سلام
بحثم در مورد رفاقت و ازدواج و شرایطی و توقعاتیه که خواسته یا ناخواسته پیش اومده برای پسران . کاری ندارم مقصر توقعاته یا فرهنگمونه یا قانونمونه یا اقتصادمونه یا خانمها و یا... اگه هم اینها مقصر باشن بازم این ماییم باید پا سوز بشیم. شاید تو نداشتن اخلاق مقصر باشیم اما تو پول زیاد داشتن اونم تو این اوضاع مقصر نیستیم چون همه میدونیم شرایط جامعه و کار چه جوریه.
به شخصه تعدادی از نزدیکام ازدواج کردن و موفقن یه تعدادم طلاق گرفتن و مهریه و نفقه میدن . اما از نظرات و پست هایی که تو این سایت خوندم اینکه پسر باید یه حداقل هایی داشته باشه که ما پسرها میدونیم سوای مهریه این پول حدودا تا 100 تومن میرسه ، از ماشین و اجاره یا رهن و یا خرید و هزینه عروسی و خریدهای قبل عروسی و کمک در خرید جهیزیه و ... .
رفیقامم همین نظر رو داشتن و میگفتن اینها رو داشته باشیم بعد بریم خواستگاری ، چه اون هایی که رفتن خواستگاری و بهشون گفتن باید اول این شرایط رو داشته باشید ، چه اون هایی که از خواستگاری این ها درس گرفتن و به این نتیجه رسیدن که اول این نیازهارو درست کنن بعد پا پیش بذارن.
چه کم چه زیاد بعد چند سال الان یه جورایی به این شرایط رسیدن . اما متاسفانه روزگار به حالی مون کرده که قرار نیست که نظر امروز یا این ماه یا این سالمون همونی باشه که چند ساله بعدم بهش اعتقاد داشته باشیم و یا بهش برسیم .
البته چنتد اشون ازدواج کردن رو گذاشتن کنار و دنبال دختر هم تراز از نظره مالی و شغلی و حقوقی هستن به قولی همون نصف نصف همه حق ها رو هم حاضرن به دختره بدن ولی پیدا نمیکنن. یعنی پیدا میکنن ولی وقتی با دختره صحبت میکنن میگن با این سنشون 30 یا 40 تو منم تو حسابشون نیست.
یعنی گیر سه پیچ دادن زنشون باید به اندازه خودشون مال و اموال داشته باشن. این صحبت های من از اون جایی میاد که رفیقام گفتن میخوان با هم دیگه یک خونه ویلایی بخرن و به منم پیشنهاد دادن که بیا تو هم یه پولی بده و سهیم باش و بعد اون دور همدیگه خوش باشیم و با هم زندگی مجردی و پیش ببریم تا آینده ببینیم چی پیش میاد .
میدونم به غیر از مواد مخدر ، همه کاری میخان تو اون خونه بکنن. من یک شغلی دارم که شاید 7 تا 2 روز بیشتر تو محله نباشم و کلا شهرستانم .اون ها رفیقامن از این نظر از من دل چرکینن و ناراحتن و شرط کردن اگه سهیم نباشم دیگه دوره رفاقت و با من خط میزنن ، گفتم سهمه پولم و میدم ولی شاید پیشتون نیام نه اینکه پسرهای خیلی بدی باشن ولی گفتن باید باشی .نمیدونم چقدر براتون پیش اومده ولی برای من خیلی سخته از رفیقام که وقتی چک های برگشتی منو داشتن میفرستادن زندان کمکم کردن ، حتی ماشینشون رو به خاطر من فروختن جدا بشم و از اونورم چون اسلامی فکر میکنم یه کور سویی از ازدواج هنوز تو دلم مونده .از این ورم خودتون میدونید شرایط برای ازدواج عموم پسران واقعا سخت شده.
حالا سوالی که میمونه اینه چرا بعضی پسرها بعد رسیدن به این شرایط دیدشون به ازدواج و دخترها تغییر میکنه.
سوال بعدیم اینکه چه جوابی بهشون بدم باها شون سهیم بشم یا تو این دنیایی وانفسا تنهاتر بشم.
سوال سومم اینکه چه راهکاری من خرج اینا کنم و دیدشون رو به دخترها و ازدواج تغییر بدم.
سعی کردم توضیح کامل بدم تا بهتر نظر بدید .منتظره نظرتون هستم .
ابوالفتح.
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)
- ۴۷۸۸ بازدید توسط ۳۱۸۵ نفر
- سه شنبه ۱ اسفند ۹۶ - ۱۸:۳۸