خانواده برتر

دوست داشتم قدم بالای 175 بود دوست داشتم مثل برف سفید بودم الانم بدک نیستم ولی آدم همیشه دنبال ایده آل ترین هاست دیگه دوست داشتم خیلی کاریزماتیک بودم 

عملگرایی

تمرکز

شما دختری؟

واقعا چرا بعضیا میخوان ۱۷۵ به بالا باشن؟!!

۱۷۵ خیلی بلنده

۱۷۰ خودش قدبلند محسوب میشه بعد شما میخوای..

ادم خشک زود از کوره در میرم 

پول دوست 

گریه نمیکنم 

دوست داشتم ادم بااراده و پشتکاری بودم و سفت و سخت پای اهداف و ارزوهام می ایستادم و براشون حسابی تلاش میکردم . ازون ی دندها بودم ک تا ب خواستشون نرسن ول کن نمیشن . تنبلی بزرگ ترین مشکل زندگیمه :))

و فقط ب ادمایی که برا اهدافشون تلاش میکنن و سختیهاشو تحمل میکنن حسودیم میشه🙃🙃

سخت کوش میبودم

در اون صورت خیلی از خودم و زندگیم رضایت داشتم 

کمی بیشتر ریسک پذیر و شجاع بودم 

با حوصله بودم

آرزو که زیاد دارم یکی ش اینکه چن تا زن بگیرم

بسم الله و سلام.

دوست داشتم به یه شناخت درست برسم از خدا.

یه کم از این جزئی نگر بودن و وسواس فکری و خود آزاریم کم میکردم.

خودم رو هیچچچچ میدیدم.

ذهن منظمی میداشتم ://

خودمو میشناختم...

انقدر از هر چیز کوچکی متعحب یا ذوق زده نمیشدم.

سعی میکردم معمولی باشم و از این کمال گرایی مفرط خلاص شم.

پ.ن. اول: البته اینکه از افعال ماضی استفاده کردم به معنای ممکن نبودنشون نیست.

پ.ن. دوم: خدا رو شکر که هنوز نفس میکشم و میتونم به اینایی که گفتم، برسم؛ اگه خدا بخواد. الحمدلله...

التماس دعا.

از سرگرمیام اینه که به ادما اشتباهشونو میگم و در حالی که دارن اشتباهشونو انجام میدن و به حرفم توجهی نکردن ویا دلیل های الکی میارن که خودشونو قانع کنن راهشون درسته تماشا کنم و قیافه محزونشونو که با خودشون میگن گفتا چرا گوش ندادم بخندم

گاها حیواناتو به انسان ها ترجیح میدم!!!

برا مرگ کسی ناراحت نمیشم

از امر و نهی هام خسته ام ولی نمیتونم جلوی خودمو بگیرم که به کسی امر و نهی نکنم

همیشه یه روی تاریک پنهان دارم ممکنه بسته به فرد یا موقعیت افسارش از دستم در بره...

همیشه تو کار های تکی بهترینم ولی در کار های تیمی ضعیف مگر اینکه بتونم خودی نشون بدم 

نقطه ضعفم گربه ها و دختر بچه ها هستن هر کاری میکنم که بهشون خوش بگذره وقتی باهامن.

گاهی خیلی با جزئیات حرف میزنم یا به جزئیات کار و ... میپردازم

به کسی اعتماد نمیکنم 

برای از بین بردن رقبایم تو هر زمینه ای به روش های عجیب دست میزنم که غیر قانونی نیست ولی ممکن است غیر اخلاقی باشد

از دست دادن با کسی به شدت متنفرم ولی برای حفظ ظاهر انجام میدهم

از نظر جنسی کاملا خنثی هستم و جنس مخالفم به هیچ عنوان مرا تحریک نمیکند

تنهایی را ترجیح میدهم 

خیلی صاف و پوست کنده حرفم را میزنم

اصلا و ابدا دروغ نمیگویم و اگر بگویم فلان چیز فلان است شکی در ان نیست

همیشه به همه میگویم ادم معتمدی هستم و کسی مرا باور نمیکند به کنار بلکه برداشت اشتباهی هم میکنند

همیشه 5 یا 6 صبح بیدار میمانم و تا 12 میخوابم بعد در 4 تا 6 دوباره میخوابم

در مواقعی به سفسطه پرداخته و مخاطب را گمراه میکنم و اینکه او را سر در گم کرده ام بسیار لذت میبرم

با کسی گرم نمیگیرم 

به گسانی راه حل هایی نشان میدهم که ممکن است نتوانند انجام دهند بقولی از چاله در بیایند بیوفتند تو چاه

ادم بسیار کینه ای هستم و مشمول قانون هر بدی در حقم انجام بدهی=100 برابرش تقدیم جودت باد میشوی

اینا ویژگی های بد من هستن و امیدوارم یه روزی بتونم همشونو کنار بزارم.

سلام 

 اول اینکه از نظر اخلاقی و نوع رفتار واقعا شبیه یک مسلمان باشم .

دوم اینکه عجول نباشم 

سوم سخت کوش تر می بودم و از همه ظرفیت و  زمان و استعدادم بهینه استفاده می کردم 

چهارم  در صحبت کردن  با سیاست بودم تن صدا کم بود و به تامینه حرف میزدم .

سلام 

منم دوست داشتم یه کم قدم بلندتر بود.۱۶۰ خیلی کمه.تو خونه از همه کوتاهترم😕

و دیگه اینکه دوست داشتم یخورده قدرت تخیلم بیشتر از این بود.انقدر هم ذهنم منظم و اتو کشیده نبود.از آدمایی که ذهن نامنظم دارن خوشم میاد ولی چون نقطه مقابل من هستن زود دعوامون میشه😅

مهربون تر بودم و آدمای اطرافو بیشتر درک میکردم:)البته دارم روی خودم کار میکنم و نتیجش رضایت بخشه...و مورد بعدیم اینه که زودتر به فکر تغذیه و ورزش و در کل سلامتیم بودم نه الان!موفق باشید...

آرزو که زیاد دارم یکی ش اینکه همسر آیندم دوسم داشته باشه برام احترام قائل بشه و به زنی غیر من فکر نکنه (•_•) 

ویژگی های خوب اخلاقی و فیزیکی و.. که زیاده برای بیشتر خواستن، منم دلم میخواست قدبلند تر زیباتر و باهوش تر بودم ولی یک مورد به نظرم میرسه که نمیدونم چطور دقیق توضیحش بدم

گاهی در ارتباط( رو در رو) با دیگران سعی میکنم خودم رو از منظر اونا ببینم و به نظر خودم در نظر اونها رگه هایی از عدم صداقت، ریاکاری و بی تفاوتی در درونم میبینم. این رو هم بگم فکر نکنید چون چنین چیزهایی رو به دید اونا نسبت به خودم ربط میدم به این معنیه که میخوام غیر مستقیم به خود واقعی م اشاره کنم،نه. نه این که هیچ وقت در زندگیم دروغ نگفتم، ریا نکردم یا بی تفاوت نبودم ولی قطعا حتی در درونم به این صفات شناخته نمیشم. یعنی اون قدر زیاد نیست که بخشی از سبک زندگیه من بشه و دیگران یا خودم من رو به این صفات بشناسن.از خیلی از کسانی که می شناسم راستگوتر و صادق تر بودم و..

یه رمانی مدتها پیش میخوندم که نویسنده یکبار برای توصیف حالت یکی از شخصیت ها از این جمله استفاده کرده بود:"پوزخند شاد و ابلهانه اش با نگاه نیمه سرد و تنگ چشمانش جور درنمیامد.نگاهی که به طرز سنجیده در میانه ریشخند و اخلاص بود"

با این تفاوت که من سنجیده این کار رو نمیکنم( البته این که پوزخندم شاد و ابلهانه هست هم مطمئن نیستم خخخ)

ویژگی های دیگرم هم دست به دست هم دادن که به این تفکر قوت بدن. یکی از آشنایان ما مشاوره میخونه یک بار بهم گفت بیشتر از حد معمول به دیگران تو حرف زدن خیره میشی یا زیاد بهم گفتن آدم جدی ای هستم. یکبار در محیطی بودیم ( بماند کجا) که تعداد زیادی سرشون تو کار خودشون بود من جمله من و یکی از افراد اون محیط که من رو تاحدودی می شناخت خیلی بی مقدمه گفت انگار اگه الان اینجا رو منفجر کنن تو به پر کردن کاغذت ادامه میدی.

اشتباه نشه در زندگی معمولی عجیب غریب نیستم و اتفاقا تو سالهای اخیر خیلی بیشتر  روی خنده رو و معمولی م رو نشون میدم که شکایتی هم نیست لذت هم میبرم چون اون هم جزئی از شخصیت منه ولی انگار اول و آخرش چیزی هست که متفاوته 

یک ویژگی دیگه هم هست که نمیتونم بگم دوست داشتم در وجودم بود حقیقتش چند وقت پیش درباره افراد با شخصیت ضداجتماعی( بیشتر اونایی که اینطور به دنیا اومدن) میخوندم و یه سوال به ذهنم رسید.اونا زندگی بهتری رو تجربه میکنن یا افراد نوروتیپیکال؟ این افراد به خاطر تفاوت در ساختار مغزشون درکی از عشق محبت فداکاری و.. ندارن البته نه اینکه اصلا ندونن چیه چون بالاخره در محیط های انسانی رشد میکنن و به درکی حدودی از این مفاهیم میرسن ولی اگر از من بپرسین فهم این افراد از این عواطف مثل درک یک ناشنوای مادرزاده که قدرت تکلم هم نداره ولی به واسطه لب خونی میتونه حرف دیگران رو بفهمه و تظاهر به شنیدن کنه.

با خودم گفتم این افراد از درک احساسات بشری مثل عشق به والدین، فرزند، فداکاری برای دوست و.. محروم ان ولی در عوض همه چیز برای اونها به شکل منافع هست و جالب اینه که ترس رو هم تجربه نمیکنن و با نبود اخلاق و وجدان تا جایی که گیر نیفتن به بهره برداری از منافع میپردازن. آیا این افراد زندگی بهتر و کم دردسرتری رو از سایر مردم تجربه میکنن؟

سلام 

کاش حساسیت و جزئی نگری کمتری داشتم، 

اکثرا مسائل ریز و اشتباهات جزئی به سرعت به چشمم میاد، خیلی تلاش می‌کنم که اهمیتی ندم، فقط گاهی اوقات موفق میشم.  

وسواس و دقت زیاد تو کارهای کم اهمیت هم گاهی واقعا آزار دهنده ست. 

سلام خانم حلما

چه جالب دقیقاً مشکل منم همینه😄✋

منظورم از ذهن مرتب و اتو کشیده هم همین بود.

مثلاً من موقع ظرف شستن آبچکون رو سه قسمت مجزا درنظر میگیرم.سمت راست فقط بشقابها،سمت چپ فقط لیوانها و فنجونها،اون بخش وسط هم مخصوص کاسه ها و پیاله هاست. یه نم گیر هم میندازم روی کابینت بغلی و قابلمه ها و ماهیتابه ها رو میچینم روش.

امکان نداره یه کاسه رو تو بخش بشقابها بذارم یا ...

حالا خواهر من اصلاً اعتقادی به این نظم نداره.یه وقتایی که میان خونمون و با هم ظرف میشوریم ظرفارو هرجور دلش بخواد میچینه😐مثلاً یه لیوان میذاره سمت راست بعد یه کاسه میذاره روش بعد یه بشقاب روی این دوتا

من دیوانه میشم وقتی این صحنه رو میبینم 😂😂برام غیرقابل تحمله.چون بزرگتر هم هست روم نمیشه بهش امر و نهی کنم😅فقط زورم برسه بهش میگم تو آشپزخونه رو مرتب کن من تنهایی ظرف میشورم😅

به جاش خواهرم به خاطر این ذهن نامنظمش خیلی هنرمندتر از منه.مثلاً من اگه بخوام چیدمان خونه رو عوض کنم نمیتونم خلاقیت آنچنانی به خرج بدم.باید کلی فکر کنم که همه چی رو فقط قرینه نچینم ولی خواهرم کلی ایده به ذهنش میرسه برای چیدمان و همیشه کلی طرح خاص تو ذهنش داره.

جدیداً سعی میکنم یه کم ازش یادبگیرم😄

سلام

قدرت نصمیم گیری بهتر بدون توجه به صحبت های دیگران

جسارت در بیان بسیاری از نظداتم

قدرت کلام و اعتماد به نفس بیشتر

رها نکردن علایق و اهدافم و جدیت بیشتر برای دنبال کردنشون

تا حدودی مغرور بودن

قدرت مقابله در برابر هوای نفس 

دارم سعی میکنم برای رسیدن بهشون توکل به خدا

من جسارتم خیلی کمه و این برام مشکل ساز شد.

سلام آقای نجفی چرا نمیشه کامنتای  این پستو (۶ ساله پشت کنکورمو ) دید ؟ 

من دلم نمی خواد باهوش تر باشم، دلم می خواد نابغه باشم

کاش می تونستم افکارمو همونطور که هستن و واضح بیان کنم

و اینکه بیام رو دست همه‌ی بچه‌های دانشگاه از لحاظ درسی

یه چیز دیگه هم که خیلی می خوامش توانایی تو قانع کردن و بازی با ذهن مردمه

سماجت!!

من همین یه دونه آپشن بهم اضافه بشه واقعا زندگی ام حداقل ۶ پله صعود میکنه :/

متاسفانه خیلی به خودم فشار بیارم دوبار مطرح میکنم شد شد نشد حواله میدم به یه لوکیشن خاص تو اون دنیا😜میرم سراغ گزینه بعدی..

اتفاقا الگو خوبم دارم تو این زمینه ها ولی نمیدونم چرا تاثیر خاصی نداره 

یه معلم داشتم اسوه سماجت و پیگیری بود 

یه روز مریض شده بوووود ناجوووور 

اومد سر کلاس ....تا لحظه اخرم درس داد!!

من خودم از یه جایی به بعد دیگه گوش نمی کردم به درس اش، منتظر بودم ببینم کی کم میاره 😂

میگفتم یک تا ۱۰۰ میشمرم ببینم رو کدوم شماره غش میکنه

در این حد حالش بد بود ....

امااااا تا لحظه آخر کم نیاورد ادامه داد😜😆

اونجا بود که پیش خودم گفتم ۱۰ درصد سماجت این بشر رو من داشتم تو زندگی ام زندگی ام کن فیکون میشد 

اما در حد مثال باقی مونده متاسفانه 🙄😁🤭

اگه کسی راهکار داره بگه 

مرسی ✋

به خانم مشکات 

سلام 

عه شمام هم که مثل من هستین! 

من فکر نمی‌کنم بتونم، خودمو درست کنم، مثل رژیم های سخت میمونه، یه مدت درست میشه، بعد یهو رها میشه و بدتر میشه.

چیزی که آزار دهنده ست، دیدن جزئیات ریز و گرفتن اشتباهات جزئی دیگرانه که همش توی فکرم میاد، 

حتی اینجا هم مدام غلط املایی ها و... جلو چشممه. 

سلام

بتونم منظورمو درست ب طرف مقابلم برسونم و اشتباها از کلمه هایی استفاده نکنم ک سوء تفاهم ب وجود میاره.

یکم منظم تر باشم .

مسیر رسیدن ب هدفمو بتونم پیدا کنم.

در مورد خودم اهمال کار نباشم.

یتونم بهتر خودمو بزارم جای بقیه و ار دید اونا چیزا رو ببینم. یهو ی چیز نگم ک طرف هنگ کنه چی شد:/

از این شاخه ب اون شاخه نپرم.

ب قول ی عزیزی اسنودن نقشه کش نباشم😂 بیشتر عمل کنم تا فکر کردن تهش ی چیزی میشه دیگه!

یاد بگیرم وقتایی ک واقعا عصبانیم بتونم بیشتر رو خودم مسلط باشم و بحث رو ب خوبی و خوشی تموم کنم ن اینک بزنم ب سیم اخر و...

ی هنر یا فعالیتیو ب طور کاااملا حرفه ای یاد بگیرم.

سعی کنم بین قسمت هیجانی و منطقی ذهنم ی تعادل مناسب برقرار کنم.

زیاد جرات ندارم

کاش ادم با جرأتی بودم

دوست داشتم خیلی باخدا بودم خیییییلی ها 

اینقد مرگ و میر دیدم دیگه اصلا امیدی ب این دنیا ندارم

میترسم یهو بمیرم آماده نیستم😕

سلام

منم تا حدودی این طوریم

میتونین ویراستار کتاب بشین

منم دوران مدرسه شونصد تا غلط تایپی و نگارشی از جزوه دبیر ریاضیمون گرفتم و ایشون هم از دقت من خوششون اومده بود

البته بعد فهمیدم غلطا عمدی گذاشته شدن تا کسایی که جزوه دبیر را میدزدن تو بعضی سوالا و نکات اذیت شن

ولی یکی بتونه همه این غلطا رو پیدا کنه برای دبیرمون شگفت انگیز بود

حس مسئولیتی که من داشتم برای اصلاح جزوشون بی نظیر بود.

البته بگم بیش از حدش وسواسه

از آنجایی که من خیلی کمال گرا هستم دوست دارم کاش یک نخبه بودم و کشف و اختراع بزرگ داشته باشم، از بچگی هم اینطور بودم و حتی در ذهنم چند وسیله رو اختراع کردم و وقتی بزرگتر شدم دیدم قبلا اختراع شده 🤣🤣🤣 

و کاش میتونستم احساساتم رو طوری کنترل کنم که از نظر دیگران همیشه خنثی باشم و هیچ موضعی به ظاهر میتونه منو ناراحت یا شاد کنه. خودم نمیدونم چرا چنین چیزی رو دوست دارم

خانم مشکات من هم دقیقا مثل شما هستم و خواهرم مثل خواهر شما، به قدری ریز بین هستم و وسایل رو دقیق می چیدم اگه کسی فقط دست به وسیله های من بزنه متوجه میشم

دوست داشتم حافظ کل قرآن بودم.

ولی حیف که 1.آدم باید لایقش باشه و من ...

2.حفظم خیلی ضعیفه تو درسهام همیشه حل کردنی ها رو دوست داشتم و حفظی ها رو دوست نداشتم

به نظرم حافظ ها خیلی با قرآن آرامش میگیرند چون همه آیه ها تو ذهنشون هست.

به بهاری که از دوردستها آمد

بابت معرفی نظریه متشکرم جالب بود.

آقای اسکزویید درخواستی ازتون داشتم. اگر تمایل داشتید چند توصیه در رابطه با آینده و انتخاب آدم مناسب به من بکنید.ممنونم

به بهاری که از دوردستها آمد

اگر منظورتان ازدواج است ،پیشنهادم فایل های صوتی همسرگزینی آگاهانه دکتر محمدرضا سرگلزائی است.

به ★SAYEH

فکر کنم وقتشه دیگه کم کم به احساساتی بودن خودم شک کنم. 

به 07:10

اسمتون رو نگفتین که ریا نشه؟

به خودم

بسه دیگه برو بخواب

عه حوصلم سر رفته ...