من یک پسر 31 ساله هستم و دکتری مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف دارم رتبم تو دوره ی کارشناسی 127 شد و در دانشگاه همیشه جزو شاگردای اول بودم تمام زندگیم درس خوندم به امید داشتن یک شغل برازنده و پردرآمد در کنار علاقه ای که در من نهادینه بود ولی الان به این نتیجه رسیدم که کل عمرمو به باد دادم تمام جوونیمو حتی هم کلاسی هام که تا دیپلم نتونستن بالا بیان وضعشون از من بهتره .
من همیشه روزانه شش ساعت به درس خواندن اختصاص میدادم و در کنار اون یک کار پاره وقت داشتم که خرجمو در بیارم چون من از خانواده ی ضعیفی بودم پدرم کارمند یک شرکت بود و مادرم خانه دار همیشه امیدم به این بود که درس بخونم تا هم برای خانوادم افتخار باشم هم بتونم با درآمدم پدر مادرمو از فلاکت دربیارم اما بعد دکتری رفتم سربازی دو سال از عمرم اونجوری گذشت تا شد 30 سالم به زور کار پیدا کردم اونم با اسم دهن پر کن دانشگاهم .
حقوقم الان ماهی 1500 هستش که برای یک جوون سی و یک ساله یعنی بدبختی و فلاکت حالا به من بگید با این درآمد اونم تو این سن من با چه امیدی ازدواج کنم من خودم خیلی شخص با احساسی هستم اگه وضع مالیم خوب بود خیلی زودتر ازدواج می کردم یعنی تو سن بیست و سه سالگی شایدم کمتر ولی الان اصلا اوضاع اقتصادیم خوب نیست به معنای واقعی داغونه .
من الان به شدت احساس تنهایی می کنم یک عمر درس خوندم خشک زندگی کردم دیگه خسته شدم نیاز به محبت دارم نیاز به یک نفر که باعث آرامشم باشه ولی با این درآمد و با این سرمایه هیچ امیدی به زندگی ندارم گاهی میگم من باید چیکار میکردم که اوضاع مالیم خوب می شد چرا اینقدر درس خوندم چرا هیچ تفریحی تو دوران زندگیم نکردم خلاصه از ازدواج ناامیدم چون حداقل ها رو هم ندارم با وجود اینکه هر روز نیاز جنسیم کم میشه ولی به همون اندازه نیاز عاطفی داره خفم می کنه هر چی سنم بالاتر میره افسرده تر میشم البته من تنها نیستم خیلی از دوستام شرایط منو دارن پسرایی که واقعا اهل زندگی اند ولی به خاطر در آمد کمشون به ازدواج فکرم نمی کنند
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۳۹۳۶ بازدید توسط ۲۹۵۹ نفر
- يكشنبه ۲۳ آذر ۹۳ - ۰۷:۰۸