سلام به همگی
چند وقتی بود که تصمیم داشتم مطل در مورد اردوهای جهادی و گروه های جهادی و چرا ما به این گروه ها نیاز داریم و چطوری عضو آن بشیم...و اطلاعات کاملی درمورد نوع فعالیت این گروه ها بنویسم تا تان عزیز شتر باهاش آشنا بشند مخصوصا الان که فصل جهادی و گروه های جهادی در اسفند ماه شروع به برنامه ریزی و عضوء گیری جهت اردوهای جهادی نوروزی انجام می دهند...درکل امیدوارم که مطلب مفیدی واستون باشه و سئوالاتی که دارید رو پاسخ بده.
خب اول درمورد ساختار گروه جهادی واستون توضیح میدم تا کمی با جایگاه حقوقیش آشنا بشید: (البته کل مطلب بر اساس تجرات خودم حالا چقدر دقیق می دونه)
گروه جهادی زیر مجموعه جهاد سازندگی استان و جهاد سازندگی هم زیر مجموعه پاسداران قرار می گیره و مثل شرکت ها و موسسات دارای اساسنامه و شرح فعالیت ... ( یعنی شما می تونید تو مناقصات و الباقی مسائل نیز شرکت کنید و از امتیازات موسسات خیریه نیز برخوردارید ).
چطور می شود عضو گروه جهادی شد؟
گروه جهادی معمولا وابسته به مساجد و پایگاه های بسیج و بسیج دانشجویی است ، یعنی یه شخصی از طرف این سه مکان جهت ثبت گروه جهادی اقدام می کنه بعد از بررسی مدارک و صلاحیت اون شخص روند اداریش که در انتها منجرب به ثبت گروه جهادی می شود انجام می گیرد.
در گروه جهادی یک شخص بعنوان فرمانده جهادی ( کل) ، و الباقی (درمانی) ، (تدارکات و پشتیبانی) ، (فنی و مهندسی یا عمرانی) ، (فرهنگی) ، (کار آفرینی یا اقتصاد مقاومتی) ... و از این قل یت ها هست که شورای جهادی رو تشکیل می دهند که در ادامه شتر توضیح میدم.
حالا متقاضی واسه اینکه بخواد عضو گروه جهادی بشه باید از طریق اطلاع رسانی هایی که در شهر یا اینترنت انجام میشه به یکی از این سه مکان بره و عضو بشه...
مدارک یا چیز خاصی هم نمی خواد ، معمولا اسم و فامیل و شماره ملی و شماره شناسنامه و سن و رشته تحصیلی و تخصص و اینجور چیزا رو می پرسند ... مثلا من یادم تو تخصص زده بودم حمال درجه یک ابزار کار ل و کلنگ !!!
بعد تو قسمت پیام ضرروری فرمی که پر می کردم نوشته بودم که غذا پرچم نباشه بعدا رفته بودیم واسه جلسه توجیهی فرمانده می گفت پرچم چیه دیگه ؟ گفتم منظورم نون و پنیر و گوجه و سبزی بود! حالا براتون تعریف می کنم اوضاع غذایی از چه قراره ...
اصه میرید ثبت نام می کنید اگر تخصص داشته باشید که خیلی عالی میشه مثلا طرف مهندس عمران یا اصلا مهندس نیست ولی کار عمران تجر بلده این تو گروهای جهادی که کار عمرانی می کنند خیلی بدرد بخور میشه ، یا مثلا طرف یا دانشجو ی یا دندون سازی ... کلا انی که تخصص دارند نسبت به بقیه در اولویت اند ...
بعد که ثبت نام کردید یه روزی مشخص می کنند برای توجیه کردن نیروها و تقسیم کار و شرح وظایف و مشورت کردن ... که با توجه به یت اون گروه زمان این مشخص میشه ، مثلا من عضو یه گروهی بودم دقیقا یک ساعت قبل از سوار اتوبوس شدن فهمیدم داریم کجا میریم ، میخوایم چیکار کنیم ... یا مثلا قرار بود بریم انشاه ، دم اتوبوس فهمیدم مثلا میخوایم بریم سیستان بلوچستان ... اصه این قسمت مربوط به توانمندی و یت گروه جهادی که عضو هستید و روابط عمومی اوناست ...
یه مثال دیگه بزنم یه گروه عضو بودم خیلی یتش قوی بود از یک ماه قبلش همه ی برنامه ها مشخص بود یک هفته قبل از سفر هم جلسه توجیهی گذاشتند و کاملا موضوع رو توضیح دادند حتی ع های سفر قبلی رو گذاشته بودند هم تجدید خاطره بود واسه اعضا هم شمایل کلی کار شفاف می شد واسه اعضای جدید ...
بعضی از گروه جشن اختتامیه و افتتاحیه دارند که خیلی کار قشنگیه که اینم بعدا توضیح میدم ...
اصه شما واسه اینکه عضو یه گروه جهادی بشید باید از اطلاع رسانی های شهر استفاده کنید یا دیگه خیلی حال و حوصله داشتید برید جهاد سازندگی استان ازش لیست گروه های جهادی که قرار امسال بروند اردو رو بگیرید ...
یه نکته دیگه ای که به ذهنم رسید این که، واسه ثبت نام نیاز نیست حتما عضو گروه جهادی شهر خودتون بشید هر جای ایران گروه جهادی باشه می تونید عضو بشید ... ولی در کل بزرگترین مزایایی که از شهر خودتون عضو بشید این که هم فرهنگ و هم زبونید بعد از اتمام اردو هم می تونید باهم در تماس باشید همدیگه رو بنید ...
نوع فعالیت گروه های جهادی چیست؟ و چرا ما به گروه جهادی نیاز داریم؟
خب من خودم تا حالا فقط عضو گروه های جهادی عمرانی بودم بخاطر همین اطلاعات شتری در این زمینه دارم حالا اگر ی تجربه ای با سایر گروه داره زیر همین مطلب توضیح بده ممنون میشم.
یه توضیح کوتاه بدم :
گروه جهادی می تونه تو همه ی زمینه ها وارد بشه یعنی محدودیتی نداره یعنی تو یک اردو می تونه هم عمرانی هم ی هم فرهنگی ... برگزار کنه، دیگه اون بستگی به نظر شورای گروه و امکانات و سایر موارد داره ... ولی من بشخصه به این نتیجه رسیدم که اگر تخصصی عمل بشه خیلی ریشه ای تر میشه مشکلات رو برطرف کرد. در ادامه واستون چند تا مثال میزنم؛
اردوی عمرانی:
طبق بررسی هایی (شناسایی) که قبلا یت گروه انجام داده یه ه رو در نظر میگیره، بطور مثال ه ایرانشهر سیستان و بلوچستان، بخش بهمان ی فلان، نیاز به یک عدد مدرسه داره ... بعد از هماهنگی که با ارگان ها و سازمان های مربوطه انجام میده تصمیم میگیره که نیاز اون به مدرسه رو برطرف کنه ... حالا میاد حساب کتاب می کنه مثلا اردوهای ما 10 روزه است نیاز به چند نفر جهادگر داریم تا بتونیم تو این زمان مدرسه رو تمام کنیم ، چه تخصص هایی نیاز داریم ، چند شیفت باید کار کنیم ، مصالح از کجا بگیریم ، آب و هوای اون ه چطوریه ، اون زمان هوا سرده یا گرم یا بارونی یا برفی ... دسترسی به جاده چطوره ، محل اسکان کجاست (مهم ترین بخش) ، چه امکاناتی نیاز داریم ، چه امکاناتی موجوده ، هزینه ها چقدر میشه ...
اصه اینقدر مسایل ریز وجود داره که تمامی نداره ... و یت گروه باید به همه این مسایل رسیدگی کنه، در کل خیلی کم پیش میاد یت گروه قوی باشه مگر اینکه طرف خیلی با تجربه باشه و اردو های زیادی اومده باشه ... در ادامه تعریف می کنم چه مسائلی ممکن پیش اد ...
اردوی ی:
روند همه شون مثل هم هست، منتها هدف تو این اردو برطرف کردن نیاز ی ( مثل دندون و پوست و ماری های زنانه و این جور چیزهاست)
من خودم تا حالا اردوی ی نرفتم دقیق نمی دونم چیکار می کنند با جو هاشون هم آشنایی ندارم... حالا شاید امسال رفتم .
اردو با محوریت کشاورزی و دامی:
یکی از بهترین کارهایی که میشه انجام داد این که متخصص کشاورزی و دامی ببرید، مشکلات اون ی محروم رو حل کنید، مثل آفات و ماری ها واقعا کمک بزرگیه ... من خودم ترجیح میدم تو یک اردو به جای اردوی فرهنگی از این استفاده کنم ...
اردوی فرهنگی مذه:
اینم همین جور که از اسمش پیداست کار فرهنگی و مذه انجام میدهند مثلا میرند با ها بازی می کنند ، حدیثی داستانی قرآنی چیزی می خونند ، چند تا شعر یاد ها میدند....
معمولا تو همه ی اردوها این قسمت هست که ش هم خانوم ها انجام میدهند ، یعنی اردوهای جهادی که مختلط یعنی هم آقایون هم خانوما شرکت می کنند این موضوع وجود داره ...
در کل همه ی این موارد بستگی به بودجه و یت گروه داره که کدوم ها رو برگزار کنه ... راستی تو بحث ی فکر کنم مشاوره خانواده هم وجود داره ...
چند تا نکته خدمت تون عرض کنم بعد بریم سراغ اصل موضوع که اردوی جهادی چیه و چطوری برگزار میشه، چه کارهایی اون جا انجام میشه ، جوّش چطوریه ، برنامه دا اردو چیه ...
اولین نکته این که بودجه جهادی چطوری تامین میشه :
ببنید تا این جایی که من اطلاع دارم بودجه جهادی شتر اسم و تبلیغات همچین چیزی نداریم، فقط یه تعداد خاص از گروه های جهادی که وابسته به دانشگاه های خاص اند این بودجه رو دارند (که معمولا هم کار خاصی انجام نمیدهند، هزار تا دختر و پسر و می برند دور خودشون می چرخونند بر می گردونند در صورتی که با اون پول ها میشه گروه های جهادی متخصص رو فعال کرد و خدمات خیلی بزرگی ارائه داد)
قانون و عرف این که جهاد سازندگی بودجه گروه های جهادی رو بده ولی در عمل این اتفاق نمی افته ، اگر گروه خیلی هفت خط باشه خیلی پیگیری کنه بره و اد شاید بزور بتونه 30% بودجه رو بگیره ... اونم معلوم نیست قبل اردو بتونه بگیره یا بعدش ... یکی از دلایلی که اکثر گروه های جهادی بعد از یه مدت منحل میشن همین بحث بودجه است ، چون معمولا یت گروه بنده واسه اینکه روند کار متوقف نشه همه جا نسیه جنس میگیره یا چک میده ، اصه بعد اردو اون می مونه و کلی بدهی ...
ما تو گروه جهادی خودمون به ها می گفتیم که هر کی واسش مقدور خرج خودش رو بده که شامل هزینه بلیط رفت و برگشت و خورد و خوراک میشه که همون اول تو اتوبوس جمع آوری میشد ، من خودم یک میلیون پول میدادم ...
خیلی گروه ها هم اصلا پولی نمی گیرند ... ولی در کل خوبه خود آدم معرفت داشته باشه از گروه بپرسه که مثلا پول نیاز داری یا مثلا من اینقدر پول می تونم کمک کنم به گروه ... اصه سر موضوع مالی سخت گیری نکنید اگر دارید کمک کنید .
ما تو اردو جهادی یه عده داریم مخصوص چاپی اند مثلا ما میخوایم مدرسه بسازیم پول نداریم که آهن بگیریم یا پول نداریم مصالح تهیه کنیم ، یکی میره سمت آموزش پرورش شروع می کنه چاپی! یکی میره پیش شهردار ، یکی میره جهاد کشاورزی ... اصه هر جا بشه میریم، از یکی پول میگیریم از یکی حواله مصالحه از یکی ماشین الات سنگین ... ، اصه همین جوری باید امکانات اردو رو جمع آوری کرد ...
یادمه یه سری پول غذای شب آخر و نداشتیم مخ یکی از پولدهارای اون جا رو زدیم شب آخر همه رو واسه شام دعوت کرد خونه ش!
اصه هر کی گروه جهادی باید خیلی آدم پرو و پیگیری باشه ... باور کنید یکی از معضلات گروه جهادی غذاست ... بخاطر اینکه پول ندارند هر شب نون و پنیر و گوجه میدن ... حالا در ادامه توضیح میدم!
نکته دوم:
یه بحثی سال ها مطرح که چه اردویی ارجحیت داره نسبت به بقیه اردو ها ...
یه سری میگن که عمرانی ارجحیت داره، یه سری میگن ی، یه سری میگن فرهنگی مذه . تا حالا شترین بحث ن عمرانی و فرهنگی مذه بوده ...
من با توجه به تجربه ای که ب کردم بنظر خودم وقتی داری نقاط محروم کار می کنی همه چی اونجا نیاز دارند، یعنی همه نوع اردویی رو باید اون جا برگزار کنید ولی بدلیل مسایل مالی اگر بخوایم اولویت بندی کنیم عمرانی با چند پله بالاتر از بقیه است دلایل هم واسش دارم...
گروه ما کار تخصصش آبرسانی هست که در ادامه واسه تون شتر توضیح میدم و تنها گروه متخصص در کشور ...، ما امسال یی رفتیم که از سال 85 تا امسال بدلیل خشالی آب آشامیدنی نداشتند یعنی ابتدایی ترین حقوق یک انسان حق آب و هواست که اونا آب نداشتند و مجبور بودند کل پول رو هم بذارند و بصورت هفتگی یک تانکر آب بخرند جهت مصارف آشامیدن شون ...
حالا شما فکر کن ن آب (عمرانی) و مثلا نمی دونم دندون (ی) و (فرهنگی) بخوایی یکی رو انتخاب کنی ؟ من به آب که همون عمرانی رای میدم...
در کل تو مناطق محروم که کار می کنید بدلیل اینکه عدی اجتماعی رو از نزدیک لمس کردند اصلا کار فرهنگی جواب نمیده، بخاطر همین نباید خیلی وقت گذاشت ، مثلا ما مشکل آب اون ه رو حل کنیم بعد بگیم ما به مون عمل کردیم که اومدیم کمک شما وظیفه ی ما بوده ، اون وقت اونا با جون و دل قبول می کنند حرف مون رو ولی وقتی عملی ننند تو فقر مطلق باشند ی محل شون نذاشته حالا شما هی بخواید از و پیغمبر بگید اصلا نمی پذیرند ... بخاطر همین من نظرم رو کار عمرانیه.
نکته سوم:
اردو جهادی چند دفعه در سال برگزار میشه، اولیش 2 فرور تا 15 فرور ، یه دفعه هم در ایام تابستان ... حالا با توجه به شرایط اضطراری مثل زلزله انشاه می تونه اردوهای متعددی خارج از عرف زمانی برگزار بشه ...
********
خب تان از الان میخوام یه سفر اردوی جهادی رو از اول تا آخر تعریف کنم البته سعی می کنم مطال رو بگم که ممکن واسه تون مفید باشه.
خب شما یه اطلاعیه می نید حالا چه تو اینترنت یا دم مسجد یا دانشگاه یا تو شهر که نوشته اعزام گروه جهادی به خراسان ثبت نام تا 20 اسفند زمان حرکت 2 فرور به مدت 14 روز جهت انجام امور عمرانی
از اون جایی که همیشه تو تلویزیون مستند این اردوها رو دیدید یه مشت بسیجی ریشو که ادعا دارند جا پای شهدا گذاشتند دارند تو مناطق محروم ل و کلنگ می زنند ...، کنجکاوی که جریان چیه ؟ منم ت دارم برم بنم چه خبره ؟ ولی چون ذهنیتی از این موضوع نداری مرددی، اون جا چیکار می کنند ، چطوری میرند ، با چی میرند ، جو شون چطوریه ، من خیلی مذه نیستم ، من حوصله ندارم ، چقدر پول میخواد ، اصه هزار تا دلیل و سوال که مانع میشه بخوای بری، ولی همیشه ته دلت ت داشتی به بقیه کمک کنی ولی فرصتش پیش نیومده ...
اصه دل و به دریا میزنی به اون شماره زنگ میزنی، آقا سلام ببخشید واسه این اردو تماس گرفتم ، می خواستم بنم قضیه چیه.؟
تا حالا اردو رفتید ؟ نه اولین بار
خیلی سخته ها؟ کلی اذیت میشی ، از صبح تا شب باید کار کنی ، هوا هم خیلی گرم هاااا، حموم نیست ...
اصه بهت اطلاعات سفر رو میده، میگه خواستی ثبت نام کنی ا فلان جا، بنمت ولی حتما تا قبل از 20 اسفند ا چون ممکن دیگه ظرفیت مون پر بشه...
اصه میری خونه با خانواده ات در میون میذاری ، سریع کل خانواده باهات مخالفت می کنه ، آره اینا خودشون مملکت رو خوردن، هاشون فرستادند خارج عشق و حال ، های مارو می فرستند واسه حمالی ... نه حق نداری ... تو اگر راست میگی ا به مادرت کمک کن تو اگر راست میگی برو نون بخر... !
اصه اینقدر میرند تو مخت تا منصرفت کنند ... اگر کار هم باشی که دیگه بدتر ... تو اگر راست میگی برو سر کار واسه خودت زندگی تشکیل بده ... اصه از زمین و زمان واست می زنند که نری ...
آخرش تو شتر لج می کنی میگی بذار برم حداقلش این واسه عید چهار تا فامیل و نمی نم که ازم سئوال بپرسند چه کار می کنی ... !!!
با تمام سردرگمی ها و شک و شبهاتت تصمیم میگیری بری و میری ... شروع میکنی بار و بندیلت رو بستن و هر چی که نیاز داری و نداری رو می چپونی تو ت ،حتی اون کتاب که 10 سال نخوندیش هم برای احتیاط میاری ....هندزفری و شارژر گوشی که دیگه در اولویته ... ، مامان که می نه قضیه جدی دیگه نمیشه جلوت رو گرفت شروع میکنه نصیحت کردن که آره هر یه ساعت باید بهم زنگ بزنی و هر شب باید صدات بگوشم برسه و اینجا نری و اونجا بری ، مواظب خودت باش زیاد تو گرما نرو ...
آخرش هم یکم آجیل و ماجیل شکلات مریزه تو پلاستیک بهت میده ضعف کردی بخوری ... یه چند تا ماچ و قرآن و آب و ... اصه بدرقه ات می کنه ...
با گنده ات میری سمت محل قرار که ترمینال یه سری جوون می نی در حال بگو بخند و روبوسی و خوش و بشند که معلوم از قبل همدیگه رو می شناسند، ازشون می پرسی که درست اومدی ؟ واسه جهادی دارید میرید خراسان؟ اونا میگن آره و گنده ت رو می کنند که چه خبره ات مرد مومن مگه سفر قندهار میری ... ؟! تازه اون جا متوجه کوچیکی و جمع و جوری بقیه میشی ... ، اصه خودتو معرفی می کنی ، کجایی ، چه رشته ای خوندی و از اون جا که اکثرا دانشجواند واسه شون مهمه از کدوم دانشگاهی ...
بعد که می فهمند کلا دانشجو نیستی تازه می فهمند چرا تو دانشگاه ندیدنت ... اصه سوار اتوبوس میشی یه چند تا صلوات می فرستی و اون اتوبوس هم که صدای کرکر و خنده اشون میاد ... هر چند دقیقه هم یکی میاد سرشماری می کنه و اسامی رو چک می کنه یکی میاد شیرینی و آجیل و خوراکی پخش می کنه ... اگر قرار پول سفرتون بدید همون جا ازتون میگیرند و یادداشت می کنند ... یه سری ها هم در حال در آوردن لباس و پوشیدن شلوار خونگی و زیر پیراهنی تو اتوبوس اند که واست عجیبه ... اصه اتوبوس حرکت میکنه .
از اونجایی که صفر کیلومتری از هر فرصتی شده استفاده می کنی تا در مورد گروه جهادی و کاری که باید انجام بدید اطلاعات جمع آوری کنی ، شروع می کنی با بغل دستیت رفیق شدن که تا حالا اومده اردو ؟ سال قبل چیکار کردند ؟ الان میریم چیکار میکنیم ... کم کم متوجه می شید اوضاع از چه قراره ...
اصه کم کم هوا تاریک میشه خنده ها به پچ پچ تبدیل میشه و اتوبوس واسه نماز و غذا می ایسته می خونی و می خوری سوار میشی کم کم متوجه میشی قضیه شلوار راحتی و زیر پیراهنی چیه (عرق ) و دعا می کردی کاش تو هم این کار رو می کردی ... اصه کم کم چشم ها سنگین میشند ، های قدیمی تر هم که از زمان حرکت تا حالا کف اتوبوس زیر انداز ،انداخته بودند خواده بودند.... هیچی هم واسشون مهم نبود ... توپ هم ت شون نمی داد ... به جایگاه شون غبطه می خوری...
شارژ گوشیت هم در حال تمام شدنه از بس تو اینترنت سرک کشیدی ... و پرسون پرسون دنبال پاور بانک می گردی تا یکی پیدا می کنی قول میدی نیم ساعت بهش برگردونی ... از غذا اینقدر ناشی بودی یادت رفت شارژر از تو ت در اری راننده هم حوصله نداره در صندوق باز کنه ... دیگه مجبوری می گذرونی ... دم دمای صبح میرسی یه جایی که قشنگ فقر و ی ازشون می باره ... البته همه جا تاریک و ی زیاد چیزی متوجه نمی شی ...
پشت سر بقیه وارد یه مدرسه میشید که ظاهرا محل اسکان شماست ... صدای اذان مسجد هم میاد فرمانده میگه که هاتون بذارید بریم وضو بگیریم واسه نماز ... همون اولش ضد حال میخوری که با خستگی راه و بدن درد بخاطر چند ساعت نشستند تو اتوبوس حالا باید برید مسجد نماز جماعت... اصه تو تاریکی با نور گوشی راه پیدا می کنید میرید البته بدت هم نیومد نسیم اول صبحی که به صورت نمناکت بخاطر وضو گرفتن میخوره خیلی لذت بخش....
اصه میری نماز می خونید و با چند تا محلی هم سلام و علیک می کنید صلوات می فرستید بر می گردید ، فرمانده میگه که برید یه چند ساعت بخواد ... اصه یکی از کلاس ها رو انتخاب می کنی وارد میشی با چند نفر دیگه که هم سن پدرت اند ... محل خوابت رو انتخاب می کنی ، یه سری رو زمین می خوابند یه سری هم چند تا تخت موجود رو ا می کنند ... تو هم می پری یکی از تخت ها رو میگیری ...
بقیه هم سعی می کنند با تاشون برند تو یه اتاق که باهم باشند...هنوز خبر نداری که هایی که اومدند تو اتاق شما دهن سرویس های اردو اند ... همه رو دیونه می کنند ... اصه سعی می کنی بخوا ولی خوابت نمی بره، همین جوری چشم هات رو می بندی 2 ساعت دیگه صداتون می کنند واسه صبحانه ، میرید صبحانه می خورید و بعد جمع میشید دور هم فرمانده شروع می کنه صحبت کردند که ما چرا اینجاییم ، شرایط ه به چه شکله ، فرهنگ شون به چه شکل ، چه کار باید انجام بدید ، چه کار نباید انجام بدید ، بدون اجازه تون جایی نمیرید ، و ...
بعدم چند تا از ین اون جا مثل شورای ده و کد و نماینده و آموزش و پرورش میان یه سلام علیکی می کنند تشکر می کنند که اومدید بعد جیم میشن ... بعد فرمانده شروع می کنه به تقسیم کار از نیروهایی که می شناسه و یت ها رو ن شون تقسیم می کنه ...
از اونجایی که خیلی ت داری مشارکت داشته باشی و ایده و نقطه نظرات زیادی داری فرمانده احساس می کنه قابل اعتمادی به تو هم یت میده ... اصه یت زمان بندی و تقسیم شیفت و برنامه ریزی و بقول معروف نقشه راه رو باید بکشی ... از اون جایی که عکاس نیومده عکاسی با گوشی هم به عهده میگیری ...
تا اینجا شروع خو بود ... تصمیم بر این شد اولین شیفت بعد از ناهار بره سر کار ... که تو هم چون مشتاقی میخوای باهاشون بری ...
اولین شیفت از افراد داوطلب و پروژه عمرانی شکل میگیره... که جهت رون آوردن ابزار کار و تمیز کردن اونا که کار منو بقیه تان و محاسبات پروژه و خط کشی خطوط که کار پروژه و اوست بنا ست ...
های تدارکات هم در حال آماده کردن ناهار و رون آوردن ظروف یه بار مصرف و چیدن سفره بودند ... که در نهایت غذا شد نون و پنیر گوجه ... یه سری از ها به نشانه ی اعتراض با خنده خط و نشون می کشند که همین یه وعده فقط پرچم می خورند وگرنه کار نمی کنند ، که در آخر می نیم نصف اردو رو فقط نون و پنیر و گوجه خوردیم ...
اصه وظیفه هر ی مشخص میشه ، یه سری امور اداری و پیگیری در ادارات و سازمان ها بودند از جمله فرمانده که دیگه دیده نمیشن فقط موقع استراحت ، دو نفر تدارکات از جمله درست کردن چایی و کیک و رسوندن آب و شربت و چیدن سفره و برداشتن اون بودند و یک نفر هم آشپز ...
هر گروه یا شیفت هم شامل 12 نفر بود که یه نفر اوستا بنا و الباقی کارگر ... . 2 نفر هم برق کار داشتیم که رسیدگی و راه اندازی روشنایی محل کار بود که خیلی مهمه ...
تو هر شیفت دو نفر درست کردن بتن ، 2 نفر جابجایی با فرغون و الباقی هم ل و کلنگ ...
حالا این وسط اگر امکان داشت یکی دو نفر کار بمونند که واسه اینکه ها خسته نشن هر نیم ساعت یک ساعت با هم جابجا می شدند. تازه نفس ها میرفتند جای اون ها ، اونا میومدن استراحت می کردند ...
همین طور 2 نفر خرید و پشتیبانی که یکی با ماشین یکی با موتور هر چیزی نیاز داشتید رو می خریدند و میوردن ...
1 نفر هم فرهنگی که کارش قرار دادن ع ها و توئیت کردن بود که خود پشتیبانی انجامش میداد، از اون جایی که احساس می کنی برنامه ریزی و عکاسی به تنهایی حق مطلب رو ادا نمی کنه شروع می کنی به کمک های شتر مثل ل و کلنگ زدن ، فرغون بردن ، بتن درست کردن ... اصه از اون جایی که می نی های تدارکات ضعیف عمل می کنند خودت تدارکات رو هم به عهده میگیری ... از این رو میشی آچار فرانسه، همه باهات حال می کنند که دمت گرم ... چقدر تو خوب و مفیدی ... !
اصه شیفت صبح از 6 صبح تا 1 ظهر موقع اذان ، شیفت شب از 4 عصر تا 10 شب ، از اون جایی که تو روز بهتر کارها انجام میشه قرار شد شیفت صبح رو های کاری تشکیل بدند که کار جلو بره... اصه شیفت تمام میشه دور هم نماز جماعت می خونید سفره هم پهن می کنند و ناهار ماکارونی چرب و چیلی رو میارند ... حالا روت نمیشه بگی من ماکارونی ندارم اونم از نوع چربش دیگه چون میدونی چاره ای نداری و خیلی خسته و گشنه ای شروع می کنی به خوردن ... اصه در آخر هم از مامان تشکر می کنی ... ، راستی به آشپز گروه جهادی میگن مامان، حالا طرف یه متر ریش داره ... .
اصه میری استراحت کنی ... می نی که شیفت بعد از ظهری اینقدر سرو صدا می کنند شوخی خرکی که آسایش واسه هیچکی نذاشتند ... قید خواب رو می زنی شروع می کنی پیام دادن به خانواده ... دیدن ع ها ... یکی میاد میگه شیف بعد از ظهری آماده باشه ... اصه از اون جایی که عکاسی تصمیم میگیری تو هم همراه شون بری که ها میگن خسته ای نمیخواد ای ما خودمون ع میگیریم ولی از اون جایی که یت پذیری قبول نمی کنی ، یهو می نی که چند تا از های شیفت صبح هم آماده شدند ... از جمله پیرمردهای گروه ... از اون جایی که خیلی آدم های مشتی و با صفایی اند و برای اومدند ت دارند تو هر دو تا شیفت باشند ...
اصه با کلی آدم دوباره میرید سر پروژه ... ، همین روال ادامه پیدا میکنه با این تفاوت که تازه کم کم با ها آشنا میشی جیک تو جیک میشی ... جالبه می نی که اصلا اون جور که تصور میکردی نیست خیلی از ها اصلا مذه نیستند ولی اعتقاد دارند ت دارند به هم نوعان شون کمک کنند یا خیلی هاشون کلا از لحاظ سیاسی مخالف همند ... واست جالب میشه که وجه اشتراک همه ی اینا و کمک به مردم شونه ...
کم کم باهاشون صمیمی میشی چیزهای شتری دستگیرت میشه ... که اردو جهادی باعث شد بعضی هاشون نماز خون بشن ... به هر حال جو ها اون مذه که مد نظرت بود نیست... صرفا نماز جماعت می خونند ، اونم اجباری نیست هر کی ت داشت ولی اکثر ها مشارکت می کنند ...
چند تا مذه مشتی هم تو گروه هست ... که از قیافه هاشون شهادت می باره ... جالب اون قسمتی که رپر هم تو گروه پیدا میشه واسه تون رپ میخونه ... مداح هم هست ، مداحی می کنه... اصه همه جور آدمی وجود داره ، دانشجو ، مهندس ، دیپلم... کارمند ، متاهل ، مجرد ، کار ... کارگر ...صاحب شرکت ... همه چی هست ... و چقدر جو تانه و صمیمی ن شون، ا هیچ مشکل و اختلافی ندارند ...
شب ها هم همه دور هم نقی معمولی و ارسطو نگاه می کنند می خندند ... ، از بازی ها هم که هر شب کمربند بازی و پانتومیم به راه بود ... بعضی عصرها هم والیبال داشتیم ... ، اصه کلی اتفاقات جالب و تجرات جدید بدست میاری ... که نمیشه همه رو یه جا گفت فقط میخواستم یه کم با شرایط اردو جهادی آشنا بشید ...
کلا تو اردو جهادی شرایط رفاهی خیلی ، هوا گرم ، ممکنه تو کل دوران اردو یکدفعه هم نتونی حموم بری ، غذا چند وعده پشت سر هم نون و پنیر بخوری ... ممکنه با ها دیگه هم نظر و هم فرهنگ نباشید ... ممکنه از یت و برنامه ریزی راضی نباشی ... خیلی مسائل دیگه حالا خستگی کار و خوا هم یه طرف دیگه ... مخصوصا روزهای آخر اردو که به زمان بندی مورد نظرتون نمی رسید شاید در کل 24 ساعت 4 ساعت هم استراحت نکنید مجبور بشید یه پشت کار کنید ...
من یادمه تو یه اردو از 5 صبح تا 2 شب کار می کردیم ... تا کار رو تموم کنیم، اینقدر خوا کشیدیم همه بدااق شده بودند با هم دعوا می کردند ... اینا دیگه هنر یته که همچین مسائلی پیش نیاد البته همه چیز رو نمیشه کنترل کرد مثلا مصالح نمیرسه کار میافته ...
اصه باید صبور باشید نذارید ناراحتی پیش اد ... این اردوها درسته آدم میره به بقیه کمک می کنه ولی در واقع داره بخودش کمک می کنه . یه دفعه برید عاشقش میشید دیگه همیشه ت دارید برید ... ت دارید به همه کمک کنید ، مخصوصا وقتی نتیجه کار رو می نید که دیگه هزار برابر مشتاق میشید باز هم انجام بدید ...
یادمه یه رفتیم واسه آبرسانی ، من اون موقع قدر این موضوع رو نمی دونستم که چقدر کارمون اهمیت داره، البته لازم به ذکره که ما تو کشور 3 تا گروه جهادی داریم که آبرسانی انجام میدن منتها گروه های دیگه در حد چاه کندن و تانکر آب کردن ولی گروه ما خیلی تخصصی ... همون کاری که سازمان آب و فاضلاب انجام میده رو با یک پنجم بودجه انجام میدیم ، از جمله محاسبات مهندسی ، حفر چاه عمیق ، ایجاد خطوط لوله و اجرای آن ، ایجاد اتاقک مخازن و اجرای مخازن در محل ، انشعاب و اتصالات لوله و در نهایت شیر آب درب منازل ... .
اصه یادمه یه پیرزنی بود داشت 2 تا بشکه 25 لیتری آب رو بسختی حمل می کرد، اونم تو ناهمواری های که روی کوه بود ... یعنی از رودخونه تا درب منزلش ... فرمانده بهم گفت برو کمکش کن ، رفتم بشکه ها رو گرفتم زبونش هم متوجه نمی شدم چه میگه ، گفتم تو راه رو نشون بده من پشت سرت میام ، همین قدر بگم با اینکه من جوون بودم شاید صد دفعه تو راه استراحت کردم تا برسم درب منزلش ، اونم آخرین خونه ی بود ... واسم خیلی عجیب بود که این پیرزن چطوری هر سری 3 کیلومتر تو این جاده تا رودخونه که یه رودخونه غیر بهداشتی با عمق 10 سانت بود میرفت و می ی اومد اونم به مدت 12 سال ... ، اون جا اهمیت موضوع رو درک کردم ... که وقتی شیر آب درب خونه شون باشه چقدر کیف می کنند ... .
به رسم همیشگی وقتی کارمون تمام میشه میخوایم شیر آب باز کنیم کل جمع میشه صلوات می فرستند جشن می گیرند قربونی می کنند ... یه سری وقتی آب از شلنگ اومد خیلی جالب بود یکی از یی ها شلنگ ور داشت باهاش رقصید ... صحنه ی خیلی عجی بود ... که خوشحالیش قابل وصف نبود ...
متاسفانه های محروم خیلی زیادی داریم ، که استان خراسان به لحاظ آ محروم ترین و استان سیستان بلوچستان محروم ترین استان به هر لحاظ هست .
وقتی وارد همچین مناطقی میشی خیلی دل تون میگیره که هموطنانت با چه سختی دارند زندگی می کنند که از ابتدایی ترین حق و حقوق محروم اند ... البته باعث شگفتی تون هم میشه که همچین فرهنگ ها و مردمانی تو کشورتون وجود داره و تا حالا باهاشون برخورد نداشتید ...
یکی از بزرگترین مشکلات و چالش هایی که تا حالا باهاش برخورد داشتیم ، بحث فرهنگی و زنان و حقوق زنان ... مناطق محرومه که میریم، اصلا زنا رو آدم حساب نمی کنند، از همین جهت می نی پیرزن با 70 سال سن باید خودش بره از رودخونه آب اره ... یا وقتی مریض میشن ی محل شون نمی ذاره ...
یکی از اتفاقات خو که تو اردو جهادی مون افتاد این بود که چند تا از مریض هایی که مشکل نایی داشتند رو شناسایی کردیم با هزینه خودمون بردیم تهران دوا و درمون و عمل کردیم برشون گردوندیم و این قضیه به لطف تا الان که اینو می نویسم ادامه پیدا کرده و تا الان نزدیک 16 نفر رو از های محروم آوردیم که اکثرشون زن ها و ها بودند که توان مالی نداشتند، مشکل نایی داشتند یا چشم شون رو از دست داده بودند.
ان شاء الله هفته بعد هم 2 نفر رو داریم میاریم که عمل دارند ... پول این کار هم از کمک های مردمی و تان و رفقا جمع میشه ... که یکی از مشکلات مون همین قضیه مالیه ... تا 6 اسفند باید پول خرید قرنیه رو بپردازیم، هنوز جور نشده، 12 اسفند هم نوبت عمل دادند ... البته بزرگ تا حالا لنگ نموندیم.
در کل تو راه خیر اید واسه تون اتفاقات خو رقم میزنه و همین جور کارهای خیر پشت سر هم واسه تون ردیف میشه ...
خیلی مطالب زیادی وجود داره که میشه در مورد گروه جهادی گفت ... منتها دیگه خسته شدم !
چندتا نکته پایانی بگم دیگه تمام کنم؛
اول اینکه وقتی میرید اردو جهادی روحیه تیمی داشته باشید و سعی کنید خارج از برنامه کاری انجام ندید... مثلا ما مورد داشتیم با محلی ها اون جا رفیق شده بود با موتور می رفتند شکار رو اینور اونور ساعت 3 شب می اومد ... فکر کنید اگر مشکلی یا حادثه ای واسه این پیش میومد یقه گروه رو می گرفتند هر چند که کل گروه مه است ... در کل بدون اجازه فرمانده جایی نرید مخصوصا خانوم ها ... شرایط اردو جهادی با محل زندگی تون خیلی فرق می کنه شما نمی دونید چه خطراتی تو کمین شماست ... ساده ترینش همین نیش مار و عقرب هست . تا آدم ناجور که اون جا خفت تون کنند ...
ما بلا خیلی سرمون اومده که صلاح نمی دونم در موردش صحبت کنم ، همین قدر بدونید که شما نیت تون سالم و درسته الباقی مردم اون جا این جوری نیستند ممکن بهتون صدمه وارد کنند ... .
پس امنیت گروه تو اولویته ، من اگر گروه بودم بعضی مناطق رو بدون اسکورت ی اصلا وارد نمی شدم ...
دوم اینکه جهت جلوگیری نیش پشه و این جور چیزها از این های ضد حشرات بگیرید بخودتون بزنید ... و حتما تو گروه تون امداد گر داشته باشید ...
سوم اینکه من کلا مخالف اعزام خانوم ها به گروه جهادیم، دلایل خودمم دارم ولی در کل امر خوب و پسندیده ای هستش ... این وسط باب آشنایی هم باز میشه، ممکنه ازدواجی هم صورت بگیره ... که تا حالا هم خیلی شده . اکثر های جهادی هم خارج از بحث اعتقادی خیلی های خو اند ... هم بدرد زندگی می خورند هم بدرد رفاقت ...
چهارم تو مراسم اختتامیه و دور همی های جهادی حتما شرکت کنید هم خوش می گذره هم رفاقت تون شتر میشه ...
مثلا ما دور همی با ها میریم شنا ، میریم جوجه میزنیم ... میگیم می خندیم ... کلا هر چند ماه یه دور همی می چینیم ...
پنجم اینکه به نظرم همه باید حداقل یک دفعه تو زندگی شون اینجور اردوها رو برند تا بفهمند چقدر همین کمک کم می تونه ، زندگی مردم اون ه رو عوض کنه ...
شیشم ضد ش یا پودر فراموش نشه که واقعا کارگشاست !!!
هرکی راغب شد بره واسه من دعا کنه.
یا علی
" اسی $ "
منبع : zendegib.blog.ir
بعضی از مطالب نویسنده:
کمک مالی برای درمان بیماران مناطق محروم روستایی
پرکاربردترین پست های خانواده برتر :
بهترین درسی که می تونید به یه نوجوان بدید چیه؟
بهترین درسی که در عمرتون گرفتید چی بوده؟
اگه پسری رو در رو ازم خواستگاری کرد چی بگم؟
چیکار کنیم که خواستگار بیاد برامون؟
چگونه آراسته تر و خوش تیپ تر به نظر برسیم؟
چطور خودارضایی و اعتیاد به فیلم های مستهجن رو برای همیشه ترک کردم
چی میشه که بعد از یه مدت عشق کمرنگ میشه و بعد از بین میره؟
← مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه) ← مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) ← مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)
- ۱۹۰۱۱ بازدید توسط ۱۴۰۱۶ نفر
- پنجشنبه ۲ اسفند ۹۷ - ۲۰:۲۰