سلام

من 26 سالمه 10 ساله که ازدواج کردم یه بچه 8 ساله دارم . من راهنمایی میخوام اخه خیلی دارم افسرده میشم دارم امیدمو تو زندگی از دست میدم.

من قبل از اینکه ازدواج کنم عاشق یه نفر بودم ولی به دلایلی نشد باهاش ازدواج کنم . بعد از ازدواجم با یه نفر که به صورت سنتی بود زندگیمو شروع کردم چون وضع مالی پدرم به خاطر ورشکستگی بد شده بود مجبور شدم زود ازدواج کنم .

خلاصه تو سن 16 سالگی ازدواج کردم اوایل خیلی همسرم رو دوست داشتم ولی شوهرم به خاطر اینکه پدر و مادرش پیر بودن بیشتر وقتش رو صرف اونا میکرد بیشتر مواقعی که به من نیاز داشت پیش من میومد  همش هم طرف خانوادش بود یه جورایی من احساس سرشکستگی تو زندگی میکردم.

چون به شدت نیاز به محبت داشتم تا اینکه باردار شدم تو بارداریمم خیلی عذاب کشیدم به خاطر مادر شوهر و خواهر شوهرام حیلی اذیتم میکردن شوهرمم با اونا بود چیزی بهشون نمیگفت .

کم کم از شوهرم کینه به دل گرفتم حتی بعد از دو سال به شدت افسرده شدم چون راه برگشتی نداشتم حتی یه بار خودکشی کردم .

خلاصه چند سال گذشت بعد هفت سال سختی تو زندگیم مادر شوهرم فوت کرد بعد فوتش اخلاق شوهرم از این رو به اون رو شد یه دفعه مهربون شد پول خرج میکرد منم چون این اخلاقشو دیدم یه جورایی ازش نفرت پیدا کردم حتی به فکر خیانتم افتادم چون خیلی اذیتم کرده بود ولی جراتشو نداشتم.

الان ،10 سال از ازدواجم میگذره روز به روزم دارم افسرده تر میشم نمیدونم چرا اصلا دلم خوش نمیشه هر کاری میکنه همش گریه و بی حوصلگی نمیدونم چه کنم تو رو خدا راهنماییم کنید زندگیم داره از هم میپاشه .

دوست دارم به خاطر دخترم حداقل زندگیم درست بشه . از افسردگی و یک جا نشینی خسته شدم اخه هنوز خیلی سنم پایینه که ارزوی مرگ کنم بارها بوده به خودکشی و مرگ فکر کردم.

خواهش میکنم راهنماییم کنید چیکار کنم .


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)