خانواده برتر

پس کی میخوای زندگی کنی؟ کی؟ کی؟ کی؟

اصلا این که وظیفه ت چی هست به کنار . همین حالا هم شرایطت خوبه.

شاید اصلا اون مورد مناسب ازدواجت نباشه ولی این به تاخیر انداختن زندگی کار اشتباهیه.

در ضمن حق انتخاب رو به اون هم باید بدی.

بهش بگو.

اگه قبول کرد که زندگیتون رو با هم بسازید معلوم میشه فانتزیت درست بوده و ارزش این همه فوران احساسات رو داشته

اگه قبول نکرد و حتی ازون دخترایی بود که جلوی بقیه به واسطه یه خواستگاری معمولی قپی میان و در نوشابه باز میکنن و در عمل طرف رو از کرده خودش پشیمون میکنن که خوشحال هم خواهی شد که چه خوب شد که نشد!

اگر هم به دلایل عاقلانه قبول نکرد(مثلا نامزد داره و این حرفا) که اون وقت باز هم با خیال راحت تر پات رو ازین ورطه میکشی بیرون.

اگه قبول کرد ولی در مسیر آشنایی و عقد و این حرفا به هر دلیلی به هم خورد که هم که هیچی. بالاخره تلاشتون رو کردید ولی مثلا خواست خدا نبوده.

در هر صورت پشیمون نخواهی شد چون وظیفه ت رو در قبال خودت انجام دادی و به خواسته عقل و دلت احترام گذاشتی و یه عمر غصه نمیخوری و مقایسه نمی کنی که چنین و چنان.

بگو برادر. بگو. نترس. توکلت به خدا باشه.

موفق باشی

من اوایل خواستگاری میرفتم  حالی به حالی میشدم و کلا شیفته میشدم.

ولی الان به عنوان کسیکه با واقعیت این زمونه آشنا شدم اینارو از من پذیر هر چند تلخه اما عین واقعیته.

اولا که تا کسی رو کامل نشناختی هم خودش و هم خوانوادشو نمیتونی شیفتش بشی خیلیا درون زندگیشون با اون چیزی که بیرون به مردم نشون میدم تفاوت بسیار داره.

بعدشم تا مطمئن نشدی اونم تورو میخواد یا نه توام نباید شیفته بشی.

در نهایت مطمئن باش همیشه بهترشم هست.

اینا تجربه هایی هست بدون هر گونه تعصب و پیش داوری که بعد از چن بار خواستگاری رفتن و آشنا شدن با خانواده های مختلف به دست آمده.

فقط میگم زود تسلیم ناامیدی نشو...چیزای خوب سخت بدست میان ! اگه ارزششو داره سعی نکن رویاتو فراموش کنی سعی کن بسازیش تا بتونی با اون خانوم یا هر کی که مناسبته ازدواج کنی...شرایط سخته از خیلی لحاظ ولی گاهی زیاد فکر کردن و دو دوتا چهار تا کردن قدرت عمل مناسب رو از ادم میگیره ...تعقل صحیح ولی جسارت و امید هم کنارش لازمه ...و اینکه ی دفعه آدم نمیتونه همه چیزو باهم داشته باشه ...صبر و تلاش معجزه میکنه...سعی کن از ناامیدی دوری کنی‌...هر انسانی در زندگی ما رسالتی داره شاید این خانوم همسر شما بشه شایدم نه ولی به هر حال میتونه جرقه ای باشه جهت اینکه طور دیگه ای به زندگیتون نگاه کنید و سعی کنید به خواسته هاتون نزدیک بشین.

سلام

به نظرمن

به دلتون گوش بدید و بگید

چون شاید تو دلتون بمونه و بعده ها پشیمون بشید و خودتون رو سرزنش کنید که چرا بهش نگفتید.

البته اگر خیلی زیاد دوستش دارید و واقعاً بهش علاقه دارید

نمی‌تونید فراموشش کنید و حستون رو از بین ببرید🤔

چطور اینقد راحت حرف از اینا می‌زنید؟؟

من که پسر نیستم نمیدونم میشه راحت فراموش کرد و حس دوست داشتن رو سرکوب کرد یا نَه

ولی به نظرم اگه بشه ینی اون دوست داشتنه خیلی جدی و واقعی نبوده😐

و یه حس گذرا و الکی بوده.

مثلاً یه چند ماه نبینیش حست نسبت بهش کم رنگ میشه!

آره همین که گفتم درسته👌👌

خودم الان به این موضوع پی بردم🤭

خُب پس اگه خیلی زیاد دوسش دارید زود به ایشون بگید

البته الان که نَه نمیشه شَبه زشته😂

فردا بگید👌

در ضمن منطقتون خیلی بد اخلاقه!!

یکم باهاش صحبت کنید که مهربون تر بشه😂

بعد واقعاً چرا باید خجالت بکشید؟؟

مگه اون دختر عصبانی میشه یا نارحت میشه یا چه میدونم ابراز علاقه کار زشت و قبیحیه که شما خجالت می‌کشید؟؟

اینکه حرف دلتون رو نگید از همه چی بد تره

شرایط الان واسه همه سخته و فقط شما نیستی

حداقل بگید و ببینید چی میگه

شاید اونم بهتون علاقه داشت و تونستید باهم یه فکری کنید واسه شرایطتون

اگرم خدااایی نکرده زبونم لال اینجوری نبود دیگه شما خیالتون راحته که حرف دلتون رو زدید و وظیفه ی خودتون در قبال احساستون رو به درستی انجام دادید.

پرخاشگری و عدم تمرکز هم حَل میشه وقتی حرفاتون رو کامل بدون خجالت به ایشون بگید

در غیر این صورت فک کنم هیچی حل نشه بیشترم بشه

برادر من خودتو خلاص کن و حرفت رو مثه یه مَرد محکم و با اراده و با اعتماد به نفس بگو👌

منم اگه قابل بدونید براتون دعا میکنم😊ایشالله که به خواسته تون برسید😊

ولی این نکته خیلی مهمه که باید بفهمید اونم بهتون علاقه داره یا نَه

این خودش به تنهایی بسیار مهم و قابل توجهه.

باید حستون تمام و کمال دو طرفه باشه😍💞😍

و شما به طور قطعی به این اطمینان برسید.

والسلام نامه تمام😊

اول از همه ببینید اون خانم هم به شما علاقه و‌تمایلی داره یا نه.میتونید به بهانه ای برید سمتش یا اینکه از طریق یه واسطه مطمئن مثل استاد خیرخواهی یا یک‌ مشاور اگر تو دانشگاه دارید متوجه بشید

اگر متوجه شدید علاقه ای نداره قیدشو بزنید 

اگر متوجه شدید  ایشونم علاقه داره اگر خجالت میکشید از طریق یه واسطه مثل استادای دروس عمومی مثل اخلاق و دروس اسلامی  که اکثرا روحانی و مشاوره هم هستن  به ایشون پیشنهاد بدین 

شک نکنید اگر دختری به شما علاقه داشته باشه صد سالم پای شما وایمیسه 

شما میتونید برید خواستگاری کنید

میتونید دوره ای رو نامزد یا عقد کرده بمونید تا شرایطتون محیا باشه .البته اگر خانوادش و‌خودشون سخت گیر نباشه 

ضمنا برای سرباز های متاهل و تحصیل کرده تسهیلاتی رو قائل میشن 

شاید اون دختر هم شمارو بخواد 

چرا جای ایشون تصمیم میگیرید 

چرا شما پسرا غرور کاذبتون رو بیشتر از  نیمه گمشدتون‌ دوست دارید؟

😕😕😕😕😕

برید بگید فوقش میگن نه ولی لا اقل مدیون دلتون نیستید

اگر هم اوکی شد اولا خدا روزی رسونه دوما  هزار تا راه حل هست 

بهش  بگو  

شانستو امتحان کن ممکنه بعد پشیمون بشی اما حداقلش اینه که اگه نشد بعدش افسوس نمیخوری 

۳ سال عقد می کنید ۵۰ تومن پول پیش خونه(وام ازدواج)  ماهی یک تومن هم پس انداز کن خودش میشه ۳۶ تومن تو این ۳ سال   همه رو ساده برگزار کن جمع شه بره تا اخر به دختر مورد علاقت برسی و ارامش داشته باشی و هی اه و افسوس نخوری فقط داداش زیاد دست دست نکنی تا اخر شبیه ما نشی

سلام دوست گرامی، وقت به خیر.

ازدواج در وضع کنونی جامعه، یک معضل بزرگ برای قشر جوان که متأسفانه، پشتوانه ی استواری نیز ندارد.

در حال حاضر شاهد جدایی های بسیاری هستیم که در اکثر موارد، مشکلات اقتصادی عامل آن بوده.

حتی عدم درک و سازش طرفین، اعتیاد و... نیز در موارد زیادی به همین مشکلات اقتصادی بازمی گردد و ریشه در این مشکل دارد.

یک تراژدی تلخ که داستان کلیشه ای این روز های جوانان است.

فرمودید شاغل هستید، قریب به دو میلیون در ماه حقوق می گیرید و دوره ی سربازی را نیز هنوز شروع نکردید و شرایط ثابتی برای تشکیل زندگی مشترک ندارید.

شما در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هستید، پس دوره ی اجباری سبک تری نسبت به افرادی با تحصیلات کمتر دارید.

به علاوه مبلغی را نیز از طریق خدمت دریافت خواهید کرد که البته به هیچ عنوان نمی شود روی آن حساب باز کرد!

تا به این جا شرایط استیبلی ندارید اما...

شما شاغل هستید و حقوق می گیرید. همین یک برگ برنده برای آینده ی شماست.

بنده در جریان وضعیت زندگی شما نیستم. این که نگرانی شما از حقوق ماهانه، و یا یک شغل با درآمد بالاتر در آینده است و اکنون حمایت مالی خانواده را برای استارت یک رابطه را دارید؟   سرمایه ی جداگانه ای، حتی به مقدار کم دارید یا خیر؟با توجه به این که در حال تحصیل هستید، شغل شما به چه صورت است؟آیا جای پیشرفت شغلی در رشته ی تحصیلی خود دارید یا خیر؟ 

اما بنده چند توصیه به شما دارم، قطعا با اتمام دوره ی ارشد، میزان حقوق دریافتی شما بالاتر خواهد رفت.

لذا تا آن زمان و به تبع پیدا کردن شغلی مرتبط با رشته ی تحصیلی، می توانید شغل دومی را نیز برگزینید.

در این ایام، به دلیل نزدیکی به سال جدید، برخی از مشاغل آزاد می توانند به شما کمک کنند.

هیچ گاه نگویید الان این کار را انجام دادم، بعد ها چه؟!

از هر اندک فرصتی برای افزودن به سرمایه و پس انداز مالی خود استفاده کنید حتی اگر شغل مورد نظر هیچ ارتباطی با رشته ی تحصیلی شما نداشت.

شرایط اقتصادی را می گذرانیم که زندگی در امروز، از فردا راحت تر است.

پس امروز را دریابید.

از سمتی رابطه ی مشترک و ازدواج زمانی زیبایی خود را نمایان می کند که هر دو طرف، برای برقراری شرایط و تسلای خاطر یکدیگر تلاش کنند.

بسیاری از خانم ها هم پای آقایان برای تداوم زندگی کار می کنند. 

پس می توانید از نگرانی های خود در آینده ی مشترک بکاهید چرا که در صورت شاغل بودن خانم، می توانید اطمینان خاطر بیشتری داشته باشید.

در خصوص خانم مورد علاقه ی شما؛

زندگی مشترک، رابطه ی مشترک است.

شما زمانی می توانید از این رابطه لذت برده و احساس آرامش کنید که همراهی شوید، درک شوید، ذهنی آرام داشته باشید.

هر فردی، چه آقا و چه خانم، نیاز به فردی دارد که بتواند به او تکیه کند. در کنار او احساس آرامش و امنیت داشته باشد و از همه مهم تر درک شود. شما در زندگی چهارچوب ها و عقاید مختص به خودتان را دارید، به تبع به فردی نیاز دارید که این چهارچوب ها و عقاید و تفکرات را درک کند.

وقار و متانت یک خانم، یک وجه تمایز بزرگ و مثبت است اما آیا کافی ست؟

شما فرمودید تا به حال با این خانم مراوده ی نزدیک تری نداشته اید. از طرز تفکر و باور های ایشان مطلع نیستید پس نمی توانید بگویید ایشان به طور حتم، فردی ست که با او به کمال خواهید رسید.

اگر عقیده دارید که اگر قدمی برای شروع برندارید، پشیمان خواهید شد، پیشنهاد می کنم به صورت رسمی با خانواده برای آشنایی اقدام کنید. می توانید تفکرات و عقاید خود را در کنار طرز تفکر و باور و خواست های این خانم بچینید و ببینید، آیا تفکرات هر دو مکمل و در مواردی مشابه یکدیگر می باشد یا خیر. آیا ایشان می تواند شما را در این وضع نابه سامان اقتصادی همراهی کند؟

شاید به تفاهم مشترکی رسیدید و توانستید رابطه را رسمی تر کنید.

 البته بنده از سبک و سیاق زندگی ایشان مطلع نیستم و عرایض بنده صرفا در قالب پیشنهاد است.

در صورت توافق طرفین، می توانید تا استیبل شدن شرایط شما نامزد بمانید.

در نهایت دوست عزیز، 

در شرایط سختی به سر می بریم و زندگی برای همه دشوار شده.

روی رشته ی تحصیلی تان فوکوس نکنید.

سعی کنید در کنار رشته ای که در آن تحصیل کردید، حتی اگر شاغل می باشید، شغل دیگری را نیز در دست بگیرید.

درک می کنم، سخت است اما چاره چیست؟

هم چنین فردی را وارد زندگی خود کنید که بتواند همراه و هم فکر شما باشد و در کنار او احساس کمال و آرامش کنید.

باز هم عرض می کنم بنده با شرایط شما کاملا آشنا نیستم. عرایض بنده، صرفا پیشنهاد و در قالب تجربه می باشند.

امیدوارم موید و پیروز باشید.

سلام
امیدوارم حالت خوب باشه داداش

گفتی شرایطِ ازدواجو نداری

اینو اول واسه خودت حل کن
ببین واقعا شرایطشو داری یا نه؟

اگه مشکلت صرفاً سربازیه خب قابلِ حله

تا بره اقدام کنی و خواستگاری و آشنایی، دَرسِت تموم میشه ... بعدش عقد میکنین و میری سربازی
اومدی هم میرین سرِ خونه زندگیِ خودتون

اگه پسرِ خوبی باشی و عرضه ی پول در آوردن داشته باشی،احتمال داره اون دختر و خونوادش موافقت کنن که دو سه سال عقد باشین تا بری سربازی و بیای

مامان باباتم ممکنه بتونن کمکت کنن، باید ازشون بپرسی ، به شوخی میتونی ببینی به فکرت هستن یا در توانشون نیس

بعضی پسرا فک میکنن مامان باباشون به فکرشون نیستن ، هیچ سوال و درخواستی هم ازشون نمیکنن ... درحالیکه ممکنه مامان بابا به فکر بوده باشن و واسه بچشون چیزی کنار گذاشته باشن، خونه ای،پولی،باغی،طلایی ...

پس ازین مورد مطمئن شو

ازدواج ازون چیزاییه که زود جوش میخوره
خدا زود پولشو میرسونه
باید توکل داشته باشی

ولی اگه واقعاً توانِ ازدواج نداری و میدونی که نمیتونی داشته باشیش، هرگز بهش چیزی نگو

بهش چیزی بگی شک نکن اونم به استرس و افسردگی میندازی
دلِ اونم هوایی میکنی
پس اگه شرایط نداری بذا زندگیشو کنه

بذا به حالِ خودش باشه و به وقتش ازدواج کنه ... نه اینکه الان دلش هوای تو رو کنه و با هوای تو ، با یکی دیگه زندگی کنه
خودت میپسندی با دختری ازدواج کنی که دلش پیشِ یه پسرِ دیگس؟

پس اگه میدونی نمیشه ، اصلاً بهش نگو
به هیچ وجه

ولی برادرِ من

بازم تاکید میکنم با خونوادت در جریان بذا
احتمال داره یه راهی جلوت بذارن

ممکنه بابات پولی کنار گذاشته باشه

ممکنه واست وامی چیزی جور کنن

ممکنه اونا پشتت باشن

میشناسم پسرایی که هنوز دانشجو بودن،رفتن عقد کردن ... چن سال عقد موندن و بعدِ اینکه پسره کار و شرایطش جور شد، رفتن سرِ خونه زندگیِ خودشون

تو هم میتونی
اینجوری تو و اون دختر مالِ هم میشین، تلاش و امید و انگیزه ی زندگیتون چن برابر میشه

شانستو امتحان کن

حداقل به شوخی به مامان بابات بگو
میفهمی چیزی تو دست و بالشون دارن یا نه

تازه خودتم‌ الان کار و حقوق داری دیگه ( هرچند باید بیشترش کنی)

فقط یه نکته ای
اگه احیاناً این مورد نشد،خودتو نباز

فقط یه نفر توی این دنیا نیس که کنارش خوشبخت شی ... خیلیا هستن ، فقط کافیه درست انتخاب کنی

عشق و علاقتو نگه دار واسه اونی که کنارش زندگی میکنی
تلقین کن به خودت

میدونم دستِ خودت نیس، ولی خب بخشیش خودآگاهه
مطمئن باش هستن دخترایی که ازشون خوشت بیاد

فقط کافیه بیش از حد ذهنتو متمرکز نکنی رو این دختر

امیدوارم خدا کمکت کنه یا داشته باشیش یا فراموشش کنی

عشق و عاشقی رو بذار کنار که واست نون نمیشه برو دنبال پول فقط......

تصور کن با این شرایطت برى ازدواج کنى ده برابر این افسرده و پرخاشگر میشى دستتو بزن زیر سرت از مجردى و بیخیالیت لذت ببر

فقط یه پیشنهاد نمیدونم چقد براى تو خوب باشه اما یکم بهش نزدیک شو فقط یکم، نود و نه درصد عشقاى اینجورى براى اینه که ما عاشق تصورات خودمون میشیم نه شخصیت واقعى طرف مقابل احتمالا یکم باش صمیمى شى میفهمى با تصوراتت فرق داره و خود به خود حست معمولى میشه

اشتباه میکنی برادر گرامی

شاید اون دختر خانم هم ته دلش از شما خوشش بیاد از کجا معلوم؟

 توفرهنگ ما دخترا مگه جرات ابراز عللقه دارن؟

شانست امتحان کن. قرار نیست که سریع عروسی بگیری میتونی نامزد کنی تا به ثبات رسیدن  شرایط عروسی بگیری

اوضاع اقتصادی هیچ وقتت خوب نبوده ک نبوده  اگر مبنارو شرایط قرار بدی ممکنه تا نزدیک چهل سالگی هم نتونی اقدامی کنی.

اقدام کننده هم پسران هستن شما اقدام نکنی اون دختر  هم اوضاعش تغییر نخواهد کرد اخرش ممکنه با کسی که حس چندانی نداره وفقط براساس منطق ازدواج کنه.

 مگه تا کی جوان هستی؟

ممکنه یکزمانی برسه که وضع مالیت خوب بشه ولی اونموقع نه جوان هستی نه احساس داری 

 درد دل های اقایون بالا سی رو گوش کن وتجربه را تجربه نکن

یه جوری نشه یه عمر حسرت بخوری تو زندگیت .. 

سلام. بنظرم به حرف منطقتون گوش کنید.

خیلی از زندگی ها بخاطر بی پولی از بین رفته.

واقع بین باشید

امیدوارم هرچی صلاحتونه همون بشه.

چرا پسرا اینجوری هستن اخه ترس داره جرعت چی یا میگه اره یا میگه نه ما یه اشنایی داشتیم اوم  جلو خواستگاری کرد میگفت سه سال منتظر بوده تا شرایطش جور بشه حرف زدیم همه شرایط جور بود پول ماشین خونه کار دیدیم اصلا به هم نمی خوریم  واقعا ناراحت شدم می دونی برا چی فقط برا این که طرف سه سال منتظر بوده شرایطش جور شه اخرشم به هم نمی خوردیم خوب اینو میومدی می گفتی حالا اسمون که به زمین نمیومد پسرا خیلی مغرور شدن و از جواب منفی می ترسن خواستگاری ذاتا کار مرداست و جواب منفی گرفتن چیزیو از ادم کم نمی کنه برو جلو هر چه بادا باد

من دقیقا تو ام با همین شرایط همیقدر حقوق منتها من سربازی هم رفته بودم رفتم بهش گفتم یه مدت گذاشتم تو اب نمک بعد هم جوابمو نداد دیگه

به نظر من که بهش بگو خدا بزرگ

میتونید مدت آشنایی بیشتر کنید تا شرایط شما

درست بشه

سلام به خدا توکل کنید و پیشقدم بشید /انشالله که خیره چون نیتتون پاکه خدا کمکتون میکنه مدیون خودتون و دلتون نشید/یاعلی

یکی از معدود دلایلی که باعث میشه بیام اینجا رو بخونم برای همین پست ها هست، اینکه بیام و خودمو بزارم جای دختری که دوستش دارن و نسبت بهش عشق دارن. شاید تو واقعیت هرگز نتونم به این فانتزی به قول معروف میگن، برسم ولی عاشق این هستم کسی رو که خیلی خوشم اومده و دوستش دارم اونم منو همینقدر دوست داشته باشه و بخواد بیاد و دستمو بگیره و با هم ادامه بدیم مسیر زندگیمونو. امیدوارم واسه شما هم بهترینا اتفاق بیفته. بنظرم اگر میخوایم زندگی کنین هیک وقت نترسین. ریسک کنین تا بتونین لذت ببرین از زندگیتون. یه ماهی تو آب راکد نمیتونه شنا کنه. در حالی که آرزشو هست باید بره تو جریان و مسیر آب در حال حرکت. شما هم خودتونو وارد جریان زندگی کنین ازش نترسین. زندگی کنین. 

بعنوان یه دخترمیگم حق ندارید جای اون تصمیم بگیرید

گاهی وقتا تحمل سختی کنارکسی ک دوسش داری شیرین تراز رفاهیه ک...

سلام من موقعیتی شبیه به شما داشتم البته انقدر عاشق همکلاسیم بودم که حتی حضورش تو اطرافم حس می کردم ولی باهاش حرف نزدم ت یک سال بعد ناراحت بودم الانم دیگه هیچ دختری برام مثل اون جذابیت نداره یعنی حسی که به اون داشتم به کسی دیگه پیدا نکردم خلاصه بهش ابراز نکنی حستو میشی یکی مثل من یه آدم سرد و بی روح دیگه خودت میدونی

سلام،من به عنوان یه دختر و کسی  که تجربه مشابهی داشته میخوام براتون توضیح بدم:به نظر من شما خیلی محترمانه برین جلو و حرفتونو بزنین و بگین که قصدتون ۱۰۰درصد ازدواجه نه دوستی و...(یه حقیقته که اینقدر امروزه روابط دوستی زیاد شده من خودم به عنوان یه دختر شاید بیشتر پیشنهاد دوستی بشنوم تا ازدواج و ممکنه سریعا جبهه بگیرم و تند بگم نههه😡یه جورایی بی اعتماد شدم و فکرمیکنم هرکی پا پیش میذاره برای دوستی.) پسس:

۱ قصد نیتتونو مشخص کنین.

۲شاید حتی اگرم بگین ازدواج اون دختر یکم تردید کنه یا بگه نه،ولی شما سریع پا پس نکشین باهاش بیشتر صحبت کنین و دلیل نه گفتنشو محترمانه بپرسین یا اگر بازم گفت نه بهش بگین الان بهم جواب نده مثلا n روز دیگه جوابمو بدین(ببینید اسمشو میخواین ناز کردن بذارین یا حجب و حیا یا هرچیز دیگه،برای یه دختری مثل من و یه دختر سنگین،حتی اگر جوابمون مثبت باشه و از طرف مقابل خوشمونم بیاد سخته که سریع بگیم باشه)

و۳- خواهرانه میگم نترسین و برین جلو بالاخره یا جواب مثبت میشنوین یا منفی.من خودم دقیقااا تجربه مشابه رو داشتم.من و شخصی باهم آشناشدیم برای ازدواج،ایشون کار رسمی با درآمد۵تومن داشت و یه ماشین.خونه و پس انداز هیچی.از لحاظ مالی خانوادش هم شاید ۱دهم ما بودن و پدرشون فوت شده بود و حمایتی از طرف خانواده هم نداشتن.گذشت ما یه مدت کوتاهی باهم صحبت کردیم و بعد تصادف کردن و کلی بدهی و دادگاه و...من ترکش نکردم بلکه بهش امید میدادم و..ولی خودش کم آورد گفت من نمیتونم ازدواج کنم و پا پس کشید تموم شد.با اینکه من میدونستم از لحاظ مالی خیلی از ما پایین ترن یا حتی کلاس و سطح خانواده شاید یکم پایبن تر بودن،اماااا چون پسر پاک و خوب و باشخصیت و با تربیتی بود،شاید حاضر بودم چشم رو بی پولی ببندم.ولی خودش کم آورد و نخواست 😭😭حتی قبل از تصادفش چند بار گفت که من یه پسر حقوق بگیرم که هیچ پشتوانه ای ندارم،شما پدرت میتونه که خوب تامینتون کنه،میترسم نتونم و کم بیارم و شکست بخورم😔😔پس حالا به عنوان یه تجربه بهتون میگم که شانستونو امتحان کنین نذارین یه عمر با حسرت اینکه ای کاش بهش میگفتم زندگی کنین.حتی اگر جواب منفی هم بشنوین باز خیالتون راحته که تلاشتونو کردین و نشد.خدا رو چه دیدین شاید اون دختر از لحاظ مالی از شما پایین تر بودن و قانع بودن،یا حتی بالاتر باشن ولی شاید به خاطر ویژگی های مثبتی که دارین جواب مثبت بدن و مثل من چشم رو پول و مادیات ببندن.

سلام

✨ب نظر من حتما حتما به ایشون بگید✨

اینجوررر هییچ وقتم تو دلتونم نمیمونه

حالا نتیجش هر چیم میخواد باشه 

بعدشم،شما صرفا میخواین ی ابراز  علاقه کنین

و درنهایت ی پیشنهاد بدید(💍) حالا یا پذیرفته میشه 🤩

یا نهایتن رد میشه 😒

نمیخواین که مجبورش کنین زنتون بشه

اون دختر خانومم  خودشون عاقل و بالغن  

با ی ابراز علاقه هم قرار نیست کورکورانه تصمیم بگیره

اونم جوانب میسنجه که آیا با شما بودن ارزش سختی و انتظار داره یا نعع??

امیدوارم که از نظر ایشون داشته باشه🤲 📿

اما حتما بگید

ب نظرم اگه بهشون نگید ی جورایی در حقشون بدی میکنیین

بلخره عشق و علاقشو خدا تو دلتون انداخته

برا ایشونم حق انتخاب قائل بشید👌

اصن چه معلوم شاید شما همونی باشید که اون میخواسته😉

دختر کم سن سالی هم نیست 

که با ی ابراز علاقه دست و پاشو گم کنه

و بخواد صرفا بر اساس _علاقه _تصمیم بگیره.

ی چیزی دیگه هم بگم

حتما رو در رو🗣 

و چشم تو چشم👀 

بعد گفتن اینکه بهشون علاقه دارین

همه ی شرایطم براشون توضیح بدید

_که به ایشون علاقه دارید اما فعلا شرایط محیا نیست _

شرایطم واقع بینانه براشون بگید

نه با دید منفی و همش نمیشه نمیشه😩😣

نه با زیادی خوشبین بودن و امیدهای الکی 🥳😜

خلاصه امیدوارم که بشه

👰🏻🤵🏻💐🚗🎊💝🥁🎤

شما باید بری علاقت و شرایطت رو بهش بگی...

اگه این کارو نکنی ممکنه تا آخر عمر این توی ذهنت باشه ‌که ای کاش سعی میکردم!

خیلی از آقایون قید ازدواج زدنه شما خانم ها هم میگید برو امتحان کن شانس یک بار در خونه ادم میزنه شماها دلتون خوشه (ها ) چی امتحان کنه اون آدمی در این موقعیت اقتصادی زن میگیره *** **** ** *** *** ** **** سر بی دردسر خودش بده به ازدواج زن بی پولی خاک تو سری بسوزی و بسازی تا قیامت که دختره فوتبالیست شده شوهر میلیاردی، دکتر، خوشگل، خانه هزار طبقه با نمای سام سرویس ،مهریه 5هزار سکه ،هفت طبقه سرویس طلا ،جشن عروسی تالار میرزا کوچک خان جنگلی، ماشین دوو اصل کشور بنگلادش،  ناز عشوه کردن دخترها روی پسرها در حد المپیک و شرکت تیلر سازی  آب گرمو،اینها به جزء از حضرت فیل ساخته بشه از پسرهای حال حاظر این مملکت که سر گردنه و پیچ های جاده یاسوج قرار گرفتن ساخت پرداخته نمیشه  افتاد 

سلام خانم حالتون خوبه؟

حقیقت وقتی شما غیر مستقیم میگید بالاترم خب اون بنده خدا هم حق داشته کم بیاره .

من به شما احترام میذارم از یه خانواده ثروتمند و سطح بالا هستید منتها اون اقا هم دلش میخواد تو محاسبات مهره قابل اتکایی باشه اینجوری که شما اینجا هی تکرار کردی بالاترم بالاترم خب اون بنده خدا هم حق داشته دیگه فردا بگه من میتونم برای این خانم محترم چه امکاناتی فراهم کنم که باباش نمیتونست؟؟ هیچی

منتها تنها چیزی که میتونست به شما بده محبت و عشق به عنوان همسر بوده که شما میگید تصادف کرده یعنی ذهنش هم درگیر شده جسارته نمیخوام قضاوت کنم کاش یکم پاش مونده بودید اگه عاشقش بودید .

موفق باشی خانم محترم

این چیز هایی ک گفتین خوبن باعث اسایش میشن ولی هرگز ضامن ارامش و خوشبختی زوج نیستن چون شاید چن سال اول زندگی نمود نکنه ولی مطمعنن بعدا حتما گریبان هر دو نفر رو میگیره و وقتی ک اون زوج معلوم نیس بعد چن تا بچه از هم طلاق بگیرن اون پسری ک بخاطر قیافه و هیکل اومده و اون دختری ک بخاطر پول حاضر به ازدواج شده هردو پشیمونن و تازه می فهمن ک حقیقت ازواج چیزی جز تفاهم  نیسسسس  شما اگه با پسر وزیر هم ازدواج کنی اگه تفاهم نداشته باشین هر چی پولم ک به پات بریزه به اندازه اپسیلون صفری ارزش نداره

سوال کننده شمام ب جای هردوتون تصمیم نگیر جلو رفتنو برو بگو شرایط من اینه شاید ایشون همینطوری قبولتون داشتن خدا رو چ دیدی

دخترا بهشون ابراز علاقه کنی دم در میارن، ی دختر منو شدید میخاست تا زمانی ک ازش دوری میکردم، وقتی عاشقش شدم و بهش ابراز علاقه کردم بعد ی مدت ب ب بدترین شکل طرد شدم 

دوباره سلام آقای سوال کننده

ی چیز دیگه هم بگم😶

‌

🧷 اگه تصمیمتون قطعی شد که به ایشون بگید

بلافاصله نگید که شرایطشو ندارید

اول بزارید دیدگاهی که نسبت به شما دارنو بروز بدن

حالا چه با حرفاش

چه با لحن بیانش

چه با حالت صورتش

بعد اگه دیدید نظر کلیشون در مورد شما مثبته اونموقع بقیه مسائل رو هم برا ایشون توضیح بدید

ب نظرم اینجور بهتره👌

یا میتونین یکی از هم کلاسیایی که مورد اعتمادتونن رو بخواین نظر ایشون رو در باره شما بپرسه

چون ارشد هستین احتمالا ی سری از هم کلاسیاتون بزرگترن میتونین اونا رو واسطه کنین

اما ب نظرم خودتون بگید خیلی بهتر و قشنگتره🤭👌

جالبه اکثر دخترا گفتن به حرف دلت گوش کن و ابراز علاقه کن اکثر پسرا هم گفتن به حرف منطقت گوش کن

ببین هرکس به فکر منافع خودشه دخترا میخان یه عالمه پسر جلو در خونشون صف بکشن و کلی خاطر خواه داشته باشن برای همینم پسرا رو نشویق میکنن که ابراز علاقه کنن

به نظر من یه مدت تحت نظرش بگیر و بیشتر باهاش ارتباط برقرار کن ببین واقعا اونی که فکر میکنی هست و به معیارات میخوره یا نه قشنگ بشین معیارات رو برای ازدواج لیست کن ببین واقعا معیاراتو داره یا فقط گول ظاهر قضیه رو خوردی و احساسی شدی

اگه بهش ابراز علاقه کردی و بعد فهمیدی به درد زندگی مشترک با هم نمیخورید چی؟ یا ولش میکنی که به احساس خودت و دختره ضربه میزنی یا مجبوری زیر یه سقف کسی رو که مناسبت نیست رو تحمل کنی بعد تو حالا حالا ها جا داری اونقد کیس مناسب میتونه به تورت بخوره که فکرشم نمیتونی بکنی

بذار از تجربه خودم برات بگم

من یه مدت به دختری علاقه مند شده بودم عاشقش شده بودم شدید خیلی زیاد طوری ک میگفتم من یا با این ازدواج میکنم یا با هیچکس همه فکر و ذهنم شده بود اون دختر بعد یه مدت چند ماهه ک تحت نظرش داشتم دیدم واقعا اونی که فکر میکردم نیست من برای خودم یه بت ساخته بودم در حالی که اشتباه میکردم یه رفتارایی ازش دیدم که اصلا باورم نمیشد که عاشق این دختر شده بودم الان عاشقش نیستم ک هیچ به خاطر بعضی خصلتهاش که خودم فهمیدمشون ازش بدمم میاد ولی مطمئن هستم اون حسی که من به اون دختر داشتم دیگه شاید تکرار نشه یادش بخیر ولی فقط یه حس بود که اگه به حرف دلم گوش میدادم مطمئنم که الان خیلی خیلی پشیمون بودم چون مظمئنم اصلا نمیتونم با اون دختر زیر یک سقف زندگی کنم بعد نشستم با خودم فکر کردم که چرا من از این دختر خوشم اوند دیدم خب اون یه سری ویژگی های خوب داشت ک من فقط اونا رو دیده بودم درحالی ک ویژگیهای بدش که پنهان بود رو بعدا فهمیدم

سلام.خیلی متشکرم امیدوارم شما هم خوب باشین.میشه لطفا حرفامو بخونین و نظرتونو باز بگین؟چون برعکس بعضی ها که دعوا دارن و جبهه میگیرن شما اینجوری نبودین و منطقی و محترمانه حرفتونو گفتین.

نمیدونم شاید حق با شما باشه،ولی من بهشون هیچی نگفتم که چی داریم و...بخدا قصدم فخر فروشی نیست چون کسی که اینجا منو نمیشناسه.مثلا ما علاوه بر خونه خودمون که ساکن یکی از شهرهای ایرانیم.دو تا خونه دیکه تو یه محله ی خوب تهران داریم من حتی اینو به این آقا نگفتم و که بیشتر نگران نشه و استرس بهش وارد نشه،از بین حرفهایی که باهم میزدیم تا بیشتر باهم آشنا بشیم،چیزی که خودش برداشت کرده بود این بود که ما بالاتریم.مثلا بهش گفتم میترسی خواسته هام زیاد باشه و‌نتونی از پسش بربیای؟(درصورتی که من اصلا دخترولخرجی نیستم و اگر پول نباشه شرایط رو درک میکنم که پول خرج نکنم و پس انداز کنم).گفت دقیقا.در صورتی که من بهشون گفتم من نگران قبل ازدواج و برگزاری مراسم و...و بعد از ازدواج تنها نگرانیم خونه ست(یعنی به فکر تفریح و ولخرجی نبودم)و دوست دارم صاحب خونه باشیم(شغلشون طوری بود که خونه های سازمانی بهشون میدادن،خودش اونجا زندگی نمیکرد و میگفت دوست ندارم و...ولی من بهش گفتم حاضرم اونجا زندگی کنیم و بجاش پولامونو پس انداز کنیم)یعنی به فکر ساختن زندگی بودم نه اینکه ولخرجی و بریز و به پاش.یا حتی بهشون گفتم شما عصرهاوقتت آزاده اگر شغل آزادی بزنی خودم کمکتون میکنم و..

من بعد تصادفش به پاش موندم ولی وقتی بحث دادگاه و شکایت و..شد،خودش گفت نمیتونم،نمیدونم کارم درست بود یا نه.ولی خب منم دخترم و یه غروری دارم وقتی بهم گفت دیگه نمیخوام.چی باید میگفتم؟حتی اولش دلیلشو بهم نگفت و نمیدونستم که چون ازش شکایت کردن حرف جدایی رو زده فکر کردم دیگه دوستم نداره.پس سریع قبول کردم

وقتی گفت تموم.گفتم باشه ولی بعد که فهمیدم برای شکایتی که ازش شده همچین حرفی زده از ناراحتی و عصبانیتم کم شد و همش پیگیر کارای دادگاهش بودم و بهش روحیه و امید میدادم ولی اینسری شاید فقط به عنوان یه دوست معمولی.

جسارت میتونم بپرسم اشناییتون با هم چطوری بوده ؟ یعنی اقا اون موقع از ماشین شما تیپ و قیافه تون نمیدونست شما از یه خانواده سطح بالایی هستید ؟ منظورم اول اشناییتونه .

ببین خانم محترم من پسر خب میدونی به چی فکر میکنم؟ من میگم خب این خانم همسر من شده عاشق منه منم جونم براش میره منتها فردا نگرانیم اینه که برادر این خانم ثروتمنده یا پسر خاله اش یا پسر عمو این خانم از سطح بالایی هستن ایا منو در جمع خانوادگیشون تو محاسباتشون قبول میکنن؟؟ ایا این خانواده اگه فردا خواستن برن مسافرت کیش یا شمال من میتونم همراه اینا خرج کنم؟؟؟ ایا منم میتونم سفر خارجی ببرم خانمم رو ؟؟ اگه شوهر دختر خاله اش دختر خاله رو برد تور اروپا منم میتونم ؟؟؟ خب من مرد هستم ، من تیکه گاه هستم وقتی نمیتونم از نظر مالی خانمم همسرم عشق زندگیم عزیز ترین فرد زندگیم رو در سطح خانواده اش نگه دارم پس خودم با خودم میجنگم با خودم درگیر میشم که ادم به درد نخوریم ، در صورتی که نیستم منتها هزارن تلاش من به چشم خانواده شما نمیاد فقط مدل ماشین اون اقا پسر و شغلش تو چشمه.برا شما نه ها شما دوسش دارید پذیرفتینش اما عمو هاتون و زن عموهاتون حرف زیاد میزنن و...

اون اقا نشسته با خودش ۲ ، ۲ تا چارتا کرده دیده واقعا زندگی شما تلخ میشه.

یه چیز بگم اگه قضیه تصادفش راست باشه خیلی خاطرت رو میخواد خیلی دوست داره که بهت گفته برو پی زندگیت...

اگه  پسر فرصت طلبی بود تو این دوره زمونه پدر زن پولدار محال بود رها بکنه ...

کبوتر باکبوتر باز باباز

سلام به سوال کننده عزیز.پسر خوب یه چیزایی هست که باید بدونی.

این چیزایی که دخترا و پسرا گفتن همشون درسته و براساس جهان بینی دوستان شکل گرفته.

تو خودت رو ببین.جهان بینی شما چیه؟!

اهل حساب و کتابی یا برای قلبت زندگی میکنی؟حاضری تو زندگی سختی بکشی یا اعتقادی به این حرفا نداری؟

پسرایی با موقعیت شما چند راه رو برای ازدواج انتخاب میکنن.شما با خودت چند چندی؟

ما هر کدوم بر اساس نظرات شخصیمون جواب میدیم.

ولی هر راهی رو که رفتی دیگه برنگرد به گذشته.

اگه یه روزی با دو دوتا چهارتا ازدواج کردی دیگه به اون خانم فکر نکن و اگر باهاش ازدواج کردی مشکلات زندگی رو با تمام وجود بپذیر و تلاش کن.

دوست داری فراموشش کنی؟ من بهت یه چیزی رو میگم یه استاد داشتیم تو دانشگاه میگفت هر چقدر به یه نفر فکر کردی و باهاش در ارتباط بودی و درگیرش بودی رو ضرب در سه کن.اگه 5سال با هم بودین حداقل در خوشبینانه ترین حالت 15سال طول میکشه که فراموشش کنی و با قضیه کنار بیای تازه اگه بتونی تو این مدت دیگه بهش فکر نکنی.و این فاجعه است...

کاش بیشتر حواسمون به ارتباطاتمون باشه.

بهت یه توصیه میکنم؛سعی نکن فراموشش کنی چون بیشتر بهش فکر میکنی!تلاش نکن پاکش کنی چون پررنگ تر میشه!

زور نزن!مغز حساس تر میشه!!عادی با افکارش رفتار کن.سعی کن حواست رو پرت کنی.تو مغزت هی نگو من نمیخوام بهت فکر کنم فقط بذارش کنار مث افکار مزاحم موقع درس خوندن.اتفاقا به مغزت القا کن که بی اهمیته.

برای اوایل اگه ارادت خوبه پیش خودت بگو شبا قبل خواب فقط بهت فکر میکنم.تو طول روز مغزت رو گول بزن بگو الان که روزه بذار برای امشب.یواش یواش کمترش کن.

عزاداری کن،اشک بریز،بذار احساساتت بریزن بیرون.هیچ اشکالی نداره این باعث میشه زودتر فراموشش کنی.اتفاقا واقعیت رو قبول کن.

آره من خیلی دوسش داشتم اما نشد.

آره خیلی برام عزیز بود اما نشد.

آره شاید هیچ وقت تکرار نشه اما نشد.

آره خنده هاش برام خیلی خاص بود اما نشد.

آره هر وقت فلان جا می رم یاد اون میفتم اما نشد.

سعی کن جاهایی که با هم بودین رو انقد با آدمای تازه بری و خاطرات تازه بسازی اونجا که بتونی باهاش کنار بیای.فیلم لالالند رو ببین هر کدوم مسیر زندگی شون با آدمای دیگه ای رقم خورد ولی با این قضیه کنار اومدن.

میدونی شاید واقعا بعضی چیزا دست ما آدما نباشه.

شاید اصلا تا آخر عمرت حتی اگه نوه دار بشی یه وقتایی بیاد تو ذهنت اشکال نداره.فقط با افکارت عادی رفتار کن.

نمیتونی پاکش کنی فقط کم رنگ میشه.شاید فقط با آلزایمر بشه کامل پاکش کرد.کامپیوتر رو از رو مغز ما آدما درست کردن.هیچ وقت چیزی پاک نمیشه کامل توش مغز ما آدما که معادل ده ها ابررایانه فضا برای ذخیره سازی داره...

سلام

من فقط تجربه ی خودمو میگم 

تصمیم با خودت

نه نصیحت میکنم نه توصیه

خیلی هم خلاصه میکنم شاخ و برگهاشم میچینم چون الان واقعا حالم خوب نیست

حوصله ندارم احساسیشم کنم

من این چیزی که شما میگی رو دوبار تجربه کردم!

من اولین بار که از یه دختری خوشم اومد همون اوایل نوجوونیم بود 

تقریبا میشه گفت همبازی بچگی هم بودیم و همسن هم بودیم تقریبا

خب طبیعتا اونموقع من شرایط ازدواج رو که نداشتم و من هم اصلا هیچ حرفی در مورد علاقه م به ایشون نزدم

از اون شهری که ایشون بودن ما بعد چندسال رفتیم ولی من هیچوقت ایشون رو فراموش نکردم و اگه بخوام راستشو بگم به این امید ززندگی میکردم که یه روزی برگردم و  به ایشون ابراز علاقه کنم و اگه خدا بخواد ازدواج کنیم

بعد از مدتی فهمیدم ایشون ازدواج کردن

و دنیا رو سرم خراب شد به معنای واقعی کلمه 

و هیچوقت هم نفهمیدم که آیا ایشون هم به بنده علاقه داشتن یا نه

الان هم ازشون خبر ندارم فقط میدونم یدونه پسر داره اونم اسمش هم اسم منه.

من بعد از مورد اول واقعا هر دختری رو میدیدم به دلم نمینشست 

تا اینکه تو دوران دانشگاه از دختر خانومی برای بار دوم تو زندگیم خوشم اومد 

ایشون هم من میشه گفت سه سال از دوران کارشناسی و یک سال بعد از کارشناسی عاشقشون بودم ولی هیچوقت جرات نکردم ابراز علاقه کنم 

 ایشون هم بدون اینکه بهشون بگم، ازدواج کردن :) 

نمیدونم واقعا به خاطر شرایط نداشتم بود یا نه

نمیدونم به خاطر تربیتم بود یا نه

نمیدونم به خاطر چی

و الان هم نمیدونم من به خودم ظلم کردم با نه ، آیا هم به خودم ظلم کردم و هم اونا یا نه؟!

خلاصه بگم الان خیلی خستم از لحاظ روحی فک کنم از تایم کامنت گذاشتنم مشخصه

گاهی  خودمو توجیه میکنم که خوب کاری کردی نگفتی و فکر اونارو مشغول نکردی که اونا الان تونستن ازدواج کنن و ان شاءالله خوشبخت میشن 

این حرفا رو تا حالا هیچ جا و به هیچکس نگفتم الان حدود 10 ساله من دارم با این خاطرات زندگی میکنم

نمیدونم چرا اینجا دارم میگم

ببخشید من دیگه برنگشتم بیینم چی تایپ کردم اگه بهم ریخته بود عذرمیخوام

لطفا هم کسی ریپلای نده که مدیونتون نشم چون من برنمیگردم به این تاپیک 

یاعلی

واااااااای خدای من😔

آقای HichKas😑😑

واقعاً متاسفم😭😭

خییییییلی نارحت شدم 😔

آخه چرا اینجوری شده براتون😔😔

چقد بده آدم حسرت بخوره واسه کارایی که باید انجام می‌داده و نداده😔😭

سلام شما وقتی شرایطتو کامل به ایشون بگی یا قبول میکنه یا نه، حداقل به خودت بدهکار نیستی. بنظر من بهش بگو. من خودم عشق و با شرایط متوسط به شرایط عالی بدون عشق ترجیح میدم حالا هر کسم میخواد بگه شعاره. هر کس نظری داره‌.

سلام به شوکولات 

ببخشید فقط به نکته چیزی که نمیخوایید بهش فکر کنید فکر کنم چهل دیقه با بیست دیقه قبل خواب و بعد بیداری صبح که بالاترین سطح الفاست. ... یعنی بالاترین وضعیت تلقین پذیری به هیچ عنوان بهش نپردازید .........

شاد و موفق باشید همگی 

‌

متشکرم از همه عزیزان خانواده برتر، انتظار این همه نظر رو نداشتم

یه سری ازدوستان(اغلب آقایون) فرمودن که آره بیخیالش شو و...

و غالب خانم ها هم فرمودن که نه بهش بگو و به جای ایشون تصمیم نگیر.

نمی دونم شاید ایشون هم ته قلبشون یه علاقه ای نسبت به من داشته باشن چون اغلب وقتی منو می‌بینند با یه لبخندی به من سلام میدن( در حالی که دوست کناریشون اینطوری رفتار نمی‌کنه، البته شاید هم من جو گیر شده‌م که اینطور برداشت میکنم چون خیلی بی‌تجربه‌ام!!)

تو دانشگاه ایشون منو دیدن(البته دانشجونبودن و۵سال از من بزرگتر بودن)آخه تیپم معمولیه(آخه الان بعضی هارو می بینین که وضع مالی خوبی ندارن ولی تیپ های آنچنااانی که اگرنشناسیشون آدم فکرمیکنه خیلی پولدارن،درصورتی که اینجور نیست. بعضی هام خیلی پولدارن(خودمو نمیگما ما معمولیم.)ولی لباسهای ساده و معمولی)

ماشینم من همیشه استفاده نمیکنم چون ماشین شخصی ندارم.

بله با حرفهای شما کاملا موافقم،بالاخره ایشونم مرده و غرور داره.شاید سختش بوده ببینه اطرافیانم کاری میکنن و اون نمیتونه برای من انجام بده ترسیده شرمنده بشه.

راستش تصادفشُ که مطمئنم چون عکس ماشینشو برام فرستاد ولی شکایت رو صددرصدمطمئن نیستم البته گفتم برگه دادخواهیتو برام بفرست ولی چون خیلی از کارهای دادگاهی سردرنمیارم نمیدونم درسته یا نه.ولی به احتمال خیلی زیادحقیقتو گفتن.

همش با خودم درحال جنگم.یه وقتایی میگم چقدرر پسر باشرفی بوده که وقتی دیده نمیتونه از پس زندگی بربیاد،حداقلش بازیم نداده و منو مجبور نکرده که به پاش بسوزم و بسازم تا شرایطش درست بشه.از طرفیم یه وقتایی از دستش عصبانی و ناراحت میشم که وقتی خودش وضعیت خودشو دونسته چرا از اول پاپیش گذاشته.و کلا همش درگیرم یه وقتایی میگم خیلی خوب بوده یه وقتایی عصبانیم.

بله خانما میگن برو بگو چون خودشونو میشناسن که اگر به پسری علاقه اشته باشن پاش وایمیسن و خسته شدن ازینکه به هرطریقی تو این جامعه حق انتخاب ازشون گرفته شده حالا یا از طریق عرف یا از طریق خودخواهی شما اقایون  یا از طرف قانون یا از طرف خانواده و غیره  

اما اقایون میگن نگو چون هیچ شناختی از جنس مقابل ندارن و شناخت هاشونم محدود میشه به تجربه های تلخ خودشون یا اطرافیانشون واینکه بیشتر دنبال راحت طلبی ان و ببخشیدا یکم هم ترسو و تنوع طلب شدن. شرایط اقتصادی الان قابل اغماض نیست  درسته یه مشت نامرد مثل انگل چنبره زدن روی سرمایه های این کشور اما هنوزم میشه تلاش کرد و امید داشت

بذار یه چیزی رو خواهرانه بهت بگم 

هرچیزی یه تاوانی داره یه هزینه و قیمتی داره 

اگر نگی قیمتش از دست دادن اون خانم و دفن کردن احساسات خودت هست بعلاوه سختیاش که شاید موفق باشی شاید هم نه 

و اگر به اون خانم بگی تاوانش زیر پا گذاشتن غرور  و تلاش و سختی کشیدن برای زندگی مشترکه (البته اگر ایشونم علاقمند باشن)

و هرکدوم از این کار ها علاوه بر تاوان قطعا یه سری امتیازات هم داره. 

بسته به عقل خودت 

اما به نظرم به مشاوره هم برو

به نظر من تنهایی خیلی بهتره تا منت یک دختر  رو بکشی وبهش ابراز  علاقه کنی  اینم در صورتی که مطمئن نیستی اصلا از تو خوشش میاد یا نه حالا اگر جواب نه بشنوی که دیگه نابود میشی البته شایدم نابود نشی من نمیدونم چقدر غرور داری ولی من یکی که نفرت انگیز ترین کار دنیا برام خواستگاری پیشنهاد ازدواج وابراز نیاز عاطفی وجنسی به  جنس مخالفه اونم با شناخت کاملی که  نسبت به دخترا پیدا کردم که چندان گرایشی جنسی وعاطفی به ما ندارد

من خودم ی پسره توی دانشگاه بود پسره هم خواستگاری کرد یکم تحقیق کردم خیلی ازش خوشم می اومد با اینکه وضعیت مالی شون با ما خیلی فرق داشت قبول کردم۴ ماه باهم بودیم برای آشنایی در همین حین یکی از دوستان فامیلی طلاق گرفت اونم پسره از دختره پایین تر بود منم کنجکاو شدم رفتم ازش پرسیدم (۱۳سال ازدواج کرده)گفتم چرا جدا شدی مگه همو دوست نداشتید گفت چرا(شوهرش هم چون خیلی اومده رفته برای خواستگاری قبول کردند)بهم گفت مردا به قدرت یا مال می رسند فراموش می کنند کی هستند و خیانت می کنند من همون شب با نامزدم تموم کردم  

با اینکه واقعا دلم براش تنگ شده ولی هرکس با هم سطح خودش

بعد حرف دوستم بنظرم همه عشق و عاشقی پسرا دوروغه

بعد ی ماه از کات کردن با یکی دیگه آشنا شدم 

سلام.

حتما بهشون بگید،،،اگه الان نگید ممکنه تا آخر عمر پشیمون بشید.شما بهشون بگید و درباره شرایطتون هم بگید،،ببینید نظر ایشون چیه

موفق باشید🙂