خانواده برتر

ممکنه بیماری زن ستیزی به همراه شک و بدبینی زیاد نسبت به زنها داشته باشه

شاید روابطش با مادرش خوب نبوده

به احتمال زیاد از اون مردایی هست که بخاطر تعصب بیمارگونه

ترجیح میداده اصلا دختر نداشته باشه

به هرحال بیماریش باعث شده 

روح و روان تورو زخمی کنه

روز و شب با خودت تکرار کن

من مشکلی ندارم مشکل از پدرمه

خواهرم ناراحت شدم بنظرم خانواده ها باید به دخترانشون بیشتر محبت کنن مخصوصا پدر خانواده

همونطوری که تا الان صبر کردین از این به بعد هم صبر کنین و احیانا رفتارهایی که حساسیت پدرتون رو برمی انگیزه رو نداشته باشید 

ان شاءالله رابطه خانواده تون با شما به زودی عالی میشه و اتفاقای خوب براتون میفته

خواهر مهربونم سلام

شاید چیزی که میخوام بگم یه کم عجیب به نظر بیاد ولی شاید تنها راه جذب محبت جنس مرد به نظرم همینِ

شما چند وقت سعی کنید از کارهای پدرتون طعریف کنید

یا بهش محبتتون بیشتر کنید حتی به کوچکترین توجهی که بهتون داره واکنش مثبت نشون بدید

کارهایی که دوست داره را انجام بدید

شاید با دیدن محبت شما اون هم بهتون محبت کنه

و عشقش به دخترش بیشتر بشه وقتایی که آرومِ و حالش خوبه کامل با یه لحن مهربون سعی کنید باهاش سر صحبت رو باز کنید

اینا یک صدم بلاهایی که پدرو مادرم سرم اوردن نمیشن

ما یک طرفه به قاضی بریم ، آدم بده نمیشیم؟

من واقعا متاسفم.برای همه رنج هایی که کشیدی متاسفم.به عنوان یه انسان من جای پدرت خجالت می کشم.من شرمنده م

راه حل رو که دوستان میگن من حقیقتش چیز زیادی نمیتونم بگم چون اولا پدرته و ممکنه تو و بقیه کاربرا بدتون بیاد و دوما باعث ناراحتی بیشتر خودت میشه.عزیزم پدرت آدمیه با ذهن پوسیده که کارای اشتباهشو با اسم دین و فلان توجیه میکنه.والا اگه این کشور کمی اوضاع فرهنگی ش خوب بود اگر نصف جمعیت در حقوق انسانی شون برده نبودن اگه وضعیت اقتصادی خوب بود اگه زندگی مجردی تابو نبود بهت می گفتم برو و پشت سرتم نگاه نکن ولی حیف و صد حیف.یاد حرف نمیدونم کدوم امام بود کدوم معصوم بود افتادم که میگفت مردم به دین حاکمانشون هستن.عملکرد نامناسب و قایم شدن پشت دین و ایمان تو این کشور چیز جدیدی نیست.من فقط میتونم برات دعا کنم و ارزو کنم خدا جواب پدرت رو بده.کارش اگه خیره یا شر به زعم کاربران،خدا جوابش رو بده

سلام

عزیزم،دقیقأ میفهمم چی میگی

درکت میکنم

ب نظرم ی روز ،قشنگ بشین باهاشون حرف بزن

منطقی ودرست

یا ب یکی بگو باهاشون حرف بزنع ،ی کسی ک حرفش ،پیش پدرتون برش دارع

بالاخره ،هر آدمی، ی قلقی دارع دیگ

خداوکیلی،خوش بحالت،ک انقد ب حرف پدرت گوش میکنی،حتمأ خدا هم خیلی دوست دارع،برا منم دعا کن آبجی جون،ک این روزا خیلی محتاجشم😔

امیدورام،همه چی ب خوبی و خوشی حل بشع

التماس دعای فرج🙏❇

سلام عزیزم پستتو خوندم وباتمام وجود درکت کردم چون منم دقیقا شرایطوتو رودارم ودیگه خسته شدم از تحقیر وتوهین وله شدن ...

جدیدادیگه واقعاامیدی به ادامه زندگی ندارم وسوالم اینه ازخدا که چرا جواب دعاهامونمیده وحق منو ازش نمیگیره.

واقعیت اینه راهکاری نمیتونم بهت بدم پدر منم اهل نماز وروزست و ادعاش میشه همه چیومیدونه وهمشم درحال تحقیر کردنه ما من که فقط تو زندگی خدا رودارم اماهمیشه دلم می خواست برادر بزرگترداشته باسم تاپشتم باشه رابطت بابرادرات چطوره؟ هیچکی یعنی واقعانیست که یکم روش تاثیربذاره ولاقل بذاره خواستگارات بیان؟

یه وقتی فکر می کنم هرچی سرمون میاد ازتمین سکوت واحترامیه که میذاریم بهشون ولی خب انگار واقعاجنبه ندارن من خودم یه وقتی فکرمیکنم بهش بگم زندگی من به توربطی نداره وانقدر پول داشته باشم که بذارم وازخونه برم.

واقعاانصاف نیست این همه ظلم کشیدن!

خیلی براتون ناراحت شدم 😞 شاید طرز فکرشون قدیمیه! و پسر دوستن!! و یا خیلی روتون بخاطر شرایط بد جامعه حساسند که بیش از حده  !چون دخترا بابایی هستن و بر عکسش هم بابا با دخترا راحت و بهترین به نظرم تو تنهایی خودتون بهش بگید چقدر زجر کشیدین بهش بگین که تک دخترین و شما که اینقدر دین دین می کنید ببینید پیغمبرشون با دخترش چطور رفتار میکرد و.  البته نه با این لحن من بدتر میشه ی جور خوبتر😉

مثلا بگو بابای خوبم میدونم به فکرمی ولی این زیادی منو داره اذیت میکنه و اون موقع از حضرت فاطمه(س)بهش بگو 

و بگین که تو تنهایی ها تون چقدر زجر میکشین و گریه می‌کنید بخاطر این مشکلات

ان شاءالله که بحق همون مادرمون بتونیم تغییری درش بدین 

تا ی حدی طبیعیه شاید دوستان تون از نظر ایشون خوب نیستن شاید خواستگاران تون اون طور که ایشون میخوان خوب نیستن ولی اینکه چیزی براتون نمیخوره و باهاتون بدرفتاری هیچ جای توجیح نداره واقعا

خدا خودش کمک تون کنه🙏 

چه عجیب شاید فضای نامطلوب این زمونه حساسش کرده باید مراقب باشه خو دختر داشتن حساسیتای خاص خودشو داره اولین اشتباه میتونه اخرین اشتباه باشه هرچقدم ما خوب باشیم ادمای بد کم نیستن که از خوبی وصاف وسادگی بقیه سو استفاده میکنن فکر نکنم کسی بتونه راهکار درستی بده خودت باید راهشو پیدا کنی شوخ طبعی شاید بتونه کمکت کنه واینکه نازک نارنجی نباشی پدر من که فوق العاده بود ولی گاهی سخت گیری هایی داشت که ما میزدیم بشوخی وکم کم همه چی عوض شد ولی خودش خیلی روشنفکر بود اتفاقا بهتر از مادر ما دخترا رو درک میکرد ویه ضرب المثل معروف داشت که یه شیری از بیشه در بیاد چه زن باشه چه مرد یه چیزی درمورد خونواده پدرت گفتی انگار ازشون خوشت نمیاد زیاد شاید یکی ا دلایل اختلاف هم همین باشه خوب طرف پدریت رو هم دوست داشته باش خلاصه غصه نخور دختر جون  به وقتش همه چی درست میشه  هیچ پدری فکر نکنم تو دنیا باشه که بد دخترشو بخواد حقیقتا من تا حالا با همچی پدری برخورد نکردم 

منم تک دخترم برعکس شما مشکلم با مامانمه 

درک میکنم چی میکشی 

هیچ کاری تو عمرش برام نکرده بابام هم مامانم بوده هم پدرم اونوقت تموم موفقیت های منو میزنه پای حساب خودش همیشه پشت سرم پزمو به مردم میده تو روم میگه تو هیچی تو زندگیت نشدی و ادم بدرد نخوری هستی 

کسی حق نداره بهش بگه بالای چشم خودتو و فامیلت ابرو 

کل خانوادرو میخواد بندازه به جون هم 

مشکل اساسی اعصاب و روان داره زیر بار نمیره روانپزشک بارها گفته مشکل داره اونم نه یکی چند تا اختلال رو با هم ولی میگه اون دکتر خودش مشکل داره و حتما با تو ارتباطی داره که هوای تو رو داره و واسه دلخوشی تو به من انگ میزنه 

خواهر برادر دیگه هم داری؟

میخوام ببینم رفتارش با اونا چطور هست 

احیانا با مردم مهربون نیست جوری که اگه بگی چه رفتارایی تو خونه با من میکنه و کسی باورش نشه!!!!
چند وقت اخیر دارم کتاب ادمای سمی رو میخونم و کتاب بعدی ای که میخوام بخونم والدین سمی هست فکر کنم خیلی بدرد منو تو بخوره البته قبلش کتاب مادران سمی هم خونده بودم و واقعا کتابش درست بود و مادر منم تو دسته مادرای خودشیفته و سلطه گر بود 

رابطه ات با مامانت چطوره؟

چون اینطور پدر مادرا وقتی با هم مشکل دارن برای اینکه حال طرف مقابل رو بگیرن به اون بچه ای بند میکنن که مورد توجه اون یکی هست مثلا من چون مورد توجه بابام هستم مامانم حال منو میگیره که همزمان حال بابامم گرفته باشه 

از مادر و برادراتون کمک بگیرین یا اگه بازم نشد حالا لزوما قرار بر بی احترامی نیست که

ادم فقط یک بار زندگی میکنه برای چیزی که حقته باید بجنگی

بگو من دیگه بچه نیستم خودم میدونم باید چیکار کنم ولی قبلش باید مادر و برادراتون رو بکشین طرف خودتون

مشکل اینه که هنوز تو خاورمیانه یک سری مردها فکر میکنن دختر داشتن یعنی ننگ و باید خیلی حواست رو جمع کنی اگه دختر داری

همونطوری که یه زمانی خانم ها تو اروپا برای حقوقشون جنگیدن شما هم باید مسالمت آمیز حقت رو بگیری

خدا انقدر خوبه که راضی نیست اینطوری در حق یه دختر ظلم بشه پس ترسی نداره که بخوای مودبانه جلوی رفتارای قدیمی پدرت وایسی

من اگه با پدرم حرف بزنم مثلا ازش سوالی بپرسم داد میزنه رو سرم . منظورم از سوال همین حرفای روتین و روزمره ست. 

کلا دقت کردم با من از بقیه عصبانی تر و خشن تره. 

منم بچه نیستم که یکی دو روز باشه این حسو داشته باشم. 28 سالمه. 

سعی کن حرفای پدرتو جدی نگیری و مسالمت امیز باهاش برخورد کن تا وقتی ازدواج کنی

منم به عنوان یه پسر با قبول داشتن برابری جنسیتی دوس ندارم فرزند دختر داشته باشم بخاطر مسیولیتای سنگینش 

همین ک بابا بالا سرته دو هیچ جلوتر از اونایی ک پدر ندارن حالا یا فوت شدن یا ول کردن رفتن

قدرشو بدون بااهاش بساز

چند سالی هست که از پدرم ****** با من دعوا نمیکنه حرفی هم باهم نداریم اما همیشه سر چیزای بی ارزش با مامانم دعوا میکنه وسایل خونه رو میشکنه و دست مامانمم میگیره میگه از خونم باید بری منو دوتا خواهرمم بیشتر به مامانمون وابسته ایم هر چی به مامانم میگم **** بگیر میگه آخه چجوری شما رو پیشش تنها بزارم حتی تو این شرایطم به فکر ماست 

هر وقت دست رو مامانم بلند میکنه جلوشو میگیرم اما خودم حسابی طعم کتکاشو میچشم پیش بقیه خودشو خوب نشون میده اما کسی نمیدونه چجور آدمیه مامان بزرگم تازه فوت شده به مامانم میگه حق نداری سر خاکش بری حق نداری بری خونه پدرت

از وقتی یادمه این اخلاقارو داشت اینقد باهامون دعوا میکنه ‌که الان حتی صدای داد بلندشم باعث میشه تموم بدنم بلرزه اهل نماز روزه هم هست فقط با این کارایی که انجام میده نمیدونم چجوری انتظار داره نماز و روزش قبول باشه