سلام
من یک دختر 32 ساله مجرد هستم.
دید منفی به ازدواج و زندگی مشترک دارم و داشتم. فقط قبلا که سنم کم بود یک ترس کوچیک و ناشناخته بود، تا بعدش یک تجربه خواستگار جدی در 25 سالگی داشتم که ناموفق بود و یه کم هم این ترس بیشتر شد ...، بعد از مدتی تونستم با شنیدن سخنرانی های روانشناس ها و مطالعه و پذیرفتن یک سری چیزها رو خودم کار کنم و اون موضوع و تجربه رو هضم کنم بگذارم کنار.
اما اخیرا دوباره این دید منفی تشدید شده به طور کلی، علت این ترس هم صرفا شخص جنس مخالف نیست. چون دیدم دختران و زنان هم اشتباهات فاحشی دارن و سهم خودشون رو دارن در رابطه ها ... .
جدا از دیدن زندگی های از هم پاشیده امروزی و تعهدهای پایین هر دو طرف جدا از فوبیای خانواده شوهر و دخالت هاشون و زیر آب زنی هاشون که هر زن متاهلی دیدم میناله از این موضوع و گاهی علت طلاق هم همین بوده، که همواره همه ی این ها دلیل ترسم بوده اخیرا، یک دلیل درونی هم اضافه شده.
بعد از مهمانی های اخیری که رفتم خیلی رفتم تو فاز ظاهر و قیافه دخترا توی اون مهمونی، اول دختری بانمک و زیبایی و تو دل برویی دیدم، از بس که خواستنی بود هی میخواستم نگاش کنم و میکردم...، خیلی هم تابلو، کلا تا چند روزی تو کف اون بودم، دختر خوشگل زیاد هست و دور و برم ولی این یکی متفاوت بود، یک جوری بود معصوم و تو دل برو، صورت صاف عین شیشه...، هی به خودم نهیب میزدم میگفتم من که دخترم این جورم، پس فردا همسرم که مرد هست اگر چشمش به همچین دختری بخوره، چطور میتونه تو کف ش نباشه؟
یا یک دختر دیگه بود بود قد بلند، کمر باریک ... ،یک پا مدل بود برای خودش، خصوصا وقتی میرقصید! من باز تو کف این بودم تا چند روز!، و دوباره فکر و خیال این که منی که دخترم اینقدر تو کف ام پس یک پسر چی؟، اون که بیشتر تو کف میمونه؟
اگر همسرم هی دختر زیبا و خوش اندام ببینه و من به چشمش نیام چی!؟
عین خوره مغزم رو میخورن این فکر و خیالات و این ها اضافه شدن به عوامل دیگه ترس. اینم بگم که در مجموع من خودمم ظاهر خوبی دارم، اندام خوبی دارم و خدا رو شکر چهره متناسب بدون نیاز به عمل دارم، قدم 168 و وزنم 57 هست، (لاغر استخوانی نیستم ولی تو پرم نیستم.) حتی وقتی تو کف اون دختر بلنده بودم و به دوستم گفتم. اون گفت ای بابا تو دیگه چرا، تو خودتم همین جوری هستی، فقط اون یک ذره ... ،( تو عکس ها و فیلم ها خودم رو میبینم حس خوبی دارم همیشه خدا رو شکر کردم از بابت این قد و اندام)
ولی دست خودم نیست چکار کنم، علاوه بر این که چند ساله هیچ خواستگاری ندارم، هی این مسائل میاد تو ذهنم، میدونم دلیلش هم خودم هستم، هی این فاکتور ظاهر دخترها برام مهم شده . گاهی اوقات فکر میکنم بعد از ازدواج با هر چه دختر خوشگل و جذاب اطرافم هست قطع رابطه میکنم!، بعد میگم نمیتونم که با دنیا قطع رابطه کنم، هر کاری کنم خوشگل تر و خوش اندام تر هست ...، حتی با فامیل هم نمیشه قطع رابطه کرد، چکار کنم، ما ژنتیکی قد بلندیم و دخترهای فامیل اکثرا عین هم بلند و خوش اندام هستند، تازه از نظر چهره چند تاشون هم از من بالا ترن ... .
ولی حالا به من بگید، چطور به همسر آینده م که مرد هست حق ندم که تو خط ظاهر دخترها نباشه؟، آخه وقتی من که دخترم این قدر جذب ظاهر دخترها میشم اون پسر با اون فیزیولوژی بدنی و هورمون ها چطور میتونه نشه؟
آقایون راهنمایی کنید خواهش میکنم چیزی بگید
میدونم که باید به مشاور مراجعه کنم ولی مشاوری که کلیشه ای حرف نزنه شعار نده از کجا پیدا کنم؟ یک بار رفتم برای هفت پشتم بس بود، بس که پول الکی دادم، وای مغزم کار نمیکنه چکار کنم. کمکم کنید
ببخشید که درهم برهم نوشتم، پراکنده و شاخه به شاخه، ذهنم آشفته و درگیره.
چرا میل به آرایش و جراحی زیبایی در بین بعضی ها زیاد شده؟
اهمیت زیبایی ظاهری برای آقایان در ازدواج
دو سوال در مورد دوام زیبایی ظاهری خانم ها
دادن اعتماد به نفس به دختران خردسال در مورد زیبایی ظاهری
چرا خدا به یه عده اینقدر جذابیت ظاهری میده و به یه عده نه؟
فریب زیبایی ظاهری و پول طرف رو نخورید
کسی رو به خاطر ویژگی ظاهریش تمسخر نکنید
موندم تو عدالت خداوند در تقسیم زیبایی بین بنده هاش
دوست دارم همه وجودم رو جراحی زیبایی کنم
واقعا زیبایی انقدر زود از چشم یه مرد میفته؟
← رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه) ← رفتار شناسی پسران (۹۹ مطلب مشابه) ← ترس از ازدواج در دختران (۵ مطلب مشابه)
- ۱۴۲۳۳ بازدید توسط ۸۶۶۸ نفر
- شنبه ۱۰ آبان ۹۹ - ۰۷:۰۳