کدوم کارهای دوران بچگی تون رو هنوز هم انجام می دید؟!
← سرگرمی حلال (۹۸ مطلب مشابه)
- ۱۴۲۳ بازدید توسط ۱۰۴۵ نفر
- شنبه ۲ مرداد ۰۰ - ۲۲:۵۴
کدوم کارهای دوران بچگی تون رو هنوز هم انجام می دید؟!
غر زدن
من از بدو تولد غرهای بسیاری میزدم. هنوزم میزنم
با خودم بلند بلند صحبت میکنم همچنان
ذوق مرگی اخلاقیه که همچنان دارم با خودم.
بعضی وقتا با بچه میشینم کارتون نگاه میکنم
بخصوص باب اسفنجی 😐😂
حرف زدن و بحث کردن با ادم های خیالی
راه رفتن تو خونه و تصور کردن اینکه یه عالمه ادم دارن نگام میکنن
حرف زدن و رقصیدن در حمام
هنوزم کارتون و انیمیشن نگاه میکنم اونم با چه ذوقی
هنوزم با عروسکام صحبت میکنم و همیشه حس میکنم زنده ان فقط لو نمیدن😆
هنوزم بادکنک بازی میکنم با داداشم قایم موشک بازی میکنم باهاش و خیلی بازیای دیگه
و خیلی کارای دیگه که نمیگم😁😅
هنوز هم میرم ورزشگاه برای تماشای فوتبال
کارتون فوتبالیست ها رو می بینم هنوز
شهر بازی میرم هنوز
عاشق چرخ و فلکم
با درختا حرف میزدم الآنم این کارو می کنم 😁
با خودم حرف زدن چقدم لذت بخشه! خرید لوازم التحریر! و سریع گریه کردن
من دهه سوم زندگیمو دارم میگذرونم ولی با برادرم گاهی اوقات مسخره بازی درمیاریم دلقک بازی و اینا
مثلا گاهی اوقات ادای جنگجوها رو درمیاریم داد و بیداد میکنیم😂😂😂
یا گاهی اون از من میخواد تسلیم بشم منو دستگیر کنه بندازه زندان و بهقول خودش به اشهد😂 مجازات منو برسونه
یا گاهی اوقات که مامانم اینا خونه نیستن آواز میخونیم
بدتر از اون گاهی ادای رقصای ضایع قدیمیو درمیاریم😂😂😂
البته اینا رو فقط من و برادرم میدونیم
به عقل جن هم نمیرسه که من از این کارا بکنم 😂😂😂😂
سلام
من حس میگیرم و نقش بازی میکنم
نقش انتخابی هم تابع موزیکی هس که گوش میدم
ظایع تریناش مربوط میشه به یکی ۲ سال پیش
یه روز که داشتم میگفتم بچه هاااااااااا (لب زدن) بخوابید رو زمین و دستمرو از بالا رو به پایین میاوردم (دشمن نارنجک میانداخت )
،پاهامو باز کردم شیرجه رفتم پایین ،پهن شدم
سرمو آوردم بالا، دیدم بابام داره نگام میکنه🤕😂
یادم نمیاد چی گفت ولی زود جمع و جور شدم ، شق و رق ایستادم گفتم داشتم بازی میکردم
و رفتم تو اتاق 🥴
چند هفته پیش ،مادر سفره صبحانه پهن کرده بود رو زمین ،موقع بیرون رفتن از خونه گفت سفره رو جمع کن ، هدفون آوردم ،یک اهنگ پر انرژی و پلیس بازی
تند تند مربا و ... رو میزاشتم رو میز ،برای آخریش دویدم تو آشپزخونه و باسرعت برگشتم تو پذیرایی 🙃
یهو پام رفت رو لبه ی سفره لیز خوردم
رفتم هوا چند دیقه بین زمین و هوا معلق بودم و محکم زمین خوردم، هنوز پهلوم درد میکنه...
آقا لطفا کپی رایت رو رعایت کن و یک حرف یا عددی بعد از کلمه فامیل دور (تقبلی) بزار
سلام
عمو پورنگ میبینم.
آواتار میبینم.
انیمه هم بعضی وقتها.
سلام
کارتون میبینم
هنوزبعضی وقت ها که کسی نیست هم با خودم تو خیابون حرف میزنم میخندم .
سلام
یه اسباب بازی مردعنکبوتی دارم و گاهی باهاش بازی میکنم😁
و گاهی هم وقتی دلم میگیره میرم تام و جری نگاه میکنم.
و از ته دلم میخندم😂😂
به یاد ایام کودکی.....
من بچه که بودم با ابرای تو آسمون شکل می ساختم هنوزم اینکارو می کنم یا طرح های روی فرش یا رومیزی رو با انگشت می کشم مثلا طراحی می کنم😁
یه بازی خاصی بود تو بچگی که منو خواهرم با هم بازی میکردیم و خلاقیت خودمون بود مطمئنم هیچکس غیر از ما اون بازی رو انجام نداده خیلی جالب بود دلم میخواد دوباره بازی کنم ولی واقعا روم نمیشه😁
ولی خداییش ما چون وسایل بازی کمتری در اختیار داشتیم خیلی خلاق تر از بچه های الان بودیم و از هر وسیله ای یه بازی در می آوردیم، موافقید؟
خیالپردازی
قدم زدن بین درختا
غذا دادن به حیوانات
غذا خوردن خوابیدن •_•
نگاه کردن به آسمون موقع طلوع و غروب
آواز خوندن
به فامیل دور واقعی
خیلی بده من چندبار نظرای ایشونا خوندم و گیج شدم
شما دیگه چرا عکس ندارید؟ اگه عکستون باشه مشکلی پیش نمیاد
سلام خسته نباشین من با خانواده ی همسرم مشکل دارم یعنی اصلا نمیخوام ریختشونو ببینم حالم ازشون به هم میخوره میخوام شوهرم خانوادشو ول کنه در عوض منم قید خانواده مو میزنم میشه کمکم کنین چیکار کنم
بچگیام شاد بودم الان برج زهرمارم یه بد اخلاق که همه ازش بدشون میاد
سلام
با این سنم ،کودک درونمو هنوز دارمش
و مواظبشم که آسیبی نبینه!
سلام
من در سایت بیان عضو نیستم و نمیخوام بشم
فعلا که اون فامیل دور تقلبی کپی رایت رو رعایت نمیکنه ولی از روی نظرات هم مشخصه ،
نظرات فامیل دور تقلبی شامل و باعث انتشار ناراحتی و ناامیدی و نفرت هستند
ولی نظرات فامیل دور واقعی (من) کاملا متفاوت از اون تقلبی هستند
در این مطلب نوع نظرات اون و من رو بخونید :
انگار والدینم از اینکه برای دختر خودشون خواستگار بیارن میترسن
من هیچوقت نمیتونم نظری بدم که باعث ناراحتیه دختر خانمی محترم و شرافتمند بشه
من حتی اگه فقط احساس کنم که شاید دختر خانمی ممکنه حتی به مقدار خیلی کم سوئ تفاهم براش پیش بیاد(نه اینکه خدای نکرده چیزی در جملاتم باشه)
خیلی شدید عذاب وجدان میگیرم و حتی نمیتونم بخوابم ، برای همین معمولا خیلی کم نظر میدم و البته خیلی وقت بود که نظر نداده بودم و همچنان نیز خیلی خیلی کم نظر خواهم داد (یا حتی شایدم دیگه نظر ندم )
توصیه من به همه اینه که : هیچوقت باعث ناراحتیه یک زن یا همسر یا مادر یا دختر خانم محترم و شرافتمند نشید (شدیدا این موضوع رو تاکید میکنم)
اگه نظری با اسم فامیل دور بر خلاف این عقاید من که در بالا گفتم بود ، مطمئن باشید که اون نظر رو من نفرستادم
تو آینه با خودم حرف میزنم
قبلنا مثن تو حموم حس میگرفتم که قهرمان شنا ام و راجع به راز و رمز پیروزیم صبت میکردم، الانا فقد دلدارى میدم و قربون خودم میرم
باباى تیمور منم اینجوریم تازه داداشم از من عاقل تر میزنه، مامانمم مثن میگه من هم سن تو که بودم... بعد یه خاطره از ١٢-١٣ سالگیش میگه ... آخرشم یه نیگا بهم میکنه و میگه البته سن عقلى منظورمه
فامیل دور تو چقد باشخصیتى !قلب
بسم الله.
سلام:)))
همچنان وقتی که بستنی کیم میخوام بخورم، اول کاکائوی دورشو میخورم و بعد توشو!
همچنان با خودم حرف میزنم شدید. البته روانشناس میگفت این مثل سمه برات. نمیدونم :(
حالم با این کار خوشه و نمیدونم چرا باید ترکش کنم...
هنوزم گاهی اوقات تخیل میکنم چیزای مختلف رو. البته الحمدلله خیلی کم شده.
هنوزم با خودم که تنهام، بلند بلند آهنگ میخونم و حال میکنم :)
هنوزم گاهی اوقات، وقتی که تازه میخوام کتابی رو شروع کنم، اول صفحه ی آخرش رو نگاه میکنم و سعی میکنم حدس بزنم قراره چه داستانی رو بخونم. بعدش تازه از صفحه ی اول شروع به خوندن میکنم.
یا علی
سلام
هنوز هم پلی استیشن بازی میکنم ( البته کمتر) ، وقتی خوشحالم مثل بچه ها می دوم ( هنگام دویدن میپرم بالا و دوتا دستمو و گردنمو اینور و اونور میکنم ).
توی خونه همش درحال مبارزه و مشت و لگد زدن به هوا هستم😆😆😆
وقتی روی صندلی میشینم ، عین بچه ها پاهامو تکون میدم.
یه عروسک کوچولوی گوسفند دارم که باهاش حرف میزنم و صدای اونو هم در میارم.
خلاصه امیدوارم همیشه این کودک درونم زنده بمونه
اسم من ( دماغ گنده 🤥) است
به تازگی خانواده برتری شدم
مطالب پیشنهادی از بایگانی خانواده برتر برای آشنایی در مورد نحوه ی نظر دادن و تائید آن ها