خانواده برتر

فقط میتونم بگم خیلی ضعیفی . همین. به خودت بیا.

کجا مذهب نوشته مذهبی ها هم دوست پسر دختر دارن اخه:/؟ 

درستون بخونین باوا

عزیزم میشه بگی دقیقا چیه اون اقا پسرو دوست دارین؟

میشه بگی چند سال باهاش زندگی کردین که حالا زندگی کردن بدون اون آقا براتون سخته؟

طرز راه رفتن و خندیدن و حرف زدن و ... رو دوست دارین...یعنی درواقع از اون آقا خوشتون اومده...

عزیزم آدم وقتی از کسی خوشش میاد اگه فرصت آشنایی طی چند ماهی و زیر نظر خونواده ها پیش بیاد که خیلی خوبه...ولی شما فقط تو مرحله ی خوش اومدن مونده...یعنی چیزی نشده اصلا!چون بعدِ خوش اومدن مهمه یعنی همون آشنایی و اینا...که برای شما پیش نیومده دراین مورد....پس کاملا بی خیالش شین دوستم.

اون آقا گفته که علاقه ای نداره...گفته شمارو برای دوستی خواسته!!!خودش گفته!چرا باور نمیکنی؟

موفق باشی :)))

ببین آب پاکى رو ریخته رو دستت تو هنوز فکر میکنى کارى کردى که ازت سرد شده و اولش بهت علاقه داشته

دخترا حرص منو درمیارن بعضى وقتا

تابلو بازى دراوردى رفتى دایرکتش اونم گفتم علاقه اى به من دارى؟ گفتى ترجیح میدم نگم اونم گفته دارى یا ندارى من بهت علاقه اى ندارم! خواسته خلاصت کنه! بیشتر از این خودتو کوچیک نکن چیکار باید میکردى که نکردى؟ همه ى تلاشتو کردى اون نخواستت، واقع بین باش! از این به بعد اگه میخواى غرور باقى موندنتو حفظ کنى از کنارش رد میشى فک کن یه ستونه

من کامنت نمیذارم ولى ساده بازى تو دیگ حالمو بد کرد خدایى، ردت کرده بعد جاى اینکه از دستش ناراحت یا عصبانى باشى تازه میگى من کارى کردم از دستم سرد شد!!! جمع و جور کن خودتو 

سلام...پسری که ب شماپیشنهاددوستی میده شک نکن قبل ازشماهم ب چندنفردیگه پیشنهاددوستی داده وحتما بعدازشماهم ب چندنفردیگه پیشنهاد دوستی خواهددادهمچین پسرای قابل اعتماد نیستن عشق ب این پسرروفراموش کن وبرودنبال زندگیت چون اینطور که شما میگی دوستش داری اگه باهاش باشی بهش وابسته میشی وپسره ازوابستگیت سواستفاده میکنه  پس تارابطتون شکل نگرفته فراموشش کن این طورهم که شماازشرایطت گفتی شرایطت خوبه پس منتظر باش تایه پسرطبق شرایطی که داری بیادخواستگاریت...

اقا نجفی به نظرم تییتر خیلی بد هستش یجور القا میکنه که یک اقا یه خانوم بازی گرفته در صورتی که چنین چیزی نیستش. لطفا عوض کنید و مثلا بگید عشق یک طرفه یا هرچی غیر از این.

پسره گفته دوسش داری میگفتی اره یا ن دیگه 

اونوقت چجور جواب غیر مستقیمی دادی !!!!

سلام
عجیبه مذهبی هستن و گفتن فقط واسه دوستی... نمیدونم والا!!!
اینطوری که شما گفتید ترجیح میدم جواب ندم ادم متوجه نمیشه که الان دوست داره یا نه! نمیدونم چرا فکر کردید باید بفهمه...
 

سلام

جسارتاً

۱- فرد مذهبی اهل دوستی نیست

۲- اهل دوستی هم باشه ، هدفش دوستی نیست ؛ بلکه هدفش ازدواج هست

مذهبی بوده و شما را برای دوستی میخواسته؟

یا للعجب

عشقِ یه طرفه بی نتیجس

اگه میگفت حسی نداره و باید فک کنه ، شاید یه امیدی بود

الان دیگه همه چی تموم شده و گفته واسه دوستی شما رو میخواسته

گفتین که محجبه و مذهبی هستین

آبجی ، پاکی و نجابتت رو هدر نده

این رابطه رو تموم شده بدون

دائم به نکاتِ منفیِ ایشون فک کن

الان تا یه مدت گریه کنی و افسرده شی بهتره تا زندگی و آیندتو خراب کنی

بیخیالش شو و ازش دوری کن

فک نکن نشدنیه

میلیون ها دختر و پسر همو میخواستن و به هم نرسیدن تازه دو طرفه همو میخواستن

شما که علاقه ی یه طرفه دارین

ان شاءالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشین

تا این رابطه تموم نشده توی ذهنتون ، با کسی واردِ رابطه ی جدید نشین

من نمی فهمم طرف مذهبیه اونوقت برای دوستی میخواسته؟

یعنی توی استاندارداش دوستی دختر و پسر تعریف شدس که با مذهبی بودن مغایرت داره

بهرحال باتوجه به اینکه میگید مذهبی هستید بنظرم جالب نیست همسر آینده بخواد اهل دوستی با جنس مخالف باشه البته همه پسرا هدفشون از دوستی رابطه جنسی نیست اما دوستی هم انگیزه های خاص خودش رو داره 

بنظرم برای پسر، دوستی یه پسر  جالب تر از یه دختره مگه اینکه بخواد نیازهای عاطفی رو رفع کنه

بنظرم جالب نیست و از فکرش بیایید بیرون

منم عاشق شدم اما احساس کردم شاید آینده سخت باشه بیخیال شدم تا فراموشش کنم

سلام.الان هیچی نشده شما فکر کردی بدون اون میمیری ؟

ادم مذهبی و دوستی؟؟؟؟

سخته . درکت میکنم چون تقریبا مثل خودمی . نمیدونم چی بگم اما بهت توصیه میکنم بهش نزدیک شو یعنی دوباره پیام بده و علت رفتاراش رو بپرس و اینکه بگو حس میکنم شما قبلا میخواستین درمورد یه قضیه حرف بزنید که نشد یا بگو من به شما علاقه مند شدم و واقعیت رو بگو و احساسم بهت اینجوریه و شخصیتش رو از نظر خودت بیان کن تا درستی و نادرستیش رو از خودش بشنوی . اگه که قصدش ازدواج باشه و علاقه داشته باشه که مشخص میشه و جوابت رو میده و اگه هم نه باز تکلیفت مشخص میشه .

اصلا نگران نباش و با تمام اعتماد به نفس کارتو بکن . اگه لایق باشه تو رو از دست نمیده . خودت رو دست کم نگیر

این حتی باهات دوستم نشده چطور برا دوستی میخواستت

ترجیح میدم نگم کاملا بنظر من جواب منفیه

مثل اینه که یه نفر بخواد غیر مستقیم بگه چون جوابم منفیه ترجیح میدم نگم که غرورت نشکنه

بنظر من میتونی از این در وارد بشی و دوباره سربحث رو باهاش باز کنی که مثلا خودت فکر میکنی اون ترجیح میدم نگمه که گفتی باعث ناراحتیش شده و با خودت فکر میکنی که اون فکر میکنه تو بهش گفتی من ازت بدم میاد و الان داری میری تو دایرکتش که بهش بفهمونی که من ازت بدم نمیومده و اره سوتفاهم شده و شما فکر کردید من بدم میاد ازتون بلکه من میخواستم بگم چون اشنایی با شما ندارم نظری درموردتون نداشتم و شما خدای ناکرده شخص بدی نیستید که من بخوام ازتون بدم میاد و همینطوری هی کشش بدی اخرشم دوتا تعریف از رفتاراش بدی 

دوحالت داره یا میخوادت که این پالس های مثبتتو میگیره و مثبت جواب میده 

یا پالس های مثبتتو میگیره ولی بازم مثل دفعه قبل جوابتو میده که تو باز میگی فقط خواستم ناراحتتون نکرده باشم و امیدوارم موفق باشید و خدافظ

البته اگر دومی شد و باز به قول معروف با ار پی جی زد تو برجکت یخورده غرورت میشکنه ولی خب اولا هرکی خربزه میخوره و اشتباه جواب میده پای لرزشم میشیه و دوما هرکه طاووس خواهد که میخوای پسر مردم رو بندازی تو تور خودت جور هندوستان کشد

شاید راه های بهتری هم دوستان پیشنهاد کنن..

برای کسی بمیر که برات تب کنه.

سلام.....خب اینکه نامربوط گفتبد حرفتون رو....چه ربطی داره...شاید حرفه دلش رو زده

اتفاقا باید ازش متنفر بشی ، چه پررو و از خودراضی🤢 فکر کرده کیه

فقط ارتباط تیتر و پست منو کشت.

کجا واسه دوستی می خواستت؟ کسی که کسیو واسه دوستی بخواد تو هرشرایطی شده پیشنهادشو می ده.این گفته من بهت علاقه ندارم از کی تا حالا با کسی که علاقه ای بهش ندارن وارد دوستی می شن؟دخترم خودتو گول نزن اون تو رو برا دوستی هم نمی خواسته. وگرنه پسرایی که تو دانشگاه دنبال دخترای‌مذهبی می افتن واسه دوستی خیلی نشونه های مشخصی دارن!!به شدت پاچه خواری می کنن و یکسره دور و بر فرد موردنظر می پلکن و اویزونن. به راحتی می شه تشخیص داد می خوان مخ زنی کنن به خیال خودشون. ولی خب دخترمذهبیا هم زرنگتر از این حرفان و تو تله ی این روابط سخیف نمی افتن.

 پسری که یه سری از معیارامو داشت سعی کرد مسیر دوستی رو ببره سمت ازدواج من فرار کردم. چون اهل رابطه ی جدی نیستم.حالا شما نشستی غصه می خوری. چقدر ادما متفاوتن.

اینکه شما ابراز علاقه کنی به یک پسر و اینکه جواب نه بشنوی هم عیبی نداره، ولی ایده پویش خیلی مسخره بود.

همه عالم و آدم رو که نباید باخبر میکردی! اگه میخواستی بگی هم باید مستقیم خصوصی پیام میدادی یا حضوری میگفتی.

شاید به خاطر همین کار مسخره ات فکر کرده کم عقلی یا اینکه مشکلات دیگری داری اونم قبولیت نکرده. اندام و قیافه و هیچ چیت ایراد نداشته، مشکل خودت داشتی و اخلاق و رفتارت این چه کاری بود کردی.

حالا اگه هم میخواستت با این کاری که کردی دیگه نمیخوادت، تو هم فراموش کن و نه سرزنش بکن نه هیچ چی نشد نشد به جهنم که نشد برای منم هزار نفر تا حالا نشده نشده که نشده بیخیال بروز زندگیتو بکن. نفرات بعدی.

به آیدا.م

خانم محترم چی داری میگی؟ من خودم تا حالا به هزاران دختر پیشنهاد دادم قبولم نکردن! دلمو شکستن با احساساتم بازی کردن بعضی ها هم اول قبول کردن وبه به چه چه زدن چهار روز دیگه ول کردن رفتن روانی بازی هم در آوردن بی دلیل و منطق و ضربه احساسی زدن

خب که چی؟ هر کسی حق انتخاب داره، مثل آدم پسره برگشته گفته خوشم نمیاد نمیخوامت، مگه شما خانم ها هر پسری ازتون درخواست بکنه قبولش میکنید؟ چرا فکر میکنید شما حق انتخاب دارید ولی مرد نداره؟

شما مرد رو یک کسیه پول بی احساس و بی هدف و منطق و بی شعور تصور کردید و فقط به خودتون حق میدید.

بهت گفته علاقه ایی بهت نداره..چون توبحالت منفی حرف خودتوزدی خب یامیپرسیدی توچطور؟علاقه ایی داری یا..وقتی اینجوری گفتی اونم باخودش فکرکرده جوابش منفیه حالاچرامن اونوبراازدواجبخوام.

توبدون اون میمیری؟؟چه محبتی ورفتاری ازش دیدی ک میمیری!؟یبارپست خودتوبخون،بحال خودت خندت نمیگیره؟یکم غرورداشته باش

به ایدا 

اتفاقا این پسر خیلیم با شعور بوده همون اول گفت نه میتونست این خانمو سر کار بزاره یا به دوستاش بگه و همه دختره رو مسخره کنن و حتی ازش سو استفاده کنه. خوب بدخت از این دختر خوشش نمیاد مگه زوره. گناه که نکرده در ضمن اون پسر نگفته برا دوستی میخوام این خانم فکر میکنه ایشونو برا دوستی میخواد نه ازدواج. منم یکیو 15 سال پیش دوست داشتم به استاد معارفمون گفتم ایشو صدا زد تو اتاقش و بهش گفتی فلانی دوست داره من اون موقع دانشجو لیسانس بودم ایشون دکترا . این ادم با صداقت گفت نه نمیخوام. من خیلی گریه کردم بخاطر غرورم. بعد 3 سال من ازدواج کردم الان عاشق همسرم هستم و یه روز ایشونو تو یه سمینار دیدم واقعا با خودم گفتم من از چی این مرد خوشم میومد باور کنید عین این اتفاق برام افتاد الان یه پسر دارم و یه سوهر عزیز. همیشه برای اون پسر دعای خیر میکنم که سرکارم نذاشت

چقدر  پارادوکس وار ومتناقض میکی نویسنده!!! 

پسره به شما گفته علاقه نداره بهت بعد همزمان گفته تورووبرای دوستی میخواسته؟؟

والا حتی توی دوستی هم کشش و علاقه اولیه پیش شرطه ...

اصلا اگر کشش اولیه نباشه مگه میشه دوست شد؟؟

کلا متن ات رونتونستم هضم کنم ازهرشاخه یکچیزی گفتی.. 

کاش شفاف تر مینوشتی...

به هرروی  اینجور ک میشه از حرفای شما برداست کرد اینه که این عشق برای شما نون واب نمیشه اگر میخواست کاری کنه تا به االان کرده بود واقدام عملی کرده بود ظاهرا  کشش ما یکطرفه هست ب ایشون

موید باشی

من نمیفهمم چرا هر کی میره دانشگاه ، اول عاشق میشه!!؟؟!!

بابا سرتون تو لاک خودتون باشه‌.آسته برین آسته بیاین.اصلا دوربرتون نگاه نکنین که بخوایین رفتار یه پسر رو ببینین نمیدونم بهم نگاه میکنه یا رفتارش عجیب غریبه و از این حرفا.بعدشم طرف  کاملا غریبه هست یا نه؟ اصلا هم شهری هستین یا مالِ یه شهرِ غریبه س؟ درسته عشق و عاشقی این حرفا حالیش نیست و لی یه خورده عقلتون بکار بگیرین میفهمین که عشق یه طرفه کشکه.و تا موقعی که طرف پیشنهاد نداده اصن نبایدم حتی بهش فکر کرد چون ممکنه وابستگی بوجود بیاد.

من که اصلا به عشق قبل ازدواج اعتقاد ندارم.نمیدونم چرا ولی نمیخوام درگیر احساس بشم به هیچ وجه.دلم میخواد انتخابم منطقی و عقلانی باشه....امیدوارم همه دختران سرزمینم ارزش خودشون رو حفظ کنن و درگیر این بازیا نشن.سوال کننده ی عزیزم! مطمئنم خدا دوستت داشته که نمیخواسته شما درگیر دوستی با جنس مخالف بشید.الانم کلا فراموش کنید و غرور خودتون رو حفظ کنید.بقول یکی از دوستان گفتند وقتی از کنارش رد میشید فرض کنید ستونه! موفق باشی.

من که مذهبی نیستم و نماز هم نمیخوانم تا الان اهل دوست دختر و اینها نبودم و نگاه بد به کسی نکردم، اونوقت میشنویم میگن مذهبی هستیم و دنبال دوستی و همون کارایی که بقیه رو نهی میکنند هستند!!

پسری که نمیگه دوست دارم و میگه شما به من علاقه داری معلومه از دماغ فیل افتاده !

دیگه آدم برا اونی که میخواد که نباید این حرف را بزنه 

دو حالت وجود داره یا از دماغ فیل افتاده و یا خرده شیشه داره 

با احترام فراوان

خیر نمی بینی... زمین گرده... 

منم مثل تو قیافه خوبی دارم و تیپ و پولم دارم و به آقا پسری که جایگاه اجتماعی خوبی هم داره چند بار چراغ سبز بهم نشون داد منم فقط با احترام جوابشو میدادم طوری که خیالاتی نشه الانم با وجود اینکه خیلی دوس داره بام حرف بزنه ولی من کاملا عادی برخورد میکنم . 

آخه چه معنی داره وقت و انرژی خودمو صرف یه پسری بکنم که فقط فعلا قیافه و اخلاق ظاهریش رو دوس دارم. میرم وقتمو صرف کارای خودم میکنم اگه دوسم داشته باشه خودش مرد و مردونه میاد جلو . از چراغ سبز و آویز بقیه شدن خوشم نمیاد. حالا هر کی میخواد باشه. ول کن کم تو خلوتت رویا بافی کن. 

کلا از من به تو نصیحت پسری که فقط با ایما و اشاره بات حرف میزنه رو زیاد جدی نگیر تا زمانی که جسارت ابراز علاقه رو پیدا کنه

رک میگم الان ناراحت میشی ولی حقیقته 😐

فهمیده کشته مردشی ، اول پرسیده تا تو بگی اره ، تا قشنگ سنگ رو یخت کنه ( یه چی بدتر از اون یعنی 😐 ) 

و هدفش از پرسیدن و گفتن این جمله این بوده ک 

ولم کن 

من میلی بهت ندارم 

خیلی تابلو کردی ک دوستم داری حالا برو پی کارت 😐

شک نکن غیر از اینم نیست ، و این پسر ارزش دوست داشتنم نداره ، و شما هم ب مذهبی و محجبه بودنت نناز ، حجاب تن ارزشی نداره ، اون حجاب قلبه ک مهمه

و تنها و تنها زمانی ب پسری فکر کن ک به زبون بیاره ک دوستت داره ، ک ب زبون بیاره میخوادت 

دین و مذهب هیچ

غرورم ندارین ؟ 😕

سلام مجدد دوستان عزیز، حرف شماها متفاوت بود، خخخخخخخخخخیلی خخخخخخخخخخیلی معذرت میخوام که سوالمو کامل کامل بیان نکردم، چون فقط میخواستم بفهمم دلیل رفتار متناقضش چی بوده که اول خیلی رفتار عاشقا رو داره بعد میگن علاقه ای ندارم، یعنی فقط میخواستم بفهمم که اگه این اتفاق واسه کسی بیفته دلیلش واقعا چی میتونه باشه که به خاطر نظرات شما عزیزان متوجه شدم که باید بقیه ی داستان رو هم تعریف کنم... بازهم عذر میخوام ولی ایشون وقتی من گفتم ترجیح میدم جواب ندم کاملا متوجه شدن که علاقه دارم، پس کاملا با آگاهی جواب منو داده، متاسفانه اینو یادم رفت بگم که بعد از این که پرسید شما؟  و من خودمو معرفی کردم، در کمال ناباوری اون منکر همه چیز شد، طوری که میگفت من اصلا شمارو نمیشناسم ،،،درصورتیکه من هیچ وقت کسی رو که اون همه نگاه میکرد رو با کس دیگه ای اشتباه نمیگرفتم، حتی لباسی هم که پوشیده بود توی دانشگاه تک بود اون روز و من از این بابت که داره منکر میشه مطمئن بودم. در جواب دوستی هم که گفتن "چرا میرین دانشگاه سریع عاشق میشین" بگم که والا من اصلا اهل عشق و عاشقی نبودم و فقط و فقط به خاطر اینکه به معیارهای من خخخیلی نزدیک بود بهش علاقمند شدم. و درباره ی کامنت عزیزانی که فرموده بودند چطور با طرز راه رفتن و لباس پوشیدن و .... بهش علاقه پیدا کردی و میگی میشناسیش: من به خاطر همکاری چندین ماهه ای که با ایشون توی یه تشکل داشتم و هنوز هم دارم شناخت خیلی زیادی ازش دارم. لازمه بگم که ایشون قبلا کسی رو دوست داشته و به دلایلی که طولانیه توضیحش، تصمیم گرفته فراموشش کنه، سر این قضیه و اینکه اصرار داره من فراموشش کنم، بحث های خیلی زیادی بین ما شکل گرفته... ایشون چندین ماهه به بهانه های مختلف میخواد به من ثابت کنه آدم بی بند و باریه و به همین دلیل از یکی از دوستام خواهش کرده بود بیاد به من بگه که بهش پیشنهاد دوستی داده تا من ازش سرد بشم. ایشون آدم مذهبی ای هستن ولی ظاهرشون اونطور نیست که نشون بده مذهبین، دقیقا مثل خود من، ولی از کارها و اعتقاداتشون کاملا مشخصه که مقید هستند. ایشون خیلی آدم احساسی هستند و رفتارشون طوری بوده این مدت که من بهشون وابسته نشم، یعنی عذاب وجدان خیلی زیادی داره از اینکه من بهش فکر میکنم... خدایی خیلی گیج شدم نمیفهمم چه اتفاقی برام افتاده... به خاطر منکر شدناش بینهایت کنجکاو شدم اون اولا... تو این مدت خیلی احساس تنهایی میکرد ولی هیچ وقت نیومد باهام حرف بزنه حداقل درباره ی گذشتش بگه، درکش میکنم که براش سخت باشه یادآوری گذشته اش. من سعی میکردم که قانعش کنم میتونم بهش کمک کنم ولی از ترس وابسته شدن من همیشه خودشو دور نگه داشته... نمیفهمم که چرا اون همه نگاه میکرد و از چندین نفر پرسیده بود که چطور ادمیم... بخدا گیج شدم، حال روحیم بده، فراموش کردنش خیلی سخته اگه بخوام فراموش کنم، دلم همش میگه کسی که قراره مال من باشه همین فرده...ولی نمیدونم چقدر احساسم درسته... از کاری که کردم به شدت پشیمونم ولی اون موقع اونقدر ادامه پیدا کرد(دوسال) صبرم تموم شده بود... یه بارم بهش گفتم که از کارم پشیمونم ولی گفت که تو به خاطر من این کارو کردی چرا انقد ناراحتی... تازه خیلیم روم حساسه و توی ارتباط کاریمون حواسش بهم هست که کسی پی ویم نیاد...... دیگه مغزم نمیکشه نمیدونم اگه علاقه نداره ، پس توجه هاش، غیرتی شدناش، نگاه های گذشته و امروزش، اینکه هرجایی ازم دفاع میکنه چیه پس ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه لازمه بازم چیزی رو توضیح بدم میدم. 

خیلی ممنون از همتون

سلام.

من نظر بهلول دیوانه رو تأیید می کنم.

متأسفانه شما خیلی ناشیانه عمل کردین و اگه الان بخواین از این سردرگمی خلاص بشین بهتره به توصیه دایی بهلول عمل کنی تا بیشتر از این بلاتکلیف نشی.

البته خودم حس خوبی به اون پسر ندارم و تقریبا مطمئنم که دیر یا زود متوجه میشی که این عشق از جنس عشق شیشه ای هست و شکسته شدنش حتمیه. ولی امیدوارم زود متوجه بشی تا بیش از این خودتو اسیر رهگذری نکنی که سهمت ازش دلتنگی و خرد شدن غرورته و سهمش ازت لگد کردن احساست و به بازی گرفتن دلت هست.

من دقیقا متوجه نشدم

خودش گفته شمارو واسه دوستی میخواسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

انصافا

عجب

من فکر کردم خودت اینو نتیجه گیری کردی

اصن کار درسی نکردییییییییی

فکر کنم راه حلت این تک بیته

من رشته محبت تو پاره میکنم

شاید گره خورد به تو نزدیکتر شوم

تا جایی که میتونستی تلاشتو کردی.دیگه رهاش کن.اگه خودش دلش تنگ شد و اومد طرفت که بهش فکر کن اگه نیومد هم که....☹

سلام 

خانم محترم قصد توهین بهتون رو ندارم

اما میشه به من بگید مذهبی بودن رو به چی میدونید؟

جسارتا کدوم پسر مذهبی اینجوری حرف میزنه کدوم پسر مذهبی میاد میگه من تورو واسه دوستی میخوام؟؟؟؟

دوما کدوم دختر مذهبی اینقدر راحت غرورشو زیر پا میزاره و اجازه میده یه پسر اینجوری خوار و کوچیکش کنه؟

یا شما آدم مذهبی نیستید ـ..یا آدم مذهبی ندید که خودتونو و اون آقا رو مذهبی میدونید 

کسایی مثه شما به بقیه اینجور القا میکنن که مذهبی ها هم هر کاری ازشون برمیاد 

وقتی میگی مذهبی ام یادت باشه کاری نکنی آبروی مذهبی ها بره ...

خواهرانه توصیم بهتون اینه که عزیزم بیشتر از این خودت رو کوچیک نکن 

شاید از این نظر من به سادگی رد بشی ولی بدون همچین پسری ارزش یه دقیقه فکر کردن رو هم نداره 

یا علی

خب با پیدایش کامنت جدیدت سه تا احتمال می تونه خودنمایی کنه.

احتمال اول اینه که اون توی یه زمانی می خواست عشق سابقشو فراموش کنه و به جاش یه عشق جدید بکاره و چرخ روزگار طوری ملق خورده که توجهش به شما جلب شده و کنجکاو شده که شما رو دورادور بیشتر بشناسه تا  شاید قلبش با زنگ دوم عشق وارد فاز جدیدی بشه ولی الان نظرش اینه که نیازی به عشق جدید هم نیست. یعنی فقط میخواد که اونو فراموش کنه و کسی رو جایگزینش نکنه. دلیلشم می تونه این باشه که ارزش عشق واسش سقوط کرده و از عشق زده شده.

احتمال دوم اینه که چون هنوز نتونسته اونو فراموش کنه, نمیخواد فعلا یکی دیگه رو به جاش بیاره, واسه همین همزمان که حواسش بهت هست, سعی می کنه خودشو پیشت بد جلوه بده تا زیادی بهش دل نبندی و وابستش نشی تا مبادا هنوز هیچی نشده, توی فکر و خیالت قرار عقد و عروسی رو بذاری و اسم بچه هاتو انتخاب کنی و...

و احتمال سوم هم اینه که چون قبل از اینکه واسه بدست آوردنت تلاش کنه, متوجه علاقه شما نسبت به خودش شده, این عشق واسش کم ارزش شده و با اینکارا میخواد خودشو از چشمت بندازه تا راهش ازت جدا شه و اگرم رفتاراش طوری هست که حس می کنی هنوز حواسش بهت هست, این فقط مربوط به حوزه کاری هست و نه بیشتر از اون.

اینکه کدوم یک از این احتمالات درسته و آیا احتمال دیگه ای هم می تونه وجود داشته باشه یا نه, جوابش پیش شماست. چون شما با همه ابعاد این داستان آشنا هستید و می تونید تحلیل بهتری داشته باشید. ولی در مجموع شما نباید بیش از این تابلو بازی دربیارید. چون هر چی بیشتر تلاش کنید, به معنی دست و پا زدن بیشتر در باتلاق هست و نتیجه معکوس داره.

پس بهتره که طوری عمل کنید که عادی باشه. یعنی نه جوری باشه که اون حس کنه داری روز به روز بیشتر وابستش میشی و نه طوری رفتار کنی که حس کنه ازش زده شدی. 

در این صورت, اگه قرار باشه اون پا پیش بذاره , به موقعش این اتفاق میفته و اگه نخواد پا پیش بذاره غرور شما بیش از این شکسته نمیشه.

پس اول منتظر حرکت بعدی  اون باش و بعدش مطابق با اون, حرکت بعدی رو بزن. 

سلام با توجه به چیزایی که شما خانم سوال کننده اضافه کردید میگم

به نظر خودتون این شناختی که دارین ازش کافیه؟ واقعا اون چیزی که فکرشو میکنینن هست ، ممکنه تو ذهنتون اون فرد ایده آل باشه ، زیر یک سقف برین باز هم همون فرد آیده آل میدونین. طرز تفکرشو میدونین چی هست اصلا به هم میخورین؟ خونواده تو  شکل گیری فرد خیلییی تاثیر داره.

 و یه چیزی هیچکس که نمیگه ماست من ترشه

سلام
چه آدم جالب و باحالیه
،،،،،،،،،،،     منم مث شما عاشقش شدم ! 😃

سلام خواهر نازنینم

نتونستم چیزی برات ننویسم

خواهر گل اینکه شما به خاطر تصورات مثبتی که از اون آقا داشتید(به قول خودتون همه چیزش با معیاراتون یکی بوده) احساسی پیدا کردید ..هیچی 

من اینو درک نمیکنم طرف اومده گفته شما رو برای دوستی میخواد!!!

خوب پس گزینه ی مذهبی بودنش که چه عرض کنم گزینه ی پاک  بودنش خط میخوره!!!

فکر کنم پاک بودن جز مهمترین معیاراتون بوده احیانا ...نه؟!

خوب حالا دیگه این آقا با معیاراتون خیلی فاصله داره

نمیخواید که صرفا به خاطر قیافش باهاش ازدواج کنید که مطمئنا این طور نیست

پس احساس الآنتون چه معنی داره؟!

میدونم احتمالا مدت زیادی بهش فکر میکردید و یه جورایی وابستگی ذهنی پیدا کردید و کلی تصور مثبت

ولی تورو خدا 

خواهش میکنم فدات شم خودتو گول نزن با زندگیت بازی نکن

تصوراتت رو بریز دور واقعیتو ببین 

امیدوارم زود فراموشش کنی

الآن تنها حسی که میتونی نسبت بهش داشته باشی حس عصبانیته همین

که البته ارزش همون رو هم نداره

به زندگیت برس

احساستو و پاکیتو بردار برای کسی که ارزششو داره و قدرشو میدونه و یه عمر زندگیشو باهات شریک میشه

امیدوارم خوشبخت باشی❤⚘

هر چند میدونم ک نمیخوادت 

اما راهی ک داری اینه ک ازش دوری کنی 

اومد سمتت ک اومد 

نیومد هم بی خیالش شو 

چیزی ک مشخصه اینه ک کشش از سمت شماست ن اون عاقا :/ 

و اینکه مگه چیکار کردی ک میخواسته تو رو از سرش وا کنه و چندین بار این اتفاق افتاده و تو رو از خودش رونده با روش های مختلف ! 

اون جملات عاشقانه نبوده 

اون جملات فقط بخاطر کوچیک کردنت بوده 

حرف گوش کن 

حرف گوش نمیکنی ، اخرم پشیمون میشی !!!!

جواب سوالاتم این میشه ک 

داره بازیت میده 

و هر بار تو دنبالش میری 

از پسره متنفرم 

رفتار شما هم پسندیده نیست ، یا ساده ای یا ... ! 

متاسفم ... 

از این دایره ، از این دور باطل ، از این بازی بیا بیرون !

حتی اگه بخوادت با بیرون اومدنت از این بازی دنبالت میاد 

اما مطمئنم نمیخوادت 

و مطمئنم کامنت و نوشته های منو نادیده میگیری !

هوووم 

دیگه حرفی ندارم 

امیدوارم همه مشکلاتتون حل شه 

باعی 😕👋

هعیییییییی:( دلم خونهههههههه خونننننن!!!!! خودمم میدونم راهم اشتباه بوده، میدونم از اولش نباید به رفتارش حساس میشدم ولی فکر اینکه نکنه خودشو در حد من ندیده که دیگه تلاش نمیکنه باعث شد این حماقت از من سر بزنه.... ولی حالا که درگیر شدم چیکار کنم ؟؟؟؟ اقایونی که آقا هستین و از خلقیات همدیگه اگاهید، میشه لطفا بگید چه اتفاقی افتاده ؟!؟!؟!  و بهترین کاری که الان میتونم بکنم چیه؟!  :(((((( 

ممنونم

ایشون از اول هم به شما علاقه نداشته و اتفاقا برعکس چیزی که گفتید که اون داشت رفتار های تابلو انجام میداد به نظرم شما زیاد تابلو بودید! و اون هم به نظرم کار خوبی کرده که سریعا گفته به شما که علاقه ای درکار نیست تا شما از این برزخ خارج بشید...

سلام

چرا اون پسر باید بیاد حرف گذشته خودش رو به شما بگه؟! شما چیکارش هستید؟!!

شما به بهانه فلان میرید دایرکت شخص و بعد انتظار دارید اون جا حرف دلش رو به شما بگه؟ رو چه حسابی باید به شما پیشنهاد ازدواج بده؟

احتمال نمیدید که شخص باید فکر کنه، سبک و سنگین کنه و بعد بیاد جلو؟

تو دانشگاه با ورودی های بالاتر کلاس داشتم و خانمی محجبه و بسیار مودب بهم نگاه میکرد و لبخند میزند. یعنی ایشون عاشق شده بودند؟ خیر هفته بعدش یا یکی دیگه ازدواج کرد.

شما از کلمه حجاب برای اثبات خودتون استفاده نکنید و آبروی بقیه خانم های محجبه روهم نبرید. 

مثل دختر محترم بشینید خونه پدرتون تا خواستگار بیاد.نه اینکه تو دانشگاه و ... شخصی رو دیدید وخوشتون اومد باید بیاد خواستگاریتون.

مثل شما مثل تحریم می مونه. مردم نشسته بودند و آمریکارو فحش و لعنت میفرستادن و ال سی دی و چوب بستنی وارد میکردن ولی بعد از تحریم به خودمون اومدیم و بسیاری از لوازم مورد نیاز رو خودمون تولید کردیم که شرکت دانش بنیان راه افتاد و شرکت های بزرگ خوابیدن! نفت و گاز میفروختیم و ال سی دی وارد میکردیم. مملکتی که به نام عدالت حضرت علی (ع) برچسب میخوره، باید شایسته باشه. یارانه یعنی حق تمام مردم. حالا نمیدونم چیکار دارن که فلانی پولدار هست و نیست!این فکر رو باید اوایل میکردن نه الان که جوونی که میخواد وام ازدواج بگیره؛ هزار تا مدرک و ...میخوان.

امیدوارم ربطش رو فهمیده باشید. هرکسی نگاهی کرد، شما به پای عشق و..نذارید. به پای خود ساختگی و اینکه حتما تو یه ویژگی شایستگی دارید که نظر ایشون به شما جلب شده.

فکر کنید و بعد عمل کنید تا مجبور نشید راهی رو که با دل رفتید رو با عقل برگردید.

متاسفانه الان وضع جامعه خراب و تا حدی سخت شده که مردم میترسن برن خواستگاری. چون از یه طرف عدم شناخت طرف و از طرف دیگه وضع اقتصادی و عدم تعهد طرفین هست.

پس توصیه میکنم به عنوان دختر محجبه، به سخن خداوند که فرموده: برای هر انسانی جفتی آفریده ایم، اعتقاد داشته باشید و در راه ترویج حجاب و چادر حضرت زهرا (س) تلاش کنید و نه اینکه عکس العمل بقیه رو زیر نظر داشته باشید.

ارادتمند.   یا علی

دوست عزیز از توضیحاتتون این طور برداشت میشه که ایشون هنوز نتونستن یا نمیخان عشق قبلیشون رو فراموش کنن و وارد یه رابطه احساسی جدید بشن و رفتارهای ضد و نقیض شون برای این هست که شما بیخیالشون بشید و حتما برای خودشون دلایل خاص خودشون رو دارن. توصیه میکنم روابط خودتون رو به صورت رسمی و حداقلی برسونید و ازشون دوری کنید چون در نهایت این شما هستین که بیش ترین ضرر رو از نظر احساسی  متحمل میشه. باور کن کسی که برای تو نیس حتی اگه خودتو به آب و آتیش بزنی بازم برای تو نخاهد بود ولی کسی که مال توئه رو کسی نمیتونه ازت بگیرتش. بزار اگه یه روز سمتت میاد در مقام معشوقش بهت نگاه کنه. بحث و جدل تو با اون بیجا و بی فایده هست و تو رو از جایگاهی که  باید باشی دور میکنه. 

سرنوشت و احساستو بسپر به خدا که هرچی مصلحتته برات رقم بخوره.

یا حق

 این حرف های به ظاهر زیبا و مثلا روشنفکرانه چیه آخه حجاب تن مهم نیست 😂😂😂😂😂😂عجب خیلی خیلی حرفتون خنده داره 😂حتی تصورشم برام عجیبه مثلا یه خانمی که با نوع پوشش ذهن و فکر همه ی عالم و آدم رو به خودش مشغول میکنه برگرده همچین حرفی بزنه که حجاب قلب مهمه

دوست عزیز این حرفا بازی با کلماته و لا غیر واقعا خودتون سبک سنگین کنید ببنید اصلا همچین چیزی میشه من نمیگم ادمای بد حجاب بدن یا دلشون پاک نیست و با حجابا فرشتن نه به هر حال یکی ممکنه کورکورانه و فقط از روی تقلید از بقیه با حجاب یا بی حجاب شده باشه اما هر کدومشون بلاخره باید با مطالعه و تفکر به اون چیزی که خدا گفته و مثلا همه قراره تسلیم دستوراتشون باشیم برسن

گر دایره ی کوزه ز گوهر سازند

از کوزه همان برون تراود که در اوست

موفق باشید

به نظرمن ازشخصیتت خوشش نیومده در مورد دوستی هم ناچار علاقه تورو دیده گفته یه پیشنهد بدم تا بفهمی علاقه نداره پیشنهاد دوستی داده بهت من خودم پسری بود برا دوستی میخاستم ولی همون هفته اول مثل شما گیرداد بهم برا خاستگاری و ازدواج و اینکه بیاد اول با پدر یا برادرم حرف بزنه ولی من برا ازدواج دوستش نداشتم چون خوشم نمیومد از رفتاراش خیلی سطحی و یه جوری بود مثل تو اویزون و یه طوری درکل حس کردم ثبات نداره و بچه گانس رفتارش همینجور سریع کات و حتی شمارمم سوزوندم چون خیلی خوشم نیومد ازش. خودمم فرد بدی نیسم مثل پسر کیس تو .معیارای هرکس و فردی که تو ذهنشه برا ازدواج فرق داره  . شما هم بهتره ذهنتو دیگه درگیرنکنی و برای اینکه طرف مقابل از سر اینکه مزاحمش داری میشی اذیت نشه بهت توهین نکنه بکشی کنار بری سراغ درسو زندگیت تا یه کیس مناسب خودت پیدا بشه برات . در ثانی رو رفتار و شخصیتت کار کن .  توهم هم در مورد داشته هات نداشته باش رو شخصیت و نحوه رفتارت تجدیدنظر کن . 

به به 😻 unknown 😻 

آنچه عیان است چه حاجت به بیان است

ضمن اینکه 

زمانی ک میخواین اینطور بحث کنین اسم برای خودتون بزارین 

( بحثتون هم خارج از موضوع پست هست و من دیگه کامنتی راجع به این مورد نمیزارم ) 

باعی باعی 👋

به اسماعیل ##

سلام برادر 
خیلی ممنون از لطفتون که وقت گذاشتین که بهم کمک کنین... (از همه ی دوستانی که وقت گذاشتن که منو راهنمایی کنن کمال تشکر رو دارم) 

به نظرم اتفاقی که افتاده حول احتمال اول و کمی هم احتمال سوم هست و ایشون از عشق کلا زده شده... و از طرفی هم علاقه ی من براش کم ارزش شده...

 راستش من به واسطه ی عشقی که بهشون داشتم و اینکه حدس میزدم این اتفاق افتاده باشه، خیلی تلاش کردم این ذهنیت در ایشون از بین بره و بتونن مثل گذشته حال خوبی داشته باشن و تا حدودی هم موفق شدم اما خیلی کم!(چون میگم! یه زمانی بهم نزدیک میشد و یه زمانی منو از خودش دور میکرد،،، و به خاطر همین تقریبا تغییری رخ نمیداد در ذهنشون) به هر حال با سبک سنگین کردن به این نتیجه رسیدم که از نظراتتون بهره مند بشم و تصمیم قاطع به فراموشی بگیرم... چون به قول شما اگه بخواد میاد! 

به یا زهـــــــــــــــــرا

دوست عزیزم، اینکه میفرمایید چطور یه پسر مذهبی میگه دوستی؟ این سوال خود من هم بود و اصلا به خاطر همین سردرگم شدم.... و بسیار احتمال میدادم که به خاطر این که میخواسته من ازش زده بشم این صحبت رو کرده... اصلا من هدفم از طرح این مسئله این بود که بفهمم چرا اینطوری رفتار کرده! و اینکه میگید چطور یه خانم مذهبی اینجور کاری میکنه... من فقط مبلغ یه پویش بودم و سرصحبت رو خود اون آقا باز کردن، اگه ایشون صحبتی نمیکردن من عمرا اگه پیام میدادم... یعنی اول و آخر من فقط یه تبلیغ کردم نه اینکه برم خودمو اویزون دایرکتش کنم... میدونم حتی این کارمم اشتباه بوده چون ایشون بالاخره احتمال وجود علاقه رو دادن ولی هرگز رفتاری از من سر نزده که کسی بگه مذهبی هارو بردی زیر سوال... بالاخره آدم با طرفش میشینه تو یه سری چهارچوب عرفی و دینی صحبت میکنه... 

خلاصه اینکه از همتون ممنونم و از همتون خواهش دارم برای ایشون دعا کنید که بتونه با عشق گذشته اش و مشکلات پیرامونش کنار بیاد چون خیلی داره اذیت میشه و اینو میدونم که تا خودش نخواد از دست کسی کاری برنمیاد اما خواهش میکنم براش از ته دل دعا کنین و برای منم دعا کنین که بتونم راحت فراموش کنم و درست تصمیم بگیرم...

از آقای نجفی هم خیلی ممنونم 

یاعلی 

سلام دوست گلم ، غصه هات را می فهمیم ، همه ی بچه هایی که برات کامنت گذاشتن می خان کمکت کنن و همه به طریقی درست می گن.

شما به قدرت خدا اعتقاد دارین؟ به اینکه خواست الهی بر هر چیز مقدره؟ به اینکه اگه محبتی در دل ما ایجاد می شه از طرف خداست؟ اینکه اگه دو طرفه باشه و به سمت حلال بره درسته؟ و اگه یه طرفه باشه امتحان ماست ؟ امتحان متانت و نجابتت، امتحان توکلت که خدایا هر چی ت می خای هر چی ت بگی؟ 

حاضرم قسم جلاله بخورم این دل شکستن شما برای اینه که بری سمت خدا ، عشق اصلی خداست ، یاد یوسف و زلیخا بیفت ، از ائمه کمک بگیر ، اربعین در پیش بگو یا امام حسین ت ببین چه ضعیف شدم چه سردرگمم شما کشتی نجات مایی این علاقه را در من سرد کن ، قلبم را از عشق خودتون و خدا پر کنید و هر زمان موقعش رسید یه مرد نجیب و که واقعا بهم علاقه داره و نیازی به همه بازی و التماس نداره نصیبم کنید.

خانومی زمام امور از دست ما آدما خیلی وقتا خارج می شه توسل به امام زمان بجویید، من برای آرامش قلبتون و عاقبت بخیریتون دعا می کنم، شمام برای تمام جوونان مثه خودتون دعا کنید.

آقای نجفی؟چه طور نظر یه پسر خیلی خوشگل رو که توهین به ما دختراست رو تایید کردید؟!...........اما نظر منو که با اسم یه دختر :))) گذاشته بودم و مخاطبم یه پسر خیلی خوشگل بود رو تایید نکردید؟!

یه پسر خیلی خوشگل!اصلا چرا ازدواج کنی؟!تاحالا با شصت هفتاد نفر بودی که...همینجوری پیش برو ان شاءالله به درجااات عالیییی در زندگیت خواهی رسید!

با توجه به چیزهایی که گفتی ، بنظرم بهتره بهش بی محلی کنی ! 

نه که بری بی احترامی کنیا ولی خب مثل قبل هم تحویلش نگیر و دورش نچرخ، اگه جایی بود خیلی اروم و بی تفاوت برو یه قسمت دیگه ، نگاهتو دنبالش نکشون، ارتباط چشمی نداشته باش و...   یه طوری که حس  نکنه بازم خواهانشی ! 

ببین یه بار غرورتو شکستی براش و خیلی رک زد نادیده اش گرفت.  دیگه بی محلی کن بزار خودش تکلیفشو مشخص کنه.  

یا میتونه حالشو خوب کنه و یا اینکه نمیتونه و" نمیخواد" که خوب شه ! که اگه اینطور باشه حتی اگه پالس مثبت هم بهت میداد بازم تو در اینده اذیت میشدی .الان گرمی نمیفهمی بعدا خیلی اذیت میشدی

پرستار عاطفی هیچ مردی هم نشو لطفا ! اون خودش باید حالشو خوب کنه.  ازین به بعدم توجه کردنا و نگاه هاشو برا خودت نزار و بی محلی کن.  یه مدت فکر میکنم شوکه بشه ازین بی محلیت و بعد یه مدت بخواد بیاد سمتت و سر حرفو باز کنه تا بفهمه چی شده.  به کارت ادامه بده بزار تکلیفش با خودش مشخص شه 

کسی که دوسِت نداره رو دوست نداشته باش...

چه دختر باشه چه پسر... 

از دوست داشتن های یه طرفه ضربه زیادی خواهی خورد....

سلام

بنظر منم اون اگه به شما ابراز علاقه هم بکنه برای فراموش کردن عشق قبلیش هست عزیزم مگه آدم هر روز عاشق میشه؟ اون یبار عاشق شده حالا اصلا بزار اونو فراموش کنه بعد بره سراغ بعدی

چرا ما دخترا آنقدر ساده ایم ای خدا

اون اگه تو رو بخاد خودشو تیکه پاره میکنه میاد نه که طاقچه بالا بز اره

یکی از دوستای منم با یه پسر دوست بود و بقول خودش خیلی پسره دوسش داشت ولی تابستون که دختره رفت شهر خودشون تا اول مهر که دوباره اومد پسره زن گرفته بود ههههه بهش گفتم پس چی شد اون که تو رو خیلی دوست داشت اشکش در اومد که تابستون نباید ازش دور میشدم اون تنها موند رفت زن گرفت یعنی هنوزم باورش نشده که سرکار بوده انقدر ما خنگیم گاهی وقتا

کامنتم تایید نشد !

به به unknown 

سلام

اسم شما پری یا پارسا باشه هیچ فرقی نداره ، ب دو دلیل گفتم اسم خودتون رو بنویسین 

۱. اینقدر رو نظرتون ثابت باشین ک با اسم خودتون بنویسید 

۲. بعضا بعضی کاربرا رو میشناسم و میدونم چطوری هستن ( بعضیا فقط میخوان دعوا کنن منم حوصله ندارم راستش ) 

و درمورد حرفتون هم 

شما ی اعتقاد داری منم ی اعتقاد 

اعتقاد شما مال شما و اعتقاد من مال من 

ب همین راحتی 

خدانگهدارتون 👋

سوال کننده ：

سلام.

منم فکر می کنم تشخیص شما درسته و یکی از این دو احتمال یا ترکیبی از اونا باعث به وجود اومدن وضعیت فعلی شده.

ولی یه چیزی که رعایتش از این به بعد براتون الزامیه اینه که رفتارتون باهاش عادی و در حد دو همکار باشه. 

چون اگه ازش دور بشید, فکر می کنه که موفق عمل کرده و تونسته خودشو پیش شما بد جلوه بده. و اگه بهش نزدیک بشید, فکر می کنه که باید بیشتر روی پروژه بد جلوه دادن خودش مانور بده و چه بسا کار به جایی برسه که غرورتونو با آر پی جی هدف قرار بده.

یه ضرب المثل اسماعیلی هست که میگه ""خوردن که از حد بگذرد, هیکل خیال بد کند ""الان ماجرای شما هم توی همین حول و حوش هست.

یعنی تا اینجا اون پسر متوجه علاقه شما به خودش شده و رفتارش هم به این دلیل و هم به دلیل داستان عشق ناکام قبلی از حالت تعادل خارج شده و اون ثبات لازم رو نداره. چه بسا اگه متوجه علاقه شما نشده بود, الان در حال بارگیری تلاش بیشتر برای رسیدن به شما بود.

پس بطور کلی, رفتار عادی و همزمان با اون, فراموش کردن اون پسر, می تونه ایده خوبی براتون باشه تا هم از فکر و خیال اون راحت بشید و هم اگه قرار به اقدام اون پسر باشه, خودش پیش قدم بشه و نیاز به این ماجراها نباشه.

خواهش می کنم. وظیفم بود.

ان شاء اله هر چی خیره برای شما و اون پسر پیش بیاد 

سعزیزم باتوجه به توضیحاتت توی کامنت
به رفتارهای این شخص توی پروژه کاریتون اصلا توجه نکنید ، اگه شما رو یک درصد دوست داشت اصلا دلش نمیومد بهتون بگه "من بهت علاقه ندارم" ،
علت اون غیرتی بازی ها هم اینه که روانیه و دوست داره شما فقط عاشق اون باشین (با این که دوستتون نداره ولی چشم دیدن رفتنتون به سمت پسر دیگه رو هم نداره)،
به هیچ وجه به این شخص محل نذارین، ازش دوری کنین ، ارزش خودتون رو بدونین

به قول آقای نجفی تا یکی رسما نیاد خواستگاری کنه ، هیچ فکر و خیالی نکنید حتا اگه عاشق پسره باشید، غرورتون از هر چیزی مهمتره
این نگاه ها و رفتارها پشیزی نمی ارزه😏


به شوگر ددی:

حرف شما موقعی درسته که این آقا اصلا کاری به کار این خانم نداشته، ولی با توجه به توضیحات سوال کننده این شخص یه آدم روانیه که دوست داره دخترا رو با نگاه کردن پی در پی عاشق خودش کنه

نظر دومی که خطاب به شما گفته شده من نیستم بحثم نمیخواستم کنم امیدوارم خدا همه مون رو کمک کنه و با نظر لطفش عاقبت به خیر بشیم

یاعلی

میگم اسم بزارید واسه همینه دیگه 🤷‍♀️

شما که باز روی حرف خودت هستی نویسنده جون!!

ببین  گل دختر، ما وقتی کسی برامون جذاب باشه و احساس بهش داشته باشیم کوچکترین نگاه و حرکت اونو حمل بر علاقه میذاریم!

میدونی چرا؟ چون ذهن و اعصاب مغز نسبت بهش حساس میشه ازاونجا که درون مون پرازاجساسه نگاه، لبخند و هرحرکت دیگه ای رو ممکنه اینجوری تصور کنیم ک فرد نسبت به ما داره!!!

خصوصا اقایون رو که اصلا نمیشه صرفا براساس نگاه قضاوت گرذ چون ذاتا بصری هستن و همه فوکوس شون روی چشمشونه و از اون اطلاعات  میگیرن

قکر میکنم اگر جن سال بگذره و یکم بزرگتر بشی و تجربه ات بیشتر بشه درک کنی و به این واقعیت برسی ...

یک پستی بود تو همین وبلاگ که دختره مثل شما عاشق استادش در دانشکده شده بود با اینکه استاده بهش جواب رد داده بود وکنفش کرده بود اما روش غیرت داشت و چند سال تو نخش بود ونمیذاشت با بقیه پسرهایی که خواستارش هستن رابطه برقرار کنه .اخرشم بعد جند سال علافی هیچ کارخاصی نکرد و اون دختر درسش تمام شد و و هیچ اتفاقی نیفتاد...اما  تهش فهمید استاده فقط یک ادم عقده ای بود که چون بهش ابراز علاقه کرده بود حسادت معمولی نمیذاشت با بقیه پسرا باشه همین!!! هیچ علاقه و هشقی هم نبود.....

نمیدونم پست عنوانش چیه .. کاش دوستان و اقای نجفی  عنوان پست رو یادشون میومد برات لینکش میکردن ....

الن شرایط شما دقیقا مشابه همون دختره  بنده خدا هست از اینجا رونده از اونجا مونده... نه ب کسی ک عاشقش بود رسید نه خواستگارها تونستن بیان طرفش...

وقتی ایشون هیچ اقدامی نمیکنه برای بدست اوردنت و خواستگاری نمیکنه ب حال شما چه فرقی داره؟ چه فرقی داره که غیرت داشته باشه یا نداشته باشه چه فرقی میکنه ک نگاه کرده باشه یا نکرده باشه 

اصلا چه کلاه ب سر چه سربه کلاه

غیرت داشتن و  نگاه کردن  اون اقا که برای شما همسر اینده  نمیشه. میشه ؟؟؟؟؟

هروقت اومد خواستگاری با خانوادش اونوقت بشین فکر وخیال کن

موید باشی

متناقض نمای جالبی بود. جدا از اون نمایی هم از وهم و پوچی احساسات و افکار جوانی و کاربرد دانشگاه ها در این زمینه!

بازهم از راهنمائی هاتون کمال تشکر رو دارم... 

به : ادرکنی یا زهرا، اسماعیل ##، آیدا.م، منوچ خان ،عشق سوخته، قدیمی و  دختر نخلستان 

ممنون که احساس منو درک کردید... 

ممنون از اینکه احساس منو درک کردید... در پروسه ی فراموشی به سر میبرم و خیلی داره سخت بهم میگذره... متوسل شده ام به امام جواد و چله ی دعای توسل گرفته ام... به دعاتون محتاجم 

خوشحالم که تصمیم گرفتی فراموشش کنی. درسته که فراموش کردن کسی که مدتها بهش توجه می کردی و دوسش داشتی و اونو شریک رویاها و آرزوهای قشنگت می کردی, سخته. ولی وقتی بدونی که اون اشتباهی وارد دنیات شده بود و عشقی که بهش داشتی, متناسب با ظرفیت مخزن دل اون نبود و خیلی خیلی بیشتر از ظرفیتش بود, تازه می فهمی که اون لایق عشقت نبود.

تازه از اون لحظه به بعد هست که حسرت روزایی رو می خوری که اونو دوسش داشتی و آرزشو داشتی. از اونجا به بعده که به حال اون روزات می خندی و خدا رو شکر می کنی که بیشتر اروز این کشش ندادی و تصمیم به فراموش کردنش گرفتی.

چون دوس داشتن کسی که تکلیفش با خودش مشخص نیست, وقت تلف کردنه. و زمانی می تونی روی عشق به یه نفر حساب کنی که بدونی داره واسه رسیدن بهت تلاش می کنه یا حداقل حس کنی دنبال راهی هست که بهت نزدیک بشه و حرف دلشو بزنه.

مرد آرزوهای تو اونی نیست که وقتی حس کنه دوسش داری ازت فرار کنه و ثبات رفتاری نداشته باشه, اونیه که واسه رسیدن بهت لحظه شماری کنه و دوس داشتنشو بهت ثابت کنه.

امیدوارم کسی وارد زندگیت بشه که لایق عشقت باشه و بتونه خوشبختت کنه.

اگه دوباره به راهنمایی نیاز داشتید, خوشحال میشم که بتونم توی کم شدن نگرانی یا ابهام تون سهم اندکی داشته باشم.

به منوچ، دل بریده:

سلام برادر خوبم
خیلییییییییییییییییی ممنون که با احساسات گذشتتون برای من پیشاپیش تجربه میسازید... 

به اسماعیل ##:

بله، واقعا حال وصف ناشدنی ای دارم... میدونم به شدت وزنم کم خواهد شد،،، هیچ انرژی ای برای فعالیت های روزانم ندارم... اشکام یه ثانیه بند نمیشه... اون زمان که بهم گفت بهم علاقه ای نداره و همه چیز برخلاف تصور من بود، انگار زیر پام خالی شد... با وجود اینکه یک سال از اون اتفاق گذشته اما انگار همین دیروز بود... هرموقع بهش فکر میکنم اشک تو چشمام جمع میشه. یک ساله شبا تا دو و سه بیدارم و همش به گذشته فکر میکنم که چرا؟؟؟؟ 

صبحا که از خواب پامیشم دلم نمیخواد چشمامو باز کنم، خیلی سخته! مثل کسایی میمونم که در حال ترک اعتیادن...
شاید باورتون نشه اما 6 ماه تموم گریه نکردم که کسی متوجه نشه چه اتفاقی افتاده، حالا تصور کنید آدم 6 ماه بغض کنه ولی گریه نکنه! مدتی بود که احساس میکردم تبدیل به سنگ شدم و احساسم یخ زده و مرده ام... همش فکر اینکه چرا این اتفاق افتاده، همش مینشستم با عششششق چهره شو طراحی میکردم، براش متن مینوشتم، شعر مینوشتم... خیلی دوسش داشتم و زندگیمم به پاش ریختم، اعصاب و روانمو گذاشتم پاش، ولی ندید!!!! دوستای خیلی صمیمیم که باخبر بودن بهم میگفتن تو واقعا خود خود مجنونی! ولی افسوس که الان حق النفسی به گردنم افتاده بابت اون همه عذابی که به خودم دادم! کاری به درستی و نادرستی عشقم ندارم، ولی میدونم خدا اونقدر بخشنده و عادل هست که همه ی اینارو پای وفاداریم به عشقم بذاره... خدا خودش میدونه هرگزززز به هیچ کس دیگه ای تو این مدت فکر نکردم...

اینکه میگین نظرم نکنه درمورد مردا بد بشه... 
داداش من، خیالت راحت! شاید اون در حق من بد کرده باشه ولی تموم تلاششو برای وابسته نشدن و فراموشی من کرد. خدا خیرش بده که مردونگی کرد و با وجود اینکه دستش برای هرنوع سواستفاده ای باز بود اما این کارو نکرد! کاری به کارای گذشتش ندارما! کلا میگم...

یه حرفی هم دارم با آقایونی که خیلی دوست دارن دخترا رو به خودشون جذب کنن! برادرای من... حال و روز منو ببینید، و هرگز این اشتباه رو نکنید! بخدا دنیا دار مکافاته! یهو به خودتون میاین میبینین دختری که دوسش دارین باهاتون همون کاری رو کرده که شما با یه دختر دیگه کردین... یهو میبینین چندتا دختر به خاطر شما خودکشی کردن، زندگی آیندشونو نابود کردن... بعد شما میمونین و یه عمر پشیمونی! اینکه بخواین به خودتون یا دیگران ثابت کنین جذاب هستین، زندگی یه دخترو سرمایه ی این کار نکنید! هرچقدر هم که جذاب باشین، وقتی نفرین یه دختر که به شما عشق پاکی داشته دنبالتون باشه دیگه مرد نیستین! نامردین! همین پسری که من دوسش داشتم از لحاظ ظاهر خیلی تک بود، خداشاهده این نبود که بگین چشمم ظاهرشو دیده و عاشقش شدم...بخدا کاملا اتفاقی دیدمشون چون من همیشه سرم پایینه و به هیچ پسری نگاه نمیکنم. ولی الان به جز عذاب هیچ احساس دیگه ای نداره! احتمال زیادی میدم که اونم به خاطر این اومده باشه سمت من که به دختر مورد علاقش بفهمونه یکی مثل من وجود داره و عاشقشه... تا بهش بگه آره همچین کسایی هستن و من بازم تورو خواستم(اینو از حرفاش فهمیدم... وقتی که کاملا اتفاقی فهمید که چهره اشو طراحی کردم، بهم گفت که طراحی هارو بهش بدم تا به دختره بگه کیا دوسش دارن...) اما متاسفانه من کور بودم و نمیفهمیدم... 

حرفایی که زدم درمورد خانوم ها هم صادقه هاااا! ماها هم اگه ناز و عشوه بریزیم و آخرش طرفو عاشق خودمون کنیم و بعدش بذاریم بریم همین بلا و بدبختی سرمون میاد! 

داداشای من... منم دل بریده ام! به خاطر اینکه به خودم مدیونم! به خاطر اینکه به خدایی که میخواد بهترین رو سر راه من بذاره مدیونم! 
هرچند که الان خیلی احساس تنهایی و پوچی میکنم اما به خدا نزدیک تر شدم و بهم ثابت شد که درآینده چقدر به عشقم وفادار خواهم بود! 

از همتون بابت دلگرمی هاتون ممنونم 
آقای اسماعیل ##، بینهایت ممنونم... اگر جایی نیاز به کمک داشتم حتما درخواست مساعدت میکنم از حضورتون 
سپااااااس
التماس دعا🙏🏻

از حرفاتون و وضعیتی که توصیفش کردین, کاملا مشخصه که تموم تلاشتون این بود که عشق واقعی رو تجربه کنین و حتی اگه جایی از روی سادگی یه کاری کردین, بازم صداقت و وفاداری رو در اولویت قرار دادین و سعی نکردین که با سیاست یا دورویی و چیزایی مثل این به وصال برسین.

حال فعلی تون طبیعیه و اگه جز این بود, نمیشد نتیجه گرفت که شما عاشق بودین. ولی بهتره از این به بعد برای اینکه وضعتون با سرعت بیشتری رو به بهبودی بره, یه تغییراتی توی زندگی روزمرتون ایجاد کنید که بتونه هم نشاط و شادی رو براتون به وجود بیاره و هم شما رو زودتر از این وضعیت نجات بده.

برنامه هایی مثل رفتن به پارک, رفتن به باشگاه, گردش های فامیلی , حرف زدن با بچه ها و خندوندن اونا, خوندن کتابهای مورد علاقه, رفتن به کلاس و آموزش مهارتهایی که تمایل به یادگیریشون داری, مسجد, دیدن فیلم, یادگیری فنون آشپزی و هر چیزی که به فکرتون می رسه و توی خوب شدن حالتون کمک زیادی می کنه, در خروج شما از این وضعیت خیلی مؤثره.

این خواهشو ازتون دارم که خیلی به گذشته فکر نکنید و حتما حتما به فکر ایجاد تغییرات مثبت و متنوع توی زندگی تون باشید تا هرچه زودتر از این حالت بیرون بیای و تبدیل به یه دختر پر انرژی و شادی بشی که آماده هست واسه کسی عشقشو خرج کنه که حداقل  براش تب کنه.

منتظر خبرای خوبتون هستم و مطمئنم اگه به صورت جدی به دنبال تغییر باشی, هم راحت فراموشش می کنی و هم هر شب واسه طلوع خورشید لحظه شماری می کنی.

هر چی بیشتر به فکر جایگزین کردن برنامه های متنوع و پر کردن اوقات فراغتتون باشید, بهتر می تونید با این موضوع کنار بیای و در نتیجه راحت تر و با دلایل منطقی و قانع کننده ای در مسیر فراموش کردنش قدم برمی دارید.

خواهش.

محتاج دعا

( اگه قابل باشم حتما برای خوب شدن حالتون و عاقبت بخیری تون دعا می کنم )

خواهر گلم اشتباه از شما بوده ! به نظرم خودت متوجه رفتارت نبودی و ایشون از رفتار شما فهمیده که بهش علاقه دارید و وقتی هم که به قول خودتون نگاه میکرده ، میخواسته عکس العملتون را ببینه ومطمعن بشه ! یا همون وقتی که گفتید باهاتون صحبت کرد اما چیزی نگفت ! و با این کارتون که اسمشو تو پویش ثبت نام کردید دیگه صد درصد مطمعن شدن و از خودتونم ک پرسیدن و دیگه همه چیزو کامل کردید ! ایشون به شما علاقه ای نداشتن و فقط میخواستن که به شما بگن که از فکرشون بیاید بیرون (همون صحبت کردنشونم فکر کنم میخواستن همینو بگن ولی صددرصد مطمعن نبودن و همین باعث شده که پشیمون بشن وچیزی نگن) شما دور ایشون باید خط بکشید! شما میگید که نکنه به خاطر حرف شما اینو گفتن؟؟!! نه خواهر من فقط شما راهی بهشون نشون دادید که راحتتر و بدون چشم تو چشم شدن و رودر رو بهتون بگن ! اگه شما را میخواستن مطمعن باشید حتی اگه جواب منفی هم میدادید بازم پیگیر میشدن و با یه جواب نه شنیدن کنار نمی کشیدن . پس حرف شما فقط باعث شده که ایشون بتونن راحتتر حرف دلشونا بهتون بگن ! و مشکل وبدی این ماجرا اینجاست که اگه شما روی ایشون زوم نمیکردید و کارهای دیگه مثل همون ثبت نام و... ، اگه شما را هم میخواسته با این کارهاتون ایشون را هم زده کردید !! به نظر خودتون با این رفتارتون ، اگه ایشون شما را هم میخواست پا پیش میگذاشت ؟؟! نه خواهر من ! چون ایشون و کلا آقایون موقع ازدواج دنبال یکی میگردن که با کسی ارتباط نداشته باشه و سنگین باشه ! و به نظر شما ایشون باید از کجا بدونن که شما اولین بارتونه و اولین باره که این کارو کردید ؟؟ منظورم اینه خب به نظرت فکر نمیکنه که شاید قبلا بارها وبارها باکسی بودید و خدای نکرده دختر سنگینی نیستید ! پس منطقی فکر کنید میبینید که اگه شما را هم میخواسته ، حق داره پشیمون بشه چون با رفتارتون اعتماد ایشون را سلب کردید! پس درگیرشون نباشید و از فکر ایشون بیاید بیرون که به نظر من البته ، هیچ فایده ای نداره و اگه شما بخواهید کار دیگه ای بکنید مطمعنا بدتر میشه و بیشتر از چشمشون می افتید. ! خوشبخت بشید .

پستی را که گذاشتم ، من فقط صحبتهای اولتون که سوال کرده بودید ونظر خواسته بودید را خونده بودم ولی الان دیدم که وسط نظر دوستان توضیحات بیشتری دادید و بیشتر ازاونی که اول گفتید باهاشون برخورد داشتید وصحبت هم کردید !! اما به هر حال نظر من همون بود که درپست قبلم گفتم . انشاا... که موفق باشید و بتونید تصمیم درست بگیرید !! و اینم درنظر داشته باشید که ایشون یه مدتی با کسی دوست بودن و الان درحال فراموش کردنشون هستن(یعنی دارن سعی میکنن فراموش کنن ) پس در این وضعیت ایشون مطمعن باشید اگه پسر مقیدی باشن تا مدتها به کس دیگه فکر نمیکنن و اگر هم با شما ارتباطی برقرار کنن ، بازم شما مطمعن باشید که چون خبر دارید که قبلا با کسی بودن و تو فکر وذهنشون هست شما در آینده به مشکل برمیخورید و همین دونستن موضوع ایشون برای شما میشه یه درگیری فکری بزرگ (الان براتون زیاد مهم نیست ولی مطمعن باشید بعدها مهم میشه بیش از اینی که فکرش را بکنید) !!!

سلام

به اسماعیل ##:

به لطف راهنمایی هاتون یکم بهترم برادر...

به توصیه های دلسوزانه ی شما و دوستان دیگه دارم عمل میکنم و خدا رو شکر نتیجه هم میگیرم :)

خیلی ممنون که واسم دعا میکنید... 

به غزال:

سلام ابجی گلم. ممنون از کامنتت 

خواهر همه ی حرف هات درسته ولی یه چیزی بگم! اگه دلیل ترس ایشون شاید اطلاع من از گذشتش باشه و قصدش پنهون کردنش از من بوده پس همون بهتر که علاقه دوطرفه نشد و ازدواجی صورت نگرفت !!!  :) 

صداقت باید دوطرفه باشه :)

سلام.

بانو دایانا ：

ممنون که ما رو در جریان وضعیت تون قرار دادین.

هرچی زمان بیشتری بگذره, حالتون به مراتب از الانم بهتر خواهد شد, چون توی این جور مسائل, وقتی علاقه ای به یه نفر پیدا می کنیم و اون علاقه ما رو از چند هفته تا چند ماه و حتی گاها چند سال با خودش درگیر می کنه, گذشت زمان یه چیز کلیدی هست و اینکه ما چه زمانی می تونیم یکی رو فراموش کنیم, ارتباط مستقیمی داره با اینکه چقدر با این موضوع درگیر بودیم و شدتش چقدر بوده.

هممون می دونیم که خیلی سخته که یکی رو دوسش داشته باشی و روزها رو به امید رسیدن به اون سپری کنی, ولی سخت تر از اون اینه که بدونی طرفت دوست نداره یا به هر دلیلی اینطوری وانمود می کنه تا اقدامی نکنه, ولی بازم اینا رو نادیده بگیری و همچنان به عشقیک طرفت ادامه بدی.

میخوام بگم همین که شما واقعیت رو قبول کردی و سعی می کنی به جای فرار از واقعیت, مقابلش بایستی و اصراری نداری که راه اشتباه قبلی رو ادامه بدی , نشون میده که شما درک درستی از محیط پیرامون خود و واقعیت های اطرافتون دارید و این می تونه اصلی ترین برگ برندتون باشه.

خواهش می کنم.

به "به سوال کننده":

ببخشید چطور مگه؟ :\

به اسماعیل ##:

خیلی ممنونم... سپاس از راهنمائی هاتون

فراموشش کن، بهش فکر نکن به مرور زمان فراموش میشه.

خواهان کسی باش که خواهانت باشه، مخصوصا که دختری.

بانو دایانای عزیز

من دوست داشتم یکبار دیگه در مورد این موضوع حرف بزنم و نظرتون رو(و البته هر کس دیگه ای که میتونه کمکم کنه)بدونم 

یکم شرایطم رو مفصل تر میگم،من بیست ساله هستم،با اعتقادات مذهبی و محجبه

چون اختصاصا بحث در مورد جنس مخالفه،در این مورد باید بگم که همیشه سعی کردم حریمی قائل بشم بین خودم و هر نامحرمی،حتی پسرهای فامیل و آشناها 

تو دانشگاه سرم به کار خودمه و با دوستای خودم معاشرت دارم و با پسرهای کلاسمون جز در مواردی مثل سلام کردن و مسائل درسی همکلام نشدم

حالا در کنار همه ی این ها

منم یه دخترم،دوست دارم دوست داشته بشم ،برام خیلی لذت بخشه اگه بدونم کسی دوستم داره،براش مهمم 

حالا از یکسال قبل،کم کم من متوجه توجه های همکلاسیم شدم

قبل از اینکه اون این جور رفتارهارو داشته باشه من اصلا متوجهش نبودم توی کلاس 

اونم تقریبا مذهبی هست (شناخت خاصی ندارم ازش ،طبق کلیاتی که دیدم ازش میگم)

 کم کم یه توجهاتی نشون داد،توجهاتی که هم میشه ازش برداشت کرد که بهم علاقه منده هم میشه گفت ممکنه با هر دختر دیگه ای اینطور رفتار کنه

مثلا یکبار به یه بهانه ی خیلی الکی اومد دایرکت و حرف زد البته یه مسئله ی درسی بود ولی طوری بود که آخرین شخصی که میتونست برا حل اون مشکلش بهش مراجعه کنه من بودم،و عملا کلی راه آسون تر پیش پاش بود

(البته یه نکته ی مهم،چند وقت پیش فهمیدم با دوستم هم توی تلگرام صحبت کرده،حتی خیلی راحت تر !در حد اینکه شما بشه تو و...،از محتوای چت هاشون اطلاع ندارم ولی میدونم شروع کننده اون بوده نه دوست من،اون روزی که اینو فهمیدم عمیقا حس کردم هیچ دوست داشتنی در کار نبوده و حرف زدنش با من هم بخاطر سرگرمی بوده)

در شرایطی که دیگه همه ی پسرای کلاس حد و حدودی که من بهش پایبندم رو میدونن و جز در موارد ضروری بامن هم صحبت نمیشن 

(الان تصورتون از من یه آدم درونگرا نباشه،من کاملا برون گرام😁)

بعد از اون فقط نگاه هایی که تو دانشگاه میکرد فکرم رو مشغول کرده،وقتایی که من نگاه نمیکنم نگاه میکنه چند بار به طور ناخودآگاه چشمم افتاده بهش و دیدم داره نگاه میکنه و اونم سریع نگاهشو دزدید

ولی هیچ اقدامی نکرده 

نه حرفی زده

نه حتی حمایت خاصی کرده از من

من واقعا احساس عشق بهش ندارم،بار ها به ته دلم نگاه کردم و دیدم اتفاقا رفتارهاش تا حدودی بچگانه س

به هیچکدوم ار رفتارهاش هم چراغ سبز نشون ندادم

هر وقت صحبت کردیم کاملا جدی و در قالب احترام جواب دادم

مسئله اینجاست که،الان بعد یکسال که گذشته حس میکنم اگه بفهمم هیچ احساسی نداشته ناراحت میشم

من بیشتر هدفم از نوشتن این ها این بود که راهی جلوی پام بزارین که اگه دوستم نداره من اینو هر چه زودتر بفهمم 

چون دوست ندارم یه مدت طولانی هی فکر کنم کسی دوستم داشته و بعد بفهمم نه همش الکی بوده😐احساس میکنم عزت نفسم میره زیر سوال

بخوام شفاف تر بگم،اگه هیچکدوم از این ماجراها اتفاق نمیفتاد اونم یه همکلاسی بود مثل بقیه و من حساسیتی نداشتم

ولی حالا که این توجهات رو دیدم،یجورایی برام مهمه بدونم سر کار نبودم 😐اگه بدونم دوستم نداره،ناراحت نمیشم که چرا این شخص منو دوست نداشته،ناراحت میشم از اینکه حس قشنگ دوست داشته شدنی که تجربه کردم کاذب بوده😐

ممنونم 

حال شما خیلی  خوبه،فقط میخواهی ثابت کنی قبلا عاشق پسری بودیه شما مشکل بنام عاشقی در حال حاظر ندارید  ،وقت کاربران را نگیرید،مطمئن مطمئن هستم خدا حافظ

به شیدا:

سلام ابجی گلم... خیلی خوشحالم که کامنتتو اینجا دیدم... 

خواهر عزیزم، کاملا احساستو درک میکنم و مخصوصا شرایطت رو به طور کامل تجربه کردم... 
اتفاقی که برای هردومون افتاده این بوده که یه نفر به شدت بهمون ابراز علاقه کرده و ما به دلیل دختر بودنمون خیلی احساسی برخورد میکنیم... فرقی هم که هست بین من و تو اینه که من قبل از اینکه این ماجرا ها پیش بیاد، ازش خوشم اومده بود و مرد رویاهام بود و هست!

ببین عزیز دلم... میفهمم حالتو میدونم اینکه میگی دوست دارم دوست داشته بشم یعنی چی... میفهمم وقتی میگی نگام میکنه چه حسی داری... منم دوست داشتم و دارم که جای اون دختری بودم که پسر مورد علاقم قبلا دوسش داشته،،، چون واقعا دوست داشتنش عزیزه و هرگز همچین علاقه ای رو جایی ندیدم... ولی کاریش نمیشه کرد! دوسم نداره و بارها اینو به انواع و اقسام روش ها مستقیم و غیرمستقیم بهم گفته...

اما اگه از منی که این همه تجربه های وحشتناک داره میپرسی باید بهت بگم که ذهنتو درگیرش نکن! چون:

اول از همه اینکه رفتار اون پسر تقریبا نشون دهنده ی اینه که قصدش ازدواج نیست! چرا؟ چون همونطور که همه ی دوستان کامنت دادن، پسری دختر مورد علاقشو به هیچ عنوان حاضر نیست که از دست بده... به هیچ قیمتی! البته اگه واقعا عاشق باشه! 
تو یه دختری که تا حالا سرت به کار خودت بوده و هیچ وقت هم با پسری ماجرایی نداشتی... پاکی تو، نجابت و آبروی تو درحدیه که هر پسری دوست داره زنش اونطور باشه که تو هستی... پس بینهایت قدر خودتو بدون... و هرگز کاری نکن که چیزی داشته باشی که به خاطرش حس کنی مثل قبل پیش خودت یا دیگران خوب نیستی. 

من عاشق اون پسر بودم، فکر میکردم اونم عاشقمه... چرا؟ چون مدت ها منو زیر نظر داشت و نگاه هاشم به حدی زیاد و طولانی بود که تقریبا همه ی دوستاش باخبر شده بودن... فرض کن! تا چند دقیقه وامیساد یه گوشه زل میزد بهم... خب آدم فکرش درگیر میشه!!! حالا رفته بود از پسرا دربارم سوال هم پرسیده بود که فلانی دختر خوبی هست یا نه؟ که حرفاش و چیزایی که پرسیده بود از طریق نامزد هاشون یا دوستاشون به من میرسید!!! یعنی هرکس دیگه هم بود مطمئن میشد که تا چند روز آینده میاد ازت خواستگاری میکنه! اما مشکل کجا بود؟؟ اونجایی که تموم رفتارش توی همین کارا خلاصه میشد... و اینکه یک سال گذشت و یک تابستون از من بیخبر بود! شما اگه پسر بودی، ترس اینو نداشتی که نکنه دختره تابستون براش خواستگار بیاد و ازدواج کنه؟؟ ولی اون این ترسو نداشت... 
عاشق نبود شیدا جان! دنبال کسی میگشت که باهاش حرف بزنه و در اختیارش باشه... کسی که براش مثل یه دوست باشه.
متاسفانه من از این که نمیومد حرفی بزنه ناراحت بودم و خیال میکردم میترسه یا خجالت میکشه یا اینکه منو درحد خودش نمیبینه... ولی بعد از دوسال دیگه سنگم به حرف میومد و یه جمله ی کوچیکم که شده میگفت... اما اون به هیچ عنوان حرفی نمیزد... همونطور که گفتم یه روز اومد که صحبت کنه و نشد... اما شناختی که حالا ازش دارم، پسری نیست که خجالت و این حرفا تو کارش باشه... حرفشو میزنه حالا به هر شکلی که هست!

خلاصه اینکه عزیز من اگه توجهی بهت میشه بذار به پای چیزی به جز علاقه... نگاه و رفتار جای حرف زدنو تو این یک مورد به هیچ وجه نمیتونه بگیره! 

من مدتها پیشش بودم، از همه لحاظ مراقبش بودم، به فکرش بودم، براش هرکاری بگی کردم ولی نخواست که منو اون برای هم باشیم...قصدش ازدواج نبود...  بعضی وقتها پسرا یا دخترا فقط میخوان رسیدن به یه فرد رو (مخصوصا یه فرد که به دست آوردنش مشکل باشه رو) تجربه کنن و به خودشون و معمولا به کسی که عاشقش هستن ثابت کنن که هنوز هم خواستنی هستن و هنوز هم جذابیت های خاص خودشونو دارن و هیچ هدف دیگه ای ممکنه از این نزدیک شدن نداشته باشن... 

چند روز پیش پیش روانشناسم بودم که شخصیت طرف مقابلم رو تنوع طلب تشخیص داد!!! 
اینی که میگی مذهبی به نظر میاد باید بهت بگم که طرف مقابل منم خیلی مذهبیه خیلی به اعتفاداتش پایبنده ولی نمیتونه با تنوع طلبیش کنار بیاد... و همین باعث شده که اعتقاداتش به حاشیه برن و فقط ظاهر رفتار و گفتارش مذهبی باشه! 

به قول دوستان خواهان کسی باش که خواهان تو باشه... ممکنه خیلی اوقات این رفتار مخ زدن باشه پس بهش اعتنایی نکن...

برای خودت معیار تعیین کن و همیشه در رابطه با هرکسی معیارسنجی کن... اگه یکی از معیارهای تو اینه که پسر باید چشمش پاک باشه، یا دل و جرات خواستگاری کردن داشته باشه هیچ وقت از این معیار هات چشم پوشی نکن... 
به خدا امیدوار باش و بدون که برای رسیدن به یه پسر پاک به چیزی جز نجابت و آبرو نیاز نداری و لازم نیست که کاری انجام بدی... خدا اگه صلاح بدونه خودش اون شخصو میاره سمت تو...

اگه کمک دیگه ای لازم داری یا در آینده لازم داشتی حتما اینجا بهمون بگو بهت کمک میکنیم خواهر گلم 

التماس دعا 
یاعلی 

به "به سوال کننده" 

سلام

حرفی که زدید کاملا با اطمینان بود... 
من یک ساله که درگیر آدمی هستم که از هر فرصتی استفاده میکنه تا منو از خودش دور کنه... از دروغ هایی که درباره ی خودش میگفت تا دروغ هایی که درباره ی خودم میگفت!!!!

شما چطور درباره ی شخصی با این اطمینان اظهار میکنین که عاشق نیستم و میخوام وقت شما و بقیه رو بگیرم؟؟؟  مگه دیوونم این کارو کنم؟؟؟؟ من دقیقا زمانی با این وبلاگ آشنا شدم که تا حد مرگ حالم بد بود و ساعت ها فقط به یه نقطه خیره میموندم! 

از زمانی که واقعا دیگه بریدم حدود پنج ماهی میگذره!  یعنی من پنج ماهه که همین حالو دارم... 
به من بگید که شما بودید وقتی که من شب امتحان تا صبح بیدار میموندم و فقط به این فکر میکردم که چرا این همه رفتار متناقض از خودش نشون میده؟ یا چرا به فکر خودش و آینده اش نیست و همش داره به خودش ضربه میزنه؟؟ شما بودید وقتی که من فقططط به خاطر این که دوباره دچار شکست نشه رفتم با دختری که ازش خواستگاری کرده بود صحبت کردم که نظر بدشو راجع به اون پسر که "عشق" من بود عوض کنم؟ حالا اون هنوز هم از این قضیه بی خبره... این کارو کردم که مبادا دوباره دل عزیزش بشکنه... مبادا یه لحظه ناراحتیشو ببینم... مبادا دوباره یه شکست رو تجربه کنه... مبادا مبادا مبادا....... 

یا زمانی که به بدترین شکل ممکن جلوی بقیه بهم توهین میکرد، تحقیرم میکرد،،، منو کوچیک میکرد ولی من سر سوزنی به روی خودم نمیاوردم شما بودید؟؟ 

من زندگی یک سالمو گذاشتم پای اینکه به قول دوستان ازش پرستاری عاطفی کنم! که بهش بگم من دوست دارم هرچند اگه تو منو نخواستی و فقط به بازی گرفتی منو... بهش بگم اشتباه نکن، تو هنوز دوست داشتنی هستی هنوز خیلیا حاضرن برای داشتنت سختی بکشن... یک سال نه تونستم راحت گریه کنم، نه حتی کوچیکترین جمله ی محبت آمیزی بهم زد که پای اون بمونم... اما موندم! موندم و تا جایی که میشد از ده ها کار اشتباهی که میخواست انجام بده جلوگیری کردم، و همه ی اینها زمانی بود که ذره ای ازش ابراز علاقه یا محبت نمیدیدم و بیشتر دعوام میکرد تا اینکه بهم ابراز علاقه کنه!!! شما بودید وقتی که بهم گفت برام با بقیه هیچ فرقی نداری؟! 

شما بودید وقتی که یک لحظه اخمش حال منو جهنم میکرد؟!؟! شما بودید وقتی که جلوی من از دختری حرف میزد که تازه ازش خواستگاری کرده بود با وجود اینکه من یک سال بود درگیرش بودم و به من اهمیتی نمیداد؟؟؟ 

تازه با کمک روانشناسم متوجه شدم که شخصیت تنوع طلبی داره و فقط برای عشق و حال اومده سمت من!  نمیدونم چرا با این اطمینان از چیزی حرف میزنین که باعث بشه دل یکی مثل من بشکنه! 

شما اگه عاشق کسی باشید که دایم داره به شما دروغ میگه و شما رو از خودتون دور میکنه هم تصمیم به فراموشیش میگیری درحالی که من تصمیم داشتم تا زندم کسی به جز اون تو قلبم نباشه! شما سراغ داری دختری رو که با این شرایط عاشق بمونه و به کس دیگه ای حتی فکر نکنه؟!؟! تاحدی حالم بد بود که آسیب روانی دیدم... حافظه ام به خاطر افسردگی که گرفته بودم ضعیف شده بود، هنوز هم ضعیفه! هنوز هم وقتی میبینمش عذاب میکشم... دیروز کتشو آویزون چوب رختی دفتر کرده بود، تا میتونستم نفسش کشیدم... ولی دیگه نمیخوام ببینمش... نمیخوام ببینم داره بهم میگه از زندگیم برو بیرون... نمیخوام ببینم احساسم کشته میشه، بهش اهمیت داده نمیشه... دوسش داشتم و هنوز هم ارزومه داشتنش... ولی نمیشه! داشتنش ممکن نیست! نه اون میخواد و نه خدا! شخصیت تنوع طلب به هیچ عنوان به یه شخص پایبند نیست! احساس من ضربه خورده، غرورم خاکشیر شده آبروم رفته... خیلی وقته که حالم از خودم به هم میخوره... تمام امید زندگی من بود و بعید میدونم کسی بیاد تو زندگیم که خوبیهای اونو یک جا داشته باشه ولی به رحمت خدا امیدوارم... دیگه چیکار باید میکردم تا یه عاشق نشون بدم که نمیدم؟؟؟ 

الانم که هنوز استعفا ندادم فقط به خاطر اینه که پشتشو خالی نکنم... شاید فکر کرده باشید که چطور ممکنه یه همچین آدم عاشقی انقدر سریع حالش خوب بشه... ولی باید بدونی که من پنج ماهه به خاطر حال خرابم تصمیم به فراموشی گرفتم اما نتونستم و همش دودل بودم... تا روزی که اینجا کمک خواستم... حالا از اون روزی که من با این وبلاگ آشنا شدم بیست روز میگذره... توی این بیست روز جهنم واقعی رو تجربه کردم...  وگرنه حال من الان شاید بهتر شده باشه و توی وبلاگم صبح تا شب چرخ بزنم که ذهنم درگیر نشه و بازم میشه ولی فقط خدا میدونه که من چه روزهایی رو پشت سر گذاشتم و دارم میگذرونم... 

صادقانه میگم... من واقعا عاشق بودم و هیچ وقت قصد ندارم دروغ بگم... دلیلی نداره!!!

اگه واقعا عشق نیست بهم بگین ناراحت نمیشم... بخدا خوشحال میشم... شاید واقعا احساسم کافی نیست...شاید واقعا بتونم رفتارمو عوض کنم و عاشقش کنم هرچندمیدونم به خاطر تنوع طلبیش این امکان اگرهم باشه آینده اش خوب نیست...

یاعلی 

 چند تا از کاربران، مثل بنده خدا ،منوچ خان،و  کاربران دیگه بهت گفتن ادامه نده پسره عاشقت نیست بیشتر شکست میخوری واقعا راست گفتن وقتی شرایط اینجوری شده چرا ادامه میدی عشق یک طرفه چه فایده ای برای شما دارد  تو هم خیلی بدبختی به خدا  هر آدمی داخل این دنیا یک عشق واقعی دارد تو باید بروی دنبال عشق واقعی خودت بگردی نه خودت داخل خانه حبس کنی ناله بزنی شب و روز  اینقدر ساده نباش پسره رفت به جهنم سیاه  تو دیگه چرا خودت بدبخت میکنی    باسه هیچ و پوچ 

سلام مجدد خانوم سوال کننده.

امیدوارم حالتون خوب باشه.

توی پاسخی که به اون شخصی دادید که گفته شما مشکل عاشقی ندارید, سه بخش توجه منو به خودش جلب کرد.

بخش اول ：

_از هر فرصتی استفاده می کرد تا شما رو از خودش دور کنه.

_ از دروغ هایی که درباره خودش می گفت 

_ تا دروغ هایی که درباره شما می گفت.

_به شما توهین کرده.

_ تحقیرتون کرده 

_ شما رو کوچیک کرده.

_ شما رونخواسته.

_ و فقط به بازی تون گرفت 

_ هیچ جمله محبت آمیزی به شما نگفته 

_ به شما ابراز علاقه و محبت نکرده 

_ بیشتر دعواتون کرده

_ براش با بقیه هیچ فرقی نداشتی 

_ اهمیتی به شما نمی داد 

_ تنوع طلب هست 

_ برای عشق و حال سمت شما اومده بود.

_ چنین شخصی به هیچ وجه به یه نفر پایبند نیست.

_ احساس تون آسیب دیده 

_ غرورتون خاکشیر شده 

_ آبروتون رفته.

بخش دوم ：

بعید میدونی کسی بیاد توی زندگی تون که خوبی های اونو یکجا داشته باشه.

بخش سوم ：

هنوز استعفا ندادی, فقط به خاطر اینکه پشتشو خالی نکرده باشی.

……………………………………………

در اینکه شما یه شخصیت صبور, عاشق, وفادار و مهربونی هستید, هیچ شکی برای من نیست. ولی آیا با وجود این همه ویژگی بدی که توی اون شخص هست, هنوزم معتقدید که کسی پیدا نمیشه که خوبی های اونو یکجا داشته باشه ؟

آیا هنوزم نمیخوای قبول کنی که یه بره هر چقد بخواد واسه گرگ دلبری کنه, بازم اون گرگ از گرگ بودن خودش فاصله نمی گیره و تنها فکر و ذکرش شکار بره هست برای سیر کردن شکمش ؟

آیا بازم دلیلی وجود داره که خودتو فدای اون کنی, در حالی که اصلا نمی تونی یه شخص تنوع طلب رو توی زندگیت قبول کنی ؟

آیا هنوزم میخوای پشت کسی باشی که از هر فرصتی استفاده کرده تا بهت پشت کنه ؟

واقعیتش, من کامنت شیدا خانوم رو زودتر از شما دیدم, ولی عمدا جواب ندادم و صبر کردم تا شما جواب بدید. چون می دونستم که همه چیزایی که به ذهن من می رسه و نمی رسه رو به خوبی بیان می کنید و پاسخ کاملی میدید (و همینطورم شد ) ولی تعجب می کنم چطور شما با وجود این پاسخ عالی, هنوزم میخوای توی بخش هایی از ماجرایی که واسه خودتون رخ داده,  خودتونو توجیه کنید تا ارتباط تون به طور کامل باهاش قطع نشه.

خواهر خوبم, از اینجا به بعد این اسمش نه عشق هست, نه حمایت از اون پسر. بلکه اسمش گول زدن خودتون هست برای فرار از واقعیت. برای اینکه الان که همه جای قلب شما به خاطر حرکات و رفتارای اون ترک خورده, نمیخوای این ترک ها کامل از هم جدا بشه و به زمین بیفته تا مبادا تصویر اون عشق بیش از این مخدوش بشه.

ولی به چه قیمتی ؟

به قیمت نابود شدن خودتون ؟

به قیمت اینکه بیش از این زندگی رو واسه خودتون حروم کنید ؟

به قیمت اینکه بیش از این,, لبخند رو از لبای خودتون محو کنید ؟

به قیمت اینکه اطرافیانتون و همه اونایی که شما رو دوس دارن, بیش از این از دیدن یه دختر شاد و پرانرژی محروم بشن؟ 

به قیمت کشتن احساس تون ؟

آیا ارزششو داره که هنوزم این کاخ عشق پوشالی سرپا بمونه ؟

اصلا قصدم از نوشتن این طومار این نبود و نیست که شما رو ناراحت کنم   . فقط دلم میخواد به خودت بیای.

اگه امکان مشغول شدن جای دیگه براتون فراهمه, هر چه زودتر استعفا بدید.

چون اگه قبلا اون پسر با خنجر به جونت افتاده بود, الان موندن شما مثل اینه که از همون خنجر واسه نابودی زندگیت استفاده می کنی, منتها فقط یه دستمال روی اون خنجر کشیدی و قطعا اون دستمال نمی تونه از ضربه زدن به خودتون جلوگیری کنه, فقط واسه لحظاتی خنجر رو پنهون می کنه.

براتون آرزوی سلامتی و شاد کامی دارم.

به "به سوال کننده "و اسماعیل ##:

سلام دوستان 

خیلی ممنون که همچنان برای من کامنت میذارید و احوال من رو جویا میشید... اجرتون با سیدالشهدا

راستش من منظورم از حرفی که به اون شخص زدم این بود که چرا عاشق نبودم؟؟؟ و میخواستم بگم که اشتباه کرده... 

وگرنه به هیچ عنوان از تصمیمم برنگشتم و مصرانه درحال تلاش برای فراموشیش هستم. 

اینکه هنوز استعفا ندادم هم اتفاقا همین امروز که خواستم برم استعفا بدم معاونت امور فرهنگی حضور نداشتن که استعفا نامه رو امضا کنم... وگرنه اونم بیخیالش شدم چون دیدم دارم از کسی حمایت میکنم که واقعا اصلا براش اهمیتی ندارم. به جاش رفتم مرکز سلامت روان درخواست همکاری دادم :)

سپاس و درود فراوان! 

لطفا تا از چیزی خبر نداره کسی نگه مطمئنم فلان و بهمان... 

یاعلی 

به "به سوال کننده " و اسماعیل ##:

سلام دوستان 

خیلی ممنون که همچنان برای من کامنت میذارید و احوال من رو جویا میشید... 

راستش من منظورم از حرفی که به اون شخص زدم این بود که چرا عاشق نبودم؟؟؟ فقط میخواستم بهشون بگم اشتباه میکنن و اصلا اینطور نیست که ایشون با اطمینان دارند صحبت میکنن... و هنوز هم از تصمیمم برنگشتم و مصرانه درحال تلاش برای فراموشیش هستم...

اینکه فرمودید چرا هنوز استعفا ندادم هم اتفاقا همین امروز که خواستم برم استعفا بدم معاونت امور فرهنگی حضور نداشتن که استعفا نامه رو امضا کنم. امروز قبل از اینکه کامنت شمارو ببینم با خودم گفتم دارم از کسی حمایت میکنم و سختی کارمو به جون میخرم که اصلا براش اهمیتی ندارم... 

فقط خواستم بگم تا کسی از چیزی خبر نداره انقدر با اطمینان حرفی نزنه... 

من تا آخر عمر لطف دوستانی که کامنت گذاشتن رو فراموش نمیکنم و ازشون متشکرم و مطمئنا از حرف هاشون نهایت استفاده رو میبرم... 

التماس دعا 

یاعلی 

راستی آقای اسماعیل ## اصلا دلیلی نداره از حرفاتون ناراحت بشم اتفاقا حرف های شما و همه ی دوستانی که کامنت دادن و دلداری دادن و راه و چاه نشون دادن کلی حال خوب بهم داد و منو قوی کرد... من قدرتمو مدیون شما ها هستم... 

سلام.

من متوجه منظورتون شده بودم. حتی تقریبا برام مسجل بود که اون شخصی که براش توضیح دادید کدوم کاربر بود. و علاوه بر اون می دونستم که چرا اون کامنت رو گذاشت و چرا گفت شما عاشق نیستید.

منتها چیزی که نظر منو به خودش جلب کرد, صرفا بخش اول حرفایی که توی کامنت قبل بهش اشاره کردم نبود, بلکه این مسأله برام سوال بود که چرا علی رغم اون مواردی که توی بخش اول گفتید, هنوز معتقدید  که کسی پیدا نمیشه که خوبی های اونو یکجا داشته باشه ؟ و چرا به خاطر اون استعفا نمیدید و همون درد و رنج قبلی رو این بار به یه شکل دیگه به خودتون تحمیل می کنید ؟

وقتی ما برای اولین بار یه مسیری رو اشتباه میریم, این قابل توجیه هست. و لی وقتی همون اشتباه رو به یه شکل دیگه ادامش میدیم, این اسمش اشتباه نیست, بلکه انتخاب خودمونه  .

احساس شما, ابراز علاقتون, عشقی که دارید, و قلبی که سرشار از محبت و وفاداری هست, باارزش ترین دارایی شماست و باید این دارایی ها رو با آگاهی کامل استفاده کنی تا صرف کسی بشه که لایق این باشه که عشق واقعی رو باهاتون تجربه کنه, نه کسی که یا متوجه نیست و یا به هر دلیل دیگه ای تمایل نداره متوجه ارزش شما بشه. 

نظر لطف شماست, من و امثال من وسیله ایم,  وقتی که خدایی به اون بزرگی و عظمت وجود داره که هر وقت اراده کنه, می تونه راه راست رو به سمت بنده هاش کج کنه, جایز نیست که ما قدرت مونو مدیون کسی غیر از اون باشیم.

امیدوارم روز به روز حالتون بهتر بشه تا به وضعیت مطلوب و عاااالی برسید.

هرچند به پست شما زیاد ربط نداره ولی حالا برعکسشم این اتفاق میفته ها همشم پسرا بد نیستن

دختر خانمی که به من علاقه داشتن اینقدر اصرار غیر مستقیم و چراغ سبز نشون دادن که درنهایت من رفتم بهش پیشنهاد دادم در صورتی که خودشم میدونست نه موقعیت ازدواج داشتم نه نیاز به ازدواج داشتم نه حتی رابطه، در نهایتم رد کردن.حتی اصرار هم کردم سه بار به خودش گفتم یه بارم از یکی کمک خواستم که بره بهش بگه بازم رد کرد و اصلا هم دختر خجالتی نبودن که بگم حتما از رو حجب و حیاشون بوده که چنین رفتاری کردن از این دخترا که وسط کلاس پا میشه میره تولد یه پسرو تبریک میگه در صورتی که گفتن بعضی حرفا واقعا برا من سخته و فقط میتونم بنویسمشون ولی با این حال بهش گفتم

اون کلا اخلاقش اینجوری بود که پسرا رو دنبال خودش بکشونه ولی یه چیزو اشتباه میکرد فک میکردی منم مثه بقیه پسرام :)

از اون آدمایی که مثلا توییت میزنه دارم از عشقت میمیرم بعد فردا دستشو تو دست یه آدم دیگه میبینی. و مطمئنم عاشق نبود مشخص بود از این دخترایه  که همیشه یکیو رزرو داره.

حتی همینجوری سرسری هم بهشون پیشنهاد آشنایی ندادم با اجازه و آگاهی خانواده خودم بود و اولشم قبول نکردن و راضیشون کردم در صورتی که اگه هدفم دوستی بود با اولین اشاره بهش پیشنهاد میدادم


دوستم میگفت یا میخواد بازیت بده یا شایدم منتظره تا بری مخشو بزنی منم تو عمرم چنین کاری نکردم :|
خانواده هم بعد از این چیزا و کارای دیگه گفتن نمیشه.

جواب منفی دادن ایشون خیلی خیلی برام اذیت کننده بود از یه طرف دیگه همین دختر خانم همزمان با این موضوع با یه نفر دیگه هم ارتباط داشتن خنده داره واقعا به یکی بگی عاشقشی ولی تو بغل یکی دیگه باشی، و اینکه قبلا هم چنین اتفاقی افتاده بود ینی به یه پسر دیگه به همین شکل ابراز علاقه کرده بودن و با هم رابطه داشتن، فهمیدن اینا برا یکی که شما کل زندگیش شده باشین ینی مرگ احساسش ینی کافیه که کل زندگیشو عوض کنه کافیه که کل باوراشو خراب کنه واقعا تاثیر بدی تو روحیه ام گذاشته تو خودم شکستم ولی نذاشتم حتی دوستام و خانوادم بفهمن بعدشم جوری وانمود میکرد که همه فک میکنن من دلشو شکستم در صورتی که اصلا اینجوری نیست من دیگه هیچ حسی بهش ندارم گناه که نکردم ازش خوشم نمیاد همین.

اگه میبینید پسری تو خودشه مثه خودتون نیست راحتش بذارید برید دنبال یکی مثه خودتون اصلا برید با همون دوست پسرتون ازدواج کنید همونا براتون میمونن اگه فهمیدید کسی دوستون داره سادیسم نگیرید اگه میدونید برا طرف مقابلتون مهمه که اگه بفهمه با کسی رابطه داشتید کل زندگیش بهم میریزه عشقو نیارید تو دلش بعد بهش بگید اگه خودتون قلب ندارید نیاید بشید اولین کسی، نیاید احساسشو به بازی بگیرید دلشو زنده کنید بعد احساسشو بکشید. خیلی برام سخت بود تقریبا دو ماه حالم خوب نبود خداروشکر بهتر شدم فراموشش کردم. سخته تجربه اولت باشه ینی بهت تحمیل کنن و احساستو صرف یه آدم اشتباهی کنی.


خلاصه که آقا پسرا دخترا خیلی زرنگ تر از چیزی که فکرشو بکنید تشریف دارن دیگه به هیچ دختری اعتماد نمیکنم اون دختره هم خیلی ادعا میکرد عاشقه ولی بیشترین آسیبو از طرفش دیدم گول حرفا و ظاهر آدما رو نخورید خیلی راحت تر از چیزی که فکرشو بکنید میشه دروغ گفت میشه دل آدما رو شکست من واقعا اذیت شدم واقعا آسیب دیدم سر این موضوع. بعدش انگار یه چیزی تو وجودت بیدار شده که نمیذاره آروم باشی و اذیت کننده اس تمرکز نداری حواست سرجاش نیست و کلا حس خوبی نیست :(

الانم یکیو دوسش دارم شایدم از اون حسای اشتباهیه که بعد از یه شکست به وجود میاد ولی هرچی هست فقط حالم با اون خوبه میشه اصلا هم برام مهم نیست بقیه چی میگن مهم اینکه که دلم باهاش آرومه.

تازه اومدم