خانواده برتر

ب من چی؟

سلام خوبی و بدی در تضاد با همدیگه هستند و این طبیعت آدماست که وقتی از یه خصلت بد فرد یا افرادی رنج می برن ، به محض دیدن متضاد اون خصلت در یه شخص دیگه ، به اون فرد به چشم احترام نگاه می کنن . ولی شما نباید به صورت سطحی و تک بعدی به این مسأله نگاه کنید ; چون هر شخصی هر چقدر هم خوب باشه ، بازم یه سری خصوصیات بد ( با درجه بندی های مختلفی از شدت و ضعف ) دارند که شاید اگه ازشون مطلع بشی ، از اونا هم بدت میاد . پس سعی کن با دیدن یک یا چند ویژگی خوب یا بد توی آدما ، زود دربارشون قضاوت نکنی و دنبال کلمه ای برای توصیف اونا نباشی ، چون کلمات ، آدما رو فریب میدن ; وقتی سر اولین حرف الفبا کلاه میره ( آ ) ، باید فاتحه ی بقیه ی حروف رو بخونی . در نتیجه شروع یه مسیر باید برای شما مهم باشه . چون وقتی داری به انتهای راه می رسی ، خیلی سخته که اونجا بفهمی تصوراتت اشتباه بوده و برای اینکه با خودت کنار بیای ، ممکنه ضربه ی سختی بخوری . هر چقدر بخوای به هر کدوم از اعضای خونوادت به چشم بدی نگاه کنی ، اینا مثل زنجیری دور دست و پات میچرخن و رهایی از این زنجیر برات سخت و سخت تر میشه . پس نگاهتو نسبت به اونا عوض کن . مثلا روی خودت کار کن تا این ویژگی ها رو نداشته باشی و صبر و تحملت رو زیاد کن . شاید اگه اونا اینطوری نبودن ، شما بدتر از اونا میشدی . بنابراین اونا می تونن در نقش دوربینی برای شما باشن تا شما از چاپ کردن تصاویر منفی شون توی وجود خودتون خودداری کنید .

سلام
بنظر من شما اگه تونستین ازدواج کنین و به خواستگارهاتون جواب رد ندین حتی اگه شده خودتونو مشغول یه کاری کنین دانشگاه برین و اگه دانشگاهین چه خوب باشه چه بد برین ، یا به یه ورزشی برین بنظر من شما چون زیاد تو خونه هستین و احتمال میدم بیکارین و شاید همدوره ای های شما ازدواج کرده باشن و... شکست تحصیلی داشتین به هر حال از وضعیتی که دارین راضی نیستین و دوست دارین که تنوع داشته باشین پس بهترین راه حل ازدواجه و به گمونم شما چون خیلی حساسین روی مرد بودن و اینکه یه مرد خوش اخلاق باشه و.....پس پیگیر این جور صفتهای اخلاقی هستین و مطمئنن به برادرا و پدر خودتون هم توجه میکنین ولی خب شما باید اینو بدونین که اغلب ادما توی خانواده یا محل زندگیشون اخلاق و رفتاری بسیار متفاوت با بیرون از خانواده و دوستان دارن شاید رفتار اونا با شما کمی بد باشه و شما نسبت به اونها خیلی بدبین هستین به هر حال شما که فهمیده اید با اونها احترامانه برخورد کنین و به همدیگه بخصوص به پدر و برادر بزرگت هم بی احترامی نکن چون این دو نفر خیلی در اخلاق اعضای خانواده موثرن اگه با همدیگه احترامانه برخورد کنید مطمئنا بقیه هم الگو برداری میکنن ضمنا شما هم اگه کاری میکنین که نیاز به مشورت با خانواده س حتما با برادرات و پدرت صحبت کن و روی اونا حساب کن که اونها هم خودشونو مرد بدونن و اینکه توقعات از اونها بالاتره مثلا اگه خواستگاری دارید یا کسی میخواد برای خواستگاری با شما اشنا بشه قبل از مطلع شدن خانواده ... حتما این موضوع رو به برادر بزرگت بگو و حتی با اجازه ی اون این کار مهم رو انجام بده فک میکنم چون شما به همدیگه اعتماد ندارین و روی هم حساب نمیکنین این اتفاق میفته پس یک جور تحول و تغییر نگرش در خودتون ایجاد کنین و اینقدر مجذوب مردهای خوش اخلاق نباشین همه ی مردا (( خودمم هم مردم))) هنگام مواجه شدن با افراد دیگه بخصوص زنها خوش اخلاقن برا دلربایی  گول ظاهرو نخورین و فک میکنم برادرهای شما و پدرتون دوچار یک نوع عدم ارتباط اجتمایین و زیاد اهل گرم گرفت با دیگران(( زن و مرد )) نیستن و شاید بخاطر همین موضوع هم همش تو خونه ن ولی این موضوع دلایل زیادی داره که مهمترینش پدر هست اگه پدر شما تحت هر شرایطی چه شرایط کاری و شرایط زندگی و مکان زندگی از فامیل و دیگران دور باشین و یا زیاد فامیل آشنا نداشته باشین تاثیر داره روی اجتمایی بودن فرد و شاید هم برادرهای شما در حال تحصیلند و شما برادرهاتونو با مردهای خوش اخلاقی که همسن برادراتون نیستن یعنی وارد دوره ی شغل و زن گرفتن شدن مقایسه میکنین  و اینطور برداشت میکنین ولی اگه برادرهاتون در حال تحصیلند توصیه میکنم بهشون فرصت بدین که تحصیلاتشوت به اتمام برسه و وقتی وارد دانشگاه بشه خیلی تغییر میکنه و شما هم احساس میکنم یک جورایی مغرور هم هستین سعی کنید یه کم مهربانانه برخورد کنید و با هدف زندگی کنین .... با تشکر ((( یا صاحب الزمان ))

همون که خودت گفتی عزیزم...

این کار من از روی عمد نیست ناخودآگاهه بخدا همش با خودم فکر میکردم چرا ذات من انقدر خرابه همین چند وقت پیش ریشه اش روپیدا کردم

نه اصلا اینطور نیست شما درست متوجه نشدید.همکلاسی های من ازدواج نکردن،دانشگاه هم میتونستم برم اما به خاطر هدفم موندم پشت کنکور.ازدواج هم به هیچ وجه تا این مشکلم حل نشه به نظرم درست نیست.ضمنا این اخلاق من 7_8ساله که باهام همراهه

به نظرم این حس شما یه امر طبیعیه. این جزء حس زیبایی شناسیه. خصوصا برای شما که محیط و جو خانوادگی تون، نسبتا نا آروم بوده . آدم از بعضی چیزها که نداره یا منع میشه، بیشتر حرص داشتنش رو داره. شما مثلا فکرش کن وقت رمضان که آدم روزه هست، دم دم های افطار خصوصا، دیدن و شنیدن بوی خوردنی ها، آدم رو وسوسه میکنه یا تو تابستون داغ مثلا دلت میخواد بری تو یه استخر و درنیایی تا افطار. این از یک طرف و از طرف دیگه، اینکه همه انسان ها و بعضا سایر موجودات زنده و حتی گیاهان حس زیبایی شناسی دارن کاملا یه امر طبیعیه ولی باید کنترلش کنید که از یه حد خارج نشه. ما هم یه خانم مودب و متین رو می بینیم تحسینش میکنیم تو دل خودمون. اما اونو دیدیم همونجا رهاش میکنیم  و دیگه در ذهن خودمون همراهیش نمیکنیم. البته تو مجردی ممکنه کمی بیشتر ذهن ما رو قلقک بده ولی در کل باید مراقب باشید سوژه های قابل تحسین تون، زیاد در ذهن و فکرتون نماند. سعی کنید با خانواده تون، ارتباطات تون رو کمتر کنید تا انرژی های منفی کمتری بگیرید. ان شالله تو انتخاب شریک زندگی تون،  دقت لازم رو بخرج بدید.

باسلام

ممنونم از کسانی که جواب دادن اما ببینید دوستان این رفتار سالهای سال هست که با منه....منظورم اینه که اینطور نیست که من بنشینم  با خودم تحلیل کنم که خوب خانواده من اینطورن پس این آقا خیلی خوبه.من تا چند وقت پیش دقیقا متوجه نبودم که مردهایی که من جذبشون میشم توی این ویژگی هایی که گفتم مشترکن،همش با خودم می گفتم من چقدر خرابم که هر مردی میبینم دلبسته ش میشم اما یکی دو تا پست اینجا رو که که خوندم متوجه مشکلم شدم و بعد از سالها علتش رو فهمیدم

تو از مردهایی که می بینی خوشت نمیاد تو فقط نیازی رو که اون مردها بهت میدن دوست داری، محبت. این کمبود محبت حتی میتونه تو رو به رابطه هایی وارد کنه که اخرش به ضررت تموم میشه، به این توجه کن که یک شخص اگر 1 خصلت خوب داره ممکن 2 تا خصلت بد هم داشته باشه.

خانم شما موارد اخلاقی ونواده ات رو گفتی ولی یه نفر رو از قلم انداختی ... اون یه نفر شخص خود شماست با این تفاسیر که از روحیات خودت دادی تمام مواردی که درمورد خونواده ات گفتی درمورد شما نیز صدق میکند .سستی ؛داشتن غرور و...همه اونایی که خودت ذکر کردی .

برای دختران در سنین نوجوانی و اوایل جوانی کشش به سمت مردها و پسرهای پرقدرت هست. کاملا طبیعیه. فقط خودتونو کنترل کنید سمت  دوستی کشیده نشید. منم که پدرم نهایت حمایت عاطفی رو از من داشت تو خیالاتم سمت مردهای پر جذبه کشیدده میشدم. منتها فقط مال دوران نو جونی بود . بزرگتر که بشی شخصیتت کامل شه خودش از بین میره. تازه اونوقت عیبهای مردها رو بیشتر میبینی. الان هیچ مردی برای من کشش و جذابیت نداره. 

سلام عزیز دلم. ضمن اینکه با صحبتهای سنجیده و درست آقا اسماعیل و آقا سامان موافق هستم فقط خواستم بگم ؛من درک میکنم؛ شرایطی که شما داری شرایط سختیه؛ و اینکه، این یکی از ویژگیهای ذاتی همه انسانهاست که جذب خصوصیات خوب آدمها میشند؛ شما سنی نداری، از همین حالا سعی کن همه اون ویژگهای ارزشمند انسانهایی رو که جذب خوبیهاشون میشی در وجود خودت پرورش بدی و یکی از همون آدمهای مهربون و محکم و فهیم بشی؛ تا دیگران جذب خوبیهای شما بشند و از ارزشهای وجودی شما در جهت رشد خودشون بهره ببرند.یکی از آرامشبخش ترین لحظات وقتیه که احساس کنی انسانها دارند از وجود شما برای رسیدن به تکامل درست استفاده میکنند.انوقت میتونی با همین ارزشهای اخلاقی پدر و برادرهات رو هم تحت تاثیر قرار بدی و از اونها انسانهای دیگه ای بسازی.وقتی به یه همچین جایگاهی برسی؛ که از نظر من قطعا میرسی؛ انوقت میتونی درونیاتت رو در جهت درست کنترل کنی و عواطف واحساسات پاکت رو برای رسیدن به آرامش مدیریت کنی.به حرفام به چشم شعار یا یه راه دور و دراز نگاه نکن؛ همه چیز به خود ما بستگی داره؛ از پسش بر میای فقط کافیه بخوای.برات آرزوی عاقبتی نیکو میکنم. یا حق.

کاملا شرایطتت رو درک می کنم و مطمئن باش تو تنها نیستی. مشکلت درد دل خیلی از دخترهای ایرانیه. بابا جان چند بار باید گفت دختر باید تو خونه محبت و احترام ببینه اگر نه جذب محبت ظاهری دیگران میشه و چون یاد گرفته لایق محبت و احترام نیست بعدش با هر بلایی که طرف سرش آورد می سازه.

سوال کننده : ‏ اگه دقت کرده باشید منم گفتم که این طبیعت آدماست که ... این به معنی اینه که آدما به طور ناخودآگاه این نوع رفتارها رو می کنن . مشکل شما این نیست که چرا اینطوری هستید ; مشکل تون اینه که در مواجهه با اینطور مسائل ، به قدری روی اونا زوم می کنید و بزرگنمایی رو به حداکثر می رسونید که در نهایت ، مجبور میشید خودتونو بکوبید . مثلا شما وقتی از کنار دریا عبور می کنید ، هم می تونید بی تفاوت از کنارش رد بشید و هم می تونید به این فکر کنید که وقتی یه بار از کنار دریا عبور می کنی ، امواج دریا یه عمر برای بوسیدن جای پات میاد و میره ( تا به این شکل احساس خوبی از یه عبور کردن ساده داشته باشید ) . یا وقتی از کنار یکی رد میشی ، هم می تونی ساده از کنارش رد بشی و هم می تونی هزار جور فکر و خیال کنی که الان اون چه فکرا که در مورد من نمی کنه و چه حرفا که نمی زنه ( و به این شکل ، خودتونو اذیت می کنید و فشار زیادی به خودتون میارید ) . پس می تونید وقتی توی خونتون دعوا و عصبانیت پیش میاد ، سریع فکرتونو به چیزای خوبی مشغول کنید تا تأثیر منفی زیادی از این وضعیت نگیرید . هیچ دلیلی نداره که به خودتون بگید " ذاتم خرابه " . چون اولین و مهم ترین شرط احترام دیدن اینه که خودتون پیش قدم بشید و به خودتون احترام بذارید . پس اگه شما با خودتون اینطوری برخورد کنید ، ناخودآگاه به دیگران هم این مجوز رو می دید که نسبت به شما دید مثبتی نداشته باشن .

نه اتفاقا من درست متوجه شدم ... من که میشناسمت دیگه به من دروغ نگو من برادرت خانوم خانومی فک نمیکردم اینقدر از ما بدت بیاد که اینجا با این شکل بیان کنی متاسفم برات ...

خیلی ممنونم از نظرت عزیزم

شاید اینطور باشه که شما میگید...

ممنونم برای حرف هاتون

متاسفم به خاطر ازدواجتون....واقعا ناراحت شدم

خیلی ممنونم که وقت گذاشتید ونوشتید

سوال کننده : خواهش می کنم . امیدوارم هر چه زودتر مشکل تون حل بشه .

سلام.صبحت بخیر عزیز دلم.خواهش میکنم.آرزو میکنم خداوند رحمان هر آنچه که خیر و صلاح شماست رو برات مقدر کنه و به زودی آرامش واقعی رو با همه وجود تجربه کنی و روزهای زیبایی پیش رو داشته باشی.

سلام

امیدوارم نظر منو هم بخونی. دوست گلم میدونی این حالت شما کی برطرف میشه؟ وقتی با مردایی برخورد کنی که تمام اون صفات خوبی که عاشقشونی رو داشته باشن اما صفات خیلی بد دیگه ای هم داشته باشند. یک چنین شناختی وقتی بدست میاد که تو با مردای زیادی ترتباط کاری یا تحصیلی داشته باشی اما اصلا باهاشون وارد فاز عاطفی نشی.

اینجوری به مرور زمان دید واقع گرایانه ای پیدا میکنی و این حس میره توی ضمیر ناخودآگاهت که هر مردی با شخصیت و قوی و مودب بود میتونه عیوبی داشته باشه که غیر قابل تحمل باشه.

وقتی ما اینو بهت بگیم نمیره توی ضمیر ناخودآگاهت اما وقتی خودت از نزدیک برخورد داشته باشی این اتفاق می افته و کاملا پخته میشی.

سلام.بله نظرتون رو خوندم و ممنونم که نظر دادید