خانواده برتر

شما اصلا رابطه ای نداشتید و میخواستید به خواستگاری برید اصلا مهم نیست این مساله.

ولی اینکه ممکنه به خاطر اون قول دل دختر خوش کرده باشی و دلشکسته شده باشه منتظر باش خدا بذار تو کاست!

سلام

میتونم بپرسم چرا براتون مهم هست که ایشون قبلا با پسری صحبت نکرده باشن؟

و این که چرا بابت چت تون با یک دخترخانم تأسف میخورید؟

سلام. زندگی گذشته هیچ کس به هیچ کس ربط نداره. همچنین  سوالی نپرسید. رو به آینده زندگی کنید. با این جور سوالات ذهن خودتون و دخترخانمو بهم میریزید.

اگه احتمال داره ک در اینده بفهمه بهش بگین 

من اول فک میکردم کسی بگه بهش بیشتر اطمینان میکنم 

حتی خودم مو رو از ماست بیرون میکشم 

ولی به نظرم اشتباهه 

چون اون مرد رو دیگه نمیتونم مثل قبل ببینم

میشه یه مهره ی سوخته 

چون ب شخصه نمیتونم سالها با سایه ی زن دیگه ای زندگی کنم 

و مردها همواره تو فکر دختر قبلی ( یا دخترهای قبلی ) هستن 

ولی خب شما هم خودت رو توجیه میکنیا 

اون خانم رو دوست داشتین ک باهاش حرف زدین و حتی الانم بش فک میکنین 

هر چند فقط حرف ساده بوده 

منظورم سخت گیری نیست ، فتوای کلی پیامتون رو گفتم 

 سلام و تبریک سال جدید امیدوارم که برای همگی شما  در این سال جدید تغییر و تحویلی مثبت  رخ دهد.

 در رابطه با سوال شما  به  طور مشابهی دچار چنین درگیری فکری شده ام . 

 قبلا در کتاب و حتی چندتا جایی که بحث در مورد ازدواج بوده است شنیده یا خوانده ام که در مورد گذشته خواستگار خود  زیاد کنجکاوی نکنید ( مصداق گذشته چی هست را نمیدانم ) و  خوب  بر اساس این  گفته ها قصد داشتم سوالی در مورد گذشته نپرسم  ولی خوب در این چند روز که با وبلاگ اشنا شدم   و مورد که خیلی مشاهده کردم این بود که  گذشته طرف مقابل خیلی مهم است . 

 و خوب الان دچار تردید شده ام که ایا  تفکر م اشتباه است یا نه ؟ و خوب چند نکته ای که در باره این تفکر دارم را در ادامه باز گو می کنم  و خواهشمندم اگر  نقصی هست راهنمایی کنید . 

اگر طرف مقابل به هر دلیلی  در گذشته خطایی کرده و الان توبه کرده باشه ( توبه واقعی و نه توبه ای که هر بار شکسته میشه )و خوب با این سوال  دو حالت پیش میاد ۱_ طرف مقابل صادق است و واقعیت را می گویید ( اعتراف به گناه اتفاق افتاده و هم اینکه گذشته ای که شاید برای طرف نا گوار  و شرمسار باشد به یادش میاید )مورد دیگر هم در این مورد احساس می کنم اعتماد بین زوجین در زندگی فقط به یک نخی بند است  و خیلی راحت  سوظن و شک بوجود میاد ۲_ طرف مجبور به دروغ گفتن میشه که خوب احساس می کنم در این گناه شریک هستم  و اگر وصلت هم صورت بگیره  طرف تا اخر عمرش عذاب وجدان دروغ داره و اگر هم در زندگی بعدا   واقعیت را بگویید و یا فاش بشود اعتماد ها از بین میره .

 و خوب در مورد   رابطه با نامحرم که اتفاق است انسام ممکن الخطاست و یا بر اثر جهالت غفلت و وسوسه و یا مبرا دانستن خود از گناه

 و...  خطا کرده است و از گناه خود پشیمان است توبه کرده و درس گرفته است  و جزئی از زندگی گذشته طرف است و مهم حال و اینده است . از طرفی دیگر  آمدیم طرف گذشته پاک داشت آیا در اینده هم  پاک باقی می ماند ( لطفا نگویید که نه اینطور نیست  و کسی که پاکه در اخرش پاک است که در روایت و حکایت ها داریم کسانی که در یک لحظه سقوط کردند و کسانی که در یک لحظه  عاقبت به خیر شدند  برای مثال داستان بلعم باعورا) 

 خوب از طرفی خدا همچنین وعده داده است زنان پاک برای مردان پاک و بلعکس.  خوب وعده خدا حق و حتمی از طرفی از کجا معلوم شاید فرد توبه کار در نزد خدا مقرب تر نباشد ؟  با ازدواج نصف دین کامل میشه و بعد از ازدواج هم باید این نیمه را حفظ کرد و هم نیمه ای دیگر بدست اورد . شاید هر دو پاک دامن باشیم ایا واقعا میتوانیم با هم در این راه باشیم ؟ (شاید خیلی چیزها را بشه با سوال و... متوجه شد ولی تا وارد زندگی نشوی ذات واقعی افراد مشخص نمیشه و بعد از ازدواج به مشکل بر میخورند  و خوب در این سیر و سلوک توقف ایجاد  میشه ( برای مثال بعد از ازدواج بر اثر  اتفاقی که برای یک  اشنا رخ میدهد مرد دچار شک و سو ظن  نسبت به زن میشود . انوقت توقف ایجاد میشه و دو فردی که در ابتدا  پاک دامن و عاقل بودند الان  نمیتوانند باهم بسازند یا برعکس ))

  و خوب در مواردی هم هست  که واقعا نیاز به سوال نیست و با تحقیق و نوع دوستان مشخص میشه . بعضی موارد از نوع رفتارو  گفتار و .... 

  **** 

 واقعا نمیدانم و گیج شده ام  . در هر صورت که فکر می کنم چه مهم بودن گذشته و چه نبودن  در هر صورت ازدواج یک قمار  بزرگ است 

بنظرم چه دختر چه پسر اگه خودشون در اون مورد مشخص سوال کردن طرف مقابل باید صادقانه حقیقت رو بگن اما اگه خودش نپرسه یعنی براش مهم نیست دیگه حتی اگرم بعدن هم فهمید راجبش و ناراحت شد شما میتونی بگی اگ همون ابتدا در موردش می‌پرسید ی من حقیقت رو میگفتم

ممنون از همه دوستانی که راهنمایی کردند و نظر دادند

راستش آخر هفته میریم برای جلسه آخر خواستگاری و اگه همه چی بینمون اوکی بشه ایشالا قراره یه صیغه محرمیت هم خونده بشه. دوستان پرسیدن که اون دختر قبلیه چی شد.خب شاید از اول من باید بیشتر توضیح میدادم تا بهتر بتونین راهنمایی کنین. اول بگم که دختری که الان به خواستگاریش رفتم دقیقا همون دختریه که ازش به عنوان همسر و یه خانم زندگی انتظار دارم. اوایل زیاد تمایل نداشتم که حتی با ایشون آشنا بشم چون از خاطره دختر قبلی هنوز یکم عذاب وجدان داشتم و دارم.. ولی وقتی با ایشون صحبت کردم و بیشتر باهاشون آشنا شدم فهمیدم طرز فکر و اعتقادات یکسانی داریم و شاید ایشون همون دختری هستن که همیشه آرزو داشتم..و اما دختر قبلی:

من دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم و باید به تهران میرفتم و تو خوابگاه میموندم..سال اول بهم خیلی سخت گذشت و دوری خانواده اذیتم میکرد و به شدت نیاز عاطفی داشتم...اون دختر خانم در واقع همکلاسی من بودن که به شدت سرسنگین بودنشون و نوع رفتارشون تو دانشگاه منو به خودشون جذب کرد..اتفاقا ایشون هم گویا از من خوششون اومده بود..بعد تو فضای مجازی بیشتر در مورد درس صحبت میکردیم و البته بیشتر ایشون(چون من قبل ایشون با دختر غریبه ای تو فضای مجازی صحبت نکرده بودم و کم کم احساس میکردم یه وابستگی داره ایجاد میشه. تو دانشگاه هم بیشتر با دوستانم رفت و آمد و صحبت داشتم و زیاد با دختر ها روبه رو نمیشدم مگه اینکه خودشون بیان و سوالی بپرسن.)

شاید اگه خانواده اونجا کنارم بودن عجولانه تصمیم نمیگرفتم. تصمیم گرفتم بدون اطلاع خانواده نظر ایشون رو درباره خودم بپرسم و طبق معمول ایشون هم راضی بودن..اگه با اطلاع خانواده به ایشون قول خواستگاری و آشنایی بیشتر میدادم شاید عذاب وجدان الانم رو نداشتم..

چند ترم که گذشت دیدم نه منو ایشون به درد هم نمیخوریم چون طرز فکر و ملاک هامون زیادی با هم فرق داره. تا اینکه من ازشون عذرخواهی کردم و گفتم که به نظر ما بدرد هم نمیخوریم و تو این مدت حرف احساسی بینمون مبادله نشده و باید عاقلانه تصمیم گرفت.. وقتی اینارو بهشون گفتم برای اولین بار تو محیط دانشگاه بود که صحبت میکردیم..و در آخر بهم گفتن که شاید شما درست بگین و ما طرز تفکر یکسانی نداشته باشیم.ولی من آماده بودم حسی که نسبت به شما داشتم رو به یه عشق خالص تبدیل کنم.ولی امیدوارم خوشبخت بشین و شما پسر خیلی خوبی هستین.و تمام..بعد اون نه در فضای مجازی و دانشگاه زیاد رو به رو نمیشدیم

البته این اتفاق ها در طول چند ترم رخ داد و دیگه تموم شد رفت

و الانم که جلسه آخره اگه دختری که قراره همسرم باشه ازم بپرسه خودم دوست دارم صادقانه جواب بدم. ولی واقعیتش از واکنش ایشون مطمئن نیستم و به خاطر همون از شما دوستان راهنمایی خواستم..و اگه نپرسن هم نمیدونم چیکار کنم؟؟ اگه نگم واقعا عذاب وجدان میگیرم نکنه براش مهم بوده و من به اعتمادشون خیانت کردم..ولی مطمئنم اگه قسمت شد و مال هم دیگه شدیم با تمام وجودم خانمم رو دوست خواهم داشت و بهشون عشق خودم رو هدیه میکنم..

از آقای رضا alone  و خانم دختر لر و ایتس می هم ممنونم خیلی بهم کمک کردید..اگه میشه بیشتر راهنمایی کنید..ممنون

ایشالا همه مجرد ها هم خوشبخت بشن...

از سایر دوستانی هم که اسمشون رو نیاوردم کمال تشکر رو دارم. خیلی ممنون که نظر میدید

امیدوارم خبر عروسی و عقدمون رو بزودی همینجا اطلاع بدم. ولی قبلش لطفا کمک کنید این موضوع رو حل کنم.

اگه پرسید که حتما باید بگی اونم تو موضوعی که خودت روش حساسی!!

سلام 

ببین برادر من 

به نظرم دغدغه شما بیشتر وجدان خودتون هست تا اعتراف جلوی دیگری 

به نظر من 

یه زمانی هست دو نفر برای آشنایی ازدواج با هم آشنا میشن حالا یا به توافق میرسن یا نمیرسن 

اگه کسی رو این مورد بخواد واکنش عجیب نشون بده هنوز وقت ازدواجش نشده 

مثله چندتا پست قبل طرف عاشق شده پیشنهاد ازدواج داده دختر بیچاره رد کرده ابرو دختر رو برده 

اینا به نظرم بلوغ فکری نرسیدن که بحثشون جداست 

یه زمانی هم هست پسر به یه دختر وعده ازدواج میده ولی داره بقیه گزینه ها رو هم همزمان بررسی میکنه 

به مورد بهتر ب سه به ابن نتیجه میرسه خیلی هم به دختری که وعده ازدواج داده بوده نمیخورن 

حالا اینکه احساسات دختر درگیر شده و وقتش و زمان اون دختر هدر رفته دیگع مشکل خودشه میخواست جدی نگیره 

اگه اولیه خوب منطقی و روالش همینه 

اگه هم دومی هست که آقا پسر خودخواه ماجرا باید منتظر قانون طبیعت و زمین باشه 

چون تا قبل مرگش بی برو برگرد باید حساب رو تسویه کنه حالا یا با خودش یا عزیزش ...

ان شالله که شما جز دسته اول هستین 

و اما اعتراف شما 

به نظرم سربسته به دختر خانوم بگین 

اگه براش مهم باشه خودش بیشتر سوال میکنه که شما اخلاقا موظف هستین پاسخ شفاف بدین تا بتونه تصمیم بگیره  

اگه نپرسید بیشتر یعنی حساس نیست زیاد 

شما هم دیگه لازم نیست سیر تا پیاز رو تعریف کنید بیخود حساس اش کنید 

و اما یه سوال فنی : 

البته به خودتون جواب بدین 

گفتین دارین با هم آشنا میشین درسته؟ 

۱.از کجا مطمئن هستین دختر خانوم به این نتیجه نرسه که مناسب هم نیستید؟

۲.شما تو ذهنت داری برای مراسم عقد برنامه میچینی 

منم مثله خواهر شما 

زیاد جلو نرو چون ممکنه تو آشنایی خانوم نخواد ادامه بده ، اون موقع خیلی اذیت میشی 

چون تو این رابطه اینجور که من متوجه شدم شما بیشتر خواهان هستی 

خلاصه که امیدوارم سال خوبی برای همه باشه

ایشالا خوشبخت بشی...

خوش‌بحال پسرها میتونن عتشق بشن دختز رو وابسته و عاشق کنن و سریع ول کنن برن سراغ یه عشق و زندگی تازه. ای کاش من هم پسر بودم

سلام سال نو مبارک

اگه سوال کردن شما باید کلیات ماجرا رو برای ایشون توضیح بدی لازم نیست جزئیات رو بدونه .اگر هم نپرسید و احتمال هم میدین بعدا از جایی متوجه این مسئه نشه بنظرم بهتره اصلا مطرحش نکنید و هیچوقته دیگه هم درباره اش صحبت نکنید چون نه جدی بوده و نه دلبستگی خاصی بینتون بوده تازه اگه متوجه ماجرا بشه احتمالا تا مدت ها تو ذهنش باهاش کلنجار میره.در این صورت برای آرامش خاطر همسرتون هم که شده بهتره مطرح نشه.

سلام و درود

سال نو مبارک

خب اول اینکه حرف از خاستگاری گناه نیست و شما گناهی مرتکب نشدید اما اگه وعده الکی دادید به اون دختر از این بابت کار درستی نکردید . چون وقی آدم تکلیفش با خودش مشخص نیست نباید احساس ی نفر دیگه را درگیر کنید 

دوم اینکه شما اگه این دخترخانمی که الآن رفتید خاستگاری مثل شما قبلا با پسری حرف ازدواج زده باشه بدتون میاد ؟

اگه جواب بله هست یعنی خودخواه هستین 

وقتی آدم ی کاری را میکنه باید برای طرف مقابلش که در آینده شریک زندگیش میشه هم بپذیره و بد ندونه وگرنه خودخواهه 

و اگه نظر من را بخواهین برام مهم نیست دختر قبل از ازدواج با پسر حرف زده باشه ( اگه مگه میشه آدم با همکلاسی و یا سر کار با جنس مخالف حرف نزنه ؟ ) مهم این هست که چطوری و در مورد چی حرف بزنه

اتفاقا از نظرم دختر باید توی جامعه باشه اما حد و حدود خودش را بدونه و با تصمیم خودش توی حرف زدن و رفتار خط قرمز داشته باشه نه بخاطر قضاوت مردم و ترس و....

سوم اینکه شما لازم نیست توی خاستگاری در این مورد حرف بزنید وقتی طرف مقابل در این مورد از شما سوالی نپرسیدند و یا با توجه به شناختی که ازشون پیدا میکنید ( حتی اگه سوال نپرسند ! ) بفهمید مثل شما حرف زدن با پسر براشون مهم هست در این صورت باید بگید تا طرف مقابلتون تصمیم بگیرند در مورد قبول کردن و یا رد کردن شما

اما کلا از نظرم اینکه دختر و یا پسر با جنس مخالف حرف بزنند مهم نیست ( قبل از ازدواج . با همکار و همکلاسی و استاد و... هم که بحثش جداست ) مهم این هست که حد و حدود رعایت کنند و خط قرمزهای طرفین بهم دیگه بخوره 

وگرنه دختر پاستوریزه و یا پسر پاستوریزه که بخاطر ترس از باباش و مادرش خونه خالی نمیره و کسی را نمیاره و یا سیگار و قلیون نمیکشه آدم قابل اعتمادی نیست چون آب نبوده وگرنه ممکن بوده شناگر ماهری بوده باشه

ممنون از همه تون دوستان

من منظورم از اینکه تو متن سوال نوشتم دوست ندارم قبل من با پسری صحبت کرده باشن در واقع همون ارتباط و صحبت خارج از عرف هستش. وگرنه خیلی طبیعیه برای دختر خواستگار بره و بیاد و در مورد ازدواج صحبت کنن. قطعا باید هر پسر و دختری تو جامعه حضور فعال داشته باشن و حتی تو ارتباط با جنس مخالف حد و حدود رو رعایت کنن و هیچ کس نمیتونه ادعا کنه من به هیچ وجه قبل تو با جنس مخالفم حرف نزدم.

و موضوع دیگه که اشاره کردم مربوط به خودمه. چون من با اون خانم بدون اطلاع خانواده ارتباط گرفتم و پنهانی این کار رو کردم احساس گناه میکنم. 

ممنون که نظر دادید و میدید.

دختر لر:

خیلی ممنون از کامنتی که گذاشتید تا حدودی تکلیفم با خودم مشخص شد

Yasii2017:

همچنین ممنونم از شما.

در پاسخ به سوالتون بله شاید برداشت شما درسته که من بیشتر خواهان هستم و نباید زیادی جلو برم.به قول شما ممکنه ایشون منو پسند نکنن.ولی قطعا اگه این اتفاق بیوفته بهشون احترام میذارم. اما بعدش دومین شکست زندگیم رو تجربه خواهم کرد.

پسر آریایی:

نه به اون دختر وعده الکی ندادم.

قصدم هم واقعا ازدواج بود.ولی یه اتفاقی هم افتاد که واقعا دوست ندارم به یادش بیارم و به گذشته فکر کنم!

درباره دختری هم که خواستگاری رفتم من ازش نمیپرسم.مگه اینکه بپرسه منم بگم. بعد اگه خودشون تجربه من رو داشتن و نگن درک میکنم. چون میدونم عفت و حیا دارن.

به دختر لر:

.

.

سوالت سوال منم هست!

دوست دارم بدونم در آینده برای همسرم مهمه که من یه زمان تو سایت ها یا وبلاگا با افراد مختلف چت کردم؟!

.

.

سلام

ببین آقای سوال کننده شما اومدی اینجا این سوال رو پرسیدی و ما هم میخوایم به شما کمک کنیم. به نظرم یه بار دیگه نظرات کاربران رو بخون و تکلیفت رو با خودت مشخص کن. در مورد خواستگاری دختری که رفتی نظر نمیدم بقیه کم و بیش گفتن. من میخوام به عنوان یه دختر رابطه قبلی شما و اون دختر رو برات شفاف سازی کنم و آخرش ازت سه تا سوال بپرسم

منم تو همون دانشگاهی درس خوندم که شما بودین و هم من هم شما و بقیه دوستانی که دانشگاه رفتن میدونن تو دانشگاه مخصوصا ترم های اول همین عشق و عاشقی ها بین پسر و دختر خیلی مرسوم بود. ولی اینکه شما و اون دختر با هم پنهانی چت میکردین و اونطور که من برداشت کردم تو دانشگاه تابلو رفتار نمیکردین یعنی هر دو با اینکه میگین حرف احساسی نزدین ولی خیلی برای همدیگه مهم بودین و خواستین آخر این رابطه به ازدواج برسه. وقتی شما به اون دختر پیشنهاد دادین و ایشون فوری قبول کرده قطعا از خیلی قبل ترش شما رو تحت نظر داشته.اینو مطمئن باش.پس حتما بینتون احساس و علاقه بوده. ولی خب هر دو عاقل بودین و کلامی بهم چیزی نمیگفتین. الان اون دختره کلی خیالبافی کرده و شما و خودش رو زیر بارون با یه چتر خیس تصور کرده!!! آخه بعضی دخترا وقتی پسری رو دوست داشته باشن در موردش خیالبافی میکنن و قربون صدقش میرن. خودم تا یه زمانی اینطوری بودم

سوال کننده الان میخوام به سوالم جواب بدی تا بقیش رو هم بگم

1) هنوزم اون دخترو دوست داری؟؟؟

2) اگه فکر میکنی خانواده در جریان بود میتونستی باهاش به تفاهم برسی آیا حاضری دوباره بری دنبال اون دختره؟؟

3)الان که به خواستگاری رفتی و زندگی مشترک تشکیل دادی، میتونی به طور کامل عشقت رو به خانمت بدی؟ یا نه دوباره ممکنه به اون دختر فکر کنی؟؟

اگه خواستی هم رشتت رو بگو..

سلام

به نظرم، اگه ازتون بپرسن، یه پوئن مثبته، چون اگه خودشون مسئله ای در گذشته داشته باشن، معمولا، نمی پرسن تا شما هم نپرسین، یا اگه بپرسین ، احتمالا میگن گذشته شما واسم مهم‌ نیست.

ماشناختی از ایشون نداریم بدونیم، واکنششون چی خواهد بود، 

اما اگه خودم موردی با این شرایط داشتم، مخصوصا اگه ارتباط کوتاه مدت بوده باشه، این موضوع دلیل جواب ردم نخواهد بود. 

در کل ترجیح میدم، با دونستن واقعیت تصمیم بگیرم تا اینکه بعدا متوجه یه مسئله ناخوشایند بشم و کلا اعتمادم رو از دست بدم.  

میترا:

سلام

من دندانپزشکی میخونم و دانشکده دندان بودم

1)از همون وقتی که اولین بار دیدمشون حس خاصی داشتم. تا اون زمان نشده بود نسبت به یه دختری حسی داشته باشم.ولی خب قطعا عشق نبود.من معتقدم عشق راستین با شناخت کامل و درک متقابل از معشوق بدست میاد. اون زمان در حد اینکه ازشون خوشم بیاد حس داشتم. و الان هم نه واقعا. اینکه بگم هنوز دوسش دارم واقعا نمیدونم. اون زمان میپرسیدین میگفتم آره. ولی خب دیگه فراموش کردم و چون خیلی منطقی با ایشون تموم کردم فقط الان میتونم بگم براشون آرزوی خوشبختی میکنم

2) اولین اشتباهم همین بود. ولی نه!! اگه خانواده هم در جریان میبودن من و ایشون نمیتونستیم زندگی مشترک تشکیل بدیم. تفاوت هایی با هم داشتیم که با گذشت زمان هر دو متوجه شدیم

3)اگه قسمت شد و وصلت شکل گرفت بله میتونم عشق و محبتم رو در اختیار خانمم قرار بدم. اینکه بگم به هیچ عنوان به دختر قبلی فکر نمیکم دروغه. چون ممکنه با چیزی یاد اون زمان بیوفتم. ولی اینکه مدام به ایشون فکر کنم هم اخلاقا و هم شرعی درست نیست. من وقتی ازدواج کنم تمام توجه و احترامم معطوف به خانمم خواهد بود. اگه ایشون هم که خانمی کنن برام دیگه حرفی نمیمونه.

Hel ma:

ممنون از نظرتون و سپاس.

خب پس برادر من بچسب به زندگی و در آینده به امید خدا زندگی زناشویی خودت. تو خودت قبول کردی که اون خانم تموم شده و الان باید اون روزارو فراموش کنی و حواست به خانمت باشه

برو یه بار دیگه نظر

رضا alone

دختر لر

رو بخون. هرچی اونا گفتن نظر منم هست

خوشبخت باشین و برا ما هم دعا کنید

مطرحش نکنید 

لزومی نداره

مهمم نیس 

برای من شخصا مهم‌نیس و این‌چیزا اولویت نبوده 

سوالی که برام مطرح شده چطور به طرف پیشنهاد خواستگاری دادی اما رابطه احساسی بینتون نبوده ؟

اولا عذاب وجدان نداشته باش یه آشنایی بوده تموم شده فهمیدید به درد هم نمی خورید این دگ عذاب وجدان نداره مثلا اگه رابطه قبلی رو ادامه میدادی بعد که دوتا بچه می آوردی بعد تازه این موضوع رو میفهمیدی خوب بود؟ تصمیم عقلانی بهترین کاره

دوما نمیخواد موضوع رو بگی الکی ذهن خودتو و اون دخترو بهم نریز 

سوما ان شاالله خوشبخت بشی

یاعلی

بنظر منم وقتی قرار باهم ازدواج کنید اگر مطمئنین ک اصلااازین قضیه خبردار نمیشه نگید ودیگه هم سمت اون دختر نرید  تمرکزتون رو بذارید رو آینده مهم نیس ک گذشته چیشده مهم اینه ک الان کی هستید و قرار چیکار کنید  

اگر ی ذره احتمالا می‌دین ک متوجه خواهد شد خیلی کلی بهش بگید 

مهم تر ازون اینه ک شماابرای ازدواج ایشون رو انتخاب کردی ن شخصی ک بهش پیام می‌دادی روو 

سلام هم دانشگاهی

چی شد برادر؟

رفتین خواستگاری و صحبت کردین؟

نتیجه رو به ما هم بگو که چه کردی.

سلام هم دانشگاهی

چی شد برادر؟

رفتین خواستگاری و صحبت کردین؟

نتیجه رو به ما هم بگو که چه کردی.

با سلام 

سال نو مبارکتون 

به نظرم اگه عادی صحبت کردین و احساسی قول و قرار نزاشتید نگید بهتر هست و به قول دختر لر فقط فکر اون رو بهم میریزید و اگه خودش براش مهم بود ازتون می پرسید پس خودتون زمینه بدبینی و کم شدن اعتماد رو درش به وجود نیارید پس به نظرم اگه جدی بوده باید گفته بشه این موضوع مهم نیس داداش

سلام

خیلی ممنون از کسانی که راهنمایی کردند و نظر دادند

اومدم بگم که خداروشکر همه چی خوب پیش رفت و قرار شد چند ماهی نامزد بشیم.

اون مسئله رو هم مطرح نکردم.

ان شاء الله همه جوون ها خوشبخت و عاقبت به خیر بشن

واقعا تأسف داره که با دروغ قراره چند ماه نامزد بشید. به نظرم در دیدار اول بگید. من به عنوان یه دختر اگه از اول بدونم و مطمئن باشم دیگه به قبلی فکر نمیکنه میتونم فرصت آشنایی بهش بدم ولی اگه از من پنهان کنه هرگز در زندگی بهش اعتماد نخواهم کرد. 

با دروغ هیچ چیزی به دست نمیاری مخصوصا در موردی که برای خودت مهمه تا این حد ! 

ای بابااا

من واقعا فاز بعضی از شما دخترا رو درک نمیکنم. این پسر به این گلی و پاکی که اومده از شما درباره موضوعی که شاید از نظر خیلی از همجنس های خودمون خیلی عادی و پیش پا افتاده باشه سوال کرده. چون برای کسی که رفته خواستگاری و میخواد باهاش زندگی کنه ارزش قائله. اومده از شما دخترا سوال پرسیده و بعد اینکه جواب ها رو دیده تصمیم گرفته و حالا نامزد کردن تا بیشتر همدیگه رو بشناسن. اگه اون دختر خانم عاقل باشه و بخواد این پسر گل رو بشناسه قطعا متوجه اخلاق و غیرت و پاکی این پسر میشه. الان چرا بعضی ها میان دوباره این بحث رو باز میکنن تا ایشون باز سردرگم بشه واقعا برای من جای سواله!!! خب سوال کننده تصمیمش رو گرفته. شاید حتی میخواد تو ادامه به نامزدش بگه موضوع رو..چون آره خودش هم گفته روش حساسه. پس دیگه بیاین کاری نکنیم این شک و دودلی به وجود بیاد. اه

به پسری

اینجا هرکسی میتونه نظرش رو بگه پس لطفا سعی کنید به جای همه تصمیم نگیرید. راستش من یه دوستی داشتم اتفاق مشابه این براش افتاد و بعد از ازدواج خیلی عذاب کشید و گفت شوهرم وقتی ماجرا رو به من گفت که دیر شده بود.

ببینید خیلی اشتباهه که بعد از سه ماه نامزدی که طبیعتا علاقه هم بینشون ایجاد میشه بخواد این موضوع رو بگه. اگه دختر حساس نباشه و برای خودشم این موضوع پیش اومده باشه خب الآن بفهمه یا سه ماه دیگه واقعا فرقی نداره. ولی اگه حساس باشه و نتونه این موضوع رو بپذیره حتی اگه تن به ازدواج بده باز هم ناراضیه و تا آخر حس میکنه ایشون یه موضوعی رو ازش پنهان کرده. 

به نظر من ازدواج شوخی نیست که این مسائل رو بشه پنهان کرد. یکی از دوستان دیگه ام خاستگاری داشت که جلسه دوم خاستگاری بهش گفت قبلا یه نفر دیگه رو دوست داشته ولی متوجه شده به دردش نمیخوره و دوست من قبول کرد. منم خودمو وقتی میذارم جای دختر ، میتونم از اشتباهات و خطاها یا گذشته ی طرف بگذرم ولی از دروغ نمی تونم بگذرم. چون اگه باب دروغ گفتن باز شه دیگه هیچ تضمین و اعتمادی نمیتونم نسبت به کسی داشته باشم.

واقعا انسانی نیست موضوع به این مهمی رو از اون خانم پنهان کنه بعد شما نگران هستید نویسنده به شک بیفته ؟  ما در فامیل یه نمونه اینطوری داشتیم که برای دخترخانم مهم بود و بعد از چند ماه از عقد متوجه شد و طلاق گرفت و الان با سابقه ی طلاق بسیاری از کیس های ازدواجش کم شد. شما یه لحظه خودتونو جای دختر بذارید که ممکنه این موضوع براش مهم باشه ولی به خاطر اعتمادی که داره به ذهنش نرسه سوال بپرسه. دقیقا اتفاقی که برای فامیل ما افتاد. اگه اون دختر تا آخر عمر مجرد بمونه شما جوابشو میدید؟ اگرم زندگی رو به زور تحمل کنه باز میشه سوهان روحش. بعضی ها گفتن موضوع مهمی نیست ، خب اگه مهم نیست چرا باید پنهان بشه ؟ این رو خود دختر تشخیص میده که مهمه براش یا مهم نیست. 

به نظر من باید سابقه روابط قبلی به طور کلی گفته بشه مثلا بگن سه سال یه نفر رو میخواستن ولی بعد متوجه شدن مناسبشون نیست . خیلی ها هم اینجا گفتن که به طور کلی بگید ولی نویسنده به حرفشون توجه نکرد. یه نظر این بود که سربسته بگید که اگه براتون این مسئله مهمه من ادامه نمیدم... 

خدا کنه در قیامت امثال شماها که باعث بی اعتمادی دخترها میشید ، تقاصتون رو پس بدید.

شما با صداقت داشتن چیزی از دست نمیدید.

میخواید وقتی وابسته تون شد بهش بگید ؟ پس قصد دارید از احساساتش سواستفاده کنید. یه دختر به قول خودتون مذهبی که بازم به قول خودتون هنوز با کسی رابطه نداشته  رو،  با سه ماه رابطه نامزدی درگیر تجربه ی رابطه با جنس مخالف میکنید. ولی بعد میگید خودتونم درگیر بودید. واقعا که .

خدا بیامرزه مرحوم نیچه رو که گفت خدا مرده است

چقد پیچیده شد موضوع

سوال کننده بیا از خودت دفاع کن. منم به عنوان دختر میگم خیلی خیلی سربسته بهش بگو همون اول کاری. دیگه وارد جزئیات نشی ها!!!!! من اگه جای نامزدت بودم و پسره بعد اینکه احساس بینمون ایجاد شد بهم بگه خیلی ناراحت و دلزده میشم. حالا خود دانی. چون من خودم برام مهمه پسری که میخوام باهاش ازدواج کنم تو گذشته به کسی حسی داشته یا نه. و بعد که فهمیدم تصمیم میگیرم. گویا خودت هم برات مهمه!!! پس چرا نگفتی؟؟؟؟؟؟

هر پنهانی یه روز آشکار 

و هر دروغی روزی برملا میشه 

دختری که گذشته ی شما براش مهم نباشه 

گذشته ای صدها برابر بدتر از شما داشته 

سلام

از همه عذر میخوام که متوجه پیام ها نشده بودم. واقعا نمیدونم باید چی بگم. راستش از اون شب که برگشتیم خونه دوباره تو دلم خالی میشه. ایشون پرسیدن که اگه من چیزی از خودم بهشون نگفتم بگم ولی خب من با توجه به تصمیمی که گرفته بودم چیزی نگفتم. ولی امشب که تلفنی صحبت میکنیم میخوام بگم. همونطور که اشاره کردین سربسته. شاید بازم اشتباه کردم. بهشون میگم و خودمو راحت میکنم. دیگه چه میشه کرد. خدایا توکل بر خودت

باز ممنون. مخصوصا از خانمایی که نظر دادن.

به سوال کننده: بیزحمت بیا نتیجه شم  بگو چیکار کردی و چی گفت.........

سلام

همون شب تلفنی با هم صحبت کردیم. آخر صحبتمون که شد گفتم میخوام یه چیزی بهت بگم. گفت بگو.. گفتم مربوط میشه به دانشکده و اونجا اتفاقی افتاده برام که فکر میکنم بهتره بهت بگم. گفت بگو چیشده داری نگرانم میکنی😁

بعد قضیه رو خیلی خیلی سربسته توضیح دادم. البته نحوه گفتنم خیلی مهم بود. حواسم بود طوری نگم که ناراحت بشه. آخرش گفت خب مطمئنی فقط همین بوده؟ یعنی چیز دیگه ای بینتون نبوده؟

فرداش قرار بود برم دنبالش گفت فردا با هم دربارش صحبت میکنیم.

فرداش تو ماشین خودم روم نشد دوباره بحث رو باز کنم. خودش گفت که خب میگفتی. گفتم چیرو 😁😁. گفت اذیت نکن دیگه خودت میدونی چیرو میگم. گفتم خب خودت میدونی چقد برام باارزشی برای همین نخواستم چیز ناراحت کننده ای از گذشته من وجود داشته باشه که بعدا متوجه بشی و نتونی درست تصمیم بگیری. من بهت حق میدم که دوست داشته باشی با آگاهی کامل منو انتخاب کنی و من به تصمیمی که میگیری احترام میذارم. و در آخر اینکه دوست دارم تمام حس و فکرم فقط مال تو باشه اگه خانم اجازه بدن!!😊

تا اینو گفتم چشماش برق زد از خوشحالی ولی حیای دخترونه نذاشت واکنشی نشون بده شاید. گفت خب ازت ممنونم که گفتی و به حس من نسبت به خودت و تصمیمی که با هم میگیریم احترام میذاری. چون خودت بهم گفتی زیاد ناراحت نشدم ولی اگه بعدا از یه جای دیگه میفهمیدم خیلی ازت ناراحت میشدم که چرا نگفتی. کاری که کردی شهامت میخواست و من ازت ممنونم. ولی میتونی بهم قول بدی فقط مال خودم باشی؟ 😂

سریع چشمام گرد شد و گفتم معلومه شک نکن. در ضمن اون خانم رو فقط من برای شناخت باهاش آشنا شدم ولی حسی رو که الان نسبت به تو دارم با هیچ چیز عوض نمیکنم. و بعد لبخند دو طرفه و بقیه ماجرا😁

تو این چند روز که با هم صحبت کردیم و با هم بودیم ذره ای بدخلقی نکرده و خودمم خیالم راحت شده که با خیال راحت و اطمینان به همسر آینده دارم به سمت زندگی مشترک میرم. البته الان مرحله شناخته ولی 70 درصد راهو رفتم😊

از خانواده برتر و آقای نجفی و سایر کاربران عزیز هم ممنونم که راهنمایی کردند و این مشکل من حل شد. ان شاء الله همه مجرد ها به آرزوهاشون برسن. من دیگه به این صفحه نمیام ولی براتون آرزوی خوشبختی میکنم

خدانگهدارتون

آخی بسلامتی 

کامنتتون چه حس خوبی داشت :)

امیدوارم خوشبخت بشید:)

ببخشید خیلی خیلی سربسته تفاوتش با نگفتن چیه ؟ باید بگید چند ترم بوده و بهش قول ازدواج داده بودید.