خانواده برتر

جالب ترین پستیه که بعد از چندوقت تووبلاگ دیدم!!!ممنون بابت دیدتون.

من شخص خاصی رو اسم نمیبرم.اما برام جالبه.تازگیا هرکی زندگی سخت تری داشته باشه و کمرش زیر بار مشکلات خم شده باشه اما بخنده و بگه نگا به خنده ها و لبخندای من نکن !من کوه دردم اما میخندم!!انگار کلاسش میره بالا و یه ادم مرموز و عجیب به نظر میرسه.عین تفکر دختر پسرای 15-16ساله

طوری هم نظر میزارن که بگن من هستم!هیشکی حریف من نیست!

من فکر میکنم ادما نیازی به تعریف و توضیح دادن شخصیت خودشون ندارن چون همه چی مشخصه و اونی که باید تو رو بشناسه میشناسه.

چرا تودنیای مجازی هم کسی نشون بدیم که نیستیم؟چرا اینهمه نقاب میزنیم؟

فقط میخوام بگم شاید فکر کنیم بعضی وقتا داریم دیگرانو گول میزنیم اما ادما میفهمن و اونی که گول میخوره خودمونیم.

یه گروه دیگه هم هستن که واقعا با فکر  و منطقی پاسخ میدن به سوالات.و خودم به شخصه استفاده میکنم.

لطفا به کسی برنخوره.از وقتی با خونواده برتر اشنا شدم میخواستم اینا رو بگم و خوشحالم که تواین پست فرصتش پیش اومد.در کل راضی م از اشنایی با بچه های این وبلاگ و شخص اقای نجفی.تملق هم نیست.

"برای هم دعا کنیم"...به دعای همدیگه نیاز داریم

   سلام

بعضی سایتا که سرمیزنم وجواب مدیراشون و می بینم که تا تعریف ازشون میشه گل وبلبلن مینویسن موفق و پیروز باشین و امیدواریم از سایت خوشتون بیاد و... ولی خدانکنه یکی بگه بالای چشتون ابروست واااقعا بداخلاق میشن واز کوره در میرن و با بی ادبی جواب میدن وتایید نمیکنن و....

ولی همیشه میگم خدا روشکر که اقای نجفی مدیر خانواده برتر مثل بقیه مدیرا نیستن و کاملا باصبروحوصله و تحمل نقد که چه عرض کنم تحمل توهین وتهمت شنیدنشونم بالاست و موقع هایی که مطالعه ندارن راحت میگن نمیدونم یا اگه یکی برخلاف میلشون یه حرفی زد بازم تایید میکنن و یا بعضی موقع ها میگن ممنون استفاده کردیم یعنی هیچ ابایی ندارن که حالا یک نظردهنده ای بگه مدیراومد از من یاد گرفت و بخوان غروربیجایی داشته باشن و.. کلا تکلیف شون با خودشون از براه انداختن این فضا و وبلاگ مشخصه و همیشه دلسوزی پختگی منطق وصبوری و تحمل تو صحبتاشون پیداس هرچند که گاهی وقتا هم چاشنی طنز میدن به نوشته شون خخخخ..

حالا یه چیزیم بگم که گهگاهی که میرم مسجدمحلمون ادبیات حاج آقای مسجد عین اقای نجفی هستش من درست نمیشناسم حاج اقا رو حتی اسم وفامیلشونم نمیدونم ولی دقیقا ادبیات آقای نجفی رو بکار میبرن و وقتی سخنرانی میکنن بین جمله ها یه مکثی میکنن بعد ادامه میدن همیشه بیاد متن نوشتن آقای نجفی میفتم که اینجوری جواب میدن

برای مثال:____________________________________

سلام

بله حتما

موفق باشین

________________________

موقعی که میخوان سخنرانی کنن یهویی تو ذهنم میگم آقای نجفی میخوان صحبت کنن تازه فکر میکنم صدای اقای نجفی هم مثل صدای اون حاج اقا هستش حتی دوتا بچه هاش میگم علی ومهدی هستن خخخخ

البته مسجدمون یه عباس اقایی هم داره که اطلاعیه ها تعقیبات نماز اذکار هفته و... رو میخونن و ادبیات ایشونم شبیه عباس اقاست ومن میگم عباس اقا داره زیارت میخونه

البته اینا رو ناخوداگاه تو ذهنم بوجود اومده بود وبعداز یه مدت که بخودم اومدم فهمیدم که اسم واقعی این اشخاص رونمیدونم والکی هرروز دارم توذهنم میگم اقای نجفی عباس اقا و....بعدش کلی خندم گرفت اخه حتی نقداییم که به اون عباس آقا میشه دقیقا عین نقداییه که تو وبلاگ به عباس اقا میشه خخخخ هروقتم که اینجا اقای نجفی رو حرص میدن اتفاقا تو مسجدم یه مسئله ای پیش میاد که حاج اقا رو حرص میدن ودوباره با ادب وتواضع مثلا حاج اقا تذکراشونو میدن عین اقای نجفی با همون مکثه که آقای نجفی تو نوشته هاشون دارن خخخ

خانوم ها:خانومی. زری.بوی یاس.نارنجی که صاف و ساده تنها پاسخ سوال کننده ها رو میده و منیت نداره.و سهیلا که قاطعیتش تونظراتش جالب توجهه و یه سر و گردن اطلاعاتش از بقیه مون بیشتر بنظر میرسه.

آقایون:اوه مای کامپیوتر.کابوی و خصوصا سامان متاهل جنوب که چند وقته نمیبینمشون اینجا

همه موفق باشید

سلام به همه!

................

حیفم اومد تو این پست نظر نذارم!

................

0. قبل از همه تشکر ویژه از جناب آقای دکتر نجفی (دکترای افتخاری برای بیان تعظیم _البته شایدم واقعا دکتر باشه_) به خاطر راه اندازی این وبلاگ و زحماتی که برای آن می‌کشند و وقت گران‌بهای خویش را مخلصانه برای دیگران کف دست می‌ذارند!

1. می‌توان مراجعه کنندگان وبلاگو به چند دسته تقسیم کرد:

الف. خواننده‌های ثابت و فعال: همیشه هستند و نظر میدن.

ب. خواننده‌های ثابت و خاموش: فقط مصرف کننده‌اند، تولید ندارن. (مثل خودم).

ج. خواننده‌های متغیر و فعال: گذرشون میفتن و نظری میدن و میرن.

د. خواننده‌های متغیر و خاموش: میان و لقمه‌ای میگیرن و میرن.

اما خودم همان‌طور که اشاره شد، از نوع «ب» هستم. لذا دوستان نقطه‌ضعفامو نمیدونن و نمی‌تونن در موردم نظر بدن اما من می‌دونم! (احساس شعف و خوشحالی بیش ازحد)

البته تا به حال با این دید که کیا نظرات خوب و کیا نظرات بد میدن، کامنتارو نخوندم ولی به طور اجمال می‌توان در مورد بعضی از اعضای ثابت اظهار نظر کرد.

2. حضور بعضی از افراد متخصص در بعضی رشته‌ها در این وبلاگ قابل قدر است و یک نعمت. مثلا یکی پزشک است (اسمش یادم رفته) و میتونه اطلاعات پزشکی ارائه کنه و دیدگاه‌های اشتباه دوستانو در این زمینه رفع کنه. یکی روانشناسه و یکی متخصص در زمینه‌ی علوم دینی مثل آقای علوی و ...

آقای علوی رو از این جهت برجسته می‌کنم که خیلی دلسوزانه مسائل دینی رو مطرح می‌کرد و بردبارانه به سؤالات و اشکالات کاربران پاسخ می‌داد. به نظرم حضور امثال ایشون در جاهایی مثل این‌جا یک نعمته. به‌خصوص که یکی از مسائل عام و فراگیر و مبتلابه در این وبلاگ، مسائل دینیه و خیلی از سؤالات بعد شرعی دارن و خیلی‌ها در این زمینه دچار اشتباه میشن که باید درست بهشون پاسخ داده بشه.

3. در بخش نظرات کاربران، سارا خانم (همونی که در 15 سالگی ازدواج کرده بود، و چند وقتیه پیداش نیست) خیلی دلسوزانه، عاقلانه و پخته نظر می‌داد. من خیلی نظراتشو می‌پسندیدم.

=سهیلا خانم هم خوب و مفصل نظر میده، فقط نظرش در مورد ازدواج موقت خارج از اعتداله، گاهی هم تند برخورد میکنه، از گیر دادن به عباس آقا در مورد رابطه ی مقعدی هم کم نمیاره.

=عباس آقا هم خوب فعاله، آگاهی های دینی اش هم خوبه. روابط جنسی رو بسیار موشکافانه به تصویر میکشه، فقط نظرش در مورد رابطه‌ی مقعدی خارج از اعتداله! چیزی که داد کاربران وبلاگ، به‌خصوص خانمارو درآورده!

=از «بسم الله» شروع کردن امیرآقا هم خوشم میاد، فکر میکنم ایشون هم طلبه باشن. مای کامپیوتر که اووه، چقدر فعال بود! نماد او هم تأکید روی برگه ی سلامت بود. احمد آقا هم که رفته بودند مشهد، زیارتش قبول باشه! و سایر پسرای وبلاگ.

=سامان متاهل جنوب (همونی که به قول هق هق از دست خانم نازش سیلی خورده بود) همیشه و مفصل نظر می‌داد. آدم دلسوزی بود و برای پاسخ دادن به سؤالات وقت میذاشت.

=یک حافظ داشتیم در وبلاگ که اونم چند مدیه نیست. فکر کنم بیشتر سرش با نامزد بازی گرمه! اگه اشتباه نکنم اونم گاهی از کوره در میرفت. یک خواهر جان فدا داشت که یک تنه به دفاع از برادرش در برابر همه قد علم می‌کرد!

=دخترای وبلاگ: فاطمه 30 مهربون مشکلات خودشو داره. بوی یاس گرامی، محبوب هق هق ما. زری خانم، رفت و آمد به دانشگاه خستش کرده، گاهی بدجور احساس تنهایی میکنه مثل همه ی جوونا. کوش طلا، از یاران قدیم وبلاگ. ریحان خانم، کوچولوی وبلاگ که مشقاش نمیذاره زیاد نظر بذاره. فرناز که از دست اکثر دخترا شاکیه به دلیل در لفافه حرف نزدن، و نیز به کاربردن الفهای اضافه اش در متن منو همچنان گیج نگه داشته. و هیس که میترسم اگه در موردش نظر بدم، «مش حسن شلغم فروش» که تازه خسته و کوفته از سرکار برگشته، تکه پارم کنه، و چون جونمو دوست دارم، ازش صرف نظر میکنم! فقط اینو بگم که یه جورایی شبیه هق هقه! و سایرین که هر کدام به شیوه‌ی خاصی نظر میدن و قابل احترامن!

4. اماااااااااااااااااااااا اما میمونه مخاطب خاصم که ازین که تا حالا ازش اسم نبردم، حتما داره چپ چپ نگام میکنه! و یه جورایی به هیس حسودیش شده که مش حسن اونجوری تحویلش گرفته!

جناب مخاطب خاصم! نظرات شما از هر جهت کامل است و قبلا توصیفاتش به عرض تان رسید. جای هیچ نگرانی نیست! بدون حضور شما، کلبه ی احزان ما گلستان نشود هرگز!

با توجه به فصل سرما و قرار داشتن در معرض سرماخوردگی شدید، از آنجایی که با هیس دوست صمیمی هستید، توصیه میکنم شمام ازون شلغمایی که حکم پنی سیلینو داره و هر روز از مش حسن به دست ایشون میرسه، چند تایی میل بفرمایید تا از گزند این بلای طبیعی مصون بمانید که حکما گفته اند «علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد». با تشکر از مش حسن که با وجود تورم بالا، همچنان قیمت شلغمو ثابت نگه داشته!!!!!!!!

راستی تازه فهمیدم که به همون میزان که جاذبه دارید، دافعه هم دارید. (این، حسنه نه عیب). با توجه به منتقدانتون گفتم.

جناب «منو میشناسی» هم در پی آشتیه که اصلا بهش توجه نکنید که در غیر این صورت موجبات آزردگی خاطر بنده رو فراهم میکنید! (آقای منومیشناسی! به دل نگیر، رقابت سالم حق شماست. به تلاشت ادامه بده!)