سلام دوستان
دختری ۲۳ ساله هستم چادری و این ها نیستم ولی عقاید مذهبی دارم تا به این سن با جنس مخالف دوستی مستقیم نداشتم نهایتش تو مجازی چت کرده باشم (البته منظورم چت غیراخلاقی نیست).
راستش یکی دو سال پیش تو یه محیطی رفت و آمد داشتم یه آقا پسر مجرد که سن شون هم خیلی بیشتر از من بود و ظاهر جا افتاده ای داشت با یه سری رفتارها منو جذب خودش کرد طوری که فکر می کردم حتما بهم علاقه پیدا کرده ، این هم بگم من دختر ساده لوحی نیستم که با یه سلام علیک ساده جذب یکی بشم واقعاً رفتارهای این آقا شبهه برانگیز بود و نخستین تجربه م تو دنیای واقعیم بود چون قبلش فقط تو مجازی پیشنهاد داشتم و رد می کردم. این آقا زیبایی و موقعیت آنچنانی نداره ولی الآن که فکر می کنم دلیل اینکه من دلم رو به رفتارهاش خوش کردم به خاطر این بود که خودباوری نداشتم با اینکه ظاهر بدی نداشتم یعنی خوشگل آنچنانی نیستم ولی بیریخت هم نیستم امّا خانواده م با شوخی های مسخره شون اعتماد به نفسم رو کشته بودن و من فکر می کردم هر طور شده باید این آقا رو حفظ کنم و از دستش ندم.
ماجرا رو اگه با جزئیات بگم طولانی میشه فقط در این حد بگم که بعدها متوجه شدم احتمالا این آقا هیچ قصد جدی نداشته و شاید یه تله عاطفی بوده چون امسال یکی دو بار سعی کردم غیرمستقیم بهش تمایل نشون بدم امّا توجهی نکرد.
بگذریم که چقدر سر این موضوع که فکر می کردم اون زمان دستم انداخته حرص خوردم و عذاب کشیدم، و این هم بگم تو مجازی امتحانش کردم و متوجه شدم که ایشون اون جوری که به ظاهر نشون میده سالم نیست حتی حاضره اگه پاش بیفته با زن متاهل وارد رابطه بشه اولش به خاطر این موضوع ازش بدم اومد امّا نکته ی اندوه بار اینه که وقتی با روانشناسم در این راستا صحبت کردم و گفتم این اوصاف نشانه ی بی اخلاقی این آقاست؟ گفت نه اینکه یه آقا با آدم متاهل باشه صرفا دلیلی بر کثیف بودنش نیست و عادیه!!!
البته ایشون تا حدی منو از این ارتباط منع کردن ، متأسفانه من دوباره تحت تاثیر حرف های روانشناس فکرم درگیر این آقا شد و از چشمم نیفتاد. امّا چون می دونستم علاقه یه طرفه به درد نمی خوره دیگه ازش ناامید شدم و مدت ها بود که داشتم سعی می کردم فراموشش کنم .
ولی دوباره یه چند روزی هست فکرش مثل خوره افتاده به روح و روانم ، دارم وسوسه میشم برم سمتش، می دونم الآن از دستم کلافه شدین به خدا خودم هم حالم از خودم بهم می خوره ، دلم می خواد عزت نفسم حفظ شه ولی هر از چند گاهی شیطون و احساساتم گولم می زنن ، می دونم که شرعا درست نیست این کار می دونم که مناسبم نیست این پسر، امّا گاهی اوقات می ترسم اگه با هیچ کسی دوست نشم تا ابد تنها بمونم، اطرافیانم بعضی هاشون میگن الآن با این وضعیت کی می تونه ازدواج کنه آخه دیگه هیچ کسی ازدواج نمی کنه ازدواج داره برچیده میشه و این حرف هاشون ته دلم رو خالی می کنه می ترسم سال های جوونیم تموم شه و طعم عشق و احساسات رو نچشم ، از یه طرفم نمی خوام پاکیم رو از دست بدم به هر روی من می دونم باید این آدم رو فراموش کنم می دونم تهش حقارته ولی نیاز به تلقین دارم، خواهش می کنم کمکم کنید، تو رو خدا منو از عواقب این کار آگاه تر کنید، فکر این پسر دوباره مثل خوره افتاده تو ذهن و روانم، نمی خوام اسم مقدس عشق رو بذارم روی این علاقه چون می دونم از خلاء های من نشأت می گیره،. نمی دونم به چی باید متوسل بشم، خواهش می کنم راهنماییم کنید .
از اینکه با پسری در ارتباطم از خودم بدم میاد
چطوری از دوست پسرم جدا شم که دلش نشکنه ؟
چرا بعضی از دختران و پسران ناگهانی رابطه دوستی رو قطع می کنند ؟
چطوری ازش جدا بشم که اذیت نشه ؟
چرا نمیتونم این پسر هرزه رو فراموش کنم ؟
تمایل خاصی به چت و ارتباط با جنس مخالفم پیدا کردم
نمی خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه
تو سن کم اشتباه کردیم و اسم وابستگی رو گذاشتیم عشق
از اینکه بعد از جدایی غصه بخورم و نتونم فراموشش کنم میترسم
نمی خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه
چکار کنم آقایی که در 14 سالگی باهاش دوست شدم دست از سرم برداره؟
چطور کات کنم که کمتر اذیت بشیم؟
← قطع رابطه با جنس مخالف (۷۴ مطلب مشابه)
- ۴۷۰۰ بازدید توسط ۳۴۹۶ نفر
- جمعه ۱۸ تیر ۰۰ - ۲۰:۵۱