خانواده برتر

سلام خدمت همه کاربران خانواده برتر

ممنونم که وقت می‌ذارید

سریع و خلاصه می‌گم تا وقت تون رو نگیرم. من یه پسرم ، ۱۹ ساله ، ترم یک دانشگاه ، منو پسری در نظر بگیرین که محرم و نامحرم براش مهمه، حد خودشو می‌دونه و نماز براش اولویت اصلی زندگیشه.

داستان از اونجایی شروع شد که من کنکور رو خوب ندادم و چون می‌خواستم از شهرمون بیرون نرم، دانشگاه غیر حضوری شهرمون رو انتخاب کردم. و چون وقتم آزاده، هم زمان کار مرتبط با رشته ام رو هم انجام می‌دم و خدا رو شکر یه شغل هم دارم!

ما دانشجو های ورودی این ترم، اصلا همو ندیده بودیم. فقط توی تلگرام با هم صحبت می‌کردیم. طی یک اتفاق، قرار شد یکی از دخترای کلاسمون بیان و یک کتاب رو به من تحویل بدن. خب، من ایشون رو پیدا کردم و متوجه شدم که چادری هم هستن.

واقعا نمی‌دونم چی شد، ولی خب، خیلی وابسته شدم بهشون، خیلی توی تلگرام صحبت کردیم. یه بارم نشده به اسم کوچیک همو صدا کنیم. دختر خوبی هستن. علاقه شون در زمینه کار و درس هم با من یکیه. بهترین دوستی هستن که از بین همکلاسی هام پیدا کردم. چون همه پسرامون یه مشت آدم ... تشریف داشتن. و به شخصه اصلا نتونستم با لحن صحبت کردنشون کنار بیام.

حالا روز به روز وابستگی من به این خانم داره بیشتر می‌شه. تا حالا یکی دو بارم ناراحتشون کردم، به قصد این که از من قطع رابطه کنن تا خودم بیشتر زجر نکشم. اما هر بار منو بخشیدن و منم دوباره پسر خوبی شدم!

نمی‌دونم چیکار کنم. واقعا علاقه دارم بهشون. اگر یک ساعت بگذره و پیامم رو جواب ندن خیلی نگرانشون می‌شم.

ناگفته‌ نماند اکثر جزوه هامون رو هم بین هم رد و بدل می‌کنیم، و شبای امتحان هم اکثرا بیداریم و داریم سوالامونو می‌پرسیم از هم.

نظر اوشون رو درباره خودم نمی‌دونم، و نمی‌خوامم بدونم. چون اگر نظرشون درباره من خوب نباشه، داغون می‌شم واقعا. یکی دو بارم خواستم علاقه مو بهشون بگم. اما پشیمون شدم.

در کل خیلی خوبن. هم خودشون. هم اسمشون خوبه. هم اخلاق و غروری که جلوی جنس مخالف دارن. البته من همیشه جدی و خشک باهاشون صحبت کردم. و اکثرا من مغرور تر هستم. اما گاهی اوقات هم من یه مقدار کوتاه میام. به خانواده اصلا روم نمی‌شه بگم.

و بدی دیگه اینجاست که ما همو نمی‌بینیم!!! یعنی اصلا سر کلاس حضوری نیستیم!!! توی امتحانات و یکی دو بار دیگه دیدم ایشون رو . ولی خب، توی فضای مجازی زیاد صحبت کردیم. ناگفته نماند هر وقت ناراحتشون می‌کنم از ته دل خودمم ناراحت می‌شم. اما همش منتظرم اوشون هم منو بلاک کنه. تا بیشتر از این زجر نکشم.