سلام
فقط می دونم که باید مینوشتم ...
من نازنین هستم و ۱۵ سالمه. سه سالی هست که حال روحیم اصلاً خوب نیست. حتی ارادهای برای درس خوندن و غذا خوردن ندارم، حس بی ارزش بودن میکنم. هیچ دوستی ندارم چون کمتر کسی هست که ازش خوشم بیاد و بتونم باهاش کنار بیام.
خیلی آروم و گوشه گیر شدم شب و روز تو اتاقم خوابیدم. خلاصه بگم همه اینها بر می گرده به خانواده م که به خاطر حرف دبیر ریاضیم منو دعوا کردن.
از اون موقع تا الآن هنوز حرفی که پدرم بهم زد رو فراموش نکردم، بهم گفت تو دختر من نیستی!، بابای من شخصیت آرومی داره، مهربون هست ولی زیاد نمی خنده و زیادم با من حرف نمی زنه و اصلاً خونه نیست.
این جمله برای من خیلی سنگین بود، هنوز هم که بهش فکر میکنم ناراحت میشم. من از اون موقع دیگه هیچی برام مهم نبود، دنبال یه چیزی بودم که این خلا عاطفی تو منو درست کنه درگیر فضای مجازی شدم و الآن با پسری دوستم که شدیداً بهم وابسته شده ولی من علاقهای بهش ندارم. قبل از اون هم با پسرهایی بودم که ترک شون کردم.
اوضاع درسی الآن اصلاً رو به سامان نیست و می دونم قراره برای نمرههای بدم به زودی سرزنش بشم.
قصد دارم خودم رو درست کنم ولی نمی دونم چطوری باید این کار رو بکنم. حتی بعد از اون حرف بابام نتونستم باهاش حرف بزنم مامانم هر از گاهی میاد اتاقم و می پرسه چرا این طوری هستم ولی نمی تونم چیزی بگم چون درک نمی کنه ...
من به پدر و مادرم نیاز دارم، پدرم از وقتی که به سن بلوغ رسیدم یه بار هم منو نبوسیده هیچ وقت بهم نمیگه دوستم داره مامانمم همین طور ...
همه چیز پول نیست من همیشه چیزهایی که میخواستم رو داشتم، ولی نمی دونم چرا علاقه شون رو از من دریغ می کنن ...، به این نتیجه رسیدم که اگه اون ها منو نمیخوان پس من چرا باید زندگی کنم؟
هر روز به این امید می خوابم که فردا بیدار نشم، لطفاً به خاطر نمره و حرف دیگران بچه خودتون رو سرزنش نکنید. باور کنید حرف هایی که شما می زنید روی بچه تاثیر داره. در هر حال من دیگه اون دختری که قبلاً بودم نخواهم بود. اگه شما جای من بودی از کجا شروع میکردید؟
چطوری باید با احساس تنهایی کنار بیام
چه طوری از تنهایی و یکنواختی در بیام ؟
تنهام ، خسته ام ، از تنهایی دلم یه همسر میخواد
تنهایی از همه جهات دیوونم میکنه
چه پاسخی به نیاز های جنسیم و عاطفیم و تنهاییم بدم ؟
چرا یه دختر باید کل تابستونش زل بزنه به دیوار اتاقش از تنهایی ؟
اینرسی ازدواج - شاید عمق تنهایی رو درک نکردی
اینرسی ازدواج - تنهایی رو عشقه!!!
چیکار کنم تنهایی و خیالبافی منو اذیت نکنه؟
احساس تنهایی زیاد مانع حرکت رو به جلوی من شده
من موقع تنهایی هام با یه آدم خیالی حرف می زنم
ایها الناس به چه زبونی بگم که بابا مُردم از تنهایی
کی واقعا دلش میخواد همیشه احساس تنهایی کنه ؟
برای رهایی از تنهایی چه راهکارهایی دارید ؟
افسردگی به خاطر تنهایی و رفت و آمد نکردن با دیگران
دیگه خسته شدم بس که همه چی رو ریختم توی خودم
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۱۹۴۲ بازدید توسط ۱۴۸۵ نفر
- دوشنبه ۲۶ آبان ۹۹ - ۲۰:۰۹