خانواده برتر

خدا روشکر که هیچ کدوم از این جملات با انگشتان بنده تایپ نشده (البته یکیش خیلی مشکوکه خخ) ولی خب این جملات قطعا در جواب اظهار لطفی بوده که آقایون به خانما داشتن خخخخ

امروز روز صلحه اونم به مناسبت روز پدر و مرد و مهمتر از همه میلاد حضرت علی (ع) ولی خب از فردا باز هم همون آش و همون کاسه است فکر نکنید چیزی عوض میشه:))

اقا حامد اینجوری اگه بخوای حساب کنی

که روز زن رو حتی تعداد اقایونی که تبریک گفتن کم تر از تعداد انگشتای دست بود ...

خیلی جالب بود تازه یکی از اقایون اینقدر دلش پر بود از دختر های سایت به همون تعداد هم میگفت چرا تبریک میگین به این دختر های ......

نمیدونم چرا اینقدر دلش پر بود !!

حالا دیدین ؟!

خیلی هم عالی^_^

ممنون خدا شادتون کنه:)

بیشتر خانوما فقط صرف مزاح میگن ...^_*

اینم یه شعر طنز در مورد مرد آخه فکر کنم بعضی آقایون خیلی عصبانین گفتم حال و هواشون عوض بشه خخخخ

مرد یعنی کار و کار و کار و کار *** یکسره در شیفت های بیشمار

مثل یک چیزی میان منگنه *** روز و شب از هر طرف تحت فشار

مرد موجی است هی در حال دو *** جان بر آرد تا برآرد انتظار

او خودش همواره در تولید پول *** لیک فرزند و عیالش پول خوار

با چه عشقی دائما در چرخشند *** گرد شهد جیب او زنبور وار

چون که آخر شب به منزل می رسد *** خسته اما با لبانی خنده بار

جای چای و یک خدا قوت به او *** می شود صد لیست در پیشش قطار

از کتاب و دفتر و خودکار ، تا *** اسفناج و پرتقال و زهرمار

آن یکی می خواهد از او شهریه *** این یکی هم کفش و کیفی مارک دار

هر چه می گوید که جیبم خالی است *** هر چه می گوید ندارم ، ای هوار

نعره می آید : "به ما مربوط نیست *** ما مگر گفتیم ماها را بیار"

مرد یعنی آن که با پول و پله *** می شود در خانه ، صاحب اعتبار

مرد یعنی سکته ، یعنی سی سی یو *** ختم مطلب ، مرد یعنی جان نثار

خلقتش اصلا به این خاطر بود *** تا درآرد روزگار از وی دمار

پسرای دهاتی و بد تیپ تو صفحه شخصی منم نیان .اه  (ینی عاشق شخصیت مسخره این سپیدم)

حالا اقا پسر ها برای اینکه ثابت کنین بد تیپ نیستین بیاین تو صفحه شخصی من یه سلام مودبانه عرض کنین و بعد محیط رو ترک کنین (اینطوری امار نظر های منم بالا میره (استیکر خنده شیطانی لطفا)

اما دیدگاه من در مورد اقایون

به دو دسته تقسیم میشه قبل از خانواده برتر بعد از خانواده برتر

قبل از خانواده برتر: 1 موجود تفلکی  که از مامان و عمه و خال قضی ازش بیگاری میکشه تاااااا بعد ها زنش

مثال: ممد جلدی بپر دوتا نون بخر

2ادمای احساساتی مثل دخترا فقط برای اینکه دوستاشون مسخرشون نکنن بروز نمیدن وگرنه مهربونن

3 ادمایی که دخترا رو دوست دارن چون اونا لطیفن!  و برای این دورو برشون میپلکن که قدرتشون رو براشون به نمایش بزارن!!!!

4 دخترو پسر هر دو خلقت خدان  چرا مردم هی میزنن تو سر هم و میگن دخترا از پسرا بهترن یا بلعکس

حالا نظرم در مورد اقایون بعد از خانواده برتر

1  یک سری موجود حسابگر که میخوان بیشتر از پولی که میدن آش بخورن (به غیر شاهرخ و بابام)

2 یک سری موجود  که در مقابل منطق گوش هاشونو میگیرن میرن پشت سنگر و حاظر نیستن قبول کنن  (به غیر از شاهرخ و بابام)

مثال همون اقا امید که میگه گوشی من خصوصیه برا بقیه عمومی

یا میگن ما صیغه نمیکنیم اما حققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققمونه  ینی باید بهشون بگی باشه حقته اما اگه بخوای از این حقت استفاده کنی میکشمت عزیزم

3ادمایی که اصلا به این قضیه هر انچه برای خود میپسندی معتقد نیستن برعکس بر این باورن که  دیگی که برا من نجوشه  میخوام سر سگ توش بجوشه (به خیر از شاهرخ و بابام)

4 اصلا دلشون نمیخوان جلو خانوما قدرت نمایی کنن مجبورن میفهمی مجبوووور یعنی اگه مجبور نبودن عمرا سر کار میرفتن برای نیاز های همسرشون (به غیر از شاهرخ و بابام)

5 زنهارو دوست دارن اما ته دلشون بدشون نمیاد یه کشتار جمعی به غیر از دختران برزیل و رو روس راه بندازن (بالاخره اون قدو بالا حیفه بزار اول عروس شن بعد بمیرن :) )

(لازم به ذکره که تو بخش دوم کمی اغراق قاطیش بود)

مورد پنجم رو یادم رفت بنویسم( به غیر از شاهرخ و بابام)

اما در کل من اینجا بحث میان زنو مردو میبینم تو اطرافم اینطور نیست

تو اشنایان من  مردی زنشو نمیزنه

حرف از صیغه نمیزنه (ینی اکثر طلبه ها اینو بد تابویی میدونن اگر مردی هم بگه بقیه اقایون خفش میکنن)

همشون به زنشون احترام میزارن

مثلا من قشنگ یادمه یه بار بابام با دوستش داشتن تصمیم میگرفتن بریم مسافرت

بابام گفت هر چی خدای خونه بگه  دوستشم گفت منم رئیسم (زنم) هر جا بگه همونجا میریم  یعنی  من همیشه همینو دیده بودم تو اطرافیانم  اگر هم روزی اقایی نظر خاصی بده خانومه بی بحث میگه باشه  بعدم به همه خیلی راحت میگه شوهرم گفت نه  هیچکسم مسخرش نمیکنه

تو بحث درامد زنه خودش رعایت جیب شوهرشو میکنه  اگرم بگه چیزی بخریم شوهره مطمعنه که حتما واجبه که میگه

نمیدونم من زیاد دارم با ادمای گلو بلبلی زندگی میکنم یا مردم خیلی دعوایین

تنها ادم بدی که تو عمرم دیدم داماد سابقمون بود که بدون ردو بدل کردن حتی یک دونه فحش (تو جمع) یا دعوای خانوادگی  از هم جدا شدن

خواهرم هم انقدر منطقی هست که میگه منم اشتباه های زیادی داشتم و سیاست نداشتم (با اینکه همه چه مرد چه زن حقو به خواهرم میدن)

برای اینکه دلم میخواد دیگه نیام  دلم میخواد تو دنیای خودم بمونم بین مردایی بمونم که از دین خوبیاشو جدا میکنن و استفاده میکنن نه حق صیغه رو نه حق طلاق رو نه حق سروری رو

دلم میخواد تصورم از زن همون ادمایی باشن که برای پیشرفتشون رضایت شوهرو جلب میکنن برای دعواهای مخفیانه 5 دقیقه ایشون از هم منت کشی میکنن

برای شوهرشون احترام قائلن و تمام غرشون اینه: اقاااااااااااااااااااااا اذیتم نکن دیگه

اتفاقا من اصلا از اسم شناستامه ایم خوشم نمیاد با اینکه همه میگن خیلی قشنگه!!!!

راستش مشکل دقیقا همین جاست که مامانم رو حرف بابام حرف نزد وگرنه الان یا اسم من ندا بود یا محیا که هر دوتاشو دوست دارم

اسم امیرم واقعا امیره  و اینکه کپ باباشه

باباشم چشمم کف پاش دلبریه برا خودش :)

به زیحان : اتفاقا مامانم هر وقت میخواد اذیتم کنه میگه صبا یعنی چی؟

منم میگم نسیم خنک صبح گاهی که از جانب شمال شرق میوزه  همه غش میکنن از خنده

به رعنا  (هم اسم مامانم)

منم به فامیل بابام رفتم :(

فامیل مامانم  بور  موها لخت  همشون دست خطو نقاشی بیست سر شار از استعداد هنری

سرشار میگم سرشار میشنوی هاااااا   یه نموره هم زود جوش  همشونم قند خونشون پایین

حالا فامیل بابام

موها فرررررر

چشما رنگی (لامصب این یکی رو نه به فامیل بابام رفتم نه مامانم به اصغر اقا قصاب رفتم)

هیکل کلا به فامیل بابا رفتم  از این موضوع خوشحالم هستم البته بر خلاف طرف مامانم طرف بابام همشون با اینکه فرم هیکلشون عالیه استعداد عجیبی تو چاقی دارن  که من دارمو خودمو میکشم مثل اونا نشم (دیدی که چقد دنبال لاغریم)با اینکه چاق نیستم

بی هنریم به فامیل بابام رفته و همینطور سخن وریمو سیاستم  به قول مامانم خاندان بووووق از خورده شیشه درست شدن منم نوه نتیجه اونام دیگه!!! (جالبه بابام هم تایید میکنه)

قند خونم خدارو شکر به ماماینام رفته وگرنه منم مثل همه فامیل بابام الان دیابت داشتم

البته فامیل مامانمو بابام مشترکن بیماری سرطان و تیروئید و افتادگی دریچه قلبو دارن  که من موفق به کسب دو گذینه اخر شدم