خانواده برتر

سلام

من آدم سخت گیری هستم ...

شرایط و ضوابط انتخاب و ایضاً خطوط قرمز

1- قد حداکثر 150

2- وزن حداقل 150 (دلیل داره)

3- ترجیحاً خنده رو و شاد (قابلیت خندیدن به جوک های بی مزه و محتوای بنده را داشته باشد و در برخی موارد از شدت خندیدن غش کند تا مطمئن شوم که جوک ایراد فنی ندارد).

1-3- آزمون این مرحله بصورت شفاهی و در مدت زمان 15 دقیقه توسط شخص خودم انجام می شود ( اگر خنده رو نیست باید تشخیص بدم پتانسیلش رو داره، خودم بعداً میارمش تو خط).

4- آشپزی در حد پیر زن 70 ساله!

1-4- آزمون بصورت عملی توسط یک پیر زن خبره که حداقل 40 سال برای 10 سر عائله آشپزی انجام داده باشد و مورد تایید اینجانب باشد انجام خواهد گرفت.

5- آزمون عقیدتی بصورت شفاهی پس از تایید شدن بندهای 3 و 4 انجام خواهد شد.

6- شرایط سنی برای داوطلبان دارای مدارک آشپزی از آموزشگاه های معتبر و دارندگان مدرک مهارت های هفتگانه ICDL مد نظر قرار نخواهد گرفت.

تذکر1 : چنانچه در هر مرحله از گزینش و انتخاب مشخص شود مدارک ارائه شده در بند 6 معتبر نبوده و یا پس از تاریخ اولین دیدار و خواستگاری صادر شده اند به مدارک ترتیب اثر داده نخواهد شد و در هر مرحله از گزینش داوطلب از ادامه مراحل منع خواهد شد.

 تذکر2 : چنانچه در هر مرحله از انتخاب و گزینش مشخص شود (محرز شود) داوطلب حائز شرایط بندهای 3 و 4 است، سایر بندها کن لم یکن تلقی شده و این دو بند ملاک انتخاب قرار خواهند گرفت.

تذکر3 : داوطلب بومی به کسی اطلاق می شود که حداقل 2 ساعت در روز در آشپزخانه حضور فعال داشته باشد (هر چند هیچ امتیازی نخواهد داشت چون ممکنه فقط به یخچال سر زده باشد).

با آرزوی موفقیت برای شما

سلام

عااالی بود یعنی. من عاشق این مدل مردهام. تمام بندها بنظرم درست و بجاست. به این میگن مرررردددد‎:)‎

امیدوارم بهترینها نصیبتون بشه، خیلی خوشحال شدم دیدم هنوز وجود دارن مردهای قاطع و درعین حال منعطف.

با حرف اول رز هم موافقم. اصلا دوس ندارم عکسمو بدم کسی ببینه. بنظرم یک نوع توهین هست به دختر.

سمیه خانم نگران نباش. ان شاالله خدا یه همسری نصیبت میکنه که همممه ی این روزا و خاطراتشو فراموش میکنی خواهری‎:)‎ از ته قلبم برات آرزوی خوشبختی و مزدوج شدن میکنم‎:)‎

آقای ملانصرالدین، حقا که ملانصرالدین هستین...مردم از خنده بخاطر شرایطتون

عزیزم اینقدر ناامید نباش . به خدا توکل کن و یکم اراده داشته باش

برادر سفارش بده .

همه خوبیهارو با هم میخوای دیگه

سلام دوباره‎:)‎

چرا بعضی(!!!) از دخترا حس میکنن الان خواستگاریشون اومدن که دارن از پسرا عیب و ایراد میگیرن که عقیده ت فلانه و بساره و...؟؟؟!!!؟

بابا هر کسی داره نظرشو میگه دیگه. اینقد سخت نگیرید.

آره قبول دارم بعضی نظرها عاقلانه تره. ولی در کل مهم اینه که درو تخته باهم جور شن. پس یکم آزادی فضا ایجاد کنید. اینو با آقایون محترم هم هستم! کسی باایراد گرفتن تو نظرات اینجا نمیتونه کل جامعه رو تغییر بده. پس اگه میخواید فرهنگ سازی کنید از خواهر و برادر و پدرومادر و عمو و عمه و خاله و...شروع کنید

سلام

مرد حسابی انصافا به دانشگاه محل تحصیل دیگه چه ربطی داره؟

و همچنین روح اموات این جمع نورانی را

تشکرجات، ممنونات

:-)

بسی رنج بردم در این سال سی                      چه کنکورها و آزمون ها دادم، الکی!

یک بند هم جا افتاده ...

سلایق افراد متفاوته، یاد بگیریم به سلیقه دیگران احترام بگذاریم! :-)

بله!؟ ... کی بود گفت بند "پ"؟ ... دیگه نشنوم کسی از بند "پ" حرف بزنه!!!!

فعلاً دارم دوران نقاهت عمل کلیه رو می گذرونم و منتظر جواب سی تس اسکن مغز هستم، دو ماه دیگه هم باید برم برای انجام آزمایش های عمل قلب باز! اگر عمرم به دنیا بود و از زیر تیغ جراحان زبده کشورمون جان سالم بدر بردم، باید یک فکری به حال پرداخت هزینه های درمانی بکنم. با یک حساب سرانگشتی اولین آزمون حدود 3 تا 4 سال آینده برگزار خواهد شد (ملتفت هستید که برگزاری آزمون هزینه داره)، تازه اگر شانس بیارم و اون پیر زن هفتاد ساله تا اون موقع زنده باشه!  

الانم هر چی فکر می کنم یادم نمیاد قرص های فشارم رو کجا گذاشتم! نمی دونم قرص های آلزایمرم خوردم یا نه؟

تا حالا تو یک پست اینقدر کامنت نزاشته بودم (فک نزده بودم) همشو اگر جمع کنی دو زار نمی ارزه، ناپرهیزی کردم، یکی نیست یه لیوان آب بیاره؟ بابا گلوم خشک شد.

سلام

طبق موازین سایت و با مشورت با مدیر سایت تنها راه ارتباطی سالم رو ایحاد وبلاگ در بیان دونستم

 آدرس وبلاگم در <بیان > رو قرار دادم برای راهنمایی بیشتر صفحه مربوط به (تصحیح برداشت اشتباه در مورد طرح آشنایی بیشتر بین کاربران) رو مطالعه کنید.

قیافه اش به دلم بشینه و اینکه دختر هنرمندی باشه یعنی یک هنری داشته باشه قبل ازدواج حالا خیاطی باشه نقاشی باشه عکاسی باشه آشپزی باشه یا هر چیز دیگه ولی یک هنری داشته باشه.

آدم با حوصله ای باشه، مادیات رو دوست داشته باشه ولی همه چیزش نباشه، تحصیلاتش اصلا برام مهم نیست ولی اگه مهندس بود نخواد بیرون کار کنه، اخلاقش نوع نگاهش به دنیا برام مهمه، مثلا خیلی اهل مطالعه و کتاب نباشه وسواس نداشته باشه، من خودم مذهبی و انقلابی ام ولی اعتقادات طرف رو خیلی سخت گیری نمیکنم ولی خونوادم میگن چادری باشه، و بیشترین دلیلی که دختر ها رو رد کردم این بوده که خیلی هاشون فمنیست هستن و بیشتر میخوان مرد باشن تا زن

سلام وقتتون بخیر.من خانمی هستم که در هر مکانی حضور دارم فورا ازمن خواستگاری میشه.و به جرات میتونم بگم خواستگارانی دارم ک بسیار مصمم هستن و چندین ساله در تلاشن و شرایط عالی هم دارن اما من چون فعلا امادگی اداره کردن زندگی بصورت مستقل رو ندارم نمیتونم به این مسئله فکر کنم. بگذریم... 

درواقع من اومدم که خدمتتون عارض بشم من یه دختر کاملا معمولی هستم.چه از نظر ظاهر چه از نظر وضعیت مالی.حالا من چه ویژگی منحصر بفردی دارم که از نظر افراد جذاب هستم؟؟ من چادری هستم اما خشک مذهب نیستم.در عین چادری بودن فوق العاده خوشتیپ هستم. با همه افراد فاقد از در نظر گرفتن سنشون با فعل جمع صحبت میکنم و متقابلا مخاطبانم هم با فعل جمع صحبت میکنن. کاملا با صلابت راه میرم صحبت میکنم برخورد میکنم. هیچ وقت توی هیچ مکانی به افراد زوم نمیکنم. و فوق العاده خوس برخورد هستم. و همینطور ازقدرت کلمات بسیار بالایی برخوردارم و دایره لغاتم در صحبت فراتر از خیلی از افراده. دیدگاه خاص خودم رو دارم. حتی خیلی از اساتید دانشگاهم علاقه مند هستن بمن البته علاقه متعارف که فرجامش ب ازدواجش ختم بشه. و اینکه خیلی با خالق خودم عاشقانها دارم و یک دیدگاهی دارم کسی که خالقش رو دوست نداشته باشه نمیتونه مخلوق خالق رو دوست داشته باشه.

اینکه بعضی از آقایون گفتن تحصیلات خیلی مهمه ٬ در چه حد آخه؟ من خودم دانشگاه دولتی شهرستان رشته ی مهندسی میخوندم ولی وسطش دیدم علاقه ای ندارم و انصراف دادم و رفتم دنبال علاقم و مدرک یه مهارت رو گرفتم و دارم باهاش کار میکنم.مدرک لیسانس و فوق ندارم.دیپلمم. ولی یه مهارت بلدم که ازش درامد دارم. مطالعه میکنم و اجتماعی‌ام. 

مدرک مهم تر از این‌هاست؟

یادمه چندسال پیش به اصرارخانواده رفتم خواستگاری .البته عکسشوقبلانشونم داده بودن .بعدکه رفتم بایه چهره عجیب وغریب مواجه شدم اونقدرگریم کرده بودکه اصلاقیافه طبیعیش قابل تشخیص نبودمنم شک کردم گفتم شایدخواهرش باشه یاکس دیگه باشه .خلاصه بدم آمد.مادرشم آمده بودنشسته بودروبروم به طرزوحشتناکى زل زده بودبه من انگارداره به قاتل نگاه میکنه یه نگاه غضبناکی داشت انگارارث ومیراثشوخورده بودم اونهاهم عکس منودیده بودن شرایط منم میدونستن تاحدودی خانوادمم میشناختن خلاصه تعارف کردن چاى بخورم بااینکه معمولاآدم راحتیم وزیاداسترسی نیستم ولی نتونستم بخورم استکان چای برداشتم بردم بالاجلودهنم یهوچشمم افتادتوچشم مادرش دیدم یه جورداره تودهنمونگاه میکنه که سگ اینجوری زل نمیزنه اصلاچایی شکست توگلوم انگارشاکی شدم .دوتاازخواهرام همراهم بودن سعی میکردن یه جوری جو بهترکنن به جای میزبان همش اوناصحبت میکردن انگارمابه زوررفته بودیم همش بابله وخیرصحبت میکردن اصلاتمام اعصابم ریخته بودبه هم بازم تحمل کردم گفتم لااقل نیم ساعتی بشینیم زشته سریع بلندشیم درصورتیکه درجاتصمیمم گرفتة بودم برای جواب رد.هرچی می خواستم به خواهرم بفهمونم که من بادخترصحبتی ندارم متوجه نمیشدیهوازدهنش پریدگفت دختروپسربااجازتون برن باهم صحبت کنن خلاصه توعمل انجام شدة قرارگرفتم .فکرکردم قراره بریم تویه اتاق دیگه که راحت بتونیم صحبت کنیم دیدم مادرش اشاره کردبشینیدهمون روبرو حالابگذریم بعدش مثلامن سوال میپرسیدم طرف قراربودجواب بده هرچی من میگفتم درجوابم میگفت آره یانه می خواستم بگم این چه طرزجواب دادنه مگه زبون نداری بازم خودموکنترل کردم فقط یه چیزی گفت ازصدتافحش برام بدتربودازش درموردشغلش پرسیدم حالاشغل وتحصیلات خیلی توپیم نداشت برگشت گفت اینایه چیزای تخصصیه یعنی توحالیت نمیشه ازیه طرف خندم گرفت چون خودم دوره فنی همون کارودیده بودم زمانیکه  24سالم بود دیدم فایده نداره دیگه حرف نزدم بلندشدیم رفتیم .یعنی تااون موقع اینقدرموردتوهین قرارنگرفته بودم .

به nafasخودت جواب خودتو دادی میگی من خیلی خوشتیپم .دایره لغاتمم از دیگران بالاتره .

به ستاره ستاره

من شک ندارم هیچ احساسی بهت نداره عزیزم. سعی کن هرطوری ک میتونی بیخیالش بشی.علت توجه وحمایتشم به احتمال زیاد این بوده ک شمارویه شخص محترم ولایق حمایت دونسته و به دلش اومده واست مایه بزاره. لابد شماخوش اخلاقی، من میدونم ک قضات از وکلای بداخلاق ک انگارارث باباشونو طلب دارن خوششون نمیاد. یقینا شما اینشکلی نیستی واونم ب دلش اومده کاری ک ازدستش برمیادو انجام بده. وقتی هم شک نداری یه همکارش توروبش پیشنهاد داده وخب اون جلو نیومده یعنی احساسش ب تو ازحیطه همکاربودن فراترنمیره. درواقع عاشقانه دوستت نداره. مخصوصا ک این جماعتو خودت بهترمیشناسی، ذکی هستن وباهوش، ف بگی تافرحزادشورفتن ووقتی متوجه میشن کسی دوسشون داره محترمانه سعی میکنن احساسشو تونطفه خفه کنن تامبادا اون حتی یه روزنه امید هم براش بمونه. کلا ازریشه میزنن وقتی دوست نذارن. همونطور ک اقا درجواب شما ک گفتی ببخشید خارج ازتایم اداری مزاحم شدم گفته مهم نیست چون سرکاربودم هنوز. یعنی تودادگاه سروظیفم بودنم. یعنی ازریشه میزنم ومیخشکونم ونمیگم اختیار دارید هیچ اشکالی نداره تابرای تو یه روزنه امیدم باقی نمونه....وگرنه درجوابت میگفت:اختیار داری مشکلی نیست فلان وبیسار  زودی اونو گفته. حالا این ادم حتی اگه سرکارم بودواقعا پشت میزشم بود اگه بهت حسی داشت خشک نمیگف مهم نیست سرکاربودم. قلبش نمیزاشت اینطور ج بده وجواب لطیف تری میداد. شاید یک روزی بهت علاقه پیداکنه. اماامروز بهتره بیخیالش بشی ودیگ بهش فک نکنی. نهایتا اگه زمانی پاپیش گذاشت ک چه بهتر نزاشتم ک نزاشت.

واماگلم خواهرانه بهت میگم ابروهاتو مرتب اصلاح کن. موهای صورتتم همچنین. ابرو درقیافه ادم خیلی تاثیرگذارومهمه. نمیگم رنگش کن کاتش کن اما میگم قشنگ برش دار. هم خودت حس بهتری خواهی داشت هم ممکنه این اقاهم متوجه زیبایی طبیعی توبشه. نه این شخص اصلا شماک اطرافت پراز کیس مناسبه، یه انقلاب کن تو ابروهات برشون دارقشنگ🥀🌹💖

ستاره ستاره

سلام عزیزم، چه سرنوشت پرفرازونشیبی داشتین تاالان ازیه طرف یه عالمه درس وموفقیت ازیه طرفم یه رابطه احساسی سمی،بنظرمن بایدخداروشکرکنی ک ماجرای اون مردمتاهل بیخ پیدانکرد وبرات دردسرسازنشد.راستش خیلی تعجب کردم ک چطور یه وکیل اینقدر ناپخته وصرفااحساسی رفتارکرده.... حتی پول میریختی براش... ای خدا... فقط میتونم بگم دیگه هرررررگزاینکارونکن. این ادمم مثل یه کابوس فراموش کن وبش فک نکن، همین متاهل بودنش سد خوبیه برای فک نکردن بهش،امااینکه دوست داری بایه قاضی ازدواج کنی که حمایتت کنه. نمیدونم واسه حمایته هست یاواسه اینک کلاقاضی دوست داری؟؟؟ اگه کلا همینجوری خوشت میاد ازاینکه یه قاضی همسرت شه وبه بقیه مشاغل بی توجهی ک باید بگم اینکارونکن عزیزم به همه توجه کن هم کارمندا هم وکلا هم قضات هم حتی مراجعینت هم حتی کسانی ک تورومعرفی میکنن چون توبایدهمه روبرسی کنی وبهترینوانتخاب کنی این بهترین میتونه وکیل باشه میتونه قاضی باشه.توباتوجه کردن ب یک شغل خودتو ازبقیه مشاغل محروم میکنی ک درست نیست. حالا اگه قاضی رو واسه حمایتش دوست داری ک باید بگم اره واقعا ازدور ک نگاه میکنی هم حامی هم قدرتمند بنظرمیان اما باید دید تو زندگی شخصی هم اینگونه هست کیس مورد نظریاخیر. الان خیلی ازافراد هستن ک زن های خانواده شوهر یه لقمه اشون میکنن ومیخورنشون اما شوهره توان حمایت از زنش درمقابل جفاهای زنان خانواده اش رو نداره. حمایت زندگی مشترک باحمایت زندگی کاری متفاوته. یک اقای قاضی شاید بخاطرحرفه ای بودنش توکار ازپس یه رییس فلان جابربیاد وبهش مثلا سفارش یکیو کنه بعد اگه همون ادم بین تیکه اندازی یه زنداداشش باتو گیر کنه سرت دادم بزنه بگه منو تواین بحثا نیارین اصلا... باتوجه ب اینکه هرگز یادتون نره انسان توازدواجش دیگ زنگ نمیزنه ب شوهرقاضیش بگه سلام حاج اقا ممکن هست لطف بفرمایید بارییس فلان شعبه یه گفتگویی کنید دررابطه فلان پرونده ببینیم پرونده درچه وضعیه؟؟؟ بلکه درعوض شمازنگ میزنی میگی سلام کی میای خونه؟؟؟ بازم مبخوایم بریم فلان جا؟ به قران قسم ب فلان قسم من میام ولی اگه باز سر مثلابچه بهمون تیکه انداختن توهم سکوت کردی من دیگه سکوت نمیکنماااااا من دیگه نمیکشمااااا. یه مشت تهدیدش میکنی ک توروخدا توی جمع ازمن حمایت کن.!!! این رومثال زدم تابگم حمایت کاری وزندگی زناشویی متفاوته. وشما که حمایت دوست داری باید باطرف دست کم6ماه نامزدشی وبری وبیای ببینی اصلا کسی هست ک بشه بهش تکیه کرد یاخیر. شوهرتون میتونه خلاصه یه قاضی حامی باشه یه وکیل حامی باشه یه بازاری حامی باشه.... لازمه اش اینه ک ب همه مشاغل فکرکنی واجازه بدی خودشونو بهت نشون بدن.

عزیزم دیگ ب اون مرد زن دارم فکرنکن توبخدالیاقتت خیلی خیلی خیلی بالاتراز این حرفاس.یه دختر موفق وتحصیلکرده شاغلی مهربونی مؤدبی.. لولت خیلی بالاست باید قدرخودتوبدونی. عزیزم تو پول داری شرایطتت باخیلی دخترا فرق میکنه، میتونی درعین سنگین رنگینی بهترین تیپ هاروبزنی بهترین مانتوشلوارهای اداری رو بپوشی بهترین عطرها وزیورالات رو استفاده کنی، بهترین مارک های لوازم ارایش رو داشته باشی. زیباترین روسری ها،بهترین وجذاب ترین کفش ها. یه کلام میتونی واقعا(زندگی) کنی...پس زندگی کن وبه خودت برس ولذت ببر، سرزبونم که داری، هزارجورخواستگارخوب برات پیدامیشه وبالاخره یه روز یکیش ب دلت میشینه. واسه ابروهاتم چون گفتی عقیده اته من بهتون احترام میزارم.ولی اینکه گفتی از غصه چهرت خراب شده خیلی ناراحت شدم. سعی کن شبا زود بخوابی وکرم های شب خوبی استفاده کنی تادوباره شادابیت برگرده.اون ادم هم چتشو ددطرفه دیلیت کن تا واست دردسر درست نکرده عزیزم. بخدا توالان تازه شروع کردی وشاید درامد خاصی نداشته باشی، ولی من پنج سال دیگ رومیبینم ک ان شالا خودت صاحب همه چی هستی وخودت بهترین تکیه گاه خودتی وبهترین مرد ها بهت پیشنهاد ازدواج میدن. دیگه هیچ خواستگارتم رد نکن عزیزم. چون خواستگارای شماک جرات کردن ازشماخواستگاری کنن قطعا درست حسابی هستن وارزش حداقل یک جلسه دیدن رودارن.

برات ارزوی موفقیت وشادکامی دارم گلم

@ستاره ستاره

سلام خوشگلم

لطفا از حرفایی که میزنم دلخور نشو، خب؟

اگر ابجی خودم بود ،همینارو بهش می گفتم اما باتشر😊🌹

عزیزم ماشالا خانوم وکیلی ، تحصیل کرده ای، می خوای دکترا بگیری.... 

و اینکه گفتی چهره معمولی داری،

این روزا فکر می کنم معمولی ها با ارزش ترن، جذاب ترن...

میدونم که چی میگی،

عاااشقی!

اما  من اگر جای تو بودم

عقلمو می گذاشتم وسط!

می گفتم خب، من عاشق شدم!!

عاشق یک آدم خیانتکار 

عاشق یک آدم هوس باز

عاشق یک آدم که به بچه خودش رحم نمی کنه چه برسه به همسرش

عاشق یک آدم دورو برای زن و بچه

عاشق یک آدم که مسئولیت سرش نمیشه

عاشق یک آدم که حامی نیست

عاشق یک آدم توی روزای خوب،

که حالشو ببره(ببخش از این لفظ استفاده می کنم خودم که متنفرم )

عاشق یک آدم چندش و کثیف که میگه بیا ارضات کنم(بازم ببخش)

و ما نمی دونیم که آره!

فقط به فکر تو هست و خودش برای رضای خداا...!!!!

عاشق یک آدم که حتی چندبارم گفته جدا بشیم و توی دلش میگه(کیفامو کردم!!

" منظورم فقط جسمی نیست از همه لحاظ")

عاشق یک آدم شدم که به پدرو مادرم که انقدر ارزو برام داشتن برم بگم؛زن داره! بچه داره! ممکنه من که دلشو زدم بره با یکی دیگه(که میره ، خمیرش همینه )

شایدم بچه هم داشته باشم ، همینکارو کنه.

عاشق یک آدم شدم که یک سال میشم سوگلی و افکارم توی حباب!

بعد از یک سال حبابه میترکه و من میفهمم چه بلایی سر خودم و ایندم اوردم.

اونوقت

من میشم یک زن افسرده

میشم یک زن خونه خراب کن 

میشم یک زن پشیمون

میشم یک زن شکاک

میشم یک زن بی عقل

میشم یک زن که هزاران بار به خود کشی فکر می کنه چون احتمال میده همسرش الان با یه زنه دیگست

میشم یک زن حسود

میشم نقل محافل

میشم برچسب دار زن دوم بودن

میشم یک آدم ناامید وضعیف

هووووو....... بگم برات

خب حالا فکر می کنم باخودم میگم من یک وکیلم ،باهوشم

آینده دارم ، آبرو دارم، و صد درصد لیاقت یک کیس بهتر رو دارم.

پس چرااا هان؟! چرا ایندمو خراب کنم؟ چرا زندگیمو به گند بکشم؟!

چرااااا واقعا ؟!

اونم چی؟! پای چه آدمی؟!

آدمی که با توصیفات خودت

سرشم به تنش زیادیه(ببخش که اینطور میگم ، میدونم عشقته 

اما نباشه سعی کن نباشه و من فکر می کنم این، عشق نیست عزیزم )

وهمیییینن

خوب فکر کن!

گفتی لاغر شدی و...خب عزیزم به خودت برس !

اعتماد به نفستو زیاد می کنه حالتو خوب می کنه و به زندگی امیدوار، 

و بین خودمون باشه!چشم بعضیاهم ممکنه باز کنه😉😅 

هرچیزی که ناراحتت می کنه و یادآور خاطره

اونارو فوراااا

به سطل زباله منتقلکن چه فکر چه شی!

عشق، اونیه که حالتو خوب کنه

به آرامش برسونتت باعث سرخوردگیت نشه باعث رشدت بشه باعث اعتماد به نفست بشه باعث عزت نفست بشه باعث.....

خب عزیزم خیلی حرف زدم 

زیادی هم حرف زدم

ولی توهم مثل خواهر خودم🌹🌹🌹

به خواستگاراتم فکر کن

به خودت فرصت معشوقه

واقعی شدنو بده و چشیدن عشق واقعی😊🌹

به ستاره ستاره عزیز

خانم وکیل توانمند

جواب های شما خطاب به نور جهان بود ولی اگه اجازه بدید من م یه مطلبی بگم

شما سن ی ندارید هنوز خیلی فرصت ازدواج دارید اینقدر خودتون رو عذاب روحی و جسمی ندید حیف شما نیست؟

من در 37 سالگی ازدواج کردم قبل ازدواج م مثل شما آزمون و خطا کردم یادم ه جذب آدمهای هم فریبکار و هم نامناسب هم می شدم پس حال فعلی شما گذشته دور من ه .

به خودتون زمان بدید تا آروم بشید نه عجولانه کسی رو بپذیریید نه عجولانه رد کنید 

با نظر نور جهان موافقم رفتار کاملا عادی و اداری قاضی محترم رو به هیچ وجه به حساب حس خاصی نگذارید مگر خلاف ش ثابت بشه .

با این رویه ، محتمل هست که دوباره آسیب ببینید هر دو مورد رو رهاش کنید توکل کنید یوگا کار کنید از گل و گیاه مراقبت کنید با کودکان بازی کنید بچه ها سرشار انرژی خالص ن ذهن تون رو خالی و رها کنید تا طبق مشیت خداوند و تلاش هوشمندانه خودتون بعد آرام شدن ، جفت روحی تون رو جذب کنید یه مدت در صورت امکان تمام ارتباطات مجازی رو پاک کنید عشق اگر عشق باشه رنج و عذاب و استرس و مخفی کاری نداره شادی و نشاط و آرامش داره

ایام به کام 

سال نو پیشاپیش مبارک

ستاره ستاره

عزیزم اینقدر خودتواذیت نکن، همه انسان هااشتباهاتی درزندگیشون دارن ک ناخواسته بوده یا چشم بازکردن دیدن تواون شرایطن یاازبی تجربگی بوده ولی مهم اینه ک انسان اشتباهشوقبول کنه وادامش نده، درست کاری ک شماانجام دادی، هم قبولش کردی هم ادامش ندادی، الان مهم ترین کاراینه ک بری هرچیزی ک ممکنه یکروز باعث ارتباطتتون بشه رو نابودکنی، خطی ک شمارشوداره بشکن،اون فضای مجازی ک ازطریقش باهاش ارتباط داشتی پاک کن.چرا؟چون خیلی احتمالش زیاده یه روز ازت اخاذی کنه یا دوباره فکرتو درگیرکنه.ودیگ هم اینقد خودتوسرزنش نکن،مهم اینه ک عفت توحفظ شده وبقول خودت خدا بدادت رسیده بایه تصادف به موقع نجاتت داده.خداخیلی مهربونه گلم. انسان بخاطراراده واختیاری ک داره گاهی خطامیکنه وخدا بازم اینقدمهربونه ک نمیزاره انسان ب مقاصدی ک درنهایت به شرمنجرمیشن برسه.همونطور ک بایه تصادف واقعا میتونم بگم تونجات پیداکردی. عزیزم ازاین ب بعد روش محافظه کاری رودرپیش بگیر و واسه تمااااااام ارتباطات کاری ومراجعینت یه موبایل جداتهیه کن ک ب هیچ عنوان تلگرام وواتساپ نداشته باشه. چون تواول راهی اینقدحالا ادم همه جوری ب پستت خواهد خورد که خودتم به این نتیجه شاید برسی ک توصیه من درسته.کلا موبایلی ک فضای مجازی نداشته باشه ودیگران مجبوربشن برای کارهاوسوالاتشون بجای چت، زنگ بزنن بهتره. امنیت روانی توهم بیشتره.باشه عزیزم؟ اینکاروحتمابکن. موبایل متصل ب مجازیتم بزار واسه خانواده وهمکارا وافرادمتفرقه قابل اعتماد درحوزه کاری. اینجوری ازخیلی چالش هادرامان خواهی بود. دیگم خودتو اینقد اذیت نکن. ماهم عاشق شدیم به وقتش اشتباهاتی هم کردیم. ولی خودم به شخصه ازاشتباهاتم بدم نمیاد، همشوقبول کردم. به نظرم اونابهترین کاری بودن ک تواون لحظه میتونستم بکنم وازاین جهت برام اذیت کننده نیستن دیگ. بطورمثال منم یه دخترمحجبه ام ک وقتی عاشق شدم اشتباهات بدی کردم. اومدم خودمو ب چشم طرف بیارم تابهم توجه کنه. باعقل ناچیزم ب این نتیجه رسیدم ک من فقط با ارابیرا وارایش کردن میتونم توجه اونوجلب کنم.حالااون همیشه منومحجبه دیده بود. یکاره برداشتم صدمن ارایش کردم وموهاموچن سانت بیرون گذاشتم وهیچی دیگ خیلی هم احساس پیروزی میکردم ومینشستم جلوش. اونم دستش درد نکنه همونقد ک ب درخت احساس داشت، بمنم احساس داشت. هیچی ب هیچی... فقط خودمو رذیل کردم. فک کن دختری ک چن بارمحجبه دیدیش یکاره صدقلم ارایش میکنه وموهاشو میزاره پیدامیاد میشینه جلوت... چه حسی بهش دست داده نمیدونم، اماهمینقدمیدونم بیشتراحساس تعجب میکرده!!!! تازه من موهام موج دارم هست رنگشم میکردم!!!! یه بارریشه اش بادمجونی بودبقیش قهوه ای. اهههه اصن یه وضعیییی. توقع هم داشتم عاشقم بشه!!!! خلاصه خریت محض کردم. ولی دیگ واقعامهم نیست برام. خودمواذیت نمیکنم. قضاوت هیشکی هم برام مهم نیست. چیکارمیتونستم بکنم اخه؟؟؟ برفتم قران بخوندم نذربکردم عاشقم بشه؟ یامثلا بپریدم ماچش بکردم بگفتم من دوست دارم؟ واقعا چطورباید بچشمش میومدم؟؟؟؟ هیچی دیگ جز یه مقدارکشف حجاب وارایش ک زیبایی مو ببینه عقلم بجایی قد نداد. اون تایم من بهترین تصمیم ممکن ازنظرخودم، رو گرفتم. تازه خیلی هم خوشحالم ک تلاش کردم. خلاصه تعریف کردم تابدونی همه بی عقلی کردن. عیب نداره. 

عزیزم بشین ب دستاوردهات واینده درخشانت فکرکن، به اینکه کم کم خانم دکترمیشی، اینکه خانم وکیلی... بخدا اینا چیزکمی نیستن. روحیه ات رو دوباره بساز. خرید کن شیک کن بخور بپوش بگرد. حیف نیست ب چرتو پرت های گذشته فک کنی؟؟؟باید سرخودتو گرم کنی. ویدیوی رقص سفارش بده سرگرم شی. بقیشم باکارودرس مشغول شو. بعدشم دنبال فراموش کردن خودشوشمارش نباش. نمیشه اصلا،مگه خاطرات دبستانت فراموش شده ک این بشه؟؟؟   دراصل توجای فراموشی بی تفاوتی رو درپیش بگیر. بی تفاوتی هم حاصل مشغول بودنه. حسابی خودتو سرگرم ومشغول کن. تومیتونی🌹😍

خطاب به کاربر گرامی "ستاره ستاره"

سلام سرکارخانم

دارم یک مطلب برای شما یادداشت می کنم منتها هر چه می نویسم احساس میکنم اون طور که باید و شاید، هنوز حق مطلب ادا نشده. داره تبدیل میشه به طومار. ان شاء الله تا چند روز دیگه آماده میشه.

بسم الله الرحمن الرحیم

خطاب به سرکار خانم "ستاره ستاره"

درود بر شما

متن خیلی مفصله ولی مطمئن باشید خیلی روش وقت گذاشتم که مفید باشه. امیدوارم همینطور هم باشه.

شما فردی چادری و محجبه هستید، نمازهای اول وقت تون ترک نمیشه، هر روز صبح آیت الکرسی و زیارت عاشورا میخونید. همچنین اهل آرایش و اصلاح نیستید تا با یک هم عقیده تون ازدواج کنید و به نامحرم حتی یکبار هم تو نگفتید. این ویژگی ها خیلی با ارزشه.

شما به شدت دنبال استقلال در زندگی تون بودید و دنبال گمگشته ی زندگی تون رفتید و یکی از اهداف تون قضاوت و رسیدن به داد مظلومانه.

کارشناسی رو سه ساله با معدل بالای نوزده تموم کردید و فوق لیسانس هم گرفتید و مقالات ISI و ISC دادید و در این سن، دو سال سابقه ی وکالت دارید. ان شاء الله به زودی PhD تون رو هم میگیرید.

به نظرم این ها ویژگی هاییه که آدم رو متمایز می کنه اما شما فرمودید که احساس خاص بودن ندارید. شاید به خاطر اینه که همیشه افراد از چیزی که دارن نا امیدن چون دوست دارن بهترشو داشته باشن. این موضوع کاملاً طبیعیه چون جاه طلبن.

جاه طلبی خیلی خوبه. در یک حدیث قدسی دیده بودم که مضمونش این بود: "خداوند متعال می فرماید: ... فرزند آدم، من به اشیاء می گویم کن فیکون، از آن چه به تو دستور داده ام اطاعت کن تا کاری کنم که تو هم به اشیاء بگویی کن فیکون."

***

تا اون جایی که من فهمیدم آشنایی و ارتباط شما با اون آقا از راه های مجازی بوده و حتی برای این هم صیغه خوندید.

اون آقا هم اون قدر ابراز محبت کرده که شما به خودتون اومدید و دیدید که دل بسته شدید. مثلا می گفته شخصیت خاصی دارید و دوست داشتنی هستید یا این که شما وکیل و دوست و دلبر و دلدار خوب و عزیزی براش هستید.

بعضی از ویژگی هایی هم داشته که شما رو به خودش جذب کرده مثلا برای دفاع از آبروی دختر سیزده ساله می جنگیده و برای  کمک به مردم، مرد میدان بوده و مانع کارهای ظالمانه می شده.

خوب با این وجود هر کسی باشه عاشق میشه. واقعا فکر میکنید عشق تون منطقی نبوده؟ گاهی اوقات یک نفر به آدم یک جمله میگه و تحسینش میکنه و اون جمله تا ابد در ذهن انسان حک میشه. حالا این شخص که میفرمایید زیاد از این جملات میگفته.

فکر کنم در کتاب دینی سوم دبیرستان بود که یک حدیث داشت که "جمله ی دوستت دارم مرد به زن هرگز از یاد زن نمیره." کارهای خوبش هم که سرجای خودش.

شما تعجب می کنید از این که چرا با این وضعیت شغلی و تحصیلی و دادن مقالات ISI و ISC عاشق شدید. به نظر من که عشق و دلبستگی تون نشان از سلامت روح و روان تون داره و خیلی طبیعیه و اگر این طور نمیشد جای تعجب داشت.

آدم های بزرگی هم در تاریخ بودن که سر مسائل عاطفی، مشکلاتی پیدا کردند مثل آقای ولفگانگ پاولی، برنده ی نوبل فیزیک که تحت درمان آقای کارل یونگ، بنیان گذار روان شناسی تحلیلی قرار گرفت.

***

میفرمایید به خاطر خانواده و کارش کنار کشیدید ولی هنوز قلب تون گیره. خوب این هم طبیعیه. معذرت می خوام اینو میگم. یادم میاد در یک سایت مشاوره بودم که یک خانمی نوشته بود شوهر من به خواهرم تجاوز کرده و فلان و فلان و الآن نمیدونم که ازش طلاق بگیرم یا نه؟!

معلومه حس عاطفی امر عجیبیه که این خانم هنوز شک داشته که با اون موجود زندگی کنه یا نه. پس جای تعجب نداره قلب آدم یکم گیر داشته باشه اما بالاخره گیرش آزاد میشه.

شما اون قدر در عشق تون صادق بودید که از کمک مالی مثل خرید انگشتر و لباس و واریز پول و همچنین کمک روحی و فکری دریغ نمی کردید و قیافه ی معمولی ایشون رو زیبا می دیدید. این کارها به جز پاکی عشق زلال شما معنای دیگه ای رو میرسونه؟

گویا این که خواستگارهاتون رو در اون شش ماه رد می کردید احساس می کنید بی عقلی بوده. شما خودتون رو به همون شش ماه ببرید، وقتی احساس میکردید عاشق کسی هستید و اون هم عاشق شماست و اون رو همسر آیندتون می دیدید، خوب رد کردن خواستگارها نشونه ی وفاداری و تک پر بودن شماست نه بی عقلی.

***

از حرف هاتون متوجه شدم که درباره ی رفتارهای ضد و نقیض اون شخص یکم متعجب هستید. مثل این که چرا اوائل اون قدر سعی داشت قلب شما رو تسخیر کنه و چرا بعد از این کار، رفتارش عوض شد.

به نظر من اون آقا نیاز عاطفیش در زندگیش برطرف نمیشده و دنبال یک نفر بوده که بتونه این نیاز رو برآورده کنه و رفتارهای ضد و نقیضش هم به خاطر کاهش عذاب وجدانش بوده.

مثلا می گفته که از نبودن و نداشتنت حالم بده. منظورش این بوده که نیاز عاطفیش برآورده نمیشده نه این که شما رو به عنوان همسر ببینه.

یا وقتی میخواسته کت و شلوار بخره پول نداشته، شما از کجا این رو دونستید؟ لابد خودش به شما گفته دیگه. به نظرم گفتنش صرفا از روی درد دل کردن بوده و دیده کسی نیست جز شما که بتونه خودش رو تخلیه ی عاطفی کنه.

من احتمال کمی میدم که به خاطر پول گرفتن از شما بوده باشه از اون جا که شما خودتون شماره کارتش رو پیدا کردید.

یا این که هر بار درخواست میکردید که همدیگر رو ببینید بهونه میاورده به خاطر این که نیازی به این کار نداشته چون کمبود عاطفیش با درد دل کردن تلفنی هم برطرف میشده.

برای تصادف کردن تون هم خیلی ناراحت شدم ان شاء الله الآن سالم و سرحال باشید. همین عیادت نیومدنش هم به خاطر این بوده که شما رو به عنوان سنگ صبور میدیده که همه جوره به پاش هستید و نیازهای دیگه ش هم با همسر خودش برطرف میشده و لزومی نمیدیده که پاشه این همه راه رو طی کنه.

آخرش هم گفته من منظورم ازدواج غیررسمی بوده. خوب منظورش چیه؟ یعنی از همون اول شما رو به عنوان برطرف کننده ی نیاز عاطفیش میدیده نه همسر رسمی.

و این که ارتباط تون رو انکار کرده و گفته که صرفا ارتباط کاری بوده به این خاطره که از زندگی خودش راضیه و نمیخواسته خودش رو در دردسر بندازه و زندگی اولش رو خراب کنه.

قید رابطه با شما رو زده چون سبک سنگین کرده دیده که طلاق گرفتن از همسر اولش و بچه طلاق شدن فرزندش، هزینه ی زیادی براش داره اما انکار ارتباط با شما براش هزینه ی زیادی نداشته و نهایتا میره دنبال یکی دیگه برای ارضای نیاز عاطفیش.

***

مثلا فرض کنید یک آشنایی دارید که در جنوب کشور زندگی می کنه. این شخص داره زندگی خودشو میکنه ولی دو ماه از سال به خاطر گرمای زیاد و غیرقابل تحمل میاد و مهمان شما میشه.

به شما هم میگه زمستون جبران میکنیم و تشریف بیارید و از هوای مناسبتر جنوب کشور در زمستون لذت ببرید.

شما هم این انتظار براتون پیش میاد که زیر حرفش نزنه و میرید مهمونی می بینید که اصلا به خونه راهتون نمیده. شاید با خودش میگه سال بعد اون دو ماه رو یک جای دیگه پیدا میکنم میرم!

حالا همین آشنا که تو خونه ی شما جا خوش کرده و خیالش راحته که شما اون رو از خونه رد نمیکنید و میدونه که داره به شما وعده های دروغ میده، عذاب وجدان داره و حرف هایی میزنه که از عذاب وجدان خودش کم کنه.

مثلا میگه اجازه بدید من برم شهرمون دیگه خیلی مزاحم شدم. شما هم میگید نه بابا این چه حرفیه. اون هم تو ذهن خودش میگه من که میخواستم برگردم، خودشون نذاشتن! داره کار اشتباه خودش رو توجیه میکنه تا درد روانی کمتری بگیره.

حالا بحث خودمون. اون آقا از این جهت که میدونسته قرار نیست همسر رسمی شما بشه عذاب وجدان داشته و از طرفی هم خیالش راحت بوده که شما نیاز عاطفیش رو برطرف میکنین، حرف هایی میزده که عذاب وجدانش کمتر بشه.

مثلا میگفته که بیا تمومش کنیم یا به خواستگارات فکر کن یا میگفته من آدم بدیم و عذاب وجدان دارم که مانع ازدواج دختری مثل تو شدم.

بعدش هم چون شما اون رو به عنوان همسر خودتون میدید، به این حرف ها توجهی نمیکردید و رهاش نمیکردید. اون هم باخودش میگفته که من بهش گفتم دیگه و خواستم این رابطه ی اشتباه تموم بشه، خودش نخواست. اینطوری خودش رو گول میزده که عذاب روحیش کاسته بشه.

البته بگم این فقط یک فرضیه هست چون خیلی اطلاعات کمی از ایشون دارم ولی همین فرضیه برای توجیه رفتارهاشون ظاهرا جواب میده.

پس به نظرم ایشون کمبود عاطفی داشته و برای کاهش عذاب وجدانش، حرف های ضد و نقیضی میزده.

***

حالا هر کسی به جای شما باشه و این اتفاق براش بیفته، انگار یک خونه ای از عشق ساخته و ناگهان خرابش میکنن.

طبیعیه که با خونه خراب شدن، آدم احساس افسردگی کنه یا اشک بریزه یا قلبش بگیره یا احساس تنگی نفس کنه یا دلتنگش بشه. چرا آدم باید به خاطر یک امر کاملا نرمال از خودش متنفر باشه؟

به نظر من قلب تون لعنتی نیست که باهاتون همکاری نمیکنه بلکه علامت صحت و سلامتیشه که این احساس ها رو به شما تحمیل میکنه. آدمی که برای عشقش این گونه نباشه جای تعجب داره.

***

من آدم لاابالی ای نیستم و در حد توان به واجبات و محرمات اهمیت میدم. نماز و روزه و قرآن و از این قبیل. در دانشگاه یک دخترخانمی بود که من هر وقت ایشون رو میدیدم نگاهم قفل میشد. به طور مفتضحانه ای خیره میشدم بهشون تا از محدوده ی بیناییم خارج بشه!

بعدش که به خودم میومدم میگفتم ماشاءالله به ایمانت، با این کارات ملائکه دارن بهت افتخار میکنن!

به علت تفاوت فرهنگی بسیار زیادمون نمیتونستم به ازدواج با ایشون فکر کنم. از طرفی هم تصور زندگی بدون ازدواج با ایشون برام محال بود. نه راه پس داشتم نه راه پیش.

آخرش هم که ازدواج کرد و من موندم و دپرسی و اشک و غم و غصه. تازه این ها با وجود این بود که من حتی سلام هم به ایشون نداده بودم و فقط هفته ای دو سه بار در حد چند ثانیه میدیدمش!

شما با این وضعیت و ایجاد حس عاطفی عمیق بین تون، اگر بگم درک تون میکنم بعید نیست توهم باشه بلکه فقط خودتون میتونید خودتون رو درک کنید.

با گذشت زمان خدا لطف کرد و من که زندگی بدون ایشون رو محال میدیدم، یاد گرفتم که هرگز این طور نیست.

حالا از کجا میدونید که لیاقت شما بیشتر از این خونه ی عشقی که خراب شده نیست؟ از کجا میدونید زمین قلب شما لایق یک قصر عشق نبوده که خدا خواسته این خونه خراب بشه و شما قصرتون رو بسازید؟

اجازه بدید آوارهای این خونه رو ببرن تا زمین تون آماده بشه برای ساختن قصری با شکوه.

این طوری احساس تنهایی تون هم از بین میره، احساسی که فقط با وجود همسری خوب میتونه از بین بره و بهترین پدر و مادر دنیا هم نمیتونن جای همسر رو بگیرن.

***