سلام
با وجود اینکه چند ماهی میشه نامزد کردم اما خیلی تنهام . از همون روزای اول فهمیدم که قلب شوهرم فقط مال من نیست . اون دیوانه وار ابجیشو دوست داره و سعی میکنه بینمون فرق نزاره ! دیگه باورم شده هوو دارم . هر کاری که برام میکنه برا اونم انجام میده ....
طوری رفتار میکنن این دوتا که انگار من اومدم رابطشونو خراب کردم ابن خاهر و برادرو ار هم جدا کردم...
تنهام ، خیلی تنها ....
ابجی جونش بخ ظاهر باهام خیلی خوبه اما هر لحظه باهم اسمس بازی میکنن و ابجیش از تنهاییش و اینکه تنها شده و ... اینا میگه نامزدمو تحریک میکنه ...
بخدا منم خواهرم ، ماهم باهم صمیمی هستیم اما یکی نیست بگه خاهر و زن ک باهم یکی نیست ...
از هدیه ی روز زنم متنفرم چون ست بود با برا ابجیش ....
سعی میکردم خودمو ب ابجیش نزدیک کنم مثل یه خاهر اما ....
دلم ، غرورم ... همه چیزم نابود شد. هیچ احساسی ندارم ، هیچ ذوقی ندارم ، همه چیزم فقط یه فیلمه ..
اما درونم داغونه ....
برام دعا کنید.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)