خانواده برتر

فقط از پدر و مادرم میخوام که منو ببخشن و حلالم کنن....

سلام 

جالب بود نویسنده گرامی 🌷🌹🌷

۱-طلب مغفرت از کسایی که حس میکنم ناخودآگاه از دستم رنجیده باشن چون خیلی حواسم هست کسی و با زبونم و رفتارم نرنجونم. 

۲_طلب مغفرت از خدا  و و قران خوندن و ختم یس برای شادی و آرامش روح خودم و یه دو ساعتی اختصاصی با خدا صحبت میکنم که آن شاءالله اون طرف حواسش بهم باشه. 

۳_شیرینی و غذا سفارش میدم و تمام اعضای خانواده و در شب دعوت میکنم کنارم باشن و بگو و بخند فقطططط و یه عالمه بوسشون میکنم. 

۴_پاکسازی اتاق و کمدم چه خونه چه محل کار😁

۵_ میرم یه حمام درست حسابی نه گربه شوراا 😁و یه لباس زیبا میپوشم.

۶-حقوق مو فضا و بخشش میکنم تو حساب اعضای خانواده 

برای کسایی که دوسشون دارم یه کامنت زیبااا و بیاد ماندنی میزارم اینو میزارم دم رفتن مثلا آخر شب که دیگه جناب عزارییل امدند.

خببب حالا دیگه انتهای شب شده و آماده رفتنم 😃

سلام

راستش من چون همه عمرم در حال رژیم بودم و خودمو از همچی ( همه غذاهای خوشمزه) محروم کردم .اگه بدونم فردا قراره بمیرم میرم کلی غذاهایی که دوست دارمو میخورم😋

هیچ جای اندازه اغوش مادرم گرم و زیبا نیست  

هیچ کسیم جز خدا ارامش دهنده قلب و روحم نیست 

فقط به خدا پناه میبرم و ترجیح میدم کنارمادرم باشم

به هرکی ذهنم میرسه میگم غلط کردم😆حلالم کنید

میرم خونه و وصیت ناممو مینویسم

و به خانوادم خدمت میکنم

و میرم مشهد که اونجا جان به جان آفرین تسلیم کنم

میرم صورت مامان بابامو ماچ میکنم ،همینطوردستاشون ،یه جور که دیگه دلتنگشون نشم..

سلام

چه کاری داریم بکنیم

اولا خوش بحال کسایی که حق الله وحق الناس به گردنشون نیست وراحت میتونن ازاین دنیا دل بکنن وبرن

اما من فکرکنم کل اون روز روباید دنبال کسایی که حقی به گردنم دارن و حلالیت بطلبم ودیگه وقت برای کار دیگه ای نمیمونه

یاعلی مدد

1- غسل و لباس تمیز می پوشم ، روزه می گیرم و نماز مستحبی اون روز رو می خوانم و دعای صحیفه در کتاب مهج الدعوات مرحوم سیدبن طاووس و دعای لااله الا الله و چند دعای دیگه از اون کتاب و دعای فرج آخر اون کتاب و حدیث کساء آخر کلیات مفاتیح الجنان رو می خوانم .  2- اون روز از همه اعضای خانواده طلب بخشش می کنم خصوصا از مادرم . 3- به مزار پدرم میرم و فاتحه می خوانم . 2- وصیت نامه می نویسم . 4-   ذکر لااله الا الله و شهادتین و صلوات و ذکر بسم الله الرحمن الرحیم و لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم رو زیاد می گم . تاجایی که می دونم نماز و روزه قضا ندارم ولی نمی دونم نماز و عبادت هایم درست بوده و نزد خدا قبول  شده یا نه 5- اجناس مغازه ام رو به برادرم واگذار می کنم . 6- هنوز مجردم میرم برای اون روز خواستگاری و صیغه عقد می کنم برای گروه خون اگه زنده ماندم ازدواج می کنم اگر هم مردم به هر حال شرعا ازدواج کرده ام . 7- نوشته سنگ مزار و هزینه کفن و دفن و ... رو بررسی می کنم . شخصا احادیثی از عظمت مولا علی السلام و ذکر بسم الله الرحمن الرحیم رو دوست دارم روی سنگم بنویسند البته طوری که مردم رویش پا نگذارند .

دوست دارم منم در حرم حضرت معموصه (س) یا حرم امام رضا (ع)، حرم مولا علی (ع) ، حرم امام حسین (ع) ، حرم حضرت ابوالفضل  دفن کنند ولی خب من که آیت الله نیستم حرفم رو کسی گوش نمیده همیشه از اینکه فلان روحانی رو می برند حرم دفن می کنند خیلی غبطه می خورم البته شنیده ام فرشتگان نقاله در زمین انسان خوب رو در جای خوب می برند و آدم بد رو از جای خوب به جای اصلی خودش منتقل می کنند .

در قبرم هم دوست دارم مهر کربلا و تسبیحی که همیشه باهاش ذکر میگم رو قرار دهند .

من توفیق داشتم برای تمامی چهارده معصوم (علیه السلام) از پیامبر تا حضرت امام حسن عسگری و حضرت ابوالفضل و علی اکبر و علی اصغر و حضرت رقیه و سکینه و حضرت معصومه و حضرت زینب گریه کرده ام فقط برای امام زمان (عج) یادم نیست اشکی ریخته باشم ولی کربلا و نجف و کاظمین و سامرا و مشهد و قم و عبدالعظیم چند امامزاده و مزار شهدا رو زیارت کردم .

دیگه امید نیکو به خدا دارم .

تنها توشه راه من یکی امید به رحمت خداست و دیگری محبت قلبی و زبانی به اهل بیت علیه السلام هرچند در عمل می لنگم و اعمال زشتی داشته ام .

خدا از سر تقصیرات آگاهانه و ناآگاهانه ، و خواسته و ناخواسته من و تمام اجداد و نیاکان و اعضای خانواده و دوستان و همسایگان و تمامی مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات و تمامی خوانندگان عزیز این متن در طول تاریخ به رحمت و مهربانی خاصه خودش ، بگذره . یا صاحب العفو ، العفو . الهی العفو .

حضرت آدم (علیه السلام) نیز پس از سرگردانی فراوان در زمین با خواندن دعایی که از جانب جبرئیل برایش آورده شده بود، به آرامش و بخشایش رسید:

با حمید و به حق محمد
یا عالی و به حق علی
یا فاطر و به حق فاطمه
یا محسن و به حق الحسن
یا قدیم الاحسان بحق الحسین علیه السلام

البته این دعا به شکل زیر نیز می باشد:
یا حمید بحق محمد
یا عالی بحق علی
یا فاطر بحق فاطمه
یا محسن بحق الحسن والحسین ومنک الاحسان

حضرت صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال برای برادرم، علی بن ابی طالب، فضائلی قرار داده که جز خودش نمی‌تواند آنها را شمارش کند. هر کس به یکی از فضائل علی اقرار کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همه‌ی جن و انس گناه کرده باشد.
هرکس یکی از فضائل او را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانه‌ای از آن نوشته به جا بماند، ملائکه برایش استغفار می کنند. هر کس گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، می‌بخشد؛ و هر کس به نوشته‌ای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با چشمش مرتکب شده می‌بخشد.»
آن‌گاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به چهره‌ی علی بن ابی طالب عبادت است، یادش نیز عبادت است و ایمان هیچ بنده ای جز با دوستی او و بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست.»
 

• بحارالانوار، ج 38، ص 196، حدیث 4 ------ امالی صدوق

میرم بهش میگم دوستش داشتم ولی متاسفانه به خاطر این پست یه روز دیگه زنده نیستم تا بتونم شرایطمو درست کنم

خواستم برات بهترین باشم ولی نشد......

.

بعد بقیه روزم رو معمولی میگزرونم

صادقانه بگم؟؟

میرم اونایی که با خودخواهی هاشون خوشیهای زندگیمو ازم گرفتن نابود میکنم

حالا که من میمیرم و نذاشتن راحت زندگی کنم اونا هم نباید بعد من زندگی راحت داشته باشن....

سلام.می رم ور دل مامانم می شینم همش باهاش حرف می زنم.بیمارستان تعطیل.

فقط خانواده.

از مادر و پدرم می خوام منو ببخشن.

ب نام خدا

چیپس وپفک وبستنی ومی وساقی وشب بیداری ونت وفضای مجازی وخوشگذرونی...

ازمن انتظارمعنویات وطلب بخشش والعفواینانداشته باشیدا..

انتظارختم ومراسم ومرده خوریم ندارم بعدازمن نمی خوام ب بقیه چیزی برسه تموم لباساووسائل وداروندارمم آتیش می زنم ب کسیم نیدمش تامام..

میگردم اون کسانی که به شوهر میگن شوشو و یا اون کسانی که  پایین هر کامنتی مینویسن التماس تفکر التماس آدمیت رو پیدا میکنم و میکشم چون این دو گروه خیلی رو مخ من هستن.😈

البته این شوخی بود ولی کلا تو یک روز چیکار میشه کرد؟ بیست و چهار سال کار خاصی انجام ندادم یه روزه میخوام شق القمر کنم؟ البته یه چیزهایی تو ذهنم هست ولی نمیتونم بگم. 

یک روز نمیشه کاری کرد

در این حد فرصت دارم که توی تمام گروه ها که هستم و به همه کسایی که شمارشون رو دارم پیام حلالیت میفرستم

رمز عابر بانک رو به خانوادم میدم که خودشون از حسابم برداشت کنند

یه کم هم مادرمو دلداری میدم بعد من بی قراری نکنه

البته شب آخر خانواده ام رو شام مهمون خودم میکنم و از بیرون غذای مورد علاقه هر کسی رو سفارش میدم

اگه بیشتر از یک روز باشه مثلا یک هفته دنبال مهیا کردن مراسم کفن و دفن و ختم خودم میرم و همه چیز رو مهیا میکنم تا دیگران به زحمت نیوفتند و همچنین طبق سلیقه من باشه 😄😄😄

البته همه این کارها رو مخفیانه انجام میدم بعد روز آخر همه چیز رو میگم  

چه خوب میشه که بفهمیم زمان زیادی باقی نمونده و باید کارای ناتمومو تموم کنیم....

من سعی میکنم توبه کنم به خاطر تمام کم کاریهام و از درگاه خدا طلب مغفرت میکنم و سبکتر میشم تا بار گناهام کم شه...حداقل که این دنیا نتونستم خوشحال زندگی کنم لااقل بتونم اون دنیا به دور از تمام مردم فریب کار و نیرنگ باز ، باآرامش زندگی کنم..

مثل سابق عادی زندگی میکنم

 کفشای ورزشی ای که عاشقشون بودم رو یه جوری پیدا میکردم و پام میکردم و شب تنهایی میرفتم بیرون و کلی میدوییدم و داد میزدم و گریه میکردم.............................بعد آروم میشدم و تمام.

از صبح تا شب نماز میخونم اونم یک ضربه از کسی هم حلالیت نمیطلبم چون به کسی  بدهکارم نیستم   ولی خیلیا به من بدهکارن من همشونو میبخشم غیر از  مادر پدرم  چون واقعا با من دشمنی کردند

هنوز راجبش درست فکر نکردم ولی باید از تموم اون هایی پشت سرشون غیبت کردم و حقشون و پایمال کردم حلالیت بگیرم به خصوص پدر و ماردم...

و شاید به کسی که دوستش دارم زنگ بزنم یا ببینمش برای آخرین بار باهاش حرف بزنم و بغلش کنم...

فکر نکنم بشه نماز خوند چون می ترسم... فکرشم سخته!

شاید تعداد نماز قضا هام رو نوشتم دادم مامانم حواسش باشه... تا بعد مرگمم زحمت می دم بهشون (:

والا دیگه چیزی یادم نمیاد..........

اگر همیشه طوری زندگی میکردیم انگار فردا قراره بمیریم همه چی گل بلبل میشد .

احتمالا در ان روز همه ب معنای واقعی کلمه آدمیزاد رفتار میکنند 

سلام خدمت شما 

یادمه قبلا تو ذهنم بود اتفاقا اینا که بهشون خبر میدن فقط n روز دیگه زنده ان؛ چقد خوش شانسن! چون احتمالا میتونن تو اون فرصت باقی مانده توبه بکنن و اگه کار بدی یا خطایی کردن جبرانش بکنن.  

بعده ها فهمیدم اصلا توبه ای که هنگام نزول عذاب باشه یا باعلم اینکه حتما به زودی از این دنیا میریم معمولا مقبول نیست 

حالا شاید این پست شما یه نهیب زدن باشه!.. 

خــب ولی من بااین وجود حتما روز آخر اشک میریزم و از خدا بابت غفلتم معذرت میخوام که انقد اینجا رو جدی گرفتم که گاهی خدا رو که انقد نزدیکه فراموش کردم..  بعدم دست مامان و بابام رو میبوسم و از خانواده و..  میخوام زیاد گریه نکنن بعد مرگم 

بعدشم احتمالا پر کردن فرم اهدای عضو 

بعدشم تا میتونم میخندم و از طبیعت خدا لذت میبرم! 

فقط یک روز واقعا نامردیه! فرصت بیشتر بود همه ی کسایی که دوستشون دارم و حضوری ملاقات میکردم

هرکسی هم که خواسته یا ناخواسته از دستم ناراحته از دلش درمیاوردم 

گوشیمم بغل می کردم😅 این سه سال بهترین همدمم بوده 

چقد خوب تو نقشم فرو  رفتم😅

ان شاء الله عمر با برکت  برای همه

شایدخیییلی خوشحال میشدم. اما یادِ گناهانم که میفتم فقط میخوام که خدا منو ببخشه.

هر کدوم از آدمایی که دوستشون دارمو دست کم چند لحظه در آغوش میگیرم. 

باسلام

چه پست خوبی، عالیه. 

من دوست دارم روزی که قراره بمیریم روزه باشم. 

به همه شماره های تو گوشیم پیام میدم واسه حلالیت.

نصف روز  رو میخوام با خدا حرف بزنم، نماز و قرآن و... 

یه خورده به گل هام رسیدگی میکنم، مرتبشون میکنم. 

بعدمیرم دیدن خواهر و برادرام، بچه هاشونو میبینم، بازی میکنم باهاشون، یکم با پسر برادر بزرگم که 17 سالشه حرف میزنم (رفتاراش بیشتر شبیه خودمه تا پدر و مادرش! خیلی دوستش دارم.)

بعد میام غذایی رو که بابام دوست داره، احتمالا البالو پلو واسه شامش درست میکنم. 

بقیه وقتم رو هم با پدر و مادرم میگذرونم، یه دل سیر نگاهشون میکنم درحالی که منتظرم وقتش برسه، دوست دارم آخرین چیزی که تو دنیا میبینم چهره پدر و مادرم باشه. 

(دقت نکرده بودم تا حالا، مجردی هم خوبه آ! آدم نه نگران آینده بچه شه، نه نگران اینکه بعدا همسرش قراره با کی ازدواج کنه!!! ،خداروشکر ،میشه با خیال راحت مرد!) 

آقای نجفی و دوستان خونواده برتر اگه تا حالا چیزی گفتم باعث ناراحتیتون شده لطفا حلال کنین، شاید بعدا فرصت نشه اینو بگم. 

بیخیال نداشته هام

میرم از داشته هام لذت میبرم

میرم دست یه پسر خوش تیپ رو میگیرم و این یه روز رو کیف میکنم 

بدون حجاب میرم بیرون موهام باد بخوره بهشون ببراشون اینور و اونور

تمون حق الناس هایی که فکر می کنم به گردنمه (یا حتی احتمال کم میدم) هر جور شده از گردن خودم درمیارم ..

بدجور از حق الناس میترسم توی اون دنیا.

( حساب کن اعمالت چقدر برای خدا بوده حالا بیان از اونا وردارن به صاحب اون حق بدن یا اگه نداری بیان از گناهان اون بدن به تو تا حساب بی حساب شی باهاش)

یعنی عملا خسران مبین.

من خوشحال میشم که دارم از دست این دنیای    مزخرف وبی عدالتی راحت میشم  حق الناس گردنم نیست طلبکارم نیستم از خانوادم هم متنفرم پس خداحافظی نمیکنم چون ادم های خوبی نیستند بعد میرم بیابون گم و گور میشم و تا اونجایی که نفس میکشم عبادت میکنم  

بهلول دیوانه 

واقعا کلی خندیدم 😁

نویسنده 

من یه موقعی فک میکردم اگه تو این شرایط باشم‌ حتما برم و یه سری آدما رو بکشم که حداقل بشریت بعدش به واسطه خدمت من زندگی راحتتری داشته باشن 😆😅

اما خب الان نه دیگه نظرم این نیس 😁

سلام🌹وقت بخیر

🌎کارت اهدا عضوم  رو میدم دست مامانم که یادشون باشه حتما بهش عمل کنن

🌍به تمام آدمایی که تو زندگیم دوستشون دارم زنگ میزنم و میگم خیلی دوستت دارم💕

حتی اونایی که تا حالا بهشون نگفتم...⬇️

ایراد نگیرید چون دارم میمیرم😜😎

🌍وصیت نامه مینویسم که بعد از مرگم تماااام اموال قابل فروشم رو بفروشن و پولش رو بین یکی دوتا خانواده نیازمند تو یه روستای محروم در سیستان و بلوچستان تقسیم کنن. 

🌍یک ساعت میشینم پیش مامان بابام ویه دل سیییییر نگاشون میکنم❤️

🌏به دوستای دانشگاه ایمیل میزنم و ازشون خداحافظی میکنم 

🌏حتما نماز شب +سوره یس+سوره تبارک میخونم.

🌏 در آخر لباس مورد علاقم رو میپوشم، موهامو می بافم، دستم10شاخه رز قرمز مخملی میگیرم و در اون ژست معروف مردن منتظر عزرائیل میمونم و

به یه آهنگ سرسنگین گوش میدم 

مثلا :پلنگه چش قشنگه (مرتضی) 😁

شوخی کردم😜

دوست دارم آهنگ(مرا ببوس) گلنراقی یا سمفونی شماره8 بتهوون رو گوش بدم. 

به ژست مردنم میخوره.. 👻

سلام تا اونجا که می تونستم به مادر پدرم محبت می کردم...

و از خدا می خواستم من را ببخشه ، بدونه که عاشقشم بودم همیشه.

کاری نمیکنم تا صبح بیدار میمونم و هی به خودم میگم واقعا این دنیا ارزش داشت بخاطرش اینقدر حرص خوردی .دیگران رو رنجوندی و دل شکستی.با دست خالی داری میری.

سلام

سوال جالب و با حالیه😃

اول از همههههه کسایی که میشناختم حلالیت میطلبیدم

بعدش تا صبح با خدا راز و نیاز میکردم

اول صبح به همه کسایی که دوسشون دارم و میشناسمشون پیام میدم، میگم برام عزیزن. بعدش میزنم به جاده، به یه جاده کوهستانی پر از درخت، تو خلوت خودم و کوه، روحمو پر از ارامش میکنم، 

بارون، خنکی هوا، درختا، رنگ سنگ و اسمون ...

یادم میارن خدای من خالق زیبایی هاست، قلبمو اروم میکنم و بعد سفره دلمو باز میکنم، ازش میخوام پیش خودم و وجدانم وساطتمو بکنه، بهم حس بخشیدن خودمو بده.

یه خلوت سه نفره، خودم او و وجدانم. 

غروبو همون جا میشینم به تماشا و بعد برمیگردم خونه.

یه شب شاد با خانواده با یه شام مفصل، بازی دسته جمعی، گپ و خنده مثل همیشه.

بعد هم تو رختخواب به اسمون شب خیره میشم و با احساس روبرو شدن با بهترین و عادل ترین کسی که میشناسم میخوابم.

تموم

سلام ممنونم ازبزرگواری شماعزیزان که وقت گذاشتیدونظردادیدنظرات شماعزیزان اینقدرارزشمنده که روی چشم بنده قراردارن،سپاسگزارم🙏🌹💙⁦❤️⁩خواهران وبرادران گلم یباردیگه کامنت خودتون روبخونیدویکی ازکارهای روکه گفتیدروگلچین کنیدوهرروزدرزندگیتون انجام بدیدتاببینیدچقدرخوشبخت ترمیشیدوآرامش بیشتری خواهید داشت چراوقتی این همه کارخوب بلدیم بایدبزاریم براروزآخر؟!یادمون باشه هرروزی که خداوندسبحان بهمون زندگی میبخشه این فرصت روبهمون داده که عاشق باشیم،محبت کنیم ودوست داشته باشیم🌹محبتامون روذخیره نکنیم شایدفردافرصتی براخرج کردنشون نباشه 🌹خودمون رو دوست داشته باشیم تاخداهم مارودوست داشته باشه🌹ب خدا،،ب خودمون،،ب عزیزانمون،،ب طبیعت وب خلق الله احترام بزاریم تاخداوندبهمون احترام بزاره🌹بدبخترین مردم کسیه که هم دردنیابدبخت باشه هم درآخرت 🌹یادمون باشه دلهامون هم بعضی وقتازنگ میزنه پس هرروزباحرفهای خوب وکارهای خوب دلهامون روصیقل بدیم که پوسیده نشن 🌹ب احمد،واقعاناراحت شدم چرابایداینطوربشه که شماازپدرت ومادرت ب عنوان دشمن یادکنی انشاءالله مشکل شماباپدرت ومادرت حل بشه...امیدوارم همیشه حال دلتون خوب باشه🌹🌹🌹🤲 

از بابا مامانم بابت اذیتها وازارهایی که از طرف من بوده عذرخواهی میکنم

سوالت خیلی یاحال بود

اینجور سوال ها بیشتر نگاه وا کاوی و روان شناختی و ... داره 

چنین چیزی اتفاق نمیوفته ، ولی اگر بیوفته ( پامیشم خونم قشنگ تمیز میکونم اگر که در خونم باشم و سر کار نباشم و میشنم وصیتم رو هم مینویسم خوش خط و سعی میکنم قبر و هزینه هاشو همه چیزم آماده کنم و راحت میرم خمرمو که 4 سال میشه که مونده رو آماده میکنم و با چپوق میکشمو میخورم و انقدر میخورم که بخابم تا خود مرگ ) بریم ببینیم الله دلایل محکمی داره یا این عزیز دل هم توجیه میخاد بیاره ( یعنی انقدر فیتیله پیچش کنم تو بحثها ولی خودمو میشناسم که تا حده شرمنده شدنش نمیزارم پیش بره ) چه بحثی بشه 

و ازش میخام بزاره ساقی بهشت باشم یا حداقل ساقبه قسمتی از بهشت باشم ( یکاری میکنم کل بهشتیان فقط بیان پیش من ) 

و سردر ( شما اسمشو بزار میخانه ) اینو مینویسم 

گفتند از شراب تو میخانه ها به هم 

خم ها به وقت خوردن پیمانه ها به هم 

تو آن حقیقتی که مژده می دهند 

اسطوره های خفته در افسانه ها به هم 

هر خانه مناره الله اکبر است 

اینگونه می رسند همه خانه ها به هم 

وقتی شمع جمع تو باشی چه دیدنیست

دل دادن دوباره پروانه ها به هم 

چون دانه هایه رشته تسبیح با همیم 

در هم تنیده سلسله دانه ها به هم 

اعجاز بی نظیر تو عشق است و عشق تو

ما را رسانده از دل ویرانه ها به هم 

پ ب 

من تجربه ی شوخی شوخی میشه را خیلی دارم میترسم این سوال هم مثل شوخی جدی شو باشه

وصیت نامه ام رو مینویسم

با خواهرم و مامانم خداحافظی میکنم

من نمیتونم بگم چکار میکنم اما قطعا یکی از کارام انتظاره...

آمازون بزرگوار 

سلام 

ممنونم از پستت و کامنت تاثیر گذارتون 

خیلی به فکر فرو بردم. 

ممنونم 

عاقبت بخیر  بشی ان شاءالله و سربلند در هر دو دنیا 

سوال سختیه چون اکثرا همچین شرایطی رو تجربه نکردن فقط کارایی که دوس دارن بکننو میگن ولی در عمل ممکنه از ترس سکته کنن هیچ کدوم اون کارا رم نکنن 


من
دوست دارم تو اون شرایط به احساساتم مسلط باشم

برم کسایی که دوسشون دارمو تا میتونم بغل کنم و خدافظی کنم باهاشون  😢




اتفاقا یکی دو ماه پیش یه مشکلی واسم پیش اومد که خیال کردم مرگ رو شاخمه
چیز خاصیم نبودا
ولی تحت تاثیر اون حالت قبل عادت ماهانه شدیدا احساساتی شده بودم نمیدونم چرا فکر کردم مردنم حتمیه😅

یکی دو روز بود همش ترش میکردم بعد رفتم دستشویی گلاب به روتون دفع خون داشتم خیلی ترسیدم
هیچ کیم خونه نبود منم سرچ کردم ببینم دفع خون واسه چیه نوشته بود از علائم سرطان روده



منم که احساساتم بالانس نبود ازونورم زن داداش یکی از دوستام به خاطر سرطان روده فوت کرده بود

دیگه منم باور کردم سرطان دارم حتما هم به زودی میمیرم


واکنشم این بودش که خیلی خیلی گریه میکردم

گریمم از رو ترس و ناراحتی نبود از هجوم
 احساسات بود یه حالت خاصی بود هر چی بود توش آرامش بود با اینکه مطمئن بودم رفتنیم 😑



خودمم تعجب کرده بودم ازینکه نه میترسم نه ناراحتم


به خدا میگفتم خدایا اگه تو اینجوری میخوای باشه عیب نداره لابد اینجوری بهتره !

فقط مواظب مامان بابام باش بهشون قدرت بده با این قضیه کنار بیان بعد مردنم اذیت نشن

یه سیل گریه ای راه انداخته بودم که نگو

بعد میگفتم خدایا من میدونم دختر خوبی نیستم خیلی شیطنت کردم
روم نمیشه این دم آخری 😂بخوام منو ببخشی
ولی هر جور خودت میدونی مواظبم باش

جدی جدی باور کرده بودم دارم میمیرم هیچی دیگه فقط اشک میریختم و به بعد مردنم فک میکردم که چه جور جایی میخوام برم و اینا



اصلا تو اون شرایط تنها چیزی که بهش فک نمیکردم این بود که تا قبل مردن چیکار باید انجام بدم


 نه به اون همه گریه زاری نه به صبش که بیدار شدم صد و هشتاد درجه حالم عوض شده بود قبراق کاملا خوش بین و با اعتماد به نفس عین همیشه
مطمئنم بودم که سرطان ندارم


به نظرم اینایی که اومدن گفتن ال میکن بل میکنن در عمل هیچکدومشو انجام نمیدن
اون لحظه فک کنم تنها چیزی که مهم نیست چیپس و پفک و خوردنی و دوست دختر و این چیزاست
آخه مگه میشه بدونی داری میمیری بعد خیلی شیک بری بگردی و تفریح کنی و هر کاری عشقته انجام بدی

 

شاید بهش بگم دوسش دارم. 

چه پست چالشی و قشنگی بود.

ممنون از نویسنده🌷🌷

جالب تقریباً همه بفکر قدردانی از پدر و مادرشون افتادن.

پس چرا اوقات دیگه انقدر نسبت بهشون کم لطفی میکنیم؟؟؟☹

جالبه نظر من تقریباً شبیه نظر خانوم مهشید بود.

۱_دعوت از دوستام و دختر عموهام و مادربزرگم و خانوادم واسه یه ناهار دورهمی(ولی بهشون نمیگم دارم میمیرم تا خوش باشیم.حلالیتم نمیخوام.اگه لایق باشم خودشون بعداً میبخشن اگه نبخشیدن هم لابد حقمه)

۲_جدای از بقیه دو سه ساعت وقت میذارم با برادر کوچیکم که یجورایی تو بزرگ کردنش سهیم بودم گپ بزنیم(اصلاً از حرف زدن باهاش سیر نمیشم😍)

۳_وصیت نامه مینویسم.البته وصیت نامه که نمیشه گفت در واقع یه نامه که احساساتم نسبت به عزیزانم و آرزوهایی که براشون داشتم بنویسم.

۴_اتاقمو مرتب میکنم.خونه و آشپزخونه رو گردگیری میکنم که تا یه مدت مامانم راحت باشه‌.

۵_حموم حسااابی میرم و خوجل و موجل میشم.

۶_یه گوشه دنج واسه خودم پیدا میکنم  و قرآن و دعا میخونم.بعدشم چندتا غزل از مولانا

۷_ یه عالمه عروسک و ماشین میگیرم میریزم تو یه وانت و به بچه هایی که تو کوچه و خیابون میبینم کادو میدم.یه کادوی حسابی هم واسه خواهرزادم میخرم.

بعدشم حتماً خسته میشم میام خونه.رو پای مامانم میگیرم میخوابم و....

خدا رحمتم کنه حیف شد واقعاً😕😕چه آرزوها که نداشتم😕

گوشی و دفتر خاطراتم و چیزایی که روزانه مینوشتم رو منهدم میکنم و به نماز و استغفار میپردازم.. 

اناهید جان دستت و می بوسم اگه این دو دسته رو بکشی 😜😂

حلما خانوم به نکته ی خوبی اشاره کردین ! از خوبیای مجردی اینه که اگه قرار باشه آدم بمیره نگرانی هاش کمتره ! 

آمازون گرامی ممنون بابت پست زیباتون 

و مرسی از توصیه های خوب و قشنگتون🌹

سلام...ب مهشید،،ممنونم لطف دارید،،بزرگواری ازشماست،،منم ازشماسپاسگزارم که لطف کردیدونظردادیدانشاءالله شماهم درنیاخیرونیکی ودرآخرت سعادتمندباشیدوبهترین جایگاه رونزدخداوندرحمان داشته باشید🤲ب مرضیه دخترآشنا،،سپاسگزارم ازلطف شما،بزرگوارید،،منم ازشماممنونم  که لطف کردیدونظردادید،امیدوارم هم درنیاهم درآخرت الطاف خداوندرحمان شامل حال شماوخانواده گرامی بشه..🤲

سلام...من خودم روزآخرزندگیم،میرم طبیعت وب زیبایش نگاه میکنم وب بزرگی وبخشندگی خدافکرمیکنم ومیگم خدای که این همه زیبایی ب ماداده حتمامارودوست داشته  ونسبت ب مامهربانه وب بخشندگی خداامیدوارمیشم وآرامش پیدامیکنم،،،وشروع میکنم ب نظافت طبیعت،می‌خوام اینقدرطبیعت روتمیزکنم که اندازه تمام عمرعرق  بریزم ودرآخرم زیرسایه یه درخت پروردگارموملاقات کنم،،،خدایاماهمش ازنداشتهامون ناله میکنیم ازبهترین داشتمون غافلیم اونم( زندگیه)خدایامرسی بخاطرزندگی...🙏🙏🙏

بقیه نوشتن ک حلالیت فلان

راستش من اصلا واسم مهم نیست این حرفا چون همیشه سعی کردم دلیو نشکونم و اگع به مرگ باشه من رفتنیم و اصلا مهم نیست ک. چ فکری راجبم میکنن و چی میگن خوب یا بد بعد یه مدت. دیگه سال ب سال حتی اسمتم نمیاد

من همیشه فانتزیم این بود ی جای خلوت با ارامش زندگی کنم

فک کنم چمدونارو ببندم برم تو عمق جنگل شمال بشینم به یه دختر تکیه بزنم به دور. دست خیره بشم تو حال خودم باشم یه چند تا فحشم به خودم بدم بابت استرسای بی موردی ک واسه زندگی کشیدمو زندگیو کوفت خودم کردم

از طرفیم ارامش دارم ک درست زندگی کردم خطا داشتم ولی نه اونقدر بزرگ که ب خاطرش بترسم

ارامش دارم چون وقت رفتنع چون غما سختیا تموم میشه بالاخره

به قول یکی 

من وقتی روحم اروم میگیره ک بره. کنار ابرا، دور از همه دردا

سلام.پست قشنگی بود. پستتون رو دیدم یاد متن کوتاه زیر افتادم که احتمالا شما هم دیدین:

***

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: دارم میمیرم

گفتم: یعنی چی؟

گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه

گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم.از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون. مثل همه شروع به کار کردم،اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد.با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه .سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم.بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم.ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم.گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم.مثل پیرمردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم.الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد.حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه

آرام آرام خداحافظی کرد و تشکر.

داشت میرفت

گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!

هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم،

رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه. گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!

خلاصه ما رفتنی هستیم زمانش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد.

***

از دست اعمالم پناه می برم به امام زمان(عج) و حضرت زهرا(س)

سلام

من ارزو میکنم خدا منو به خاطر گناهانم ببخشه

اجرنا من النار یا مجیر

فقط همین 

من خودم پسرم. حقیقتش نمی‌خواستم دیگه کامنت بزارم. ولی از این پست نمیشه گذشت.

از این به بعدم کمتر تو بحثها شرکت  میکنم و ترجیح می دهم خاموش باشم.

من بیشتر کامنت های بچه ها رو خوندم به یک نکته جالبی رسیدم اونم اینکه همه دنبال جبران حق‌الناس اند و از خانوادشون حلالیت می طلبند. و فقط با اونها حرف میزنند. و بازم خدا تو زندگیشون جایی نداره. یکسری ها هم که دم آخری هم ول کن رابطه زن و مردی نیستند ،شخصی هم که گفتند ممکنه دست به قتل بزنم  برای یک دختر مثل آقای ولش کن خودش میدونه .....

و اما خودم:

خیلی صادقیانه میگم یک مبلغی بابت رد مظالم پرداخت میکنم. چون غیر ممکنه بتونم تمام حقوقی که گردنمه جبران کنم. اون روز فقط صبحانه می‌خورم و مثل همیشه معمولی با والدینم حرف میزنم اما هیچی بهشون نمی گم. و اما با خدا:

خیلی روک با خالقم حرف میزنم بهش میگم پروردگارم من کاملا قبول دارم بنده بدی برات بودم دیگه کاری ازم برنمی‌آید از این به بعد مهمونتم اگر عذابم کنی تسلیمانه میپذیرم  چون حقم هست . چیزی که عوض داره گله نداره .اگرم منو ببخشید (به قول ما پسرا) مردونگیتو حداقل به من ثابت کردی. ازش میخوام به عزرائیل دستور بده که با مهربانی قبض روحم کنه که در اون لحظه دردی نکشم. بعد ازش میخوام برای چند دقیقه بزاره چهارده معصوم را ببینم و بهشون بگم پیرو خوبی براشون نبودم اما حداقل یک محبتی ته دلم نسبت بهشون داشتم و دوسشون داشتم. من در آخرین روز زندگم به خدا میگم توف به این دنیای مادیت. که واقعا جای بدی بود. دوست دارم به حضرت علی بگم در آخرالزمان مولای من کجا بودی؟ نمی‌دونی چقدر جامعه ما به حضور تو نیاز داشت. به خدا میگم حتی اگر جهنمی شدم در هنگام ظهور حضرت مهدی منو به دنیا برگردونه تا بتونم شونه به شونه ایشون در رکابش فقط شمشیر بزنم و دق دلیم رو روی ظالمان دنیا خالی کنم.  یک وعده نماز میخوانم و ثوابش رو تقدیم میکنم به حضرت مهدی.

به خدا میگم چرا انقدر این دنیات ظالمانه بود. و بازم بهش میگم خدایا من تو بد دوره زمونه ای زندگی کردم دوره ای که اثباب گناه خیلی فراوان بود. به خدا میگم که در ظهور حضرت تعجیل کند. چون دنیا و مخصوصا کشور ما بیشتر از این تحمل این همه ظلم رو نداره. بهش میگم من که خیری از این دنیات ندیدم ببینم اون دنیات چطوره. بعدم فقط به پوچ بودن و بی ارزش بودن این دنیای مادی فکر می کنم و تمام خاطرات تلخ و شیرین کودکی تا بزرگسالی خودم فکر می کنم. توبه نمیکنم چون شرط اصلی توبه پشیمانی از گناهه، معلوم نیست این شرط تو دلم بیفته یا نه. تازه اگرم بیفته به دلیل ترس از جهنمه. پس منیت توشه برای خدا نیست. در ثانی توبه دم مرگ قبول نیست. فقط به خدا میگم منو ببخش و اللهی العف.

از همه عزیزانی که در مورد کامنت بنده نظر میزارن ممنونم.

و همینطور نویسنده پست. آفرین پست خوبی بود حقیقتش تو فکرش بودم که من این کار را انجام بده ولی خب شما زحمت این کار را کشیدی. مهم نیست.

**** ***** *** ***** ** ** ***** ******* ** *** **** ****** **** ** ** **** ***** **** ** **** * ****** *****

ارادتمند همگی پسری با نام کاربری

            🦂  Scorpion🦂

ترجیح میدم زمان مرگم رو ندونم.ولی اگر بفهمم شب قراره بمیرم هرچی پول و پس انداز دارم خرج یک سفر با هواپیما میکنم به سمت یک جای جدید که تا حالا نرفتم . تا چیزا ی جدید رو ببینم و یاد بگیرم و خدارو بیشتر بشناسم .

همین 🔫💀

هندزفری میزارم توگوشمو می خوابم 

بنام خدا

سلام

 اول اینکه مثلا 12 شب تا 2 و نیم شب میخابم (از خوابم کم  میکنم _پ.ن :(مثلا با زنگ گوشی که صداش خیلی بلند باشه)

 1 ساعت همینجوری شماره میگیرم و سر به سر مزدم میزارم و میخندم (خنده حضار)

چند ساعت بازی میکنم و فیلم میبینم تا 10 ونیم صبح  و در کنارش بدون اینکه نگران چیزی باشم  تامیتونم غذا میخورم !

بعد میرم بیرون 

تو شلوغی شهر و این داستانا

بعد دنبال یه دختر درست و درمون میگردم  بر حسب اتفاق!!!! یه پسری مزاحم این میشه 

بعد من میرم بهش میگم داداش بیخیال چیکارش داری و این داستانا!!!

بعد اون میگه بتوچه  و اینا کار به درگیری میکشه 

منم که اهل درگیری نیستم هی جلو خودمو میگیرم  

طرف میاد یه مشت بزنه تو کلم و کلمو بپوکونه که من جاخالی میدم و با یه ضربه پای استثنایی تو شکمش داغونش میکنم 

بعد برمیگردم ببینم حال دختره خوبه یا نه 

اونم درحالی که لبخندی گوشه (حالا یا وسط) لبشه منو می نگره!!!

در همین حین پسره ی ******** که از قضا چاقو هم همراهشه چاقوشو میزنه به من و من زخمی میشم

تو همون حال من با آرنج میزنم تو کلش و بعد با با چندتا مشت رگباری و آخرش یه لگد تو تو قفسه سینش پرتش میکنم کف خیابون !!!!

بعد درهمون حالی که خون ازم میره و لبخندی به لب دارم ...

اونم با اشک ریزی که داره دستمو میگیره تو دستاش ... (بقیش خصوصیه آقا )😂

...

بعد با صدای خروس همساده بیدار میشم😂😂😂😂

دوست دارم برم از همه دوستان و دشمنانم و در و همسایه و فامیل حلالیت بگیرم  سه ساعت وقت میزارم به چند تا فامیل  که خیلی گقته ندیدمشون سر بزنم. بعد با خانواده ام بلیط میگیرم بریم مشهد و اونجا در آغوش خانواده و ذکر و دعا به لب منتظر رسیدن مقصود میشم. تو صحن حرم جای خنک و پر نور از چراغ گلدسته و حرم امام رضا... با خدا حرف میزنم تا برسم پیشش

کامنت ایشون هم خوب بود Master Ali

اگرم راضی شدن هزسینه سفر منو هم میدن ان شااله😂

 من توی اون روزه باقی مونده هرچی که دلم می خواد و جلوی خودم رو گرفتم که نخورم  رو با خیال راحت به مقدار زیااااااااددددد  می خورم ✌️😁

با  بهترین دوستم یعنی گربه امون پشوتن هم خداحافظی می کنم  😍😍😍😻😻😻

من میرم تمام طلاها ودارایی هامو نقد میکنم میزنم به نام مامانم وصیت میکنم بهش که بعد اونم وصیت کنه و بده به دخترم  نمیخام حتی یه هزاری از اموالم به شوهرقدرنشناسم برسه همچی میزنم به نام مامانمو تنها دخترم . اون دنیا هم از خدا میخام که انتقام منو از همه اونایی که روحمو داغون کردنو عذاب دادنم بگیره حتی شوهرم و خانواده بیخودش توهمین دنیا میخام بگیره ببینم ازون دنیا دلم خنک بشه . فقط از مادر و خواهربرادرم حلالیت میخام امیدوارم تو بهشت اونارو ببینم اعتقادیم به مجازات به خاطر نماز و .. هم ندارم فک میکنم خدافقط حق الناسو سخت بگیره اونم من حق الناسی به گردن ندارم ان شا الله . از خدا به خاطر حماقتایی که در زندگیم کردم شرمسارم امیدوارم منو ببخشه که اونطور که شایسته بود و مورد انتظارش نتونستم ظاهر بشم فقط این منو عذاب میده که نمیدنم چرا نشد خدا . منوببخش نتونستم اینو اخرین جملم به خداست تو لحظه مرگم 

اگه بفهمم فردا قراره بمیرم، قادر به انجام هیچ‌کاری نخواهم بود حتی آب خوردن... و به احتمال زیاد بخاطر درد و رنج و فشاری که به خاطر وحشت از مرگ و رسیدن به اوج خودآگاهی بهم میرسه، همون روز قبل سکته کنم، بمیرم و فردایی رو هم نبینم. 

در کل فکر میکنم مهمترین کارکردی که ذهن انسان داره، تمایلش به برنامه‌ریزی و قابل پیش‌بینی کردن هر چیزیه که داره اطرافش اتفاق میوفتست درنتیجه میخواد این قدرت پیش‌بینی رو به حداکثر برسونه و اینجوری میشه که ما با وجود تمام لحظاتی که در واقع داریم توی احتمال به سر میبریم، بخاطر این biasذهنیمون هیچوقت به نهایت استرس و وحشت وجودی نمیرسیم و خب طبعا انگیزه‌ی زندگی به دست میاریم. پس هروقت زمان مرگمون بهمون اعلام شه، اون bias ها شکسته میشه و انسان با خود حقیقیش روبرو میشه که خیلی رنج‌اوره و درنتیجه انگیزه‌ی حرکتش در دنیا خیلی کم میشه و چه بسا دردی که در وجودش میکشه، باعث تسریع مرگش شه. شاید منبع تمام تلاش‌های ذهنی و علمی انسان معلول وحشت از مرگش بوده یعنی نهایت سعیش رو کرده تا از مرگ فرار کنه پس وقتی با مرگ روبرو شد، دیگه نمیتونه به اون ابزار سابق برگرده چون فلسفه‌ی ایجاد شدن همون ابزار برای فرار از مرگ بوده.

به کسایی که دوسشون دارم و نگفتم میگم که چقدر برام مهم بودن.بقیه روزم با پدرومادرم میمونمو بوسشون میکنم.تو دلمم مدام از خدا میخوام غصه نبودنمو براشون کم کنه.

سلام

جدا از اینکه طبیعتا استغفار میکنم و از خیلی ها حلالیت میطلبم و از دوستام خداحافظی میکنم و وصیت و......

یه سراغی از اون بنده خدایی که هشت سال پیش با یه واسطه بهش گفتم راستش من علاقه ی خاصی بهت ندارم و این علاقه ی زیاد شما یه طرفه هست و صرفا فقط فامیل خوبم بودی میگیرم و میگم من چون تلاشهام تا اون موقع برای ازدواج باهات به جایی نرسیده بود خونواده م راضی نمیشدن و شرایط سخت و یتیم بودنت رو میدونستم فقط بخاطر خودت خواستم به پای من نسوزی وگرنه از بچگی بیشتر از اونچه به من علاقه داشتی دوستت داشتم روزی تو زندگیم یادم نیست که بهت فکر نکرده باشم

و هنوز بعد هفت سال از رفتنت هم نتونستم غم رفتنت رو فراموش کنم برا همین هم به هیچکس دیگه ای نتونستم فکر کنم و بزرگترین غمم اینه که دلت رو شکوندم ولی باید بدونی که خودم نابود شدم حتی به گوشم رسید که سال قبل به یه دوستت گفتی یک بار هم نگفت منتظرم بمون نگفتم چون میترسیدم بهم نرسیم بعدش خیلی اذیت میشی

راستش من به غمت اعتیاد پیدا کردم

همیشه ی زندگی فقط امیدوارم که تو خوب زندگی کنی همین

راستی من هیچوقت از جنونم برنگشتم

دوس دارم برم مسافرت و هرجایی ک تاحالا نشده برم چون پول لازم داشته

ولی...

پس میرم سرکوچه

 خودمو میندازم جلوی ی ماشین مدل بالا ک بیمه داره اونم توی ماه حرام

ما ک خیری از این دنیا ندیدیم اقلا ی پولی ب خونوادمون برسه

خب خب...یه وصیت نامه میدم به خانوادم که تمام چیزایی رو که دارم رو خرج  بچه های بی سرپرست و بد سرپرست کنن:)و مراسم گریه کردن و انواع مراسم ختم نگیرن و سیاه نپوشن!حتی گریه هم نکنن...اونروزشم میرفتم بین بچه ها و تا عصر با دنیاشون عشق میکردم............و اخر سر شبش با دوستان یه پارتی ترتیب میدادم و حالش رو میکردم!:)و داستانم تموم میشد...

میرم سجده میگم خدا غلط کردم از گناهام بگذر😁

سلام

احتمالا به غلط کردن بیفتم. .. خخخخخ

خیلی حق الناس گردنم نیست ولی گناه هم کم نکردم.. احتمالا با تک ماده یه جایی دم در وردی بهشت بهم یه صندلی بدن بگن بلیطارو بگیر پاره کن.....

ولی اگه یه روز فقط به زنده موندم باقی باشه .. سریع وصیت میکنم.. یه کمی وام دارم وصیت میکنم اونو تسویه کنن خونه و ماشین و پولام رو میگم بیشترشو بدن خیریه و ساخت مسجد و مدرسه.. 

البته دلیل اینکه نگفتم پولامو به خانواده م بدم اینه که خداروشکر وضعشون خوبه ...

کربلا و مکه نشده برم .. بخشی از پولمو وصیت میکنم برام اینا رو بخرن... شایدم یه بخشی رو به ساخت یه پناهگاه توی یه کوهی بدم.. اخه کوهنوردی میکنم ...

من میزنم فقط چند نفر رو میکشم...

مفیدترین کاری که میشه در طول یک روز انجام داد اینه که دنیا رو از شر چنتا ادم بد نجات داد..😊

سریع میرم کارت اهدای عضو رو میگیرم. با خانواده خداحافظی میکنم. یه مسیج به کسی که دوستش دارم. در اخر میرم لب ساحل میشینم تا تموم شه (واقعا خوش شانسیم که مرگ ناگهانیه)

من اگر خدا با عدلش بخواهد باهام تا کنه که جایم دوزخ است

همیشه میگم خدایا با بخشش و رحمانیتت باهام رفتار کن

چون گریه برامام حسین باعث امرزش گناهان هست همیشه دوست داشتم لحظه جان دادنم چشمهایم خیس از اشک بر امام حسین ع باشه .

من بدونم.!

انقدر خوبی میکنم کسایی که دشمنن خوار شن.

انقدر خوب میشم انقدر مهربون به دوستای نابابم رو میدم.

به همه کمک میکنم .

از استادام به جای شلوغیام معذرت میخوام.

کارت اهدای عضو میگیرم.

یه بار شده دست از .. دیگر بماند.

و اونایی که اذیتم کردن و من سکوت کردم همچین بازم بماند.

و در اخر توبه میکنم قران میخونم نماز میخونم و کلا خوبی میکنم هر چند از مرگ نمیترسم چرا که جوونیمو در راه خدا گذاشتم هر چه داند ان شود همین😂

سلام.

ابتدا سریع بدهی های مالیم رو تسویه میکنم..

یک لیوان شیر موز با چند تا رولت هم میخورم

یا کوبیده یا جوجه، به عنوان ناهار میخورم

بسته به روز اون فصل، گیلاس یا زردآلو، پرتقال تامسون میخورم

کارت اهدای عضو هم دارم. همه چیز به جز نسوج! ان شاالله ادامه دهنده زندگی افراد نیازمند باشه

در آخر هم سلام خاصه امام رضا (ع) و امام حسین (ع) رو بعد از نماز گوش میدم و تشهد رو میگم و میخوابم. قبل نماز دوش هم میگیرم

سلام

چه پست خفنی!

مثلا اگه امروزساعت ۶صبح بهم بگن که فردا۶صبح میمیری به ترتیب این کارا روانجام میدم..

اولا اگه حرفمو باورکنن وبهم اجازه بدن همون اول صبح میرم وراضیم که اعضام رواهدا کنن ومنو راحت!!واما اگه اجازه ندن که احتمالا نمیدن؛

نون سنگک میگیرم وکله پاچه براصبحونه..حسابی ازخجالت شکمم برمیام..ازبس رژیم گرفتم خسته شدم بابا!!

بعدش تاظهر میرم سراغ گوشیم وبه مخاطبام احساس واقعیم روبهشون بروز میدم..مثلا به دوستم میگم خیلی نامردی..یابه داییم میگم خیلی حریصی وبه بعضیها میگم خیلی دوستشون دارم و...

نمیخوام تودلم بمونه!!

خوب ظهرم که گشنم نیست دیگه..بعدازظهر؛

۳تا ادم نامرد وپست میشناسم که اوازه ی بدیهاشون شهرمونو پرکرده..بعد کله پاچه میرم وگندشون روپاک میکنم از روزمین وبقیه روراحت میکنم..این تاعصر؛؛

عصر که اومدم خونه هرچی که دارم وندارم رومیبخشم به بقیه..به خانوادم به دوستام وبه همسایه هام و...

پول پس اندازم روهم میدم به دوتا ادم نیازمندی که میشناسم..

تاشب میشینم کنار مادرمو فقط مادرمو بو میکنم..دوس دارم تاابد بوی مادر توذهنم بمونه..حتی اگه مردم..

بعدشم پیشونی بابامو بوس  میکنم..

برا شام نون محلی ودوغ محلی میگیرم وتیلیت میکنم و میزنم به بدن یه کاسه ی پرشو!!

شب وضو میگیرم وسجده میکنم برا خدا..شکرش روبجامیارم وازش میخوام اونم منوببخشه با وجود همه ی کم کاریهایی که کردم..حالا دیگه راحت شدم..

از کولر دیگه بدم میاد..میرم سر پشت بوم وپشه بند میزنم زیر نور مهتاب..دوتا قرص ارام بخش میخورم وراحت میخوابم وتوی برزخ چشم باز میکنم!!

ولی خیلی خوب بود اگه یه روز قبل مردنمون بهمون الهام میشد..

یاعلی

خب چون یه روزه فقط ترجیح میدم حق الناس گردنم نباشه و میرم از همه حلالیت میطلبم حالا اونایی که به نحوی ناراحتشون کردم اگه در دسترسن خوب رو دررو میخوام که منو ببخشن اگه هم نه به مادرم یا خواهرم میگم که براشون مثلا نمار بخونن یا دعا کنند یا اگه میشه پیداشون کنن و بگن که حلالم کنن

حلالیت میطلبم..ولی از خدا عذر خواهی نمیکنم چون دم مرگ توبه قبول نیست..روم نمیشه چون میدونم دارم میمیرم توبه کنم

سلام آقای نجفی

عیدغدیربرشماوتمام مسلمانان جهان مبارک امیدوارم خداوندسبحان این توفیق روب ماعنایت کنه که پیروان شایسته ای برای مولایمان وسرورمان حضرت علی(ع)باشیم

میشه لطفااین پست روب روزرسانی کنیدباتشکرازشما

به هر کسی که نگفتم خجالت کشیدم دوستشون دارم میگم دوستشون داشتم . به هرکسی ازش دلخور بودم زنگ میزنم حالشو میپرسم .همه رو میبخشیدم و چشمامو می‌بندم.و با خودم میگم اخیش چه خوب تموم شد.

کامنت آقای معمولی جالب بود 👍🏻

اول از همه خاهرمو سفت بغل میکنم ،و مامان بابامو، 

دوم اینکه هر طوری که شده،به عشقم خبر میدم که دیگ فردا نیسم اگ میتونه بیاد، بعدم با ی لباس تمیز و وضو گرفته میخابم رو به قبله و به عشقم میگم تا موقعی که جونم در میره از بدنم صحبت کنه من گوش کنم  ، فقط صحبت کنه باهام ،.....

هیچ روزی درزندگیم به قشنگی این روز نخواهد شد، احتمالا احساسی توام با اشتیاق فراوان خواهم داشت. 

الان که فکرمیکنم احتیاجی به زنگ وپیغام به ملت ندارم. سپاس خداوند متعال به تمام کسانی که دلگیری وتنفری داشتم احساسم رو ابراز کردم و دلیل دلگیریم رو هم رک و پوست کنده گفتم. 

خداراشکر به تمام کسانی هم ک دوست دارم احساسم رو ابراز کردم و احساس میکنم نیازی ب تکرار دوباره نیست. واینکه اگر این سوال روپارسال پاسخ میدادم احتمالا مینوشتم کلی شیرینی و کله پاچه و کباب ودل وجیگر میخورم.... اماالان چنین چیزی ب ذهنم نمیاد چون دیگه یاد گرفتم همیشه طوری زندگی کنم که انگار نزدیک ب مرگم.

خب اول کار یک نامه مینویسم برای کسی که پس ازمن صاحب قلبم میشه. امیدوارم اون بتونه این قلب خسته رو شاد کنه

بعدش به گلزار شهدا میرم وبه دوستان شهیدم ادای احترام میکنم چرا که درااین دنیای وانفسا که حتی یک عدد مرد پشتیبان من نبود، این عزیزان مردونگی کردند و دست من رو گرفتند.سپس چند کفن اماده میکنم و تاکسی میگیرم ومیرم در خونه کسانی که به نوعی مال و اموالی ازم ضایع کردن ودر تضعییع حقوق مالیم نقش داشتن و بالبخند کفن هارو بهشون میدم و میگم دیدار بعدی ما روز محشر محضر خداوند و حضرت علی. و ارزو میکنم که مقام اون دنیاشون همرده غاصبان فدک باشه. 

بعدش به نزدیک ترین شهر دریا دار میرم وتا نایی دارم شنا میکنم. 

بعدش برمیگردم به خونه ام و حمام میرم و بهترین لباسم رو میپوشم و عطر میزنم و ارایش میکنم و موهامو اراسته میکنم و سپس باعزیزانی ک باهاشون زندگی میکنم وداع میکنم وبرای اخرین بار بغلشون میکنم بوشون میکنم.

سپس به یک طبیعت غرق سکوت میرم و منتظر فرشته نجاتم میشینم. 

فرمت حافظه گوشی م 

تمیز کردن اتاق م 

ی پیاده روی ۲_۳ ساعته همراه آهنگ 

توپ پیلاتس م رو برای اولین بار میدم دست برادر زاده م روش بشینه😂  

چندتا سوال ریاضی حل میکنم خیلی بم انرژی میده 

محکم بغل کردن پدر و مادرم همزمان اشک میریزم و ازشون بخاطر تحمل کردنم در این مدت تشکر میکنم   

ی آهنگ میذارم من و آبجیام میرقصیم 

بعدش هم چراغ رو خاموش میکنم زیر باد کولر سررررررررررد روبه قبله  میخوابم پتو رو می کشم رو سرم و پاهامو بیرون میذارم خیلی خوبه 😁 

زمان احتضار هم شهادتین رو میگم و ی برگه اسم امامان رو مینویسم (حفظ نیستم 😁) 

و سرم رو بالش میذارم 😍

ب داداشم میگم  سوره مبارکه یس بر بالین م بخونه 😄

💔⚰️🥀

مرگ حقه چی بهتر از حق 

من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟

مرگ حق است، به من حق مرا برگردان!

فاضل نظری 

با این که خیلی آرزو ها دارم و عاشق زندگی کردن هستم خیلی هم زندگی شادی دارم خدا رو شکر اما اصلا از مرگ نمیترسم برام فرقی نداره مردنمم خوبه زنده موندنمم خوبه 🙂

هیچ کاری نمی کنم

مگه تو این سال های عمرم چه کار خاصی کردم که تو یه روز انجام بدم؟

هیچ کاری اونقدر مهم و تغییر دهنده به نظر نمیاد

شاید فقط به این فکر کنم بودنم معنایی داشته یا نه

اگه یک روز به عمرم مونده باشه  رابطه جنسی رو تجربه میکنم

با تنهاییام سر میکنم

این دنیا که برا ما چیزی نداشت لااقل شانس بدمو اونور امتحان میکنم بلکه جواب داد

کور هزارتا تیر میندازه بلکه یکیش خورد به هدف حکایت منه

از خودم معذرت خواهی میکنم بخاطر ظلم های که به خودم کردم خودم هیچ وقت دوست نداشتم من عزیزم ازت معذرت می‌خوام بخاطر بی حرمتی های که به بهت کردم ببخش منو 

از حرف متولد ۸۰ خیلی خوشم اومد.حرفشصادقانه بود.۲۷ سال از عمرم گذشته و تو حسرت یه میل طبیعی موندم.تازه باید جلو بقیه تظاهر به بیخیالی هم کنم.اگه بدونم واقعا امروز روز آخر عمرمه میرم به کراشم پیشنهاد میدم.حالا هرجوری که دوست داره صیغه موقت بخونه یا نخونه واسم مهم نیست.چه اهمیتی داره.فقط نمیخوام همینطوری اسکل وار و تو حسرت بمیرم.

سلام. خیلی سوال سختیه ولی  نیازه چند وقت ی بار انسان از خودش بپرسه. چون هیچ چیز مثل یاد مرگ دل ادمو نرم نمیکنه

احتمالا روز آخرم به حلالیت طلبیدن بگذره چون هر چقدرم حق الناسو  رعایت کنی باز ممکنه ناخوداگاه کسی را ازار بدی.

خدا بهمون رحم کنه و از در رحمت و فضلش با ما برخورد کنه نه از در عدالتش که بر فناییم اگر با عدالتش باهامون رفتار کنه

از صمیم قلب از خدا میخوام عاقبت به خیر کنه همه رو و منم همینطور . دوست دارم حین تلاوت قران یا دعای عرفه یا مناجات شعبانیه برم.

با سلام و تبریک میلاد با سریعادت امام موسی کاظم علیه السلام

پست خیلی مهم و قابل تاملی بود.

ولی جالبه وقتی نظرات رو خوندم با خودم گفتم چطوریه که ما آدما تو اون یک روز کلی مهربون میشیم و حلالیت می طلبیم ولی تو طول عمرم چنین نیستیم مگه ما خبر داریم یک دقیقه بعد زنده هستیم یا نه؟

چقدر خوبه که همیشه فکر کنیم دیگه وقتی نداریم و همیشه مهربون باشیم این طوری دنیا گلستون میشه .

ان شالله عاقبت هممون ختم به خیر و عافیت شه.

یا حق التماس دعای فرج

 سلام وقت بخیر 

   در مورد این موضوع داشتم فکر می کردم که چه کارهای میتوانم انجام بدهم یا باید انجام بدهم و در این بین به این رسیدم که چه زمانی آخرین روزم خواهد بود!؟  آیا اطلاع خواهم داشت ؟ یا نه در یک لحظه و در غفلت جان خواهم داد؟ یا نه شاید امروز آخرین روزم خواهد بود؟ یا این ساعت و دقیقه آخرین ها باشند؟ هر روزم احتمال ۱۰۰در صد دارد که  آخرین روز باشد پس چرا .....

  یاد حدیث  امام علی (ع) افتادم ؛

 اِعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَداً» 

ترجمه: برای دنیای خـودت چنان عمل کن که گویا در دنیا تا ابد زندگی می‌کنی؛ و برای آخـرت خـودت چنان عمل کن که گویا همین فردا می‌میری»

منکه یه عالمه نماز قضا ..روزه نگرفته    و یه عالمه  هم حق الناس    اگه بهم بگن فردا میمرم از استرس  فک کنم همونجا  سکته کامل بزنم و بمیرم   برا فردا هم نمونم  

خوش میگزدونم شادی میکردم 

سینما میرفتم می‌رقصید م 

با لبخند به استقبال مرگ میرفتم 

سلام 

یکم مهربون تر میشدم.

کمتر به خودم سخت میگرفتم