سلام.
یک سوال برام پیش اومده بود.
من چند مدت پیش با این سایت اشنا شدم .
راستش گفته بودم که 22 سالمه و قصد ازدواج هم دارم.
ولی الان به شک افتادم.
من سال دیگه درسم تموم میشه. و امیدوار هم هستم در نهایت یک دانشگاه تهران در میام. نشد همین دانشگاه دولتی شهر خودمون.
ولی برام سوال مگه نه اینکه فلسفه اصلی ازدواج اینه که زن و مرد کنار هم ارامش پیدا کنن؟
من الان پسری هستم که از نظر جنسی هیچ مشکلی ندارم یعنی کنترلش کردم ولی شدیدا از نظر روحی تحت فشارم.
خوب من در گذشته که از نظر جنسی تحت فشار بودم بلاخره با تدابیری تونستم تحت کنترل خودم درش بیارم و از اون بابت بلاخره خلاص شدم.
ولی الان با مشکل فشار روحی رو به رو هستم.
خوب اگر من بتونم این مشکل هم حل کنم و در نهایت با روییه ی خودم بتونم برش فائق بشم واقعا دیگه چه نیازی به ازدواج دارم؟
اگر واقعا فلسفه ازدواج ارامش زن و مرد کنار همدیگس من الان به این ارامش نیاز دارم نه 5 سال دیگه که دیگه اینقدر این تو خودم سرکوب کرده باشم که افسارش دست خودم اومده باشه.
واقعا یه سوال بعد از خوندن برخی نظرات برخی دوستان.
یعنی چون من خونه ندارم، کار ندارم، شغل ندارم و....ولی سربازی معافم حق ندارم ارامش داشته باشم/؟
حق ندارم کسی تو زندگیم از صمیم قلب دوست داشته باشم؟
حق ندارم به کسی که واقعا دوستش دارم ابراز محبت کنم یا از اون ابراز محبت ببینم؟
واقعا چرا؟
چون شرایط مالی ندارم؟
خوب وقتی من 4 یا 5 سال دیگه شرایط مالیم خوب شده دقیقا چرا دیگه باید ازدواج کنم؟
من که دورانی که نیاز داشتم به هر سختی که بود گذروندم دیگه الان چرا باید ازدواج کنم؟
واقعا یکی بهم جواب بده اون هایی که میان و میگن نه باید خونه و شغل و... داشته باشی جواب بدن همین الان یه ادم لیسانسه که درسش تموم شده از ناکجا اباد ( چون من معتقدم اگر مدرک از جای معتبر باشه + طرف یکم عرضه داشته باشه ) کار نداره. طرف 25 26 سالشه بیکاره. یا بعضا دیپلمه س و کار هم نداره.
چه جور دوستان من ؟ از من دانشجو که مجبوره برای پاس کردن درساش فقط درس بخونه و یه شهر دیگه هم محل درسش ، انتظار دارن من برم بیرون کار کنم؟
قضیه تنبلی نیست قضیه سر اینه که واقعا راهی نداره خیلی امتحان کردم واقعا باور کنید جز شغل بازاریابی هیچ شغل دیگه ای پاره وقت برای من دانشجو یه شهر دیگه واقعا نیست.
تازه همون هم خیلی سخت میدن به ادم. تازه نیاز به فن بالا و دوز و کلک بالا و بعضا حروم خوری و.... هم داره که با من سازگار نیست.
شما یکی بهم بگه چجور الان به من ، من دانشجویی که الان شدیدا نیاز روحی برای ازدواج دارم میگید نه باید تا مثلا کار و خونه و..... پیدا کنی مجرد بمونی؟؟
خوب من قبلا هم گفتم الان نیاز دارم وقتی چند سال دیگه گذشت دیگه واقعا ، کنترلش رو مثل همین مساله جنسی دستم گرفتم دیگه چه نیاز به ازدواج دارم؟
یک سوال برام پیش اومده بود.
من چند مدت پیش با این سایت اشنا شدم .
راستش گفته بودم که 22 سالمه و قصد ازدواج هم دارم.
ولی الان به شک افتادم.
من سال دیگه درسم تموم میشه. و امیدوار هم هستم در نهایت یک دانشگاه تهران در میام. نشد همین دانشگاه دولتی شهر خودمون.
ولی برام سوال مگه نه اینکه فلسفه اصلی ازدواج اینه که زن و مرد کنار هم ارامش پیدا کنن؟
من الان پسری هستم که از نظر جنسی هیچ مشکلی ندارم یعنی کنترلش کردم ولی شدیدا از نظر روحی تحت فشارم.
خوب من در گذشته که از نظر جنسی تحت فشار بودم بلاخره با تدابیری تونستم تحت کنترل خودم درش بیارم و از اون بابت بلاخره خلاص شدم.
ولی الان با مشکل فشار روحی رو به رو هستم.
خوب اگر من بتونم این مشکل هم حل کنم و در نهایت با روییه ی خودم بتونم برش فائق بشم واقعا دیگه چه نیازی به ازدواج دارم؟
اگر واقعا فلسفه ازدواج ارامش زن و مرد کنار همدیگس من الان به این ارامش نیاز دارم نه 5 سال دیگه که دیگه اینقدر این تو خودم سرکوب کرده باشم که افسارش دست خودم اومده باشه.
واقعا یه سوال بعد از خوندن برخی نظرات برخی دوستان.
یعنی چون من خونه ندارم، کار ندارم، شغل ندارم و....ولی سربازی معافم حق ندارم ارامش داشته باشم/؟
حق ندارم کسی تو زندگیم از صمیم قلب دوست داشته باشم؟
حق ندارم به کسی که واقعا دوستش دارم ابراز محبت کنم یا از اون ابراز محبت ببینم؟
واقعا چرا؟
چون شرایط مالی ندارم؟
خوب وقتی من 4 یا 5 سال دیگه شرایط مالیم خوب شده دقیقا چرا دیگه باید ازدواج کنم؟
من که دورانی که نیاز داشتم به هر سختی که بود گذروندم دیگه الان چرا باید ازدواج کنم؟
واقعا یکی بهم جواب بده اون هایی که میان و میگن نه باید خونه و شغل و... داشته باشی جواب بدن همین الان یه ادم لیسانسه که درسش تموم شده از ناکجا اباد ( چون من معتقدم اگر مدرک از جای معتبر باشه + طرف یکم عرضه داشته باشه ) کار نداره. طرف 25 26 سالشه بیکاره. یا بعضا دیپلمه س و کار هم نداره.
چه جور دوستان من ؟ از من دانشجو که مجبوره برای پاس کردن درساش فقط درس بخونه و یه شهر دیگه هم محل درسش ، انتظار دارن من برم بیرون کار کنم؟
قضیه تنبلی نیست قضیه سر اینه که واقعا راهی نداره خیلی امتحان کردم واقعا باور کنید جز شغل بازاریابی هیچ شغل دیگه ای پاره وقت برای من دانشجو یه شهر دیگه واقعا نیست.
تازه همون هم خیلی سخت میدن به ادم. تازه نیاز به فن بالا و دوز و کلک بالا و بعضا حروم خوری و.... هم داره که با من سازگار نیست.
شما یکی بهم بگه چجور الان به من ، من دانشجویی که الان شدیدا نیاز روحی برای ازدواج دارم میگید نه باید تا مثلا کار و خونه و..... پیدا کنی مجرد بمونی؟؟
خوب من قبلا هم گفتم الان نیاز دارم وقتی چند سال دیگه گذشت دیگه واقعا ، کنترلش رو مثل همین مساله جنسی دستم گرفتم دیگه چه نیاز به ازدواج دارم؟
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۴۰۹۱ بازدید توسط ۲۷۱۴ نفر
- چهارشنبه ۳۱ تیر ۹۴ - ۲۱:۵۳