سلام
من پسر ۲۰ ساله هستم و در رشته حقوق درس می خونم، من به مطالب اقتصادی و تحلیلی علاقه دارم ولی نه فقط برای دونستن، وقتی سنم کمتر بود (۳ - ۴ سال پیش) هدفهایی داشتم که در کوتاه مدت انجام بدم و بتونم کار تولیدی راه بندازم، ولی به خاطر اوضاع تورّم متوقف شد و من تا حدودی سر خورده شدم.
الآن هم احساس نارضایتی از خودم رو دارم، مادرم میگه خوب برو بیرون کار کن، من بهش میگم نمی خوام کارگری افراد ثروتمند رو کنم؛ نه که خودمون فقیر یا ضعیف باشیم، متوسط رو به بالاییم امّا همیشه به این ناعدالتی در حق کارگر معترض بوده و هستم و خودم هم تن به زور طبقه ثروتمند نمیدم.
بگذریم. سوال من سیاسی نیست چرا سیاسی نیست؟ چون من مطالعه کردم و متوجه شدم تا قبل از دهه نود، خصوصاً نیمه اول دهه هشتاد، اقتصاد ایران بسیار شکوفا بود و تقریباً هر شغل تولیدی یا مغازه ها، با موفقیت همراه بودند. مردم میتونستن با ۶ - ۷ سال پس انداز خانه و ماشین بخرن و محصولاتی مثل جارو برقی یا گوشی موبایل اصلاً دغدغه نبود.
پس نمی تونیم بگیم مشکل از کلیت نظام هست و دوست ندارم سوالم به این بهونه رد بشه. این موضوع واقعاً برای من دغدغه شده.
من تو سنی هستم که کم کم باید فکر شغل و پس انداز، ازدواج و استقلال از خانواده باشم. ولی وقتی شرایط بازار رو می بینم دلسرد میشم. با خودم میگم خوب چی تولید کنم که فروش بره؟، حتی محصولات اساسی هم با مشکل فروش همراهه.
همه اش میگم تا کِی باید منتظر بمونم؟، فُلان فرد موفق تاریخ در این سن کارش رو راه انداخت و من هنوز از پدرم پول می گیرم، کما اینکه در این دوره زمانی هزینه های تولید بالاست و نرخ سوددهی بسیار کم هست، یا نگرانی دارم نکنه سی سالم بشه و خونه بابا باشم؟ نکنه نتونم تا سی سالگی ازدواج کنم؟ نکنه ...
ریشه همه این مشکلات بر می گرده به اینکه قدرت خرید مردم به شدت پایین اومده و مردم فقط به امنیت غذایی، درمان و اجاره منزل شون فکر میکنند، دیگه کسی نمیاد برای فُلان قطعه اسباب بازی پول بده یا حتی شغل ساخت و ساز که همیشه جزء مشاغل پر درآمد و موفق بوده، با رکود مواجه شده.
اگر چه تقریباً همه کشور ها دوره بحران شدید رو داشتند، خصوصاً کشور های موفق. مثلاً آمریکا در دهه فکر میکنم چهل، قرن بیستم میلادی بود که با مشکلات غذایی رو به رو بود. یا چینی ها یک زمان برگ درخت می خوردند. ژاپنی ها سیب زمینی شام ثابت شون شده بود و در آلمان با پارو پول ها رو از خیابان جمع می کردن.
البته خدا نکنه کار ما به اون جا بکشه، حالا دنبال ذکر مصیبت نیستم، می خوام بدونم به نظر شما چند سال دیگه می تونیم به دوران درخشان اقتصادی اوایل دهه هشتاد برگردیم، یا چه برنامه هایی در سطح کلان برای اون ترتیب داده شده؟
مثلاً اگر رئیس جمهور اصولگرا یا نظامی روی کار بیاد، همون طور که در تجهیزات نظامی موفق بودند می تونن اقتصاد رو درست کنند. یا مثلاً اینکه مشکل واقعاً از مدیریت خود ماست و ربط زیادی به تحریم ها نداره؟ کما اینکه کوبا هم تحریمه ولی نرخ بیکاری شون ۲ درصد و نرخ تورم شون تنها ۱.۵ درصده.
فکر میکنم طولانی شد. امیدوارم پستم بازخورد خوب داشته باشه.
مرتبط با مشکلات روحی و اقتصادی پسران:
به خاطر شرایط اقتصادی در توان خودم نمی بینم بتونم ازدواج کنم
یه حسی بهم میگه امسال سال آخر زندگیمه
تا کی باید دست مون در جیب پدر و مادر باشه؟!
برای اینکه روحم آروم باشه میرم کارگری، تا به خودم بگم رفتم سر کار
برادرم به خاطر بی توجهی های گذشته، عقده ای شده
پسری 26 ساله ام، برام سخته که از خانواده پول بگیرم
بیکاری یا مشکل مالی مرد رو عصبی می کنه ؟
بیایید علل بیکاری رو به چالش بکشیم
در مورد حل مشکل بیکاری چه کارهایی میشه کرد ؟
یه پسر وقتی ناراحته، چطور باید آرومش کرد ؟
شما چه می کنید با این وضع بی پولی ؟
درد شرمندگی مردان در این اوضاع اقتصادی
اشکالی داره پسر و دختر ازدواج کنن ولی هر کدوم سر سفره پدرشون باشن؟
تکلیف پسرانی که به خاطر شرایط اقتصادی نمی تونن ازدواج کنن چیه؟
پول که نداری دیگه کسی سمتت نمیاد
← مسائل روز جامعه (۶۵ مطلب مشابه)
- ۲۵۴۰ بازدید توسط ۱۷۹۳ نفر
- پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۹ - ۱۸:۵۴