سلام دوستان
دخترم و 21 سال سن دارم چند ماهه با یه اقا پسری اشنا شدم خیلی بهش علاقه دارم الانم ازم خواسته قضیه خواستگاری رو باخانوادم در میون بذارم ولی یه سری مسائل ذهنمو مشغول کرده .
ته دلم راضی به این وصلت نیس با اینکه خیلی دوسش دارم ولی یکم دل چرکینم. اول شرایطتشو بگم بعد برم سر اصل ماجرا ،
ایشون شغلشون ازاده تو یه پاساژ بوتیک دارند و میشه گفت درامدش خوبه سربازی هم معاف شده از لحاظ مسکن هم مشکلی نیس خدا رو شکر خونه داره در کل میشه گفت از لحاظ مالی مشکلی نداره و خانوادشم از لحاظ اعتقادی و چیزای دیگه تقریبا هم کفو هستیم .
اما دلیل این دو دل بودنمم اینه که من یه سری چیزا از این اقا دیدم که نمیدونم میشه چشمامو روش ببندم یا نه؟ مثلا اینکه یه بار رفته بودم مغازش یه دختره بود پشت شیشه با یه حرکات لوسی با دختره بای بای میکرد و گفت مشتریمه یکم احساس کردم رفتارش جلفه و تو این مدت اشناییمون به این نتیجه رسیدم خیلی با دخترا راحته و بگو بخند داره .
این قضیه به کنار یه بارم داشتیم صحبت میکردیم برگشت گفت من کثافت کاری زیاد کردم من ازش پرسیدم چیکار کردی مثلا ؟ گفت خب پسرا چیکار میکنن همون کار دیگه!
منم منظورشو گرفتم. اینم میدونم در گذشته خیلی دوست دختر داشته حتی اینم میدونم همزمان با چند تا دختر دوست بوده. و یه باری هم تو یه گروه بودیم اون اوایل دوستیمون بود هنوز دوستیمون جدی نشده بود برگشت تو گروه حالا نمیدونم به شوخی گفت یا جدی گفت من صیغه بازم .
اون موقع اون حرفش برام مهم نبود اما الان چون بحثه ازدواجه همه این حرفا داره تو ذهنم رژه میره. خودشم یه بار بهم گفت انقدر دختر و زنا بهش پیشنهاد رابطه جنسی میدن که حد نداره . میگفت اون روز دختره تو مغازه با عشوه میگفت واااای امشب حوصلم سر میره کجا برم یعنی اینکه دلم رابطه میخواد منو وردار ببر دیگه.
خلاصه یکی از دوستاشم که جفتمونو میشناسه برگشت بهم گفت اون ادم تنوع طلبیه ولی من اون موقع میذاشتم پای حسودیشونو این چیزا ولی الان واقعا رفتم تو فکر.
زیر همه پستاش پره دختره که براش کامنت میذارن به همه این دخترا هم میگه عزیزم. فدات بشم. گلم. کلا عادت کرده ولی من اذیت میشم.
یه پست گذاشته بود درباره عشقو عاشقی بود بعد یه دختره زیرش کامنت گذاشته بود به یه نفر قانعی!! حرف اون دختره هم منو به فکر برد اینکه لابد یه چیزی هست که برگشته میگه به یه نفرم قانع میشی! پس صد در صد این ادم تنوع طلبه.
و حالا من میترسم یا این اقا ازدواج کنم و بعدها اذیت بشم میترسم بهم وفادار نباشه خیلی میترسم واقعا میشه پسری که با صد تا دختر رنگارنگ دوست بوده و حتی رابطه هم داشته بعد به زنش به یه نفر قانع باشه؟؟
همش این سوالا میاد توی ذهنم و دیوونم میکنه. خیانت فقط صرفا این نیس که طرفتو با یکی دیگه تو تخت خواب ببینی اینکه اون به جز زنش به همه دخترا بگه عزیزم و از این حرفا این خیانت نیست؟
اینکه با دخترا به بهونه اینکه مشتریشن همش چت کنه این خیانت نیس؟؟ اینکه همه اینکارو کنه بعد بگه بین ما که چیزی نیس ما فقط دوستیم این خیانت نیس؟؟ خودم بعید میدونم بعد ازدواج اینکارارو بذاره کنار چون زیادم پشیمون نیس یه بار حرف پاکی و ناپاکی افتاد برگشت خب همه پسرا تو مجردیشون شیطونی کردن دیگه .
زیاد چشمم اب نمیخوره بعد ازدواج ادم پایبندی باشه. و اما اینم اضافه کنم چند روز پیش میگفت مامانم گفته تا اخر امسال باید زن بگیری میگفت مامانم یه دختر برام پیدا کرده "چادریه و بعد دختره گفته اگه پسرتون نماز نمیخونه روزه نمیگیره نیاد خواستگاری داشت برامن تعریف میکرد میگفت مامانم بدون مشورت من اینکارو کرده و از این حرفا مثه اینکه دختره هم دورادور ایشونو دیدن و پسند کردن. مامانش امروز زنگ زد خونمون از مامانم اجازه خواستن برا خواستگاری ولی من به مامانم گفتم یکم عقب بندازه چون که دل چرکینم بابت این قضیه .
خواستم اینجا مشورت بگیرم بعد تصمیم نهاییمو بگیرم.خیلی دوسش دارم خیلی هم بهش وابستم و عادت کردم موندم چیکار کنم؟؟ واسه همیشه ترکش کنم و بره با همون دختره که مامانش دیده ازدواج کنه یا اینکه بگم بیان خواستگاری؟ در ضمن اینم بگم مامانش یه بار دورادور منو دیده پسندیده. همش با خودم میگم تحمل کردن درد جدایی و از همه بدتر اینکه ببینی اونی که دوسش داری داره با یکی دیگم ازدواج میکنه شاید اسون تر از روزی باشه ببینی همینی که دوسش داری بهت خیانت کرده و با دخترای دیگه هم هست.
شما جای من بودید چیکارمیکردید؟
و اما از خودم بگم من قبل این دوستیم با یه پسر دیگه هم دوست بودم اونم ماله اول دبیرستانم بود که همش بچه بازی بود و تموم شد تو مجردیم اصلا با پسری رابطه جنسی نداشتم الانم با این اقا دوستیم حتی بهم دست هم ندادیم منم خطاهایی داشتم ولی دختری نبودم که همزمان با چند تا پسر باشم. و از نظر من ادما باید بعد متاهل شدن تو روابطشون با جنس مخالف دقت بیشتری کنن نه اینکه با هر نامحرمی بگن و بخندنو شوخی کنن اخرشم برگردن بگن ما که چیزی بینمون نیس ولی مطمعنم اون این این نظرو نداره .
واسه همین تو ذهنم زیاد خودمو باهاش مقایسه میکنم که اون لایق تو نیست و این چیزا. ایا این ازدواج به صلاحه؟
مرتبط :
چه فرقی بین دوست دختر و دوست اجتماعی هست؟
با همه دوست میشم اما اجازه نمیدم رابطه عاطفی ای شکل بگیره
دوست دارم مثل بیشتر دخترا، زبون باز و شوخ باشم !
مثل دو تا دوست معمولی یا خواهر و برادر با هم حرف میزنیم
آیا اجتماعی بودن با سنگین بودن و پاک بودن منافاتی داره؟
چرا دوست دختر یا دوست پسر ندارید ؟
چون دوست دختر ندارم حس می کنم بی عرضه ام
آیا پسر باغیرت ایرانی میپذیره که خانمش با چند پسر در ارتباط باشه ؟
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۴۵۶۰ بازدید توسط ۳۱۲۴ نفر
- پنجشنبه ۱ مرداد ۹۴ - ۲۱:۵۱