دختری هستم سی و پنج ساله، در آستانه سی و شش سالگی، دانشجوی دکتری، پسر داییم که شش سال ازم کوچکتره ازم خواستگاری کرده. از هر نظر خوبه. مشاور ژنتیک هم رفتیم و مشکلی وجود نداره.
مشاور ازدواج هم رفتیم و مشکلی نبوده، فقط یه مسئله هست. من هیچ نوع تمایل عاطفی و جنسی به ایشون ندارم. البته با سنش مشکلی ندارم. چون خودم همیشه دوست داشتم شوهرم یا همسنم باشه یا ازم کوچکتر باشه. ولی در گذشته هیچ وقت به ایشون به عنوان شوهر یا شریک عاطفی یا شریک جنسی نگاه نکرده بودم.
شاید مثلا برام مثل برادرانم بوده. مثل برادرانم دوسش داشتم و براش احترام قائل بودم و هستم، اما تمایل جنسی بهش ندارم. ایشون خیلی ابراز عشق میکنه ولی من عشقی نسبت بهش ندارم و نمیتونم متقابلا بهش ابراز عشق کنم. کاش این موضوع رو به مشاور ازدواج گفته بودم. ولی راستش واقعا نمیدونستم این مسئله رو چطور با مشاور مطرح کنم.
به مادرم هم نمیتونم بگم چون ایشون تفکر بسیار سنتی دارن و معتقدن که عشق باید بعد از ازدواج به وجود بیاد. من دختر خیلی گرمی هستم هم از نظر عاطفی هم از نظر جنسی. تا به حال همیشه نیازهام رو سرکوب کردم و هیچ نوع رابطه جنسی رو تجربه نکردم.
بنابراین به خودم این حق رو میدم که با کسی ازدواج کنم که از نظر جنسی برام وسوسه برانگیز باشه. پسر داییم همه خصوصیاتش خوبه و هم کفو هستیم. ولی از نظر جنسی برام جذاب نیست. داییم و زن داییم انسان های خوب و مهربانی هستن و با زن داییم صمیمی هستم.
ولی اصلا نمیتونم به پسر داییم حسی داشته باشم. قبلا هم در بین فامیل خواستگارانی داشتم که بهشون با دلایل مختلف و البته کاملا منطقی و موجه جواب منفی داده بودم ولی هیچ کدوم شون تا مرحله آزمایش ژنتیک و مشاوره پیش نرفته بود.
حالا در این مرحله نمیدونم چطور به ایشون جواب منفی بدم که مادرم و داییم و زن داییم ناراحت نشن خصوصا مادرم. البته قطعا نمیخوام پسر داییم رو هم به هیچ وجه ناراحت کنم ولی با این اوصاف فکر نکنم ما بتونیم با هم خوشبخت بشیم. در ضمن در بین فامیل کسانی هستن که چون قبلا بهشون جواب رد دادیم منتظرن تا من پسر داییم رو هم رد کنم که بعد پشت سر ما حرف های نامربوط بزنن.
من به این موضوع اهمیتی نمیدم. ولی مادرم از اون مدل اشخاصیه که همیشه نگران حرف مردمه. به محض اینکه ناراحت میشه و غصه میخوره حالش بد میشه و ما باید به قرص زیر زبونی متوسل بشیم. خواهر بزرگترم که مجرده و چند سال از من بزرگتره دائم به من غر میزنه که تو باعث میشی حال مامان بد بشه در حالی که من واقعا هیچ تقصیری ندارم.
مادرم در مورد حرف مردم بیش از حد حساسه و من واقعا اصلا نمیخوام ناراحت بشه. مثلا اخیرا یکی از خانم های فامیل که مادر یکی از همون خواستگاران سابقم هستن که به دلایل موجه ردشون کرده بودم در بین فامیل یک کلاغ چهل کلاغ کرده بود که من توی همکلاسی های دانشگاهم یه خواستگار دارم و به خاطر اون منتظرم و هنوز با پسر داییم بلهبرون نکردم.
البته این حرفش دروغ محض بود چون همکلاسی های من دختر هستن و من اصلا همکلاسی پسر ندارم که بتونه بهم پیشنهاد ازدواج داده باشه. اما مادرم به خاطر این حرف و حدیث ها خیلی ناراحت شد و حالش بد شد. من واقعا تقصیری نداشتم و ندارم اما خواهرم دائما الکی من رو سرزنش میکنه و مادرم هم دائما میگه باید زودتر ازدواج کنی تا حرف و حدیث های خواستگاران قبلیت تموم بشه.
توی این موضوع آخرش زن داییم با مامانم حرف زد و بهش گفت که این مسئله براشون مهم نیست که دیگه مامانم آروم شد و حالش بهتر شد. نمیدونم چیکار کنم. حتی فکر کردم شاید بهتره با زن داییم حرف بزنم و صادقانه موضوع رو بهش بگم. زن داییم مثل مادرم سخت گیر و سنتی نیست ولی به هر حال ازش خجالت میکشم. نمیتونم راحت در مورد این جور مسائل باهاش صحبت کنم.
آخه بهش چی بگم؟، بگم دلم نمیخواد با پسرت رابطه جنسی داشته باشم؟، البته زن داییم خیلی خوش اخلاقه و همیشه برخوردش دوستانهست. ولی گفتن این جور حرف ها خیلی سخته. گرچه ایشون در مقایسه با مادرم خیلی روشنفکره. مثلا مامانم اصرار داره که حتما رسم و رسوم رو به جا بیاریم و بریم برای معاینه و گرفتن گواهی اما زن داییم میگه نیازی به اینجور کارها نیست.
ولی میترسم الان اگه بگم پسرداییم رو نمیخوام خیلی دیر باشه و همه من رو مذمت کنن که چرا زودتر نگفتی. راستش من فکر میکردم به مرور زمان به پسرداییم علاقمند میشم ولی این اتفاق نیفتاد. البته خوشبختانه هنوز انگشتر نیاوردن و چیزی رسمی نشده. نمیدونم از کی کمک بگیرم. خجالت میکشم موضوع رو با کسی مطرح کنم. به نظرتون من چیکار کنم؟
مرتبط:
چطور بحث به هم زدن نامزدی با پسر عمه م رو مطرح کنم؟
یه بهونه مقبول برای نه گفتن به خواستگار فامیل می خوام
در خواستگاری های آشنا و فامیل ،جواب رد دادن بهشون سخته
چطوری به پسر عموم بگم که خواستگاری نیاد
اگر بخوایم ازدواج فامیلی کنیم به مشکل بر میخوریم؟
نتیجه ی وحشتناک و غیر قابل تحمل یک ازدواج فامیلی
ازدواج فامیلی ممنوع ممنوع ممنوع ... به هیچ وجه !
نحوه رد محترمانه و بدون کدورت خواستگار فامیل
اگر بخوایم ازدواج فامیلی کنیم به مشکل بر میخوریم؟
نحوه رد محترمانه و بدون کدورت خواستگار فامیل
← رد کردن خواستگار فامیل (۲۹ مطلب مشابه)
- ۲۹۵۱ بازدید توسط ۲۱۵۸ نفر
- سه شنبه ۲ ارديبهشت ۹۹ - ۱۸:۲۵