سلام
من و یه آقایی سال 93 با هم قرار ازدواج گذاشتیم. تو خانواده من همه جز بابام قضیه رو میدونن و تو خانواده ایشون فقط یکی از خواهراش در جریانن . تو دانشگاه با هم آشنا شدیم و مال دو استان مختلفیم.
من از یه خانواده کم جمعیت فرهنگی و ساکن شهر هستم و ایشون از یک خانواده پرجمعیت کشاورز و ساکن روستان. اوضاع مالیشون خیلی بده. به تازگی تو روستاشون با وام، پرواربندی راه انداخته. ما خیلی رویاها برای آینده و زندگی مشترکمون داشتیم و داریم.
حالا ایشون به من میگن باید سر شغل تازه تأسیس پرواربندیشون تو روستا باشن و اگه با هم ازدواج کنیم باید حداقل حدود دو سال با خانواده ایشون تو روستا زندگی کنیم تا اوضاع مالیشون بهبود پیدا کنه و بتونه برای پرواربندیش کارگر استخدام کنه تا بتونیم بیایم شهر. حالا من حسابی گیر کردم.
اولاً این جریان به قدری طولانی شده که دیگه خسته شدم و بعضی وقتا به سرم میزنه کلاً قید همه چیزو بزنم و ارتباطمو قطع کنم و بی خیال این ازدواج شم. دوماً دلم برای این آقا خیلی می سوزه که چون بد بودن اوضاع مالیش تقصیر خودش نیست و دلم می خواد کنارش باشم و کمکش کنم. به خاطرش به همه رو انداختم ولی به در بسته خوردم. سوماً از طرفی نمی دونم تو روستا دوام میارم یا نه؟ چهارماً اصلاً شغل پرواربندی آینده ای داره یا نه ؟ میشه بهش امید داشت؟
سپاسگزار میشم راه و از چاه بهم نشون بدید ، خودم که مخم تعطیل شده.
مرتبط:
اختلاف بین زندگی در شهر و روستا چیه دقیقا؟
قضاوت های بی رحمانه در مورد روستایی ها
پسر مورد علاقم مجبور شده برای همیشه در روستا زندگی کنه
دوست دارم با دختر روستایی ازدواج کنم ولی ...
حتما پسره مشکلی داره که میخوان از روستا براش دختر بگیرن
من نمی تونم تو روستا زندگی کنم
این فکر که دیگران مسخرم کنن که با یه روستایی ازدواج کرده ناراحتم میکنه
تصمیم درستیه که با یه دختر روستایی ازدواج کنم؟
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۲۲۶۵ بازدید توسط ۱۷۱۶ نفر
- دوشنبه ۲۹ آذر ۹۵ - ۲۲:۲۰