعت از فرامین الهی و... دیگه چکار کنیم؟

الانم با گوشی دوستم که مث خواهر برام عزیزه دارم ازتون کمک میخوام . دیگه نمیکشیم این زندگی خفمون کرده توان نداریم هر کاری میکنی همش باید صبر کنی صبر،صبر،صبر خدایا دیگه چقد؟

الان میگید حتما خداوند به اندازه توانتون ازتون تکلیف خواسته، میدونم خیلیا از ما شرایط بدتری دارن فقط دیگه به بن بست رسیدیم دعا کنید برامون برادرمم اکثرا بیکاره نمیتونیم و نمیخوایم بی احترامی کرده باشیم میترسیم بلایی سرخودش بیاره، سکوت در برابر مردهای خونه جز واجبات ماست.

کار هم برا ما دخترا هم نیست و شدنی نیست برامون التماس دعا دعا دعا، خیلی چیزا تو دلم مونده دیگه روم نمیشه بگم شرمنده تونم خیلی زیاد بود بخدا بخیل نیستم، گدا گشنه نیستیم ، از دارندگی و خوشی دیگران لذت میبریم فقط خودمون داغونیم داغون


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۸۵)
    • ۳۳۹۵ بازدید توسط ۲۵۹۱ نفر
    • سه شنبه ۲۶ خرداد ۹۴ - ۲۱:۲۶

    فکر نکنید که همه جاتون خیلی جذابه

    من به عنوان یه داداش کوچک تر از عزیزانی که قصد سوال پرسیدن دارن عاجزانه یعنی واقعا عاجزانه خواهش میکنم که دیگه سوالی درباره تحریک شدن خانوما با دیدن هرررررر قسمت از یک پسر از نوک سر تا نوک پا گرفته نپرسین.

    چون چند حالت داره:
    یکی که ممکنه که واقعا اون طرف ( دختر خانوم ) خلقتش اینطور نباشه که با دیدن پسری تحریک بشه

    دومی اینکه ممکنه دختری ویژگی بصری بودن رو داشته باشه و تحریک بشه که تعدادشون کم نیست و ما خبر نداریم و احساس ضعف کنه

    سومی هم ممکنه طرف واسه اینکه بگه ما دخترا خیلی پاکیم و از پسرا بهتر ( که نشان از ضعف شخصیتیشه ) بیاد بگه اصلا مگه پسر چیه که تحریک آمیز باشه

    در آخر ممکنه کسی واسه اینکه بیاد حرص پسرا رو دراره و بازم باعث ناراحتی دخترای بصری بشه بگه اصلا ما به والله به پسرا هم نگاه نمیکنیم په برسه به تحریک. اصلا چندشمون میشه.
    و همچنین از خانومایی که با غرور و تکبر میان میگن مردا واسمون چندشن خواهش میکنم لطفا طرز صحبت کردنشونو بهتر کنن. مردایی مثه منم پیدا میشه که از دیدن قسمتی از بدن زنا که معلومه چندشش میشه .

    فکر نکنید که همه جاتون خیلی جذابه و ما کشته مرده نگاه کردن. همون طور که مردایی اینطوری داریم زنایی هم داریم که تحریک بشن

    " CR7 "


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۷۶)
    • ۵۴۵۲ بازدید توسط ۴۰۲۱ نفر
    • سه شنبه ۱۲ خرداد ۹۴ - ۲۱:۵۴

    دلیل همه ی بدبختی های زندگیم بی پولیه

    من یه دختر 18 سالم . خیلی وقته خانواده برتر و دنبال می کنم....
    راستش سوالی ندارم ولی فقط خواستم دردو دل کنم...
    این روزا هر جور فکر می کنم می بینم تهش تاریکیه ... واقعا نمیدونم به کی بد کردم که خدا داره اینطوری باهام بازی می کنه! منی که بابام نماز می خونه دائم دستش به خیره ... هر کمکی از دستش بر بیاد برای هم نوعش دریغ نمی کنه اونوقت چرا باید اینقدر زجر بکشیم توی زندگی؟!
    جالبه برام دقیقا 1 سالم که بود بابام به ناحق چاقو خورد اونم از پسر خالش حالا بماند که چقدر سختی کشیدیم و دادگاه حقو داده بود به ما ...
    کاری به اینا ندارم فقط خواستم بگم احساس می کنم قدمم خییلی بد بوده!
    واقعا با وضعیت اقتصادی پوکیده ی ما و شغل آزاد بابای من که هر روزم به یه کاریه و درامدی نداره! چطوری و با چه امیدی برم جلو برای زندگی ردن؟؟
    وقتی میدونم استعدادم توی رشتم خوبه ولی پولشو ندارم که برم دانشگاه از طرفیم به دلایلی میدونم که دانشکاه دولتی نمیارم و سال دیگه هم تمام کتابای رشتم عوض میشه ... واقعا با چه امیدی برم کنکور بدم ... وقتی همیشه این فکر هست باهام که نکنه از پس مخارجش بر نیاد؟!
    وقتی همیشه اخر فکرم به بی پولی می خوره ...وقتی دلیل همه ی بد بختی های زندگیم بی پولیه ...
    من چیکار کنم؟؟ چطوری درس بخونم با وجود بی پولی .... همه میگن علم بهتره تا پول ولی بخدا اینطور نیس به قرآن پول بهتره چون اگه پول داشته باشی می تونی توی علم پیشرفت کنی ولی اگه نداشته باشی...:(
    یه جمله ای هست میگه نگران فردا نباش خدا از قبل انجاست... ایا واقعا همینطوره؟؟ پس چرا من هر چی جلو تر میرم بد تر می شه !؟ چرا هر چی خدا و ائمه رو صدا میزنم دستمو نمی گیرن؟؟؟ بابای من کجای زندگیشو اشتباه کرده  که اینطوری شده زندگیش ... بابای من که همیشه نماز می خونه همیشه روزه می گیره همیشه حلال بودن پول براش مهمه همیشه غم خوار اطرافیانشه همیشه منفعت داشته برای اطرافیانش ... پس جرا وضع زندگی خودش اینه؟!
    کاشکی هیچ موقع به دنیا نیومده بودم ...کاشکی هیچ موقع بابام چاقو نخورده بود... کاشکی هیج موقع بابام اینقدر خواهر برادر نداشت که به ما که برسه دیگه دلو دماغ نداشته باشه...
    خسته شدم دیگه از دوست داشتنای خدا خسته شدم ...گاهی اوقات به خدا میگم خدایا نمیخوام دوستم داشته باشی ترو خدا این زندگیو تمومش کن من خسته شدم دیگه ولی انگار نمی شنوه...
    بیشتر از این سرتونو درد نیارم .
    بای

    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۱)
    • ۵۶۳۷ بازدید توسط ۴۱۴۷ نفر
    • سه شنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۴ - ۱۹:۴۴

    وارد دانشگاه که شدم چیزهای عجیبی دیدم

    سلام می کنم خدمت همه ی خوانندگان مطلبم می خوام مشکلات زندگی خودمو حداقل به عنوان درد و دل کردن بیان کنم

    تقریبا 3 سال پیش بود که برای کنکور آماده می شدم تو مدرسه ی استعداد درخشان درس خوندم و از همون ابتدا به درس و به خصوص به ریاضی علاقه زیادی داشتم و رشته ریاضی فیزیک رو انتخاب کردم  زحمت زیادی هنگام درس خوندن می کشیدم در دوران پیش دانشگاهی تقریبا روزی 12 ساعت درس می خوندم و فقط به فکر قبولی در برق شریف بودم و تونستم به خواستم یعنی رتبه زیر پنجاه و قبولی در دانشگاه و رشته مورد علاقم برسم بعد کسب این رتبه همه جا منو  تشویق می کردن و توی شهرمون شناخته شده بودم 

    فکر می کردم که به موفقیت بزرگی رسیدم و از این به بعد آیندم تضمینه ولی بعد اینکه وارد دانشگاه شدم چیزهای عجیبی دیدم اصلا اون چیزی نبود که انتظارشو داشتم  وقتی وضعیت بچه های ترم بالایی و وضعیت کارشونو دیدم همین طور جو دانشگاه و باز هم جو خوابگاه که واقعا خرابه بود کلی تو ذوقم خورد .


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه) نوع رفتار در دانشگاه (۱۲۲ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۶۴)
    • ۱۲۱۰۷ بازدید توسط ۸۸۴۳ نفر
    • دوشنبه ۷ ارديبهشت ۹۴ - ۲۱:۰۶

    هیچ کسی تو خونه درکم نمیکنه

    سلام

    من 22 سالمه . 2 ماهی هست فارغ التحصیل شدم . اومدم خونه به دلیل مشکلاتی که بین پدر و برادرم پیش اومده عصبی و پرخاشگر شدم .

    مامانم هر موقع من حرف یه اشتباه برادرم رو پیش میکشم ازش طرفداری میکنه میخواد توجیحش کنه یه الفاظی بکار میبره واسش که انگار اون کامل بیگناهه در صورتی که یه اشتباه خیلی بزرگ کرده منو مامانم هم خیلی با هم درگیریم .

    من عصبی شدم تحملم پایین اومده دیگه نمیدونم با مامانم چکار کنم، میگه باهام دعوا نکن منم نکردم سرم تو کار خودمه . میاد تو اتاقم میگه تو افسرده ای باهاش آروم حرف میزنم . میگه میای یقه ی من و میگیری، نمی دونم چه جوری باهاش برخورد کنم تو آستانه ی دیوونگی هستم . هیچ کسی تو خونه درکم نمیکنه فقط همین برادر رو دارم خواهر ندارم، ... کاش داشتم 

    به نظرتون چکار کنم ؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) مسائل دختران خانه دار (۲۳ مطلب مشابه) روابط مادر و دختر (۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۶)
    • ۷۸۶۵ بازدید توسط ۵۶۰۳ نفر
    • چهارشنبه ۵ فروردين ۹۴ - ۱۰:۲۰

    دلم گرفته و از این زندگی تکراری خسته شدم

    سلام با تشکر از سایت خوبتون

    راستش دلم گرفته. از این زندگی تکراریم خسته شدم. تا پارسال حداقل امید این رو داشتم که کنکور بدم برم دانشگاه. ولی تو این 6 ماهی که رفتم دانشگاه هیچی تو زندگیم عوض نشده. همه چیز همون جوری بوده که هست. همیشه زندگیم فقط این بوده که بخور، بخواب، برو بیا، درس بخون. حتی فیلم دیدن یا کتاب خوندن هم واسم تکراری شده.

    تو دانشگاه از همه دوستام 4 سال بزرگترم. آخه به خاطر یه سری از مشکلات جسمی و روحی که داشتم دوران دبیرستانم خیلی طول کشید. به نظرم همه دوستام و مخصوصا پسرا بچه ن. از همه بدتر اینکه هیچکس به من توجه نمیکنه. هیچ پسری اصلاً اسم منو صدا نمیزنه. با اینکه 23 سالم شده ولی حتی یه دونه خواستگار هم ندارم. و اینو هم بگم که متأسفانه یا خوشبختانه خونواده ی سطح بالایی دارم. هم از لحاظ مالی هم علمی. برای همین پدرم بسیار سخت گیرن. اندک کسانی هم که به خواستگاری میان برای خواهر بزرگم، مرتب ایراد میگیرن و اصلاً حتی اجازه نمیدن که خواستگار برامون بیاد.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه) مسائل دختران خانه دار (۲۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۶۱)
    • ۱۴۴۳۲ بازدید توسط ۱۰۱۷۸ نفر
    • شنبه ۲۳ اسفند ۹۳ - ۲۲:۱۱

    شده که خودتون ندونید چی براتون خوبه ؟

    سلام دوستان

    من الان یه مدته تو زندگیم واقعا دچار سردرگمی شدم دانشجو هستم فوق دیپلمم رو گرفتم و به دلایلی این ترم نمیتونم برم دانشگاه .

    برا کارشناسی ایشالا از مهر سال 94 میرم واقعا الان احساس پوچی و بی هدفی میکنم تو این مدت که خونه بیکارم نمیدونم چیکار کنم یکی میگه برو کلاس ارایشگری یکی میگه برو ساز یاد بگیر یکی برو کلاس زبان. نمیدونم شمام تا حالا تو حال من بودید که خودتونم نمیدونید چی براتون خوبه! واقعا زندگیم تکراری شده دلم میخواد یه کاری کنم یه چیزی یادبگیرم ولی نمیدونم چییییی؟

    نمیدونم چی برام خوبه!! دنبال چه حرفه ای برم؟ بعضیا میگن ببین به چی علاقه داری؟ ولی بخدا خودمم نمیدونم به چی علاقه دارم!! چیکار کنم؟؟

    دومین مشکلم اینه من واقعا بلد نیستم چه جوری باید پس انداز کنم من پدرم ماهیانه 300 بهم خرجی میده ولی خرد خرد میده که کلا سر ماه میشه حدودای 300 ولی باورتون نمیشه نمیدونم این پولا چی میشه هیچیش برام نمیمونه به عنوان پس انداز. بابام به هیچ عنوان نمیتونه یه جایی سرماه 300 بده فقط میتونه خرد خرد بده راستش یکمم ولخرجم ولی میخوام ولخرجیمو بذارم کنار  الان از این وضعیتم خسته شدم دوس دارم برا خودم پس انداز کنم ولی بلد نیستم دوستان میشه کمکم کنید من نمیدونم چقدشو پس انداز کنم چه قدرش و برا خودم خرج کنم!

    من دخترم و 20 سالم هست. ازجوابای همتون ممنونم فدای همتون.

    مرتبط:

    پیشرفت نکردن به خاطر از این شاخه به اون شاخه پریدن

    چطوری احساس نیاز به موفقیت رو در خودم تقویت کنم؟

    چرا با اینکه میدونیم یه سری کارها برامون خوبه ولی انجام شون نمیدیم؟

    میتونم با تلاش کردن گذشته رو جبران کنم؟

    خانواده چقدر در موفقیت افراد تاثیر داره؟

    چه رابطه اى بین زیبایى و موفقیت فرد در اجتماع وجود دارد؟

    در عدم موفقیت ما چه کسانی مقصرند، والدین، جامعه یا خودمان؟

    چند نکته ی ساده برای موفقیت در زندگی

    کتاب موفقیت نامحدود در بیست و یک روز آنتونی رابیز

    معرفی کتاب های روانشناسی و موفقیت



    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۸)
    • ۵۸۷۳ بازدید توسط ۴۳۱۸ نفر
    • دوشنبه ۱۸ اسفند ۹۳ - ۱۹:۴۸

    نمی دونم چطور می تونم شاد و سرزنده باشم ؟

    من بچه ی آخر هستم تو یه خانواده پرجمعیت. از سن خیلی خیلی کم تجربه های ازدواج و آشنایی و خواستگاری دیدم تا الان، خواهر برادرام گیر و گره زیاد داشتن تو ازدواجشون، کلا ازدواج خیلی سخت شده دیگه ... ازدواج من اصن مطرح شدنی نبود تو اون شرایط خودمم از ازدواج تو سن کم و خامی بدم میومد ... در مجموع باعث شد من تا 23 سالگی تقریبا هیچ درگیری نداشته باشم . هیچ دوستی ای ، هیچ آشنایی ای و حتی هیییچ خواستگار معرفی شده ای !!! اینا به کنار، هیییچ ارتباط صمیمانه ی یا غیر صمیمانه -کاری یا درسی یا فامیلی ، خواهر برادری ! سوشیال هیچی نداشتم ! دیدن تجربه های بقیه و اصول فکریم باعث می شد خودمو کنار بکشم . اشتباه بودن یه سری کارا برام مثل روز روشن بود .


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۰)
    • ۴۴۸۶ بازدید توسط ۳۲۱۷ نفر
    • جمعه ۱۵ اسفند ۹۳ - ۲۰:۱۱

    کتاب، رمان، فیلم و لپ تاپ آخه تا کی ؟ خسته شدم

    من 22 سالمه و تازه فارغ التحصیل شدم واقعا دیگه دارم دیوونه میشم از تنهایی و از بیکاری .

    چون این 4 سال با هم اتاقی و هم سن و سالام زندگی کردم اما حالا کاملا تنها شدم ... دوس دخترم ندارم چه برسه به دوست پسر ( البته ازین لحاظ راضیم که حداقل کناهی نمیکنم ) اهل این چیزا دوس  گرفتن و چی میدونم همین کارایی که بهش میگن خود ارضایی و خلاصه اهل برنامه خاصی هم نیستم. و هیچ سرگرمی هم جز اینکه بیام سراغ وبلاگ شما و از این طریق با بچه های دیگه آشنا شم ندارم.....

    ولی دارم ازین کارم خسته میشم چون خسته شدم از بس همه ی مطالبو دوره کردم . تو خونواده های ما دخترا رو زود شوهر میدن هم سن و سال ندارم... دوستامم از هم جدا شدیم و زیاد نمیشه باهاشون ارتباط بگیرم چون مشغول ارشد و زندگی مشترکن مزاحمشون نشم بهتره

    محله ما کوچیکه دختر مجرد پاشو از در بذاره بیرون 100 تا حرف پشت سرش میزنن . هر چی کتاب بوده مذهبی رمان و ... هم خوندم باز فایده نداشته .

    فقط این اینترنتو دارم که حتی ممکنه دیگه نداشته باشمش ... تازه اینم شده معضلی واسه خودش یه سرچ که میکنی هزار جور مطالب زشت بالا میاره که آدم از رو کنجکاوی وسوسه میشه بخونه همین چیزا باعث شد پی به مسائلی ببرم که آدم مجرد نباید بدونه نه اینکه بی ادب باشم چون اصلا راجبش اطلاع نداشتم و بچه ها تو خوابگاه دستم مینداختن که تو 20-22 سالته هنوز نمیدونی فرق دختر و زن چیه ؟

    یا یه سری مسائل دیگه که روم نمیشه بگم البته خدا رو شکر تو سنی هستم که جنبه این چیزا رو دارم و اتفاقا اطلاعاتم رفت بالا فقط ذهنم گاهی میره سمت این چیزا که خدا رو شکر اهل نماز و قران و معنویاتم سریع خودمو جمع میکنم و مشغول میشم .

    تا من رفتم دانشگاه 2 خواهر بزرگم ازدواج کردن و رفتن داداشم هم تربیت معلم میخونه و شهر دیگس 2 آبجی کوچیک دارم ابتدایین اختلاف سنیم هم باهاشون به 10 تا 13 سال میرسه.

    بابا و مامانم هم زیاد باهاشون نمیتونم حرف بزنم چون  منو درک نمیکنن البته از لحاظ بحثای علمی و دانشگاه و درس و این چیزا چون اونا سوادشون در حد 1 و 2 نهضته ( البته من دست بوسشونم و قصد بی احترامی بهشون ندارم و هر چی دارم از فداکاری اوناست من خاک پاشونم ) منظورم اینه  نمیتونم مثه دوستام باهاشون رفتار کنم و راجب موضوعات مشترک باهاشون بحرفم .

    لطفا از کارو این چیزا نگید که دلم خونه ... بابام میگه هر چند بهت اعتماد دارم اما به دوره زمونه و ادماش اعتماد ندارم که بهت اجازه بدم بری بیرون و شهر دیگه کار کنی تا وقتی مجردی زیر سایه خودمی .

     اما من میدونم داره به پدرم فشار میاد واقعا خرج زندگی زیاده وقتی می بینم داره واسه نونه حلال و به خاطر ما داره بیمار میشه دوس دارم بمیرم .

    دوس داشتم پسر بودم میرفتم حداقل کارگری اما دختر نباشمو دست رو دست بذارم  ای خداااااااه

    خلاصه وسواس گرفتم...

    واقعا سخته این دوره زمونه هم تنها باشی هم پاک بمونی هم بیکار باشی هم ....

    لطفا بگید چکار کنم واقعا مثه یه زندانی ام خوشبحال زندانی که به اجبار زندانه من به اختیار کاری از دستم بر نمیاد به شدت تنها و بیکارم

    از تنهایی همه فکری میاد سراغم ... 

    امام علی ع: اگر نفس خود را مشغول نکنی او تو را به کاری مشغول میسازد.

    کتاب ،رمان، فیلم و لپتاپ اخه تا کی خسته شدم.....

     الی22


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۹۰)
    • ۳۱۵۴ بازدید توسط ۲۴۶۷ نفر
    • چهارشنبه ۱۳ اسفند ۹۳ - ۱۹:۵۱

    در اوج بی اعتمادی به جوانان به خصوص پسران بودم

    پرنیان :

    من زمانی با این وبلاگ آشنا شدم که در اوج بی اعتمادی به جوانان به خصوص پسرا بودم و فکر می کردم که دیگه هیچ پسر پاکی وجود نداره . خوشحالم که با این وبلاگ آشنا شدم

    یه تشکر ویژه می کنم از کاربرای عزیز این وبلاگ که به من نشون دادن که هنوز هم زیادن افراد پاک و با ایمان که به خاطر خدا گناه نمی کنن و روح و جسم شونو از هر چیزی که از خدا دور می کنه دور کردند . زیادن افرادی که با جنس مخالف شون هیچ نوع ارتباطی ندارن و پاکدامن و عفیف هستند . زیادن افراد نماز خون که براشون مهمه نماز صبح شون قضا نشه .

    خدا رو شکر

    آشنایی من با این وبلاگ باعث شد در درونم با مسابقه بذارم و رقابت کنم  با افراد پاک و با خدا این وبلاگ که برای رسیدن به قرب الهی زندگی می کنند .

    من دختر محجبه و اهل نماز و روزه هستم و شکر خدا هیچ وقت با پسری دوست نبودم اما در این برهه از زندگیم که درسم تموم شده و شرایط ازدواجم فراهم نیست و موانعی هست و به بزرگترین هدف فعلی زندگیم که سر کار رفتنه نرسیدم یه خورده سست شده بودم گاهی از خدا شاکی می شدم و گله می کردم . بارها تا یه قدمی سرکار رفتن پیش رفتم و یه دفعه همه چی به هم می ریخت و کارم جور نمی شد نمی دونم چرا؟

    آشنایی من با این وبلاگ باعث شد که با ایمان و اعتقادات سایر دوستان آشنا شم و کمک کرد که اجازه ندم هیچ چیزی منو از خدا دور کنه و ایمان و عقیده ام رو ازم بگیره

    این وبلاگ منو با استاد رائفی پور آشنا کرد و با گوش دادن به سخنرانی های ایشون به خودم اومدم و فهمیدم که هیچی نیستم و خیلی از خدا و ائمه دورم

    تلاشم رو کردم تا ایمانمو تقویت کنم و بیشتر قرآن بخونم و اعمال مستحبی انجام بدم  تا به خدا نزدیکتر شم. خدا رو شکر

    حالا یقین دارم که حکمت خداست که کار پیدا نمی کنم ، صبر می کنم و از خودش کمک می خوام و به تلاشم ادامه می دم. مطمئنم که خدا بهترین ها رو برا بنده هاش می خواد و هر چی به صلاحم باشه برام مقدر می کنه

    شما دوستان عزیز هم برام دعا کنید

    برای همه ی کاربران و خوانندگان عزیز این وبلاگ آرزوی خوشبختی و عاقبت به خیری دارم

    التماس دعا


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۰)
    • ۲۰۸۶ بازدید توسط ۱۶۲۸ نفر
    • سه شنبه ۵ اسفند ۹۳ - ۲۱:۱۵

    دلم میخواد از دید همه پنهون باشم

    سلام.

    اتفاقی وارد این سایت شدم. و دیدم که بیشتر به پرسش های زناشویی پاسخ های زیادی داده شده. اگه سوال من براتون جالب نبود، فقط یه لحظه فکر کنید که خواهرتونم و بهم کمک کنید.

    از بچگی شاهد دعواهای پدر و مادرم بودم . شاهد که نه، شاید بیشتر از یه شاهد، شاهد همسایه ها بودند، من میانه جنگ بودم، گواه این ماجرا هم روح زخمی منه. پر رنگترین خاطره ی بچگیم هم این بود که بابام میخواست مامانمو بکشه و فقط جیغ زدن هام یادم مونده و بعدشم یه خواب عمیق. خوابی که الان انگار بیدار شدم ازش ... بیدار شدم و دیدم پر از عقده ام، پر از تنهایی و غصه.

    و بعد ها هم دعواهای شدید برادرم با پدرم، مادرم و حتی فحاشی اش به همه. . . بیشتر از همه برادرم بود که تحقیرم کرد، ناراحتم کرد. تاثیر دعواهای پدر و مادر از یه طرف و از طرف دیگه رفتار های غلط برادرم با من .

    یه سال قبل از اینکه برم دانشگاه اونم بابامو راضی کرد که بفرستدش دانشگاه آزاد. با اینکه نه سال اختلاف سنی داشتیم و توقعم این بود که برادرم تکیه گاهم باشه، نبود، حس میکردم یه خواهر حسود دارم نه برادر.

    الانم که ارتباطمون خیلی سرد شده ولی من ته دلم غصه میخورم ولی بد اونو نمیخوام ولی اون چرا. اینو بارها به زبون هم آورده. با اینکه قیافه معمولی دارم ولی چهره منو بارها مسخره کرده. اعتماد به نفسی هم ندارم. نمیدونم چرا این مدلی باید زندگی کنم.

    توی دانشگاه نتونستم خیلی خوب باشم . از پسر ها هم بدم می اومد. چون از برادرم فقط ناراحتی و تحقیر دیده بودم.الان احساس تنهایی میکنم. خیلی با خدا حرف میزنم

    نماز میخونم، درد دل میکنم. اما دلم می خواد از محبتم خرج کنم، نمیتونم تو این خونه با محبت باشم، چون اونقدر رنجور بار اومدم که دیگه با کوچکترین رفتار غلطشون دلم میشکنه و تحمل زندگی با اینا رو ندارم.

    خواهرم خودکشی ناموفقی داشت واسه همین فکر خودکشی هم نیستم. الانم که ازدواج کرده همسرش واقعا دوستش نداره و دلم براش خیلی میسوزه. دو تا خواهر دیگه م هم طلاق گرفتند و جدا زندگی میکنند. گاهی فکر میکنم اگه خانوادم درست حسابی بود، هیچ وقت دامادها هم پر رو نمیشدند. و اگر رفتار خواهر هایم درست می بود، همسرانشان را نگه میداشتند، و اگر خیلی منطقی بودند، اصلا با آنها ازدواج نمیکردند. اونقدر که من ناراحت اونا هستم اونا نیستند. تحمل هیچ حرف منو ندارند. 

    بیشتر روزا که خونم غذامو تنها میخورم. با اینکه 23 سالمه ولی نتونستم یه دختر محکم باشم. بعضی ها میگن تو بچگی موندم. ولی اینطور نیست. خیلی چیز ها رو میفهمم واسه اینکه به زبون نیارم یا با واکنش نشان دادن اعصابمو به هم نریزم به روی خودم نمیارم و خودمو به کوچه علی چپ میزنم. میدونید، وقتی پای یه شاخه آب میریزی چن سال بعد میشه یه درخت، حس میکنم، تمام غصه ها و ناراحتی هایی که از بچگی باهاش بزرگ شدم، الان دارم نتیجه شو میبینم.

    اون همه حرص واسه ظرفیت من زیاد بود! الان اونقدر پر از عقده ام که نیاز به هرس شدن دارم.  نیاز دارم خدا هرسم کنه. الان دارم نتیجه اون سکوت هایی رو می بینیم که به اجبار مادرم و به ترس از برادرم بهم تحمیل شد.

    همیشه میگفت هر کاری کرد ساکت باش. وگرنه تو رو میزنه . من حق اعتراضی هم نداشتم. یه مدت کلاس قرآن رفتم تا دوستای خوب پیدا کنم و بهم کمک کنن اوضاعم بهتر بشه اما اونا بعضی هاشون باهام دوست شدن واسه آمار گرفتن.

    آمار میگرفتن و آمار منو به هم میدادن. اولاش نمی فهمیدم ولی بعد ها قصه مو به روایت های مختلف میشنیدم. طوری که من انگار یه موجود شاخدار بین اونا بودم. درست که نشدم هیچ،  انگیزم هم به قرآن کمتر شد. از دوستان اون کلاس فقط غیبت نصیبم شد. انگار دنبال سوژه بودند که من بهترین گزینه بودم. کاش درد دل نمیکردم کاش اصلا کلاس نمیرفتم.

    الان دلم میخواد دیگه از دید همه پنهون باشم. دلم میخواد از این خونه برم. اصلا دلم میخواد برم جایی غیر از اینجا. مدتی سعی کردم به شرایط این خونه صلح و صفا بدم نشد. حالا میخوام برم تا به روح خودم صفا بدم. اما کجا برم . مرگ بهترین راهه ولی حیف دست من نیست.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۵)
    • ۲۵۱۱ بازدید توسط ۱۸۸۰ نفر
    • دوشنبه ۴ اسفند ۹۳ - ۱۶:۰۸

    می خوام یکی درکم کنه

    سلام

    درسته اینجا جاش نبود بنویسم من کمک میخوام چه میدونم شاید ابراز هم دردی یا اینکه یکی درکم کنه .

    من پسری 20 ساله و پشت کنکوریم از لحاظ عاطفه تو خانوادم تامین شدم ولی واقعا این روزا وقتی تو خیابون راه میرم و زن وشوهرایی و می بینم که با هم راه میرن خیلی احساس تنهایی بهم دست میده .

    من یه پسرم هنوز سربازی نرفتم همه خانواده چششون به منه و کنکور بعد کنکورمم خانوادم ازم درسو خواهند خواست که تا مدرکم و نگیرن خبری از ازدواج نباشه.

    پدر مادرم میگن ازدواج ادمو از درس میندازه ازدواج چیه؟ ازدواج...! در صورتی که خودشونم تو سن پایین ازدواج کردن قبول دارم واسه ازدواج شرایطی میخواد قبول دارم باید شغلی داشته باشم باید یه مدرکی بگیرم باید یه حقوقی داشته باشم همش قبول ولی واقعا این حق هر کسی نیس که بهترین لحظات عمرشو کنار شریک زندگیش باشه کنار همدمش کسی که اونو به عنوان مردش قبول داره!

    باید قبول کنیم که همه ی ما چه از لحاظ عاطفی و چه از لحاظ جسمی نیاز به ازدواج داریم ولی چرا؟ چرا باید یه پسر مدرکش و بگیره سر کارم بره تازه تو موارد حادتر سربازیم رفته باشه که ... اگه قرار باشه مدرک و بگیرم تو رشته ی مورد علاقه و ادامه تحصیل و سربازی حداقلش 9 سال طول میکشه .

    یعنی قید ازدواج این نعمت خدا این ارامش درونی رو بزنم یعنی واسه درس و آینده باید قید همه چیمو بزنم چرا سن ازدواج اینقده بالا رفته از کجا معلوم مدرکمم گرفتم دختر خوبو با اخلاق گیرم اومد از کجا معلوم منو به خاطر مدرک و کارم نخواد.

     این مطلب برای همه صدق میکنه قبول دارم که پاک باشی پاک گیرت میاد نباشی نه ولی همیشه همه ی پاکا که از همه لحاظ خوب نیستن همه ی انسانا یه عیب هایی داریم خطاب من به همه ی مادر پدرایی که این مطلب و میخونید از جمله پدر و مادر خودم ازدواج یه امر مقدسه واسه درسو دانشگاه این نعمت پاک بچتونو نگیرین حتی واسه یه سال .


    پاسخ :

    سلام

    این که سن ازدواج بالا رفته طبیعی نیست . بدون شک ما داریم اون طوری زندگی مون رو به پیش میبریم که دیگران برای ما برنامه ریزی کردند .

    ما هم بدون این که حواس مون باشه داریم طبق نظر اون عده ی خاص زندگی می کنیم . جوون ها یه طرف ، پدر و مادرها از طرف دیگه و ضلع سوم هم مسئولین قرار دارن . همگی در این اتفاق ناگوار ( بالا رفتن سن ازدواج ) مقصریم . 

    ذره ذره فرهنگ ما رو عوض کردن . معیارهای بد رو جایگزین معیارهای مثبت کردند . معنویات رو زشت معرفی کردند و زرق و برق های دنیوی رو مهم جلوه دادند .

    جوون ها با تغییر معیارها ، پدر و مادر ها با آرزوهای خودشون و مسئولین هم با ندیدن بعضی حقایق دارن به مشکل بالا رفتن سن ازدواج کمک می کنند .

    برای حل این مشکل سه ضلع مثلت عوامل بالا رفتن سن ازدواج باید با هم همکاری کنن . مگه یه دختر و پسر چند سال قراره با هم زندگی کنن ؟! 50 سال ؟ 100 سال ؟ 

    جالب نیست که ما برای 50 سال زندگی مشترک این همه داریم حساسیت به خرج میدیم ولی غافل از این شدیم که میلیارها میلیارد سال قراره یه جای دیگه زندگی کنیم ؟

    واقعا چه اشکالی داره که یه دختر و پسر زیر 20 سال با کمک بزرگ ترها و تحقیقات مفصل با هم عقد کنن ؟! دختر خونه ی باباش باشه و پسر هم خونه ی باباش ؟! 

    بعدش با کمک هر دو خانواده برن سر خونه زندگی شون !

    اگه کمی از بعد معنوی به ازدواج نگاه کنیم خیلی از مشکلات حل میشه .

    امیدوارم یکی بیاد و یه سطل آب سرد رو سرمون بریزه و جلوی خوابگردی ما رو بگیره .

    موفق باشید


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۶۸)
    • ۳۴۵۵ بازدید توسط ۲۵۲۴ نفر
    • جمعه ۱۹ دی ۹۳ - ۱۹:۱۶

    من یه دختر ساده هستم که نمیتونه حقش رو بگیره

    بچه ها خواهش میکنم دعام کنید

    دلم خیلی گرفته، امروز از بس گریه کردم، سر درد گرفتم...، هر چقدر داد بزنم و شکایت کنم اصلا درکم نمیکنن، خونوادم افسردم کردن، اجازه ی هیچ کاری رو بهم نمیدن، 24 ساعته میخوان تو خونه باشم.

    من خیلی خستم. خیلی ... ، از همه ی دوستام عقب موندم، من از همه عقب موندم. برام دعا کنید. پس این خدا کجاست که به دادم نمیرسه ؟، پس کی میخواد به دادم برسه؟، امروز از ته دلم سر بروی آسمان بلند کردم و از خدا خواستم جونم رو بگیره، جونم رو بگیره تا هم من از دست شون راحت شم، هم اون ها از دستم راحت بشن، کاش بتونید درکم کنید. بخدا قسم هیچکس نمیتونه درکم کنه، دیگه هیچ کسی رو دوست ندارم ...، من یه دختر ساده هستم که نمیتونه حقش رو بگیره.

    من باختم. تو زندگی باختم...متاسفم برای خودم که چقدر ضعیفم.، برام دعا کنید بمیرم بلکه راحت بشم.

    ممنون که خوندین. ببخشید اگه خسته کننده بود.


    مرتبط :

    خدا بر اساس چه معیارهایی نعمت ها رو تقسیم کرده

    چرا خدا ما رو از همه آرزوهامون محروم کرده؟

    چرا خدا کمکم نمیکنه ازدواج کنم؟

    چرا خداوند بعضی آدمها را مادر زادی دوست نداره؟

    خدا کجایی؟ این سوال منو له کرده ...

    خدایا... یه دنیا دل گرفته ام

    چی کار کنم خدا من و خانوادم را ببینه ؟

    هیچ وقت از خدا نا امید نشید

    چرا خدا یه کاری برای ما نمیکنه

    صدامو داری خدا جونم؟

    دلم از خدا شکسته

    خدا کجاست که صدامو نمی شنوه؟

    چرا خدا همش میگه نه ؟

    چرا هر چی میگم خدا گوش نمیده ؟

    خدا منو دوست داره یا نه؟

    از خدا دلگیرم ... چرا جوابمو نمیده ؟

    خدا واقعا از خلقت من چه هدفی داشته؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۶)
    • ۲۴۶۱ بازدید توسط ۱۹۷۸ نفر
    • پنجشنبه ۴ دی ۹۳ - ۲۳:۴۳

    هیچ وقت از خدا نا امید نشید

    سلام بچه ها.

    من یه دخترم که ترم 2 دانشگاه با پسری اشنا شدم چند وقتی با هم بودیم خیلی بیرون میرفتیم . چون تو خوابگاه بودم و همه بچه ها دوست پسر داشتن خوب منم دوست داشتم حداقل کسی بهم محبت کنه. خلاصه برای اولین بار بار بود که دوست میشدم. من چادریم ظاهرمم خوبه .

    دلم میخواست برای یک بار هم که شده محبت جنس مخالفمو احساس کنم. برا اولین باری که همو دیدیم از خودم مطمئن بودم که عاشقم میشه اما من که سخت گیر بودمم از اون خوشمم اومد چون خیلی خاکی بود. 2 ماهی هر روز بیرون بودیم و دور میزدیم و من واقعا بهش وابسته شده بودم. تا یه روز یهو دستمو گرفت. واقعا تو اون لحظه شوکه شده بودم. حرارت دستش، حرفاش ... از اون روز به بعد هم عذاب وجدان و هم عشق بیشتر. تا اینکه موقع امتحانات که همش بهم اس میداد و اینا بعدش مشروط شدم.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۷)
    • ۵۱۹۵ بازدید توسط ۳۷۰۶ نفر
    • پنجشنبه ۱۳ آذر ۹۳ - ۱۶:۱۳

    کاش پسر آفریده میشدم

    آخه این چه وضعشه؟ من خیلی از دست شما مردا شاکیم.از ازدواج هم میترسم.خیلی از دخترای دیگه هم مثل من این حرفا روشون تاثیر میذاره.میبینید که خانما تعجب کردن وحتی میگن اصلا سایز 90 نیست.

    خب حق دارن . آخه اینم شد حرف ؟ ما سایز 95 از کجا بیاریم؟؟؟؟ مردا که برای لذت میخوان ولی این سایز رو دختر بدبخت باید حمل بکنه وکلی دردسر برای مخفی کردنش از دید نا محرم.

    من با سایز 60 و اندام لاغر آخه به چه امیدی شوهر کنم؟ چه غلطی بکنم اگه مورد پسند شوهرم نبود ؟ ببینید مشاور چی گفته. میگه این مسایل باعثه طلاق میشه. آخه چرا اینقدر برای دختر سخت میگیرید؟

    خب وقتی من لاغرم البته نه زیاد. بقیه بهم میگن ریزه میزه و سایز 60. چکار کنم چاق بشم؟ اصلا نمیشه. من مدلم این شکلیه ولی دیگه اعتماد بنفس ندارم. بیشتر آقایون اینجوری سخت میگیرن، برای پرده هم جدیدا داستان درست کردن.

    اینا ظلمه به دختر و حداقل منو از ازدواج فراری میکنه.اصلا معلوم نیست فکرتون در مورد دختر چیه و برا چی آفریده شده؟ فقط برای سکس؟ من که دیوونه میشم اگه بفهمم شوهرم دوستم نداره و فقط برای سکس منو میخواد.

    اینکه بگه سینتو بزرگ کن، باسنتو چاق کن، لباتو اونکار کن و... یعنی منو فقط برای سکس میخواد و دوستم نداره. اگه دست خودم بود، نمیخواستم دختر باشم و کاش پسر آفریده میشدم. دلم برای خودم میسوزه . حق ندارم تو گفته هام ؟ حق با من نیس ؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۵۷)
    • ۵۲۳۷ بازدید توسط ۳۷۶۰ نفر
    • شنبه ۱ آذر ۹۳ - ۲۳:۳۶

    برو بالا