خانواده برتر

به تاوان دادن که اعتقاد دارم. مطمئنم هر کسی تاوان شری رو که برای دیگران میخواسته میده یه روزی و از شری که به خلق رسونده خیر نمیبینه طبیعیه این ولی راستش بیشتر از اعتقادی که به تاوان دادن دارم اعتقادم به اینه که آدما باید در هر مقطع زمانی از عقلشون درست استفاده کنن. شما چرا اجازه دادید این رفتار باهاتون بشه؟ چرا اصلا با اون پسر وارد رابطه احساسی شدید؟ نمیخوام سرزنشتون کنم اما پدر آدم بمیره مادر آدم دور از جون طوریش بشه خود آدم نابود بشه و تو شرایط بدی هم باشه بازم دلیل نمیشه که روی دیگران حساب کنه. شما باید از این موضوع بیش از اینکه خودتو بخوای مکدر کنی سعی کنی که تجربه بگیری و اونقدر قوی باشی که حتی نارو زدنهای آدمها هم بهت اثر نکنه.

دیگه به این آدما فکر نکن. اگه میخوای بیشتر از این ضرر نکنی و احساس نکنی فریب خوردی فراموش شون کن. اینطور فکر کن که آش دهن سوزیم نبوده. مال بد بیخ ریش صاحابش. شما فکر آینده ت باش. بهتر از اون میتونی زادواج کنی. از این ستون تا اون ستون فرجیه. دنیا هم به آخر نرسیده.

به نظر من مورد شما تاوانی نداره 

شما دو نفر با خواسته های متفاوت بودید که موندنتون کنار هم امکان نداشته و اون پسر یکیو متناسب با خودش پیدا کرده و ازدواج کرده 

اگر پای تاوان در بین باشه که شما باید با خودت فکر کنی چیکار کردی که باید تاوانش مرگ همزمان عزیزت و شکست عشقیت باشه!!!

این نوع تفکرات جلوی رشد و شکوفا شدن و تجربه گرفتن از اشتباهات رو از شما میگیره و همش منتظر بدی رسیدن به دیگرانی در صورتی که این بدیها و ناراحتی ها بیشتر به خودت میرسه

از اشتباهات گذشته تجربه تو برای آینده بیشتر کنن 

مسلما شما دو نفر کیس مناسبی برای هم نبودید 

چه عشق پاکی داری که جز نابودی، عداوت و دشمنی چیز دیگری آرزو نداری!!.

خدا رو شکر با معنی عشق پاک هم آشنا شدم.

اون چیزی که شما بهش میگید پاک برای ایشون ارزشی نداره.

باید خوشحال باشی که رفته.

به جای کینه ورزی و نابودی زندگی دیگران به فکر آبادانی زندگی خودت باش.

---

شاید جاش نباشه اما اینجا میگم

نکته ای که اینجا که زیاد بهش برخورد کردم؛ پسر/دختر خودشون رو پاک(بنا به تعریف خودشون) حفظ میکنند.

صرفا  و صرفا به این نیت که طرف مقابلشون پاک باشه و یک پاک گیرشون بیاد!

گویی اصلا برای پاک بودن خودشون هیچ ارزشی قایل نیستن.

وقتی هم به این نتیجه میرسن که ممکنه به فرد پاکی نرسن بشدت برآشفته میشن.

در صحبت ها هم پیداست که سر این موضوع کاملا از جنس مخالف طلب کار هستند.

جالب تر اینکه وقتی قهر میکنند ازدواج رو تحریم میکنند!!!  

این ایده چیزی جز طمع کاری شدید با بی انصافی نیست.

یعد ادعای عاشقی دارن. عاشقی که زمینه ش از خودگذشتگی و فداکاریه.

فداکاری رو چجوری میشه با طمع کاری جمع بست؟! من نمیدونم!

هعی زندگی

من که چند تا عقده ای و بسیار حسود آبرو م بردن، آسیب جسمی و روحی رسوندن ، باعث شدن مادرم افسرده بشه، پدرم از داشتن من پشیمون شد، جایی نمیتونم سرم بلند کنم چون هرجایی که میتونست(حتی پیش کسایی که اصلا منو نمیشناختن!!!)  آبرو منو بردند و کلی کار دیگه که حوصله ندارم همش بنویسم...

الان اونا خوش و خرم زندگی میکنن و هیچ اتفاقی براشون هنوز نیوفتاده، از همه جالب تر یکی از همونا امسال کنکور داد و با درس بسیار معمولی که داشت رتبه حدود 500 آورد و رفت پزشکی!!!

چی بگم؟ بعضی وقتا فکر میکنم دنیا فقط برای آدم های بد هست...

همه ی اونا رو واگذار کردم به خدا.  خدا حق خودش میبخشه ولی حق الناس نمیبخشه

واسه خودت نوشابه باز نکن لطفا خیال میکنی خدا تو تیم توعه بعد واسه خنک شدن دل تو زده جون یه زن بیگناه که این وسط هیچکاره بوده رو گرفته 

اگه بخوام شکل خودت قضیه رو تفسیر کنم میگم فوت بابای خودتم احتمالا تاوان بوده 

مثلا تاوان گناه دوستیت با پسر نامحرم

بعدشم که خدا یه کاری کرده پسره ولت کنه 

یا مثلا فوت پدرت میتونه تاوان دل شکسته یه دختر دیگه باشه که احیانا قبل از تو با این پسره دوست بوده و پسره اونو به خاطر تو ول کرده نظرت چیه؟

چون اینجوری که میگی پسره با دخترای زیادی دوست بوده پس بعید نیس قبل تو با کس دیگه هم بوده باشه 

اصلا

اون پسره چه تعهدی به تو داشته که فکر میکنی رفتنش باید تاوان داشته باشه؟ 

دلت خواسته باهاش دوست شدی دیگه 

تو که ظرفیت نداری دوست پسر نگیر 

حتی ازدواجم طلاق و جدایی داره 

این که دیگه یه دوستی ساده بوده 

البته منطقیه توقع داشته باشی پسره تاوان بده اما به شرطی که فرض بگیریم پسره فریبت داده باشه و چمیدونم خودشو عاشق نشون داده باشه و دروغکی گفته باشه که همیشه باهات میمونه و این حرفا

اما اگه هیچکدوم اینا نبوده حق نداری توقع تاوان دادنشو داشته باشی 

حالا این هیچی اینکه خیال میکنی اون دختره هم باید تاوان بده دیگه خیلی خنده داره 

آخه مگه اون دختره اصلا از وجود تو اطلاع داشته؟

خب اونم مثل تو با یه پسر دوست شده دیگه

چرا از رو کینه به دختره تهمت میزنی که پایه رفع نیاز پسره بوده؟

اصلا اگه پسره دوستت داشت که ولت نمیکرد 

بپذیر واقعیتو که تو رو واقعا دوست نداشته اون دختری که باهاش ازدواج کرده رو دوست داشته 

بپذیر که مقصری که با آدم اشتباهی دوست شدی و دل بستی و بیخود حساب باز کردی

از یه طرف میگی پسره بد بوده و خیانتکار بوده و فلان بیسار 

از یه طرف ناراحتی که چرا رفته

مادر اون دختره هم اگه فوت کرده ربطی به این ماجراها نداره 

همه میمیرن 

 همزمان بودن تاریخ مرگ پدرت و مادر اون دخترم که

به انتقام الهی ربط دادی 

یعنی خودمقدس پنداری در حد لالیگا

این خدای تو چرا به جای اینکه اون زن بیگناهو بکشه نزد خود پسره رو نصف کنه تیرش خطا رفته؟

 چقدم جالبه که خیال میکنی تاوان شکستن دلت مرگه!

خیلی خودتو خاص و معصوم فرض کردی

بهتره به خودت بیای و از اشتباهاتت درس بگیری 

سرتم از تو زندگی دیگران دربیار 

چه معنی داره عکساشونو میبینی

رفتی تاریخ مرگ مادر اون دخترم پیدا کردی 

همه انگشت اتهامشون به سمت هر کسی هست جز خودشون 

⛱زمین بدجور گرد است...!

در دنیا قانونی وجود دارد به نام قانون "کارما"

قانون کارما یعنی اگر بزنی یک روزی میخوری

یعنی اگر شکستی یه روز خودت هم میشکنی

خلاصه کنم برایت قانون کارما همان ضرب المثل معروف است که میگوید از هر دستی بدهی از همان دست پس میگیری

آن زمان که دلی را شکستی

آن زمان که اشک کسی را دراوردی

آن زمان که زخمی زدی

بترس از قانون کارما که اگر توبه کنی و پشیمان هم شوی سودی ندارد و این قانون چه بخواهی چه نخواهی بر زندگی تو پیاده میشود...

بترس از قانون کارما...

کارما یعنی زمین بدجور گرد است...

عزیزم برا آرامش خودت هم که شده دیگه پیگیر خبر از اونا نباش

میدونم خیلی بهت سخت گذشته و تو شرایط بحرانی بدی بودی که اون آقا ولت کرده

اینکه الان هم داری بهشون فکر میکنی باعث آزار روحی ات میشه

تو که میگی خودت رو پاک نگه داشتی پس خدارو شکر کن بابت همین

امیدوارم در آینده نزدیک با کسی آشنا شی که کل خاطرات بدت یادت بره

به milad@2030

شما از کجا میدونی براش فداکاری نکردم؟ اتفاقا اینقدر خودمو نادیده گرفتمو فراموش کردم و به خاطرش از خودم زدم که وقتی رفت اون همه حس مثبت تبدیل شد به یه جور کینه و نفرت که چرا هیچ کدوم رو ندید؟

چون میدونست عاشقشم و براش هر کاری میکنم خودشو بالاتر از من دید اونقدر بهش محبت کردم که اعتماد به نفسش رفت بالا دیگه منو در حد خودش ندید...

آخرشم رفت با یکی که هزار برابر موقعیتش از من پایینتر بود چه شغلی چه تحصیلی چه خونواده چه فرهنگ چه نجابت و...

از همینا سوختم من...

جالبه که اصلا همچین پسری اهل ازدواج باشه،اینجور پسرها فقط دنبال خوشگذرونین،حالا بعد از یه مدتم دست از این کاراشون بردارن و بخوان ازدواج کنن،در کمال پرویی میرن سراغ یه دختر آفتاب مهتاب ندیده نه کسی که‌پایه همچیشون بوده...

درمورد شما،خب شاید اون دختر واقعا خبر نداشته که شما تو زندگی اون پسرین و شاید کاملا بی اطلاع بوده و خب فکر کرده اون یه پسر مجرد و سینگله و پیشنهاد دوستیشو و بعدش ازدواجشو قبول کرده،اگر اینجور بوده باشه و اون دختر بی خبر بوده،به نظرم بی گناهه و دلیلی نداره بخواد تاوان پس بده.

میدونم خیلی شرایط روحی بدی داشتی و سختی کشیدی ولی سعی کن فراموش کنی و ببخشی،باور کن همه ی آدمها هم بد نیستن،هنوزم آدمهای خوب پیدا میشن و به آینده امیدوار باش و اگر مورد خوبی داشتی با عقلت تصمیم بگیر و ازدواج‌کن.

منم کسی تو زندگیم بود و همدیگرو دوست داشتیم و میخواستیم ازدواج کنیم و خداییشم پسر خوب و پاکی بود اما شرایطی براش پیش اومد که مجبور شد رابطه رو تموم کنه،با اینکه خیلی ناراحت شدم ولی هیچوقت نفرینش نکردم و حتی آرزوی عاقبت بخیری براش کردم و از خدا خواستم مشکلاتش رفع بشه.

من ی دختر تو مجاری اومد زندگیم فک میکردم دختر خوبیه بعد ۷ماه فهمیدم دروغگویی بیش نیس هی شک میکردم تو این مدت ولی توری بازی میکرد که هیچ کس باور نمیکرد دروغ بگه

۴ماه منو تو پادگان عذاب داو که سرطان دارن حالم این و فلان چه گریه ها ک براش نکردم سر نماز چ دعواها که با خدا نکردم

ی روز یکی زنگ زد گف فلانی فوت کرد ی روز منو دق داد که مثلا فوت کرد بعد دیدم ساختگی بود سالم سالم ن سرطان داره ن هیچی هیچ وقت یاوم نمیره ی روز گریه کردم واس کسی که اصلا زنده بو من بازی میداد

خاهش میکنم مجازی ن عاشق بشید ن دوست این عاقبت من بود با تصویریو تلفن و اینا حرف میزدم این شد چ برسه ب چت

به سبا: اتفاقا وقتی این قضایا برام پیش اومد همیشه با خواهرم که درد و دل میکردم با گریه بهش میگفتم نمی دونم تاوان کدوم کارمو دارم میدم که اینجور سرم اومد..

واقعیتش تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که چند سال پیش پسری از اقوام دور منو میبینه و عاشقم میشه چون فامیل بودیم هیچ وقت رومون نشد مستقیم باهم حرف بزنیم ولی من غیر مستقیم بهش ابراز علاقه میکردم یه جورایی عشق اولم بود و خیلی میخواستمش اونم همینطور غیر مستقیم اظهار علاقه میکرد تا اینکه پدرش چند بار بحث خواستگاری رو پیش کشید ولی چون شرایطش اوکی نبود مهلت خواست؛  پدر و مادر من اصلا راضی به اون پسر نبودن چون هم اختلاف سنیمون زیاد بود هم اینکه تحصیلاتش از من پایینتر بود.. مامانم کلی دعوام کرد که از فکر اون پسر بیا بیرون و بیخودی خواستگارات رو رد نکن.. در نهایت یه خواستگاری اومد برام و به اصرار خونواده من با خواستگارم آشنایی رو شروع کردم و کم کم مهر اون پسر قبلی رو از دلم بیرون کردم ولی اون هنوز منو دوست داشت.. با این خواستگارم به جایی نرسیدم ولی یه ماه بعدش بود که این پسر که تو سوال مطرحش کردم اومد بهم پیشنهاد داد و اواخر همون سال هم پدرم فوت شد..(نمی دونم یعنی تاوان اونو دادم؟؟)

همین امسالم باز بحث خواستگاری رو پیش کشیدن (همون عشق اولم) ولی من دیگه واقعا دلم باهاش نبود.. چون خیلی دیر اقدام کرد و من دیگه فراموشش کرده بودم (ظاهرا اون سالا شرایط ازدواج نداشت که بیاد جلو وقتیم که شرایطش رو پیدا کرد من دیگه فراموشش کرده بودم)

به امید ازدواج با یه پسر وارد رابطه نشو

سلام.

بله به تاوان دادن اعتقاد دارم.

خدا خودش میدونه چه جوری باهرکسی رفتار کنه و صبرش زیاده و چوبشم صدا نداره.

نمیگم فوت دختر اون خانوم لزوما تاوانش بوده و واقعا با توضیحات کمتون نمیشه قضاوت کرد.

فقط لطف کنید اسم روابط اینجوری رو رابطه پاک نزارین.

به عشق این وصله هارو نچسبونین.

اگه واقعا پاک بود، اینطوری نمیشد.

موفق باشین.

خب داری میگی با چند نفر بوده حالا اگر ولت نمیکرد بره تو میتونستی همچین مردی رو به عنوان همسرت بپذیری؟؟

من هیچ جبهه گیری ای به اون اقا ندارم ولی تویی که میگی حتی توی دوستیمون اجازه ندادم هیچ چیزی بینمون پیش بیاد و یعنی که برات مهمه این چیزا خب باید خدا رو شکر کنی. و این فازِ "موردِ ظلم و بی رحمی واقع شدن" رو بذار کنار و برای اون خانوم و اقا هم دعا کن خوشبخت باشن باهم؛جوری که انگار خواهر برادر خودتن. یک زنِ قوی باش نه کسی که زیر دست و پای یکی له شده که اگه میموند هم مطمئنا خودت باهاش به هم میزدی یا ممکن بود اتفاقِ بدتری برات بیوفته که قابل جبران نباشه و شانس ازدواجت در اینده رو هم از دست بدی. 

من که میگم اون اقا خیلی هم وجدان داشته که وقتی دیده خواسته هاتون یکی نیست به هم زده و مثلا با هزار دوز و کلکی که پسرا همه بلدند تو رو مجبور به چیزی که میخواسته نکرده. 

سلام خواهرگلم امیدوارم حالت خوب باشه

سخت نگیرمطمئن باش ی روزب عشق پاک شمافکرمیکنه وبرای اینکه شماروازدست دادپشیمون میشه،،،

اینوبدون خواهرم یه رفیق خوب ویه عشق خوب آدموتوروزای سخت تنهانمیزاره...

خواهرم قوی باش وخودتوب اون پسروخودت ثابت کن که لایق عشق بهتری هستی،جوری زندگی کن که اون پسرحسرتتوبخوره وبرااینکه ازدستت داده اون حالش بدبشه،،،حالتوبایه زندگی جدیدباافکارجدیدوعشق جدیدخوب کن واززندگی لذت ببر،

جوری زندگی کن که بدخواهانت وکسانی که تنهات گذاشتن،حسرت داشتنتوبخورن ن اینکه  اینقدرخودتوباافکارمنفی گم کنی وزندگیت ب پوچی بگذره،بخاطرچی؟بخاطرکی؟چرا؟اون داره زندگی میکنه،شماهم زندگی کن،اینوبدون مایبارجوون هستم یبارزندگی میکنم،،،اون پسرداره زندگیشومیکنه اون وقت شماعمرتو،افکارتو،آرامشتو،جوونیتو،زیباییتو،احساستو،هدرمیدی بخاطرفکرب تاوان وعذاب اون،وگرفتاری اون پسر!!!حیف نیست،خودتوبخاطراین فکرای بیهوده عذاب میدی؟یادت باشه شمادختری،ویه دختربزرگترین ثروتش درجوانی زیبایی وعفتشه وحیاست،که فرصتهای فوق العاده ای براازدواج براتون محیامیکنه،اگه بخوای بشینی وغصه بخوری وناامیدباشی،ب جزشکست هیچی نصیبت نمیشه،

واگه شمادرزندگیت شکست بخوری ب اون آدمای که ناراحتت کردن ثابت میشه که شمالیاقت نداشتی،،،امااگه درزندگیت موفق باشی همون آدمای که ناراحتت کردن حسرت نداشتنتومیخورن،،،

اگه معنی عشق روبدونی دیگه ب اون پسرنمیگی عشقم وبهش فکرهم نمیکنی،،، عشق یعنی وفاداری،عشق یعنی تعهد،عشق یعنی باطن پاک،عشق یعنی اعتماد،عشق یعنی طرفوهمون جورکه هست قبول کنی،عشق یعنی صداقت،عشق یعنی همدم روزهای سخت،..خواهرگلم حالاپیش خودت فکرکن اگه اون پسرایناروداشت عشقت بوداگه نداشت،چرامیگی عشقم بود،،،این چ عشقیه که شماروب اون دختراترجیح میده،این چه عشقیه که شمارودربدترلحظات زندگی تنهات میزاره،این چ عشقیه که درکت نکرداماترکت کرد،،،

شمااشتباه عاشق شدی...

قدرخودتوبدون اونقدرقوی باش که هیچکس نتونه بااحساست بازی کنه،اونقدرقوی باش که راحت عاشق نشی،اماوقتی عاشق شدی عاشق کسی باش که عاشقت باشه،

خداروفراموش نکن،رابطتتوباخداقوی کن،وقتی عاشق خداباشی،معنی عشق رومیفهمی،وهمین خدایه بنده ی عاشق روسرراهت قرارمیده که تمام تلخی های زندگی روفراموش کنی...

با آرزوی موفقیت وخوشبختی برای شماوامیدوارم زیرسایه خداوندمنان همیشه حال دلت خوب باشه...عزت زیاد...یاحق...‌

بسپر به خدا اگه بخوای از این آدما گله کنی و حرص بخوری زندگی نمیمونه بگو پسره لیاقت پاکی تو رو نداشت بگو حیف من اتفاقا خوبه قبل از این که وارد رابطه جدی بشید مانند ازدواج خودش نشون داد....

خواهر عزیز اونا رو رها کن به درک 

خودت رو بچسب

میدونم سخته داغ پدر 

ولی خواهش میکنم خواهش میکنم به زندگیت خودت برس ، سعی کن توهدفت موفق بشی تا حسرت همه ی پسرها بشی .

اون پسر هم اگه در حق شما ظلم کرده بپسپرش به اون دنیا ، این دنیا تاوان نده بهتره که از بارش کمتر میشه .

چقدر بعضی از ما پسر و دخترا بیشرفیم .

امیدوارم خوشبخت شی

به مهدی:

واقعا شرایط سختی داشتید امیدوارم مشکلات شما حل بشه و بتونید سرحال به زندگی ادامه بدید و همچنین آن بی وجدان ها و از خدا بی خبر ها، به سزا ی اعمال خود برسند و خدا آن ها را گوشمالی حسابی بده...

دوست دارم همیشه امیدوار و  موفق شما را ببینم...

هیچ اعتقادی به تاوان دادن آدم ها در این دنیا ندارم

اگه فکر کنی دنیا جای عادلانه ای نیست و دنبال انتقام و تاوان نباشی راحت تر زندگی میکنی ..موفق باشی

عزیزم این فکر تاوان رو هم نمیدونم چون از اون اقا دلگیری افتاده تو سرت یا واقعا بهش اعتقاد داری اما خدای ما خدای یونانیهای قدیم نیست که انقدر بی اعصاب باشه! اگر اتفاقی برای تو یا اون خانوم افتاده صرفا یه اتفاقه. 

اما خب من به تاوان دادن کسایی که دیگری رو قضاوت های سخت میکنند اعتقاد دارم و واقعا دیدم که جایِ اون کسی که قضاوت کردند و توی موقعیتِ اون قرار گرفتند ولی به عنوان تاوان بهش نگاه نمیکنم به نظرم یه جور درسه که خداوند میخواد به ما بده. فکر کنم حدیثشم هست که کسیرو  قضاوت نمیکنی مگر اینکه قبل مرگت ب قضیه اون دچار شی.

افکارت رو تغییر بده عزیزم و یادت باشه کلا توی دوستی خیلی عشق نمیتونی پیدا کنی. عشق توی ازدواج هست. اگه قبلا خرجِ یکی دیگه کرده باشیش دیگه سخت میتونی خرجِ شوهرت کنی؛همینطور که تا حالا مواظب پاکیت بودی ازین به بعد بیشتر باش.برات ارزوی خوشبختی میکنم.❤

سلام خدا پدرتونو بیامرزه و ان شاءالله سایه مادرتون همیشه بالا سرتون باشه

دختره کاری نکرد پسری ک تورو بخواد خودش میاد حالا هی بگو ن دختره دخالت کرد 

از زندگی اونا بیا بیرون ب فکر خودت باش عزیزم زندگی خیلی کوتاهتر از این هست ک ما بخوایم در زندگی دیگران زندگی کنیم 

موفق باشی

به آمازون: ممنونم از کامنت خوبتون..

بخدا هزار بار همینارو به خودم گفتم. هی به خودم میگم ببین اون الان رفته با یکی دیگه خوشه اگه تو رو میخواست هیچ وقت همچین کاری نمیکرد حالا تو واسه چی داری واسه آدمی غصه میخوری که بهت فکر نمیکنه..

میگم به خودت رحم کن و خودتو دوست داشته باش.. اون الان خوشه بدون تو توام بدون اون خوش باش.. اینقدر خوش باش و موفق که حسرت توورو بخوره..

تموم اینارو بارها برای خودم تکرار کردم ولی این کارارو فقط تو ظاهر دارم انجام میدم و شادم از درون شکستم.. ظاهرم شاده انگار نه انگار که چیزی شده ولی درونم نه هنوز به اون آدم فکر میکنم... 

هنوزم گهگاهی میبینمش و خیلی قوی و محکمم جلوش جوری که یه درصدم فکر نمیکنه دلتنگشم حتی ممکنه با خودش فک کنه این چه دختر محکمیه یا چه راحت بیخیالم شد ولی ماجرا یه چیز دیگه است.. نمیخوام حس غرور کنه ازینکه منو نابود ببینه...

اصلا خودمم از خودم و احساساتم خسته شدم که این همه پسر خوب آخه تو چرا فقط اینو میخوای.. 

وقتایی که کنارش قرار میگیرم کلی حس خوب پیدا میکنم هیشکی نمیتونه اون حسای خوب رو بهم بده جز این پسر ولی من مجبورم همشونو سرکوب کنم چون اون الان مال کس دیگه ایه.. الان دیگه تبدیل شده به یه فکر ممنوعه..

من بعد از جداییمون باشگاه رفتم ورزش میکنم و کلا همیشه ورزش پای ثابت زندگیم بوده سرکار میرم با خونواده و دوستام وقت بیشتریو میگذرونم و خودمو مشغول میکنم همه عکساشو پاک کردم چند بار تا حالا اراده کردم که فراموشش کنم ولی لامصب شب که میشه سرمو رو بالش که میذارم یادش میفتم و اینکه چقدر جاش بین آدمای زندگیم خالیه...

وسوسه میشم بهش پیام بدم و بگم که دلتنگشم ولی بعدش با خودم میگم که بعدش چی؟ یا طردت میکنه یا باید نفر سوم یه رابطه باشی و راضی بشی به رابطه ی پنهونی و بشی یکی از همون دخترایی که میرن تو زندگی یه مرد متاهل که خودت همیشه ازشون بدت می اومد یا اینکه با همین حس دلتنگیت بسازی و بسوزی به امید اینکه توام یه روز عشق زندگیت رو پیدا میکنی

خواهشا برام دعا کنید زودتر برگردم به زندگیم و یه عشق واقعی نصیبم بشه.. که دیگه دنبال زندگی این پسر و اینکه الان داره چیکار میکنه نباشم...

خیلی میترسم متاهل بشمو هنوز به این پسر فک‌کنم.. 

یکی از دوستام همین اتفاق براش افتاد عاشق شد و به عشقش نرسید و در نهایت سنتی ازدواج  کرد ولی هنوز تو فکر عشقشه😢

سلام خواهر گرامی

هرکسی که به فرد دیگری بدی کنه حتما یه روز چوبشو میخوره.. حالا یا تو این دنیا و یا تو اون دنیا..

این مسئله ثابت شده است دیگه سوال کردن نداره که 

سلام

کشتی ما رو با این رابطه پاک گفتنت 

فک میکنی ینی دس بت نزده ینی رابطت پاکه؟؟

ببخشید دیگه خدا به اندازه شما مخش نمیکشیده که بگه اگه لمس نکنین همو هیچ اشکالی نداره بهم با کبوتر نامه رسان پی ام بدین

وقتی میگن دوس نشین بخاطر هکینا میگن

خیانتی هم درکار نبوده نمیخواسته تورو برا ازدواج تمام

به الاناز

نمردیمو معنی پاک موندنو فهمیدیم

به نیلوفرانه

افرین

سوال کننده ذهنت خیلی بسته اس

خدا خیلی بیکاره بیاد واسه خاطر عشق دوتا بچه جون یه ادمی که اصن ربطی ام به تو نداره رو بگیره

کارما واقعی هس مثلا یکی یکاری کرد برات حتی یه تشکر خالی نکنی ینی کارما داره به دوشت و از دستش میدی. ولی این قانون طبیعته

نه که بیای ربطش بدی به خدا و پیغمبر 

حتما کارما داشتی که پسره رفته شک نکن 

اصلا نمیتونم ادامه بدم واقعا متاسف شدم برای این سوال

اقای نجفی چه چیزهایی منتشر میکنین :)))

سلام.

چه عشق پاکی! به به. تبریک میگم واقعاً.

فقط چند تا سوال ذهنمو مشغول کرده. (فقط ما رو هم نفرین نکنین!!!). اینکه:

1-پسری وارد زندگیتون شد و تماس تلفنی هم نداشتین! یعنی همدیگه رو هم ملاقات نمی کردین؟ خب پس پسر بخاطر چیه شما باید تو این رابطه می موند؟!

2-پسره به خاطر رفع نیازش بوده دست ولی فکر میکنم شما درونگراید و اون پسرع برونگرا بود و قطعاً با بی دمقی شما سازگار نداشت. در واقع خود شما اونو از دست دادین نه اون پسره. درسته؟

3-دختره پا داده؟! ولی ببخشید اگر اینطوره که شما میگین، پس شما هم پا دادین به اون پسر. درسته؟

4-خدا رفتگانتون رو بیامرزه ولی ول کردن اون پسره قبل از فوت پدرتون بود و این دو تا اتفاق کاملاً غیر قابل پیش بینی بود. درسته؟

5-شما چرا باید به یه پسر نامحرم احتیاج داشته باشین؟ اول خدا و بعد خواهر و برادر مگه نداشتین شما؟ بعدشم شما که میخواستین عشقتون پاک باشه. پس پسره چطوری کمکتون میکرد؟ ارتباط تلفنی هم نداشتین.

6-خداوند تاوان کسی رو با مرگ خانوادش جواب نمیده. مرگ حقه و اینکه مادر دختره فوت شده، ربطی به دل شما نداره. هر کسی یه تایمی داره و اون تایم پر بشه، باید بریم دیار باقی. مثلاً آقای x یک دقیقه بعد فوت میکنه، دلیلش به خاطر مثلاً سیبی هست که تو کودکی از باغ کنده؟! درسته؟

7-تاوان معنی نمیده تو این حرفاتون. شما اگه عشقتون پاک بود، چرا با خانواده در میون نذاشتین؟!

8-کم کاری از طرف دوتاتون بوده و الا دختره از کجا میدونست که پسره با شما بوده؟ شما که دختره رو نمیشناختین. اونم یکی بوده مثل بقیه دخترا و اتفاقا کارشونم درست بوده و سریعتر ازدواج کرده. پس دختره مقصر نبوده.

9-اسم این کار هم خیانت نبوده. خامی شما و عدم آگاهی شما رو میرسونه و دلیل بودن شما با اون پسر رو نمیدونم بخاطر چی بوده. احتمالاً بخاطر نیاز عاطفه بوده. درسته؟

10-به جای اینکه بقیه رو مقصر بدونین، بهتره کمی به کارها و رفتارهای خودتون فکر کنید. این اسمش هرچی که بود ولی عشق نبود و یه رابطه خیلی سرد و مرده بود. مثلاً آقای y فلانی رو دوست داره و ارتباطی هم باهاش نداره. در این مواقع اگر قصد ازدواج باشه، خانواده ها میان وسط ولی شما...

و در آخر:

این وسط کسی مقصر نیست و اگه قراره کسی تاوان بده، خود شمایید. چون اجازه ورود به اون پسره رو دادین و از کجا معلوم که فوت پدر شما تاوان این کارتون نباشه؟!

خدا هم ننشسته که من یا شما یا فلان شخص کسی رو نفرین کنیم و خدا هم سریع بزنه تو سر طرف! خدا ستارالعیوب و پذیرنده توبه است. حتماً خدا پسره رو دوست داشته و توبه اش رو شنیده و دختر پاکی بهش داده.

وقتی میای یکیو وابسته میکنی و میری تاوان نداره واقعا؟ آدم در برابر همه کلماتی که به زبون میاره مسئوله.. اینکه با حرفای عاشقانه یه نفرو عاشق خودت بکنی و یهو غیبت بزنه بری با یکی دیگه تاوان نداره؟ یه لحظه خودتونو بذارید جای من خب.. یکی اومد بهتون ابراز علاقه کرد و اصرار کرد بعد یهو بعد یه مدت بیاد خیلی یهویی بگه من قراره با یکی دیگه ازدواج کنم خداحافظ!!! اسمشو چی میذارید؟؟ 

من خودمم میدونم که خدا نمیاد سر یه همچین موضوعی جون یه بنده ی دیگه اشو بگیره.. فقط دقیقا دو ماه قبل فوت مادر این دختره اون پسر رابطه اشو با من بهم زد خیلی بد.. فوق العاده دلم شکست... تا یه مدت مرده ی متحرک بودم اصلا هم از مرگ مادر اون دختر شاد نشدم و بعدها فقط واسم جالب بود همزمانی تاریخ فوت پدر من و مادر اون(در حد یه گمان با خودم گفتم ممکنه تاوان باشه؟)

بله اون دختر من رو میشناخت و اتفاقا هردو مون تو اینستاگرام اون پسر بودیم.. از همون اول هم داشت با من سر بدست آوردن این پسر رقابت میکرد.. خودشو به آب و آتیش میزد، من ساده ام عقب کشیده بودم منتظر بودم خود اون پسر انتخاب کنه ولی اون دختر زیر همه پستا کامنت میذاشت و کارای سبکسرانه میکرد جوری که یه درصدم فک نمیکردم همچبن دختر سبکی و ترجیح بده به من(بعدا متوجه شدم باهاش مهمونیم میرفته.. برعکس من دختر خونواده بودم). در نهایت انتخاب کرد که با یه همچین دختری باشه نه من.حتی اون دختره قبل از رسمی شدن رابطه اشون عکسای دو نفره اشونو میذاشت رو پروفایلش.. خب خیلی دلم رو شکستن.. نمی دونم فقط خدا از ماجرا خبر داره نمیتونم قضاوت کنم.. هرچی که بود اون پسر مقصر تر از همه امون بود که همزمان خواست دوتا رابطه رو مخفیانه جلو ببره (به قولی تو آب نمک بذاره که اگه مورد بهتر پیدا شد بره با اون)

شما فک کن مثلا دختری  همزمان با چند تا پسر باشه و دل همشونو خوش کنه بعد یهو بینشون یکیو انتخاب کنه به بقیه ام بگه بفرمایید برید خدافظ..

به پسرم دیگه 

دختر پاکی نبوده نوشته تو متن و از این میسوزه ولی دلیل سوزشش رو نمیفهمم

به سوال کننده محترم

سلام

ببین خواهرم شمااگه میخوای روحیت خوب بشه وهوای عشق و عاشقی اون پسرازسرت بره،بایداحساسات منفی روازخودت دورکنی وباعقلت تصمیم بگیری،

شماگفتی درظاهرشادی درباطن داغونی؟خب این فایدش چیه ظاهرمال مردمه باطن مال خودته!!!مهم خودتی که شادباشی،همینطورکه جلوی اون پسرخودتوخوب نشون میدی،براخودتم خوب باشه،

شماگفتی کاراهای تکرارمیکنی اماانگارن انگار؟خوب این نشون میده روشهای بازسازی خودتون اشتباه بوده،سعی کنیدیه برنامه های براخودتون درنظربگیریدکه نتیجه مثبت براروحیتون داشته باشه،مثلابریددرموردشخصیتتون تحقیق کنیدخودتون روبشناسیدوقتی خودتوبهترشناختی راحترب خودت کمک میکنی،،،براخودسازی بایدتمرین زندگی کنی،ببین چ هدفی داری،سلیقهاتوبشناس،خودتوباهدفهات مشغول کن،فکرتوازاحساسات ب اون پسرخارج کن،فکرتوبزارروهدفت اززندگی،،،شماهرچ قدردرزندگی موفقترباشی،شانس خوشبختیت،وآرامشت بیشتره،،اماهرچقدربی هدفتروپوچترزندگی کنی ب همون مقدارشانس بدبختیت بیشتره،،نزارچندسال دیگه حسرت این روزهاروبخوری،،،

هرچی نشونه ازپسرداری پاک کن،حتی ازمسیری که اون پسررفت وآمدمیکنه شمارفت وآمدنکن،یجوری ازش دورباش که احساس کنه براش مهم نیستی،عادت کن ب نبودنش،ب رفتارهاونکات منفیش فکرکن،که نسبت بهش دلسردبشی،

هرکسی براخودش حق انتخاب داره،

مانمیتونیم برامردم انتخاب کنیم،

شماانتخابت اون پسربوده امااون پسرشماروانتخاب نکرد،این یعنی عشق ی طرفه!وازقدیم گفتن عشق ی طرفه دردسره؟!

هرگزبهش پیام نده،اون الان ی آدم متاهلیه،واین یعنی خیانت ب خودت واون پسرودختر!!!می‌دونی اگه بهش پیام بدی پاک بودنت زیرسوال میره،وپسره پیش خودش میگه این چ دختربودکه دم ازپاکی میزدامااومدتوزندگی ی آدم متاهل؟!!!بزارهنوزب خوب بودن وپاک بودن ازت یادکنه،

ب عنوان برادرت بهت توصیه میکنم،خودتوازافکارمنفی وبیهوده که هیچ سودی برات نداره نجات بده چون فقط داری عمرتو،جوونیتووسلامتیتوهدرمیدی،،،

دخترعاقلی هستی فقط مشکلت اینه اسیراحساسات منفی شدی،

یادت باشه مردم باحرف مازندگی نمیکنن پس دلیلی ندارد ماباحرف مردم زندگی کنیم،

تااین پسرروفراموش نکردی دنبال رابطه جدیدنباش،

اول ازلحاظ روحی وفکری ب مرتبه ای برس،که آماده ی رابطه جدیدباشی،چون اگه بااین روحیه واردرابطه ی جدیدبشی،همین احساسات منفی ی شکست دیگه ب زندگیت اضافه می‌کنه وداغون میشی،،،

هروقت فهمیدی باعقلت ب احساست غلبه کردی،میتونی ی زندگی جدیدشروع کنی وخیلی بهترازگذشته عاشق بشی وعاشقت بشن...

موفق و سربلند باشی...برات بهترینهاروآرزودارم،،،

به سوال کننده:

این حرفای من نصیحت نیست ولی اگه یکی به من درخواست بده، همه جوانب رو میسنجم و هیجان زده عمل نمیکنم.

فکر کنین دختری به من درخواست دوستی بده. دو حالت بیشتر نداره: یا ازدواج یا دوستی.

در دوستی هم که خب معلومه و نیاز به گفتن نیست و الا ماشاا... بعضی ها به قول شما به خاطر نیازشون با چند نفر دوست میشن.

اگه ازدواج باشه، اول به خانواده اطلاع میدم و یکماهی رفت و آمد میکنیم و شد شد، نشد هم که هیج. در اینجا اکر هم بهم نرسید، ناراحت به اون صورت نمیشید و اسمشم خیانت نمیذارین قطعاً. ولی اگه همین ارتباط مخفیانه باشه، قطعاً زمینه های دیگه هم فراهم میشه و اون پسر هم شما رو جدی نمیکیره. درسته؟

منم خیلی وقته اینجا کامنت ها رو میخونم. چند سالی میشه. یکی به خاطر ریش، یکی به خاطر تن صدا، یکی به خاطر تیپ، یکی بخاطر ساپورت دختر و مانتو و... عاشق میشن به اصطلاح ولی خب این اسمش عاشقی نیست.

شما هم اگه عاشق هم بودین باید خانواده ها رو در جریان میذاشتین تا در صورت مشکل زیادی عاطفی نشین.

حالا امیدوارم به زندگی برگردین و به آینده خودتون فکر کنید و الا دوستی با پسر (مذهبی و غیر مذهبی نداره) هیچ سودی نداره جز اتلاف وقت. 

موفق و شاد باشین

به آمازون:

 ممنونم به خاطر کامنت خوب و راهکارهاتون خیلی آرومم کرد.. تلاش میکنم همینکارو بکنم

منم براتون بهترین هارو آرزو میکنم

به پسرم دیگه:

نه باهاش بیرون نمی رفتم فقط یکی دوبار رفتم بیرون ولی هرازگاهی می اومد محل کارم و اونجا برخورد داشتیم(واسه کارای خودش می اومد شایدم به بهونه من بعضی وقتا.. بیشتر رابطه امون چت بود نمیخواستم ازم استفاده کنه برای رفع نیازو بعدا بذارتم کنار میخواستم اگه جدیه اقدام کنه البته از بعد عاطفی رابطه امون پررنگ بود و وابستگی زیادی وجود داشت بینمون دلیل اینکه فراتر ازینم نمیرفت رابطه سختگیری خودم بود نمبخواستم حس کنه ازین دخترای دم دستی خوش گذرونم دوست داشتم براش با بقیه دخترای دور و برش فرق دلصته باشم واسه همین بیشتر رو بعد عاطفی رابطه کار میکردم تا برای ازدواج اقدام کنه که البته ظاهرا برخلاف اون چیزی که معموله و میگن پسرا با دوست دختراشون ازدواج نمیکنن اون پسر در نهایت رفت همون دختری رو گرفت که پایه ی دوستی و رفع نیاز بود..

عزیزم به نظر من با همه توضیحاتت بازم شما خودت مقصر اصلی این اتفاقی هستی که برات افتاده و این دل شکسته تون هم تاوان کارای خودته پست گذاشتی که از تاوان اعمال صحبت کنی ولی هیچ جوره زیر بار نمیری که اشتباه کردی و الان داری تاوانش رو میدی تو این دنیا هر کس اول از همه خودش مسئول محافظت از خودش در برابر بازیچه شدنه بعد دیگران ما خودمون تعیین میکنیم که دیگران با چه دیدی بهمون نگاه کنن با دید یه دستمال کاغذی یه بار مصرف یا یه بانوی ارزشمند ببین گلم شما بدون شناخت کافی دل باختی بعد الان دیگران رو مقصر میدونی وقتی دخترای جامعه دست یافتنی هستن محرم نامحرمی سرشون نمیشه با هر مذکری که سر راهشون قرار میگیره راحت برخورد میکنن و بدون محک زدن وارد رابطه احساسی میشن نتیجش میشه همین دل شکستنها و تحقیر شدنها و خیانتها و به دنبالش بدبینی و عقده و کینه حالا شما ممکنه ادعا کنی با هر پسری راحت برخورد نمیکنی ولی سوالم اینه که اگه اینجوری نیست چه جوری کارت به دوستی با اون آقا کشیده چه جوری کارت به دل و قلوه دادن کشیده خوب معلومه که یه نخی دادی یه نخی گرفتی اون آقا که همینجوری نیومده پیشنهاد بده به شما یه تمایلی تو شما دیده اصلا گیریم که همینجوری اومده پیشنهاد داده و هیچ گونه تمایل و چراغ سبز و رفتار معنا داری از جانب شما در کار نبوده ولی بازم دلیل نمیشه پیشنهاد پسر نامحرمو قبول کنی اونم شما که دم از خدا میزنی دم از نجابت میزنی میگی اون دختره سبک سر بوده بد بوده همون خدا قوانین و حد و حدودی که وضع کرده واسه صلاح خود انسانه واسه حفاظت از خود انسانه که شما نقضشون کردی و حالا آسیب روحی دیدی بابتش میگی که دختره واسه به دست آوردن پسره با تو رقابت میکرده خوب عزیزم اونم داشته واسه عشق خودش تلاش میکرده دیگه شماها یا به محرم نامحرمی اعتقاد دارید یا ندارید اگه اعتقاد داری چرا رفتی با پسر دوست شدی اگه اعتقاد نداری چرا رفتار اون دختره رو زشت میدونی؟ اونم مثل تو و اون پسره. روابط دوستی و بدون تعهد معناش همینه که یه نفر ممکنه در آن واحد با چند نفر دوست بشه و به قول خودت بخوابوندشون تو آب نمک به همه شونم حرفای عاشقانه بزنه اسمش روشه رابطه بدون تعهد پس وقتی وارد رابطه بدون تعهد میشی قواعدشم بپذیر این ازدواج نیست که تو توقع داری طرف فقط مال خودت تنها باشه که خیال میکنی اگه دختری بهش ابراز علاقه کنه حق تو رو خورده یا پسره حق نداره به هیچ دختر دیگه توجه کنه جز تو تعهدی بهت نداره آزاده لابد میپرسی چطور تو فقط باید تاوان رابطه با پسر نامحرم رو بدی ولی اون دختر نده ولی در جواب میگم اون دخترم یه جور دیگه داره تاوان میده بزرگترین تاوان ازدواج با همچین پسر ******** که شک نکن پتانسیل بالای خیانت کردن داره اون آقا شما از یه طرف میگی اون آقا بد بوده و خیانت کرده از طرفی ناراحتی که چرا باهاش عروسی نکردی و خیال میکنی باختی به عنوان یک دختر که مدعی پاکی هستی به هیچ عنوان غرور و حیا و وقار که لازمه پاکی هست رو در شما نمیبینم و بیشتر به دخترای آویزون شباهت داره افکار و انتظاراتت صرفا چون حاضر نشدی رابطه تماسی داشته باشی مدعی پاکی نباش حد پاکی و ناپاکی این نیست که شما میگی اگر اون پسر فرد متعهد و بااخلاقی بود صدها دخترم نمیتونستن از راه به درش کنن اگر شما رو دوست داشت با کس دیگه ازدواج نمیکرد ته این روابط بدون تعهد و بی بند و بارانه همینه دیگه مثلث عشقی ایجاد میشه مربع عشق ایجاد میشه معلوم نیست کی با کیه کی یا کی نیست کی عاشق کیه عاشق کی نیست همینه از اولش تا آخرش گند و کثافته پس بیخود حرص و جوش نزن به جای اینکارا درس بگیر و توبه کن که خدا آرامش رو بهت برگردونه و زندگیت بیش ازین تحت الشعاع یه پسر هرزه واقع نشه 

به پسر فامیلتون به قول خودت غیر مستقیم ابراز علاقه میکنی بعد به همین پسر فامیل یا به اصطلاح عشق اولت هم پایبند نمیمونی قبول کن رویه شما از اساس اشکال داره 

ذره ای به تاوان دادن اعتقاد ندارم.مرگ و مریضی کیفر اعمال نیستن بخشی حتمی و جدا نشدنی از زندگیه انسان ها هستن.

باید بهت بگم انسان های زیادی بودن که کارهای وحشتناکی کردن و هرگز تاوان پس ندادن بعد فکر می‌کنی واسه مورد به این کم اهمیتی قراره کسی تاوان پس بده؟

تو باورت میشه تو دنیایی که یک خلبان بعد از بمباران کردن اتمی و کشتن چندین هزار نفر صد سال عمر می‌کنه و تا آخرین لحظه ی عمرشم به کارش افتخار می‌کنه و زندگیه شادی داره و هرگز هیچ تاوانی پس نمیده تاوان دادن واقعیت داشته باشه؟ 

جدا از اینکه تاوان دادن واقعیت نداره حتی اگه بپذیریم خدایی اون بالا منتظر نشسته تا بقیه رو به سزای اعمالشون برسونه تو باورت میشه خدا بیاد واسه تاوان یه نفر یکی  دیگه رو که ربطی به قضیه نداره بکشه؟

مثلاً فکر کن من بخوام از یکی انتقام بگیرم بعد برم بزنم مادرشو بکشم خوب این کار من یه کار بی منطقه و تو باورت میشه خدا بخواد همچین کار بی منطقی بکنه؟ 

فکر می‌کنی اونقدر بی منطقه که مادری که تو این قضیه نقش مستقیم نداره رو واسه تاوان هدف قرار بده؟ مثلا با مردن مادر چه اتفاقی واسه دختر میوفته و اصولا چه تاوانی دختر پس میده؟ نهایتش یکسال گریه و زاریه بعدش طوری فراموش می‌کنه که انگار از اول مادری نداشته تاوان کجا بوده آخه.

ببین اگه دنیا قرار بود بر اساس تاوان بچرخه الان نسل آدم ها منقرض شده بود باور کن.

در مورد عشق هم تو فقط و فقط یک حس ضعیف به اون پسر داشتی که با دیدن یک بدی به راحتی تبدیل به نفرت شد و دوست داشتن عمیقی در کار نبود که اگه بود به این راحتی ها تبدیل به نفرت و بدخواهی نمیشد در نتیجه حس تو به اون پسر یک حس ضعیف بوده و بهتره کلا همشو دور بریزی و خودتو بیخودی مشغول یکسری احساسات ضعیف و بی اهمیت نکنی.همون طور که اون پسر اون قدر مهم نبوده که حس عمیق عاشقانه بهش داشته باشی نبایدم اون قدر مهم باشه که حتی بخوای به خودت زحمت بدی نفرت خرجش کنی و دنبال تاوان باشی.اون باید یک انسان تموم شده و بی اهمیت تو زندگیت باشه که حتی برات افت داشته باشه بخوای ازش نفرت داشته باشی.

به شیرزن بلوچ: 

حرفات منطقی بود.. آره خودمم مقصر بودم ولی وقتی پای احساس میاد وسط آدم کور میشه نمیفهمه داره چیکار میکنه یه مقطعی اینقدر دوسش داشتم که واقعا سخت بود منطقی تصمیم بگیرم اینم بگم آسیب فوق العاده ای دیدم سر همین رابطه تا بخوام فراموشش کنم.. یه تجربه ی تلخ ولی در کنارش هم کلی درس.. شاید بیشتر ازین ناراحتم الان که غرورم خورد شد این وسط و اینکه اون دختر الان حس پیروزی داره شاید همین آسیبی که به روح و روانم وارد شد باعث شده که دلم بخواد اونم تاوان بده (در مورد اون پسر هم مدام دچار احساسات متناقضم؛ یه بار دلم براش تنگ میشه و دوست ندارم اتفاق بدی براش بیفته یه بار دیگه لبریز میشم از خشم و نفرت نسبت بهش که دوست ندارم خوشیش رو با کس دیگه ای ببینم)

به آناهید: من خودم تا قبل این قضیه خیلی به تاوان و این حرفا اعتقاد داشتم؛ وقتی این اتفاق برام افتاد همه اش منتظر بودم ببینم تاوان میبینن یا نه ولی کم کم خودمم شک کردم به اینکه اصلا چیزی به اسم تاوان وجود داره؟ به قول تو این همه جنایتکار در طول تاریخ بودن که زندگیشون تکون نخورد اینکه دیگه حای خود داره.. حرفای چندتا روانشناس رو دنبال کردم که میگفتن کارما و تاوان و این حرفا دروغه چه بسا کسی که در حق کس دیگه ظلم میکنه زندگی خوب و خوشیم داره..

مرگ مادر اون دختر هم بعید میدونم تاوان باشه چون به قول تو فک نکنم خیلی برای این قضیه ناراحت شده باشه چون حتی نذاشت سال مامانش بگذره بعد نامزد کنه... 

ولی با همه ی این حرفا من خودم خیلی از آه کسی میترسم که تو زندگیم بیفته.. حتی تو یه مقطعی شد بعد از فوت مادر اون دختر و قبل نامزدیشون که اون پسر به من تمایل پیدا کرد حتی اومد تو مجازی به خواهرمم درخواست داد میخواست برگرده ولی من واقعیتش ترسیدم چون میدونستم رابطه ی اون دختر با این پسر جدی شده نمیخواستم خدایی نکرده باعث ناراحتی و نفرین کسی بشم یعنی ایتطور بگم که خودمم یه جورایی عقب کشیدم البته علی رغم میل باطنین.. منم میتونستم مثل اون دختر بمونم و بجنگم و یه سری کارای سبکسرانه ام انجام بدم  ولی غرورم اجازه نمیداد و از طرفیم نمیخواستم با این کارم دل کسی رو بشکنم با خودم میگفتم اگه اون پسر خیلی دوست داشت اصلا نمیذاشت کار به اینجا برسه که تو بخوای با یه دختر دیگه سر داشتنش رقابت کنی و بجنگی...

با خودم میگم شاید تاوان اون پسر از دست دادن من و عشقم بهش بود.. شاید الان نفهمه ولی یه روزی قطعا دلش تنگ میشه.. 

...

ولی با همه ی اینا فک میکنم چه تو قضیه ی من چه بقیه که موارد این مدلی رو تجربه کردن بهترین کار دنبال نکردن زندگی طرف مقابله.. کلا باید فراموش کرد رفت دنبال زندگی خودت.. حالا یا سرش به سنگ میخوره یا نمیخوره ولی اینکه بخوای زندگیت رو تعطیل کنی و زندگی اون آدم رو دنبال کنی که چی به سرش میاد خودت میبازی...

من یه مدت خیلی دنبالش میکردم که الان داره چیکار میکنه و آیا بدون من خوشحاله یا نه ولی خودم اعصابم داغون شد.. در نهایت یه روز این جرعت رو به خودم دادم همه عکساشو پاک کردم اکانتشو بلاک کردم و تصمیم گرفتم رو خودم و آینده ی خودم متمرکز بشم..

شما فکر میکنید تاوان گناه دوس پسرتون رو دوست دخترش که از دید شما مقصر اصلی بوده پس داده !! حرفتونو قبول ندارم اگه قرار باشه همه نفرت و آه و دلشکستگی ها جواب بده تا الان خدا نصف ملت و ناکار کرده بود یا نصفشون مرده بودن 

از نظر من راهکار شما از بعد عاطفی اشتباه بود جای اینکه از راه عاطفی وارد حریمش بشی طوری که رابطه به تعهد برسه باید میذاشتیش زیر ذره بین که آیا لایقش هست که‌من این همه عواطفمو همه جوره دارم خرجش میکنم آیا دنیایه من اقکار من احساس من با این پسر جوره که دارم وقتمو براش میذارم اگه بُعد آزمایش کردن و امتحان کردن میرفتی جلو شاید الان کمتر بهت فشار میومد نمیگم گوشیشو چک میکردی نه جایه توجه به عواطف دروغیش باید همه چیشو به یه دید دیگه یا دید منطقی در نظر میگرفتی اینکه اون شمارو ول کردو رفت تنها راه فرار از این دلشکستگی فراموشی و رهایی از افکار منفی و زمان و توکل به خدا 

و همچنین باید به این هم توجه کنید که این دلشکستگی و خیانت شاید  یک پوئن مثبت باشه چون زودتر متوجه شدی که به دردت نمیخوره.

موفق باشید

الان مسئله اصلی تعریف پاکی و ناپاکی نیست

مهم اینه که به خانم نویسنده آرامش بدیم

ببین مورد شما خیلی بهش نمیاد تاوان باشه بقیه بهتر توضیح دادن یه رابطه معمولی بوده به هر دلیلی به انجام نرسیده. یه همزمانی بوده . (این پدیده های همزمان عموما تابع قانون علت و معلولی نیستن ولی در سراسر جهان و در طول تاریخ مشاهده شدن و به نظر بیشتر میاد که میخوان توجه انسان رو به خودش و به معنای زندگی جلب کنند؛ حالا جاش اینجا نیست خیلی، در کل افرادی که مواجه با این پدیده ها میشن به قول معروف یه جورایی به خودشون میان)

خوب؟

ولی در مورد اصل تاوان دادن... راستش بخوای وجود داره... چون هر عملی را عکس العملی است... برابر و در جهت مخالف... الزامی هم نیست که تو این نشئه و این حیات رخ بده یا حتی رخ بده و برای بقیه آشکار بشه

الزامی هم نیست زمانی که رخ میده در فرم یک جور باشه، محتوایی هم میتونه باشه.

من خودم یه چیزی دیدم؛ بعضی آدما که خیلی خرده شیشه ندارن وقتی یه کار بد میکنن اگه نسبت بهش دچار ناراحتی نشن، تاوان پس میدن چرا؟ چون براشون لازمه که متنبه بشن.

آدمای خیلی داغون و مزخرف که از کار خودشون پشیمون نمیشن و بلکه شادی هم میکنن و افتخار؛ به احتمال زیاد می بینی که ککشون هم نمیگزه! چه بسا کلی هم کیفور میشن. خوب من از قرآن دلیل میارم: و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیرا لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین. یعنی آنهایی که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که به آنها داده ایم برای خیر و نیکی آنهاست؛ ما به آنها مهلت داده ایم که بر گناهان خود بیفزایند و برای ایشان عذابی دردناک است. 

حالا اگه شما به خدا اعتقاد داری و قرآن رو قبول داری خیلی هم به شادی و خوشحالی بدکاران مطمئن نباش. اگه هم نداری که خوب پیرو حرف روانشناسا که بهت گفتن تاوان و کارما دروغه باش و خودتو ناراحت نکن.

سلام عزیزم

به تاوان دادن کاملاً اعتقاد دارم.

حتی تو همین دنیا.

اما تا حالا نشده به این فک کنم که کسی تاوان اذیت کردن من رو بده

نَه که دلم بزرگ باشه یا خیلی بخشنده باشم😅نَه اصلاً

فقط از این جهت که میگم کسی رو ندونسته قضاوت نکنم.

شاید من اشتباه کنم حتی به احتمال 1درصد.

چون خدا  اون بالا خیلی بهتر از ما آدما شاهده به نیت آدما و ذات آدما و واقعیت ها

در مورد ماجرای شما یه واقعیتی هست اونم اینه که قبول داری رابطه خودتونم اشتباه بوده و خودتم اشتباه کردی؟ 😊

نمیگم اون پسر خوبه

نَه اتفاقا اون پسر یه آدم بی وجدان

و اون دختر هم از پسره بی وجدان تر

اما خب آخر رابطه شما از همون اول بر پایه احتمالات بود

یه جورایی ریسک به حساب میومد

من اینجور روابط رو راستش هیچوقت جدی نمیگیرم

چون هیچی به هیچیه

در واقع بر پایه هیچی بنا شده!

احتمال هر اتفاقی توش هست

احتمال داره درست تو اوج اون رابطه همه چی به هم بخوره یا نه به نتیجه برسه.

میدونم خیلی نارحت شدی و اصلا انتظار نداشتی

میدونم تو ذوقت خورده

و خیلی چیزای دیگه که خودت فقط میدونی

 از متنت کاملاً مشخصه چقد دلت شکسته

به نظرم درست ترین کار اینه ذهنت رو آزاد کنی و نسبت به اون پسر و دختر و هرچی که بهشون مربوطه بیخیال بشی و بخدا بسپاری

و ببخشیشون

سخته ها

خیلیم سخته اما ببخشش باعث میشه خودت آروم بشی

فقط به خاطر دل خودت و آرامش خودت

دیگه به تاوان و انتقام و اینا فک نکن

خدا خودش اون بالا به همه چی شاهده

ذات آدما رو میشناسه و از همه چی خبر داره

بذار خود خدا در مورد بنده هاش تصمیم بگیره

کلا قانون دنیا خیلی عجیبه آدم ازش سر در نمیاره متاسفانه

واسه این میگم بهش فکر نکن

 بعضی وقتا میبینی طرف یه روز تو زندگیش آدم درستی نبوده اما راست راست راه میره و کلی آرامش داره و اصاً انگار نه انگار

به رفتارای نادرستشم ادامه میده

نمیدونم چطوریه واقعاً😐

شاید خدا میخواد بطور کامل تو گناه و فساد و ظالم بودنشون غرق بشن و اون دنیا جواب پس بدن!

واسه همین این دنیا رو کاملاً بر وفق مردشون قرار میده و شرایط همه چی رو براشون مهیا میکنه تا ببینه چقد یه آدم میتونه پست بشه.

من اینجوری فک میکنم

بعدم اون دنیا دیگه به اعمالشون کااامل رسیدگی میشه

البته اونجا که گفتم احتمال داره همه چی تو اوج اون رابطه به هم بخوره یا نَه به نتیجه برسه

منظورم از جانب شما نبود

منظورم از طرف پسر بود.

😊

بچه ها من از بعد این قضیه دارم به تاوان و این حرفا بی اعتقاد میشم.. همشم دارم دقت میکنم به آدمای اطرافم میبینم اونایی که بد بودن وضعیتشون بهتره نسبت به کسی که نخواسته دلی رو بشکنه و مراعات بقیه رو کرده..

درسته آدم رها کنه و بره برای خودش خوبه زودتر به آرامش میرسه ولی اینکه اون آدم بخواد جواب پس بده رو شک دارم.. 

گاهی وقتا به خدا میگم چرا میشینی و تماشا میکنی یه آدم اینقدر راحت با زندگی بقیه بازی کنه (نه الزاما مورد خودم تو همه چی..)

باورتون میشه تو همین قضیه من حتی دلم نیومد با اون دختر بجنگم گفتم به هر قیمتی درست نیست چیزیو بدست بیارم ترسیدم دلش بشکنه چون میگم تو یه مقطعی اون پسر برگشته بود.. ولی الان اون دختر که فکر خودش بود و خوشبختی خودش داره قشنگ زندگیشو میکنه..

من خیلی از حق الناس میترسم و میترسیدم.. ولی الان شک کردم.. این دنیا دنیای عدالت نیست.. اونی که قوی تره احتمال بقاشم بیشتره قانون طبیعته.. نظریه انتخاب طبیعیم همینو میگه.. کاریم به اینکه تو چه جوری میجنگی برای بقا کاری نداره.. تو حیات وحشم همینه قوی ضعیف رو میخوره.