خانواده برتر

سلام
چون خیلی سربسته گفتید من فقط روی موضوع رفتار که عنوان کردید نظر میدم .
شما تو این سال ها به ایشون چقدر محبت کردید..؟ با محبت خارها گل می شود.

---

شاید با ورود ایشون پدرتون تغییر موضع بدن..بازم میگم جزئیات رو سربسته گفتید و به یک پیام گنگ بسنده کردید ولی خوب شاید مشکل چیز دیگه ای باشه و ...

به نظر من از یک مشاور خانواده برای مشکلتون کمک بگیرید.خیلی زود جواب میده ..راهکار هایی که دارن کمک کننده هست.

منم دخترم و 25 ساله و بخاطر مشکلاتی که تو زندگی داریم تصمیم دارم ازدواج نکنم و پیش مامانم بمونم.
ولی کاملا درکت میکنم وقتی خواستگاری با شرایط خوب میاد و تو توی یه دوراهی وحشتناک قرار میگیری خیلی سخته من اینجور موقع ها فقط گریه میکنم و از خدا میخوام هرچی صلاحه خودش پیش بیاره
امیدوارم خوشبخت بشی عزیزم.

سلام .. بحث محبت نیست. پدرم تا حدودی مشکل روحی دارد . و دایم در خانه بحث و تنش ایجاد میکند بی دلیل و هیچ سازگاری ندارد و در هر جمعی یا بین آن ها دعوا میندازد یا خودش با آن ها دعوا میکند مثلا محیط کار یا همسایه و .....

اتفاقا اتفاقا اتفاقا پدرا وختی با خانومشون تنهان بش بیشتر محبت می کنن. عموی منم اینجوریه. بعدا که زن عموم قلق عمو مو پیدا کرده بود سری پسر عموهامو زن داد. الان اگه بدونی چقد خوبن باهم. زن عموم زنگ میزنه به مامانم میگه. شما برو کار به کارشون نداشته باش. یه چیزایی هس بین زنو شوهر که بچه ها هیچوخ درک نمی کنن. همین. با ازدواج نکردنت ناراحتشون نکن.

تصمیمتون در مورد ازدواج نکردن اشتباهه...

با نظر علی آقا موافقم یه موقع ها روانشناسا یه راه حلایی میدن که عالی جواب میده بعدشم همینه دیگه همه یه مشکلی دارن خواستگارارو برا چی رد میکنی؟ اونا ایده آل و بی مشکلن؟ هیچ ایرادی تو خانوادشون نیست؟

عزیزم هیچ خانواده ای بی عیب ونقص نیست همه تو خونه ی سری مشکلات دارن شما تنها نیستی.خوبه که انقد به فکر مادرت هستی ولی 

به شخصه من خودم حاضرم با یه همچین دختری ازدواج کنم و مادرشم بیارم پیش خودم یا اینکه اگه همچین دختری زنم بشه اشکال نداره هر روز به مامانش سر بزنه ولی به شرطی که طرف مقابلم آدم قوی باشه و اگه باباش خواست تو زندگی دخالت کنه جلوش وایسته و ازم حمایت کنه 

منم شرایطم مثل شماست پدرم خیلی بداخلاقه و مادرم فعلا دلش به من و خواهرم و داداشم خوشه اگه ما ازدواج کنیم خیلی تنها میشه تا حالا چند بار بهش گفتم اگه بخوای از بابا طلاق بگیری من سرزنشت نمیکنم چون زندگی با پدرم سخته ولی مادرم گفت نه دوست ندارم بچه هام لطمه ببینن البته ببین مادر من و مادر شما خودشون اشتباه انتخاب کردن پس خودشونم مسئول این انتخاب اشتباه هستن و ما نباید درگیر انتخاب اشتباه زندگیه اونا بشیم.

خواهرگرامی
شما دکترا داری 25سالته اخلاق تند پدرت باعث شده که به خواستگارهات جواب رد بدی!
من 21سالمه و 13سال پیش پدرمادرم جدا شدند بامادرم زندگی میکنم  الان هم 6ماه هست ازدواج کردم ونامزدهستیم!
همیشه آرزوداشتم پدرم بیاد خونه و تودستاش وسایل خونه باشه من ازش بگیرم یا بلند داد بزنه بگه بیابگیر اینا موند تو دلم و افسرده کرد من رو از دوران ابتدایی تااینکه درسم در دبیرستان ول کردم
همیشه میخواستم پدرم باشه تا مشکلات منو حل کنه همیشه کسی بهم زور میگفت مجبور بودم سرم خم کنم از کنارش بگذرم بجای اینکه جوابش بدم اما پدرم نبود
کاش پدر تو جای زندگی من بود که بهانه ای باشه برای بودنش کنارمن حتی با تند بودن اخلاقش
خواهرم زندگی خودت و همسرت میسازی اگر بخواهی حتی میتونی کاری کنی کسی نظرنده تو زندگیت سیاست های مسائل زندگی میگم
انتظار دارم با این مدرک و این سن ازدواج کنی و به آرامش برسی
پاک دامنی فراموش نکن و منتظر نباش آرزوها میان و انتخاب کنی و تا آخر باهاش باش!
راستی اگر من مثل تو درس خون بودم دکترا الان داشتم شک نکن جایگاهی داشتم که هیچ کس از اقوام نداشت
موفق باشی

سلام از همگی ممنونم

عزیزم ممنونم. بله فقط کسایی که این شرایط دارن حس میکنند من چی میگم باور کنید سوالمو با گریه نوشتم

سلام اینکه فرمودید کاملا صحیح هست و در مورد ۹۹ درصد مردم صادقه ولی متاسفانه پدر من از تمام امور دنیا مستثنا بوده و وقتی من دانشگاهم یا سرکاری که به تازگی دارم واردش میشم همش فکر و ذهنم خونه هست و اینکه نکنه باز روی اعصاب مادرم داره میره.  باور کنید الان سر رساله دکتری باید کتابخونه برم ولی همینم که فکرم مشغول میشه نمیرم

سلام ممنونم از راهنماییتون بله درست میفرمایید سکوت کردن رو

پدر من معتقده بلانسبت همشون و شما روانپزشکا خودشون روانی اند.  بارها و بارها به فکر مشاور و روانشناس بودیم ولی نتیجه ای نداشته چون قبول نمیکنند.

سلام ممنونم بله فدا کردن رو دیگران هم میگن و درست هم هست ولی گاهی احساس میکنم که مادرم از ترس اینکه من سرنوشتی مثله خودش پیدا نکنم دلش با ازدواج من نیست .ولی در ظاهر نمیگه.

سلام خیلی مشکل دارند ولی اکثر مشکل ها راه حلی داره  ، برای ما اصلاح ناپذیره. و بخصوص که من فداکاری های مادرمو و زندگی سختشو نمیتونم نمیتونم فراموش کنم. و این موضوع روی کار من نسبت به زن های مراجعه کنندم تاثیر میزاره.

سلام ممنونم از لطف شما.  این خواستگارم که راجعش نوشتم تقریبا بیشتر از دیگران که کاملا غریبه بودند به اخلاق پدرم آشنا هستند ولی متاسفانه کامل نه و من نمیدونم جطور باید بگم که فکر مشغولی زندگی مادرمو دارم.  یک اصلاح هست که میگن چی بگم که تف سر بالاست حکایت منه. میترسم بعدها منو سر اخلاق پدرم اذیت کنه.

سلام عزیزم.. امیدوارم برای شما هم بهترین ها رقم بخوره . ممنونم که همدردی کردی باهام ولی مادرم راضی به ازدواجش نبوده و مجبور شده بوده به خاطر اصرار خانوادش.

سلام برادربزرگوار ممنونم از نظرتون ولی شما هم چون پدر نبوده الان تو این سن نامزد کردید به سلامتی و ان شاالله به حق زندگی حضرت علی و حضرت فاطمه زندگی خوبی داشته باشید.

ازدواج نکردن شما کاملا اشتباه هست بالاخره هر چی بزرگتر شوید موقیعت ازدواج کمتر میشه به ده سال دیگه فکر کنید ،به مادرتون فکر کنید که مثل همه مادرها ارزوی ازدواج بچه هاش ذاره همین مادر اگه شما مثلا به خاطر اون ازدواج نکنی اینده خودش به هیج وجه نمی بخشه و همین بزگترین زجر براش میشه
سعی کنید با یه ادم خوش اخلاق جواب مثبت بدبد
موفق و خوشبخت باشید یا علی

سلام. نیازی نیس شما فکر همه جاشو بکنی. من میگم اون 99 درصد 100 درصده. بسپار به خدا. قطعا خدا کارشو بهتر بلده که بخاد آرامشو بین پدر و مادر بزرگوارتون برقرار کنه. کارای شمام غیر منطقیه. ببخشیدا. من مثه داداشتون. ولی منم اولش فک می کردم عموم استثناس. شرایط آدما رو نظرشون تاثیر میزاره . بی خیال آبجی. مطمئن باش هیچ اتفاقی نمیوفته.

بابای دوستم همین جوری بوده. خدا بهش یه شوهری داده بیا ببین. مهربون خوش تیپ خوش اخلاق...
به نظرم خودم تو دوستام شوهر این دوستم از بقیه بهتره.
به خدا اعتماد کن. 

یه روانشناس خوبو ببرید منزل تا با پدرتون صحبت کنه مثلا ترجیحا طرف خانم باشه به عنوان دوستتون بیاریدش منزل تنها چیزیه که به ذهنم میرسه

سلام ممنونم از وقتی که گذاشتید نظرتون نوشتید.  نه خواهش میکنم ..  توکل برخدا..

سلام بله متاسفانه سن سرعت گرفته چه جور،.  ممنونم از شما هم برای نظر ارزشمندتان.. 

سلام عزیزم ممنونم از نظرتون ...  برام دعا کنید..  چشم

سلام.
خواهر گرامی منم مشکل شما رو دارم پدرم با بداخلاقی و اخلاق تندش خیلی وقتا باعث ناراحتی ما میشه.
پیشنهاد من به شما اینه که خواستگاراتون رو رد نکنید بزارید بیان خواستگاری اگه به تفاهم رسیدید اخر کار بهش بگید که من یه شرط خاص دارم وبعد کمی در مورد اخلاق پدرتون توضیح بدید و ازش تعهد بگیرید اگر در اینده منو بخاطر رفتار پدرم سرزنش نخواهید کرد با شما ازدواج میکنم.مطمین باشید کسی که با شما به تفاهم رسیده هرگز بخاطر این مشکل از شما دل نخواهد کند چون پسرا قبل از به تفاهم رسیدن هم سخت دل میکنند چه برسه به بعدش.
دوران عقد و نامزدی شما هم نباید طولانی باشه.ضمنا بدانید که اگر هیچ چیز رفتار پدرتان با شما و همسر ایندتان را تغییر ندهد امدن یک نوه به زندگی پدرتان رفتار او را بشدت با شما تغییر میدهد.این مورد را از روی تجربه میگویم.سایر دوستان هم که نظرات خوبی دادند استفاده کنید.
ان شا اله خوشبخت باشید

سلام ممنونم از نظر ارزشمندتان درسته در مورد کوتاه بودن دوران عقد و نامزدی. شما هم ان شاالله زندگی خوبی داشته باشید و خوشبخت باشید

سلام عزیزم. زندگی مجردی من هم درست مثل تو بود.اگر خواستگار خوب و مناسبی داری باهاش ازدواج کن.مهمترین ملاک هایی که باید در نظر بگیری اخلاق خوب؛انسانیت؛ایمان به خداست. وضع مالی هم باید طوری باشه که بتونه زندگیتون رو اداره کنه.باور کن اگه درست تصمیم بگیری و ادم مناسبی رو انتخاب کنی زندگی برات میشه عین بهشت. من که همیشه فکر میکنم بعد از اون همه سختی که کشیدم شوهرم یه هدیه از خدا بود که زندگیم رو ازین رو به اون رو کرد.خیلی من رو دوست داره و وقتی کسی کسی رو دوست داره غم هاش رو به روش نمیاره و تازه با یه دید دیگه به قضیه نگاه میکنه؛مثلا همیشه به من میگه تو خیلی دختر قوی هستی که هم توی اون شرایط بودی هم درست رو به خوبی خوندی و هم پاک بودی و راه درست رو رفتی به خاطر صبروتحمل و بااراده بودنت بهت افتخار میکنم.میبینی?دیدگاه ادمایی که عاشق همن نسبت به هم اینجوری میشه.فقط مهمترین چیز اینکه آدم درستی رو واسه خودت انتخاب کنی؛که براش جذاب باشی باهم آرامش داشته باشین.کنار هم از زندگی لذت ببرین.هدف ها ارزوهاتون شبیه هم باشه که توی یه مسیر باشین. من از اول چیزی از روابط مامان بابام نگفتم.خودش به مرور فهمید.احترام اونا رو هم خیلی داره.مادرم رو خیلی دوست داره. پدرم رو هم خیلی بهش احترام میزاره.تازه یه چیزی که خیلی مهم اینکه ماها خیلی تجربه داریم.مثلا من هیچوقت کارایی که میدیددم بین مامان بابام باعث دعوا میشد رو انجام نمیدم .اون رفتارهایی رو از مامانم که بابام رو ناراحت میکرد رو نمیکنم.مادر من هم صددرصد بی تقصیر نبود  شاید کمتر از پدرم.اما میتونست سیاست های زنونه ایی داشته باشه که دل پدرم رو به زندگی گرم کنه که نداشت و پدرم که خیلی اذیت میکرد واقعا...باید از تجربه هات توی زندگی آینده به صورت مثبت استفاده کنی...از خدا بخواه یه همسر خوب و آرامش بخش قسمتت کنه و تو هم واسه اون چیزی کم نزار و سعی کن از همه نظر بهترین باشی.توی زندگی الان من هم اینجوری نیست که هرروز ناراحت باشم و به شوهرم انتقال بدم.گاهی پیش اومده که اتفاقا این چندبار گریه کردن من توی بغلش باعث شده اون احساس کنه تکیه گاه من هست و همه کس من و احساس غرور کنه.فقط نباید بزاری بیش از حد بشه و توی زندگیتون تاثیر نزاره.همین کاری که من الان دارم براش تلاش میکنم.با یه ازدواج درست و خوب زندگی بهشت میشه.در همیشه روی یه پاشنه نمیچرخه.خدا حواسش به ما هست و بعد از اینهمه صبروتحمل پاداشش رو بهمون میده.برات آرزوی خوشبختی میکنم.برای انتخاب همسر خوب خیلی مطالعه کن واز مشاوران کمک بگیر تا انتخاب درستی داشته باشی. بعد از ازدواج هم خیلی مطالعه کن که چه جوری زندگی لذت بخش و آرومی داشته باشی با همسرت چه جوری برخورد کنی و همه‌ی نیازهاش رو برآورده کنی و عشق تمام قلبتون و خونتون رو پر کنه..بهترین ها رو برات از خدا میخوام.

سلام ممنونم عزیزم از راهنماییت...  درست میفرمایی بخصوص تجربه رو که ما ها واقعا خیلی داریم چون همیشه آرامش برامون آرزو بوده..  ان شاالله...  ممنونم..  برای شما هم آرزوی خوشبختی و سلامتی بی پایان در کنار همسرتون را از خداوند خواستارم

سلام.
دوستان وضعیت من هنوز همونجوری هست.
خواستگارم هم منتظر...
و من همچنان فکرم مشغول سرنوشت مادرم بعد از ازدواجم و رفتارهای پدرم در مقابل همسرم هست.
نمیدانم که چرا خدا ظلم های پدرم را نمیبیند.

کیست مرا یاری کند....

منم مامان و بابام خیلی خیلی خیلی با هم مشکل داشتن

عزیزم پدر تو از پدر من نمیتونه بد اخلاق ترذباشه ولی به هر حال باید ازدواج کنی چون من مطمعنم مادرتم همینو میخواد چون منم یه مادرم نمیتونی که  به خاطر مادرت تا آخر عمر تنها بمونی پس اگه خواستگارت خوبه حتما بهش جواب مثبت بده   خوشبخت بشی انشالله