من ۳۶ سالمه و بیش از ۱۰ ساله که هلند زندگی میکنم. هدف من از آمدن به اینجا ادامه تحصیل بود که اوایل همه چی خوب بود ولی بعدش غربت و تنهائی از من خیلی انرژی گرفت و من نتونستم خوب ادامه بدم طوری که تز فوقم را بیشتر از یکسال طول دادم.
بعد هم دکترا را شروع کردم بدون اون که فاند بگیرم. این بار سعی کردم با انرژی شروع کنم که اولش بازم خوب بود ولی بعد از ۲ ماه من متوجه شدم که سرطان سینه دارم، و بعد نتونستم ادامه بدم به خاطر روند درمان ، بعد هم که درمانم تموم شد دیگه انگیزه نداشتم یا بهتره بگم شاید افسردگی داشتم نمیدونم.
الان هم با اینکه ۴ ساله که بیماری من تموم شده ولی من همچنان در حال دکترا هستم ولی هیچ پیشرفتی نداشتم و در بهترین صورت باید ۲ سال هم کار کنم که متأسفانه انگیزه و اراده ام را از دست دادم.
خواستم برم دنبال کار که پیدا نکردم. ایران هم نمیخوام برگردم چون احساس شکست دارم منی که شاگرد زرنگ بودم الان بعد از ۱۰ سال هیچ کاری نکردم فقط یه فوق گرفتم .
هر کس از من میپرسه پس توی این مدت چی کار کردی فقط شرمنده میشم نمیدونم که چی بگم. همه دوستام ایران ازدواج کردن زندگی خوب دارند بچه و کار خوب و تجربه کاری که بیش از ده سال است.
من اگه الان برگردم هیچی ندارم و احساس شکست دارم.حتی بعد دکترا اونم اگه بتونم بگیرم بازم هیچی ندارم. دوستام هم توی ایران ادامه تحصیل دادند و الان دکترا دارند. در تمام این مدت هم هزینههای من بر عهده خانوادم بوده با اینکه از لحاظ مالی متوسط هستیم. این هم منو اذیت میکنه.
امکان ازدواج هم اینجا ندارم اصلا کسی که بخواد با شرایط من از نظر ایمانی جور باشه نیست اینجا ایرانی ها اعتقادات خوبی ندارند. پس من چی کار کنم به نظر شما؟ بمونم ؟ برگردم ؟ انگیزه و اراده هم دیگه ندارم این ها را چی کار کنم ؟
خواهش میکنم یه راهنمائی بکنید
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۲۴۸۹ بازدید توسط ۱۸۹۴ نفر
- شنبه ۱۳ آذر ۹۵ - ۲۲:۱۵