سلام به شمایی که داری این متن رو میخونی
به نظر من انسانها توی احساسات و تجربهای که از یک اتفاق می تونه براشون پیش بیاد تقریباً مشابه هستن، پس به نظرم می تونید من رو درک کنید و بهم کمک کنید.
خب بذارید از خودم براتون بگم؛
من یه دخترم با یه خانواده نسبتاً نرمال با وضع مالی نرمال و همه چی تقریباً نرمال. امّا تنها مشکل ما اینه که ما هیچ فامیلی تو شهرمون نداریم و خیلی احساس تنهایی میکنیم. اینهایی هم که با ما رفت و آمد دارن و تقریباً میشه گفت جامعه کوچک دور و بر ما هستن، همگی خودشون از خودشون فامیل مثل دایی یا عمه و عمو و اینها دارن.
مشکل ما اینه که نمی تونیم به هیچکس اعتماد کنیم همه یا دنبال خراب کردن ما هستن، حالا فکر نکنید توهمی هستم هی فکر میکنم بقیه می خوان علیه ما توطئه کنن یا فکر کنید من پارانویایی چیزی دارم! نه برعکس خیلی هم خوش بین هستم.
امّا همین که گفتم دور و بری های ما و کسانی که باها شون رفت و آمد داریم همه ش دنبال خراب کردن ما هستن یا حسودن یا زور گو اَن یا بالاخره یه جوری مردم آزار هستن، این وسط من خیلی حس تنهایی و بی دوستی و بی کسی میکنم. نه خواهری دارم و نه زیاد با مادرم صمیمی هستم، نه دختر فامیلی هست که باهاش صمیمی باشم.
گاهی این قدر حرف هام تو دلم می مونه که تبدیل به بغض میشه. من خودم زیاد از ارتباطات سطحی و متعدد خوشم نمیاد، دوست دارم دو سه تا دوست داشته باشم امّا عمیق و صمیمی. نه از این دوستایی که الکی قربون صدقه هم میرن، از اینهایی که برای پیشرفت و سود دوست شون تلاش می کنن، وقتی نیست پشت سرش غیبت نمی کنن، عیبهای دوست شون رو به خود طرف میگن، خوبیش رو می خوان!! . به نظرتون این تنهایی رو چه کار کنم؟ هچین دوستی از کجا پیدا کنم؟ چطور نبود یه دوست رو یه همراز یه رفیق یه خواهر رو در کنارم پر کنم؟ قبلاً دوست زیاد داشتم که یا بهم بی محل شدن یا کلاً رقیب و دشمنم شدن!
از آدم های اطرافم بیزارم امّا دلم می خواد می تونستم یه دوست صمیمی پیدا کنم، راهکار شما چیه؟
چطوری باید با احساس تنهایی کنار بیام
چه طوری از تنهایی و یکنواختی در بیام ؟
تنهام ، خسته ام ، از تنهایی دلم یه همسر میخواد
تنهایی از همه جهات دیوونم میکنه
چه پاسخی به نیاز های جنسیم و عاطفیم و تنهاییم بدم ؟
چرا یه دختر باید کل تابستونش زل بزنه به دیوار اتاقش از تنهایی ؟
اینرسی ازدواج - شاید عمق تنهایی رو درک نکردی
اینرسی ازدواج - تنهایی رو عشقه!!!
چیکار کنم تنهایی و خیالبافی منو اذیت نکنه؟
احساس تنهایی زیاد مانع حرکت رو به جلوی من شده
من موقع تنهایی هام با یه آدم خیالی حرف می زنم
ایها الناس به چه زبونی بگم که بابا مُردم از تنهایی
کی واقعا دلش میخواد همیشه احساس تنهایی کنه ؟
برای رهایی از تنهایی چه راهکارهایی دارید ؟
افسردگی به خاطر تنهایی و رفت و آمد نکردن با دیگران
دیگه خسته شدم بس که همه چی رو ریختم توی خودم
← خسته شدم از تنهایی (۲۶ مطلب مشابه)
- ۱۵۹۷ بازدید توسط ۱۲۳۸ نفر
- شنبه ۱۰ آبان ۹۹ - ۱۸:۱۷