خانواده برتر

اول از همه واسه مورد اول هیچ کاری نمیتونی کنی چون از قبل بهت گفته و الان اگه باهاش مطرح کنی هرگز قبول نمیکنه آخه سر پیری و معرکه گیری؟مگه میشه؟
و یکم کمتر به دخترش حسودی کن چیکار کنه دخترشو بندازه بیرون یا جلو دخترش باهات عشق بازی کنه؟خوب نو خلوت عشق بازی میکنن دیگه.

بچه نداشتنتون که اصلا جای غصه خوردن نداره من دوست دارم هر موقع ازدواج کردم شوهرم ازم بچه نخواهد سلطان غم مادر. در مورد مشکل دومتون مطمئن باشید اگر این دختر دختر خودتون بود باز هم وضع همین طوری بود دختر حووی مادراست اصلا زن در خانه جلوی بچه ها نباید لباسهای باز بپوشه وباشوهرش عشق ورزی کنه مطمئن باشید اگر از خودتون هم بچه داشتید نمی تونستید جلوی بچه هاتون با شوهرتون خوش بگذرونید

خوب عزیزم اینا به خاطر اینکه نمیخواد دخترشو حساس کنی

 

راه حل به نظر من اینه که با دختره رفیق بشی سناتون به هم میخوره برا دوستی

البته لازمش اینکه از ته قلبت دوسش داشته باشی و انتنش نباشی

وقتی باهاش رفتی تو یه تیم همه چی اتماتیک وار درست میشه

 

سعی کن از اون مامان باحالا باشی براش البته هیچ وقت سعی نکن بگی من جای مامانتم

 

راستی کتاب زنانه یا مادرانه رو پیشنهاد میکنم بخونی

قبل از ازدواج میتونستید فکر کنید الان دیره 

خوب عزیزم نباید قبول میکردی این دیگه چه شرطی بوده که شما قبول کردی!
معلومه اون دیگه بچه نمیخواد اما شما دوست دارین از خودتون ثمری با جا بذارین
شاید قانون مخصوصا الان که تشویق به فرزند آوری میکنه حق رو به شما بده و از شما حمایت کنه
خودت که خانمی میدونی چطوری بهش نگو اما ازش حامله شو بعد بگو دست خودمم نبوده به همین راحتی!

ﺳﻼﻡ ﺧﺐ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ.... ﺍﻻﻥ ﻫﻢ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻦ..ﺧﺐ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﺍﺭﻩ..ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﺬﺍﺭ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ...ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺣﺘﻤﺎ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ...ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻬﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﺪﻩ..ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮐﻢ ﺑﻮﺩ ﺣﺎﻻ ﻫﻤﺴﺮ ~ﺩﺭﺵ ﺍﻭﻧﻮ ﺗﻮﺧﻮﻧﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ...ﺷﮑﻠﮏ ﺍﺷﮏ ﺷﺮ ﺷﺮ

با دخترش دوست شو و شوهرش بده بره خارجی یا یه جای دیگه کلا مردها با دختراشون جورن جوری که گاهی مادرهای واقعی هم به دختراشون حسودیشون میشه. قدیم ها پدر بززگ ها و عموهای ما تا پنجاه شصت سالگی بچه درست میکردن بچه ها چی میگن این اقا پاش لب گوره تازه چهل و خورده ای سالشه پریروز خانومه زنگ زده بود تلویزیون میگفت چهل و چهار سالمه بچه میخوام چقدر مردم ما بدجنس و حسودن که نمیخوان درست و حسابی راهنمایی کنن.
میتونی شوهرت رو راضی کنی رگ خواب مردها دست زن هاست تو میتونی.

مونا خانم. کلک زدن و شیره مالیدن سر همسر به دور از اخلاق و انصافه. دوست دارید همسرتون با شما تو زندگی این طوری رفتار کنه؟ 

اصلا فکر منفی نداشته باشید

سلام

قضاوت و راهنمایی همچین جایی کار سختیه چون اگه این ماجرا از زبون اون دختر بیان میشد شاید این بود

سلام.

عزیزم اقای نجفی گفتن بعضی اطلاعات رو حدودی بدید ولی نکه همشو ستاره دار کنی

سلام

خب شما با علم به اینکه همسرتون یه دختر خانم 22 ساله دارن باهاشون ازدواج کردید بنابراین اگه ایشون دارن به دخترشون محبت میکنن نباید باعث ناراحتی و حسادت شما بشه خودتونو بذارید جای اون دختر مادر که نداره درسته از محبت پدر هم محروم بمونه؟!! اما اینکه قبول کردید بچه دار نشید واقعا جای تعجبه اخه رو چه حسابی قید بچه رو زدید درست نیست زن و شوهر زیر قولشون بزنن ولی خب در این مورد حتما با همسرتون صحبت کنید ان شاء الله که منطقی برخورد میکنه.

در مورد بچه که خب تصمیم اشتباهی گرفتید و تقصیر خودتون بوده و همسرتون اگه زیر بار نره حق داره چون فبلا شرط کرده بوده ولی بازم شما حق داری که روی خواستت اصرار کنی.

در مورد محبتش به دخترش سعی کن حسادت رو بزاری کنار و با این موضوع کنار بیای. ایشون 22 سال این دختر رو بزرگ کردن و از خون خودشونه ولی شما چند ساله وارد زندگیش شدی. در شرایط عادی هم خیلی ها بچه هاشون رو از مادر واقعیشون بیشتر دوست دارن. شما برای جلب محبت همسرت سعی کن به دخترش از ته دل محبت کنی.

در مورد لباس باز یا رفتارای خاص بهتره یکم مراعات کنی و تا زمان ازدواج دختر خانومتون صبر کنی چون اولا بچه خودتونم اگه بود بازم باید مراعات میکردید و دوما به همسرتونم حق بدید که از دخترش خجالت بکشه چون بالاخره شما جای مادر اون دختر الان تو اون خونه اید و همینکه شب با پدرش تو یه اتاق میرید برای زجر کشیدن اون دختر و حس کردن جای خالی مادرش کافیه دیگه نیاز به عشوه و دلبری نیست. خودتون رو جای اونا بذارید و درکشون کنید. مطمئن باشید شما پوشیده تر و اهل مراعات تر باشید و بقیه مسائل رو بذارید برای توی اتاق خواب همسرتون بیشتر عاشقتون میشه تا اینکه مثل یه زن بدجنس و دور از شما هرزه جلوی دختر بزرگش با لباسای ناجور بگردید.

اما در مورد بچه فکر میکنم با صبوری و کمک گرفتن از یه مشاور بهتر بتونید به خواستتون برسید. شاید مشاور بتونه همسرتون رو قانع کنه که شما به عنوان زنش حقوقی دارید و حق نداره شما رو از خواست طبیعیتون یعنی بچه دار شدن محروم کنه

اگه دختر خودت بود همچین حرفی می زدیییییی؟؟ الان که خرت از پل گذشته دخترش رو کردی هوووی خودت؟ مرحبا به این وجدان و احساس مسولیت ، مرحبا

یکی دو سال دیگه تحمل کن تا دخترش ازدواج کنه شاید بعد از ازدواج دخترش و خالی شدن خونتون دیگه با بچه دار شدن مخالفتی نکنه.البته به نظرم فرزند اوردن با این تفاوت سنی که با همسرتون پیدا میکنه خیلی جالب نیست.در مورد روابطتتونم به نظرم همسرت میترسه اگه با تو صمیمی باشه دخترش واکنش منفی و بدی نشون بده به خاطر همینم مراعات میکنه.رفتار دخترش با تو چه طوره؟با این ازدواج کنار اومده یا نه؟رفتارش باهات بده یا خوب؟

خداوکیلی کجای پست این خانوم گفته که میخواد شوهرش جلو دخترش عشق بازی کنه.یکم انصاف داشته باشین.

وای خدا ، بعضی نظرات رو میخونم تو این وبلاگ ، تن و بدنم میلرزه ، وقتی میخونم که مردها ، بچشون رو بیشتر از زنشون دوست دارن ، از ازدواج متنفرم میشم ، تو خونه بابام که کسی دوستم نداشت ، برم خونه شوهر هم قراره بچشو بیشتر دوست داشته باشه ، پس من این وسط چه خاکی تو سرم کنم :(( کی پیدا میشه منو بیشتر از همه دوست داشته باشه :(( پس کی باید به من محبت کنه :(( از هرچی بچه متنفرم ، مخصوصا دختر بچه میبینم ،حالت تهوع شدیدی میگیرم

راستی مگه چه جوری لباس میپوشی، خیلی برام جای سوال شده.اخه الان مادر و خواهر ها تو خونه جلو پسرها هرچی بخوان میپوشن، بچه شوهرت هم که دختره ، مگه اینکه مایو بپوشی بهت گیر بده دیگه، یا ارایش تو خونه مگه چه اشکالی داره، نه اینکه دخترهای کشورمون اصلا بیرون ارایش نمیکنن!!! قصد فوضولی ندارم ، فقط برام سوال پیش اومده.

یک خانم و آقا جلوی بچه های تنی خودشون هم باعث درست لباس بپوشن دیگه چه برسه به فرزند طرف مقابل

این همه اقایون به همسراشون دروغ میگن تا بله رو بگیرن و تو طول زندگی دروغ میگن عیب نداره بعد اقایون نمیتونن نیم خط حرفهای خانوم مونا رو تحمل کنن افرین مونا جون خیلی هم نظر خوبی دادی.

سلام بر سؤال کننده ی محترم
ببینید من دخترم یوقت بنابر اسمم دچار سوء تفاهم نشید که پسرم و حرفام تناقض داره
من پدر ومادرم هر دو به شکر خدا زنده هستن و دور از جون مادرم ولی من خودمو میذارم جای اون دختر خانم که از لحاظ سنی هم تقریبا همسنیم
من یه دخترم که تا مادرم زنده بود خوب و خوش و خرم زندگی میکردیم جمع خانوادگیمون چیزی کم نداشت اما از وقتی مادرم فوت شد خیلی ناراحت و گرفته شدم هر کسی رو میبینم که مادر داره حسرت مادر داشتنشو میخورم حالا هر کسی که میخواد باشه میخواد همجنس خودم باشه میخواد حتی خلاف جنس خودم باشه میخواد کوچیک باشه میخواد بزرگ باشه وقتی میبینم اونا مادر دارن و میتونن مادرشونو ببینن حس کنن مخاطب قرار بدن دلم میگیره که مادرم زیر خروارها خاک دفن شده
خیلی جاها شنیدم که دختر بی مادر به چه درد میخوره اخ مادرم از وقتی رفتی من از این رو به اون رو شدم پدرم دوباره زن گرفته به شرطها و شروطها(مطمئنن اون دختر و همسرتون قبل از ازدواج مجدد همسرتون باهم حرفهایی داشتن)سختمه یکی دیگه رو جای مامانم تو خونه میبینم سختمه یکی دیگه رو میبینم که چشم به بابام دوخته سختمه که مادرم نیست ولی یکی دیگه هست تو خونمون بنام زن بابا
و.............
سعی کردم تمام حس و حالو اون دختر رو بگم تا بهتر درکش کنین هرچند خلاصه اس و یه سری چیزهایی رو نگفتم وبازهم مطمئنن دردودل و داغی که رو دل اون دختره مطمئنن بیشتر و ناگفتنی تر از این حرفاس
ولی درکش کن بخدا من بودم اصلا طاقت زندگی کردن تو خونه بابامم نداشتم طاقت دیدن یه زنه دیگه رو نداشتم در و دیوار اون خونه همش خاطرس بابامو که ببینم همش یاد مامانم میوفتم بخدا من بودم درسته بی منطقی میکردم ولی میگفتم بابا یا منو بخواه یا زن جدید بگیر
سخته به خدا همین الان دارم میترکم که دارم فقط خودمو تصور میکنم دیگه چه برسه به اینکه واقعا تو اون شرایط باشم
سعی کنین شما در طول روز و در طول مواقعی که اون دختر خونس مثه یه خواهر باهاش برخورد کنین آیا لزومی داره وقتی خودتون و خواهرتون پیشه همین لباس و آرایشی بکار برده بشه که فقط برای شوهره؟؟؟؟؟؟
سعی کنین از لحاظ پوشش و رفتار و...... طوری باشین که جلو خواهرتون همونطور هستین ولی وقتی وارد اتاق خوابتون میشین یا وقتی که اون دختر خونه نیس دیگه خلوته خودتونه هر طور که صلاح میدونین باشین
من همین الآن که مادرم زندس یوقتایی پیش میاد یه خانم هرچند شوهر دار مثلا چون مسیر بابام و مسیر اون خانم یکیه بابام میرسونش اما همینم یجوری عصبی و داغونم میکنه و حنی گاهی پیش میاد که حس تنفر نسبت به پدره خودم میگیرم میگم چرا باید اون زنو برسونه حتی با اینکه زنه شوهر داره دیگه چه برسه به روزی که خدای نکرده زبونم لال مادرم طوریش بشه و.......
خواهشا درکش کن حالا اگه اون بچه پسر بود هر چند اونم دردو غمه خودشو داشت ولی باز تماما تو خونه نبود و چیزایی هست که باهاش حواسش پرت بشه اما جنس دختر جنس زن طوریه که حتی هزار مشغله و کار هم داشته باشه بازم میتونه به نبود مادرشم فکر کنه و ناراحت اون ماجرا هم باشه و......
فقط میگم باهاش مث یه رفیق مث یه خواهر برخورد کن همونطوری که با دوستت با خواهرت برخورد میکنی و پوشش داری همونطورم با دختره همسرت باش بخدا همینکه اعتراضی نکردی که دختره شوهرم باهام بدرفتاری میکنه یا روی خوش بهم نشون نمیده یا.......خودش نشون میده چقد دختره خوبیه و تونسته حتی با وارد کردن غم و حسرت به دل خودش تو و پدرشو ناراحت نکنه همینش خیلیه
درباره مسئله بچه داری مطمئنن همسرت دلیل یا دلایلی داره حداقل بذار دختره همسرت شوهر کنه بعد رو این ماجرا تمرکز کن هر چند به نظر من اصلا حقت نیست بچه دار بشی خواهر محترم.میدونم الآن ناراحت میشی ولی خود کرده را تدبیر نیست وقتی همون دوران خواستگاری وقبل از ازدواج بهت گفت بچه نه تو میتونستی فکر الآنتم کنی میتونستی فکر کنی شاید بعدا دلم بچه بخواد و...... وقتی قبول کردی دیگه قبول کردی به نظرمن اصلا بچه دار نشین بهتره حداقل تا وقتی اون دختر تو خونه باباشه شاید اصلا یکی از حرفایی که بین بابا و دختر گفته شده اینه که اصلا بچه نداشته باشن سخته خیلیا میگن بیخیال حرف مردم ولی این اشتباهه ما در بین همین مردم زندگی میکنیم فردا پس فردا هم اون دختر همسرت از مردم/خانواده و فامیل شوهرش/فامیل های مادرش/دوست و آشنا حرف میشنوه که بابات تو این سن بچه داره هم خوده شوهرت از ادمای اطرافش این حرفو میشنوه حتی شده به شوخی و تیکه بهش این متلکو میندازن هم خودت حرف میشنوی حتی ممکنه سرزنش بشی درسته زندگی خودته ولی برای هر اقدامی ادم باید همه جوانب رو در نظر بگیره همون بچه خودت فردا پس فردا بزرگ میشه میفهمه و ممکنه حتی شمارو توبیخ کنه چرا منو به دنیا اوردی؟و حتی ممکنه مورد تمسخر دیگران قرار بگیره یا اصلا رابطه دختر همسرت و بچت مث کارد و پنیر بشه به هر حال ادم آدمه از گوشته از سنگ که نیست بگیم حرفی زده بشه و روش اثر نداشته باشه یا بگیم بیخیالش تا کی و تا چه موقع آدم میتونه بیخیال حرفای ناراحتت کننده دیگران بشه؟
همه جوانب رو برای هر کاری و هر حرفی در نظر بگیر
امیدوارم بتونی از درد اون دختر و پدر کمتر کنی تا خودتم زندگی خوبی داشته باشی

ببین عزیزم، من یه دختر23ساله باشرایط دختر همسرتون هستم.البته مادرم شکرخدا زنده هستن،منتها طلاق گرفتن.وقتی14سالم بود پدرم ازدواج کرد والان یه خواهر دیگه از طرف مادرخوندم دارم،ولی روابط من ومادرخوندم خیلی خوبه ومثل دو تا دوست صمیمی هستیم.اینکه بچه دوست دارین بنظرم حق شماست،هردختری دلش یه تکیه گاه برای پیری ووقتی خدای نکرده همسرش فوت کرد،میخواد.منتهی شما شرط کردید باهمسرتون.درمورد این مسئله بنظرم بهتره باهاش صحبت کنید که خوب ایشون هم حتما دلایل خودشون رو دارن که تواین سن دوباره بچه دارشدن براشون جالب نیست یااختلاف ینی زیاد با دخترشون پیش میاد،ولی شما باید ازاول به این مسئله فکرمیکردید.

به نظرم مشکل از شوهرت بوده که نرفته با یه خانوم مطلقه که بچه نمیخواد یا بچه دار و یا نازا هست ازدواج نکرده اومده با یه خانوم سالم و جوونتر ازدواج کرده شاید اگه یه خانوم سن بالاتر همسن خودش میگرفت دخترش کمتر حساس میشد این نشون میده مردهای ایرانی خودخواه و خوش خوراکن.

با تشکر از همه دوستانی که وقت گذاشتند و با حوصله من را راهنمایی کردند.

اصلا من انتظار ندارم که همسرم پیش دخترش با من عشق بازی کنه.دست خودم نیست به توجه بیشتری نیاز دارم. همسرم نمی دونه ولی بعضی مواقع بعد از ازدواجم آرام بخش استفاده می کنم به خاطر ناراحتی های احساسی که برام به وجود اومده. رابطه عاطفی شدیدی بین همسر و دخترش وجود داره، حتی دخترشون به مناسبت های مختلف باباش را می بوسه ولی من اگه کنارش بشینم سریع جاش را عوض می کنه، وقتی پدر و دختر اینقدر صمیمی هستند با من که همسرشم نمی تونه ...

در مورد بچه دار شدن هم این کار می خوام با رضایت همسرم باشه؛ همسرم همه جوره باهام صادق بوده و حتی یک سوم اموالشون را به نام من کرده اند.

لباس هایی هم که استفاده می کنم تاپ و دامن کوتاه؛ پیراهن کوتاه.

اصلا حس مادری نسبت به دخترشون ندارم ما اختلاف سنی زیادی نسبت به هم نداریم.ولی دختر بافرهنگی هست باهم صمیمی نیستم ولی بد هم نیستم.

اطلاعات خصوصی را آقای نجفی ستاره دار کردند.

سلام.با sa موافقم.شوهرتون از دخترش شرم داره و این طبیعیه.اینکه به نوع لباس شما گیر میده به نظرم واسه اینه که فکر میکنه این طوری جلوی دخترش یه مرد هوسباز جلوه میکنه.خلاصه بین پدر و دختر اون هم دختری در این سن یه حریم هایی هست.شما هم حق دارین ولی خب این انتخاب خودتون بوده.به جای حساس شدن روی این مسائل، با دوستی با دختر شوهرتون این چند سالی که مهمون خونه شماست رو صبوری کنید.ایشالا زود ازدواج کنن. سعی نکنین حالا به هر نحوی از زمانی که شوهرتون با دخترش صرف میکنه رو کم کنین.چون شاید اینجوری زمان بیشتری رو با شما بگذرونه ولی قطعا کیفیت رابطتون کم میشه چون دلش و فکرش پیش دخترشه.

سلام

به نازنین خانم :

به نظرم هیچ مشکلی سد راه شما وجود نداره و می تونید باهاش ازدواج کنید. فقط طرف مورد تائید شما باشه

1.سعی کن دخترش رو ببینی و با هم حرف بزنید. ببین نظر اون در مورد این ازدواج چیه.  اگه نظرش منفیه با پدرش ازدواج نکن. 

ازدواج من با همسرم ازدواج از روی ناچاری نبود؛ خانم همسرم چندین سال با بیماری سختی دست و پنجه نرم می کردند و قبل از ازدواج روابط عاطفی بین من و همسرم بود. رابطه ما بر اساس عشق و علاقه بود.هر روز در دانشگاه همدیگر را می دیدیم؛ همسرم عاشق همسرش بود و در این سالها سختی هایی زیادی را متحمل شده برای همین ناراحتی هام را بهش نمی گم.قبل از ازدواج هم اگه 1 روز نمی دیدمشون و باهاشون حرف نمی زدم آرامش نداشتم.

نازنین خانم اولین شرطش اینه که به اون آقا علاقه داشته باشی؛ و زندگی ات را با عشق و علاقه شروع کنی و دختر حساس و زود رنجی نباشی.مردان از لحاظ عاطفی خیلی خویشتن دار تر هستند. اگه چند روزی نباشند اصلا آرامش ندارم و دلم براشون تنگ می شه.همسرم خیلی صبوره ولی من اصلا

22 که دیگه وقته شوهرشه 

با دخترشون صحبت کردم 

سلام نمیخواد خودتو فدای بقیه کنی اگه دلت بچه میخواد بالاخره تو هم یه عمر آرزو داشتی .اشتباه  منو نکن که یه عمر حسرت خرید رفتن با شوهر وتفریح و آرایش کردن و لباس های راحت پوشیدن تو خونه به دلم موند چون شوهرم بچه داشت و راحت نبود و انگار میترسید .با دخترش مهربون باش ولی مواظب باش حرمتت و حق و خواسته ات پایمال نشه.

اگر واقعا این آقا اون قدر امتیاز مثبت داره و شما در خودت اون قدر توانایی می بینی که وارد این ازدواج بشی، با خانوادت برو پیش مشاور خوب تا بهتون کمک کنه به توافق برسید. این رو هم درک کنید که مخالفت خانوادتون طبیعیه و باید به اون ها هم حق بدید. 

یعنی مگر این که دشمنتون باشه که کاری کنید طرف خوشبخت بشه...خخخخخخخخ

ممنون از راهنمایی هاتون
این راهنمایی آخرتون برای مزاح بود؟ یعنی مردا اینقدر ساده هستند که نفهمند؟

به نازنین  باور کن بهترین زندگی برات میسازه 

با خانم سیمین و متاهل جنوب موافقم
مطمئن باش وقتی بچه دار شدین بچه شما رو مثل دخترفعلیش دوست داره
زندگیتون شیرین تر هم میشه
از نظر روحی هم خیلی خیلی بهتر میشی یعنی که چه آرامبخش میخوری!!!

***

خانما لطف کنن اونایی که میخوان با مرد بچه دار ازدواج کنن به این پست توجه کنن
زندگی با مردی که بچه داره یک سری سختی هایی داره

یعنی چه بعضی به شرط بچه دار نشدن دخترمجرد یا مطلقه بی بچه میگیرن!!!

ممنون از راهنمایی هاتون.