خانواده برتر

دختر جان کاربسیارخوبی میکونی دیربه دیر خانه مادرشوهرت برو ،وقتی میبینی راحت نیستی ودرکارهایت مداخله وبی جهت نظرمیده،نرین ،شوهرت هم باید پشتتو داشته باشه ،نظر هیچ بشری برات اهمیت نداشته باشه وگرنه دیوانه میشی ،فقط خودت وشوهرت ،اجازه مداخله هیچکسو ندید ،قوی ومحکم باش دخترم

عزیزم نمیدونم اصلا حرفام کمکت کنه یانه اما باتلفیق تجربه چندنفرک دیدم راهنمایی تون میکنم.

ببینید اینکه فکرمیکنی زیر زره بینی کاملا درسته اون الان بعنوان مادر دلش میخواد توبهترین دخترکره زمین باشی برای پسرش واینکه میبینی گاهی دقت میکنه حتمامیخواد ببینه یه جورایی همه چی تمومی یانه؟؟اگه باشی ک خیالش راحت میشه.

وقتی گفتید دخترنداره ب این فکرکردم ک میتونی مامان صداش کنی وتوهم باهاش گرم بگیری .همونطورک خودتونم فرمودیددلش مبخوادگرم باشی توهم گرم شو اماخانمانه گرم شو فهیمانه گرم شو والبته استرس زیادی هم نده دیگ بخودت.اوشون الان یه عروس درواقع براپسرش اورده یه دختر براخودش اورده.  عزیزم ب چشم مادرخودت نگاش کن وحساس نشو راستی راستی فک کن مادرته اونطوری شاید وقتی تویه چیزشخصی هم نظرمیده،همونطور ازمامان خودت بدل نمیگیری ازایشونم بدل نگیری،،،ونکته ای ک همیشه باید توذهنت پر رنگ باشه ویادت نره اینه ک اون خانوم دختربزرگ نکرده اصلا وشایدندونه یه جاهایی چیکارکنه پس سعی کن ازاین لحاظ درکش کنی.

کارایی ک حساسیتش رو برمی انگیزه نکن.×××حالا هرکاری،چندنکته هممیگم عزیزم رعایت کن.میرسی خونشون کلا سرتونکن توگوشی،ببین خودش صبح کی ازخواب پامیشه توهم مثل خودش پاشو.حتما کمکش کن یه جورایی بااشپزیتم خیالشوراحت کن.باهاش بازاربرو.استخرببرش؛ارایشگاه ببرباخودت.بخدااونتواینقدربراش جذابی چون دخترنداشته مطمینم باهات میاد.باهاش هرجا کمیگه بیابرو.ببین گلم هرکس میخواد بشه عروس خانواده بی دختر بایدبه عنوان دختر بره...نه عروس.ظریف کاری هم خیلی انجام بده؛میره حموم مثلا بعدش بروبگو مامانچیزی لازم نداری؟؟؟ براش شربت درست کن ببردرحموم.بخداعاشقت میشه.واینکه درکل حساسیت هاشوبدون وانجام نده.واینکه توخوب باش وهرگز کاری خلاف اخلاق انجام نده دیگه برات مهم نباشه چه فکری میکنن.اگه بخوای همش اینجور فکرکنی ک نمیشه عزیزم.ترس هم نداشته باش گلم چون حالا یکی دوبار برهمسرت یه چیزی گفته .دیگ طبیعیه یکی دومورد.ولی کلا نترس وذهنت رودرگیر نکن.بهت پیشنهاد میکنم خونشون کلا اداب رورعایت کن افراد غیرقابل پیش بینی هستن .دوستم خونه مادرشوهرش یه تیکه لباس شخصی جاگذاشته بودمادرشوهرش شسته بود خشک کرده بردگذاشته توکمدشوهرش. حالا تونی نی سایت یه بارخوندم یه خانم لباسشو جاگذاشته بوده ومادرشوهرش شوهره رومیبره سرصحنه میگه بفرررماااا اینم ازحواس جمعی زنت.خخخ میبینید؟؟؟یک موضوع ودورفتارمختلف...   پس مثلا ببین مادرشوهرت پایس یاازدخترشیطون خوشش میاد یادخترسرسنگین .

وراستی عزیزم استادم همیشه میگفت لحظه شماری میکنم برای عروس اوردنم ویه بار ک تنهابودیم گفت بین خودمون باشه  ولی خودم وهمسرم چون دختر نداشتیم خیلی نسبت ب اطرافیان سخت گیروخشنیم.وشمام یادتون باشه ک مادرشوهرتون هرگز دختربزرگ نکرده....،،،نمیدونم چقدرحرفام بدردبخوره اماامیدوارم موفق باشی

عروس چندم خانواده هستی؟ از همین الان متعادل  میانهرو باش که با بقیه عروس هاشون مقایسه نکنن شما رو  تظاهر نکن  راحت باش ،  خودت باش ، صمیمی نشو  ولی خودت رو مهربون نشون بده  نه از رو تظاهر .

 ناخودآگاه میخوام همون طوری باشم که اون ها تاییدم کنن

اقای نحفی کامنت قبلیم رو اگه میشه حذف کنید .خیلی نوشتم ولی همش پرید و نشد دوباره تایپ کنم .

مرسی 

خانم سوال کننده ببخشید 

منم تازه ازدواج کردم خیلی تحربه ندارم اما 

فقط یه نکته  بگم با صمیمت زیادی و رفت امدهای بی دعوت و سرزده ،به خودت اسیب میزنی این اسیبه رو رابطت با همسرتم اثر میذاره 

هفته ای یبارم برا دوران عقد زیاده 

کمتربرو بی دعوت نرو

رفتیم خیلی صمیمی نشو،خیلیم سرد نباش 

اسرار خانوادگیتو براشون بازگو نکن 

تو.مسائل خصوصیشون دخالت نکن 

اخترامشونو نگهدار اما اینو بدون  اگر زندگیتو الان شل بگیری و پای بقیه رو تو زندگیت باز.کنی بعدا خییلییی سخت بتونی زندگیتو جم کنی  

با ارزوی خوشبختی 

عزیزم کلاً صمیمی نشو...ب هیج وجه

فقط احترامشون رو نگهدار.

اسرارت رو هم فاش نکن

مهم نیست که بقیه راجعب تو چی فکر میکنن مهم اینه که شما درست عمل کنی.

من که بشخصه تاحالا "شما" گفتنم به مادرشوهرم به " تو" تبدیل نشده

البته با جاریهام هم همینطور

مثلا:

مادرشوهر: سلام دخترم. خوبی فداتشم

من: ممنون مامان. لطف دارین.

مادرشوهر: چه خبر شیطون؟ پسرم چیکارمیکنه

من: سلامتی تون. هستن دیگه

مادرشوهر: میخام بیام یه سر بهتون بزنم

من: قدم رنجه میفرمایید مادرجان.

کلا با واژه های ثقیل احترام نگه داشتن عالمی داره....مثلا استدعا دارین. سپاس از لطفتون مامان. پاینده و پایدار باشین.

☺☺

ببخش من مجردم ولی یه چیزی رو بگم:

تحت هرشرایطی احترام مادرشوهرتو داشته باش حتی اگه بدترین رفتارو باهات کرد دلشو نشکون بهش احترام بزار. سیاست زنانگیتو بالا ببر اینطوری اصلا به مشکل برنمیخورین

به محبوبه 

عزیزم ممنون از لطفت

به محمد

درسته اسم مادر شوهر بد در رفته... اول زندگی مشترکم و میخوام از تجربه دوستان  کمک بگیرم و بدونم رفتار درست چیه

به مامان ایدین فعلا فقط من عروسشون هستم

به عذرا 

خیلی ممنون که پیام دادین راستش یه ایرادی که دارم اینه که اگه همسرم بگه مامانش ناراحت شد یا راجب تو اینجوری فک میکنه کلی ذهنم بهم میریزه و حالم بد میشه....شاید اعتماد بنفس کافی رو ندارم.. نمیدونم

میدونی چیه مادر شوهر و خواهر شوهر خوبن،میدونی اگه دخالتی هم بکنن یا حرفی بزنن صلاحت رو میخوان،حالا درسته کار خوبی نمیکنن.

ولی معمولا به دلیل علاقه زیادشونه،نه بدجنسی یا بدخواهی شون.

برای من حداقل اینطوری بوده ولی جاری نه.

با جاریت هیچ وقت صمیمی نشو.

شاید 5%جاری ها تو ایران رابطه خوبی داشته باشن.

95درصدشون حرف عادی هم که میزنه باید بشینی فک کنی چه تیکه ای الان بهت انداخت؟!

حداقل واسه من که اینطوره و بدون اینکه هیچ برخورد بدی داشته باشم باهاشون از اول بدجنسی و بدذاتی خودشون رو نشون دادن.

مخصوصا یکی شون که من تو دلم بهش میگم جادوگر!!😂😂😂

واقعا لایق این کلمه است!!

حالا اون یکی باز بهتره...

ببین عزیزم رابطه عروس و مادرشوهر یه رابطه حساسیت زاست.

بنابراین صمیمیت برای چنین روابطی خوب نیست بلکه یک مقدار رسمی بودن هم باید وارد رابطه بشه.

مثل رابطه رئیس و مرئوس درسته که با رابطه مادرشوهر و عروس قابل قیاس نیست ولی واقعا تو بعضی روابط نباید صمیمیت وارد بشه

چون اگه صمیمیت وارد بشه دودش تو چشم هردو طرف میره.

و یه نکته دیگه اینکه محبت بیش از حد اگه داری حتما بذار کنار تو چنین روابطی محبت بیش از حد مثل سمه.

سعی کن محبتت رو متعادل کنی.

چون ما آدم ها اگه به کسی محبت کردیم انتظار داریم حداقل مثله خودمون باهامون رفتار کنند ولی این همیشه جواب نمیده و اینه که مثلا من نوعی انتظار دارم در ازای هدیه ای که به مادرشوهرم بدون مناسبت دادم، رفتارش با من مهربانانه تر بشه، ولی در عمل چنین اتفاقی نمی افته و تازه ممکنه یکی از رفتارهای حساسیت زا هم تو این مدت بینمون اتفاق بیافته دیگه کلی کینه تو دل عروس ایجاد میشه. مثلا بعد دادن هدیه یه دفعه میشنوی مادرشوهرت پشت سرت گفته که دختر سر به هوایی هست یا حالا هر رفتار دیگه ای.

البته به هیچ وجه منظورم این نیست که محبت نکنی بلکه محبت بکن ولی هروقت خواستی یه کاری براشون انجام بدی، با خودت بگو: اگه الان این کار رو کردم و فرضا خانواده شوهرم یه رفتار ناراحت کننده انجام دادند، پشیمون میشم و حسرت میخورم که ای کاش این محبت رو نمیکردم.

خلاصه که خواستی محبت کنی، بی انتظار حتما باشه.

ولی واقعا نه خیلی سخت باش تو ارتباط با خانواده شوهر نه خیلی ریلکس.

یه بار که داشتیم تو حلقه دوستانه مون حرف میزدیم بحث مادرشوهر شد.

یه دوستام گفت: من اصلا نمیذارم مادرشوهرم پا تو اتاق و آشپزخونم بذاره.

یکی دیگه هم گفت: مادرشوهر من وقتی نیستم کلید داره میاد خونمون هرکار میخواد میکنه.بهش هم که اعتراض میکنم میگه خونه پسرمه.

به نظر من دوتاشون افراطه نه انقدر باید با هم رودربایستی داشته باشند که مادرشوهر نتونه حتی تو آشپزخونه بیاد نه اینکه خونه رو کامل برا خودش بدونه.

ولی در کل هر رابطه ای دوسر داره که روی کیفیت رابطه اثر میذاره ممکنه عروس یا مادرشوهر خیلی رعایت کنه ولی طرف مقابل اصلا که تو این مواقع چون مادرشوهر سنی ازش گذشته و به فکر تغییر رفتارش نیست بیشتر به عروس توصیه میشه که رفتار خودش رو طبق مصلحت تغییر بده.

پورش برا طولانی شدن کامنت

سلام عزیزدلم

ببین بنظرمنم به اندازه برو

نه شب تا صبح بیفت خونه مادر شوهرت

نه از اونور بوم که اصلا نری 

بنظر منم هفته ای یکی دوبار 

من کاری ندارم با این مسئله که کی چیگفته

یا به دعوای مادر شوهر و عروس..

اصن اذم بعد ازدواج خونه مادر پدرشم میخواد بره باید مدیریت کنه

یع چیزه دیگه

بنظر من ادم نمیتونه کسی رو دوست داشته باشه به زور

اما احترام گذاشتن یه چیزیه که حتی ظرف مقابل رو دوستم نداشه باشی میتونی انجام بدی

بنظرم به مادر شوهرت احترام بزار

حتی اگر اون حرفی بهت زد 

دو روز دنیا ارزش نداره

چون تو یه چی بگی اون یه چی بگه کینه درست میشه

کینه هم بلای جونه

انقدر نشین به فکرات بال و پر نده

که کی چی گفته

وسواسی میشی و سوظن پیدا میکنی به مادر شوهرت یه کار ساده انجام بده فکر میکنی چه خبره

تازه مادر شوهرا جیگراشون حال میاد وقتی میبنند عروسشون به پسرسون اهمیت میده

میری خونه مادر شوهرت به وقت جر و بحث نکنی

مادر شوهرا فقط یه مادرن

که طاقت سختی کشیدن پسرشون ندارن

ویه چیزی دیگه خواعر گلی

توروخدا تورو خدا

تو نشین پیش شوهرت از مادر شوهرت بد نگو

واقعا گناه داره

وقتی ازدواج کردم مثل شما برخورد میکنم:)

اینجوری بهتره

+ میدونی بنظر من دل مادر شوهر دلش بشکنه از پسرش بخاطر  من 

برکت از زندگی منم میره!

اگر شوهرم به مادرش بی احترامی کنه

یا اگر شوهرم از مادرش فاصله بگیره

همش به زندگی منم اسیب میزنه

به سوال کننده 

اول اینکه درست گفتی اعتماد به نفس نداری 

خیلی نگران برداشتهای ذهنی دیگران بودن میتونه خطرساز باشه ...

من و شما مسءول رفتار خودمون هستیم 

من و شما باید درست رفتار کنیم احترام بذاریم اداب رو رعایت کنیم معربون و خوش اخلاق باشیم و...

دیگه ذهنیت دیگران اصلا و ابدا مهم نیس 

ما کار درست  رو میکنیم دیگه اونا چ برداشت و ذهنیتی دارن مهم نیس به ما هم ارتباطی نداره ...

به نظرم مباد خیلی حساسی و این مسائل اول عقد یه مقدار عادیه ..منم چن ماهه این دوران رو گذروندم و تجربم اینو میگه کار درست رو انجام بدم و نگران چیز دیگه نباشم ..

وقتی همسرت میگه مادرم ازت ناراحته ،اصلا ابدا فوری گارد نگیر ..یه نفس اروم بکش و خیلی ملایم بحث رو باز کن و با مهربزنی لحن ارام،باهاش صحبت کن ببین چرا ناراحته ،باهم صخبت کنید بلاخره متوحه میشید مشکل چیه 

اگه واقعا شما بی تقصیر باشی همسرت متوحه میشه و ازت کینه به دل نمیگیره (اگه منطقی باشه و نخواد همه جوره پشت اونا دربیاد))

وقتی متوحه  شد تو مقصر نبودی دیگه از اینحا به بعدش بین خودش و مادرشه 

خوش میدونه چجوری با مادرش حلش کنه 

 دیگه بحث رو باهاش ادامه نده 

نه با همسرت نه مادرشون 

یه سکوت محترمانه و بجا...

نه اگه مقصر شما بودی خب میتونی با ملایمت و نرمی با یه تلفن یا پیام یا حصوری (حالا بستگی به اهمیت و حساسیت موضوع داره))

با مادرشوهرت تماس بگیری و توضیح بدی که مثلا سوء تفاهم شده یا حرفتون رو من درست متوجه نشدم و....

ولی  کلا ببین یه نکته خیلیییی  مهمه و  من همیشه حواسم هست که خیلی رعایت میکنم .

هر.چی بیشتر حرف بزنی بیشتر سوتی میدی 

هرچی بیشتر قاطی شی بیشتر سوء تفاهم پیش میاد 

هرچی بیشتر بری کمتر بت اهمیت میدن ...

با مادرشوهرت خوب باش و دوستش بدار مشکلی داشت کمکش کن مریض شد حالش بپرس با دعوت برو گاهی دعوتش کن اما نخواه بهترین باشی 

اولویتتون همسرتون باشه 

شما قرار نیس هم جای دختر نداشته رو پرکنی هم عروس نمونه هم همسر نمونه باشی 

اولویتت همسرت باشه 

هیچ عروسی از قاطی شدن و یا خودشیرینی  یا مثلا کارکردن خدمتکار گونه و ...جواب نگرفته 

من دوران عقد نداشتم زود سریع همه چی پیش رفت  واگرم داشتم زیاد سرنمیزدم  رفت وامد زیادی باعث میشه رومون به همدیگه بازبشه .مادر شوهرم اوایل حس خوبی نسبت بمن نداشت حتی خیلی رک تومراسم عقدکنون بهم گف تو اخرباخانوادت پسر منو بدبخت میکنی جلو پسرشاینو بمن گف.پسرشم برگشت به مامانش گف بااین حرفا دل منو می شکنی 

چون ما همدیگرو انتخاب کرده بودیم حساسیت نشون میداد اما واقعا ایشون برامن مادرشوهرخوبی شد تاالانشم. 

اگه بگم  بچه ام رو خودش بزرگ میکنه الکی نگفتم بیشتر ازمن حواسش به بچمه. من فقط شبا بچه ام رو میبینم. به مامان بزرگشم بیشتر وابسته است تا من.

همسرم چون خیلی احترام خانواده ام رو حفظ میکنه منم ۲برابراحترام خانوادش رو دارم  . به بهانه های مختلف برامادرشوهرم  هدیه میبرم چون دختر نداره خیلی ذوق میکنه اون مرتب  سر میزنه شاید از مادر من بیشتر . سرزده هم میاد ومن اصلا ناراحت نمیشم خیلی باهاش راحتم  .بیشتر از مادر خودم. خونه من هیچی سر جاش نیست یه بازارشامیه برا خودش.وقتی مامانم زنگ میزنه میگه دارم میام استرس میگیرم که خونه ام مرتب نیست  باعجله همه جا رو مرتب میکنم.اخرشم هزارتا ایراد از گوشه کنار خونه میگیره .اما مادر شوهرم خیلی پایه است برام ظرف میشوره لباس همسرم و اتو میکنه.  کلا خیلی کمک حالمه.  من زیاد بهشون سرنمیزنم  ولی گاهی شیرینی دسری چیزی درست کنم براشون میبرم. هدیه که همیشه میبرم.  اصلا تو مسایل خانوادگیشون سرک نمیکشم چون منم خوشم نمیاد کسی تو زندگی  و روابط منو همسرم دخالت کنه . کلا مادر شوهرم خیلی خوبه. ولی اوایل بامن سرسنگین و بدخلق بود چون انتخابش نبودم  ودلیل دیگشم این بود چون چندبارهمسرم اونا رو برای خواستگاری کشونده بود و هربار جواب منفی می‌شنیدن  ازمن و خانوادم کینه گرفته بودن .اما خداروشکر بخیرگذشت. 

مطمئنا همه ی ما وقت زیادی رو برا فضای مجازی نمیزاریم ولی الان اوضاع قرنطینه باعث شده  ماها ساعتی در طول روز بیایم اینجا . بازم خداروشکر میایم خانواده برتر نه جاهای بدتر

محبوبه خانم عزیز دلم اصلا ناراحت نشو تو برای خودت زندکی میکنی نه دیگران. هیج چیز باعث نشه عقب بکشی

به عذرا

اره همینطوره خیلی ممنون

خییلی ممنون از همه دوستان حرفای قشنگی زده بودین.. سعی میکنم همینطوری برخورد کنم

به محبوبه

و یه چیز دیگه اینکه... متنی که نوشتی نشون از مهربونی و لطفت بود خیلی ممنون.. اگه هم کسی چیزی گفته به دل نگیر چون مهم رضایتیه که خودت از انجام کارت داشته باشی... ممنون

سپاس از شما خواهر گرامی.

اصلا از نقد شما ناراحت نیستم و اون رو به دیده منت میپذیرم.

قبول دارم باید کلی میگفتم یا در یک پست جدا مطرح میکردم همچین موضوعی رو.

من از این بابت از ایشون معذرت میخوام

اما بخداوندی خدا قسم من اصلا اهل بی احترامی نداشتم  اگر دقت کنید در پست اولم هم بهشون گفتم تصورات دیگران از من اینطور بود و داخل پرانتز گفتم خدای نکرده الان ما نمیگیم که پست شما یا برداشت از شما اینجا اینجوریه.

 اتفاقا من خودم هم از مطالبشون خوشم میومد از هوش و ذکاوتش ، 

الان ناراحتی من از ایشون بیشتره.

چون من یک معذرت خواهی و طلب حلیت به کسی بدهکارم که ممکنه تا اخر عمر هم نبینمش. 

  شناخت افراد از اینجا محدود به همین فضای مجازیه

گیریم کار من اشتباه ، ایا در دنیای واقعی هم پست من در دیدگاه دیگران نسبت به ایشون تاثیر داره ؟

حتی در همین جا 

ایشون میتونن به طریق مختلف دوباره فعالیت داشته باشن

اما من باید برا همیشه تو فکر این باشم که یک طلب حلیت و معذرت خواهی به کسی بدهکارم.

راستش من فقط یه تیکه از پیاماش خوندم که در جواب من دادن

الان دوباره رفتم و دیدم چند پیام گذاشتن و بیشتر از خودم شرمسار شدم چون به عمق نارحتیشون پی بردم

امیدوارم خدا منو ببخشه.

ولی خدا خودش میدونه که من نه خواستم قضاوت کنم نه حسودی نه هم تحقیر کسی.

واقعا فضای مجازی در کنار خوبی ها یکسری  بدی داره که ادم ازش متنفر میشه.

دوباره هم میکم خانم محبوبه من ازتون معذرت میخوام.

و امیدوارم به حق امام زمان که فردا تولدشه ،  سریعتر خداوند ظهورش رو نزدیکتر بگرداند و دوباره روشنایی بخش این سیاره باشن. استرس و ناراحتی از دل همه بندگان خدا الخصوص شما خواهر گرامی و محبوبه خانم ریشه کن شه و جاش رو شادی و نشاط بگیره.

🌺 به نظرتون مادر شوهر گل من الان کجاست ... 

صد بار دور قلبش بگردیییییم ..... 🌷

خدا کنه حوای همسر داشته ما رو داشته باشه ... 🌼

دو دستی تقدیمم کنه ... چون دلم برا همسریم شده اندازه شصت پای مورچه ... 💕💕💕

هفته ای یک بار مادرشوهرتو می بینی که چی بشه !!! زیاده. . 

اقای نجفی چرا وقتی پست میرع تو انحراف کاری نمیکنید!؟

از همون اول جلوشو بگیرید خب:|

اخه الان 53تا پیام

نصفش جرو بحثه

چ وضعشه:|

محبوبه خانم من حق میدم بهتون

اما زندگی همینه همه لی لی به لامون نمیزارن

معلومه دو نفر میان قضاوت کنند

معلومه دونفر میان برخلافمون صحبت کنند

این بنده ی خدا محترمانه صحبت کرد 

شاید دو روز یکی بیاد بی ادبی هم کنه

سر هر موضوعی انقدر عصبی و ناراحت شیم

که سر 30سالگی پیر شدیم:|

" واینکه توخوب باش وهرگز کاری خلاف اخلاق انجام نده دیگه برات مهم نباشه چه فکری میکنن"

این نوشته ی خودت عزیزم

نیازی نیست خونه مادر شوهر بری

از همینجا شروع کن..

به غزاله

چه جالب چیشد که انقد باهاتون خوب شدن... ناراحت نمیشین سرزده میان

دوستان لطفا پیامی غیر از پاسخ پست نزارید... خیلی ممنون که توجه میکنین

بستگی داره به طرفت اگه مادر شوهرت میپزیردت برو اگه نه نرو اگه بهت احترام میزارن میتونی راحت باشی باهاشون ولی زیادی حرف زدن و زیادی صمیمی شدن بنطر من اخرش به ادم صدمه میزنه 

من از اول بسیاراحترام میزاشتم به همه خانواده شوهرم کمکشون کار انجام میدادم حرف میزدم زنگ میزدم حالشونو میپرسیدم هدیه میدادم ولی یبار دیدم که مادر شوهرم تو یه جمعی داره درمورد من شوخی میکنه و به نوعی مسخرم میکنه وقتی هم به شوهرم گفتم قسم خورد و گفت من این حرف رو نزدم و از اون به بعدشروع کرد به سربه سرمن گزاشتن و درباره هرچیزی اظهارنظرکردن منم دیگه اونجا نمیرم زنگ نمیزنم کاری به کارشون ندارم اونم انگار اینجوزی خوشحالتره حتی بعصی وقتا که میگم بریم شوهرم نمیاد میکه اونا اصلا رعایت نمیکنن   

به یه دختر

میدونی قلبا دوس دارم وقتی رفتم اونجا باهاشون گرم بگیرم یا زنگ بزنم و بیشتر برم... ولی همون باری که اونجوری شد و مادر شوهرم دخالت کرد ترسیدم... بعضی وقتا میگم گناه دارن تنهان و خوشحال میشن و ازین حرفا.... دو دل میمونم

این حد و حدوده رو چطوری رعایت کنم

به غزاله 

عزیزمسئله ای بینتون پیش هم اومده که ناراحتت کنه یا نه... خیلی برام جالبه که تا این حد صمیمی هستین

به ابجی فاطمه

خیلی ممنون ... اگه یه وقتایی حرف ناراحت کننده ای شنیدم  چطوری خودمو قانع کنم به شوهرم نگم... اخه حس میکنم اگه اون تایید کنه ذهنم اروم میشه و یه جوری میتونه جلوی یسری رفتارا و دخالت ها رو بگیره

و ممنون میشم بگین چجوری رفتار کنم که هم خوب باشیم و هم همیشه یه حد و حدودی  باشه

ب سوال کننده.：عزیزم مشخصه ک شمادختربسیارخوش قلب ومهربانی هستید.براتون بهترین هارو ارزودارم.

راستش یه سوال دارم ازتون ک اگر محبت کنید وپاسخ بدید ممنون میشم.ازشما میپرسم چون هم عاقل هستید هم کسی اینجامنونمیشناسه.ازدوستای خودم روم نشده هیچوقت بپرسم.

سوالم اینه ک شما بعنوان یک دخترعقدتوصیه میکنید یه دخترمثلا ماهی چندشب میتونه بره خونه مادرشوهرش؟؟؟راستش من مجردم وخیلی حساسم ولی فامیل وخانواده اینجوری نیستن محدودیت برادخترنمیزارن.هردختریومیشناسم هرچقددلش خواسته رفته.ازاین جهت مطمینم خانوادم واسه منم دراینده مشکل درست نمیکتن.ولی خودم همش توفکرم ماهی یه شب بیشترنرم.راستش اصلا استرس میگیرم بهش فکرمیکتم.نظرشمابعنوان یه دخترتوعقدچیه عزیزم؟؟؟

اگرمنوراهنمایی کنی ممنون میشم گلم.الان هم مجردم واسه اینده پرسیدم 

سلام خواهر عزیزم

من ازدواج نکردم اما از اونجایی که خواهر شوهرم و روابط عروس و مادر شوهری رو دقیق  بررسی کردم و لمس کردم

بهت اینارو میگم:

اول اینکه یادت باشه اختلاف نظر بین دوتا خواهر دو قلوهم هست

شایدم یه جر و بحث ..

حالا چ برسه به عروس و مادر شوهر که از دو خانواده متفاوتن با دو دیدگاه متفاوته

اینکه به اختلاف بخورید اصن چیز عجیبی نیست اینکه چطور برخورد کنید مهمه

که الحمدالله خواهر نازنیم دنبال بهترین راه برای برخورد کردن با این مسائله:

چیزی که من تحربه کردم اینکه واسه اینکه دلت دریا باشه

اول عزت نفس خودت رو بالا ببر

و بدون که ارزش تو رو بقیه با صحبتاشون تعیین نمیکنند!

میتونی از کتاب های عزت نفس شروع کنی

یا گوش کردن به وویس های کینه سرطان روح استاد شجاعی( وویساش 15دقیقه ایه اغلب)

اینطوری یاد میگیری حتی اگر کسی در حقت بدی کرد قلب تو جای نگه داشتن کینه نیست

اما قسمت دوم سوالت:

شما اگر به شوهرت بگی

شوهرت طرف مادرش رو بگیره

تو دلخور میشی

اگر طرف تورو بگیره

مادرش دلخور میشه 

بنظر من مرد عاقل کسیه که تو روابط زنانه شرکت نکنه ما خانما از عهده ی خودمون بر میایم

اگر سکوت کنع خب میگی بی اهمیته

اون مرد بنده ی خدا چه گناهی داره؟

(اینو از تجربه خواعر شو هریم میگم)

دوست متاهلم میگفت مرد ها عاشق اینند که از عزیزانشون خانوده اشون جلوشون تعریف کنی و احترام بزاری

میگفت ازدواج کردی اینو هم گوشه ی ذهنت داشتع باش در کنار مسائل شوهر داری( آقای نجفی نظر شمام همینه؟  من مردی دور ورم نیست که بتونم ازش بپرسم)

میتونی کتاب هایی درمورد عقد بستگی بخونی

یا کتاب درباره رابطه با خانواده همسر

من چند مدت پیش سرچ میزدم

سخنرانی سرکار خانم همیز دربارشو دیدم

"به محبوبه"

من نمیدونم چقدر اینکار درسته

اما دوستم هفته ای یکشب بیشتر پیش شوهرش نمیره

اما بقول خودش اگر ادم مواظب نباشه

ماهی یکبارم بره اتفاقی که نباید بیفته میفته!

میگفت مردها بدون داشتن رابطه کامل هم میتونند ارضا شن

و میگه اگر خانم خودش رو بطور کامل از همسرش محروم کنه

ظلم به طرف مقابلشه

چون یکی از دلایل ازدواج اون بنده ی خدا همین مسائل جنسیه

ماهی یکبارم بنظرمن خیلی کمه..

البته نمیشه اینطوری و از حرف بقیه نظر قطعی داد

بنظرمن صبرکن دعوتت کنن بعدبرو البته اینم بازبستگی داره به اینکه خانواده شوهرت چجوری ان خودت بهترمیشناسیشون ولی یه نکته ایی که من واقعا بهش رسیدم بعد از۵سال زندگی مشترک اینه که هیچوقت هیچوقت درباره گدشته خانوادت خودت خاستگارهات ومسایلی که ممکنه توی خانوادت بوجود بیاد یا مسایلی که بین خودت و شوهرت پیش میاد هیچوقت حرفی به خانواده شوهرت نزن چون سالها بعد همونا رو مث پتک میزنن تو سرت و علیه خودت ازشون استفاده میکنن حتی اگه یه چیز بی اهمیت باشه و هیچوقت ازشون درمورد چیزی نظر نخواه اگه دوست نداری که بعدها نظر بدن و خودتم توی کارای اونا دخالت نکن

ب اجی فاطمه：متشکرم عزیزم لطف فرمودید

احترام و حفظ یه مقدار فاصله توی رابطه با مادر و خواهرشوهر لازمه چون اگه حرمتها ریخته بشه و مشکلی پیش بیاد توی زندگی حتما تاثیر میزاره باوجود رفت و امد خنده صحبت و ....میشه یه مقدار رسمی بود تا کمتر تنش بوجود بیاد 

بهرحال مادر شوهر بعضی وقتا ممکنه یه سوالایی هم بپرسه که واقعا شخصیه شما دوست نداری جواب بدی لازم نیست ناراحت بشی میتونی بپیچونی و جواب ندی مثلا بگی نمیدونم تا حالا تصمیم نگرفتم و ...اینجوری خودش بعد از یه مدت بیخیال میشه

به تفکرات دیگران اهمیت نده تو بهترین خودت باش مگه تا کجا میشه باب میل دیگران رفتارکرد بلاخره ادم خسته میشه