خانواده برتر

سلام وقت بخیر،من 2 ماه قبل با نامزدم بودم ولی کاملا انجام نگرفت الان 2 ماهه پریود نشدم لطفا راهنمایی کنین

سلام به همه دوستان

من میخوام یکی از مشکلات زندگیمو بگم و میخوام دوستان لطف کنند و منطقی ترین برخوردی که باید تو این مورد اتفاق بیوفته رو بگن. البته این قضیه گذشته ولی بین من و نامزدم اختلاف نظری هست در این باره که من میخوام نظرات بقیه رو بدونم که هرجای رفتار من اشتباه هست اونو درست کنم.
راستش منظور من اینه که اگه شما جای من بودید چطور با این ماجرا برخورد میکردید.

من و نامزدم 4 ماهه که با هم به ظور جدی در باره ازدواج صحبت میکنیم. من یه پسر 30 ساله و نامزدم 32 ساله هستن.

از اول رابطه ما ایشون سر مسائل مختلف چیزایی رو از من پنهان میکردن ولی خب کم و بیش من چیزایی رو متوجه شدم و این مسائل کم و بیش برای ما دردسر ساز میشد. من بارها از نامزدم انتقاد میکردم که چرا با من اونجوری که همه زوجها صمیمی هستن صمیمی نمیشه یا اصلا هیچوقت با من شوخی نمیکنه. همیشه در جواب من میگفت ببین من بنا به زندگی که داشتم همیشه باید محکم میبودم برای همین نه بلدم صمیمی بشم و نه اصلا شوخی کردن بلدم ولی سعی میکنم که بهتر بشم و انصافا سعی هم میکرد.

حدود ده روز پیش من دیدم که یه اقایی که قبلا همکار بوده با ایشون پیام داده و ایشون رو به اسم عقاب صدا کرده

یه احوال پرسی ساده. سلام عقاب چطوری چه خبر؟

من رو این پیام حساس شدم (البته اینو بگم بارها و بارها من از ایشون خواستم چیزی رو از من پنهون نکنه) و پیگیر قضیه شدم که این کیه که تو رو اینجوری صدا میکنه و اصلا چرا باید بکنه

گفت این اقای فلانی همکارمه و من خودم اجازه دادم که منو اینطور صدا بزنه.

بعد من خواستم که پیامای بیشتری ازشونو ببینم و نامزدم مخالفت نکرد. بعد که پیاما رو دیدم دیدم قضیه خیلی بدتر از این ماجراست. لحن هایی مثه عقابی و حتی عقابم بینشون رد و بدل میشد.

این ادم عوضی دانشجوری پزشکی هست و متسفانه محل همکاریشون محیط دانشگاه. یعنی اینا توی محیط دانشگاه سر پروژه هایی همکاری داشتن و نامزدم این صمیمیت رو بعد دو سال همکاری طبیعی میدونه.

قضیه بینشون بیشتر از اینا بوده تا جایی که به قرار رستوران و آب میوه دورهمی توی دانشگاه رسیده که الیته تا جایی که من میدونم این بساط هایی که به راه بوده دو نفری نبوده و افراد دیگه ای هم شرکت داشتن.

من از نامزدم خواستم که به اون اقا پیام بده و بگه که دیگه با این ادبیات باهاش صحبت نکنه که در کمال ناباوری نامزدم مخالفت کرد.

بهانه هایی که میاورد اینا بود که این قضیه اونجوری که تو میبینی نیست این اقا اونی که تو تصور میکنی نیست ما بینمون چیزی نیست این اقا به من میگه عقاب چون من مخوام مهاجرت کنم.

بعد که من بیشتر اصرار کردم نامزدم گفت هر موقع دوباره این حرفو زد من بهش میگم که اینجور صحبت نکنه ولی خودم بی مقدمه چنین کاری نمیکنم چون این کار اصولی نیست.

با اصرار بیشتر من کار  به جایی رسید که نامزد من گفت من به این اقا نمیگم اینجور صحبت نکنه چون خودم خواستم که منو اینجور صدا کنه و مشکلی با این قضیه ندارم

دیگه کار به جایی رسید که من تا حد جنون دیوانه شده بودم. فقط خداروشکر که اون روز کسی رو با ماشین زیر نگرفتم. بعد که نامزدم حال دیوانه وار منو دید بالاخره دست به گوشی برد و به اون به اصطلاح ادم پیام داد که نامزد داره و دیگه اینجوری باهاش صحبت نکنه. تازه متوجه شدم اون اقا هنوزم نمیدونه که ما نامزدیم و به همین دلیل فکر میکنه با یه دختر مجرد طرفه.

بعد ما بحثمون ادامه داشت تا من تلگرام بینشون رو دیدم. قضیه این صحبتها به حداقل دو سال قبل رابطه ما بر میگشت و در کمال تعجب دیدم دختری که ادعا میکنه صمیمیت بلد نیست شوخی بلد نیست هم با اون ادم صمیمی شده بود هم خیلی زیاد شوخی کرده بود. بحثاشون حتی پیرامون مسائل جنسی خانمها هم رفته بود که تو اون بحث نامزدم از اون ادم اجازه خواسته بود که شب ساعت دوازده و نیم بهش زنگ بزنه. الان خودش میگه برا اینکه بحث عوض بشه میخواستم زنگ بزنم درباره یه پروژه دیگه صحبت کنم و تلفنمون در رابطه با این بحث نبوده.

بعد به کرات از این ادم تعریف کرده بود. مدیر کی بودی تو؟ خوش تیپ کی بودی تو؟ خوش هیکل کی بودی تو؟ هنرمند کی بودی تو؟ ما یه اقای دکتر که بیشتر نداریم و از این صحبتها.

اینم اضافه کنم که اون اقا 8 سال از نامزد من کوچیکتره.

و حتی 29 اسفند این دوتا 5 ساعت تو تلگرام چت کردن این در حالیه که چت من و نامزدم حتی اگه دو روز هم همدیگه رو نبینیم نیم ساعت هم نیمشه. همیشه خیلی سریع با عبارتهایی مثه عزیزم میبینمت میبوسمت یا منتظرم ببینمت حرف رو تموم میکنه.

همه این قضایا بر میگشت به قبل رابطه من با این خانم. ولی چیزی که منو از خودم بیخود کرد این بود که 20 روز بعد شروع رابطه من با ایشون دوباره نامزدم رفته بود سراغ اون اقا و یه مناسبتی رو به اون تبریک گفته بود. و از اینجا دوباره سر صحبت باز شده بود. این قضیه دقیقا مصادف بود با اولین اغوش ما دوتا و این منو بیشتر و بیشتر دیوانه میکنه.

چند روز بعدش اون اقا (من حتی شرم دارم اسمشو بذارم آقا) به نامزد من پیام داده بود که عقابی کی با هم بریم جوجه شکاری؟

نامزد من هم جواب داده بود آقای دکتر جوجه شکاری عالیه هر وقت اوضاع بر وفق مراد شما بود میتونیم بریم. الان نامزدم مدعی میشه که میخواسته قرار بذاره که ما با هم بریم و این ادم متشخص رو ببینیم.

اینکه این صحبتها توی رابطه با من هم اتفاق افتاده بود منو بیشتر و بیشتر به هم ریخت. حس میکردم فریب خورده م حس میکردم بهم خیانت شده و در نهایت 4تا کشیده تو صورت نامزدم زدم.

یک شبه هرچی از خودش برا من ساخته بود خراب شد.

اون شب اون گریه افتاد منم از زدنش پشیمون شدم بعد خانمم میگه که این شوخیهای کثیف رو یک هفته قبل پیشنهاد ازدواج من کنار گذاشته بود. ولی من نمیفهمم پس چرا دوباره رفته و اون مناسب لعنتی رو به اون تبریک گفته.

یک هفته بعد این قضایا نامزد من ازمون ایلتس داشت. الان ایشون از من شاکی هست که چرا متفاوت برخورد نکردم و اون موقع صبر نکردم ایشون ازمونشو بده و بعد درباره اون عوضی صحبت کنیم. این در حالیه که اگه من اون موقع صحبت نمیکردم همکاری مجددشون صددرصد بود ولی اتفاقاتی که افتاد این به اصطلاح همکاری رو تموم کرد خداروشکر.

حالا من نظر شما دوستان رو میخوام بدونم. میخوام بدونم متفاوت برخورد کردن بعنی چی؟

خانمها لطفا بگید

اگه با کسی تو رابطه باشید و یک نفر دیگه به شما بگه عقابم معذب نمیشید؟

واقعا اینجور برخورد کردنا بین زن و مردای همکار و اینجور صحبت کردنا طبیعیه؟ حتی خانمهای مجرد؟

شماها میتونید وقتی یه نفر رو میبوسید با نفر دیگه ای اینجور صحبت کنید؟

و آقایون لطفا نظر بدید

اگه جای من بودید چیکار میکردید؟

مثه من خودخواهانه پافشاری میکردید قضیه تموم بشه یا وقتی طرف مقابل 3 تومن هزینه کرده و کلی وقت گذاشته اجازه میداید اون یک هفته بگذره ایلتسشو بده و بعد برخورد کنید؟

عصبانی نمیشدید؟

و کلا سوال من اینه

حضور یه همچین ادم کثیفی تو یه رابطه که قصد ازدواج پشتشه چه معنیی میتونه داشته باشه؟

من اصلا نمیفهمم. واقعا این رابطه ها تو جامعه ما طبیعی و جا افتاده س و من درک نمیکنم؟ یعنی من دارم حساسیت زیاد از حد نشون میدم؟

ممنون میشم نظر بدید. قطعا نظر شما باعث میشه بیشتر و بیشتر فکر کنم.

سلام

ببخشید چرا سوال من پست نمیشه؟

سلام 

من هرچقدر تلاش میکنم در بیان ثبت نام کنم برام ایمیل تایید نمیاد

امکانش هست سوال من از همینجا پست بشه؟

ممنونم

سلام. وقت تون بخیر باشه. من 25 سالمه با آقایی قصد ازدواج دارم که ایشون 8 سال از من بزرگتر هستن، ایشون برای خواستگاری میخواستن بیان ولی خونواده من مخالف بودن. به علت اینکه ما تو دو شهر مختلف زندگی میکنیم و به عقیده خونواده من هیچ نقطه مشترکی نداریم. موضوع ازدواج رو ایشون با خانواده خودشون مطرح کردن بعد از موافقت اونا منم با خونواده م صحبت کردم و گفتم که میخوان برای آشنایی بیان. اما خب سفت و سخت مخالفت کردن. بعد از این مخالفت ایشون هیچ تماسی نگرفتن با خونواده م. با من در ارتباط بودیم. گفتن باید خونه بگیرم دست پر بیام ولی خونه گرفتن بازم پا پیش نذاشتن. و الان بعد از 6 ماه میگن تو باید خودت شرایطو اونجا فراهم کنی. من باید با خونواده م صحبت میکردم و رضایت شون رو میگرفتم که گرفتم انتظار نداشته باش من بیام همه چیو درست کنم. خودت باید رضایت خونواده تو بگیری.

من از هر دو طرف تحت فشارم. نمیدونم واقعا انتظار ایشون چقدر منطقیه یا از روی ترسه. و اینکه اگه من با خونواده م درگیر بشم سر این موضوع چقدر حمایتم میکنه. میترسم وسطش بگه اصلا نمیخوام اینجوری! من اصلا دوس ندارم کدورتی این وسط به وجود بیاد. من انتظار داشتم ایشون پا یش بذارن برای صحبت با خونواده من و من هم حمایتشون کنم. با هم این کارو انجام بدیم. اما فکر میکنن من همه چی رو رو دوش اون انداختم و خودم کنار وایسادم. و انتظار دارن من رضایت خونواده مو بگیرم بعد ایشون بیان.

شما همچین تجربه ای رو دارین؟ گاهی فکر میکنم الان که همچین انتظاری از من دارن، چقدر قابل اعتماد میتونن باشن در آینده؟