سلام دوستان وقت بخیر
سوال من اینه که چی میشه یه نفر این قدر به دل آدم میشینه امّا افراد دیگه با ظاهر بهتر، موقعیت و تحصیلات بهتر نه؟!
قضیه من از حدود 7 سال پیش شروع میشه وقتی که ترم های اول لیسانس بودم و عاشق یکی از پسرهای ترم بالاتر خودم شدم. ویژگی های رفتاری و طرز ارتباط مون با اساتید و داشجو ها یه جور بود. هر دو تا حدودی مغرور بودیم هر دو نفر اول ورودی مون بودیم و به اصطلاح خرخون محسوب می شدیم هر دو با جنس مخالف کاری نداشتیم مگه اینکه اون ها بیانو سوال بپرسن. همیشه دست به سینه کنار کوریدور می ایستادو بچه ها دورش جمع میشدن... تو تموم اون سال ها هیچ حرفی بین ما زده نشد فقط گاهی سلام گاهی خداحافظ امّا تا دل تون بخواد نگاه بود. گاهی اوقدر ضایع چشممون دنبال هم بود که دوستامونم فهمیده بودن امّا حرف نه.. حرف غیر درسی ابداً.
رفت ارشد یکی از بهترین دانشگاهها وقتی فهمیدم از خوشحالی فقط گریه کردم هیچ وقت یادم نمیاد برای موفقیّت خودم این قدر اشک ریخته باشم چون خستگی توی چشمش رو دیده بودم سرخی چشمش رو از بیدار موندن و درس خوندن حس کرده بودم خطای زیر چشمش رو شمرده بودم. می دونید اون توی دانشگاهی که همه با شاسی بلند می اومدن با موتور می اومد برای بچه ها تحقیق می نوشت همین کارهاش منو وابسته خودش کرد همین جنمش و پشتکارش و سربه زیریش. اساتید جلوش بلند میشدن . اون روزها از جلوی چشمم پاک نمی شه.
بعد از اون برای راهنمایی ارشد باهاش حرف زدم امّا باز هم فقط درس بودا درس. دیگه یه اوقات خودش پیام می داد از مقاله و درس حرف می زد و تمام. و من هر روز می مردم و زنده می شدم که بگه به پاش بمونم و نمی گفت این قدر نمی گفت که شک می کردم اصلاً منو دوست داره یا نه و هر بار به این نتیجه میرسیدم که نمی دونم. هنوز هم نمی دونم چون گاهی علاقه و نداشتن موقعیت باعث میشه پسرها حرف نزنن خصوصا اگه هدفای بزرگ داشته باشن و مغرور هم باشن پس زیر پا گذاشتن یه چنین علاقه ای حتی اگه براشون کار سختی باشه امّا انجامش میدن. (این رو بگم که موقعیت مالی ما بهتر بود امّا من همیشه اون قدر ساده می اومدم دانشگاه رو می رفتم که هیچ کس متوجه نمی شد و مطمئنم اون هم هیچ وقت متوجه این قضیه نشد)
خلاصه منم رفتم ارشد و اون رفت سربازی. بدون خداحافظی. غصه خوردم و چیزی نگفتم همیشه توی رویام این بود که قبل سربازیش اون رو می بینم و بهش میگم مثل این 5 سال دو سال دیگه هم صبر می کنم دو سال دیگه هم عشقی وارد قلبم نمی شه. بهش می گفتم به مادرت سر می زنم نگرانشون نباش من هستم. هزار بار این ها رو نوشتم و پاک کردم.. اون رفت.
ارشدم تموم شد منم پیشرفت هایی کردم این مدت توی درس و کارم. یه اوقاتی خواستگار اومد با موقعیت های خیلی خوب با شغل، سربازی رفته امّا باز هم با اون مقایسه می شد. دروغ چرا؟ نمی گم واقعاً برای اون و به دلیل اون رد شدن امّا ته دلم غصه نمیخوردم که نمی شه حتی خوشحالم می شدم می گفتم اون میاد.
اواسط سربازیش هم پیام دادم باز هم به بهونه درس امّا اون باز هم حرفم رو نفهمید.
گذشت و دکتری قبول شدم خسته بودم حدود 5 سال گذشته بود بدون حرف. دیگه قبول کردم که نمی شه که نمی خواد که شاید واقعاً قسمت هم نیستیم. دیگه بهش پیام ندادم می دونستم اگه بگم دکتری قبول شدم شاید بشکنه. همیشه از اینکه دخترها سربازی نمیرن و اون باید دو سال از پیشرفتش بگذره ناراحت بودا منم چیزی بهش نگفتم با اینکه می دونستم این ها حرفه. اون یه روز بهترین استاد ایران بهترین خودش توی شغلش میشه. خلاصه دیگه کمتر بهش فکر می کردم خیلی کم شاید هر چند روز یک بار دیگه یادم می اومد دیگه نه پیامی من دادم نه اون. یکی دو سال گذشت دیگه خواستگارانم رو با عقل میسنجیدم. دیگه خوابش رو نمی دیدم. دیگه براش توی دفتر خاطراتم نمی نوشتم. دیگه از روی عکسش نقاشی نکشیدم. دیگه صدای قلبمم دو سالی شد که نشنیدم...
عشق برام بی معنی شد. شدم یه آدم مثل بقیه آدم ها حتی گاهی حس می کردم 40 سالمه که این قدر نسبت به همه چی بی تفاوتم که ازدواج رو فقط یه اتفاقی می دیدم که باید بیافته باید با عقلم بسنجمش نه با قلبم. همه چی برام تموم شده بود دیگه حتی چند ماه یک بار بهش فکر می کردم.
امّا چند روز پیش، باز هم عکسش رو دیدم. قلبم هوری ریخت. باز هم صدای قلبم رو شنیدم. باز هم اون حس درموندگی اومد سراغم. دیدم دکتری قبول شده باز هم اشک حلقه زد توی چشمم خدا را شکر کردم. امّا میگم خدایا چرا این علاقه تموم نمی شه چرا فقط برای اون این طوری قلبم می لرزه؟
چرا ناخودآگاه توی سجده نمازم دعاش می کنم. دعا می کنم خوشبخت بشه موفق بشه؟
چرا دیشب باز هم خوابش دیدم؟ چرا هنوز منتظرم که بهم پیام بده . چرا هنوز می خوام بشناسمش؟
خسته م که تموم تلاشم برای فکر نکردن بهش یه دفعه این جوری از هم می پاشه. من برای اون مغرور نبودم که مستقیم بهش ابراز علاقه نکردم من اخلاقش رو میشناختم. از دخترهای ضعیف خوش نمی اومد من با نگاهم علاقه م رو سرش فریاد زدم با پیگیزی هام با سراغش رو گرفتن هام با تبریک فرستادن هام. هرکی بود می فهمید و اون هم فهمید. فهمید و سکوت کرد.
نمی دونم چکار کنم. شما بگید 7 سال گذشته این عشق نیست؟ اگه هست دیگه باید براش چه کار کنم. آقایون شما همجنس تون رو بهتر می شناسید راهنماییم کنید
دو ساله تقریبا پیامی بین مون رد و بدل نشده اگه باز هم پیگیرش بشم فایده داره یا باز هم منم که خورد میشم؟
شما بهم بگید چرا یک نفر این طور به دل آدم میشینه و تموم نمی شه. می دونید تو تموم این سال ها چقدر آرزو کردم که کاش منم پسر بودم. پسر بودم که راحت باهاش حرف می زدم که می شد دوست صمیمیم. که می شد الگوی زندگیم.
من سخت عاشق میشم خیلی سخت حتی توی دوستیم با همجنس خودم دختری نیستم که هر روز با یه نفر دوست بشم. یکی را انتخاب می کنم و تموم عمر پای انتخابم می مونم . صمیمی ترین و تنها دوستم دوست دوران مدرسمه و تنها عشقی که وارد قلبم شده و قلبم رو لرزونده اونه... من پسر ندیده نیستم هزار جور همکلاسی داشتم هزار جور همکار داشتم با شغلای خوب، موقعیت بهتر، حتی گاهی اخلاق بهتر و به لحاظ ظاهری هم بهتر امّا هیچ کس اون نشد.
باورتون میشه همه می گفتند اون زیبا نیست امّا برای من زیبا تر از اون وجود نداشت؟
گاهی میگم اگه همون سال ها مثل بقیه ماهم آشنا شده بودیم ازدواج کرده بودیم الآن 5-6 سال از ازدواجمونم گذشته بود. تموم این روزارو با هم گذزونده بودیم. توی سختی ها هیچ کدوم تنها نبودیم. تنها با مشکلات کنار نمی اومدیم. بگذریم...
نوشتن این ها هم سخت بود شما بببینید تموم این سال ها چطور گذشته امّا شما راحت می خونید.
شما بگید چنین آدمی که سخت عاشق میشه سخت دوستش رو عوض می کنه چطوری می تونه با این علاقه کنار بیاد هر دفعه برنگرده سر نقطه اول؟
مرتبط با عشق یک طرفه :
عشق یک طرفه رو خودآزاری می دونم
نمی دونم چطور به پسر مورد علاقم بفهمونم که عاشقشم
فقط می خوام بدونه که عاشقش هستم، می دونم بهش نمیرسم
چرا عاشق یه نفر شدم که میدونستم هم کفو من نیست
به صورت یک طرفه عاشق پسرهای جذاب میشم اما ...
به صورت یک طرفه عاشق یه مدل شدم
اگه قرار نبود بهش برسم، پس چرا عاشقش شدم؟
خیلی سخته آدم عاشق کسی باشه و نتونه اقدامی بکنه
عاشق یکی از زن های بازیگر سینمای ایران شدم
از سال دوم راهنمایی عاشق یه بازیگر مرد شدم
خاطرات عشق یک طرفه ای که داشتم داره خوردم میکنه
← درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه)
- ۳۵۶۸ بازدید توسط ۲۴۰۵ نفر
- يكشنبه ۳۱ مرداد ۰۰ - ۲۰:۴۲