خانواده برتر

سلام 

به نظر من فرهنگ از اقتصاد مهم تره ... من دلایل خودم رو میگم ...؛

گاهی اقتصاد یک کشور حالا چه در سطح کوچیک یا بزرگ دارای مشکلاتی میشه ولی کل سیستم اجتماعی یک کشور را مختل نمی کنه و یا حداقل با یک مدیریت خوب اثرات بد اون رو حداقل می کنن ... اونم با مشارکت مردم اون کشور ... ، وقتی کارهای کوچیک و یا پر زحمت برای بعضی جوون ها عار هستش ، وقتی زحمت نکشیدن و یک شب همه چیز رو به دست آوردن میشه هنر ، وقتی تجرد و تنبلی که مذموم ترین چیزهاست توی دین ما میشه عادت و قبحش میریزه و ارزش کار میره کنار ، وقتی خودمون رو به اون راه میزنیم همین میشه که جوون ازدواج توی سنین اوایل جوونی رو از بین رفتن خوشی ها تلقی میکنه و تمام هنرش این میشه که از جلوی دبیرستان دخترونه با موتور همراه دوستش رد بشه ... این جوون نیاز داره ... چرا کسی بهش لااقل از این جهت که نیاز داره حق نمیده ؟ ... یا دختر خانما با آرایش های اون جوری و اون سر و وضع ... . 

من متوجه نمیشم بعضی ها چرا میگن ازدواج برای این ها زوده ؟ ... دختر بازی عیبه ... هیچ قید و بندی با آقایون نداشتن عیبه ... ریختن قبح تجرد عیبه .... تن پروری عیبه .... ازدواج رو محدودیت دونستن عیبه ... بی اعتمادی عیبه ... به ازدواج به چشم معامله نگاه کردن عیبه .... 

زن و مردی که باید به خاطر خداوند دست همدیگه رو بگیرن و با عشق و با همه ی وجود به خاطر بندگی خداوند و میل فطری و طبیعی شون ازدواج کنن چرا این همه مهریه و حق طلاق و این حرف ها هست ... ؟ 

این یعنی تو که داری میگی ازدواج زود بی کلاسیه الان بچش بی اعتمادی رو .... فکر کردی همه این همه قدرت خویشتن داری دارن ... جوون اون موقع که نیاز داشت میتونس با شما زندگیش رو بسازه ، نیازهاش تامین بشه ، زندگی با نشاطی داشته باشه .... الان به یه وضعیت مشخصی از نظر مالی رسیده جواب شما رو که میگفتی ازدواج زود بی کلاسیه رو این طوری میده که اون موقع که نیاز داشتم کسی کمک من نکرد ... الان نه دیگه حوصله ازدواج رو دارم نه اون رو ... چرا اون موقع منو نمیخواست ... الان پول من خوب شده ... یا به خاطر فرهنگ غلط اسیر پول بابای شما میشه .... یا تفسیرش از زیبایی یه خانم آرایش های اون جوری و سر و وضع اینجوری میشه ... یا این که بعضی از این دختر خانم ها رو میبینه توی خیابون میگه چطور این بشه مادر بچه هام ... ؟!

الان دایی خودم 35 سالشه ... خونه و ماشین داره ... پس انداز خوب ... بسیار باخلاق .... ولی اگه دوروبری هاش به فکر ازدواجش نباشن 100 سال دیگه هم ازدواج نخواهد کرد ... نه این که بدش بیاد ... ولی خیلی سرده نسبت به ازدواج ... . 

جوونی که حاضر بود همه کاری واسه زندگیش اگه اول جوونی ازدواج میکرد انجام بده ولی الان ازدواج کردن و تلاش کردن برای زندگی خودش و خانمش رو ببخشید مفت خوری و این حرف ها ... میگه چرا من دربیارم و اون بخوره ... اونم باید کار کنه ...؟   

وقتی در جامعه ی ما به عنوان یک جامعه اسلامی حتی بعضا در بین خانواده های تا حدودی مذهبی تر هم مد و مدگرایی رسوخ کرده .... عمل های زیبایی و عمل بینی و عمل های گوناگون عجیب و غریب که شاید این قدر که توی کشور ما وجود داره جای دیگه ای به این رونق نباشه ... چرا در بین جوون ها این قدر زیاده ؟

جوون هایی که براشون در یک جامعه ی اسلامی هیچ راه کوچیک و بزرگی به عنوان راه در رو غیر از ازدواج پیش بینی نشده ... دلیل این که این همه عین یه چلوکباب از کنار دست روح گرسنه ی همدیگه عبور میکنن چیه ... کجای دین ما اثری از گره خوردن ازدواج توی شرایط اقتصادی بد به چشم میخوره ... الان که باید کوتاه بیاییم از دختر و پسر به خاطر این وضعیت اقتصادی که لااقل ازدواج مون به تاخیر نیفته ... انگار ساخته شدیم که مدام از همه چیز ایراد بگیریم و این و اون رو مقصر جلوه بدیم ....

 مطمئن باشید خیلی از این ها که میگن به خاطر شرایط بد اقتصادی ازدواج نمی کنیم شرایطی که انتظار دارن داشته باشن خیلی از اون حداقل معقول برای ازدواج بیشتره ... منتها یا این جور براشون جا انداختن ... یا اون آقا پسر سراغ از ما بهترون میره و انتظارای زیاد داره .... یا خونواده ها بیخود بعضی چیزها رو مد کردن که این جور پا در هوا بمونن ....  

حرف دین : گره زدن ازدواج به مسائل اقتصادی الزام شرعی ندارد.

دین ما وقتی اون همه گناهان اخلاقی رو نهیب میزنه میگه حتی به اون نزدیک هم نشین مطمئن باشید آسون ترین راه ها رو برای ازدواج گذاشته ... میخواسته جامعه ی من و شما حفظ بشه ... نه این که اون قدر ازدواج ها به تاخیر بیفته که این همه بی اعتمادی به وجود بیاد ... الان دختر خانم خودش داره میگه من خودم خونه دارم، وضع مالی بدی هم ندارم، پس چرا خواستگار ندارم ... ؟ این یعنی فرهنگ غلط ... این یعنی بی اعتمادی زیاد

ازدواج باید زود باشه ... به قول یکی که میگفت دختر و پسر اول جوونی عین دو تا خشت پرملات هستن ... یه کم که گذشت دیگه ممکنه نچسبن به هم این دو تا خشت ...

همین جوون که در اوج طراوت و نشاط میتونس عین کوه و یه حامی پشت زندگیش وایسه ... البته بستگی به اون پسر هم داره ... اگه تجرد خوب و پاکی داشته الان فقط با یه حس شکست خوردگی میاد وظیفه ی دینی خودش رو انجام میده اونم پس اون طراوت اول جوونیش رو نخواهد داشت ... دیگه من مشکلاتی که از نظر زندگی زناشویی به خاطر همین مد بودن سی سالگی درگیرش میشن رو نگم ( چون دقیقا از نظر ( ج ) به نظرم برعکس هم میشن ... خانم تازه موتورشون روشن شده .. آقا تازه پارو از روی کلاچ برداشته ماشین رو خاموش کرده زده کنار برای یه کم استراحت ... تازه اگه استخوان بندی ماشین با بنزین تقلبی به نریخته باشه ) 

همین خانم چند سال دیگه میاد میگه من همه چیز دارم ولی همدم ندارم ... ( با احترام به خانم هایی که اصلا خواستگار نداشتن یا واقعا با دلایل معقول خواستگار مناسب نداشتن ) . 

وقتی یه دختر خانم به خاطر جهیزیه که بیخودی واجب عینی شده توی دینمون از پاسخ به سومین نیاز حیاتی بشری خودش بازمونده ... این یعنی فرهنگ غلط ...

وقتی طلاق در بین بالاشهری ها سرسام آور بالاتره ... این یعنی همه چی پول نیست ... دو نفر اگه زندگی مشترک و مسئولیت و همسرداری ندونن چیه ... میلیاردر هم باشن همینه وضعیت ...

فرهنگ یعنی تو که میدونی وضعیت اقتصادی کشورت اینجوریه ... مردم خودت توی تنگنا هستن پس چرا باز گرون فروشی .... چرا احتکار ... چرا مکیدن شیره ی جون این ملت ... 

این ها اگه این قدر که جلوی دختر پسرهای دور و برشون توی جامعه کلاس میذارن واسه همسرشون میذاشتن و اهل تشکیل زندگی بودن الان نه وضعیت ازدواج این بود نه وضعیت طلاق این بود نه آمار عمل های عجیب و غریب و نه کلی کارهای دیگه ....

شاید اکثریت قریب به اتفاق خانم ها و آقایونی ( مخصوصا خانم ها ) که خودشون و جون شون رو دست تیغ جراحی و اینا میسپرن ... اگه زیبایی و تفسیر افراطی از اون این قدر بها داده نشده بود این کار ها رو نمیکردن  .... همین گزارش شبکه خبر رو نمیدونم دیدید یا نه ... صادقانه خانم ها خیلی هاشون میگفتن برای جلب توجه جنس مخالف این عمل های بینی و گونه و لب و این چیزها رو انجام میدادن  ... 

ممکنه بعضی خانم ها بگن برای دل خودمه ... ولی ناقلا بچه گول نزن ... اون دلت زمانی خوشحال میشه بعد از عمل و آروم میگیره که متوجه توجه و نگاه آقایون بشی ...  

( پیکر تراشی رو کجای دلم بذارم .... انگار بت هستن )