خانواده برتر

دوستان ســـــــــــلام

میخواستم بهتون بگم من یه چندوقتی نیستم وهرکس دیگه ای به اسم "یه دختر"کامنت گذاشت من نیستم ..

خیلی بهتون عادت کرده بودم ایشالا هرجاکه هستین و هرکاری که میکنین موفق باشین..

اقای نجفی ازشما هم ممنونم که این وبلاگ رو ساختین تا جوونا بیان و راهنمایی بگیرن خدا اجرتون بده..

برای موفقیت وخوشبخت شدن هم دعاکنیم..

خدانگهدارتون:(

(شکلک گریه به خاطر خداحافظی)

امین

خب خانوم رک و راست به مامانت برگرد بگو من میخوام ازدواج کنم. بگو می خوام مستقل شم. بگو بالا رفتن سن ازدواج در شرع اسلام نهی شده و ما اگه مسلمانیم باید به اون عمل کنیم. بگو اگه از این به بعد بدون رضایت من خواستگارم رو رد کنید حلالتون نمی کنم . روز محشر به خدا شکایت می کنم ازتون.

من درکت میکنم.میفهممت.خیلی ها مث منو تو هستن و کاری بجز صبر کردن و دعا کردن نمیشه کرد.

خودتو ناراحت نکن.خدا بزرگه.

خیلی از دخترا این مشکلاتو دارن.

نمی دونم توصیه من برای شما کاربردی هست یا نه!

 با مادرتون صحبت کنید.

اگه صدای تلویزیون رو زیاد کردند برید کمش کنید.

اصلا ی روز با هم برید ی امامزاده یا هر جائی که هردوتا تون دوست دارید ،توی ی شرایط خوب با مادرتون درد و دل کنید .حتی می تونید اشک بریزید.چه ایرادی داره.مادرتونن دیگه!برای آینده و سرنوشت خودتون هم هست!

بگید می خوام بدونم چرا به من چیزی نمی گید؟من حق دارم در مورد چیزائی که به خودم و آینده م مربوط میشه بدونم...اصلا مگه من مشکلی دارم که خاستگارام رو رد می کنید(البته! منظورم اصلا این نیست که خدائی نکرده شما مشکلی دارید،اما بالاخره ی جوری باید مادرتون تحت تاثیر قرار بگیرن دیگه!)

با یک بار هم ناامید نشید.فقط حواستون باشه ماهرانه درد و دل کنید و اوضاع رو وخیم تر نکنید.

احتمالا مادرتون هم حرفائی برای گفتن دارند.

البته درد و دل،نه شکوه و گلایه!

سلام درسته ما شیعه ها 14 معصوم داریم وبهممون کمک میکنن ولی باید اینو هم اضافه کنیم که 14 معصوم به همه کمک میکنن چه شیعه چه غیرشیعه

فقط باید توسل بهشون بشه با نیت خالص  از ته دل وبا احترام با خلوص تا جواب بگیرن خیلی ها هم بودن که به خاطر توسل ب ائمه ما یهو شیعه شدن ومعجزه رو به عینه دیدن

من هم قبلا همین مشکل شما رو داشتم اما مقصر یکی دیگه بود که من معتاد این کار شدم. مثل شما چند بار خواستم ترکش کنم ولی نشد.دیگه از خودم بدم میومد.تا اینکه یه روز نشستم به خودم و خدا قول دادم.من این گناه رو ترک میکنم هم بخاطر اینکه خدا گفته این عمل گناهه و هم بخاطر ضرری که برام داره(خودتون متوجه میشین من چی میگم)و چون به خدا قول داده بودم سر قولم وایسادم.البته خدا هم سر قولش وایساد و چند ماه نکشید یه آقا پسر خوب و باایمان اومد خواستگاریم(همسر فعلیم).

شما هم اگه میخوای دعاتون قبول بشه اول باید ترکش کنی .

اگر از ته دل خدا رو صدا بزنی جوابتو میده(ادعونی استجب لکم)

به سوال کننده:

خانمی با توجه به حرفهاتون که تقریبا مذهبی هستن میتونی دنبال روایات واحدایثی بگردی که جوانان رو تشویق به ازدواج میکنن .از جمله روایاتی که به وظایف والدین در قبال فرزندان اشاره دارن که یکیشون انتخاب نام نیک بر فرزند هست ویکیشون  انتخاب همراه مناسب وسپردنش به اون فرد برای ادامه زندگی. وگاه وبی گاه نه مدام برای والدین محترم متذکر بشی.و این احدایث یا روایاتی که خیلی ناب تر هستن رو بنویسی و روی دیوار اتاقت نسب کنی تا هر وقت وارد اتاقت شدن تو چشم باشه چراکه چیزی که مدام جلو چشم باشه بلاخره تاثیرش روم کم کم میزاره . سوالی که یادم رفت بپرسم که شما تنها فرزند هستید یا نه اگرتنها فرزند هستید که احتمالا نگران از دست دادن شما وتنهایی شون در  زمان میانسالی وپیریشون هستن که باید این باور رو بهشون بدید که تنهاشون نخواهید گذاشت واگر مایل بودید میتونید از شرایط ازدواجتون قرار بدین و با همسر آینده در این خصوص تفاوق کنید و برای اطمینان یشتر در عقدنامه تون ذکر کنید. واما اگه خواهر وبرادری دارید باز دو حالت داره یا اونا ازدواج کردن وشما مجردید وباز حب به شما مانع قبول ازدواج شما میشه که البته به زبان نمیارن ویا اوناهم مجردند وبدبینی زیاد والدینتون مانع ازدواج اونها هم خواهد بود که دراینصورت احتمالا ترجیح میدن که فرزندانشون باهم زندگی کنن وازدواج نکنن تا هم عصای پیریشون باشن وهم  خواهر وبرادرها در مواقع لزوم به داد همدیگه برسن در مواجهه با مشکلات زندگی شون.

برای توجیه مادرتون راجع به قیافه یه داستانی بود از حضرت محمدص که اسم اشخاص یادم نیست ولی موضوع این بود که یه پسر زشت و بی پول فقط بخاطر واسطه شدن حضرت محمد ص خوشگلترین و ثروتمندترین دختر شهر رو به همسریش درآوردند تا جایی که اون جوون باور نداشت وبخاطر این لطف خدا که محال میدونست چند شبانه روز به عبادت خدا پرداخت وخبر به پیامبر رسید که فلانی هنوز به حجله نرفته وعروسش چند روزه منتظرشه که پیامبر به نزدشون رفت وعلت رو پرسی که جوان گفت نمیتونم اینهمه نعمت خدارو شکر نگم پیامبر این جون رو از عبادت باز داشتند وبه حجله عروس راهیش کردند. ودیگه اینکه افرادی رو از نت سرچ کنید که صورتشون دچار سانحه شده ولی هنوز زندگی شیرینی دارن با همسرشون . یه آهنگی هم بود خواننده اش یادم نیست ولی مفهومش این بود که به پولت نه ناز که به شبی بنده به خوشگلیت نه ناز که به تبی بنده  رو پیداکن وبراش بخون.

در جواب اینکه میگن آدم خوب پیدا نمیشه بفرمایید والدین محترم اگه بفکر من هستید با تحقیق بیشتر من رو به کسی بسپرید که از نظر شما خوب باشه همونطور که میدونید من اهل دوستی با جنس مخالف نبودم ونیستم وچون شما والدین من هستید بهتر میتونید فردی رو که لایق من هست را به من معرفی کنید. بهشون بگید بنظرتون ده سال دیگه آدم های بهتری قراره پیدابشه وبیاد خواستگاریم؟؟؟؟ مسلما نه چرا که هر چه بیشتر بگذره انسانیت کمتر میشه چراکه به آخر الزمان نزدیکتر میشیم پس الان بفکر چاره باشید وفکر ده سال بعد من باشید. بگید خدای نکرده زبونم لال بعد 120 سال اگه شما به رحمت خدا برید چه کسی هست که بخواید منو بهش بسپرید؟؟؟؟؟ من به کی تکیه کنم؟؟؟؟؟ اونم زمانی که جامعه بدتر از اینکه هست خواهد بود.

بگردید در فامیلتون وببینید والدینتون از کی حرف شنوی دارند وبطور مستقیم (با خود اون فرد درد دل کنید واز ایشون کمک بخواهید تا با والدینتون  حرف بزنن  نه از طرف شما بلکه از طرف خودشون وقانعشون کنن ان شالله که حرف شنوی کنن) وبطور غیر مستقیم( جلوی اون فرد که والدینتون از ایشون حرف شنوی دارند هر وقت زوجی رو در تلوزیون یا اطراف دیدید با حسرت وآه طوریکه مشخص باشه نگاهشون کنید و تو فکر برید واگه صداتون کردن خودتونو چند لحظه به نشنیدن بزنید تا بدونن در فکر ازدواج هستید اینطوری اون فرد واسطه بیشتر طرف شما رو نگه خواهد داشت .یا وقتی بچه ای میبینید خیلی باهاش گرم بگیرید و به والدینتون نشونش بدید وبگید کاش منم همچین گلی داشتم  آدم حوصله اش سر نمیرفت . وچنان بهش  محبت کنید تا گوشی دست والدین محترمتون بیاد.) از شون بپرسید اگه ازدواج نکنم چه هدف وانگیزه ای برام میمونه که بخوام زندگی کنم با عواطف واحساساتم چیکار کنم منم دوست دارم مادر بشم ومحبتمو نثار فرزندم کنم همونطور که شما برای من انجام دادید.خلاصه طوری حرف بزن که کم کم دلشونو نرم کنی ونباید خسته بشی چراکه با یه بار حرف زدن چیزی درست نمیشه.

خواهر گلم اینهارو نگفتم که افسرده بشی ها نه اینهارو گفتم که بتونی کم کم وجدان وعقلشونو قلقلک بدی واز خواب زمستونی بیدارشون کنی. ضمنا با توکل بخدا وتوسل به ائمه به سفارش آقای طلبه عمل کن واینکاررا هم بکن تا ان شالله نتیجه بگیری . قبلش هم همت کن واون کار زشت رو نکن که گناه کبیره هست تا خدا هم بهتر صداتو بشنوه.

امیدوارم هرچه زودتر خبر عروس شدنتو بدی. خوشبخت باشی. راستی میتونی از دخترهایی مثل منم مثال بزنی که اصلا خواستگاری ندارن و به راحتی نعمتی رو که خدابهشون میده رو با دست خودشون پس نزنن ومتذکر شو با بالا رفتن سن دیگه در خونه رو نمیزنن پس تا وقت هست و جوان هستی بفکر آینده ات باشن.ببخشید طولانی شد.

خوشبخت باشی.........

حرفاتو که خوندم فک کردم خودم اینارو نوشتم!!

ایشالا خدا به همه بنده هاش کمک کنه وبه راه راست هدایت

به اقا طلبه

بازم عذر میخوام.منظورم از جای ما بودید اینطوری نطق نمیکردید این بود که درسته شما با درآمد کم و مشکلات اقتصادی ازداواج کردی که ان شالله خوشبخت بشین. ولی خیلی از مادخترها هم توقع زیادی از خدا نداریم واین حقمون نیست. آدم اگه یه هم دل داشته باشه که بتونه باهاش آرامش روحی ودرونی رو کسب کنه میتونه مشکلات دنیوی رو با کمک هم حل کنه یا لاقل باهاش کنار بیاد که من وامثال من از این هم دل وهم راز داشتن محرومیم. کاش منم یه هم دل داشتم که باهم میخندیدیم وگریه میکردیم ولی هر لحظه در کنار هم بودیم وبهمدیگه آرامش میدادیم.

چه تبریکی برادر من وقتی فقط تو ذهنت هست ونمیتونی بهش عمل کنی. برادرمن، همه فرمایشات شما درست .من درسته تا حد شما روایات بلد نیستم ولی از بچگی چای منبر میرفتم وتو خیلی بحثها شرکت میکردم پس خیلی بشتر حرفهایی که فرمودید رو شنیدم. هرکسی بهتر از هرکس دیگه میدونه چقدر گناهکاره ومن بهتراز همه به گناهانم واقفم پس فکر نمیکنم انقدر معصوم باشم که خدا دوست داشته باشه حاجتمو نده تا صدامو بشنوه؟؟؟؟!!!!!!!!!

مسلما من انقدری خوب نیستم که به پای خانم فاطمه س برسم که فقط برای دیگران دعاکنم.ولی اگر دعایی بکنم اول برای دیگران هست ودر آخر خانواد ام وخودم  که من برای همه ی کسانیکه به گردنم حق دارن دعا میکنم حتی شده فقط سلام وعلیک باهم داشته باشم.چه دوستان حضوریم وچه دوستان مجازیم.البته شده وقتهایی که حوصله نداشتم یا عجله داشتم فقط برای خودمون دعا کردم اونم اینطوری"خدایا همه ی دعاهایی که همیشه میکنم رو برآورده بفرما" شاید خنده تون بگیره. ولی از خدا پنهان نبود ازشماهم پنهان نکردم. اما با زبان دیگران دعا کردن.خیلی از آدمها که نمیشناختمشون وکمکشون کردم برام دعای عاقبت بخیری کردن یا تو همین وبلاگ خیلی از خواهرو برادرهای گلم هستند که بهم لطف دارند ودعام میکنن با اینکه منوزیاد نمیشناسن(میتونید به گفتگوی آزاد سربزنیدمتوجه میشین).پس سوال اینجاست اینهمه دعا چرا یکیش مستجاب نمیشه؟؟؟؟؟؟؟؟

درباره فرموده حضرت سجاد که خیلی شنیدم سوال دارم: اول اینکه مگر نه اینکه ما انسانیم ویه سری نیازداریم. که وقتی دختربه سن بلوغ که 9سالشه زودتراز پسرها میرسه آیا این خواسته ی زیادیه که یه همسر داشته باشه که علاوه برنیاز جنسی نیاز عاطفی که برای دخترهاپررنگتره و وجود یه تکیه گاه ومایه آرامشش باشه و چقدر روایات واحادیث داریم که سفارش به ازدواج شده وچه ثوابهایی که برای یه زن وجود داره یکیش همون روایت که میفرمود یه لیوان آب به همسر دادن چقدر ثواب داره که این یکیشه ویا هر قدمی که برای رابطه زناشویی برداشته میشه تا اتمام رابطه چه ثوابی که خدا براشون در نظر داره ودر آخر با هر قطره آب غسلشون چقدر از گناهانشون بخشیده میشه. حالا من دختر که تا الان خواستگاری نداشتم علاوه بر نیازهایی که همه دارن وقتی این احادیث رو میخونم نباید از خدا گله مند باشم که چرا من نمیتونم این ثوابهارو ببرم و گناهان منم با غسلی که قبلش توام با لذت بوده پاک بشه.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یعنی یه فرد متاهل هم لذتشو میبره هم آرامش روحیشو داره هم ثواب کرده وهم گناهانش پاک میشن. انوقت باز حدیث داریم بیشتر افراد در جهنم مجردها هستند. انوقت من به چی دلخوش باشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا ازدواج به کنار من بعنوان یه انسان چندین ساله که دنبال یه شغلی هستم که  پول حلال کسب کنم وهم وقتم مفید باشه هم خرج خودمو دربیارم هم تا جایی که بتونم کمک حال خانواده ام و افراد نیازمند باشم.خیلی هم دعا کردم ونذر کردم ولی................حالا من با اشتغالم میتونم مفیدباشم وبرای آخرتم هم توشه ای کسب کنم یا با بطالتم و ناامیدی از درگاه خدا که رحیم میدونمش وکاری جز غصه خوردن برام نمیمونه وکه نهایتش میشه ناامیدی از درگاه خدا که گناه کبیره هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حالا من خیلی از مشکلاتمو نگفتم .فقط این دوتا رو گفتم که متوجه دلیل ناامیدیم بشین واگه جواب قانع کننده ای دارید بفرمایید تا منم کمی وضع روحیم خوب بشه.

ممنونم

سلام فاطمه جون از صمیم قلب دعا می کنم خدا حاجتت رو بهت بده به خدا هیچ کار خدا بی حکمت نیست.و منتظر جواب صبرت باش انقدر ناراحت نباش.

احتمالا آشنایی ما دوتا روخواندی کجا بود.  واقعیت دوست ندارم اون شرایطم برای کسی تعریف بکنم ولی شاید  گوشه ایش برای تو امید باشه . من  تا اون موقع مریض نشده بودم ولی یک دفعه بیماری ناشناسی گرفتم .وقتی دکتر بهم گفت امیدی به زنده بودنم نیست  و هر لحظه ممکن تمام کنم .همه اطرافیانم گریه می کردن .منم شوکه شده بودم. سوکت کرده بودم تمام زندگیم دوره می کردم.اتاقم پر می شد وخالی می شد ازملاقاتی آدم هایی که  دوستم داشتن فکر می کردن آخرین لحظه های عمرم ، نمرده برام گریه می کردن. بعد چندروز به خودم که اومدم بیتابی خانواده ام که دیدم تصمیم گرفتم حداقل خاطره خوبی براشون بزارم شروع کردم به خندیدن و شاد بودن و امیدواربودن من آدم مغروریم وقتی غذا تو دهنم میذاشتن واقعا ناراحت بودم و از خدا فقط می خواستم ذلیلم نکن . و اجازه بهم بده تا زمانی که زنده ام کارام خودم انجام بدم نمازم تو اون شرایط می خواندم این بیماری خیلی طولانی بود و بیمارستان خانه دوم شده بود. هر سری که بستری می شدم اتاق بغلم از دنیا می رفتن . مرگ حس کردم وقتی حالم خراب می شد دستگاه روبهم وصل میکردن خانواده ام بالای سرم قرآن میخواندن تا آرام بشم زمانی هم که میتوانستم بشینم  و ببینم خودم قرآن میخواندم طلب عفو می کردم. و برای هم اتاقیام شفا می خواستم داستانم خیلی طولانی چون هریک روز بیمارستان یک سال میگذره.انشالله گذر هیچ کی اونجا نیفته .خدا جواب صبرم و شکرگذاری که تو اون شرایط می کردم و ازش صبر برای خانواده ام که بیتابی می کردن می خواستم با شفام داد.

مطمئن باش خدا جواب صبر تورو هم میده.صداش بزن خیلی مهربان، اینارو کسی داره میگه که  دوباره دلش شکست بهش  فرصت دادم ودیدم تغییری نکرده.اگه میشه منم دعا کن چون ریختم بهم  ولی حداقلش این که نمیگم بهش فرصت ندادم. و حرفاش گوش ندادم.

التماس دعا

سلام عزیزم داستانت خواندم بازم خداروشکر که خوب شدی من چی بگم که خدا عمر دوباره بهم داد و دلم لرزوند و به ایمان یکی اعتماد کردم. یک همدرد ، واقعیت از اینکه دوستش دارم حس گناه دارم. دلم بدجوری شکند.بازم خداروشکر امیدت از دست نده خدای مهربان کمکمون میکن.برات دعا میکنم.

به آقا طلبه:

سلام وعرض ادب برادر گرامی.خیلی ممنونم از لطفتون.ازهمه توضیحات ودل گرمی هاتون ممنونم. کتابی که زحمت معرفیشو کشیدید رو دانلود کردم.خیلی ممنونم. برادر من چرا جانتونو قسم میخورید.چشم قول میدم هر روز دو سه صفحه بخونم اخه ماشالله خیلی زیاده. برادر من چرا انقدر جان خودتونو قسم خوردین.چشم سعی میکنم به فرمایشاتتون عمل کنم.  راستی به روایتی هر کس اول صفر سوره واقعه را یکبار و روز دوم دوبار تا روز چهاردهم چهارده بار بخواند خدا حاجتش را روا میکند.

به خواهر گلم یک دل شکسته:

سلام خانومی.ممنونم از لطفت. عزیزم شماهم فردا که روز اول صفر هست سوره واقعه رو یکبار وروز دوم دوبار وروز سوم سه بار تا روز چهاردهم چهارده بار بخون امیدوارم که به مراد دلت برسی. منم دعات میکنم.

 سلام ممنونم ، داستان من می توانید تو کامنت هایی که به آقا محمد طاها و فاطمه جون تو پست چراخدا کمکم نمیکنه ازدواج کنم بخوانین. بیشتر میشناسینم.

سلام

تو رو خدا دعا کنید منم زودتر ازدواج کنم

مذهبی و سر به زیرم

خدایا خودت میدونی که مثل خیلی از حوونای این زمونه زندگی نکردم

سعی کردم خودمو پاک نگه دارم

خدایا خودت به دادم برس

بحق حضرت زهرا (س)

ممنونم از شما آقا مجید

اتفاقا خیلی وقت هکه هر روز میخونم  فقط چند روز نخوندم

اکثر شب ها نمازشب هم میخونم..

البته این اعمال برای آرامش وجود خودم هستش

جون اگر برنامه های معنوی برای خودم نداشته باشم آرامش ندارم

اگر انجامشون ندم حس میکنم از خدا دور شدم

توکلمون بر خداست

به قول دوستمون هرچیزی در جای خودش اتفاق میفته

انشاالله که  بحق حضرت زهرا(س) همه جوونا عاقبت بخیر بشن

برای همه دعا کنین

همیشه و همیشه

یاعلی

شما اول باید ببینید علت مخالفت دقیقا چیه. ممکنه شما علت رو یه چیزی حدس بزنید ولی مسئله ای که توی دل پدر و مادرتون هست چیز دیگه باشه. به نظر میرسه بخاطر تک فرزند بودن شماست که پدر و مادرتون نمی خوان از پیششون برید نه بخاطر جهیزیه و ..

اگر علت اینه باید بهشون اطمینان بدید که در صورت ازدواج نزدیکشون خونه میگیرید و مرتب بهشون سر میزنید. البته باید غیر مستقیم بگید که فکر نکنن میخواید گولشون بزنید. مثلا میگید فلانی ازدواج کرده و رفته شهری دیگه ولی من دوست ندارم از این محله برم.

اگه هم علت مخالفت چیزی دیگه است اونم باید حلش کنید

یک روشی هست به اسم عقب نشینی استراتژیک

یعنی تا موقعی که ما به کاری اصرار میکنیم طرف مقابل اگر کوتاه بیاد فکر میکنه کم آورده بنا بر این کوتاه نمیاد.

ولی اگر ما کوتاه بیاییم اونم از موضعش دست بر میداره

حالا من موضع و موقعیت خانواده شما را نمی دونم که بخوام دقیقا نظر بدم ولی این روش رو هم در صورت صلاح دید می توانید امتحان کنید  

مثلا وقتی بحث ازدواج در اومد و اونا بی محلی کردن شما هم بگو باشه چون شما دوست ندارید منم دیگه ازدواج نمی کنم بعد یه مقداری رابطت را با اونا محدودتر کن و مثلا دچار افسردگی شدید.

البته اینا روشه و لازم نیست دقیقا اجرا بشه . با توجه به موقیت خودتون باید برنامه ریزی کنید

موفق باشید

سلام دوست عزیز منم عین خودت هستم ولی با این تفاوت که من پسر هستم و34سالمه.تا میتونی وتا جایی که دوس داری خود ارضاعی کن.برا رشد ونموع بدن خیلی هم خوبه.ولی بهت قول میدم تا چند ماه اینده ازدواج میکنی چون من برات دعا میکنم.و رد خور نداره برا کسی دعا کنم و به مراد دلش نرسه.ولی دعا کردن برا خودم هیچ تاثیری نداشته

من دختری ۲۸ساله و لیسانس بیوشیمی دارم من هم به شدت نیاز جنسی اذیتم میکنه و با توجه به تغییرات هورمون های زنانه در دوره پریود تمام زنان در روزهایی از ماه بخصوص به شدت نیاز جنسی را تجربه می‌کنند تا زمانی که یائسگی اتفاق بیوفته و مشابه این دوره در مردان هم به شکل دیگری اتفاق میوفته و اگر این نیاز طبیعی نبود زنان و مردان خیلی به ندرت به سمت ازدواج میرفتند پس این نیاز کاملا طبیعی و برای داشتنش باید شکرگذار خداوند باشیم. دختران و پسرهایی که نیاز جنسی اذیتشون میکنه بسیار پاک و شریف هستند چراکه حاضرنمیشن به طریق نامشروع و حرام نیاز خود را برطرف کنند دوستان دختر زیادی دارم که بکارت براشون معنایی نداره چون به راحتی خارج از ازدواج نیازهای خودشون و رفع میکنن و من حتی اگر تمام عمر قسمت ام ازدواج نباشه حاضر به این عمل نمیشم وپسرهایی که خودشون و حفظ میکنن خیلی بیشتر از دختران باکره ارزشمند و شریف هستند که بدون حفظ بکارت پاک هستند انشاالله خدا به همه دختران و پسران پاک کمک کنه و قسمتشون کنه یه ازدواج موفق داشته باشن زنان پاک قسمت مردان پاک و مردان ناپاک قسمت زنان ناپاک می شوند. 

من کار خونه و همه چی دارم اما بخدا مورد خوب پیدا نمیشه وگرنه از خدامه 

شایدم من بدشانسم که گیرم نمیاد

سلام عزیزم خیلی برات ناراحت شدم خواهرم من خودم ٣٤ سالمه و هنوز ازدواج نکردم کاملا درکت میکنم واقعا که حق داری ولی ابتدا به خدا توکل کن خودارضایی رو ترک کن بخدا خودارضایی خیلی عوارض داره حتی در زندگی زناشویی آیندتم تاثیر میذاره و دچاره مشکل میشی توی اینترنت جستجو کنی متوجه منظورم میشی که خودارضایی باعث خشم خدا میشه و اینکه روح و جسمت رو ضعیف میکنه اراده کن تصمیم جدی بگیر حتی اگر نمیتونی برای ترک این عادت قسم بخور و هروقت خواستی این عمل رو انجام بدی یاد قسمت بیا و اینکارو نکن و صلوات بفرس

خدا کمکت میکنه ان شالله اسباب ازدواج برات فراهم میشه الهی آمین 

حالا این خانوم بلاخره مشکلشون حل شد؟

سلام چقد شبیه همیم (اگ حوصله داشتین بهم پیغام بدین ایمیلمو باز میزارم)

   بی نهایت درکت میکنم و اینده خودمو تو تو دیدم بسیار ناراحت شدم     با این تفاوت ک تو توخونه پدرت لاقل ارامش داری ولی من مورد سو ظن همه قرار گرفتم و هر روز هر و روز ، روزم با گریه تموم میشه قصدم از اینکه میخوام ازدواج کنم میل جنسی نیست فقط میخوام کمی در سکوت زندگی کنم......من دختر خوبیم راجب خودم فک میکنم قابل اعتماد و محترمم تا حالا با هیچ پسری قرار نداشتم ، هر دفعه تو ذهنم فکر کردم این وفا داری ب ابروی خودمه دلم خواست دختری با سابقه شفاف باشم از چیزی نترسم تو گذشتم 

الان ۲۱سال دارم و دانشجو 

 پدر و مادرم ب بهانه درس خاستگارامو رد میکنن و توی خونه برام هیچ احترامی قائل نیستن ، هر کسی هر کاری میکنه گردن من میفته چون نمیتونم از خودم دفاع کنم 

امیدوارم برام دعا کنید چون وضعیت زندگیم اونقدر اسف باره ک ب خود کشیم فک کردم اگر واقعا جسارت اینکارو داشتم تا حالا انجام داده بودم 

هر روز از خودم میپرسم چرا نمیمیرم مگر اون کسی ک سکته میکنن چی میکشن ک میتونه وضعش از من بدتر باشع 

چن سال دانشگاه قبول میشدم ولی اجازه نمیدادن برم حالام ک با تمام وجودم خواستم ک برم مجازی شد و فضای این خونه دیگه برام قابل تحمل نیست. 

خدایا کمکم کن ....دیگه مغزم نمیکشه دیگه چشمام درست نمیبینه از شدت گریه فقط دلم ارامش میخواد میخوام نفس بکشم 😭😭😭

***************@gmail.com

سلام به همه 

من پسرم و شرایط شما رو نمیتونم از دیدگاه شما ببینم.

اول اینکه اگر از شدت فشار،خود ارضایی میکنی و نمیتونی ترک کنی.خوب مشخصه،ترک مال دوچرخه و موتوره.باهاش کنار بیاد.میگی نمیتونی بری باشگاه و...خوب حداقل عوامل لغزشتون رو کمتر کنید و وقتتون رو پر کنید.بذای تنوع ذهنی خودتون هم شده روزی یک ساعت پیاده روی کنید.

حالا در مورد ازدواج و اینکه نمیتونین به خانواده بگین،با همه اعضا راحت نیستید،با مادرتونم راحت نیستید؟؟؟

بشین تو خلوت خودت با مادرت صحبت کن.تلویزیون روشنه،خاموشش کن.

توی سکوت کامل بشین با مامانت صحبت کن.نه این که جواب سربالا بده و شما هم بی خیال بشی.بشین منطقی بپرس که دلیلش برا رد خاستگارای شما چیه؟

البته منظورم صرفا صاحب پست نیستا،این بنده خدا احتمالا الان بچش پیش دبستانیه یا مهد میره.

اگر مادرتون گفت باید دانشگاهت تموم بشه،بهش بگو اول اینکه درس و ازدواج میتونه در راستای هم باشه،بسته به طرف مقابلتون.

دوم اینکه دانشگاهم تموم بشه که چی بشه؟؟

مثلا بعد دانشگاه قراره چه اتفاق خاصی بی افته؟؟؟

سوم اینکه نهایتا اگر تحت فشار زیاد هستید و خانوادتون هم همراهی نمیکنن،یه دکتر طب سنتی یا نهایتا دکتر زنان برو تا با یه سری داروی با عوارض کم،یه خورده از عطشتون رو کمتر کنن که متاسفانه یعنی حالت کاملا سالم شما رو ازتون دور کنن و سردتون کنن.

بهترین ها رو براتون آرزو دارم.

عزیزم گاهی این مشکلات پیش میاد

به خدا که افرادی هستن که متاهل هستند ولی مشکلات سنگینی ندارن ، هر ازدواجی برابر با خوشبختی نیست

با خانوادتون مخصوصا مادرتون صحبت کنید و در جریانش بذارید و بگید شرایط لازم برای تشکیل زندگی رو دارید

از خدا کمک بخواید ، هر روز سعی کنید به خدا نزدیکتر بشید و بدونید این غریزه مثل یه آتیشه هر چی بیشتر بهش فکر کنی دودش بیشتر میشه 

نرم افزار محاسبه نفس رو نصب کن و سعی کن هر روز گناهت رو کمتر کنی 

سلام *** ****** **** *********** **** ***** ** ******** **** ***** *** **** **** *** ******* * **** **** **** **** * ********* ** *** **** ** ***** ** **** *** ****** ****** **** ***** ** ** ***** ***** **** *** ***** ** **** *** ****** .اما خودتون با کارهای **** *** درس خواندن سرگرم کنید خیاطی و هرچی خودتون میدونید.**** *** ******** **** ********* ****** **** ****** اما الان مشغول به کارم **** *** ***** ***** *****