با سلام
دوستان من حدود ۳ سال هست ازدواج کردم و الان زندگیم به مرحله ای رسیده که بعد از یک دعوای شدید به مدت دو هفته هست که از همسرم جدا زندگی می کنیم و انگار زندگیمون به آخر خط رسیده.
همسر من تک پسر هستن و ریشه همه مشکلات ما از جایی شروع شد که ایشون علاقه زیادی داشتن به اینکه اختیار تمام مسایل مالیشون و بدن به پدرشون. ما خارج از ایران زندگی میکنیم و هر بار به ایشون گفتم ما حالا یه خانواده ایم و نباید خونه شما به اسم مادرتون باشه یا پول های ما به نام پدر شما در بانک باشه، هر بار گفتم که میشه به نام خودمون باشه ولی وکالت محدود بدیم بهشون، زیر بار نرفت .
شاید باور نکنین حتی شب عروسی تمام هدایا و طلاهایی که حتی خانواده من هدیه داده بودن رو بدون اینکه کلمه ای از من نظر بپرسن برداشتن .
بارها دوستانه به شوهرم گفتم بیا برای زندگیمون حریم و حد و حدود داشته باشیم بذار من هم در زندگی احساس امنیت کنم . ولی هیچ وقت این شهامت و نداشت که با خانوادش صحیت کنه .
از طرفی خودم هم تا کوچکترین انتقادی به خانوادش میکردم، حتی خیلی دوستانه، اونموقع چیزی نمیگفتن اما کلا تمام خانواده با من قطع رابطه میکردن. این اواخر هم این اتفاق افتاد، پدر ایشون خیلی کنترل گر هستند به محض اینکه اکانت اینستاگرام درست کردن، از من خواستن عکسام و پاک کنم در صورتیکه من تمام عکسهایی که گذاشته بودم همه با حجاب کامل و انتخاب همسرم بود، عکس های دو نفره با همسرم ( پدر همسرم اصلا مذهبی هم نیستن ولی خیلی دوست دارن همه امور با مشورت ایشون انجام بشه)، با این وجود من عکسها رو پاک کردم و تنها کاری که کردم به مادر همسرم گفتم که این برخورد من رو ناراحت کرده و من و همسرم اینقدر بزرگ شدیم و حق داریم که برای صفحه ی اینستاگراممون خودمون تصمیم بگیریم .
این فقط یک مثال بود ( موارد خیلی زیاده) که این جمله ابراز ناراحتی من باعث شد خانواده ایشون کلا با من قطع رابطه کنن اما روز به روز با همسرم صمیمی تر میشدن و همسرم هم تو این مدت رفتن ایران و دو هفته با خانوادشون بودن انگار نه انگار که کل خانوادشون با من قهرن. با وجود اینکه با من قهر بودن برای تک تکشون سوغاتی خریدم اما دریغ از یک مسیج برای تشکر .
و وقتی هم برگشتن من و تحت فشار قرا دادن که به خاطر اعتراضی که کردی باید زنگ بزنی و از خانواده من عذر خواهی کنی ( مدتی که ایشون ایران بودن، بنده برای سفر علمی به کشور دیگه ای رفته بودم ) .
همسرم در مسایلی که خانوادشون در جریان نباشن خیلی منطقی و درست برخورد میکنه ولی نمیدونم چرا در برابر خانوادش این طور برخورد میکنه. کوچکترین اعتراض من نسبت یه خانوادش براش غیر قابل تحمل هست اما خانوادش آزادن که هر طور دوست دارن با من رفتار کنن. همسرم حتی به خاطر خانوادش منو کتک زده اما هیچ وقت به اونا از گل نازک تر نمیگه .
چیزی که بیشتر از همه برام دردناک بوده در این مدت، خانوادش نهایت بی احترامی و بی اعتنایی رو به من میکردن اما جلو دامادهاشون طوری وانمود میکردن که با من خیلی خوبن .
به خدا من هرگز از همسرم نخواستم که به اونا بی احترامی کنه ولی میگم تو زندگیمون مستقل باشیم یا اینکه وقتی بی دلیل اونا اینقدر من و تحقیر میکنن، تو از من حمایت کن حداقل .
الان هم خانوادش میدونن ما در چه وضعی هستیم، اما هیچ کاری نمیکنن فقط تند تند تو اینستاگرام و فیسبوک قربون صدقه پسرشون میرن .
نمیدونم چرا زندگیم اینطوری شد، من با همه ی وجودم و صادقانه برای زندگیم بودم، اصلا نمیدونم سوالم چیه یا شما چه کمکی به من میتونین بکنین ؟
فقط دخترا، تو رو خدا قبل ازدواج فقط با عقل و ریز بینی شخصیت خواستگاراتون و بشناسین، و این و در نظر بگیرین در فرهنگ ایرانی خانواده از خود فرد حتی مهم تره، خانواده ها رو خوب بشناسین، چون حتی اگه فرسنگ ها دور هم باشن تاثیر خودشون و میذارن .
ازتون میخوام برام دعا کنین، من اینجا خیلی تنهام، شاید خدا به دعاهای شما بهم کمک کنه که از پس این شرایط بر بیام .
مرتبط :
متاهلین بگن، خانواده و اقوام همسر چقدر در زندگی شما نقش دارند؟
خانواده همسرم خیلی زیاد اهل نمایش دادن محبت هستن
همسری که میخوام انتخاب کنم باید به خودم بخوره یا خانواده م؟
ویژگی های خانواده ی همسر آینده خیلی برام مهمه
من اصلا رفتار با خانواده ی همسر رو بلد نیستم
رابطه شوهرتون با خانواده خودتون چطوره ؟
خانواده شوهرم دوست ندارن برم خونشون
← مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)
- ۱۷۴۶ بازدید توسط ۱۳۴۸ نفر
- شنبه ۱۲ تیر ۹۵ - ۱۳:۴۰