خانواده برتر

ما اگر طبیب بودیم سر خود دوا مینمودیم 

سلام 

من به عنوان خواهر بزرگترت ، مجردم، درک میکنم نیاز به محبت و محبت کردن یعنی چی ! اما کاری نمیشه کرد جز اینکه تلاش کنی هم درست را بخونی و هم یه مهارتی یاد بگیری کار کنی و درآمد داشته باشی برا خودت، تازه میشه یه نقطه شروع و امید هرچند کوچیک برا خودت .

من خودم را با کار سرگرم میکنم ولی باز جای خالی محبت دیدن خالیه ولی اگه کار هم نباشه واقعا بیشتر آدم کلافه میشه. 

خودتون هم میدونید شرایط الان برا پسرانی که از شما سن شون بالاتره جور نیست و نمیتونن ازدواج کنن . 

سعی کنید محبت را توی خونه و خانواده خودتون پیدا کنید وگرنه بیرون از خونه کسی نمیتونه اون حس آرامش را بهت بده. 

برای ازدواج فقط کار و درامد کافی نیست شما باید به بلوغ عاطفی و فکری هم رسیده باشی.حس میکنم شما خیلی سطحی و شوخی گرفتی ازدواج رو انگار!

با این شرایط و سن و سال کسی هم با شما ازدواج کنه بعد از ازدواج اونقدر درگیر سختی ها و مشکلات زندگی میشید که عشق و عاشقی یادتون میره.

این حسا هم مقطعی هست اقتضای سن بلوغ شماست ولی ازدواج یه موضوع ابدی و دائمیه به همین سادگی نمیشه براش تصمیم گرفت.

برادر من شما هنوز سنت کمه البته که آمادگی ورود به زندگی مشترک رو ندارین

اونم به عنوان یه مرد

تو فرهنگ ما متاسفانه این مردا هستن که باید فشار خیلی زیادیو متحمل بشن

تو این وضعیت تصمیم بزرگی نگیر چون الان با احساساتت فکر میکنی

به هیچ وجه هم درس رو ول نکن

تو این وضع مملکت میخوای بری کجا کار پیدا کنی؟

اگرم پیدا کنی حقوقش خوب نیست

باور کن تا یه سال دیگه به حال الانت میخندی

یادت باشه خدا همیشه مراقبته

به Sara 2528:

بله خیلی ممنون حتما بعد از کنکور به کار کردن فکر میکنم ولی اصلاً حرف خونواده رو نزنید که خودش یه صفحه توضیح دادن داره.

به فاطمه بانو : بله خودم میدونم تازه رشد تو زمینه ارتباطات و مسئولیت پذیری و تبدیل شدن از من به ما در زندگی مشترک هم بهش باید اضافه کنید ولی نه اصلاً شوخی نگرفتم. با خودمم که فکر میکنم میبینم دیگه حداقل باید 21 سالم بشه و دختری که باهاش ازدواج میکنم حداقل باید 18 سالش باشه ولی از طرفیم خب نیاز دارم دیگه. شمام به جا سخنرانی یه راهکار پیشنهاد بدید اگر میتونید ممنون.

ازدواج هم‌ مسکنه درمان‌ نیست فقط دوزش کمی بالاست مدت اثر گذاریشم بیشتره.

مشکل جای دیگس.

مردی که نتونه امیالش رو کنترل کنه اازدواج گرونترین چیزیه که تو عمرش میخره

اینقدرم احساساتی نباش

من اصلاً نمی‌فهمم نیاز به محبت کردن یعنی؟!

مثلاً من نیاز دارم که یکی رو بگیرم و بغلش کنم، ماچش کنم

خب صدتا آدم هست که می‌تونی محبت کنی و تمام

اما مسئله اینجاست که این در واقع از دو جهت نشات گرفته

یک نیاز جنسی و دو تخیلات زیاد

کسی با محبت کردن یا نکردن نمیمیره هیچیش هم نمیشه الکی خودتو بازی نده

ولی با سرکوب کردن نیاز جنسی مطمئنن حالش بد میشه و با خیالات زیاد درکش از واقعیت ممکنه بهم بریزه

و متاسفانه چیزی که در متن شما به چشم می‌خوره دوری از واقعیته!!

کسی که تحصیلات داره هنوز در بحث کار مناسب درگیر و سردرگمه و نمی‌تونه ازدواج کنه بعد تو فکر میکنی بدون تحصیلات تو چه کاری می‌تونی بری؟!

و اون کار بعد چند سال می‌تونه باعث بشه تا تو به موقعیت خوبی از نظر مالی برسی؟!

اونم تو این وضع مملکت که شاغلشم می‌ناله!

ببین این مسائل رو بریز دور و بچه بازی هم در نیار که من نیاز دارم و نمی‌تونم تحمل کنم

تیر نخوردی خونی هم ازت خارج نشده و زندگیت هم تهدید نشده

فارق از قبح قضیه بگرد ببین چیکار می‌تونی برای آرامش خودت بکنی(به غیر از صیغه، ازدواج که الان به دردت نمی‌خوره)

توصیه من به تو زندگی با گناه اما با ذهنی سالم و آسوده ست تا زندگی بدون گناه ولی با ذهنی مسموم و مغشوش.

موفق باشی

معلومه که میگیم فعلا وقتش نیست !!!

من درک می کنم که شما از نظر احساسی چه وضعیتی داری

ولی دقیقا از متن شما میشه متوجه شد که شما به لوغ لازم برای ازدواج نرسیدی - از نظر شخصیتی و عاطفی

از بقیه جنبه ها هم که نمی دونیم 

شما تو 18 سالگی باید مسائل دیگه ای رو تیک بزنی 

ولی انگار از همه ی اونا داری فرار می کنی

و این چیزی که فکر می کنی تمایل به ازدواج هست در واقع مکانیزم روان شما هست برای فرار کردن از بار مسئولیت اصلی

الان شما باید رو پیشرفت شخصی خودت زوم کنی

چه از نظر تحصیلی و مالی و اجتماعی

چه از نظر رشد فکری و شخصیتی و احساسی

برو زن بگیر . خیلیا کمتر از سن تو اقدام به ازدواج کردن . 

وقتی خودت تشخیص دادی که وقته ، دیگه کاری به بقیه نداشته باش . کار درست رو انجام بده .

ان شاالله خوشبخت بشید

برو زن بگیر . خیلیا کمتر از سن تو اقدام به ازدواج کردن . 

وقتی خودت تشخیص دادی که وقته ، دیگه کاری به بقیه نداشته باش . کار درست رو انجام بده . 

و اینو بگم الکی برا خودت گنده اش نکن ازدواج رو و ازش بت نساز.  اگه مرد زندگی باشی و به توانایی هات ایمان داشته باشی پس میتونی 

ان شاالله خوشبخت بشید

اگه تو هر موقعیتی آدم بخواد نمی تونم، نمی تونم کنه و از عدم تحمل حرف بزنه، یه سال که سهله یه روزم دور بودن از آرزوش براش سخت و طاقت فرساست.

به نظرم این هیجانه که بر شما غلبه کرده، وگرنه خیلی ها با شدت نیازی به اندازه شما یا حتی بیشتر این دوران رو گذروندن و دیدن که میشه تحمل کرد.

همونطور که خودتون هم گفتید چندان خانواده ای راضی به وصلت تو این سن نمی شند، پس شما هم روش پافشاری نکنید چون فقط باعث میشه این روزا براتون سخت تر بشه.

به رویای پرواز

واقعا دمت گرم ، زدی تو خال ، اونم با اولین کامنت ، کلی خندیدم با کامنتت.

به سوال کننده

من دقیقا مسیری که داری میری رو قبلا طی کردم اونم با خانواده ای به مراتب بدتر ، در واقع خانواده ای که میشه گفت وجود نداشت و فقط دشمنانی بودیم که همه مجبور بودیم باهم سکونت کنیم!

منم هرگز تو عمرم محبتی نچشیدم و منم فکر میکردم شاید دووم نیارم ، ولــــی...

میدونی آدما تو شرایط عوض میشن ، الان به نظرم دوست داشتن یا احساسات چیزای بی اهمیتی هستن. در هرشرایطی یاید منطقی فکر کرد و کار درست رو انجام داد و بیخیال احساس و ... شد ، انسان دربرابر رفتار خودش مسئوله و اینو یادت باشه که هرکسی رو توی گور خودش میذارن.

"در حقیقت من نیاز به کسی دارم که بهش محبت کنم و ازش محبت ببینم و بتونم در کنارش آرامش داشته باشم."

الان واقعا اصلا این چیزی که نوشتی رو نمیتونم قبول کنم حداقل برای خودم ، ازدواج خیلی آش دهن سوزی هم نیست! ، باید سعی کنی عقلانی و منطقی از فرصت عمرت  استفاده کن.

در نهایت توصیه ام اینه : صبـــر کن

راستی بر اثر خانواده ناسالمی که داشتی احتمالا آسیب زیادی دیدی ، بهتره دنبال درمان این آسیب ها هم باشی.

موفق باشید

راستش من راهنمایی خاصی ندارم ، فقط اومدم بهت یه نکته بگم که خیلی مهمه.

اگه برای نیاز و فشار جنسی هست ، به هیچ عنوان ازدواج نکن.

یعنی چی تو قراره با یه دختر خانم یک عمر زندگی کنی ، یعنی فقط برای نیاز جنسی میخوای باهاش ازدواج کنی؟ یه خانم تو زندگیش عشق میخواد ، محبت میخواد ، توجه میخواد ، نیومده مثل یه وسیله نیازتو برطرف من پسر جون!

مواظب خودت و کارات باش ، مبادا به دخترای این جامعه برای نیازت آسیب بزنی.

میتونی نیازتو با مصرف غذاهایی که طبع سرد دارن کم تر کنی

موفق باشید

 به حافظ رندانه :

1_صد تا آدم تو زندگی شما شاید باشه اما من نه.

2_شما برو ببین چند نفر از کمبود محبت خودکشی کردن بعد بیا بگو محبت عامل مرگ هست یا نیست.

3_در مورد کار بله خب اگر اینطوری نبود که معطلش نمیکردم.

4_همین توصیه های امثال شما باعث شده اینقدر گناه تو این کشور زیاد بشه.

به الی خانوم :

من که نفهمیدم شما از متن چجوری فهمیدین ولی چشم اینطور که به نظر میاد چاره دیگه ای هم ندارم. روی پیشرفت شخصیمم دارم کار میکنم بیکار ننشستم.

به ماریا دختر خوزستانی :

چطوری واقعا؟ کار و پولو چیکار کردن؟ خونواده ها رو چطوری راضی کردن؟ قبوله زیاد نباید بزرگش کرد ولی الکیم نیست مهمترین و تاثیرگذارترین اتفاق زندگی هر شخصی ازواجه نمیشه به شوخی گرفتش.

به Mohamad |: :

میشه بپرسم شما که مثل من تو این شرایط بودین الآن در چه حالید که اینقدر ارزش ازدواج براتون اومده پایین؟

"صبر" اینطور که به نظر میاد چاره دیگه ای ندارم.

به همه:

سخت ترین معمای زندگیمه واقعا هیچ کاریش نمیشه کرد از هر طرفی برم به بن بست میخورم فقط باید بسوزم و بسازم :/ گفتم شاید کسی اینجا چیزی به ذهنش برسه که من تاحالا بهش فکر نکرده باشم ولی نبود انگار :(

به سوال کننده:

شما هم یکم گاردتو پایین بیاری متوجه راهکار داخل صحبت های من میشی!نوشتم حس مقطعیه خودتو کنترل کن تا بگذره...منم خیلی نیازا دارم خیلی چیزا دوس دارم  این مجوزی برای هر کار غلطی که میخوام انجام بدم نیست.ازدواج برای سن شما در این شرایطی که حتی دیپلم هم نگرفتی غلطه.

انقدر افکار پوچ توی سرمون ریختن انگار ازدواج این بنده خدا گناه کبیرست که باهاش اینطوری حرف زده میشه.

ببین دوست من اگه دختری گیرت اومد که تا آخرش پات بود و باهات همراه بود باهاش ازدواج کن در غیر اینصورت فقط به فکر این باش که پولی به دستت بیاد از این کشور با این افکار گندیده و این وضعیت اقتصادی توخالی خارج بشی.

البته همه این مراحل رو با دقت به پیش برو تا اشکالی تو کارت پیش نیاد. 

دانشگاه هم بی فایدست اگه پول نداشته باشی و پارتی باید 6  سال بری عمرت رو به باد بدی که با سربازی هشت سال میشه.

پس اول سربازیت رو برو بعد به فکر کار باش که بری خارج. اگه زنی گیرت بیاد که بتونه تا پایان باهات باشه و اینو بهت بگه با قلبش درنگ نکن .. موفق باشی 

 نمیدونم چقدر به خدا اعتقاد داری؛

من که گاهی اوقات دلم بی قرار میشه قرآن میخونم اوکی میشم ؛امتحان کن

ازدواج خوب خوبه ولی ازدواج بد خیلی خیلی بده چون به مشکلات و ناراحتی ها اضافه میکنه.

ازدواج به هر قیمتی و با هرکسی خوب نیست ، الان تو مرحله تغییر و تحولی چند سال دیگه شخصیتت ثابت میمونه و دیگه تغییر آنچنانی نمیکنی پس انتخاب بهتری هم خواهی داشت ، چند سال ممکنه از یه سال تا 5 سال دیگه باشه.

الان همچنان درس خوندن رو در کنار کار ادامه میدم و سعی میکنم در مسیر اهداف بزرگی که تو زندگی دارم قدم بردارم اهدافی که عمرم رو قراره روشون بذارم.

یادمه که 18 تا 19 سالگی شاید از کل زندگیم 10 برابر سخت تر بود!!!

وقتی دید واقعی به ازدواج پیدا کنی قطعا این احساساتت هم فروکش میکنه.

"خانواده برتر نابود کننده تصورات رویایی و خیالی از ازدواج است" به نظرم این مهم ترین رسالت خانواده برتره که خوشبختانه من از خانواده برتر این مطلب به درستی یاد گرفتم.

دقیقا تمام حرفایی که میزنی دقیقا افکار خودم تو یه زمانی بوده ، احساس میکنم از آینده دارم با گدشتم صحبت میکنم!

یه چیز رو باید بدونی هیچ کاری نیست که به تنهایی بتونه خوشبختت کنه ! نه دانشگاه نه ازدواج نه... موفقیت در طول زمان و با پشتکار مداوم به دست میاد.

اگه با بدترین آدم ازدواج کنی و خودت آدم خوبی باشه بسیار بهتر از اینه که با بهترین آدم ازدواج کنی و خودت بد باشی ، دستاورد آدما تو زندگی چیزیه که هستن نه چیزایی که دارن.

حالا خدارو شکر یکم جو جامعه نسبت به مجردا بهتر شده ، یه زمانی وقتی میگفتن طرف مجرده ، واکنش دیگران جوری بود که انگار بی خانمان و فلج و فقیره !! یا این که انگار قاتل و جنایتکاره !!

موفق باشید

سلام انقدر بدم میاد از اینا که میگن تو زودته بچه ای از پس مسعولیت بر نمیای ...

من پیشنهاد میکنم چون درسا مجازیه هم کار کنی هم درس ایجوری نه فقط برا هقوقش برا اینکه میفهمن مسعولیت پزیری هم خانوادت هم اطرافیان هم مخاطب خاص آینده منم احتمالا همین کار رو کنم در کل برا خودت و خانوادت آرزوی آرامش میکنم 

ولی وقتایی که دلت گرفته دوستداری با یکی دردودل کنی بشین با خدا حرف بزن نمیگم صرفا نماز اون جای خد ولی همین که با خدا خودمونی شده تو دلت حرف بزنی کلی سبک میشی من‌که اینتوریم

سلام 

قبل از هرچیزی چقد خوب که نمی خواین وارد روابط دوستی اینها بشین احسنت به شما و ارادتون ..پس شما میتونید این ارادتون اینو نشون میده ..مورد دوم اینکه یکم باید صبر کنید ببینید مسئولیت پذیر هستین یا نه ؟فکر کنین ایا ازدواج کنید همیشه خانم تون بهتون محبت میکنه ؟شاید اصلا ایشون درونگرا باشن در هر حال باید بتونید از پس خودتون بر بیاین .شما حتما میتونید یه مدت با تنهایی خودتون کنار بیاین چرا نشه؟این تنهایی هم شما رو برای یه زندگی جدید اماده میکنه هم تا شرایط مطلوب بشه باعث اذیت شما نمیشه ..بعد هم خیلی از ما دوست داریم کسی بهمون محبت کنه و سیراب شیم اما کمی صبر که این حس شاید بعدا موجب پشیمونی ما بشود و در اخر اگر کسی نیست اگر شرایط نیست توکل کنید به خدا هم میشه عشق ورزید ..میشه محبت داشت نسبت به خدا ..میشه قربون صدقش رفت با اینکه خدا نیازی به ما نداره ولی انچنان ارومتون میکنه که حد نداره حالا میتونه این محبت از راه شکر گزاری و محبت به بندگان خدا و هزاران راه دیگه ابراز بشه  ..در اخر ارامش و حال خوبو از خدا طلب کنید نه بنده خدا ..اگه از خدا طلب کنید هر جوری شده بهتون میرسونه ..و مسبب الاسباب خداست چیزی رو بزور از خدا نخواهین ..ان شاءالله در اینده ای نزدیک هر چیزی که به صلاحتون هست رو بدست میارید فقط کمی صبر کنید که عجله کار شیطان هست.بعد هم اگر مورد خوب پیدا کردین با خانواده مطرح کنین  .شاید شعاری باشه ولی این هارو مدت هاست درک کردم ..ان شاءالله بدردتون خورده باشه..جواب همه دردای ما پیش خداست یکم با خدا خلوت کنید تا اون حس ارامش رو بدست بیارید و بعد تصمیم درست رو بگیرید..در پناه خدا 

گفتی راهکار ارائه بدیم . 

اگه منظورت راهکار برای خلاص شدن از شر این حسیه که داری خب واضحه که راه شرعیش همون ازدواجه، راه غیرشرعی اش هم خ ارضایی و دوستی های نامشروع. الان دقیقا انتظار داری ما چی بگیم؟ سوالت مبهمه. مثلا راهکار بدیم چه جوری خانوادتو راضی کنی ؟ یا چه جوری کار پیدا کنی؟ بعد اوناییکه که کلا با ازدواج تو این سن مخالفن چه طوری میتونن راهنمایی کنن؟ 

من حستو درک میکنم و طبیعی هم هس. شما حداقل 3 سال از بلوغت میگذره و اگه این حسو نداشتی باید تعجب میکردی. ولی اگه بخوام صادقانه بگم زندگی جنبه های دیگه ای هم داره. همه ی زندگی مسائل جنسی نیس و نیاز عاطفی و جنسی هم برا ازدواج کافی نیس. شما به یه حداقلی از "صبر " برای زندگی دو نفره نیاز داری ولی تو همین جوابایی که به دوستان میدی و بی تابی ای که داری نشون میده حداقل های لازم برای زندگی مشترکو نداری.

ضمن اینکه شما وقتی برای اصل ازدواج کردن با خونوادت مسئله داری چه جوری میخوای مسائل بعد از ازدواجو حل کنی؟ میدونی درصد زیادی از طلاق ها به خاطر دخالت خانوادس ؟ البته تو این مورد خاص من حق رو به خانوادت میدم ولی بر فرض که حق با شما باشه وقتی شما نمیتونی حقوق اولیه ی انسانی تو یعنی حق ازدواح رو بگیری، چه جوری میخوای یه زندگی دو نفره رو سامان بدی؟؟؟ منظورم اینه که اگه تو زندگی دو نفره تون خانواده شما مانع شد و تو مسئله ای دخالت کرد، چه جوری میخوای از پسش بر بیای وقتی سر مسائل اینجوری نمیتونی از عهده شون بر بیای ؟؟

ازدواج تو 18 سالگی هیچ اشکالی نداره و راهای زیادی برای راضی کردن خونواده ها و همینطور برای پیدا کردن کار و شغل وجود داره. و درسته که شما احساس نیاز داری ولی بلوغ عاطفی و عقلی ..... هم از شرط های مهم ازدواج هستن که اگه ناراحت نمیشی ، از کلام شما برمیاد نه به بلوغ عاطفی رسیدی و نه به بلوغ عقلی. حالا هم از کامنت من دلخور نشو پسر خوب . یه بار که سرحالی و حال دلت هم خوبه، بشین کامنتای بروبجز اینجا رو از اول بخون ، هرکسی از یه زاویه ای سعی کرده بهت راهنمایی کنه. 

موفق باشی.

به سوال کننده

عصبی و خشمگین هستی و تکانشی نسبت به کامنت‌ واکنش نشون میدی یعنی نمیذاری مطلب در ذهنت پالایش بشه احساساتت فوران میکنه و با توجه به فوران احساست واکنش نشون میدی و باید بگم از قصد متن کامنتم رو‌ تند نوشتم

فقط می‌خواستم واکنشت رو ببینم اگه ناراحت شدی عذر می‌خوام

1. من والا صد تا آدم تو زندگیم نیست اما شما به والدین‌تون نمی‌تونی محبت کنی؟

خواهر برادر، خاله دایی، دختر/پسر خاله، دختر/پسر دایی، عمه، عمو، دختر/پسر عمو، دختر/ پسر عمه، مادر بزرگ پدر بزرگ، اقوام دور، "دوست و رفیق، دختر همسایه" و...

این همه آدم که می‌تونی بهشون محبت کنی مگر اینکه اصل منظورت محبت از نوع سکس باشه و نه صرف محبت

که اون همونیه که خدمتت در کامنت اولم عرض کردم

2.باید آمار ارائه بدی که طبق این آمار، این تحقیق و این ادله‌ی علمی افراد زیادی بخاطر کمبود محبت خودکشی میکنن

اما در کل خودکشی به دلیل نفرت از خوده

من و تو می‌تونیم خودمون رو دوست داشته باشیم و یا شیفته‌ی خودمون باشیم و یا بالعکس از خودمون متنفر باشیم

نتیجه‌ی نفرت از خود در حالت حاد ممکنه تبدیل بشه به کشتن خود

شما هم اگر خلائی از این بابت احساس میکنی چرا منتظری تا دیگران دوستت داشته باشن، بقیه بهت محبت کنن؟!

شما می‌تونی این خلاء رو خودت با خودت برطرف کنی، یه صابون گلنار به خودت هدیه بده، به خودت محبت کن و عمیقاً خودت رو دوست داشته باش(شیفته‌ی خودت نباش که جاده خاکیه)

3.خدا رو شکر که قبول داری

4.گناه تو کشور زیاد شده که شده چی شده؟!

این عملی که تو میگی گناه در ذهن من و یا یکی دیگه اصلاً گناه محسوب نمیشه و گاردی نسبت بهش نداریم و این در نوع نگاه من و تو به موضوع هست و الا خود اون عمل مشکلی داره؟!

من میگم گربه نحسه، یکی دیگه میگه گربه یک موجود زیبا، بامزه و دوست داشتنیه

ولی کدوم یکی از نظرات ما درسته؟!

هیچکدوم چون گربه نه نحسه و نه در بعضی مواقع که حالت تهاجمی به خودش میگیره بامزهست...!

اما اونی که سعی میکنه خیلی گارد دفاعی نسبت با یک موجود نداشته باشه نظرش مقبول تره تا کسی که به چیزی یا عملی برچسب نحسی یا گناه می‌زنه

شما میگی چیکار کنم از اونجایی که میل شدید داری عملی رو انجام بده که آرومت میکنه اما به خودت و بقیه آسیبی نمیزنه

می‌تونه دعا در وقت تحریک شدن باشه

می‌تونه تنها نبودن باشه

می‌تونه دو دست پر توانت باشه

این اعمال می‌تونه گناه باشه و می‌تونه گناه نباشه، بستگی به تصمیم تو و نوع دیدگاهت داره

دعا رو یکی می‌بینه میگه چه کار بیهوده‌ای یکی دیگه دعا میکنه آرامش میگیره

مهم اینه که تو چه دیدگاهی نسبت به دعا داری و چه حسی بهت میده؟!

حس خوبیه  به خودت و بقیه آسیب نمیزنه مشکلت رو برطرف میکنه پس تمام

گناه بودن یا نبودنش اصلاً مهم نیست(امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشی)

نیازی نیست بسوزی و بسازی

خیلی ها هم همسن تو بودن و همه‌ی اینا رو تجربه کردن فقط بعضی‌هاشون کسی نبوده که بیاد براشون توضیح بده و بگه چرا نباید سخت بگیرن و یه موضوع در این سطح رو تبدیل به مسئله‌ی مرگ و زندگی نکنن

و با حساسیت بی‌خود فقط خودشون رو اذیت میکنند

موفق باشی

پ.ن: تو این سن  و یا هر سنی که عموماً قصد ازدواج بخاطر مرتفع کردن میل جنسیه و این میل جنسی وقتی بعد از ازدواج رفع بشه چیزی که فرد باهاش رو به رو میشه چندان برای دوام زندگی مشترک خوشایند نیست

ساده بگم .

یا به اندازه آرزو هایت تلاش کن

...

...

یا به اندازه تلاشت آرزو کن.

پول الان حرف اول رو توی همه چی از جمله ازدواج میزنه .

تعادل هورمون هات به هم خورده ازدواج که بچه بازی نیست خیلی از پسرا تا قبل 30 سالگی به ثبات نمیرسن که بتونن تصمیم جدی در مورد ازدواج بگیرن، احتمالا دوستات دوست دختر دارند توام میخوای یکیو داشته باشی...

به عنوان یه شخص موفق بهت میگم که اگه امکانش هست واقعا دانشگاه نرو و فقط برو دنبال کار

ولی نه اینکه بری دنبال شاگرد بودن باید بری یه فکر نو داشته باشی بری دنبالش که به موفقیت برسی

شما ادعا میکنی که نیاز عاطفی داری در حالی که اشتباه میکنی نیازت نیاز جنسیه. وقتی نیاز جنسیت برطرف بشه نیاز عاطفیت هم میره پی کارش. برای رفع نیاز جنسی هم راهکار زیاده

سلام..

۱.فعلا تلاش کن، تلاش کن وتلاش کن..

صرفا منظورم درس خوندن نیست..اگه میخوی ادامه بدی عیبی نداره ولی رُک بهت بگم..رو درآمدزایی ازطریق درس حسابی باز نکن..

درکنارش حتما یه کاری روبرو یاد بگیر که بعدش بیکار نمونی..

۲.تا خدمت سربازیت روتموم نکردی زن نگیر..

خدمت چیزایی رو یادت میده که هیچ جایی تدریس نمیشه..

۳.صبر کن وعجله نداشته باش..

تا چند سال آینده بارها وبارها عقایدوملاک هات تغییر میکنه..

احتمال اینکه پشیمون بشی بعدها زیاده..دیدم که میگم..

الان توس سنی هستی که هم انرژیت زیاده وهم ارادت قویه..

پاک بمون..دستت روبذار روزانوهات ویاعلی بگو..

شروع کن به کار تا ایشالا مقدمات رو بتونی فراهم کنی..

موفق باشی..

خب سلام

به Dr Raysa :

قطعا به این دلیل نیست. میل جنسی از دوازده سیزده سالگی هست. از این بابت خیالتون راحت.

به فاطمه بانو :

والا من که تو نظر قبلیتون ندیدم در مورد کنترل کردن حرفی بزنید. بازم این شد یه چیزی!

به Aghaye Khas :

حتما امتحان میکنم.

به Mohamad |: :

منم نخواستم ازدواج بد به هر قیمتی و با هرکسی کنم من فقط میگم اگه ازدواج تو این سن کار درستیه راه های برطرف کردن موانعی که خودتون میدونید رو بگید اگرم نیست که کاری که درسته رو بفرمایید انجام بدم.

میتونم بپرسم این هدف بزرگتون چیه؟ شاید منم یه انگیزه ای پیدا کردم.

به محسن .ق :

آره انصافاً کار خیلی خوبه فقط یکم برا ماها کم پیدا میشه وگرنه هم باعث میشه حواس آدم پرت بشه هم مسئولیت پیذیریمونو میتونیم ثابت کنیم فقط من مدرسم گفته باید نصفش حضوری باشه نصفش مجازی که اونم یه کاریش میکنم. آره خدا هم واقعاً نباید فراموش کنیم. ممنون

به شاد باش خدا هست :

نمیدونم چرا تو بعضی چیزا ارادم خوبه تو بعضی چیزا نه :/ من خودمم درونگرام فکر نمیکنم ربطی داشته باشه درونگراها که مثل ربات نیستن. طلب آرامش از خدا و نه غیر خدا هم نکته جالبی بود. ممنون.

به مهرسا سپیداری :

به آقای Mohamad |: هم گفتم"اگه ازدواج تو این سن کار درستیه راه های برطرف کردن موانعی که خودتون میدونید رو بگید(کار، پول، خانواده...) اگرم نیست که کاری که درسته رو بفرمایید انجام بدم." که صدالبته شرعیش رو بگید.

بی تابیم هم وقت به وقت فرق داره خب مثلا الان آرومترم اونموقع عصبی تر بودم.

دلیل اینکه تاحالا به خانوادم نگفتمم به خاطر اینه که گفتم شاید کار درستی نباشه آخه شما خودتم داری میگی حق با اوناست بعد انتطار دارین من گفته باشم بهشون!!!!! البته که اگه مطمئن باشم کارم درسته می‌گم بهشون و تاآخرشم پا حرفم هستم و کم نمیارم و حقمو میگیرم. احتراماً شما حرفای خودتون تناقض داره. انگار میخواید ثابت کنید من لیاقت ازدواج ندارم که البته اشکالی نداره اگه واقعا منطقی باشه.

اگر لطف کنید این بلوغ عاطفی و عقلی رو تعریف کنید هم ممنون میشم چون احساس میکنم تعریفی که شما دارین از این موضوعات با تعریفی که من دارم متفاوته و اینکه شما خیلی راحت از روی متن آدمارو قضاوت میکنید نمیدونم شایدم حق با شما باشه اما من شخصا خیلی اشتباه کردم تو اینجور قضاوتا و سعی میکنم زیاد این کارو انجام ندم. نه دلخور که نشدم ولی خب دوست دارم حرف منطقی بشنوم حالا شما نارحت نشید یه وقت.

چه طولانی شد!

به حافظ رندانه :

نه خب بالاخره طبیعیه که وقتی کسی با یه حالت تهاجمی بهتون نزدیک میشه شما بالاخره یه گاردی بگیرید. خواهش میکنم.

خواهر ندارم_خانواده رو که اصلاً وللش_بقیشونم محرماش که شما مثلا میری عموتو بغل و ماچ میکنی(بعدم اونا که همیشه خونمون نیستن.) :| نامحرماشم که من محرم نامحرم سرم میشه.(آخه دختر همسایه!)

نیاز به آمار نداره همینطوری خبراش پخش میشه هر چند وقت یه بار. صابون گلنار!(عملا ارتباط جنسی با خویشتن رو دارید پیشنهاد میکنید.)اینارو از کجاتون درمیارید؟

اینکه یه چیزی گناه هست یا نیستو ما تشخیص نمیدیم ما خدا داریم صاحب داریم الکی که نیست!

فقطم به خاطر میل جنسی نیست هیچیو مطمئن نباشم اینو مطمئنم. شمام اگه اسلامو قبول ندارید(که اینطور به نظر میرسه.) بهتره یا جواب من رو بسپارید به بقیه یا شرایط دینی منم در نظر بگیرید. ممنون.

به Master Ali :

جمله به شدت خوبی بود مرسی ولی خیلیا بودن با پول کم ازدواج کردن و موفق شدن اما قبول دارم کار خیلی مهمه.

به سام تهرانی :

خداااا مگه من گفتم بچه بازیه؟! مگه همه قراره مثل هم باشن؟ محض اطلاع هیچکدوم از دوستامم دوست دختر ندارن :))) :/

به همه:

نظر بعضیا واقعا کارآمد و امیدبخشه ممنون.

به Ali Soroushi :

شما چطوری اینقدر با اطمینان میگی؟ باور کن اشتباه میکنی.

به Afz 96 :

1_رو اینکه یه کار ذخیره داشته باشم موافقم.

2_اینو نمیتونم قبول کنم به نظرم این سخت گیریا به نظرم باعث شده سن ازدواج بره بالا.(یا حداقل باید اول برم سربازی.)

3_باش ولی در حال حاضر که فکر میکنم من نهایتاً حدود سه سال دیگه موضوع ازدواجو مطرح میکنم با خانواده.

یاعلی.....

ممنون

به mohammad 0019 

وطن هتل نیست که وقتی کسیف شد بری بیرون وطن خونست باید تمیزش کرد

به سوال کننده:

ساده بگم بهت که نیاز دیدن و رفتن زن گرفتن البته حمایت خانواده اشونم بوده مقداری . سخت نگرفتن یعنی با شغل معمولی و درآمد متوسط یا شاید پایین اقدام کردن و علاقه بین دو طرف بوده . 

اینو خواهرانه میگم اگه دختر که میخایش تو رو بخاد اول داره میکنه و سعی میکنه از بعضی چیزا کوتاه بیاد بعدم در کنارت هم حامی میشه و هم کمک کننده . 

اگه به بلوغ عقلی رسیدی و در خودت میبینی مسئولیت رو قبول کنی و از اداره کردن زندگی خوشت میاد موفق میشی و اگه زرنگ و پر تلاش باشی اما اگه نه و فقط فکرش گروه وارد ذهنت شده و بخونه میاری که فعلا وقت ازدواجت نیست.

اما پول کافی نه زیاد و حمایت خانواده، همت خودت و علاقه و نگرش به زندگی و  عامل ازدواج آسان هست تو این سن به نظر خودم . 

سلام 

کاملا این حسی که داری طبیعی هستش و در این سن اکثر پسرا همین حس میاد سراغشون و خیلی ربطی به مسئله جنسی نداره منظورم چیه؟

توی جامعه بیشتر درباره بلوغ جنسی صحبت میشه ولی کمتر به بلوغ عاطفی و بلوغ عقلی اشاره میشه... 

دخترا چند سالی زودتر به بلوغ جنسی میرسن معمولا سنین 12تا 15 پسرا معمولا سنین 15 تا 18، بعد از بلوغ جنسی نوبت به بلوغ عاطفی میرسه برای دخترا از سن 15 شروع میشه و معمولا تا 18 سالگی ادامه داره اگر توجه کرده باشید خیلی از دخترا تو اون سن عاشقن(یا در رویای کسی هستن) بلوغ عاطفی پسرا از سن 18 شروع میشه و معمولا تا 22 همین سنی که شما قرار داری و حس میکنی که میخوای با تمام وجود به کسی عشق بورزی ادامه پیدا میکنه، اگر توجه کنی اکثر پسرا تو این سن مثل شما یا عاشقن یا زن میخوان ، بعد از این دوره حدود 18 تا 22 بلوغ عقلی دخترا و حدود 22 تا 25 بلوغ عقلی پسرا کامل میشه، در نظرات مختلف گفته شده بهترین سن برای ازدواج پسران 25 و دختران 22 هست که دلیلش اینه که در این سن ها بلوغ عقلی هم کامل شده، ولی هیچوقت نگفتن چرا این سنین... 

(این بازه هایی که اعلام کردم تقریبی هست و ممکنه برای بعضیا صدق نکنه ممکنه کسی باشه که خیلی زودتر یا خیلی دیرتر به بلوغ های مختلف برسه) 

من بشخصه بهت پیشنهاد میکنم با اینکه خیلی تو فشاری ولی تو این سن ازدواج نکن، نمیگم به کسی عشق نورز ولی لطفا برای ازدواجت تصمیم نگیر بزار بلوغ عاطفی که تکمیل شد تصمیم بگیر، خیلی از طلاق هایی که الان داریم میبینم بخاطر تصمیم هیجانی در همین سنین بلوغ عاطفی هست چه دخترا چه پسرا... 

این حس شما ی بازه زمانی خاص داره اگه بتونین تحملش کنین مطمعن باشین تموم میشه میره پی کارش👎🏻👍🏻

خوب چه ایرادی داره الان ازدواج کنه ،چرا انقد نظر منفی میدین

اگه به خاطر هزینه زندگیه که خدا خودش تضمین کرده

خیلی ها هم رو حساب همین حرف خدا جلو رفتن و از اونجایی که فکرشو نمیکردن هزینه ها جور شده

فقط باید حواست باشه عشق مثل این فیلما و کارتونا نیست و تو زندگی واقعی فرق میکنه

و این که انتخابت از روی هوس نباشه که بعد چند ماه دلتو بزنه و کسی انتخاب کنی که هم رده و هم فکر خودت باشه

راه حلم برو به خانوادت بگو یا قبول میکنن یا فوقش مسخرت میکنن از این که بالاتر نیست

تو جمع هم نگو به پدر یا مادر هرکدوم باهاش راحت تری تو زمان مناسب و تنها بگو

سلام پسر جان.  گفتی : " اگه ازدواج تو این سن کار درستیه راه های برطرف کردن موانعی که خودتون میدونید رو بگید(کار، پول، خانواده...) اگرم نیست که کاری که درسته رو بفرمایید انجام بدم." .

فکر کنم تو مواردی که نوشتم این بود، اصل ازدواج تو این سن مشکلی نداره ولی بستگی به کسی داره که میخواد ازدواج کنه. اگه کسی به بلوغ عاطفی و عقلی و بقیه آمادگی های ازدواج رسیده ، چه بهتر که ازدواج کنه. ولی مسئله اینه که صحبت شما مثل خیلی از هم سن و سالاتون نشون میده شما به بلوغ نرسیدی. یکیش هم همین برداشتی که از حرف من داری، برداشت های نسبتا بچه گانه و سوالات این سبکی. پسر خوب ناراحت نشی اینجا که ما همدیگرو نمیشناسیم و میشه راحت حرف زد. من تو دنیای واقعی هیچ وقت به کسی نمیگم فلان کارت بچه گانس چون ممکنه ناراحت شه ولی اینجا راحت تر میشه حرف زد. بازم اگه ناراحت میشی بگو تا کلمه بچه گانه رو ستاره دار کنن.

مثلا گفتی : " میخوای نشون بدی من لیاقت ازدواج ندارم" ! ، اصلا مسئله لیاقت داشتن و نداشتن نیست. همه ی آدم ها لیاقت ازدواج رو دارن. مسئله ی "آمادگی برای ازدواجه" نه لیاقت برای ازدواج.

ببین درباره راه های برطرف کردن موانع (کار و خانواده ...) کاملا بستگی به شرایط طرف مقابل داره ، سوالات کلی  دردی رو درمان نمیکنه. هرکسی ممکنه یه مانع خاصی داشته باشه ، باید مانعش رو و شرایطش رو شفاف بگه ، ""مثلا"" توضیح بده که من به پدرم فلان حرفو زدم و ایشون به فلان دلایل فلان رفتار رو کردن و یه مقدار توضیح بده تا طبق شرایط بشه راهنمایی کرد. اینکه یه نفر از راه برسه و بگه " راه برطرف کردن موانع ازدواج رو بگید (کار و پول) " ، به نظر شما چقدر این سوال بالغانس ؟ دوست عزیز،  فقط چون شما پرسیدی من توضیح میدم وگرنه عادت و علاقه ای به توضیح این جور مسائل ندارم. ولی یه انسان بالغ موقع سوال پرسیدن سعی میکنه طوری سوال کنه که مخاطب رو در جواب دادن راهنمایی کنه و سوالاتش هم بالغانه هست. من از نوع کلام شما احساس نکردم شما فرد بالغی باشی .ولی اگه ناراحت شدی من عذر میخوام. انواع بلوغ های لازم برای ازدواجو من قبلا گوگل کردم ، توی اینترنت کامل توضیح داده، شما لطفا اگه سختته با خانواده مشورت کنی، زحمت مشورت با گوگل رو بکشید.

شما نوشتی من هنوز به خانواده نگفتم، از طرفی هم میترسی بگی که مسخرت کنن و این نشونه ای از نوع روابط و جایگاه شما توی خانوادس، از طرف دیگه طاقتت تموم شده و میخوای ازدواج کنی، خب اینارو بذار کنار هم، شما ضروری ترین نیازی که احساس میکنی طاقتتو تموم کرده، اینجوری باهاش داری تعامل میکنی. و منم اگه بگم ازدواج برا شما زوده ، حس میکنی میخوام بگم لیاقت (!!!) ازدواج نداری ! فقط میتونم توصیه کنم کامنت هارو ذخیره کنی و دو سال دیگه مجددا به این پست و کامنتا رجوع کنی شاید دیدگاهت با الآن متفاوت باشه. از دیدگاهی که من دارم این مدل تعامل کردن اصلا بالغانه نیست.

ببین من نمیخوام گیر بدم ولی چون حس کردم منظورمو متوجه نشدی بیشتر توضیح میدم تا تقریباً بدونی چه مواردی مدنظرمه. شما میگی اون موقع عصبانی بودی الآن آرومی ، همه میدونن این چیز خاصی نیست و همه ی آدما اینجورین که ممکنه یه وقتایی عصبانی باشن یه وقتایی آروم باشن. مشکل از جایی شروع میشه که یه آدم بالغ وقتی سوالی در این حد مهم می پرسه و دوستان کامنت میذارن، اگه عصبانی هست سعی میکنه لحظات عصبانیتش توی یه وبلاگ خودشو کنترل کنه و عصبانیتش رو بروز و نشون نده..... حالا زیاد مهم نیست نظر من درباره شما چیه. مهم اینه که بدونی ما دشمنی با شما نداریم و همه تلاشمون رو کردیم صادقانه نظر بدیم. به هرحال اگه خوشت نیومد از کامنت من  و حس کردی منطقی نیست ، من معذرت میخوام. موفق باشی.

به مهرسا سپیداری :

سلام

به نظرم یکی از عیبای ما آدما اینه که فکر میکنیم فضای مجازی با واقعی خیلی فرق داره مثلا بعضیا فکر میکنن چت کردنای عاشقانه و اینا تو فضای مجازی اشکالی نداره یا هرچی بگذریم....

خب منم از نوع کلام شما در نظر قبلیتون یک نوع نگاه تمسخرگونه‌ای احساس کردم طوری که احساس کردم شما خیلی منو بچه میبینید(انگار14، 15 سالمه که میگید زندگی فقط مسائل جنسی نیست) ولی چون این منم که احتمال زیاد به بلوغ عقلی نرسیدم شاید اشتباه از من بوده معذرت.

منم منظورم از لیاقت همون آمادگی بود حالا اینکه ادبیات من ضعیفه یا تو اون لحظه نتونستم فرقشو تشخیص بدم نمیدونم نشونه بلوغ هست یا نیست احتمالاً هم هست در هر صورت من الکی نمیخوام از خودم دفاع کنم و میپذیرم و میدونم شماهم فقط به خاطر این یه جمله در مورد من نظر ندادین.

در مورد سوالم هم خب پدر و مادرم رو که توضیح دادم (حداقل شما از حرفام میتونید بفهمید که میونه زیاد خوبی باهاشون ندارم و مناسب نمیبینم که در مورد ازدواج چیزی بهشون بگم) در مورد کارم خب توضیح زیادی نداره من الان یه دانش آموزم (رشته ریاضی)، پس انداز خیلی کمی دارم (کم تر از 5 میلیون) و خب کار به درد بخوری که برام پیدا نمیشه.(خیلی مشخصه اینا واقعاً نیاز به توضیح نداره به خدا) ویه چیز دیگه اینکه من صرفا نمیخوام بدونم الان چیکار کنم و میخوام یکی بهم بگه مثلا صبر کن چند سال دیگه فلان کارو کن بعد یکم بعدش اینکار.... تا حداقل بدونم در آیندم باید چیکار کنم.

در مورد بلوغ هم اگه شما تو گوگل زدین من نشستم چند ساعت سخنرانی گوش دادم که خب شاید کافی نبوده(شایدم من دوزاریم کجه)

خواهش میکنم، خب بله مشخصاً دیدگاها متفاوته. اون عصبانیتم هم من قطعاً سعی کردم بروز ندم ولی خب فکر میکنم نتونستم شاید اصلاً همینم نشونه نرسیدن به بلوغ باشه.

بله منم با شماها دشمنی ندارم. اصلاً شاید اگر جای هم بودیم بهم حق میدادیم.

نه به نظرم بازم این از قبلیه خیلی منطقی تر بود ولی خب نظر منم اینجا زیاد مهم نیست...

یکی از عیبای اینجا اینه که آدم نمیدونه باید به کی اعتماد کنه من خودم تو خیلی از پستا دیدم در مورد چیزی که کاملا مطمئنم(طبق تحقیقاتی که کردم و سخنانی که از عالمان شنیدم) نظرات اغلب اشتباهی دادن ولی خب اینکه مسئله خودتو از دیدگاه دیگران ببینی جالبه و میتونه کمک کننده باشه.(مخصوصا اگه منطقی ثابت کنن چیزیو.)(نمیخوام بگم نظر شما اشتباهه ها یه وقت بد برداشت نکنین)

بازم از اینکه وقت گذاشتید و سعی کردید راهنماییم کنید تشکر میکنم. شما هم موفق باشید و دعا کنید من به هر بلوغی نرسیدم برسم. خیلی ممنون.

ببین پسر جان من خیلی سعی کردم بفهمم پاراگراف اولو واسه چی نوشتی ، و به این نتیجه رسیدم از اینکه نوشتم حرفات بچه گانس و بعد گفتم من توی دنیای واقعی به کسی نمیگم رفتارش بچه گانس ، این حرفو زدی. حرفت در کل درسته ولی یه سری تفاوت هایی هم وجود داره و اینه که تو دنیای مجازی چون ما شمارو نمی شناسیم ، راحت تر میتونیم مشورت بدیم. همونطور که شما هم مطمئنا روت نمیشه تو دنیای واقعی این سوالی که اینجا نوشتی از کسی بپرسی ولی تو مجازی میتونی بپرسی. 

نوشتی انگار 14 15 سالته که من گفتم زندگی فقط مسائل جنسی نیس، نمیدونم این چه ربطی به سن داره. هر آدم نابالغی با هر سنی ممکنه وقتی مسائل جنسی چشماشو میگیره نتونه بقیه پارامترهای مهم در ازدواج رو در نظر بگیره و این ربط مستقیمی به سن نداره. مثلا یه مرد 50 ساله ممکنه مسائل جنسی بیاد جلو چشماش و به زنش خیانت کنه و این باعث بشه کل زندگیشو از دست بده . پس این برداشتی که کردی که انگار 14 15 سالته برداشت درستی نیس. اون چیزی که مهمه اینه که حواست باشه زندگی متأهلی خیلی جدی تر از این حرفاس و نیاز به آمادگی داره که قبلا راجه بهش حرف زدم... حتی عنوان پست هم اگه ناراحت نمیشی حکایت از یه پستِ بچه گانه داره. حالا من نظر شخصیمو گفتم و ممکنه کسی با نظر من موافق نباشه.

دوست عزیز درباره اعتماد به آدمای اینجا هم کاملا درسته ولی شما موقع مشورت گرفتن قرار نیس به کسی اعتماد کنی و نیاز هم نیست به کسی اعتماد کنی. شما حرفای همه رو می شنوی و بعد با عقلت می سنجی ببینی چه حرفی عاقلانه است چه حرفی نیست. این چه نیازی به اعتماد به آدم ها داره ؟ اصلا فرض رو بر این بذار که من غیرقابل اعتماد ترین آدم جهان هستم - هرچند میدونم منظورت از این حرف من نیستم- خب با این فرض هم نباید هیچ تفاوتی تو برداشت شما از حرف من ایجاد شه. چون شما قراره با عقلت حرف های منو بسنجی و قرار نیست از کسی تبعیت یا پیروی کنی که نیاز به اعتماد به دیگران داشته باشی.

اینکه گفتی مثلا یکی بگه صبر کن و ...، پیشنهادِ اینکه چیکار کنیم توی زندگیمون، به خیلی مسائل بستگی داره ممکنه مثلا من بگم درس بخون و ... بعد شما بگی من اصلا علاقه تدارم درس بخونم... برا همین به نظر نمیرسه بشه به آدما پیشنهادای کلی داد. مخصوصا که آدما خیلی اوقات یادشون میره چه سوالی پرسیدن و به جوابی که بهشون میدی حمله میکنن( منظورم شما نیستیا، تو بقیه پستا چنین چیزی دیدم) . با اینحال به نظرم فعلا شما چند کار همزمان انجام بده - اگه تمایل داری - .

از یه طرف باید از نظر شخصی و فردی رشد کنی. اگه به درس علاقه داری خب واضحه که باید درس بخونی ، اگه علاقه نداری و جایگزین بهتری برای درس داری مثلا یه رشته یا یه کار خاص، خب اون کار رو ادامه بده. ولی به هر حال به نظر من درس خوندن فایده های زیادی داره از جمله اینکه اگه دانشگاه خوب و رشته خوب قبول بشی با اساتید خوب آشنا میشی و میتونی هدف هاتو علمی تر و با مشورت با دیگران دنبال کنی... ولی همه این پیشنهادا بستگی داره به توانایی خودت که چقدر بتونی از محیطی که توش قرار داری استفاده کنی. فقط این نکته رو یه جا یادداشت کن که یادت بمونه : "فقط درصورتیکه یه کار مهم تر از درس و بهتر از درس داری ، به درس خوندن بی اهمیتی کن و برو سراغ اون کار مهم تر، در غیر اینصورت درس خوندن رو خیلی جدی بگیر" 

کار دیگه ای که به نظر من باید انجام بدی اینه که سرمایه گذاری و کارهای تجاری رو یاد بگیری. از این پنج ملیونی که گفتی داری ،  2  ملیونش رو توی بورس سرمایه گذاری کن. باید بری توی سایتش ثبت نام کنی و کد بگیری. با اسم بقیه اعضای خانواده هم میتونی کد بگیری. با این دو تومن خودتو محک بزن و مهارت اقتصادیتو افزایش بده. قبلش هم حسابی تو اینترنت سرچ کن. البته من از نظر دینی نمیدونم چه جوریه ممکنه بعضیا بگن سرمایه گذاری توی بورس اشکال داره ولی من دارم عرفی حرف میزنم نه دینی. دو ملیون تومن پولی نیس که ارزش ریسک نداشته باشه و نهایتش اینه که اشتباه میکنی و پولتو از دست میدی ولی در عوض یاد میگیری سرمایه گذاری تو بورس چه فوت و فنی داره. کسی که میخواد ازدواج کنه باید خودشو تو عرصه های اقتصادی که جامعه درگیرش هست محک بزنه... حواست باشه هیچ وقت تمام پولتو نذار توی بورس چون ریسکش بالاس.

الان 90 درصد جاهایی که تو ذهنم بود به خاطر کرونا بستس ، ولی اوضاع همیشه اینجوری نمیمونه...

کار سوم اینه که با بزرگترا به دیده ی حقارت نگاه نکنی، حس نکنی اگه یه حرف غیر دینی میزنن واسه اینه که از مسیر دین منحرف شدن. به این فکر کن که چه اتفاقی افتاده که اونا دارن این شکلی فکر میکنن. و به مرور زمان تو موقعیت های مشابه ببین اگه خودت هم تو اون موقعیت باشی چه طوری فکر میکنی ، اینجوری میتونی ضمن احترام به عقاید اونها، از تجربیاتشون استفاده کنی. 

از همین کارایی که پیشنهاد دادم فعلا شروع کن کم کم که پیش بری و خودتو ارزیابی کنی دستت میاد چیکار کنی و شاید راهای جدید به روت باز بشه ... شما انسان هستی و یه ربات نیستی تا بشه با آردوینو برنامه ریزیت کرد و نمیشه بهت گفت مثلا 3 سال درس بخون بعد سال چهارم ازدواج کن بعد سال پنجم فلان و سال شیشم فلان. همینطور شرایط زندگی هم مثل صفحه شطرنج و مار و پله نیست که دقیقا مشخص باشه نردبان کجاست و مار کجاست و سرباز حریف و اسب کجاست و مشخص نیست اگه ماری باشه چند خونه تو رو پایین میاره و اگه نردبون باشه چقدر تو رو بالا میبره. هیچ چیز از قبل مشخص نیست. باید بزنی به دل زندگی و همه چیز رو تجربه کنی و یاد بگیری. ولی نه هر تجربه ای. تجربه ی آگاهانه و هوشیارانه . به خاطر همین نمیشه اینقدر مکانیکی با امور مواجه شد. باید از یه جا شروع کنی و اون کاری که فکر میکنی الآن درسته انجام بدی و به مرور نتایجش رو ببینی ، اشتباهاتت رو اصلاح کنی و نقاط قوتت رو تقویت کنی ... زمانِ ازدواج هم واضحه، شما هرموقع به حداقل آمادگیِ لازم برای ازدواج رسیدی میتونی دنبال کیس مورد نظر بگردی و کم کم با خانواده مطرح کنی ، واکنششون رو ببینی و بر اساس واکنش اونها رفتارهای بعدیتو تنظیم کنی. یه نفر ممکنه 18 سالگی به این آمادگی برسه یه نفر 40 سالشم باشه و حداقل های لازم رو نداشته باشه. برنامه ی زندگی از چیزایی نیس که از قبل بشه نسخه داد به آدم ها . روان انسان ها پیچیدگی های زیادی داره و نسخه بردار نیست. 

فعلا طبق شرایطی که گفتی و احساساتی که داری ، من اگه جای شما بودم در کنار درسم ، یه کاری رو هم شروع میکردم تا ببینم نتیجش چی میشه، ببینی توی بورس به کجا میرسی، کنکور چیکار میکنی دانشگاه میری یا نه ، چه اتفاقایی تو دانشگاه و توی کار و بقیه زمینه ها برات می افته و .... 

اولین باره تو این سایت برا یه پست اینقد کامنت دادم !!!  موفق باشی پسر جان، صبور باش و واسه زندگیت بدون هیچ توقعی از دیگران تلاش کن، حتما و بدون شک نتیجه شو میبینی. هیچ کس به اندازه ی خودت نمیتونه به تو کمک کنه.

ببخشید پیامم طولانی شد، یه نکته دیگه که خیلی مهمه اینه که هرموقع بخوای ازدواج کنی خانواده از مهم ترین پل هایی هست که باید ازش بگذری. این پل رو خراب نکن. نوشتی همیشه تو خونه دعواست و خوشت نمیاد. تو این شرایط که همه چی بلبشو هس سعی کن سکوت کنی، من چند مورد دیدم خونواده های اینجوری، وقتی خونوادت ببینن تو توی دعواها دخالت نمیکنی و سرت تو کار خودته و باهاشون درگیر نمیشی، به مرور زمان تصور یه فرد بالغ از تو میاد تو ذهنشون. حتی به مرور زمان ممکنه بعد از یکی دو سال بیان سراغت و نظر تو رو بپرسن و مثلا بخوای قضاوت کنی که کی حرفش درسته. بذار شما آدم خوبه ی خونوادتون باشی. اینجوری هم خودت آسیب نمی بینی هم هرموقع بخوای ازدواج کنی همه قبولت دارن و بهت افتخار میکنن و آبروتو جلو زنت میبرن بالا. برا سرمایه گذاری توی بورس هم لازم نیس بهشون اطلاع بدی. چون اگه ضرر کنی ممکنه چیزی بهت بگن. ولی اگه سود کردی اینو به عنوان دستاورد خودت بگو تا بازم اعتبارت بره بالا پیششون و حس کنن خیلی توانمندی. همه ی اینا کمک میکنه هم خودت بالغ تر بشی هم خانواده برداشتتون از تو یه شخصیت بالغ و باشخصیت باشه و هرجا به حمایتشون نیاز داشتی ، بتونی حمایتشونو جلب کنی. 

دیگه واقعا بای. 

سلام

به مهرسا سپیداری:

عنوان پست رو من انتخاب نکردم.

تو بورس هم هستم. از زیر یک میلیون شروع کردم و خداروشکر تا الان به سود خوبی رسیدم.(در حد خودم.)

خب نباید حرف غیر دینی بزنند اسلام هیچ چیزیو الکی گناه اعلام نکرده ولی چشم.

خانواده هم که گفتین اتفاقا منم همین کار رو میکنم و میان میپرسن.

بازم خیلی ممنون بای.

آقای امین اوم این جمله رو از کی یاد گرفتی به همه میگی؟

برادر سوال کننده درکت میکنم

وقتی میگن در آخر الزمان نگه داشتن دین مثه نگه داشتن آتیش کف دسته یعنی همین من خودم بعضی وقتا از شدت نیاز میلرزم 

یه بار یه خانومی فکر کرد سردمه کاپشن پسرش که دستش بود رو انداخت روم از خجالت آب شدم

یقین بدونید اونایی که با سخت گیری هاشون سن ازدواج رو بردن بالا مهریه و جهیزیه سنگین گذاشتن و میتونستند دست دوتا جوون رو بزارن تو دست هم واین کارو نکردن   در گناهان ج خیلی از جوونا سهیمن وخدا اون دنیا کارشون داره در این ضمینه استاد رائفی پور حرفای قشنگی میزنه

باسمه تعالی 

سلام 

به عنوان خواهرِ (خیلی) بزرگتر براتون چندتا حرف خواهرانه دارم امیدوارم مورد توجه‌تون قرار بگیره

اولا احسنت به شما با این کنترل عالی که روی نفْستون دارین و نمیخواین سمت گناهانی بسیار زشت و قبیح و خانمان‌سوزی مثل خ.ا و دوستی‌های نادرست برید

ثانیا به شما میشه حق داد و این احساسات شما کاملا طبیعیه نگران نباشین. از اینکه برای سرکوبش تلاش میکنین چون شرایط پاسخ درست بهش رو ندارین هم باید بهتون آفرین گفت و مزد تلاشهاتون نزد خداوند محفوظه (حالا دنیوی باشه یا اخروی؛ دختر نجیب و پاکی توی این دنیا باشه یا حوری بهشتی توی اون دنیا!...)

ببینید بنظرم شما دارین برای ازدواج، مسائل جنسی و عاطفی رو تنها علل انگیزه قرار میدین و این درست نیست چون همونطور که میدونید، ازدواج (از نوع دائمش) یعنی حامیِ یک نفر و بعدشم چندنفر بودن (اول زن بعد فرزندان)

خب؛ ببینید این حمایت همه‌جوره ست، یعنی از تامین مالی بگیر تا عاطفی و... 

خب الان به خودتون نگاه کنید؛ فرض بر اینکه امسال ازدواج کنید (اصن توی همین کرونا!) اون وقت شما میتونید برای خودتون درآمدی داشته باشید؟ که دختری رو از خونه پدرش بیارید زیر چتر حمایت خودتون و حداقل بتونید کاری کنید با شما بهش بیشتر از خونه پدرش خوش بگذره؟ 

این یک؛ بعدش، حداقل چندسال بعد شما در خودتون میبینید که بتونید به بلوغ کافی (از همه جهات) برای پدر شدن برسید؟

آیا انقدر بالغ و عاقل هستید و انقدر خودتونو خوب ساختید و پرداختید که یکی دیگه رو هم به نحو احسن تربیت کنین (فرزند)؟ 

حالا اینا شدن چندنفر چطور؟ اونم طی چندسال!

آیا به خودتون قول میدید که نهایت تلاشتونو برای اینکه حامی خوبی برای یک خانواده باشین انجام بدید؟

...

شما چون اهل تدین هستین، میخوام بهتون بگم که خدایی بشینید با خودتون فکر کنید و فرض کنید یه دختر هستید که از قضا نیاز به عاطفه و حمایت و رابطه ج دارید. جوونی که میاد خواستگاری شما باید چه چیزهایی داشته باشه تا نظرتون جلب بشه؟ 

اون دختر به کنار؛ شخص مهمی به نام پدر دختر رو چجوری قانع میکنین که میتونید همسر خوبی برای دخترش باشید و خوشبختش کنین؟

همه پدرها خوشبختی دختراشونو میخوان واسه همین هم در تایید دامادشون معیارهای مهمی دارن...

بریم توی بحث اعتقادات؛

شما به عنوان پسری که میخواد علی‌وار (ع) زندگی کنه و برای همسرِ همچون فاطمه (س) اش، یه مرد بی‌نظیر باشه؛ آیا شرح مفصل خواستگاری تا ازدواجِ این دو بزرگوار رو خوندی؟ 

آیا دیدی که پیامبر (ص) برای نورچشم و پاره تنش، از علی (ع) درباره شغل و درآمد و پس انداز و اینا هم خیلی میپرسه؟ آیا دیدی دامادش رو در عین این که میدونه پاک‌ترین آدم اون موقع‌ست ولی بازهم در خصوص مسائل مالی مورد توجه قرار میده؟

آیا دیدی که علی (ع) چگونه در تکاپو برای کسب روزی بود تا خودش و خانواده اش چیزی برای زندگی داشته باشن؟ شنیدی که ایشون در نهایت تواضع اما شرافتمندانه میرفت و کارگری و کشاورزی و... انجام میداد تا پول در بیاره؟ 

در مقابلش وقتی پیامبر (ص) اینا رو میدونست، و وقتی فاطمه (س) از پاکی و همه‌جوره «مرد زندگی بودنِ علی (ع)» آگاه بود، بهش جواب مثبت دادند و اون زندگی سرشار از معنویت و سلاله پاک (علیهم‌السلام) هم ایجاد شد...

خب برادر بزرگوار؛ 

جواب سؤالایی که پرسیدم رو خودتون با وجدان خودتون بدین (اصلا هم نیاز نیست اینجا جواب بدین) و تمنا دارم این متن رو با دقت مطالعه بفرمایید.

از اونجایی که اذعان دارید محرم و نامحرم سرتون میشه، پس حتما نگاهتونو از نامحرم می‌پوشونید؛ حالا چه توی خیابون باشه و چه توی فضای مجازی و عکسها و فیلمها.

بنابراین علت این افکارتون در واقع وسوسه داخلی هست و عامل محرکِ بیرونی نداره، درسته؟ (به من جواب ندین فقط توی دل خودتون جواب بدین)

پس هروقت اون فکر لعنتی میاد سراغتون، یه سیلی محکم بهش بزنید و بگید صبر کن تا وقتش به حسابت میرسم! الان لطفا ساکت باش و بشین سر جات! 

بعدش هم پاشین و با وضو، دعا، نماز، قرآن و...، دست به دامن خدا بشید برای رهایی از این وسوسه‌ها... بگین خدایا تو میدونی من میخوام پاک باشم! پس کمک‌ام کن از این افکار لعنتی خلاص بشم! خیلی کمکتون میکنه مطمئن باشین!

ازدواج دائم، بهترین چاره درد شماست ولی به شرطی که خودتون به نهایت انصاف و عدالت رسیده باشین که یه جورایی بهش میشه گفت بلوغ فکری ﴿که بالا مفصل گفتم برخی چیزهاشو). که امیدوار هستم رسیده باشین یا به زودی با خودسازی، بهش برسین.

توصیه می‌کنم به نماز شب؛ اگه حتی شده یه بار امتحانش کنین... من ازش معجزه دیدم واسه خودم...همون موقع نماز شب، از خدا بخواین شما رو از گناه حفظ کنه. قرآن زیاد بخونید، دعاهایی مثل زیارت عاشورا، آل یاسین، کمیل، و... بسیار زیبا هستن و ما رو به سمت معانی والای انسانی هدایت میکنن.

کسی که خدا رو بهترین یاور بدونه و باهاش درد دل کنه، خدا هم بامهربانی، درد و غصه رو از دلش برمیداره و بهش تسکین میده... واقعا دل دادن و قلوه گرفتن با خدا خیلی شیرینه :) !

و راستی؛

بر اساس تجربه خودم میگم، رابطه‌تونو با پدر و مادر و خانواده، خوب کنید. بخدا قسم توی زندگی گشایش ایجاد میشه و حال خودتونم خوب میشه. دلیلش هرچی میخواد باشه ولی سر نزاع و جنگ و بداخلاقی باهاشون نداشته باشین که همش به خودتون برمی‌گرده، جدی میگم!

بگذارید یه رازی رو بگم؛

پدر و مادر ما، انگار بخش‌های مختلف بدن خودمون هستند! انگار وقتی ما به دنیا میایم، پدر و مادر یه تیکه از وجودشونو کندن و چسبوندن به ما! حالا ما هرجا میریم، اونا رو با خودمون حمل میکنیم! توی خنده، گریه، شادی، غم و غصه‌هامون، اونا شریک‌ هستن! 

حالا اگه تو به مادر بدی کنی، انگار مثلا به دستت بدی کردی و محکم کوبیدیش به دیوار و در واقع دردش رو فقط خودت داری تحمل میکنی! حالا اون دست، خودش با یه سیم وصله به اون بدن اصلی که تو ازش کنده شدی! واسه همین، این دردی که تو عمدا ایجاد کردی، خودش توی وجود این دو تا بندگان خدا میشه چندبرابر!

خواهر و برادر هم چیزی نشأت گرفته از همینن...

پس بیاید باهاشون مهربون باشیم که هرچی مهربونی کنیم، حال خودمون بهتر میشه :) 

خب؛

و در خصوص مادیات مصرفی؛

حتما حتما حتما، فراموش نکنید که غذاهای گرم مثل خرما، فلفل، زردچوبه، زعفران و... رو ترک کنید یا به مقدار کم مصرف کنید. بجاش آب فراوان بنوشید و از غذاهای خنک و معتدل مثل انواع میوه و سبزی و دوغ و شیر و ماست و... استفاده کنید.

اینو هرگز فراموش نکنین که تقوا بالاترین ارزش نزد خداست. اگه حتی شرایطتتون هم جور نشد یا کسی رو پیدا نکردین، خوش‌بین باشید که هنوز اونی که مناسبتونه رو پیدا نکردین و هنوز وقتش نرسیده...

و هرگز هم فراموش نکنید سنت خدا رو:

🌱الطیبون للطیبات و الطیبات للطیبین 🌱 

🌺مردان پاک از آنِ زنان پاک، و زنان پاک از آنِ مردان پاک هستند 🌺

سنت خدا هیچوقت عوض نمیشه و همیشه پابرجاست :)

ان‌شاءالله خداوند پشت و پناه جوانان پاکی مثل شما باشه و هرچه به خیر و صلاحه براتون مقدر بسازه (آمین)...

آیا فکر میکنی فقط تویی که این مشکل رو داری ؟؟ آیا این همه پسر ریلکس و راحت هستن ؟؟  چنتا چیز بگم اولا بیکاری و راحتی جسم و فکر آدم رو به طرف لذت جنسی هل می ده  اگه توجه کنی اکثر(نمیگم همه موارد) مردهای متاهلی که کار جسمی زیاد میکنن نیاز جنسی شون گم میشه و بلعکس کسایی که راه درامد راحت دارن میرن دنبال زن دوم و یاخیانت (چون آسایش جسمی آدم رو هل میده سمت این چیزا)    نکته دوم تحریکات  متن ها موبایل تلویزیون کوچه خیابون دیگه فراوان هست   نکته سوم خیال بافی ها و توجه کردن و فکر کردن درباره نیاز جنسی    که هی باعث تشدید میشه     نکته چهارم  برو سربازی    توی آموزشی کلا یاد میره پسری یادختر چون دیگه هیچ چیز تحریک کننده ای نیست  ماکه توی دانشگاه و پادگان کیلو کیلو کافور به خوردمون میدادن اما باز هم حس مون زنده بود  توی دو ماه آموزشی چون هیچ ارتباطی با بیرون نداشتیم  راحت بودیم هیچ حسی نداشتیم کلا یادمون رفته بود پسریم یا دختر  کلا خنثی بودیم

من واااااقعا شما رو تحسین می‌کنم .شمازندگی پاک و سالمی دارید درسته شاید رابطه ی خوبی با پدر و مادرتون ندارید منم زیاد رابطه خوبی با پدرم ندارم همین الان که دارم این کامنت و می‌زارم بابام بخاطر ی قیچی خونه رو گذاشت رو سرش اونم جلوی پسر عموم. که ب منم ی حرف بی معنی زد من با پس. عموم خیلی راحتم اما واقعا تصور ش و نمی‌کردم جلوی پسر عموم همچین حرفیو بزنه و منو ضایع کنه واقعا دلم شکست ولی کلا من آدم بی خیالیم خیلی بیخیال من الان که دارم می‌نویسم فکرمو درگیری نکردم ...

من دقیقا بر عکس شمام اصن سر همین بد اخلاقی های بابامو برادرم احساس میکنم دیدم نسبت ب مرداد خیلی بد شده جوری که وقتی تو خونه داد میزنن کلا از هر چی مرده بدم میاد کلا من از آدمی که صداشو بنداز ه رو سرشو داد بزنه متنننفرررم 

ولی با این وجود من بابامو دوست دارم با وجودی که همییییشه حس میکنم منو نادیده میگیره ولی گفتم که من کاملا آدم بی خیالیم 

فقط خواستم بگم شمارو درک میکنم که نتونید ارتباط خوبی باهاشون بر قرار کنید ولی فرق من شما اینه که من از  ازدواج میترسم اما شما شور و شوق دارید برای ازدواج ب نظر من ازدواج خیلی خوبه سنت پبامبره اما ب وقتش من هم منتظر وقتم تا ببینم کی ب بلوغ عقلی میرسم و همه ی آدما رو مثل هم نبینم 

بای بای

سلام لطفاً بروز میکنید

خوندم متن رو 

ببین داداش ازدواج کار ۵ دقیقه س بعدش سخته . آخه کدوم آدم عاقلی به آدم بیکار زن میده؟

خودت باش جای طرف.

اول دنبال یک کار برو بعدش به فکر ازدواج باش.

به خودت محبت کن و ثمره محبت به خودتو بردار

سلام به عوان یه دوستی که این دوره رو گذرونده میگم 

هیچ کسی مثل خانواده خودت نمیشه حتی اونی که الان فکر می‌کنی بزرگ ترین دشمنت تو خونست  این حرفو سعی کن گوش کنی تا وقتی محبت تو خانواده رو یاد نگیری هیچ وقت هم نمیتونی به کسی دیگه هم محبتی کنی الکی وقت تلف نکن.  

ازدواج الان بدرد تو نمیخور چون به فرض اگرم کسی دخترشو بهت بده جز بدبختی طرف هیچ کاری نمیتونی بکنی 

اول خودتو بسنج کار برو ، درس بخون، ورزش بکن ، تو کار های خونه کمک کن، مطالعه خارج از درست داشته باش 

هر وقت تونستی این کار هارو چند سال انجام بدی تازه یک از چند وجه مناسب بودن ازدواجت پر شده .

ازدواج خیلی پیچیده تر از اون چیزیه که فکرشو میکنی فقط محبت نیست حس مسئولیت هست کنترل خشم و احساسات هست و کلی چیز دیگه.  

اگر تونستی همه کار هایی که بالا گفتم و انجام بدی و به خانوادتم محبت کنی تازه نقشی شبیه پدر مادرت رو میتونی حس کنی .... پس ببین تو این زمان از زندگیت این محبت رو بیشتر خانوادت لایق یا کسی که نمیشناسیش؟؟

در مورد دوستانی که میگن کار کن درسو ول کن و ... بستگی به خودت داره من دوست ندارم یه کارگر بی سواد باشم اما خب سلایق متفاوت تصمیم خودت.

من هیچ وقت پست یه پست رو دوبار نمیخونم پس فکر نکنم پاسختو ببینم  پس فقط می‌خوام رو حرفام فکر کنی نه جواب بدی :)

من یادمه از 25 سالگی خیلی دلم میخواست ازدواج کنم  ولی هنوز که 32 سالمه نیمه گمشدمو پیدا نکردم !!! البته من چون دخترم کار برای من سختتره چون درخواست ازدواج باید از طرف پسر باشه و این امتیاز شماست که میتونید تو این زمینه هر زمانی که خواستید اقدام کنید

ببینید اگر شما واقعا میخواین ازدواج کنید باید به خانواده بگین به دوستان اشنایان بسپارید، روابط اجتماعیتونو بالا ببرید همسر دلخواتونو تو کتابخونه، مسجد یا دانشگاه پیدا کنید

به همه بسپارید و همزمان خودتون تلاش کنید اگر به خانواده متکی باشید حالا حالاها باید قیده ازدواج رو بزنید.

سلام ، سوال کننده عزیز روابط شما با خانواده ات یه چالش برات حساب میشه اگر در حال ارتقای شخصیتت و کار کردن رو خودت هستی اولین امتحان برای تو بازسازی روابطت با خانوادت هست وگرنه تا آخر عمر معضلاتش دامنگیرت میشه حتی اگه ازدواج کنی با زن و بچه خودت همین مشکلات رو خواهی داشت ، ولی در مورد ازدواج اتفاقا من خانواده ای رو می شناسم که برای همه بچه هاشون تا ۱۸ ساله میشن زن میگیرن ماشاءالله پسرشون هم زیاده ، و بچه هایی هستن که بی نهایت به پدر و مادر و بزرگتر احترام میذارن ، ازدواج کردن تو این سن نشد نیست ولی باید کسی رو داشته باشی که زیر بال و پرت رو بگیره ، یادت باشه تو با خانواده دشمنی کنی خانواده هم ازت دور میشه، از محبت کردن به پدر و مادرت شروع کن حتی اگر برات سخته بزار این سخت ترین امتحانت باشه ، توکل کن به خدا

سلام

ببین واس اینک ی راه حل خوب پیدا کنی ب ی مشاوره خوب مراجعه کن منظورم این مشاوره های نیست ک تو هر خیابون ده تا تأسیس شده منظورم کسی ک تو شهرتون هم از علم بالایی برخورداره هم اینک بتونه ی نوجوونا رو درک کنه و ی راه حل خوب بهت پیشنهاد بده

البته پست های ک برات گذاشتن همشون دخترن ی دختر ک اصلا نمیتونه کمکت کنه من اگر ی روز پسر بودم تازه دوسال دیگ شاید اون سن و اون حس تورو تجربه میکردم

ی دختر چطوری می‌تونه خودشو جای ی پسر اونم تو شرایط تو بذاره هرکیم بگه می‌تونه دروغ محضه کلا پسرا خیلی گناه دارن البته فقط ۱۰٪چون ۹۰٪بقیشون حقشونه هر بلایی سرشون بیاد 

و 

البته جنگ و دعوا تو هر خونه ای هست فقط ی حرف خودتو آلوده ب چیزی نکن شاید اون بالایی داره امتحانت می‌کنه از آدمای هم سنت کمک نخواه برو از کسی ک تجربه کافی علم وافی داشته باشه کمک بخواه و در آخر و آغاز از اون بالایی کمک بخواه

دَرست رو هم بخون کار هم بکن البته نمیدونم از لحاظ درسی امیدی بهت هست یانه ولی من خودم اگ پسر بودم درس رو از پنج سال پیش از همون اول راهنمایی میبوسیدم میذاشتم کنار البته بازم ب خودت همه چی بستگی داره ولی خودتو ب چیزی آلوده نکن 

می‌دونم سخته می‌دونم خیلی خوش میگذره آدم با دوست دخترش بره بیرون بچرخه بیاد ولی ب قول خودت این مسکن چند ساعتس و شاید این آرامشه فردا تموم بشه و تو مجبور بشی اجابت مزاج کنی تو پاک بودنت و هرروز بخوای باکسی باشی

البته کاشکی ی اجی داشتی و کاشکی رابطت با مادرت خیلی خوب بود چون مطمعنا این دو امتیاز تو این سن خیلی کمکت میکردن 

البته این حست هم اقتضای سنته ی کم ازش دورشی اوکی میشی

ولی واقعا رابطتتو با خانوادت خوب کن چون اگر تو تو خانوادت مشکل داشته باشی بعد ها این مشکل ب زندگی جدیدت هم سرایت می‌کنه البته بازم اینم اقتضای سنته منم ی داداش همسن تو دارم البته اون از این حرفا نمیزنه چون روابطش با منو مامانم افتضاح عالییه تو هم باید با مامان بابات رفیق بشی البته پسرا تو این سن کلا همینطورین  دوستدارن مستقل بشن دوستدارن دستشون بره تو جیب خودشون دوستدارن رو پاهای خودشون وایسن اینا خیلی خیلی خیلی خوبه ولی اگر اولین رکن ک روابط درست با خانوادت هست رو نتونی درست کنی بقیه دیوار و بخوای بسازی ادامه برات سخت میشه 

و اینک میگه میخوای ازدواج کنی سنت کمه و از این حرفا من پسری رو میشناسم ک از تو یک سال کوچکتره و تشکیل خانواده داده و از همه چی هم بر اومده  الآنم ی چند ماه دیگ باباشدن رو تجربه می‌کنه

خب تو برو ازدواج کن همه چی برات اوکی میشه البته بازم میگم خواهشاً خودتو از پاک بودن خارج نکن خیلی سخته خدابهت قدرت خیلی خیلی خیلی زیاد برای رویارویی با این حست بده و امیدوارم رو درس و مشقت این چیزا تاثیری ندارد و امیدوارم ذهنت هرچه سریع تر ب حالت استیبل برگرده

امیدوارم خدا بهترین بهترینا رو تو سرشت سرنوشتت برات قرار بده

سلام به سوال کننده 

عزیزم فقط میتونم بهت بگم صبر بکن ما هم این دوران گذروندیم زمان همه چیز درست میکنه 

نیاز به جنس مخالفو که همه دارند و طبیعیه. ولی این فشار زیادی که روی شماست به خاطر رابطه سردتون با اعضای خونواده است. تنهایی و نیاز عاطفی و.. تا حد زیادی به خاطر همینه. دنبال راهکارهایی باش که بهتر بتونی درکشون کنی و روابط با پدر و مادر بهتر بشه

به نظر من هر چی که سوال کننده داره میگه درسته ؛من یه خانومی هستم که ازدواج کردم خودم ؛به نظر من خانواده ها باید طوری شرایط رو فراهم کنن که یه دختر در سن ۱۸سالگی و پسران تا سن ۲۰یا۲۱به خانه بخت برن؛ببینید دلیلش اینه که این سنین اوج فوران احساسات دخترها وپسرها هست ؛وقتی زود ازدواج کنی هم این نیاز جنسی دخترها وپسرها برطرف میشه وهم به اون نیاز عاطفی صادقانه ای که میخان میرسن وحتی چون سنشون کمه ؛علاقه مندی وابراز احساسات دختر وپسر صادقانه تر وبی کلک تر هست ؛و بعدش اینکه اگر دخترها وپسرها زود ازدواج کنن جامعه از این همه بی بند وباری خلاص میشه ؛الان خیلی از زندگی های متاهلی هم سر همین نداشتن امنیت در جامعه؛ داره میپاشه یا در آستانه پاشیدن هست؛و خیلی هم زیاد شده ؛فکر میکنید بخاطر چی هست ؛بخاطر اینکه همین محبت یا رابطه عاطفی دو طرفه یا جنسی وجود نداره واونم همش به دلیل اینکه به ماها یاد دادن حستو سرکوب کن و درس فقط بخون؛چی میشه درس رو کنار زنت یا شوهرت بخونی ؛وپیشرفتتو کنار همسرت داشته باشی؛پس نتیجه میکیریم که جامعه نمیتونه شرایط ازدواج رو فراهم کنه تا جوونا زود ازدواج کنن؛پس این وظیفه به عهده پدر ومادرهاست تا کاری کنن که بچه هاشون زود زن بگیرن وجود ازدواج کنن

سلام دوست عزیز...

من دختری بودم که از ازدواج و مرد جماعت فراری بودم ،نه ضربه ای خورده بودم نه علت دیگه ای داشتم براش، علت این دوری این بود که دوست داشتم یه تنه به آرزوهام برسم ...هفده سالم بود،از صبح مدرسه بودم تا ظهر ظهر به بعد باشگاه رزمی ...عشقم هنرهای رزمی بودن...زد و یه روز یه پسری سر راهم قرار گرفت که اصلا با خودش درگیر نبود میدونستم از زندگیش چی میخواد هم درس میخواند هم رنگ آمیزی ساختمون انجام میداد...کل اعضای خونوادش و فک و فامیلش با تصمیم ازدواجش مخالف بودن میگفتن بچه ای...اما اون محکم وایساده پای حرفم انقدر جنگید تا منو راضی کرد...و البته خانوادش رو هم....الان ۸ ساله ازدواج کردیم یه دخترم داریم ۴ سالشه...خوشبختم هستیم نه صد درصد اما خیلی بهتر از بزرگتر از خودمون زندگی میکنم....البته این به این معنی نیست که همه چیز از اول گل و بلبل بوده....نه اصلا...اوایل ازدواج ما سه سال عقد بودیم و این بزرگترین تجربه زندگیم بود که هرگز توی عقد به مدت طولانی بودن خوب نیست....بگذریم ...کلا جنگ و دعوا بود در حالیکه عاااااشق و کشته مرده هم بودیم....اما طول کشید تا ساختیمش....

حالا نکته این حرفا چی بود؟!

اینکه اینجوری احساس نیاز میکنی اولاً به خاطر شرایط جسمانی و بلوغیه که کلا سه سال ازش گذشته...

دوماً احساس تا امنی و نبودن محبت به که تو خانواده داشتین و توصیه من به شما التماسأ اینه که حتما حتما حتماً با یه مشاور درجه یک ارتباط تنگاتنگ داشته باشین از ب بسم الله زندگیتون و براش بگین و تمام مشکلاتتونو باهاشون در میون بذارید....چرا اینو میگم؟چون همسر من پسری بود که توی خانواده محبت زیادی ندیده بود و کلا بلد نبود زندگی چجوریه و همه مشکلات ما سر گذشته و مشکلات ایشون بود که خداروشکر تا حدود خیلی زیادی با کمک خدا بهش کمک کردم تا از اون سبک تربیتی دور بشه و الان خداروشکر اوکیه...پس ببینید که شاید خودتون فک کنید خوبین و آمادگی کامل دارین اما در اصل این موضوع رو شما نمیتونی تشخیص بدین....

سوما هشت سال پیش تا الان واقعا همه چیز فرق کرده نمیتونین راحت تصمیم به ازدواج بگیرین و از نظر من اصلا زمان مناسبی نیست چرا که تجربه شخصی دارم....زجر زیادی کشیدیم تا این زندگی شبیه زندگی شد.... شما نکن بادر من حداقل الان دنبالش نباش....

اما راهکار من...این که تا یه مدت با روانشناس در ارتباط باشی مهارت های لازم رو اصولی و نه احساسی و گذرا ،یاد بگیرین

و اینکه حتما دیپلم رو بگیرین و کنکور شرکت کنید و زندگیتون رو با علم و یادگیری بیشتر گره بزنید....

کتاااااااااب کتاااااب کتاااب زیاد بخونید تا بفهمید که چقدر چیز هست که نمی‌دونید.....

تابستان امسال حتما یک مهارت عملی کسب کنید که بتونین ازش درآمد داشته باشید 

ارتباط عمیق تری با روح خودتون برقرار کنیم چرا که خدا رو در وجود خودتون پیدا خواهید کرد....و این جوری کمتر نیاز به دیگران در شما به وجود میاد ...

سعی کنید از تنهایی خودتون نهایت استفاده رو ببرین 

کوهنوردی برای ساختنتون عالیه....

صبحای جمعه رو اوج قله کوه انسان رو تا یه هفته کاملا رفرش و سرحال میکنه...

دوست عزیز اگه هر روز یه حرفی رو با خودت تکرار کنی تبدیل به ملکه ذهنت میشه و یه روز به خودت میای میبینی که چه مسیری رو از دست دادی....

امیدم به خدا نگاهت به جلو.....

تا وقتی که دلت واقعا نلرزیده سمت ازدواج نرو که در این صورت زندگیت فقط یه قرارداد رسمیه و نه بیشتر.....

به خودت فرصت بده بذار زمان کار خودشو بکنه .....

وقت واست گذاشتم نوشتم وقت بذار عمل کن....

ازدواج اگه آگاهانه عاشقانه و...نباشه ،اسارت احمقانه ای  بیش نیست ....

چشمارو خدا داد که ببینیم و البته گاهی هم ببندیم ،تو هم یه مدت چشماتو روی این احساس زود گذر ببند که اگه بندی نه تنها خودت بلکه دو طایفه رو درگیر میکنی....زود میگذره غصه نخور....

پول ازدواج رو خدا می‌رسونه .

داداشم تا قبل ازدواج لنگ یه دو هزار تا بود اما بعد چند ماه الان سرمایه چند صد میلیونی داره 

با درآمد حدود ده میلیونی تو ماه داشت

یا ازدواج رسمی و عقد دایم

یا عقد  موقت

** ******* ** *****

** ***** * ***

مسئله این است. کدام را انتخاب میکنید؟

سلام عزیز جان

راه حل مشکل تو سه راه بیشتر نیست..

۱.ازدواج دائم

اینکه بری ازدواج کنی خب باید بهت بگم که ازدواج تو سن کم از دو حالت خارج نیست..یا ترمزه موفقیت و یا سرعت موفقیت..دیدم که میگم

۲.کنترل

باید فکرت رو کنترل کنی...یه لحظه بیکار نشینی و خودتو مشغول کنی...سرکه سیب یا سرکه خمری بگیر بعد نهار و شام یه قاشق بخور...

آلتت و کشاله هات رو با سرکه سیب خوب بشور چون شهوت زنا رو از بین می بده

۳.ازدواج موقت

این راه در دین اسلام راه آخره برا پاک موندن یعنی اگه نتوانستی ازدواج کنی و نتونستی کنترل کنی این ازدواج موقت رو انتخاب میکنی...که تو این ازدواج هم باید دقت کرد که قصد هر دو طرف واقعا ازدواج موقت باشه و افراد فاسد و زناکار رو برا این کار انتخاب نکن...که هستن خانم های مطلقه یا بیوه که اونها هم نیاز ج ن س ی دارند ولی توصیه می کنم تا میشه راه سوم یعنی ازدواج موقت رو انتخاب نکن چون آسیب زا میتونه باشه و کسی هم که قبل ازدواج دائم وارد س ک س بشه ازدواج براش لذتی نداره.....

اینا تجارب و تحقیقات میدانی من بود...

سلام دعا کن آقا امام زمان بیاد همه مشکلا حل میشه من هم از پدر و مادرم خیلی بدم میاد و بهم ظلم و ستم میکنن هر کی گفته راه حل رو اشتباهه فقط همین فرج آقا 

انگار همه مشکل ها رو میندازن گردن امام زمان دیگه 

بعدش شما به جای راهکار میگی دعا کن همون خدا به انسان قدرت تفکر رو داده ها.

لابد این رو هم که پول ایران دومین پول بی ارزش جهان هست بعد از اومدن امام زمان درست میشه؟

آقا نگو با این حرف ها مردم رو از دین زده نکن

نمیدونم چرا  آدما بیشتر از کمبود یا نبود این محبته که بیشتربن ضربه ها رو میخورن وبیشترین آسیب هارو میبینن وبزرگترین اشتباهاتو میکنن

از تجربم میگم نه صرفا نصیحت

همه خوبه حالشون تااینکه میان  ب لبه پرتگاه جوانی واوج نیازها وتمایلات

وای ب اون روزی ک نشه وشرایط فراهم نباشه وکلی مشکلات دیگه

اونوقته که میفهمی ی آدمی شدی که نبودی ونخواستی

هیچ تقصیروگناهی نداری وحق داری

دنیامون سخت شده وسخت میگیرن 

انگار این دوره سخت باید همه بگذرونن

ان شالله از پسش  برآی

ما اگر طبیب بودیم سر خود دوا نمودیم

بنظرم الان خیلیا درگیر همین مسئله شمان نگاه نکن تو اینستاگرام و ... همه خوشحال و شاد و خندونن

جالبه منم تو همین سنم و همین احساسو دارم.بخوام حق بگم ما پسرا هم نیازای عاطفی خودمونو داریم مخصوصا اونایی که مثل من سن عقلیشون از سن واقعیشون بیشتره یه تکیه گاه میخوان تو زندگیشون .البته من مثل این دوستمون نیستم و فعلا فقط صبوری میکنن تا وقتش برسه 

ای آنکه دوای دردمندان دانی

راز دل زار مستمندان دانی

حال دل خویش را چه گویم با تو

ناگفته تو خود هزار چندان دانی

سلام برادر من 

من خودم یه دختر مجردم که هم سن و سال خودتم داداش باید کمی تحمل کنی ولی فکر نکن برای ازدواج باید یه شغل دولتی و خونه و ماشین و... داشته باشی خیلی از دختر (توی فامیل)با سن کم با پسری که اونم سن کم داره ازدواج کردن جفتشون دارن با هم سختی های زندگی متحمل میشن این خودش باعث میشه فشار از رو ادم کم بشه  و عشق رو بهتر و با سختی و اسونی هاش بچشه اینکه بخاطر نداشتن کارو خونه نمیخوای ازدواج کنی اشتباهه تو دنبال درس و کار برو خود بالاسری بهت کمک میکنع پدر من شخصا وقتی خواستگاری مامانم اومد دانشجو بود ولی با مامانم تونستن سختی ها رو به جون بخرن و صد البته اینکه خدا کمک میکنه 

به نظر من اقدام کن و به خانواده بگو حتی اگه مسخرت کردن بهشون بگو اگه برات اقدام نکنن خودت اقدام میکنی 

شاید الان یکسری ها بهت بگن خیلی احساسی و هیجانی هستی ولی تا ادم بیاد خونه ماشین و ...جور کنه شده مرد ۵۰ ساله اون موقع نه حوصله زن و داره نه دیگه احساسی براش مونده تو برو اطلاعاتت درباره زندگی مشترک بیشتر کن دنبال درس و کار هم بگرد خود خدا راه رو بهت نشون میده 

انقدر این خانواده ها به پسرای بدبخت گیر میدن(خودم داداش همسن تو دارم)باعث میشه سن ازدواج بره بالا جامعه پر از گناه بشه