خانواده برتر

خدایا حکمتت رو شکر

من کسایی رو میشناسم انگیزه.کارودرامد واسه ازدواج دارن ولی خواستگار یا مورد مناسب پیدا نمی کنند ولی شما خواستگار داری انگیزه نداری .

یه ضرب المثلی هست میگه:ازدواج انگیزه نمیخواد خواستگار میخاد  خخخخخخخخخخ

سلام، من فکر میکنم  در حال حاضر برای خیلی از دخترا مهمترین انگیزه از ازدواج نجات پیدا کردن از حرف مردم و سرزنشهای خانواده است این یک واقعیته و خواهش میکنم کسی جبهه نگیره!!!!!!!من دانشجوی دکترا هستم و به اندازه کافی تو اجتماع بودم  و این حرفی هم که زدم از خیلی از اطرافیانم شنیدم!!جمله ای خدا پس کی وقتشه، خسته شدم از بس کنایه های دیگران رو شنیدم( این روزا این جمله رو خیلی میشنوم). خدایا میخوام به آرامش برسم، میخوام فرزند صالح تربیت کنم،  خدایا میخوام به تو نزدیکتر بشم و جمله های از این دسته رو خیلی به ندرت شنیدم!!!چرا باید اینجوری بشه؟؟؟چرا هدف از ازدواج تغییر کرده؟؟من با اینکه موقعیت اجتماعی بالایی دارم و از نظر ظاهر هم چیزی کم ندارم ولی هنوز مجردم و خداروشکر میکنم که هیچ فشاری از طرف خانوادم برای ازدواج بهم وارد نیست ولی خب دهن مردم رو نمیشه بست به قول یکی از دوستان تازه موقعی که شوهر میکنی مردم میگن دیدی شوهرش چه شکلی بود فلان بود و بهمان بود یعنی اینکه حرف مردم تمومی نداره!!!با خودم میگم اگه خواستگار بعدی اومد سعی میکنم کمتر سخت گیری کنم و یه سری چیزا رو نادیده بگیرم ولی وقتی که میاد میبینم که اصلا نمیتونم از خواسته هام کوتاه بیام و اونجاست که میگم اصلا به مردم چه ربطی داره مگه اونا میخوان به جای من زندگی کنن و باز خواستگارو رد میکنم!!!چی سر خانواده ها اومده که دختری که هنوز تحصیلات دبیرستانشو تموم نکرده رو سه بار شوهر میدن اونم بدون تحقیق درست با وجود اینکه اون دختر چیزی کم نداشته باشه!!!؟؟؟نظراتی که دوستان گفتن همش درست بود و من قبول دارم منتهی تو یه برهه زمانی الان همه چی فرق کرده!!آرامش وقتی بدست میاد که یه ازدواج درست داشته باشی نه اینکه به هر قیمتی بخوای ازدواج کنی!!امیدوارم همه متاهلا ادامه زندگیشون به خوبی و خوشی بگذره و مجردا هم با چشم باز ازدواج کنن.

شما خیابون نرو تصادف میکنی استخر نرو غرق میشی بخاری روشن نکن خفه میشی ناهار نخور گرسنه میشی نخواب بیدارمیشی راه نرو میشینی زندگی نکن میمیری ازدواج نکن ....

واقعا تا حالا ازین بعد به زندگی نگاه نکرده بودم

اخه چرا من باید درس بخونم؟؟؟؟خب چون بعد 2-3 سال تکراری میشه

اخه چرا من باید واسه نظافت برم حموم ؟؟؟؟خب چون بعد 2-3سال تکراری میشه

اخه چرا باید هفت صبح برم سرکار تا چهاربعداز ظهر؟؟؟خب چون بعد 2-3سال تکراری میشه

اخه چرا باید ازدواج بکنم؟؟؟؟؟خب چون............

اخه چرا منی که تا یه ثانیه بعدم خبر ندارم باید برم مدرسه؟؟؟باید برم سرکار؟؟؟؟باید نگران اینده باشم؟؟؟؟؟باید ازدواج بکنم؟؟؟؟؟خب چون بعد 2-3سال تکراری میشه

خانوم محترم شما فقطو فقط بگیر تو خونتون بخوابو به هیچی فکر نکن چون همه چی بعد 2-3 سال تکراری میشه همچنین قراره اخرش بمیری.ای وای

من واقعا براتون متاسفم شدم همچنین برای اون استادتون همچنین کسایی که واستون شدن الگو

استادی که بجای اموزش دادن اینکه تو زندگی عشق و محبتی هست که تا تجربه نکنی نمیفهمی بشما رواج تنوع طلبی رو یاد میده.پس ازدواج فرقی با زندگی بازیگران فیلمای پورنو ندارن چون اونا تنوع کارشون بیشتره.

صد البته واسه خودتون که دوستایی که الگو قرار دادین بالا ترین کرامت و فضیلت انسانی براشون شده دماغ روبه بالا .اینا زنای زندگین؟؟؟؟؟اصلا میدونی چندین و چند خانواده الان بسیارخوشبختن؟؟؟من خودم وقتی پدرم از سرکار میاد مادرم چنان قربون صدقش میره که خداشاهده من فقط  میشینم باخودم میگم اخه این بابام چی داره که مامانم واسش اینجوی میکنه.یا حتی ملیارد ها ملیارد خانواده دیگه

بنظرشما زندگی همش بخورو بخوابه؟؟؟؟سختی نداره؟؟؟شما تاکی میخوای از جیب پدرت بخوری؟؟؟؟اصلا پدره شما تاکی زندست؟؟؟؟؟یا بقول دخمل بد که از همه نظر تعمینه ایا پدرو مادر میتونن اون محبتیرو که شوهر واسه شما داشته باشه رو انجام بدن؟؟؟؟شما میتونی از طریق رابطه جنسی(معذرت) با پدرت ارامش کسب کنی؟؟؟؟پدرو مادرت سهم همدیگه ان سهم تو نیستن.سهم تو شوهرته.واقعا تو دنیا چند نفر مثه شما و دخمل بد و بهاره و غیره غیره زندگی میکنن؟؟؟؟نه باه دختره که بخاطر فشار رابطه جنسی شبا گریه میکرد اونم با 17 سال سن یا تو چن پست قبلی دختره خودشو جا شوهرش فرض میکرد و شبا با سینه هاش بازی میکرد حرف میزد اونوقت شماها.

من به عنوان یه برادر به شما پیشنهاد میکنم که تا قبل از اینکه این تفکراتتون حل نشده به هیییچ وجه ممکن ازدواج نکنید.چون یا بعد2-3 سال بعد تکراری میشه یا بخاطر تنوع طلبی زیادتون.....

بنظرم شما اصلا خدا واستون مهم نیست.همش حرف الکی بود.چون اگه خدا واستون مهم بود هیچ وقت اصلا حرف 2-3 سالو  زندگی تکراری و سختی و بدبختیرو نمیزدین.شما منو یاد زنایی انداختین که اهل تن فروشین نه بیاد خدا.کسایی که عاشق تنوع طلبین نه اینکه تا اخر عمر بخوان به همسرشون با تماااام وجود تکیه کنن.

موفق باشبد

خداوند در نهاد انسان غریزه‌ها و استعدادهایى را جهت نگهدارى و حفظ و نیز تکامل او به ارمغان گذاشته است؛ یکى از این غریزه‌ها تمایل عاطفی و جنسی به یکدیگر است؛ که اگر از این غریزه ها به نحو صحیح و در حد تعادل استفاده شود، انسان در مسیر تکامل خود گام برداشته و از نتایج سودمند آن بهره‌مند مى‌گردد؛ ولى اگر از حد تعادل خارج شده و از آن در غیر مسیرى که فطرت و شریعت براى انسان تعیین نموده‌اند استفاده شود، عواقب خطرناکى به دنبال خواهد داشت؛ چرا که غریزۀ جنسى و عاطفی، از نیرومندترین و سرکش‌ترین غرائز انسان بوده و به تنهایى با سایر غرائز برابرى مى‌نماید.

چند آیه و حدیث

1- قرآن کریم: «براى مردان و زنان بى‌همسر و بردگان و کنیزان صالح و درستکارتان وسیلۀ ازدواج را فراهم آورید؛ آنان اگر فقیر و تهیدست باشند خداوند با فضل خویش بى‌نیازشان مى‌سازد، خداوند قدرتى وسیع و علمى گسترده دارد». « نور : آیۀ 32.»‌

2- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: «هیچ بنایى در اسلام به وجود نیامده که نزد خدا محبوبتر از ازدواج باشد».

3- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: «ازدواج روش و سنت من است، کسى که از آن روى گرداند از روش من روى گردانیده است»

5- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: «کسى که ازدواج نماید نصف دین خود را به دست آورده، پس باید در باقیمانده‌اش تقواى خدا را پیشه نماید».

6- امام على علیه السلام: «بالاترین شفاعت و میانجیگرى آن است که بین زن و مرد جهت ازدواج پادرمیانى کنى تا خداوند وسایل به هم پیوستن آن دو را فراهم نماید».

7- امام صادق علیه السلام: «دو رکعت نماز فرد متأهل بهتر از هفتاد رکعت نماز انسان مجرد و بى‌همسر است».

من با مطالعه نظرات همه دوستان ، نظرات شخص خودم رو و تجربه اندکم رو می گم

بله در هر ازدواجی سختی ها و آسانی هایی هست.

خوشی ها و ناخوشی هایی هست. تلخی و شیرینی های فراوانی وجود داره ،

اما این زن و شوهرند که می تونن تعادل برقرار کنند می تونن زندگی رو نرمال کنند.

یک صدای دل انگیز ،

یک ندای آرامش بخش ،

یه همسفر مهربون ،

یک همبستر شور انگیز ، 

یک همسفره خوش مشرب،

یه قلب تپنده ،

یه دل نگران ،

یه دست نوازش گر ،

یه هم آغوش گرم گرم ،

یه احساس عاشقانه ،

یه اشک شوق ،

یه مدیر خوب در زندگی ،

یه پشتوانه و ستون محکم

یه رابطه سالم ، فوق همه رابطه های انسانی

فقط و فقط در داشتن یه همسر مهربان هست و لاغیر

پدر ، مادر ، دوست ، رفیق ، خواهر و برادر هر کدام جای خودش اما

اوج عشق بازی و دل نوازی فقط با همسر هست

رفع نیازها و احساسات  و عواطف،

همدلی و همدردی ،

اوج همه آزادی های مشروع 

آخر آزادی در عشق بازی ،

در زندگی زناشویی و بین زن و شوهر ، اصلا قابل مقایسه با زندگی مجردی نیست.

بهترین پدر و مادر ،

بهترین خواهر و برادر ،

بهترین و شفیق ترین دوست حتی نمی تونن

بیش از 10 درصد محبتی که بین زن و شوهر هست رو تامین کنن.

اینکه باید قبل از ازدواج بگردی رفیق شفیقی پیدا کنی شکی نیست

اینکه بین زن و شوهرها و اطراف ما طلاق های عاطفی و رسمی زیادی هست شکی نیست

اینکه ناسازگاری تو زندگی، خیلی زندگی رو تلخ می کنه شکی نیست اما

همه این تلخی ها اگه دو طرف عاشق هم باشن به شیرینی تبدیل میشه

زیباترین حس تو زندگی وقتی است که همسرت رو در آغوش می گیری

 زیباترین حس  وقتی است که باهم همسفر میشید. گل می  گید و گل میشنوید

زیباترین حس وقتی است که بچه ات دنیا میاد

زیباترین حس وقتی است که با بچه ات حرف می زنی

زیبا ترین حس وقتی است که بچه ات بهت می گه تو بهترین بابا یا مامانی

زیباترین حس وقتی است که بچه ات رو می گیری تو بغل و بوسه بارونش می کنی

زیباترین حس وقتی است که بچه ات رو شاد می بینی

زیباترین حس وقتی است که موفقیت بچه ات رو می بینی و باهاش بازی می کنی

زیباترین حس وقتی است که یه شب تا صبح تو آغوش همسرت می خوابی

زیباترین حس وقتی است که نصف شب بیدار میشی و می بینی یکی داره تو رو می بوسه

زیباترین حس وقتی است که هیچ وقت قلبت از عشق و عاشقی با همسرت سیر نمیشه

زیباترین حس وقتی است که هرچه از واژه های عاشقانه استفاده می کنی ، کهنه نمیشن

زیباتری حس وقتی است که زندگی ات مستقل میشه

زیباترین حس وقتی است که زندگی ات نظم پیدا می کند

زیباترین حس وقتی است که هیچ وقت زندگی تکراری نمیشه

هر وقت بخوابی ، هر چه بخوری ، هر جا بری ، هر کاری کنی ، همه زندگی مال خودته

زندگی تکراری نمیشه چرا؟

مگه خوردن و آشامیدن برای ما تکراری میشه؟

مگه خواب و استراحت برای ما تکراری میشه؟

مگه تحصیل ، پیشرفت ، هنر ، موسیقی برای ما تکراری میشه؟

مگه کار ، تلاش، درآمد برای ما تکراری میشه

چطور دوست داشتن و زندگی کردن تکراری بشه؟

تا متاهل نشیم ، نمی دونیم که دنیای متاهلی ، چه خبره

بهترین دوران تجرد ، فقط شاید 10 درصد دوران متاهلی باشه

بله من هم قبول دارم اجتماع نباید کاری کنه که دختر و پسرهای ما مجبور به ازدواج بشن

قطعا هیچکس جز یه همسر خوب ، نمی تونه آدم رو در مسیر موفقیت قرار بده

هیچکس جز همسر آدم نمی تونه همه نیازهای عاطفی و جنسی رو رفع کنه

بله من هم اگر دوباره به عقب بر گردم بازهم ازدواج می کنم

هیچ متاهلی منکر ازدواج نیست. به گفته دوستان شاید در انتخاب تجدید نظر کنن اما در ازدواج اصلا تجدید نظری وجود نداره

اصلا زندگی متاهلی خودش یه سفر هست. یه سفر زیبا با اتفاقت تلخ و شیرین

من فکر می کنم بجز طلاق هایی که مسال ناموسی و جنسی نامشروع توش اتفاق می افته مابقی طلاق های انجام شده قابل برگشت هست.

می تونست این طلاق جامعه ما به 10 درصد الان کاهش پیدا کنه اگه کمی غرور مان رو زیر پا بذاریم

اگه کمی از لجبازی ها دست برداریم

اگه به طرف مقابل مون احترام بذاریم که حریم همدیگه رو نگه داریم

واقعا آرامشی که تو زندگی متاهلی و ازدواج هست ، تو هیچ جای دیگه پیدا نمی کنی

نه اشتغال ، نه تحصیل  و  نه هنر  و نه هیچ موفقیت دیگه این آرامش رو هدیه نمی کنه

کی گفته نیاز عاطفی بعد از یه مدت عادی میشه؟

اتفاقا هر چه میگذره شعله ور تر میشه

کی گفته نیاز جنسی بعد از یه مدت عادی و تکراری میشه؟ اتفاقا هر چه میگذره طعمش لذیذ تر و با مزه تر میشه( ببخشید اینو گفتم. شرمنده دوستان). باور کنید اصلا تکراری وجود نداره. نمیدونم خدا چه کرده ولی این نیاز جنسی ، هر وقت میری سراغش ، تازه فکر میکنی اول کارت هست. انشالله هیچکس از این نیاز حلال خدا محروم نشه. انشالله تجربه حلال داشته باشید بعدا متوجه منظور بنده میشید. بیشتر نمیشه توضیح داد چون مجرد ، زیاد داریم خدا رو خوش نمیاد بیشتر بگیم.

باید باور کنیم که مجردی عقب ماندن از قافله زندگی است

باور کنیم که اگه بخواهیم مجرد بمانیم ، حسرت به دل مانده ایم

باور کنیم که نه مرد به تنهایی ، و نه زن به تنهایی کامل نیستند

باور کنیم که هر چه زودتر ازدواج کنیم بهتره اما ، ازدواج هیچ وقت دیر نیست

باور کنیم که قرار نیست همیشه عاشق بشیم تا ازدواج کنیم بلکه میشه

با انتخاب درست به عاشقی هم رسید

باور کنیم ازدواج ، خروج از تنهایی است حتی اگه دور و برمون شلوغ باشه

باور کنیم ازدواج اوج رفع نیازهای عاطفی است حتی اگه از هر لحاظ تامین باشیم

باور کنیم ازدواج دائم اوج لذت جنسی است حتی اگه از راه های حلال دیگه هم بتونیم نیازهای جنسی مون رو رفع کنیم

باور کنیم برای یه دختر ، هیچ لذتی بالاتر از مادر شدن نیست

باور کنیم برای یه پسر ،  هیچ ارزشی بالاتر از پدر شدن نیست

وقتی مبینی بچه ات هم قد خودت ، کنارت راه میره ، احساس می کنی تو ابرها داری راه میری، این رو باید تجربه کنی تا بدونی

باور کنیم که زندگی به سبک خودمون ،

آشپزی به روش دلخواه مون ،

خرید خونه و ماشین طبق میل خودمون ،

چینش وسایل و دکوراسیون طبق نظر خودمون،

قابل مقایسه با خانه پدری نیست

باور کنیم خانه پدری ، مال پدر ماست . و منزل خودمون کلا ، واس ماس چون ماس ماس

باور کنیم اوج نیازهای جنسی ، فقط تو سن بین 20 تا 30 نیست.

می خواهید باور کنید یا نه اما اوج نیازهای جنسی نزدیکی های 40 سالگی هست

اصلا داغون کننده هست. حالا دیگه اینجوریه

ببخشید خیلی طولانی شد. عذرخواهی می کنم . من اینجوریم همه حرفام رو تو یه پست می زنم. اون هم طولانی

نظرات همه دوستان خیلی خوب بود اما من به شخصه
نظر یه خانوم رو خیلی قبول دارم. لایک

و البته نظر، عباس آقا ، مریم متاهل، یکتا خانم، نارنجی خانم و بنفشه خانم به واقعیت نزدیک تره.

انشالله همه مجردها زود زود ، نیمه گم شده شون رو پیدا کنن

و همه متاهل ها هر روز زندگی شون شیرن تر از عسل بشه

خواهر گلم.انگار خودتم نمیدونی چی نوشتی؟؟؟؟؟؟میخوای بهت بگم؟؟؟؟؟تو وقتی از نظرات اشتباه دوستات و معلمات میگی یعنی اونارو قبول داری وگرنه اصلا به خودت اجازه نوشتن این یابه گوییارو نمیدادی.

من از این پست کلن سه چیزو فهمیدم:

تنوع طلبی

تنبلی کردن و زیر بار کارکردن نرفتن

مقایسه کردن خودتون با هر انسانی که.....

شما مشکلتون واسه ازدواج اینه.

من همیشه وقتی بچه بودم (اول دبیرستان)میگفتم  خب اگه من برم رشته ریاضی به احتمال صد درصد مثه فلان و فلان موفق نمیشم.میگفتم اصلا ایین همه شرکت کننده فقط زیر رتبه صد موفقن بقیه موفق نمیشن خب منم مثه اون بقیه که موفق نشدن .اصن کی گفته من جز زیر صد تاام؟؟؟شاید مثه اون همه ادم ناموفق بودم.میگفتم اصن کی گفته من موفق میشم؟؟؟میگفتم من مطمئنن مثه اییین همه ادم که هیچ نتیجه ای نمیگیرن میشم.

حالا من باید زندگی و درس خوندنو تعطیل میکردم؟؟؟؟

اما الان میدونید کجام؟؟؟؟؟نه شما منو میشناسید که بخوام پز بدم نه کس دیگه  نمیگم خیلیم گل کاشتم اما از خیلیا بهترم.الان با رتبه 67 تو یکی از بهترین دانشگاه های ایران موفق شدم ثبت نام کنم.(جندی شاپور اهواز)

منم نه قصد نصیحت دارم و نه عوض کردن تصمیمتون.چون الان اگه حضرت محمد که یه اصطلاح قبول دارید میومد هنوزم زیر بار نمیرفتید.چون نمیخواید زیر بار برید.من اینارو واسه کسایی دارم میگم که متاسفانه وارد این پست شدن و ایده های پوچ شما و هم عقیده هاتونو خوندن و شاید اوناهم به این مشکل دچار بشن.

منم میتونستم مثه شما باشم و بگم خب منم اگه برم کنکوربدم حتما گند میزنم .اما مثه شما نبودم.مثه اونایی بودم که میگن من با هییچ انسانی یکی نیستم اگه اون موفق نشده دلیل نمیشه که منم مثله اون بشم.من نیمه پر لیوانو دیدم.

دختر خانومای عزیز عالم طبیعت حیوانات انسان همه با تولید مثل و ازدواج شکل گرفتن.از همون اول تاریخ بشریت.یا ازین قانون پیروی میکنید یا قانون طبیغت شمارو کنار میزنه.مثه اینه که بخوای با سد گلی جلوی سیلو بگیری.جز نابودی چیزی واستون نداره.شما هم مثه ایییییین همه انسان باشید نه مثه چند تا انسان.

خانوم بزارید حالا که شما اسلامو تا حدودی قبول دارید اینو واستون بگم.شما فاطمه زهرا (س) رو میشناسی؟؟؟؟؟اون موقعی که شما مامانت داشت بهت میگفت خونی که ازت میاد بابت چیه که نترسی موقعی که داشتی به ناخونات لاک میزدی موقعی که پارو پا گذاشته بودی جلو تلویزیون  موقعی که داشتی خاله بازی میکردی ایشون تو همین سن شما سربچه دوم حامله بودن.سختی میخوای ؟؟؟؟اینم سختی.سختیهای ازدواج دربرار این سختی نیستن.اسلام با زندگی که همش خوشی و بیخیالی و بخورو بخوابه در تضاده.

اسلام یعنی این

  همسفر

در این راه طولانی ـ که ما بی خبریم و چون باد می گذرد ـ بگذار خرده اختلاف هایمان با هم، باقی بماند. خواهش می کنم!

مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی.

مخواه که هر چه تو دوست داری ، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. 

مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را.

مخواه که انتخاب مان یکی باشد، سلیقه مان یکی، و رؤیامان یکی.

همسفر بودن و هم هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.

شاید« اختلاف » کلمه ی خوبی نباشد و مرا نگوید. شاید « تفاوت » ، بهتر از اختلاف باشد. نمی دانم؛ اما به هر حال تک واژه مشکل ما را حل نمی کند.

پس بگذار این طور بگویم:

عزیزمن!

زندگی را تفاوت نظرهای ما می سازد و پیش می برد نه شباهت هایمان، نه از میان رفتن و محو شدن یکی در دیگری ؛ نه تسلیم بودن، مطیع بودن، امر بر شدن و دربست پذیرفتن.

من زمانی گفته ام: « عشق انحلال کامل فردیت است در جمع ». حال نمی خواهم این مفهوم را انکار کنم ؛ اما اینجا سخن از عشق نیست، سخن از زندگی مشترک است، که خمیرمایه ی آن می تواند عشق باشد یا دوست داشتن یا مهر و عطوفت یا ترکیبی از اینها، و در هر حال، حتی دو نفر که سخت و بی حساب عاشق هم اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است ، واجب نیست که هر دو، صدای کبک ، درخت نارون ، حجاب برفی، قله ی علم کوه ، رنگ سرخ، بشقاب سفالی را دوست داشته باشتد ـ به یک اندازه هم. اگر چنین حالتی پیش بیاید ـ که البته نمی آید ـ باید گفت که یا عاشق، زائد است یا معشوق. یکی کافی ست. عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.

من از عشق زمینی حرف می زنم که ارزش آن در « حضور » است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.

 عزیز من!

 اگر زاویه ی دید مان، نسبت به چیزی، یکی نیست، بگذار یکی نباشد. بگذار فرق داشته باشیم. بگذار، در عین وحدت، مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.

تو نباید سایه ی کمرنگ من باشی

من نباید سایه ی کمرنگ تو باشم

این سخنی ست که در باب « دوستی » نیز گفته ام.

بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛ اما نخواهیم که بحث ، ما را به نقطه ی مطلقاً واحدی برساند.

بحث باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.

چه خاصیت که من، با همه ی تفردم ، نباشم، و تو باشی، یا به عکس، تو با همه ی تفردت نباشی و همه من باشم؟

اینجا سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست، سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگی ست.

من کامو را بر سارتر ترجیح می دهم ، عود را به جملگی سازها.کوه را به دریا، دالی را به پیکاسو.

شاملو را، حتی به نیما.

تو اما ساعدی را دوست تر داری و بالزاک را.

پیانو وسنتور را به عود ترجیح می دهی.

نه دالی را طالبی نه پیکاسو را. ون گوک را به هر دو ترجیح می دهی.

شاملو را دوست داری، اما هرگز نه به قدر سهراب سپهری.

دریا را دوست داری اما نه دریایی را که باید حسرت زده به آن نگریست...

بیا درباره ی همه ی اینها به گفت و گو بنشینیم!

بیا بحث کنیم!

بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم!

بیا کلنجار برویم!

اما سر انجام، نخواهیم که غلبه کنیم

و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.

مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است.

تفاهم، بهتر از تسلیم شدن است.

تا زمانی که تو ساعدی را ترجیح می دهی، و سهراب را، درست تا آن زمان، ساعدی و سهراب مرا به تفکر و شناخت، به زنده بودن و حرکت کردن وادار می کنند. اگر تو، همه من شوی، من و تو سهراب را کشته ایم ، و ساعدی را، و بسیاری را...

 عزیز من!

 بیا، حتی، اختلاف های اساسی و اصولی مان را، در بسیاری زمینه ها، تا آنجا که حس می کنیم دوگانگی شور و حال و زندگی می بخشد، نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ کنیم.

من وتو ، تو و من، حق داریم در برابر هم قد علم کنیم.

و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید همدیگر را نپذیریم

بی آن که قصد تحقیر هم را داشته باشیم.

گمان می کنم این از جمله آخرین حقوقی ست که در جهان کنونی برای انسان ها باقی مانده است: این حق که در خانه ی خود، در اتاق خود، و در خلوت خود، در باب بسیاری از مسائل، منجمله سیاست و آرمان های سیاسی، اختلاف نظر داشته باشد.

 عزیز من! 

 دو نیمه، زمانی به راستی یکی می شوند و از دو « تنها » یک « جمع کامل » می سازند که بتوانند کمبود های هم را جبران کنند، نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازه ای را پیش نکشند...

 پس ، بانو!

بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.

بیا تصمیم بگیریم که حرکات مان، رفتارمان ، حرف زدن مان، و سلیقه مان، کاملاً یکی نشود...

و فرصت بدهیم که خرده اختلاف ها، و حتی اختلاف های اساسی مان، باقی بماند.

و هرگز، اختلاف نظر را وسیله تهاجم قرار ندهیم...

البته منکر این موضوع نیستم که ازدواج موفق میتونه انسان رو رو به سوی خدا بکشه ،‌و ازدواج کردن با یک فرد مومن و با تقوا مسیر زندگی فرد رو عوض میکنه البته در صورتی که خورد اون فرد هم بخواد با تقوا باشه.

و من تنها دلیم بعد از کلی فکر کردن این مورد میتونه باشه  (("بالی برای پرواز بسوی خدا"))

 و این تنها امیدم به ازدواجه والا انگیزه دیگه ای براش ندارم!!!!

التماس دعااااااااااااااااااا

یه نگاه به حرف بالاتون بندازین.یعنی چی؟؟؟یعنی شما بویی از اسلام بردی.گرچه الان خیلی وقت از پست شدن این سوال میگذره اما یهو دیدی یه بدبخته دیگه ایی اومد تو این پست.وقتی شما اسم کلمات تقوا-مومن.-بسوی خدا رو میاری یعنی چیزایی از اسلام سرت میشه.میدونی این پست چه ربطی به اسلام داره؟؟؟ربطش اینه که شما اسم اسلام میاری اما اونجایی که باید ازش پیروی کنی میری سراغ نظرات تخمی تخیلیه استادت میری سراغ تنوع طلبی میری سراغ تنبلی بیش ازحد میری سراغ مف خوری میری سراغ بخور و بخواب اما همین اسلام یعنی سختی مثالمم در رابطه با حضرت زهرا یعنی سختی تو زندگی نه خوی حیوانیت(خوردن و خالی کردن).بعدشم خانومه محترم برو به خودت بخند اصلا من خنده دار نیستم.تازه مگه میشه از روی نوشته لحن انسان هارو تشخیص داد؟؟؟؟جلل خالق