خانواده برتر

اگر من جای تو بودم با همسرم میرفت خانواده هر چقدر هم که بگن باهات قطع رابطه میکنیم اینکارو نمی کنن 

یعنی خودتون راضی هستین یه زن مطلقه بشین؟

برید بیشتر با خانوادتون صحبت کنید.

انشا... به امید خدا خانوادتون قبول کنن.

ول کن مسئله نشو نه به خاطر زندگیت به خاطر اینکه آدم نباید در ذهنش بیاد که کم آورده .

چندین روز کم محلی کن اصلا جوابشونو کم بده . دائما خودتو بزن به ناراحتی و گریه کردن فیلم بازی کن، غذا کم بخور اگه گرسنت شد برو بیرون غذا بخور .

مادرها ناراحتی دخترشونو نمی تونن ببینن خانم فیلم بازی کن

می تونی یه کاری کنی خیلی خیلی ساده . به نوعی بپیچونی.

به شوهرتون بگید بیا عروسی کنیم. تو همین شهر خودمون. یه خونه 6 ماهه اجاره کنید. اسباب وسایلتون ببرید سر زندگی تون. یا اگه جا هست خونه پدرشوهرتون. وقتی عروسی کردین یه دوسه ماهی هم بمون تو شهر خودت وشوهرت بره سرکارش. بعد یواش یواش خودتون رو متنقل کنید به محل کار شوهرتون. شما عروسی کن. بعد از عروسی خودت دانی با شوهرت. دیگه هم سر این مسئله با کسی بحث نکنید.  آرامش ، عروسی و فرار باشوهر به محل کار ایشان.
زیاد سخت نگیر . هیچی نمیشه

بله زندگی ارزش جنگیدن داره. من 15 ساله دارم می جنگم تا زندگی ام رو حفظ کرده ام. والا همون اوایل عقد، کار ما به طلاق می کشید.

یا تلفن خونتون رو بده به من با مامانت صحبت کنم.

تو دزفول قدیم مادرها به دخترهاشون می گفتن اگر مرد یک چوب باقلا (که خیلی که کم ارزش و ضعیف هست ) باشه بودنش بهتر از نبودنش هست.

طلاق بگیری که چیکار کنی از تنهایی کجا فرار کنی 

سوال کننده محترم شما دیوار کوتاهتر از این آقا ندیدی؟ به خیال خودت تهدیدش کردی که طلاق میگیری؟ خب بگیر. به خاطر عدم تمکین مهریه بهت تعلق نمیگیره و بعد از طلاق میتونی بری بشین وره دل مامانت که هی سرکوفتت بزنن.ببینم بعد طلاق کی میاد تو رو بگیره؟ ایشون هم چون آقا هستن خیلی سریع و بی دردسر زن پیدا میشه واسش.

راستی عزیزم خودت رو با خواهر شوهر و این و اون مقایسه نکن اجازه هم نده کسی این کار و بکنه هر کس زندگی خودش رو داره....

خواهر گرامی
هم خانواده شما اشتباه کرده اند ، هم خانواده شوهرتون و هم خودت
طلاق یعنی چی؟
واقعا اینقدر ازدواج پست و مزخرف هست که تا چیزی نشده حرف از طلاق زده میشه. من بیشتر سر صحبتم باشماست!!
مگه شما بچه هستید که تحت تاثیر خانواده ات قرار گرفتی خواهر من؟؟

قطعا اون چیزی که بهتر از همه هست صلح و سازش و آشتی کردن هست. صد البته بهتر بود این اتفاقها نمی افتاد ولی هنوز هم دیر نشده.

این عین متن سوال کننده هست :
منم خیلی ناراحت شدم و بش گفتم وقتی برگشتی برو دنبال کارای طلاق منم میام و امضا میکنم و خلاص..و بش گفتم برا همیشه خداحافظ.

جسارتا اشتباه کردی خواهر من که همچین حرفی زدی!!!!!!!!!!!!!!!!
شما آب پاکی ریختی رو دست شوهرت !!!!!!!!!!!!!
خیلی بچه گانه حرف زدی ! نابودش کردی خانم محترم !!!

باید خودت هم درستش کنی. می دونی شما باید اینو بدونی که وقتی زن عقد کرد دیگه به خانواده باباش تعلق نداره که نداره. اون به زندگی مشترکش تعلق داره.
خواهر من اگه مردت اونی هست که می خوای، اگه ایده آلت هست، اگه دلت پیشش هست ، اگه پاکه ، مرد زندگی هست ، دوستت داره و دوستش داری ، باید این قضیه رو تمومش کنی خیلی زود.
متاسفانه دخالت خانواده ها تیشه می زنه به ریشه زندگی زوجین.

باشوهرت تماس بگیر ، اگه مامانت گوشی رو برداشته برداره. تلفن کارتی که هست. یه گوشی نوکیای 60 یا 70 هزار تومانی بایه سیم کارت جدید بگیر و به شوهرت زنگ بزن. ایمیل که هست. اینترنت که هست.
خدا میدونه این مسایل ، و بدتر از این، ارزشی نداره که زندگی آدم به مخاطره بیفته خواهر من.

شما نباید بدگویی خانواده تون درباره شوهرتون، تو رابطه و دوست داشتنت تاثیر بذاره. اون تمام عشق تو اه. داغونش کردید با رفتار بچه گانه تون. مامان شما تاکی میتونه سرپرستی شما رو قبول کنه، داداش و آبجی شما تاکی داداش و آبجی شماست؟
ببین، تو داداش یا آبجی تون، اگه اونی که زن گرفته یا شوهر کرده میاد بازن یا شوهرش اینجوری برخورد کنه؟

اگه خدای ناکرده شما طلاق گرفتی و خواستگار بعدی اگه بیاد و بدونه شما به خاطر محل کار شوهرتون و نرفتن با اون طلاق گرفتی، خواستگار جدیدت فرار می کنه و دیگه پشت سرخودش هم نگاه نمی کنه. شما به این فکر کردید تا حالا؟؟؟؟

شما بهتره بری سراغ ریش سفیدها ، بزرگان و کسانی که خانواده شما و اونا ازش حساب میبرن. یه روحانی که میشناسید. یه کسی که تو اقوام تون حرفش برای خانواده شما و اونا خریدار داره بیاد و مشکل کوچک رو حل کنه. ضمنا اینو بگم شما همه جا باید طرفدار شوهرت باشی ولی تا می تونی پنهان کاری کن تا خانواده ات ازت دلگیر نشن.

به شوهرت بگو یه کم سیاست کاری به خرج بدیم تا آب از آسیاب بیفته. میتونید بگید یه مدت تو شهرتون زندگی کنید بعد برید. حتما اقدام عملی کن و به دوستان خانواده برتر هم خبر یدید تا از این نگرانی دربیان.

مبادا و مبادا خام بشی و به طلاق فکر کنی. اگه یکبار به این کلمه حتی فکر کنی نشون می ده که خیلی خام و نپخته ای. نشون میده خیلی سطحی برخورد کردی با زندگی و آبروت. نشون میده به آینده ات فکر نکردی!!!

دیگه خواهشا حرف طلاق رو نزن. به خانواده بابات هم بگو اگه راجع به طلاق حرف زدید خودم رو میکشم و خونم گردن شما !!! حرفش بزنی ها نه یه وقت بزنه سرت دست به این کار بزنی. فقط تهدیدشون کن.
اگه دیدی شوهرت رفته پشت لج. باشوهرت هماهنگی کن و با یکی از داداشات برو شهر محل کارشوهرت. خلاصه این مسئله رو جمعش کنید انشالله تا بیخ پیدا نکرده

من هم مشابه شما تقریبا همین مشکل رو داشتم
من بعد از ازدواجم یه امتحان دادم واسه شرکت نفت تو عسلویه . خب تو فرم ثبت نام به دلیل راحتی کار، تلفن  و آدرس خونه پدر خانمم نوشتم. من تو آزمون کتبی قبول شده بودم و بعد که برای مصاحبه زنگ می زنن خونه پدر خانمم بنا به هر دلیلی خانواده پدر خانمم به من نمی گه. ظاهرا ترسیده بودن که من بخوام برم تو عسلویه زنگی کنم. سه بار تماس گرفته بودن و بعد از دوسه ماه که از مصاحبه گذشته بود به من خبر دادن که قضیه اینجوری بوده ولی خب صد حیف فرصت تمام شده بود. الان اگه  من عسلویه بودم حقوقم کمتر از 6 میلیون نبود و الان دارم با کمتر از یک سوم این مبلغ زندگی می کنم.
از دست خانواده پدر خانمم ناراحتم اما راضی ام به همین شرایطی که دارم. حتما خیرتی درش بوده.

هر کسی جای من بود نمیدونم چه برخوردی می کردکه این شغل به این مهمی با این درآمد خوب رو از دست داده. ولی من هیچ کاری نکردم. کمی ناراحت شدم فقط .
خدا رو صدهزار مرتبه شکر . از زندگی ام خیلی راضی ام

منتظر خبر های خوب تون هستیم. توکل برخدا . پشت شیطون رو به خاک بزن

سلام خواهر گرامی . ظاهرا اوضاع وخیم هست. شما دوتا کار انجام بدید.

1 - ارتباطت با شوهرت برقرار کن. تلفنی و مثل قبل . بگو بذار کمی اوضاع آرووم تر بشه. بذار شوهرت بدونه حساب تو با خانواده ات فرق می کنه. فقط شوهرت رو داشته باش. هوای همدیگه رو داشته باشید. قربون صدقه هم برید. اگه اومد خونه باباش بهش بگو جو خونه باباش رو آروم کنه شما برید پیشش. از همه لحاظ هواش رو داشته باش. تامین کن همه نیاز هاش ولی جسارتا بکارتت رو حفظ کن.

2 - به خانواده بگید باشه. صبر کنید تا شوهرم شرایطش جور بشه و بیاد اینجا خونه بگیره . بعد همینجا عروسی می کنیم. بذار جو آرووم بشه بعد اقدام کنید. اینو بهتون بگم اگه می خوای بدبخت نشی، حرفای خونه بابات رو گوش نکن. همین و بس.

متاسفانه جو خانواده شما یه جو غیر منطقی است. کمی بچه گانه و احساسی دارن با این مسئله به این مهمی برخورد می کننن. حدسم اینه شما باید فرزند بزرگ خونه باشی. و عروس و داماد دیگه ندارید . والا باید اینقدر تجربه داشته باشند که اینجوری برخورد نکنن.

ضمنا مواظب باش یه وقت بچگی در نیاری قضیه طلاق رو کنید ها. این از من به شما نصیحت. استنباط من اینه به دلیل رفتارهای خانواده تون شما از شهرتون برید محل کارشوهرت زندگی کنی خیلی بهتره. ولی الان نه . آینده رو می گم.

کلا به خانواده بگید بی خیال شن فعلا