سلام
من یه دختر 23 ساله ام. در پست های اخیر وبلاگ راجع به ازدواج و عدم تمایل اکثر جوانان به اون شاهد جملاتی از قبیل؛
با تنهایی کنار اومدم، اگر نیاز جنسیم بطور روتین رفع بشه ازدواج نمیکنم و ... بودم. خواستم به عنوان عضو کوچکی از خانواده برتر تجربه شخصیم رو درباره تغییر نظرم راجع به ازدواج بگم.
من در مدارس خاص تحصیل کردم و همه ش سرم تو درس و کتاب بود و دوستام هم دخترهای درسخون بودن. هیچ وقت دختر ازدواجی نبودم. ازدواج رو یک عامل محدود کننده میدونستم. از خانواده مادریم هیچ کدوم وارد دانشگاه نشدن و دختر و پسرها زیر 25 ازدواج میکنن. متاسفانه من تا حالا از هیج کدوم از خانوم های فامیل نشنیدم که از ازدواج شون راضی باشن و ازدواج رو بزرگترین حماقت زندگی شون میدونن. از خیانت شوهراشون میگن. از سرد شدن شون بعد سال های اول. از مشکلات اقتصادی میگن و برآورده نشدن خواسته هاشون.
من شاهد رفتارهای پدرم با مادرم بودم (بابای خوبیه اما شوهر ایده ال نه)، از بچگی ازدواج خواهرانم رو دیدم و شاهد چالش ها و کشمکش های اولیه ازدواج شون بودم.
و اما سمت خانواده پدری همه شون تحصیلات دانشگاهی در رشته های تاپ دارن. اون ها معتقد بودن دختر باید درس بخونه. دستش تو جیب خودش باشه و ... ، سمت پدرم همه دختران مجردن و سن شون بین 28-35 هست.
پس کاملا طبیعیه که این تفکر در من شکل بگیره که ازدواج چیزی به جز بدبخت شدن نیست و همه مردها آفریده شدن تا همسران شون رو زجر بدن. من یه دختر مردستیز و ازدواج گریز شدم تا حدی که صمیمی ترین دوستم که سال چهارم دبیرستان ازدواج کرد. تا روزی که رفتن آزمایش بهم چیزی نگفت چون طبق گفته خودش میترسید مسخره ش کنم یا نظرش رو تغییر بدم!
وقتی ازش پرسیدم چرا ازدواج کرد گفت چون دوست داشته مثل خواهرش و دخترخاله ش خوشبخت بشه!
ما دو تا دوست بودیم که در شرایط متفاوت بزرگ شده بودیم. اون الان بچه ش دو سالشه و من هنوز کمی از ازدواج میترسم، چند روز پیش یکی دیگه از دوستان صمیمیم ازدواج کرد و میگه بزرگترین مزیتش بعد آرامش فکری و جسمی اینه که تکلیفت معلوم میشه و از شنیدن خیلی حرف ها راحت میشی.
میدونم وضعیت اقتصادی خرابه، آمار طلاق بالا رفته، روابط آزاد زیاد شده و خیانت زوجین رو به افزایشه!، اما بیاین صادقانه بگیم کدوم مون تا حالا به حس شیرین تعهد و وفاداری فکر نکردیم؟
کدوم مون دل مون نخواسته کاش یکی کنارمون بود که درک مون می کرد و دغدغه هامون براش مهم بود.
حتما براتون پیش اومده که حس کردین دیگه خونه بابا مثل قبل نیست، حتما دل تون خواسته که زندگی دو نفره با کسی که دوسش دارین توی یک خونه نقلی اما مستقل داشته باشین. کدوم مون دل مون با دیدن یه نی نی خوشگل پر نکشیده واسه مادر شدن یا پدر شدن؟
بیاین باور کنیم که زندگی ما به دست خودمون ساخته میشه. اینکه میگیم دختر قانع پیدا نمیشه یا پسر متعهد و چشم پاک نیست همه ش به خاطر ورودی های منفی هست که از اطراف وارد ذهن و گوش مون میکنیم. بیاین خوب ها رو ببینیم و بشنویم و باور کنیم که ما هم میتونیم یکی از اون ها باشیم.
من که نظرم راجع به ازدواج مساعدتر شده، به خاطر حس آرامش بعدش. به خاطر طعم شیرین دوست داشتن و دوست داشته شدن. به خاطر اینکه دوستام حال شون خوبه خدا رو شکر، و از همه مهم تر مادر شدن و خانواده شدن ...
چرا بعضی از پسرانی که شرایط خوبی دارند ازدواج نمی کنند؟
آیا واقعا با بالا رفتن سن حس نیاز به ازدواج مردان کم میشود؟
سوال از مجرد هایی که قصد ازدواج ندارند
چرا بعضی از پسران ازدواج نمی کنند؟
پسرهایی میشناسم که همه چی دارن ولی میلی به ازدواج ندارن
چرا یه پسر 28 ساله با وجود داشتن شرایط ، ازدواج نمی کنه ؟
دلایل عدم ازدواج علی رغم داشتن شرایط
چرا اقدام برای ازدواج ، این روزها کم رنگ شده؟
دلیلی نمی بینم که بخوام زن بگیرم
رسیدن به مرحله بی تفاوفتی نسبت به ازدواج
حالا که تا حدودی شرایطم جور شده از ازدواج زده شدم
مرتبط با عدم تمایل به ازدواج در دختران:
برای علاقمند شدن به ازدواج چه راهکارهایی دارید؟
به خاطر خیانت هایی که دیده ام از ازدواج متنفرم
روحیاتم با خانم بودن، همسر بودن و کدبانو بودن جور در نمیاد
دخترم، اصلا هیچ میلی به ازدواج ندارم
به دختری علاقه دارم که نمیخواد ازدواج کنه
دخترم، نمی خوام ازدواج کنم ولی با دل والدینم چه کنم ؟
بر خلاف قبل الان دلم نمیخواد شوهر کنم
من از ازدواج می ترسم، چونکه اصلا نمی تونم به کسی اعتماد کنم
حس خوبی نسبت به ازدواجم ندارم و مطمئنم که خوشیخت نمیشم
نمی تونم هیچ پسری رو برای ازدواج دوست داشته باشم
← عدم تمایل به ازدواج در پسران (۱۹ مطلب مشابه) ← عدم تمایل به ازدواج در دختران (۸ مطلب مشابه)
- ۳۵۹۷ بازدید توسط ۲۵۱۲ نفر
- دوشنبه ۲۵ آذر ۹۸ - ۲۰:۱۰