خانواده برتر

این احترام دو جانبه س

مگه الان کی بی احترامی کرده ؟؟؟؟!!!!!!!!

احترام باید متقابل باشه

بستگی داره مردا احترام رو چی بدونن

سلام . ببخشید که من جواب دادم . این سوال رو خانم ها بایستی جواب بدن .

ولی  باید زن و مرد همیشه  احترام همدیگه رو داشته باشن . حرمت هاشونو حفظ کنن باهم دیگه . .داخل پست های گذشته یه خانمی پرسیده بود که شوهرم موقع ارتبط با من حرف های آزار دهنده میزنه . واقعا خیلی ناراحت شدم با خوندن این کامنت . درسته که زن وشوهر هستن . محرم همدیگه هستن . شبها در کنار هم  میخوابن  .باهم دیگه گاهی اوقات رابطه برقرار میکنن . ولی شوهر اون خانم هم باید ادب کلامی و گفتاری رو رعایت کنه . 

بالاخره سوال کننده ببخشید . اینو برای این گفتم . که مردم هم بایستی احترام زن رو  داشته باشه .

اگه سوالتون کلی هستش. خب بعضی از آقایون هم ،به خانمشون احترام نمیذارن! بنظرتون چرا؟ توقع زیادیه اگه زنا بخوان بهشون احترام گذاشته بشه؟ یا کار سختیه؟!

این احترام باید متقابل باشه. اصلا هم سخت نیست که آدم احترام شوهرشو داشته باشه ولی اینکه انتظار داشته باشی مثل باباش بهت احترام بذاره دیگه توقعتون بالاست.

خیلی نامردی نجفی.خیلی....اون دنیا باید جواب بدی...

با سلام و عرض ادب خدمت همه ی خوانندگان اعم از خانم و آقا

خواهش میکنم خانمها با دقت بخونن!

یه سوالی داشتم که مدت هاست ذهن و روانم رو درگیر خودش کرده. من جوانی 25 ساله و دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف هستم و در حال حاضر هم به فعل شریف تدریس ریاضیات اشتغال دارم و از این طریق هزینه های جاری زندگی و معیشت رو تامین می کنم؛ یعنی قدرت ساپورت مالی دو نفر یعنی خودم و همسر آینده ام رو دارم.

این مقدمه بود و اما ذی المقدمه!

من به علت مسائل ژنتیکی و توارثی دچار طاسی زودرس شدم و مو های سرم به صورت نعل اسبی دچار ریزش شده و الان به لطف ابر و باد و مه و خورشید، طاس و کچل تشریف دارم! :) لازم به ذکره که خودم هیچ مشکلی با این قضیه نداشته و کاملا باهاش کنار اومدم اما اطرافیان مکرر میگن که شما برای ازدواج باید مو بکارید! بنده با اکراه پذیرفته و به پزشک متخصص رجوع کردم و طبیب، آب پاکی رو دستانم ریختن و فرمودن که شما به علت کمی تراکم در قسمت بانک مو یا همون پس کله، کاندیدای مناسبی برای کاشت نیستید و بهتر اینه که از خیر اون بگذرید! این بنده هم با سرور و بهجت زاید الوصفی به منزل مراجعه کرده و مراتب رو به عرض خانواده رسوندم!

علی ای حال، سوال بنده از حضرات، مخصوصا نسوان گرامی و بانوان و دخترانِ موقره ی ِ جلیله یِ رشیده یِ عاقله! این هست که کچلی و طاسی "خواستگار" شما در چه حد برایتان حائز اهمیت هست؟ اصلا اگر پسری همه ی شرایط مد نظر شما را داشت آیا طاسی این فرد موجب جواب منفی تان می شود؟ خوهشا صریح و بی پرده رای و نظرتان را با ذکر ادله بازگو نمایید. بنده تصمیم گرفتم در جلسه ی خواستگاری که رفتم اگر طرف مقابل کوچکترین اشاره ای به سر بی زلف و کچلی بنده کردند، با خانواده از جا برخاسته و عزم منزل کنیم؛ چون واقعا هضم این ماجرا که دختری این قدر برای مو، شان و اصالت قائل بشه برای من ثقیل و دشواره! :)

می خواستم نظر شما دختران عزیز رو راجع به دیدگاه ام بدونم.

ببخشید که کمی طولانی شد!

توفیق رفیق راهتان

با سلام .

واقعا بحث و موضوع قشنگی رو مطرح فرمودید . و نظرات هم الحق که دلپسنده .
احتــــرام ، عزت و ابراز محبتی مودبانه می باشد که به زبان خود می گوید : برایم محبوب و مُکرّم ، و با قدر و منزلت هستی .

که این ابراز احترام متقابل ، البته بسیار پسندیده و مقبول حق و خلق الله می باشد .

که مُمِدِّ عشق و عاطفه و علاقه و پذیرش باطنی یکدیگر(زوجین) می باشد و موجب رفع و پیشگیری از هر گونه کدورت و مشاجره و اختلافات کلی و جزئی می گردد .

سلام. اوه مای کامپیوتر عزیز شما تحصیلاتتون چیه؟

آقا نجفی خیلی خندیدم به این کسی که کامنت داده به شما گفته خیلی نامردی . خیلی .
((( آقای نجفی تا حالا شر بی رضای خدا شنیدی ))).

سلام
آقای نجفی چرا سوال من رو تایید نکردین؟؟
آیا تایید نکردن سوال من به معنای اینه که تمام حرف هایی که من زدم درسته؟؟!!
یعنی من حق ندارم شبهاتم رو بپرسم؟؟

دوباره میپرسم امیدوارم اینبار سوالمو تایید و پست کنید

حضور امام حسن و حسین در فتح طبرستان؟!
من عاشق تاریخ هستم و زیاد تاریخ میخونم و با نزدیک شدن محرم مطالبی رو خوندم که واقعا من رو تعجب زده کرد
یه وقت به خاطر این پرسش من ، به من انگ کافر بودن و این چیزا نزنید چون که من خودم دارم با خوندن این مطالب دارم عذاب میکشم و به دنیال بهونه ای هستم تا رد کنم این قضیه رو

من تو سایت های مختلف خوندم که :

سعید بن عاص لشگری راهی گرگان نمود. مردم آنجا از راه صلح آمدند، سپس صد هزار درهم خراج و گاه دویست هزار درهم خراج به اعراب میدادند.
لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گریزان شدند.

یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد.

“سعید ابن عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند!!
توضییح اضافه: و آمده که گردن مردم رو کنار دره ای زدند تا سیل خون به راه افتد و چنین نشد ولی سعد بن عاص دستور داد تا به خون آب ببندند تا خون جاری شود!!!!!
در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر –حسن بن علی (امام حسن) و حسین بن علی (امام حسین) در راس لشگر اسلام قرار داشتند. (تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶).

تا کنون هیچ منبع و ماخذ و سند معتبری از طرف دوستان مسلمان و شیعه دال بر رد این جنایت و حضور نداشتن حسین ابن علی و حسن ابن علی در آن کشتار، ارائه نشده است ولی تحلیل های بسیاری از سر تعصب و برای ماله کشی بر این جنایت تاریخی نوشته شده که حتّی ارزش تامّل کردن نیز ندارند.

برای دوستانی که ادّعا دارندطبری با خاندان علی مشکل شخصی داشته است و سعی کرده که چهره ی آنان را به دروغ مخدوش کند، چند منبع دیگر را  که صحت و درستی این اتّفاق ناگوار را تایید می کنند را نیز، در پایین یادآور می شوم.” فتوح البلدان نوشته احمد ابن یحیی بلاذری صفحه ۳۰۳:

عثمان در سال ۲۹ هجری سعید بن عاص را والی کوفه کرد و عبدالله بن عامر کریز را والی بصره. مرزبان طوس به این دو نفر نوشت و آنها را به خراسان دعوت کرد که هر کدام فاتح شدند مالک آنجا شناخته شوند.
هر دو نفر حرکت کردند. عبدالله از او پیشی گرفت و سعید بسوی طبرستان رفت که آنجا را فتح کند و در سپاه او حسن وحسین هر دو بودند.”

فتوح البلدان نوشته : ابن فقیهصفحه ۱۵۲ : مردم گیلان و طبرستان و دیلمستان سال ها در برابر هجوم سپاهیان اسلام پایداری و مقاومت کردند و در حقیقت٬ اعراب مسلمان  هیچگاه  نتوانستند گیلان و طبرستان و دیلمستان را تصرف نمایند.

در زمان عثمان اعراب برای فتح طبرستان تلاش بسیار کردند و سعید بن عاص بدستور عثمان بسوی تبرستان روانه شد. در این یورش، امام حسن و امام حسین ( فرزندان حضرت علی) نیز با سعید بن عاص همراه بودند.”

زین العابدین رهنما در کتاب زندگانی امام حسین جلد دوم – فصل سوم آورده است:
در سال سی ام هجری یعنی هفت سال پس از خلافتش (عثمان) آن فرمانده ماجراجوی عرب (سعید بن عاص) را با نیروی تازه نفس از کوفه بسوی طبرستان فرستاد.
دو فرزند علی امام حسن و امام حسین هم بسمت مجاهدان اسلامی که این جهاد برای خاندان مسلمان وظیفه و شعاری بشمار میامد زیر دست این فرمانده اموی حرکت کردند.

این نیروی تازه نفس بحدود طبرستان رسید و نخستین دژ مستحکم و قلعه ناگشودنی آن برخورد کرد و سعید بن عاص دانست که تصرف این دژ ناممکن است. سعید هیأتی را به قلعه فرستاد و تقاضای صلح و تادیه جزیه نمود. پس از گفتگوی بسیار اسپهبد قلعه برای جلوگیری از خونریزی پیشنهاد صلح او را پذیرفت بشرط اینکه نیروی تازیان به مردم قلعه و دفاع کنندگان این دژ آسیبی نرسانند.
این شرط پذیرفته شد و اسپهبد نامبرده دستور گشودن دروازه های کوه پیکر قلعه را داد.

هنگام باز شدن دروازه بزرگ قلعه که چندین گز طول و عرضش بود و با کبکبه و وقاری آهسته آهسته روی پایه های قطور آهنی میچرخید و باز میشد عربها به تماشای آن ایستاده و حیرت زده بودند.

سعید بن عاص فرمانده عرب با تمام نیروی خود درون قلعه آمد و مطابق نقشه ای که قبلا طرح ریزی کرده بودند دستور داد بی درنگ نقاط بلند و سخت  قلعه را اشغال کنند و نیروی ایران را  خلع سلاح نمایند.
فردای آن روز یکایک مدافعان قلعه را گرفت٬ بعضی را در زنجیر نگاه داشت و بیشتر آنها را کشت،کشتاری بیرحمانه در قلعه انجام داد.

و چند سوال پیش می آید
1_که کسی که در قتل عام ملتی شرکت کرد چطور همان آدم در میان همان ملت و مردم تبدیل به اسطوره مظلومیت شد؟
2_چرا امام حسن و حسین از کار این سعید بن عاص جلوگیری نکردند؟؟
3_به نظرتون چرا ما 12 امامون رو معصوم و بی گناه میدونم در حالی که آن ها خود چنین ادعایی نداشتند؟؟
4_فرض بر این بگذاریم که اینها همه دروغ هستند چرا ما باید به کسی 1400 سال پیش به همراه تنها 72 نفر دیگر مرده و شهید شده انقدر عذاداری میکنیم؟؟ مگر خون امام حسین از بقیه انسان ها با ارزش تر بود؟؟؟ اگر بود آیا این یک اختلاف شدید طبقاتی نیست؟؟؟
امامان آمدند تا اختلاف طبقاتی رو از میان بردارند ولی ما همین اختلاف طبقاتی رو در مورد اونها هم قایل میشیم!!
آیا امام حسین خود از این همه عذاداری که بیش ترش ریا و خوردن و آشامیدن است راضی هست؟؟
چرا ما به جای اینکه عاشورایمان جنگ قادسیه و نهاوند و حمله اسکندر به ایران و چنگیز خان مغول و دیگر حمله ها که باعث کشته شدن صد هزار و حتی میلیون ها نفر (بدون اغراق) بوده نه 72 نفر نباشد؟؟
حتی اگر امام حسین بهترین آدم روی جهان هم بوده باشد آیا خونش از میلیون ها نفر کشته شده و غارت شده و تجاوز دیده رنگین تر است؟؟؟؟

سلام عواملی که باعث بی احترامی می شود خودخواهی دیگرمقایسه همسربادیگران دیگر قدردانی نگردن اززحمات یکدیگروان راوظیفه اش است قلمدادکردن البته با توجه که مردسرپرست خانواده است رعایت حرمت واحترام ان توسط همسربایدانجام شودرعایت این شئونات باعث دلگرمی وقوام زندگی شده وباعث میشه مردبی تفاوت وحتی بی ادب راتغییرداد البته خوش به سعادت زوج های با کمال که با احترام متقابل ودرک صحیح ازیکدیگردراسمان ها همراه بافرشته های مهربانی پروازمی کنند

سرپرست خانواده هست که هست باید احترام بگذارد تا احترام ببیند.

اوه مای کامپیوتر شاعر می شود
(به زودی)
:)

با سلام .

به خانم مهشید :

دانشجوی مهندسی هستم .
چطور مگه ؟ چون توی این دو سه روز این بار دوّمه که بزرگوارانی ، از سن و تحصیلات این حقیر سوال میکنند !

موفق باشید .
و من الله توفیق .

سلام 

فکر کنم مساله یه چیز دیگه است:
پدران ما در زمانی زندگی و ازدواج کردن که دوره مردسالاری بود و مادران ما هم مردسالاری رو پذیرفته بودن و همه چی حل بود.
اما یه زمانی رسید که مردها کم کم این عنوان سالاری رو به همسرشون اعطا کردن(!!!!!!) . اما نمیدونم چرا خانوما از این عنوان  فقط یک دونگش رو واسه خودشون برداشتن و بقیه رو دو دستی تقدیم بچه ها کردن. و به این ترتیب خیلی سریع وارد دوره فرزندسالاری شدیم و ...
اما اون یه دونگ  که خانوما هنوز مالکش هستن : ریاست بر شوهر هست. خخخخخخخخخ
حالا ما مردها با یک تعارض درگیریم و میایم نق میزنیم که احترامها از بین رفته ووووو...
اون تعارض اینه: از یه طرف تصوری که از یه مرد داریم: پدرمونه که فردی مقتدر بود... از یه طرف واقعیت امروز هست که بچه هامون به تبعیت از مادرشون تره هم واسمون خورد نمی کنن...
اینو ببینین: دو روز پیش همکارم میگفت  ماه قبل خواستم خانوممو امتحان کنم. بهش گفتم این ماه میخوام کارت بانکیم دست خودم باشه و حساب حقوقمو خودم داشته باشم!!!! پیامدش قهر و اخم و تخم و منت کشی و  خانوم نخواستیم بیا کارتم مثل سابق دست شما باشه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ همین طور تا بی نهایت خخخخخخخخخ


در خاتمه به عنوان یک مرد با تمام وجود فریاد میزنم: من مامانمو میخوام.خخخخخخخ

با نظر حسین.ط موافقم

سلام
احترام گذاشتن به مردا سخت نیست همون طوری که احترام گذاشتن به زنها سخت نیست .اگه می خوای خانمت همون طوری که به پدرش احترام میزاره بهت احترام بزاره تو هم باید مثل مادرت بهش احترام بذاری . واما مخلص کلام:

هر انچه را که برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند...

هیییییعیییییی زمونه¡ این آهنگ معروفه هست که جیسی کینگ خونده، توش میگه، آمامیو آمامیو وفلان، یک کلمش رو هم نمیفهمم چی میگه¡ اما بوخدا راست میگه¡ دنیا خخخعلی نامرده!¡ امروز معلما واستادا از ما جواب میخوان، فردا اووون دنیا، خودشون باید جواب پس بدن¡¡ تکرار کنید هیییعییییی خخخخخ

سلام.
نمیدونم از چی بگم کسی رو ندارم باهاش درد و دل کنم که اومدم اینجا من یه دختر فوق العاده بدشانسم
از روزیکه یادمه وجودم واسه هیچ کس مهم نبود واقعا دارم میگم.تو خونوادم همه جور کمبودی رو تجربه کردم از کمبود مالی بگیرید تا کمبود محبت.خونوادم کاری نکردن که بی آبرو شن ولی خب تقریبا همه تو محل پشت سرمون غیبت میکنن چون یه کم مشاجره تو خونمون زیاده و بابام زیاد دادو فریاد میکنه.دلم میخواد این بحثای هرروزه تموم شه اصلا دلم میخواد از خونمون فرار کنم.
من بخاطر کمبود محبت با یه پسر تو فضای مجازی دوست شدم که 8 روزه ازش جدا شدم و الان دارم خیلی سختی میکشم التماسش کردم که منو ببخشه ولی...خلاصه اوضاع روحیم داغونه.
بخاطر یه سری از مشکلات خونوادگی خواستگاری نداشتم تا بحال.تو شهر ما دخترا 17 سالگی ازدواج میکنن ولی من که به 20سالگی رسیدم یه خواستگارم ندارم! نمیدونم شاید بگین برو تو مجلس زنونه و اینا ولی مامانم بدش میاد که من برم اینجور جاها.7روزه هفته تو خونه نشستم جایی ندارم که برم...
بخاطر مشکل مالی برخلاف میلم دانشگاه تربیت معلم درس میخونم ینی فقط بخاطر حقوقش این رشته رو انتخاب کردم وقتی که تازه قبول شده بودم همه میگفتن واست خواستگار میاد بخاطر این رشتت ولی الان سال دوم دانشگام کو خواستگار؟؟
خیلی خستم واقعا از نظر عاطفی نیاز دارم با کسی باشم البته دیگه نمیخوام دردسر دوستی رو تحمل کنم.چون یه بار اینترنتی بایکی دوست شدم هنوز نتونستم فراموشش کنم همیشه هم نگران عکسایی هستم که به اون دادم..
دیگه مدتیه که دوس دارم بمیرم آخه چرا واسه هیچکس مهم نیستم حتی خونواده خودم؟؟؟؟؟؟؟؟

به سعید آرمین: کامنتت لایک داره.

سلام و تشکر از همه
اول اینکه فکر کنم خانما باید پاسخ بدن که جز یکی دونفر همه مرد بودن و من فکر میکنم خانمها کلا دوس ندارن در این مورد حرف بزنن.
دوم اینکه من این سوالو در رابطه با زندگیه خودم نپرسیدم،یه سوال کلی بود(یکمم میتونه تو زندگیه خودمم باشه) چون خیلی از زنها رو دیدم که انگار میخان جونشونو بگیرن وقتی که میخان حرف شوهرشونو گوش بدن و بهش احترام بذارن در صورتی که واقعا طرف مقابلشون احترام کامل بهشون میذاره.

در جواب .. باید بگم به سوال جواب ندادین شما خودتون سوال رو با سوال جواب دادین

در جواب حسین.ط  و  زری  چرا باید توقع رو پایین بیاریم؟مگه چه اشکالی داره زن به مرد خودش مثله پدرش احترام بذاره؟
مگه احترام گذاشتن از کسی چیزی کم میکنه؟
اصلا منطقی نیست اصلا
کسی که احترام بذاره در اصل به خودش احترام گذاشته و ناخواسته احترام طرف مقابلشم در پی داره

به اوه مای کامپیوتر و عباس و متاهل و سعیدآرمین ممنون بابت پاسختون

در جواب آقا معلم باهاتون موافقم.اصلا احترام به زن یه واجبه دینیه
اصلا مقام زن خیلی بالاست و مرد باید باید به زن احترام بذاره

ودر آخر به
M&M
شما همه کار کردین جز جواب دادن

ممنون ولی من هنوز از خانما این سوالمو میخام

ب اوه مای کامپیوتر

به من میگه همه کار کردین!! مگه من چکار کردم؟ همیشه ودرهمه جا آخرش همه کاسه کوزها سر من بدبخت میشکنه:(

زری جون:
چیکار به آقا مهندس گلم دارید؟؟؟
الهی که دورش بگردم
بعد از محرم باید آستین براش بالا بزنیم
اوه مای کامپیوتر عزیزم مواظب خودت باش اینجا خیلی خاطر خواه داریاااااا
یه خواهش ازت دارم اوه مای کامپیوترم:میشه از این به بعد اسم مستعار ننویسی؟؟؟بجاش اسم خودتو بنویسی؟؟؟

چرا سوال منو نذاشتین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سوالم درمورد ازدواج با مردی بود که 12 سال ازم بزرگتر بود،که همسرش فوت کرده.(که با هم همکار بودیم)
یعنی ارسال نشده یا شما نذاشتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام.
دختری 23ساله چادری ومعتقدم وخواستگارم مرد 35 ساله ی که همسرش فوت کرده و فرد با ایمانی هستش،در واقع ایشون 2ترم قبل بیمارستان استادم بودن والان یه ماهه که با هم همکاریم (هر دو پرستار).
من فکر میکردم متهله واسه همین یه هفته قبل که ازم خواستگاری کردن بهشون گفتم حاظر نیستم پایه های یه زندگی رو از بین ببرم وزندگی خودم رو روی ویرانه های زندگی دیگری بسازم ،اما ایشون گفتن 7سال پیش ازدواج کردن وهمسرشون 3 سال پیش فوت کردن.
خانوادم به دلیل اختلاف سنی زیاد واینکه زن داشتن شدید مخالفن.
خودم یه احساس خاصی بهشون دارم که تا حالا به هیچکدوم از خواستگارام نداشم .به عنوان استادم خیلی قبولشون دارم اما به عنوان همسر نمیدونم؟؟؟از طرفی اختلاف سنی 12 سالی که داریم  سر دوراهی قرارم داده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من بعد از خواستگاریم فهمیدم که ایشون دوست صمیمی دایم هستن ،دایم خیلی ازشون تعریف میکنه ومیگه حیفه که ازدستش بدم .
لطفآکسای که شاید شرایط منو داشتن یا اطرافشون هست والان خوشبختن کمکن کنن ممنون میشم.
ممنون .البته ببخشید که طولانی شد.

ب حسین.ط:ممنون از شما،بعضیا قدر نمیدونن دیگه!،حالا که تشکر کردید پس منم بگم_ بچه ها چند هفته پیش، تو رادیو یه روانشناسی میگفت، زن وشوهر اگر انتظار دارن شریکشون بهشون احترام بذاره و نظرشو محترم بشمره، لازم یه کارایی رو بکنن.توصیه های زیادی کرد ولی من این یه موردشو میگم چون به پست مربوطه. میگفت زن اگه بخواد پیش شوهرش عزیز بشه وبهش احترام بذاره، باید به کارای مادر شوهرش توجه بکنه! کارایی که شوهرش میپسنده وازشون تعریف میکنه! یعنی کمی تقلید از مادر شوهر و اینکه به شوهرت ثابت کنی که مادرش رو قبول داری وحتی مادر شوهر هم از این بابت خشنود میشه!! واما شوهر اگه انتظار احترام وعزیز بودن رو از خانمش داشت، باید توجه به ویژگی های پدرخانمش بکنه! ویژگی هایی که خانمش میپسنده وازشون تعریف میکنه! اینجوری خانم حتما خوشش خواهد آمد !یعنی کیه که خوشش نیاد! من واقعا اینارو قبول دارم وهمش درسته. من خودم پدرم هروقت ودر همه جا حتی اگه فاصلمون زیاد باشه، به محض اینکه چشمم به چشمش بخوره، بهم لبخند میزنه! همیشه! دقیقا همین کارو دایی پدرم انجام میده! تا حالا جایی مطرحش نکردم ولی خیلی وقته متوجه این شباهت بینشون شدم، و بخاطر همین دایی پدرم که بهم لبخند بزنه، من پدرمو تصور میکنم چون کار همیشگی پدرمه، برای همین من دایی پدرمو خیلی دوست دارم!! پس آقای سوال کننده: اگه انتظار دارید که خانمتون مثل پدرش بهتون احترام بذاره، لازمه که به این توصیه ها عمل کنید. جواب میده! راستی در آخر هم بگم که زن یا شوهر،اون ویژگی هایی که همسر از پدر یا مادر نام میبره که اونارو نمیپسنده، لازمه شما هم هیچوقت اون کارارو که همسرتون در پدرش نپسندیده، انجام ندید!

m&m  عزیز اگر رفتار پدر شوهر با عقاید من زمین تا آسمان متفاوت باشه تکلیف چیه؟

مثال واقعی: پدر خانم بنده یه اخلاق بدی( از نظر بنده) که داره اینه که حقوقشو اول ماه در اختیار خانومش قرار میده و حتی فراتر از اون همه خانواده حتی بچه 6 ساله اش از ریز حسابش اطلاع دارن، تا جاییکه  برای درآمد ماه  آیندش برنامه ریزی می کنن و در این بین طبیعیه که تعارض فراوانی بین اعضای خانواده بوجود میاد...
بگذریم، حالا خانوم بنده هم اوایل غیرمستقیم و جدیدا مستقیما از من درخواست میکنه که حساب  و کتاب  مخارج زندگی رو در اختیارش بذارم و ...

چنین شرایطی از نظر من مردوده

(اوه مای کامپیوتر)

با سلام .
فدای تک تک شما سروران ارجمند :)
بزرگوارانی چون شما ، خاطرخواهانی بسیـــار بسیـــار بیشتر از این بنده ی حقیر دارند ")
قدر خود را بدانید  )

درباره ی اسم و فامیل خودم هم باید بگم که خب نمی تونم خودمو معرفی کنم . ولی اسمم نام یکی از ائمّه ی برزگوار عالم بشریت می باشد .  و در ضمن اگر هم اسم و فامیلم رو هم می گفتم ، نمیتونستید منو توی هیچ شبکه ی اجتماعی بیابید چون عضوشون نیستم :))) خخخ   ولی اگه شناخته بشیم که دیگه اجر و ثوابی نداره .. اصل کار نیک در ناشناس موندنمونه.
و دیگر این که من قبلا هم خدمت شما سروران محترم عرض کردم که یک ساله یه دختر خانومی رو بــــی نهایت دوستش دارم و از خدا همیشه می خوامش و به خدا هم گفتم که یا همینو بهم بدهد یا هیچ کس دیگری را تا ابد .


با آرزوی یک دنیا خوشبختی ، سلامتی ، سعادت و عاقبت به خیری و به خانه ی بخت رفتن همگیتون :)


خوشبخت و موفق باشید .
و من الله توفیق .

به حسین ط عزیز
من نمیگم که حتما و دقیقا همون احترامی باشه که به پدرش میذاره
مثلا حرمت پدر چیه؟مثلا اینه که باهاش با صدای بلند صحبت نکنی.خوب این یه نمونه از احتراماییه که باید به پدر گذاشت.من گفتم """مثل""" احترامی که به پدر میذاره.
حالا شما تو خونه هایی که میشناسین و دور وبرتونن یه نگاه بندازین میبینین که اون احترامی که باید به مردا گذاشته بشه واقعا گذاشته نمیشه هر چند که مرد بیچاره احترامی که باید، به زنش میذاره ولی اون احترامی که باید بهش گذاشته بشه گذاشته نمیشه.
ماخذ کلام من این نیست که شما رفتید سمت احترام به پدر
بلکه خود احترامه.یعنی احترام به مردا داره کم کم محو میشه و زنها دارن میشن رئیس خانواده که این بشدت با اصل و منطق مردها مخالفه و هیبت و شخصیت مرد داره از بین میره
ممنون از شما

واقعا کارت حقوقتون دست خانومتونه؟؟؟!!!!

منم که نمیخام پیدات کنم میگم خواهش میکنم بجا اوه مای کامپیوتر اسمت رو بنویس دیگه فامیلیت رو نمیخاد بنویسی باشه؟
خواهش کردما رومو زمین نندازیا...
یه سوال دارم من خیلی کنجکاوم بدونم این خانم محترم کیه که اینقده دل داداش گلمو برده و مجنون خودش کرده میشه یه کم راجع بهش بدونم؟؟؟(شکلک فضولی لطفا)خخخخ
دعات میکنم که زودتر بهش برسی...

کارت حقوق من دست خودمه... متنو با دقت بخون. نقل قول کردم از همکارم
البت منم زی زی هستم، ولی نه تا اون حد!!!خخخخخخخخخخخخخ

با سلام .
به به اوه مای کامپیوتر :

با عرض پوزش بسیار ، مِن باب اِمتِنا از ذکر نام خود ؛ چراکه حقیقتا این درخواست نامیسّر بوده و به اهتمام این امر و فرمایش سرکار محترمه ، مقدور نمی باشم .

اما درباره ی این دختر خانم هم عرض شود که.. 
قبلا در باره اش توضیحاتی را مرقوم کرده بودم لکن بنا به در خواست شما بزرگوار گرامی ، مختصری عرض میکنم . امید است که کفایت کند .
ایشون همرشته و همکلاس من و دخترخانم فوقالعاده ای میباشد :) که یک ساله که میشناسمش و البته میخوامش :) و تلاشمو هم میکنم که انشالله بگیرمش . دیگه توکلم به خداست . اگه بهم دادش که شکر بسیاااااااااااااار و اگه ندادش ...برای خودم تقاضای مرگ بسیااااااااار میکنم .  و البته گفتم و میگم ؛ یا ایشون یا هیچ کس (من توی این زمینه اعصاب و سَرِ سازش و گفتگو ندارم و حرفم یکیه و مُرغَم فقط و فقط یه پا داره و از خَر شیطون هم پایین نمیاد مُرور زمان هم تاثیری نداره و آمریکا هم هیچ غلطی نمی کند ههههه:))

عشق من یه بار مصرفه ! یعنی یه بار متعلق به یک نفر میشود و سَنَدَم به نامش میشه و دیگه فاقد هر گونه اعتبار برای افراد دیگر خواهد بود .
و تنها و تنها یک مالک معتبر دارد (عشقم♥:)  البته بعد از خدا !
عشق برای من انتخابی یکباره است که بعد از این انتخاب برای همیشه به پای آن پابرجا و مصمم و وفادار مانده و با تمام خوبی ها و بدی هایش شریک و همدم و همراه میشوم .
که خب منم انتخابم رو بالاخره کردم و حالا هم تا بی نهایت ها  ، عاشقانه،وفادارانه،صمیمانه،صادقانه،سالم و پاک و سعادتمندانه ،شاد وخرسند و شَیّاق و مُشتاق به وِی ، هستم و خواهم ماند ؛انشالله با توکل به خداوند متعال .

شرمنده اگه سرتونو درد آوردم ... دیگه به بزرگی خودتون ببخشید .


و در آخر هم بابت نظر لطف و دعای خیرتان ، بیــــنهایت سپاسگذارم .
با آرزوی بهترین بهترین ها در تمام زمینه ها برای شما از جانب خدا )

خوشبخت و موفق باشید .
و من الله توفیق .

من این چند روزه نبودم ببخشید جناب سوال کننده،واقعا نمیشه احترام از جنس احترام گذاشتن به پدر باشه، خواهر بزرگتر من وقتی بابام چیزی میگه حتی سرشو بلند نمیکنه بابامو نگاه کنه چه برسه مخالفت یا نظری بده، ولی این نوع ارتباط با همسر سخته. البته این نظر منه.

سلام
باشه نگو اشکال نداره هرجور راحتی،
ولی اینم بدون خیلی کم میشه که از کسی خواهش کنم...
اختیار دارید بزرگوار شما تاج سر تشریف دارید
بازم خیلی ممنونم که وقت گذاشتین،از لطف و محبت شما بسیار ممنونم
یه سوال دیگه دارم الان اون دختره خانوم میدونه عاشقشی و دوسش داری یانه؟
نکنه عشقت یکطرفه باشه!؟
چون من خودم تجربه ای دارم که نگووو 7سال عاشق یکی بودم تو این7سال تو رویاهام چقدر باهاش زندگی کردم ولی وقتی فهمیدم عشقم یه طرفس خیلی ضربه ی بدی خوردم...
ایشالله اگه قسمتت و به صلاحته بهش برسی دیگه هرچی خواست خداست...
تو این شباروز عزیز دعاتون میکنم شماهم منو از دعای خیرتون فراموش نکنید!
شرمندم تو این چندروزه مزاحمتون شدم باید ببخشید.

با سلام .
به به اوه مای کامپیوتر :

من باز هم واقعا عذرخواهی میکنم که نتونستم خواستتونو محقق کنم .
شما خودتون نِگین تاج تشریف دارید .
در باره ی عشق هم باید بگم که نگران چیزی نیستم چون تماماً توکّلم به خداست و از خود خدا این دخترخانم رو میخواهم و من تلاشمو کردم و دیگه این خداست که تعیین کنندست که یا من و ایشون قسمت همیم یا من قسمت قبرم !

متشکرم واقعا . چشم دعاگوی شما هستیم .
خواهش میکنم . شما مُراحمین .

خوشبخت و موفق باشید .
و من الله توفیق .

از مردانی مثل شما متنفرم ای کاش شما و آن دوستتان یکم مررررد باشید

مرد به عنوان سرپرست خانواده و بواسطه زحمات مضاعفی که می کشد نیازمند احترام بسیار بالایی است.