سلام دوستان
مشکل من اینه که زیاد فکر میکنم اطرافیانم همه اینو بهم میگن مامان بابا دوستم...
فکرام به دلیل دوره ی نوجوونی بود برای کسب هویت و مورد قبول واقع شدن توی جامعه دایما در حال فکر کردن بودم و دنبال کشف راه های درست زندگی (به خاطر مشکلات اجتماعی توی فامیل و طرد شدن میخواستم این بلاها سر من نیاد) میخواستم شیوه ی زندگی متفاوتی پیدا کنم ،میخواستم بفهمم غلط چیه درست چیه!! چطور باید با آدما رفتار کرد؟! آداب های اجتماعی چیه؟!
میدونستم یه جای کار میلنگه ولی نمیدونستم مشکل از کجاست! چرا به هیچ جا و هیچ نتیجه ای نمیرسم!
در کل خیلی فکر میکردم از خیلی هم بیشتر!!
یه مشکل دیگه هم داشتم و اون کمال طلبیم بود.
یا صفر یا صد....
اول افکارمو سر و سامون بدم بعد درس بخونم که نتیجه اش شد افت تحصیلی شدید خیلی شدید از معدل ۲۰ رسیدم به ۱۴_۱۵...
نمیتونستم هم درس بخونم هم چیزای دیگه....
اول یه چیزو باید کامل تموم میکردم تا بتونم به مورد بعدی فکر کنم.( گرچه هیچ کدوم از کارام تموم نشدن و احتمالا اینم میدونید که آدمای کمال طلب اگه به هدفشون نرسن دیگه انگیزه و هدفی واسه زندگی ندارن)
حتما میگید چرا اول درس نخوندی بعد فکر کنی ؟؟
تو این سن و شرایط درس خوندن خیلی سخت تر از فکر کردنه.
راستی بگم که من عاشق علم بودم در واقع همه چی دوست داشتم ( نمونه اش رو چند وقته پیش یه نفر سوال کرده بود البته من اون نیستم). البته الان به شناخت هایی از خودم رسیدم و میدونم که معماری برا من و استعدادام مناسبه گر چه مطمئن نیستم اما یه کم خواسته هام محدودتر و معقول تر شده.
الان تا حدودی به شناخت از خودم دست پیدا کردم ولی ... ، نتیجه اش شد یه دانش آموز خیلی ضعیف از نظر درسی ! ، الان هم یه کم در گیر همون کمال طلبیم هستم هنوز ... ، به خاطر همین هم فکر میکنم کنکور باید از اولش کامل خونده باشی یعنی از اول دبیرستان خونده باشی خلاصه برداری کرده باشی و نکات رو چسبونده باشی به صفحات کتاب و از رو همه کتاب اضافه هاخونده باشی کتاب درسی رو قورت داده باشی و توی طول سال خونده باشی هر روز درس همون روز رو خونده باشی و برای کنکور فقط مرور و تست زنی باشه.
خب...با این حساب من نمیتونم تو کنکور موفق باشم و عالی باشم.
الان من بگم به شما اصلا هیچ چیزی از شیمی دبیرستان به غیر از قسمت محلول ها بلد نیستم اونم شیمی با این همه نکته و ریزه کاری (این جزییات دیوونم میکنه ) این فقط یه مثال بود بقیه درسا رو هم ازش چیزی نمیدونم...یعنی هیچی !
سر کلاس هم هیچ وقت گوش نمیدادم ( علاوه بر مشغول بودن فکر...چون مثلا از اول فصل گوش نداده بودم دیگه بعدش رو هم بی خیال میشدم)
.
.
.
مسله اینه که الان نهایی دارم میدم نمیدونم تا زمانی که این سوال پست بشه من چندمین امتحانم رو دارم میدم اما امیدوارم هر چه زودتر پست بشه.
رشتم ریاضیه...
میخوام این ۲۵ درصد تاثیر توی کنکور رو استفاده کنم. امروز امتحان دینی داشتیم من که درست نخونده بودم و نمیدونستم سخته یا آسون ولی فک کنم سخت بوده. احتمال میدم ۱۲ بشم. میخوام درس بخونم ولی نمیتونم .
فکرهای مختلف میاد توی ذهنم فکر کنم ذهنم به فکر کردن عادت کرده. نمیتونم رو یه چیز متمرکز بشم.نهایتش نیم ساعت و خودمو بکشم تا یه ساعت میتونم رو صندلی پشت میزم بند بشم،بعدش شروع میکنم به راه رفتن توی خونه و فکر کردن ،اونم فکرای بیخود،بعدش میبینم سه چهار ساعت زمانم پریده!!حالا بماند که چقدر غر غرای مامانو تحمل میکنم.
اولش با خودم میگم اینکارو میکنم اونکارو میکنم ولی عقربه ها خیلی تند میرن افزون بر این که ناتوانیم توی درس خوندن زیاد شده دیگه بدتر...
به چی فکر میکنم؟؟
به همه چی...
افکار جنسی (که خدا رو شکر الان خیییلی کمتر شده کارم به خ.ا هم کشیده بود)
به خیالات و خانواده خیالی و دوستای خیالی
به آینده
به کنکور
به ازدواج
به پول در آوردن (شرایط مالی خونوادمون بده و من این سربار بودن و تازه درس نخوندنم باعث عذاب وجدانم شده که دارم پولای بابامو آتیش میزنم پولایی که با بدبختی میاره خونه)
به احساسات درونی و شخصیت
به مکالمات در طول روز و ...
کلا خیلی چیزا ولی هیچ کدوم هم نتیجه بخش نیست
از نوشتن افکارم هم استفاده کردم ولی هجومش بیشتر از اونیه که بتونم کنترلش کنم.
ممکنه در یک لحظه به چیزای مختلفی فکر کنم یا در صدم ثانیه ها.
وقتی متوجهشون میشم به خودم میگم سحر بس کن دیگه اولش متوقف میشه ولی دوباره....
خسته شدم به خدا خسته ام.
چطوری آیندمو بسازم با این شرایط
چی کار کنم؟؟
اینم بگم آدم خنگی نیستم که درسارو نفهمم اتفاقا باهوشم ولی همه درسا رو هم انباشته شده و
این افکار و
عادت به فکر هم دست از سرم بر نمیداره.....
من چمه که اینقدر فکر میکنم؟؟
چیکار کنم بتونم درس بخونم؟
پیشنهاد :
همش ۵ ماه تا ساختن سرنوشتم مونده
از درس خوندن چه نتیجه ای گرفتید ؟
من که دخترم چرا باید درس بخونم ؟
چرا مثل سابق انگیزه درس خوندن ندارم ؟
مگه نمیشه هم درس خوند هم ازدواج کرد ؟
ارزش داره به خاطر درس و دانشگاه مادر شدنم رو عقب بندازم ؟
الان دیگه حتی نمیتونم ۵ دقیقه درس بخونم
می تونم هم درس بخونم و هم شوهرداری کنم ؟
چیکار کنم واسه درس خوندن انگیزه بگیرم؟
من خیلی به درس خونا غبطه میخورم
احساسم اینه که بیش از حد به درس و کار ارزش دادم
با توجه به دلایل محکمی که دارم تصمیم گرفتم دیگه درس نخونم
به خودم میگم کاش از بچگی تنبل بودم و درس نمیخوندم
راه های افزایش تمرکز و دقت برای درس خواندن
تنهایی و انزوا نمیذاره درس بخونم
به من یاد بدین که چطور درس بخوانم
راه های افزایش تمرکز در درس خواندن
چیکار کنم از تلاش کردن برای درس خوندن خسته نشم ؟
انرژیم برای درس خوندن زود تموم میشه
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) ← پشت کنکوری ها (۱۳۳ مطلب مشابه) ← کنکور (۶۳ مطلب مشابه) ← چگونه درس بخوانم (۸۰ مطلب مشابه)
- ۱۰۷۵۰۹ بازدید توسط ۸۱۵۸۰ نفر
- چهارشنبه ۱۸ ارديبهشت ۹۸ - ۲۳:۳۴