خانواده برتر

صحبته یه عمر ازدواجه حتما باید با شناخت باشه شما که نمیای روز اول با خواستگار صحبت خصوصی داشته باشی  روز اول کلیاته بعدن اروم اروم صحبتا بیشتر میشه اون حرفای خصوصی برا کسی قابل قبوله که دیگه حرفا رو زدن احتمال ۹۰ درصد می خوان ازدواج کنن باید بدونن به هم می خورن یا نه

اینجا صحبت نکنی تو عقد و ازدواج می فهمی به هم نمی خورین حرف زدنای اولیه بهتره یا اختلاف و خدایی نکرده طلاق؟

کدوم دختریه تو یک ماه سه تا خواستگار جدی داره؟چجوریا جور می کنن خواستگارا رو ما چرا ندیدیم از این چیزا😂

به نظر من هر چقدر هم اسمش خواستگاری باشه نباید همزمان باشه ینی همزمان ۳ نفر تو یه بازه زمانی بیاد خواستگاری دختر خانم .

امکان تصمیم گیری  درست خیلی میاد پایین 

نخود لوبیا قراره بخرن مگه ؟!قشنگ باید وقت بزارن بشناسن همو ‌. 

اگه کسی بخواد واقعا با دقت کافی همسرشو انتخاب کنه بیشتر از دو. سه تا خواستگار بیشتر نمیره سمت مسائل شخصی تر

حتی اینم شاید پیش نیاد اگه خواستگارا خوب غربال بشن هر کی خوشت نیومد از اول نه بگی و زیاد کشش ندی اصلا لازم نیست صحبت کنی

بعدم اون دیگه چجور اقایی هستن که به خواستگار هم حسودی شون میشه نکنه منتظر بودن با این سن بالای ازدواج تا سی سال دختر خانم با هیچ خواستگاری حرف نزنن که ایشون با اسب سفید بیان شاهزاده خانم  رو ببرن؟!

یه کم انصاف هم خوبه اون اقا خودش قبل خواستگاری ۱۰۰ تا دختر نشون کرده ۱۰ جا خواستگاری رفته ،البته در صورت مقید بودن وگرنه یه چند تا هم دوس دختر و سوشال فرند و دوست معمولی و مجازی و ... داشتن

انصاف هم چیز خوبیه

سلام دختر خوب

زمان جلسه اول: تقریبا یک ساعت.

که بستگی داره اگر میبینی که آقا پسر طالب حرف زدن هستش بهش زمان بدید، اما اگر شما بیشتر حرف میزنید یا میبینید آقا پسر کم میزنه زمان رو کم کنید. حواستون به طرف مقابل باشه هر موقع احساس کردید طرف مقابل مشتاق برای حرف زدن نیست، جمع کنید جلسه رو. 

برای جلسات بعدی بستگی به سوالاتتون و نیاز دو طرف داره.

ما معمولا ۲ ساعت روگذاشتیم. حتی جلسه اول، که جلسه اول بستگی به پسر داره.

حداقل تعداد جلسات ۳ تاست حداکثر ۶ تا.

مسایل و مشکلاتی (بیماری و...) که ممکنه ذهنیت منفی در خواستگار پیش بیاره رو بذاریید در جلسه سوم مطرح کنید.

خنده و شوخی اشکال نداره، اما خوب بصورت متین و موقر. خنده در حد لبخند نه هرهر و کرکر و قهقه.

اگر ابراز علاقه کرد ابدا نزنید توی ذوقش. با یه لبخند پایین رو نگاه کردن میتونین پاسخ بدید.

هر خواستگاری اومد و دیدید از لحاظ اخلاق و ایمان نزدیک هم هستید جلسه رو بذاریید. اگر ظاهر ش به دلتون نیست، به خودتون سه جلسه فرصت بدید شاید با شناخت پیدا کردن بهشون علاقمند بشید. 

فردا که شوهر کردید اصلا و ابدا شما و خانوادتون و اطرافیان تون حق ندارند از خواستگاران قبلی تون چیزی بگن، هیچی هیچی. حتی اگر همسر آیندتون پرسید از جواب دادن بهش طفره بریید بعبارت دیگه بپیچونید .

حرف خصوصی چی میزنید؟ والا من هر چی حرف دارم جوری هستند که راحت میتونم دربارشون با اطرافیانم صحبت کنم.

فقط بعضی پسرها بحث رو سمت مسایل جنسی میبرند که توصیه میکنم جواب ندید. معمولا این پسرها ایرادگیر هستند و پسند نمیکنن و توی خونه های دخترها به بهونه خواستگاری ویلان و سرگردون هستن.

اگر درباره سوالات جلسه خواستگاری مطالعه داشته باشید میبینید که جلسه اول به حرف زدن درباره مسایل کلی میگذره.

لطفا خانمها و آقایون راهنمایی کنید . من الان این مشکل و دارم ممنون میشم مفصل بهم راهکار بدید. از این بابت کلا نمی دونیم چجور رفتار کنیم بهتره

خانمها یعنی نشده همون جلسه اول دختر و پسر برن تو اتاق خصوصی حرفاشونه بزنن؟ یعنی اصلا همون جلسه اول حرف نمیزنن ؟         راهنمایی دقیق و مفصل لطفا

سلام.حرف خصوصی الان ازنظرشمایعنی چی؟بامصداق بفرماییدلطفا.

من خواستگار اومده یه جلسه صحبت کرده. حالا بهم زنگ زده میگه بهتره حداقل سه جلسه تنهایی خودم و خودت حضوری هم و ببینیم چند ساعتی حرف بزنیم . من نمیدونم قبول کنم یا نه کمی خجالت میکشم میشه بدون نماینده ای از خانواده رفت اینجور تا حالا بوده ؟ البته آقایی بدی نیستن مطمعن هستن .ولی هنوز جواب و مثبت یا منفی رو بهشون ندادم من نظرم راجبشون مردد است هنوز ولی ایشون میگه بیا حرف بزنیم تنهایی لطفا کسی رو نیار که راحت حرفامونو بزنیم هر کافه یا رستورانی که خودت گفتی . گفته یه هدیه کوچولو هم برات گرفتم . حالا موندم برم نرم ؟ هدیه شو قبول کنم؟ فردا اینجور نمیشه اگه هدیه از پسری بگیری کار خوبی نباشه ؟ حالا اومدم فردا رفتم باش بیرون بهر دلیلی نشد بعد من اون هدیه رو چه حسابی ازش گرفتم؟     اصلا بچه ها رفتن بیرون با پسری که خواستگارته یا تلفنی حرف زدن با خواستگارت  کار اشتباهیه ؟  چون چندباری بهم زنگ زده و کمی هم ابراز علاقه هم کرده----------------------من موندم اجازه دادن به خواستگار به این شکل و باش تلفنی حرف بزنی کار خطایی کردم ؟ میترسم اینجور تلقی بشه برا خودم یه جور دوست پسری دوست دختری دارم انجام میدم . یا نه من دارم زیاد سخت میگیرم دوستی تلقی نمیشه فقط و فقط خواستگاره. -------------------اگه اشکالی دارم واضح بگید من نقد پذیرم ممنون هم میشم.

چون خواستیدمفصل بگم منم مفصل میگم.

درزمان عرب های جاهلیت،لباس خانما دست کمی ازکارتون،یخچال نداشته؛باروسری های بلندتاروی شکم،لذا نبی مکرم اسلام میفرمایدخواستگارمیتونه زن رو بالباس نازک چن مین ببینه.

عرض تاسف ک این حدیث روبابرهنگی برخی پسران اشتباه گرفتن ومن درپرونده های دادگاهی ای ک میشنوم ویاکنال تلگرامی مشاوره ای ک هستم میبینم ک پسرای خواستگاراومدن عکس برهنه درخواست کردن وبرخی دختران هم تمکین کردن وبعدسروکارشون ب دادگاه وروانشان کشیده.

امروزه ک شلوارهاهمه نازک وتنگن ولباس هادیگ بدن نما وروسری هاوشال هانازک وکوتاه وااااقعا دیگ نیازی ب عکس نیست برای یه خواستگار.پس مواظب باش فریب نخوری.دیگ اندام همه امروزه معلومه.

این ازاین 

ضمنا تکرارمیکنم خواستگاریک عددپسر بی تعهدب شماهست ،همونطور ک شما ب اوبی تعهدی وهرلحطه ممکنه واسه همیشه غیب بشه.لذا اگرازشمادرخواست کرد ک صحبت کنیدبایک وسیله ارتباطی بدون ک تلفن خونه بهترین گزینه هست.دردودل دختراروهمینجابروبخون...خواستگارغیب شوزیاده.دیگ خودت حواست باشه.

هرررررررگز هم ن طوری حرف بزن ونه چیزی بگو ک برای خودت اسباب شر ودردسربشه ونه فرداشرمنده شوهرت بشی. بسیاااار عادی وجدی وعاقلانه وقانونمند.

امیدوارم خوشبختشی.

سوال کننده عزیز مشخصه بسیار مبتدی هستی.😍

قطعا سوالات جلسه خواستگاری باید در یه جلسه دو نفره بدون حضور خانواده ها باشه.

که این به شکل های مختلف میتونه رخ بده، یا بریید توی اتاق، یا با اجازه خانواده ها بریید کافی شاپ یا پارک یه جایی که فضاش عمومی باشه.

اگر قراره بریید بیرون و کسی همراهی تون میکنه، اون همراه لطفا اونقد عاقل باشه که در حد سلام علیک و احوالپرسی پیش شما دو نفر بشینه بعد پاشه بره بچرخه تا صحبت هاتون تموم بشه. قطعا باید جلسات بصورت خصوصی (بقول شما) برگزار بشه. وگرنه اگر قراره صحبتها در حضور خانواده ها باشه، ما اون رو جلسه گفتگوی دختر و پسر حساب نمیکنیم.

همچین گفتی جلسه خصوصی فک کردم منظورتون چیه حالا

باتوجه به ناپختگی بسیار شما، توصیه میکنم مراحل خواستگاری رو با کمک خانواده پیش ببرید.

لازم نیست به خانوادتون بگید که ایشون تماس گرفتن و فلان گفتن. به خود آقا پسر بگید بدون اجازه والدینم نمیتونم قرار جلسه بذارم، لطفا خودتون خانوادم را برای همچین جلسه ای راضی کنید.

هدیه هم دادن با روی باز بپذیرید.

فوق فوقش این وصلت سر نگرفت، هدیه رو بدید به یکی از دور و بری هاتون تا دیگه جلوی چشم تون نباشه.

سلام چه سوال خوبی پرسیدین.ازدواج یک مسئله دائمی هست و نمیشه از کنار یکسری مسائل به راحتی گذشت پس لازمه ی یک چنین موضوع ابدی ،اختصاص دادن زمان کافی برای رسیدن به شناخت کافی هست و خب واضحه که چنین شناختی با چند جلسه خواستگاری امکان پذیر نخواهد بود.

بنظر من در کشور ما با توجه به سنت نمیشه یک شخص رو کامل در شرایط مختلف بررسی کرد و شناخت مثلا نمیشه باهاش مسافرت رفت و .... .چه بسا خیلی از خانواده های ایرانی متاسفانه حتی اجازه معاشرت معمولی رو هم به دخترشون نمیدن.و خب اطرافم دیدم دخترایی که مثلا بعد از دو هفته آشنایی ازدواج کردن چون خانوادشون معاشرت بیشتر از این رو صحیح نمیدونستن.و خب صرفا با صحبت کردن هم نمیشه کامل کسی رو شناخت.چون اکثر ادما وقتی بحث ازدواج پیش میاد یک شخصیت ایده آلی رو از خودشون به نمایش میذارن تا هرطور شده قضیه ختم به خیر بشه و تموم شه.خصوصا اینکه _بعضی_ اشخاص نسبت به ازدواج دید معامله ای و تجارت گونه دارن یعنی کمتر در اختیار بذارن و بیشتر بگیرن یا بندازن به طرف و یا دید خرید و فروشی به موضوع دارن... .قاعدتا اون شخص، شخصیت دروغین و غیر واقعی رو ممکنه از خودش به نمایش بگذاره بنابراین شناخت برای ازدواج صرفا با صحبت کردن حاصل نمیشه.مثلا چطور میشه با چند جلسه محدود برای صحبت کردن در چنان وضعیت رسمی، متوجه بشید طرف مقابل چطور عصبانی میشه موقع عصبانیت چه رفتاری از خودش نشون میده و....

از طرفی من که به شخصه زندگی که شروعش با عشق نباشه رو کاملا بی معنی میدونم و گفته شده که حدود 500 ساعت زمان لازمه که یک نفر متوجه بشه عاشق هست یا خیر!یعنی اینکه یه نفر با یک نگاه حس کرد حالش دگرگون شده و فکر میکنه بدون اون شخص زندگی براش غیر ممکنه 500 ساعت زمان لازم داره با شخص مورد علاقش وقت بگذرونه تا مطمئن بشه عاشقه یا خیر.بعد از اون هم بالاخره لازمه در موقعیت هایی که عرف میپسنده قرار بگیرید و شرایط رو بررسی کنید مثلا سینما،رستوران،خرید و.....

و از اونجایی که خانواده های ایرانی ماشالله به خودشون حق دخالت و نظر دادن در همه مسائل رو میدن به نظر من لازمه که پدر و مادر و خواهر و برادر طرف مقابل رو هم خیلی خوب بشناسید چون بیشتر طلاق هایی که اتفاق مییوفته به دلیل دخالت بی جای دیگران هست.حداقل 12 جلسه رفت و آمد خانوادگی برای پی بردن به این موضوع لارم هست.باید در شرایط مختلف شخص رو سنجید تا مثلا به این پی ببرید که شخصیت وابسته ای داره یا خیر،دهن بین هست یا خیر.

چند جلسه روانشناسی لازم هست که مطمئن بشید طرف مقابل دچار اختلال شخصیتی یا اختلال روانی نباشه.مهمتر از اون ابتدا از صلاحیت روانشناس اطمینان حاصل کنید.

شما حتی باید سعی کنید از نظر مزاجی بررسی بشید و باهم مچ باشید.

آینده ی خودتون رو بنا بر حرف مردم نگذارید.چه اهمیتی داره که دیگران ممکنه چی فکر کنند چون دیگران قرار نیست به جای شما زندگی کنند.

به اسب سیاه :      مرسی بانو . مرسی خانم.    کاش همه مثل شما نظراتشون و مفصل بگن البته دوستان دیگه هم اینکارو کردن . تشکر از خانم صدفی و دون انار .  دیدگاه همه با هر -------------------------------------تفاوتی و نگاهی برام ارزشمنده---------------واقعا خیلی خوشم اومد جواب مفصل. آدم وقتی جواب مفصل میبینه درست دستش میاد طرف داره چی میگه

هنوز منتظر نظرات خانمهای بیشترم گفتم الان کلی نظر بکمکم میاد.افسوس  . حداقل برسونیدش به بالای صدتا .  (  آقایون هم میتونن نظر بدن)  از دید اونها هم قضیه دیده بشه بد نیست   ------------------لطفا کامل ودقیق سوالاتم و بخونین  احساس میکنم بعضیهاشون و  تو جوابهاتون نیست . لطفا مورد خواستگارم و که الان هست و اونم که توسوال بلا هست و هم بگید!!!!                راهنمایی کنید چیکار کنم

سلام

من اصلا به جلسه های خواستگاری برای شناخت ،اعتقادی ندارم. حس میکنم فایده ای ندارن😐

 بنظرم دخترو پسر باید سه چهار ماهی ، زیر نظر خانواده ها باهم در ارتباط باشن و بیرون برن تا خوب همدیگه رو بشناسن(البته با رعایت احکام اسلامی و تحت نظر خانواده ها)

سلام

من اصلا به جلسه های خواستگاری برای شناخت ،اعتقادی ندارم. حس میکنم فایده ای ندارن😐

 بنظرم دخترو پسر باید سه چهار ماهی ، زیر نظر خانواده ها باهم در ارتباط باشن و بیرون برن تا خوب همدیگه رو بشناسن(البته با رعایت احکام اسلامی و تحت نظر خانواده ها)

سوال کننده جان

اگر میخوای باهاش بری بیرون تا حرف بزنین ، اشکالی نداره..

منتها خانوادت حتما باید در جریان باشن👌

هدیه هم الان اصلا قبول نکن...و ازشون عذر خواهی کن و بگو بزار بیشتر باهم آشنا بشیم.تا  ببینیم خدا چی میخواد🙂

دوس پسر دوس دختر!!!؟؟؟

خب عزیزم وقتی که خانوادت در جریان باشن، و شماها برای شناخت به قصد ازدواج با رعایت شئون اسلامی ، باهم در ارتباط هستین نمیشه گفت که شماها دوس پسر دوس دختر هستین☹ این چه طرز فکریه😕 

عزیزم اینجورک معلومه خواستگارت خیلی دوست داره توهم خیلی خیلی بابت هدیش تشکرکن وقدردانی ولی بنظرمن قبولش نکن الان.بش بگوبعده نامزدی بهت بده.ازهدیشم تعریف کن ولی بگومثلامامانم ایناحساسن وایناوبعده نامزدی بهتره.

فرمودییک جلسه اومده خونتون.پس شما تاحدودی یک شناخت نسبی دیگ ازاین اقاداریدوتاحدودی میشناسینشون.بهشبگواجازه باخانوادت مشورت کنی.سپس با همفکری مامانت ایناببین شخصیت وپرستیژش اندازه ای موردقبولتون هس ک باش بری کافه یانه.یااصلاعرف شهرتون چیه.خیلی ازشهرستان هااینکارومیکنن.بعدش اگه خواستی بری بدون ک مشاور رفتن واون سه جسله وهرچیز دیگه ای ک باشه بایدتویک ماه جمع بشه.صلاح نیس بیشترشه.بعدم اگه رفتیدخودت برو. برگشتنم خودت برگرد.یوقت بااون برنگردی/بعدم تواین یک ماه بایدمجددلاخانوادشم بیاد.نکنه شماروچن باربیرون ببینه وشماوقت بزاری بعداقاتازه ۲۰روزبعدابجی بزرگشوبیاره وابجی بزرگه رأیش رو بزنه بهردلیل.بنابراین فراموش نشه ک ازدواج پیونددوخانوادسوحتما باخانوادش بیادچن بار. بعدم اخراین یک ماه بریدازمایشگاه شهرتون یه ازمایش خون علی الحسابی بدید؛اگ جورشدبعدنامزدکنید.نه شش ماه نامزدبشی بعدیادتون بیاد.ضمنا این ازمایش یه چیزعلی الحسابه وبااون ازمایش پیشرفته قبل عقدفرق داره.ولی درحدی هست ک بدونی چی ب چیه. کافه رفتی چیزگرونم سفارش نده*

*پ.ن：خخخخ بچه های نی نی سایت یه بارتاپیک زده بودن راجب یه مورداینجوری وبالغ بر۵۰نفرمدعی شدن باخواستگاربیرون رفتن وبعدک ج ن دادن پسره برگشته گفته نصف پول روز کافه رو بزن حسابم!!!! یه ۲۰نفرم مدعی شدن کارشون نشده وپسره گفته هزینه روازحلقومتون میکشیم بیرونو حتی یه خانمی میگف ۴۰تومن قهوه کیک خورده بودن،پسره بی ادب گف بهش گفته بایداندازه ۴۰تومنه.....پناه برخداخخخخخ یه ۵نفرم گفته بودن لحطه حساب کردن پسره گفته کیف پولموجاگذاشتم!!!!!

خخخ ادم نمیدونه بخنده یاگریه کنه.   خلاصه ک احتیاط کن.روزی ک خواستی بری هم خانوادتو۱۰۰درصددرجریان بزارک چ ساعتی میری.رفت وبرگشتم خودت باتاکسی انجام بده.

موفق باشی

راااستی...اگه بامامانت ایناهمفکریکردی خواستی بری بیرون ب طرف بگومامانش یاخودش زنگ بزنن اجازتوبگیرن.ک کاملاهمه چی رسمیت داشته باشه.

عزیزم چون توازدرون طرف باخبرنیستی وهنوزخیلی نمیشناسیش بنظرم هدیه رو واقعا قبول نکن.درقانون مدنی پسرمیتونه حتی شکایت دخترکنه برای هدیه /نامزدی/حالاخدابفریادهدیه اشنایی برسه.قرارنیس بدبین باشیما؛قراره حساب شده کارکنیم.اومدیم وخراب شداصلا. بعدم عزیرم بحث۷۰سال زندگی هس،حتماحتمادراینیکماه مزاج شناسی طب سنی ورفتارشناسی روانشانسی واون چنتاکافه رو،واون جلساتی ک بامامانش اینامیاد رو بگنجون. ببین دیگ اونم شاغله ولی بایدعصراب احترام ایندش وقت بزاره ویکم فشرده کارکنید.

نکته ایمنی：اگه شهرستانی پارک نرو×همسایه مردتون هم زنده میشه ب اذن خدا میبینتتون.خخخ بعدهی میخواین ج سوال مردموبدین. هموکافه خوبه.

ایمنی۲：تواگه پسره دوباردیگم بیادخونتون وتوهم دوباربری کافه یعنی وااااقعا همومیخواین ومشکلی تااونجاش ندارین وخیلی ب نامزدی نزدیکین.

لذا اون ازمایشه بود ک گفتماااا....بی تعارف دست ازکافه بکش وبعدش بریدرستوران.واسه ناهارمثلا.

تودیگ نبایدازش خجالت بکشی چونمثلا دوروز دیگ,میخوان برات نشون بیارن.پس بگو جوجه میخوام.بعد همینطورک خیره ب چشمشی بگوحس میکنم سلطانی هم میخوام/ببین قیافش چطورمیشه/تست خساسته.

بعدببین چیکارمیکنه,وچی میگ... ممکنه باروی گشاده سلطانی هم سفارش بده./ممکنه یهونده.ممکنه سوالاتی ک سرسفره ممنوعه رو ازت بپرسه وخودشولوبده.مثلا بگه ：چقدتپلی،همیشه اینقدمیخوری؟ چندکیلویی؟ راستی،میخوای سلطانی وجوجه رو باهم بخوری واقعا؟؟؟وازاین سوالات......× این کارتست خوبیه.ممکنه بادستودل بازی باهات رفتارکنه وهی,سعی کنه بهت خوش بگذره و بگه مثلا هرچیزدیگم خواستی بگو/// این تست اختراعی خودم نیست؛از دکترشاهین فرهنگه// 

هرچیزی ک تاحالا بهت گفتم از اموزه های دکترشاهین فرهنگه.

√خواهش میکنم عزیزم؛خوشحال میشم کمکی کرده باشم.

سه خواستگار موازی رو نمیشه بررسی کرد همزمان

مسئله این نیست که پسره ناراحت میشه یا نمیشه _ البته که میشه! _ چیزی که خیلی خیلی خیلی مهم تره اینه که شما نمیتونی بدرستی بررسی و انتخاب کنی

خواستگار که ماشین لباسشویی و جاروبرقی نیست که همزمان بری از سه تا مغازه قیمت بگیری و ...

بحث ارتباط دو تا انسانه. 

در  مورد ابراز احساس

من خودم باسم واکنشم اینجوره:

اگه جلسات اول باشه تعجب و احتیاط میکنم چون نشانه جالبی نیست کسی بدون شماخت ابراز عشق میکنه آدم نرمالی نیست و یجورایی زنگ خطره

اگه مثلا بعد ۴ ماه اینا باشه بهشون میگم ممنون . و سعی کنیم بدور لز احساسات به شناخت منطقی برسیم کا مختل نشه منطق

حقیقتا همون لحظات اولی که سوالتون پست شدم اومدم کامنت بزنم

که دیدم سوالا زیاده بیخیال شدم😂😂😂

نمیشه یه سر مشق داد و بهتون گفت که از روش دیکته کنید عینا

بخشهاییش به روحیات و فرهنگ و سن و شخصیت و فضای موجود بستگی داره

دقیق نمیشه بگیم چی کار کنید

ما صرفا داریم تجربه ها یا تصورات خودمون رو از قرار گیری توی این شرایط بیان میکنیم

پس همه ی نظرات رو نگه دارید بعدا ازشون برای باز تر شدن فکرتون و تصمیم گرفتن های در لحظه استفاده کنید

مثلا ممکنه که براتون یه سناریوی رفتاری از پیش تعین کنیم ولی بعد کلا گفت و گوی شما و خواستگار به سمت دیگه ای سوق پیدا کنه

اول بگم که من چی کار کنم از دست اسب سیاه

بیشتر حرفامو پیش پیش میگه توی کامنتاش😂😂

بعد من مجبور میشم کلا هرچی به ذهنم رسیده رو بگذارم کنار و سخن نو بزنم که نو را حلاوتی دگر است

شاید که نه، درواقع بسیاری از حرفامو توی کامنتای بقیه دیدم

ولی تمام کامنتا از دید یه خانم بوده تا الان

از دید یه اقا میخوام به ماجرا نگاه کنم و این نوید رو میدم که من از حرفای کلیشه ای بدم میاد و همیشه لای حرفام چیزایی جدیدی پیدا میشه

من مرد نیاز دارم از خانم تعریف تمجید کنم

یعنی با این کار درواقع دارم هیجانات خودم رو تخلیه میکنم

به نظر میرسه که ابراز علاقه توی این شرایط نشون میده که خواستگارتون خیلی راحت نیازهاشو دوست داره براورده کنه و کم تر تلاش میکنه حفظ ظاهر کنه

فردا هم اگه عصبانی شد این زمینه رو داره که خیلی سریع عصبانیتش رو با روش های مختلف به صورت آنی تخلیه کنه تا در راحت ترین حالت ممکنش قرار بگیره

در کل پالس مثبتی نمیشه تلقی کرد ابراز احساساتش رو

من جدیدا دارم این جمله رو با خودم تکرار میکنم که توی شرایط مختلف همیشه راحت ترین و ساده ترین و به ذهن رسیده ترین بازخورد رو نشون ندم از خودم

پر واضحه که تهیه ی هدیه و ابراز علاقه برای خوشنودی شما نیست

درواقع ببشترش برای خلیه ی بار هیجانی خودشه و یک تصمیم کاملا خودخواهانست

اگر هدیه رو قبول کنید یه سری اتفاقات میوفته

اگرم قبول نکنید یه دسته ی دیگه ای از اتفاقات میوفته که توی هر دو تصمیم هم خوبیایی هست هم بدی هایی

خودتون بهش فکر کنید و بعد تعیین کنید که بگیرید هدیه رو یا نه

فقط لازم بود که بگم این رفتار های هیجانی اقا برای کسب رضایت شما نیست و ریشه در چیز دیگه ای داره

در مورد قرار هم توی پست بعدیم توضیح میدم

من خودم جلسه ی اول رو به دید برسی سطحی طرف مقابل تصور میکنم 

مثل اینکه صداش رو بشنوم طرز حرف زدنش خندیدنش چهرش و قامتش و بیشتر به این جور چیزا میگذرونم و البته که کوتاه ترین جلسه ی خواستگاری هم همین جلسه ی اوله برای من

چون قرار نیست که توی جلسه اول من چیزی از شخصیتش عایدم بشه و به بیشتر مسائل ظاهری بولد هستش

و اینم بگم که هر دو سمت احتمالا از دیدن هم هر چند هم که نسبت به هم خنثی باشن اما در هر صورت یک نیمچه هیجانی دریافت میکنن و بهتره که جلسه ی اول رو به چیزای مهم اختصاص ندیم

اما در کل فرایند ازدواج از دید من شامل چند بخش میشه

اولین بخشش شناخت هست

کلی حرف و اموزش کلی توی این زمینه وجود داره که همه ی ما بار ها شنیدیم

من به تکرار اونا نمیپردازم که گره گشاهم نیست در بیشتر مواقع

اینکه مرحله ی شناخت رو محدود به جلسات خواستگاری کرد که خب زیادی مفید نیست

و لازمه بعد از چند جلسه ی اول(راستی بگم که حدودا بین ۲ تا ۶ جلسه کفایت میکنه) فاز شناخت وارد مرحله ی جدیدی بشه و حتما هم لازمه که دو طرف بیرون از خونه و در فضای عمومی باهم حاضر بشن و به گفت و گو بپردازن

اما ایا باید باهمه ی خواستگارا رفت بیرون؟

خیر

ما یک صافی طراحی میکنیم که بعد از گذشت از اون صافی در صورت وجود یک احساس نسبتا مثبت به طرف مقابل، ارتباط و شناخت رو به بعد جدید خودش منتقل میکنیم

این یه تعریف کلی بود

اما چیزی که به ذهنم میرسه با توجه به شرایطی که برای من مخاطب ترسیم کردید اینه که ایمن ترین و کم خطر ترین تصمیم مراجعه به دل خانوادست 

دلایلش رو دوستان دیگه توی کامنتاشون ذکر کردن

اما من به شما توصیه ی اکید میکنم برای اینکه به شناخت جامع و مفیدی از خواستگاراتون برسید حتما حتما درباره ی "آرکیتایپ ها" تحقیق کنید

برای اینکه توی ذهنتون جا بیوفته که آرکیتایپ چیه این وسط، یه توضیح مختصر میدم

توی علم روانشناسی شخصیت و روان ادم ها رو به 15 نوع تقسیم کردن

یعنی ساختار روانی ادم ها در کل 15 نوعه

8 نوع مرد

و 7 نوع زن

شما توی این مجموعه مقالات دیدتون نسبت به ادما بسیار فراخ میشه و میتونید مثل کف دست اونارو و احوالاتشون رو بشناسید به طوری که با چند سوال ساده میتونید بفهمید که این ادم در اینده چه طوری قراره برخورد کنه و وقتی زیر یه سقف رفیتید قراره با چه نوع ادمی رو به رو بشید

فارغ از اینکه قراره چه شکلی جزئیات مراحل خواستگاری طی بشه، مطالب من میتونه به دید کلی شما به ازدواح و روابط بین ادم ها کمک کنه

اگر هم احساس میکنید که در انتخاب معیار هاتون برای طرح شدن در جلسات خواستگاری نیاز به راهنمایی دارید بفرماید که در اون مورد هم یه دسته ی بندی بسیار جامعی تقدیمتون کنم

@ ای کاش :

قدیم ها خیلی چیزا خیییییییییییییییلی با الان فرق داشت 

نمیشه آدم امروزی با سبک 200 سال پیش ازدواج کنه و همون خروجی رو انتظار داشته باشیم 

ضمن اینکه همون ازدواج هایی که شما اسمشو می ذاری پایدار تر کلی جای نقد داشتن 

 ملاک شما برای پایداری ازدواج چیه ؟ اینکه دختر  با لباس سفید می رفته خونه شوهر با کفن در می اومده  !؟

پایداری - یعنی طلاق نگیرن - دقیقا به معنی خوشبختی و موفقیت هست ؟!

جالبه - شما افکارتون هم شبیه همین عکس پروفایلتون هست . پوسیده 

خب من اومدم بقیه حرفامو بنویسم سوال کننده جان 

کاش سن م بگی 

چقدر با خواستگار حرف بزنی ؟

- هر چقدر دوست داری و لازم می بینی !!!

ممکنه با یه نفر 20 دقیقه صحبت کنی ایشون یا شما یا هر دو ببینید این صحبت و آشنایی معنی نداره و بی نتیجه است . بیشتر وقت همو نگیرید . ممکنم هست با ی نفر 4 ساعت صحبت کنی اخرشم وقتی خداحافظی می کنید حس کنی حیف شد حرفاتون تموم شد ( تجربه خودم اینجور بوده ) 

چند جلسه باشه ؟

- من فکر می کنم عدد خیلی دقیقی نمیشه گفت 

بستگی به میزان تجربه و توانایی طرفین داره تو شناختن همدیگه . مثلا شاید برای یه دختر پسری 3 ماه کافی باشه - برای یه زوج دیگه 1 سال زمان 

ولی چیزی که دکتر شیری می گفت و من خیلی پسندیدم ، می گفت یه سری سوالای مهم هست تو ازدواج ، وقتی می تونی بگی دوره ی شناخت به حد کافی رسیده که جواب دونه دونه اون سوالات رو بهش رسیده باشی 

و مهمتر از مدت زمان آشنایی میزان وقتی هست که صرف شناخت هم می کنید 

مثلا اگه یک سال طول می کشه ولی هفته ای یه ساعت حرف می زنید اونم اکثرش چت و واتساپ و اس ام اس ... یعنی شناخت صفر ! 

ولی مثلا اگه معاشرت مستمر باشه و همدیگه رو حضورا ببینید و رودر رو صحبت کنید و دو تا خانواده همدیگه رو منزل هم دعوت کنن یا بیرون برید و تو فضاهای مختلف رفتار و برخورد همدیگه رو ببینید شاید سه ماه هم مناسب باشه 

در مورد اینکه کیفیت جلسات چحوری باشه ... بنظرم ادم با ادم فرق می کنه 

شاید شما اعتقاداتتون طوری باشه که هیچ نوع شوخی و خنده و صمیمت کلامی رو جایز ندونی . شایدم آدمی باشی که اگر در همین حد هم با طرف مقابل صمیمیت تجربه نکنی بنظرت اون ادم و رابطه مناسب نیاد 

در مورد اینکه پرسیدی چقدر باید راحت باشی در گفتن حرفات 

بنظرم صمیمت لازمه ی یه رابطه ی سالم هست 

معنی صمیمیت هم عجیجم و عجقم گفتن نیست 

بلکه اینه که شما بتونی احساسات افکار و خواسته هات رو شفاف و بدون ترس و نگرانی بیان کنی - و شنیده بشی  

کسی که بناست همسر شما بشه باید واجد این ویژگی باشه - وگرنه بنظرم زندگی با آدمی که میترسیم حرفامونو بهش بگیم بدش بیاد یا مسقره کنه یا سو استفاده کنه یا نفهمه  یا هر چی مث جهنمه !

تو آشنایی میشه این ویژگی رو چک کرد به نظر من - اینکه چه موقع وقتشه، بنظر من تدریجی 

یعنی مثلا جلسات اول نه - جلسات پیشرفته تر اره . کم کم باید بیشتر شه .

مثلا برای خود من واقعا مهمه  حس کنم آزادانه می تونم در مورد مسائل مختلف نظرمو بگم یا خواسته ها و توقعاتمو دیدگاهامو بگم و نظرشم بپرسم و گفتگو کنیم مث دو تا آدم بالغ 

در مورد دو تا پاراگراف آخر 

بنظرم هیچ مردی حق اینو نداره که بابت خواستگارهای متعدد  داشتن یک دختر بخواد اونو شماتت کنه ، بدبین بشه دلخور یا هر چی

یعنی اگه همسر آینده ی شما شاکی بشه که چرا قبل از ایشون خواستگارانی داشتی من فقط یه حالت می تونم تصور کنم :

یه مریض روانی هستش !

مرسی خانم mo howeyder

وای این و میگن جواب مفصل مفصل. خیلی مرسی. رکورد بود در نوع خودش. 

منم منتظرم نظرات زیادتری اینجا بگیرم بعد از همشون بهرمند میشم. هر دفعه یکی رکورد میزنه

رکورد mo.howeyder

فکر نکنم

حالا حالا

توسط کسی شکسته 

بشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

به الی خانم :

یه سوال دارم راجب گرفتن هدیه چیکار کنم ؟ آدم بگیره بهتره یا نه. اینجور که بو بردم یه کارت پستال است که ابراز علاقه و شعرهای عاشقانه نوشته 

آخه پاکتش و دیدم خودشم گفت زیاد نگران هدیه نباش زیاد سخت نگیر بدت اومد نهایت میندازی دور. آدم بدی نیستن بهشون اعتماد اولیه رودارم . گیرم پیش خودمه میگم نکنه حرکت ناشایستی باشه .از یه طرف میگم مگه چیه گرفتن یه کاغذ که چهارتا جمله یا شعر توش نوشته شده. 

از یه طرف می بینم هی اصرار می‌کنه هدیه مو بگیر ازم

میگم نگیرمم زشته بنده خدا غرورش له میشه. 

سلام

من از کامنتات حس کردم اون آقا خواستگاری ش به این صورت هست که خودش مطرح کرده و می خواد خودتون روند آشنایی رو طی کنید - درسته ؟ یعنی اینجور نیست شروع داستان از طریق خانواده ش بوده باشه 

والا من خودم باشم خوشم نمیاد یکی از جلسات اول لاولی بازی در بیاره واسم - دلایلشم به طور کلی گفتم 

در مورد شما ... نمی خوام برات تعیین تکلیف کنم - چون هدف این پست ها و مشورت ها هم این نیست 

ولی من اگر بودم ممکن بود هدیه ایشون رو بپذیرم  - ولی بعدش باهاش گفتگو می کردم -

مثلا می پرسیدم  بعد این دو سه جلسه از نظر عاطفی درگیر شده ؟  بنظرش یه آشنایی روندشو چطور باید طی کنه ؟ ایا توقع داره شما هم فاز عاطفی برداری متقابلا  ؟ 

ضمنن - من به این سن که رسیدم و با تجربه هایی که داشتم تو زندگیم به این نتیجه رسیدم در ارتباط با یک مرد غریبه ( که همسر پدر برادر و پسر شما نیست ) به چیزی که در درجه اول بها می دم "خودم " باشه 

اینکه به فلان حرکتش یا فلان کارش نه نگم چون ممکنه ناراحت بشه اشتباهی بود که من تو جایگاهای مختلف مرتکب شدم 

ناراحت بشه !!! وقتی کسی داره کاری می کنه که باعث ناراحتی شماست یا برای شما ناخوشاینده باید اون آدم رو ناراحت کنی !!!!! چون باید مدافع خودت باشی . نه اینکه خودتو فاکتور بگیری بذاری کنار و همه حرکات رفتارتو در راستای ناراحت نشدن اون تنظیم کنه - صلاح و منافع خودت  رو بسنج . اون آقا خواستگاره . هر وقت همسرت شد و جایگاهش تو زندگیت مهم شد از خودگذشتی کن و خودتو با خاطر خوش آمد یا نیامد اون تنظیم کن - تازه به همینشم به طور مطلق موافق نیستم ولی منظورم اینه که شما تو بقیه حرفاتم همش نوشتی مردا ناراحت نشن بدشون نیاد ال نشن بل نشن ، پس خودت چی ؟! خودت چقدر مهمی ؟؟

لطفا بحث به بی راهه نره در کمال احترام به نظرات هم بحث و ببریم جلو . نظرات همتون  برام قابل احترامه فقط دعوا و جنجال نشه ما فقط قراره نظراتمون و بیان کنیم     بحث جامعه شناسی و غیره بزاریم برا پست دیگه

چقدر جالبه این تعامل هایی که ما جوونا داریم با هم میکنیم

سوال کننده معذرت میخوام ازتون ولی اگه علاقمند بودید سن خودتون و خواسگار رو بفرمایید و یه سری جزیات لازم دیگه

ببینید من دیدم که الی خانم پیشنهاد دادند که به خودتون بها بدید

نکته ی ایشون لازم بود بیانش اما نه با اون غلظت

به هر حال ما توی لحظات اول اشنایی درواقع ویترینی از شخصیت خودمون رو به نمایش میگذاریم

از طرز پوشش گرفته تا نوع حرف زدن و عطر استفاده شده و...

شما به خودتون رجوع کنید و روی پای خودتون بایستید

نمیشه برای شما تعین کنیم که چه ویترینی با چه جزیاتی رو به نمایش بگذارید

نهایتا هنر کنیم فقط میتونیم براتون بازه و محدوده هایی تعین کنیم

دیگه باقیش با ماست که چه طور قراره بومی سازیش کنید

به نظرم میاد که پیشنهاد هدیه به خودی خود تا حدی فضای ارتباط و شناخت رو کمی تحت تاثیر قرار میده ولی اونقدرا بزرگ نیست که چالش بر اگیز باشه

یه تلنگر به خودتون راهی کنید که ذهنتون درگیر تحلیل حواشی نره

برای اینکه دیگه بحت هدیه رو دوباره بار نکنید بگم که هدیه رو بپذیرید و تشکر کنید و ازش درخواست کنید با مسایل جانبی پارازیت نندازن روی جلسات اشنایی

دعوتشون کنید به جدی تر بودن

من احساس میکنم شاید هر دو از موقعیت درستی که باید توش باشید به دورید

قطعا نظرات خانواده بسیار تاثیر گذاره روی تصمیماتتون و حتی یه سری جاها شاید مجبور بشید تحت نظر اونا عمل کنید

در هر صورت چیزی که به ذهنم میرسه اینه که به خواستگارتون ذکر کنید که:

اگه خدا بخواد به کافه و رستوران هم میرسیم و الان عجله نکنیم و توی محیط خانواده ادامه بدیم

در ادامش برای تحکم و باور پذیری بیشتر حرفتون اینم بگید که:

من خیلی به پیشنهادتون فکر کردم و... ولی احساس میکنم فرایند رو با عجله داریم طی می کنیم

اهان راستی اینم بگم که من آقا هستم

و یه انتقاد هم بهتون بکنم

شما هم بیشتر از این توی بحث شرکت کنید و فقط طرح مشکل کنید و با ما همفکری هم بکنید

به الی خانم و بقیه 

سن من ۲۴سال 

خواستگار ۲۶ سال

بچه ها من هدیه رو گرفتم کارت پستال بود واقعا چیز خاصی هم نبود. 

اما به مشکل بسیار بزرگی بر خوردم. پسر خاله ام اومد خونه کارت پستال و دید .دید شعرهای عاشقانه و ابراز علاقه توش نوشته.دیوانه شد اشکش سرازیرشد

پسر خاله ام خواستگارمه چندساله . عاشقمه .منم عاشقشمه یعنی من اول بهش ابراز علاقه کردم . اما خانواده ما با خانواده خاله ام مشکل دارن

مشکلشون رو بحث زمین و غیره بوده

من از ترس آینده م خراب نشه بهش گفتم نه. اما پسرخاله ام همیشه امیدواره که من راضی بشم. ۲بار رسمی هم اومد خواستگاریم اما من باشدت علاقه ای که بهش دارم گفتم نه

چون من بین عشق و ترس موندم.

مشخصات من و پسرخاله ام : پسرخالم ۲۵سالشه

خوشتیپه.جذاب . کلی دختر آرزوشونه باش ازدواج کنن اما فقط میگه تو عشق منی. منم قیافه زیبایی دارم بگفته دیگران البته خودم که ادایی ندارم خواستگار زیاد دارم و بسیار مغرورم و خانوادمون سرشناس هستن تو محیط خودمون

پسرخاله ام سر کار هستن . کاملا پسر مثبتی است .اهل هیچ مورد منفی نیست حتی اهل رفیق بازی ام نیست . بسیارشوخ طبع وباهوش .هنرمنده نوازنده حرفه ای و دنبال آینده هنرشم هست. بسیار پاک. مطمعنم حتی با دختری حرف نزده تا برسه به دوستی قسم میخورم

کل فامیل بهش اعتقاد دارن.دانشجو هم هست منم دانشجو هستم

هنوز که هنوزه باهم تلفنی حرف می‌زنیم دائم میگه از آینده نترس من زندگی برات می‌سازم نترس !

خانوادها رو ول کن ما زندگی مستقل میسازیم. گول این مخالفتها رو نخور

اما من میگم نه جوابم نه است

########

تا امروز که این کارت پستال و دید کلی حرف بهم زد .گفت تو به عشقمون خیانت کردی !!!

تو نابودم کردی .من یعنی نمی تونستم باهزاران دختر آشنا بشم؟ این حقمه.؟ این نتیجه عشق پاک منه؟ منم در جوابش لال شده بودم اصلا دوست نداشتم کارت پستال و میدید.کلی خجالت کشیدم

میگم بابا من خیانت نکردم من عاشقتم من بخاطر مخالفت خانوادها گفتم بهتره آیندمون خراب نشه گفتم خواستگار جدید بپذیرم . گفت تو باش چندبار تلفنی سراغ دارم حرف زدی .الآنم این کارت پستال و گرفتی 

خواستی دیگه چه بکنی؟ گفتم فقط خواستگار بود منم از قیافش خوشم اومد گفتم بررسیش کنم همین

من که به اون زنگ نزدم .من که به اون کارت پستال ندادم اون داد

یه بارم به اون آقا ابراز احساسات نکردم بیا رو دروتون میکنم ازش بپرس تا حالا دختر خاله من بهت چیزی ابراز کرده

میگه تو اجازه دادی فرصت دادی بهت ابراز علاقه کنه این برای من سنگین است هضمش سخته. 

یعنی عشق من علاقه من ذره ای برات ارزش نداشت.

با چشمانی پر از اشک

قهر کرد و رفت از ظهر کارم اشک ریختن شده حاضرم التماسش کنم برگرده بااینکه بسیارمغرورم .

پسرخاله ام همه این مدت فقط وفقط کارش محبت بوده و مهربانی واحترام و هدیه دادن بمن . ذره ای نظر بد بهم نداشت 

لطف کمکم کنید چیکار کنم (حس خیانت و از ذهنش پاک کنم). بد شانسی آوردم

دوستان بنظرتون من واقعا خیانت کردم ؟

الان حاضرم هرچی اون گفت قبول کنم حتی جوابشو بله میدم

الآنم بهش زنگ زدم جوابم و داد فقط بغض میکرد و می‌گفت هیچ ازت این انتظار و نداشتم میدونستم خواستگار داری فکر کردم اینم مثل بقیه محلی بهش نمی زاری و میره تا خبر رسیده بله داری جهت شناخت باش حرف میزنی دنیا رو سرم خراب شد

منم باز توضیح دادم اشتباه میکنی من خیانت نکردم فقط خواستگار بود. ولی همچنان شدیدا ناراحته . 

الان میفهمم بدونش نمی توانم زنده باشم چون همیشه در کنارم بود فکر میکردم میتونم بین عشق و ترس . ترس و انتخاب کنم 

الان که بام قهر کرده کم کم دارم متوجه میشم بدون عشق نمیشه

آقایون  هم  لطفاً بیان 

راهکار 

بدن

راهنمای ام کنید 

وقتی بهم گفت تو خیانت بهم کردی سراسر وجودم احساس گناه شد

واقعا من قصد خیانت نداشتم!!!!

من سر دواهی بودم فقط

فکر کردم انتخاب این راه بنفع هر دوی ماست.

میگه چرا جلو من گفتی از او پسر خوشم اومد از ظاهرش. میگم فقط خواستگار بود ظاهرش بابقیه خواستگارها کمی متفاوت بود

میگه اگه میگی عاشقم بودی یه عاشق نمیتونه بجز معشوقش کسی دیگه رو ببینه بعد تو میگی خوشمم اومد

بعدش آدم ها وقتی عاشق میشن نترس میشن شجاع میشن 

اما تو بین عشق و ترس .ترس و انتخاب کردی . تو عاشقی واقعا؟

من دائم میگم اشتباه داری می‌کنی

میگه همیشه که میگفتی نه امید داشتم روزی باعث بشم نترسی و بله و بگی چون میدونستم دوسم داری ولی متاسفانه اشتباه کردم 

بدجور بشکل ناراحت کننده ای غافلگیرم کردی . باعث شوک شدی بهم .گفت

الان از دکتر اعصاب میام کلی آرام بخش بهم زد گفت چت شده گفتم آقای دکتر عزیز ترین م

بفهم فهموند زندگی خیلی بی رحمه .

لطفاً نیاین سرزنشم کنید یا دخترا جانب من و بگیرن پسرها جانب پسرخاله ام .

لطفاً فراتر از جنسیت راهکار بدید راهنمایی بدید . مشکل و تحلیل کنی  

الی خانم . فاطمه بانو.صدف صدفی . دون انار.دختری درمزرعه.اسب سیاه.mo...

ای کاش و بقیه دوستان 

لطفاً مجدد نظر بدید 

مفصل هم بگید

نیاز دارم به حمایتتون

الان خود من مخاطب بیرون از گود هم نیاز به زمان دارم برای هضم ماوقع...

سلام مجدد.چقدر ماجراتون پیچیده شده....

راستش من دیگ صلاحیت همفکری ندارم . چون من تااین سن ک هستم هرگز باخواستگاری بیرون از خونمون صحبت نکردم.؛ وهرگز وهرگز خواستگارانم بهم ابراز احساسات نکردن؛ و ازاین ها مهم تر هرگز یک عشق دوطرفه نصیبم نشده.  پس واقعا الان حرفی برای زدن ندارم دیگ 

وقتی من تاحالا یک عشق  دوطرفه رو تجربه نکردم چی بگم بشما؟؟؟ واقعا دیگ نمیدونم. 

 بنظرم بایک مشاور وروانشناس صحبت بفرمایید تانتیجه بهتری بگیرید. 

فقط اینو بگم ک درک شرایطتتون بسیار برای من سخته،شما اگر درگیر یک عشق یه طرفه بودید وپسرخالتون رک بهتون فرموده بود ک ارادت خاصی بهتون نداره کاملا میشد برای این پذیرش دعوت خواستگاربهتون حق داد،،،ودراون صورتحق باشمابودکاملا،   ولی شما پسرخالت اومده گفته عاشقته،بهت ابراز عشق کرده ،وباهم ارتباط تلفنی گرفتید وپسرخالت هدیه بت میداده مداوم وتوهم همکاری میکردی بعدپاشدی رفتی بایه خواستگارکافه/اینجا تو بادختری ک دچارعشق یه طرفس وطرفش رک گفته بهش ارادت نداره،فرق داری. البته زندگی خودته وصلاحش دست خودته ولی شمایی ک پسرخالتو نمیخواستی بهردلیلی بااااید خطتت رو میشکستی ومیبریدی ماحرا رو وازش هرگز هدیه قبول نمیکردی و هرگز تلفنی باهاش حرف نمیزدی ک ایشونم وعده نترسیدن از اینده روبده. خب حقیقت اینه ک ماازجزییات شما واقعا اطلاع نداریم و بهتره با روانشناس خبره حرف بزنید. موفق باشید

سلام خواهرم

شما خیانتی نکردی..چون هنوز صنمی باپسر خالت نداری..این از این!

بستگی داره بخوای عقلانی رفتار کنی یااحساسی..

عقلانیش چیه؟؟ 

اینه که یه بیشتر باخواستگارت اشنا بشی واگر نمره ی قبولی روگرفت ازدواج کنی..

پسرخالت اگرحتی بتونه خونوادش روهم راضی کنه،،اگه عمق دشمنی خانواده ها زیاد باشه،،مطمئن باش بعدها خیلی اذیت میشی ازجانبشون وممکنه هیچوقت تو روبه عنوان عروسشون نپذیرن..ازطرفی همین اذیت شدنارو برا همسرت از جانب خانواده خودت هم درنظر بگیر..

تو دوره ای که بدون حمایت خانواده ها عملا کار زیادی از دست زوجین برنمیاد..

واما جنبه احساسیش..

میتونی یکی دوماه خواستگارت رو به قول معروف تو اب نمک بخوابونی به بهونه اشنایی بیشتر وپسر خالت رو مجبور کنی که اقدامی صورت بده..

تواین حالت..

۱.اگر پسر خالت کاری از دستش براومد( که بعید میدونم بریاد )وشماازدواج کردی؛علاوه برمشکلاتی که گفتم با خانواده خالت وحتی خانواده خودت خواهی داشت،دل خواستگارت روهم میشکنی واین اصلا خوب نیست..

از طرفی دل پسر خالت هم باهات صاف نمیشه چون جریان خواستگارت رومیدونه وهیچوقت نمیتونه به عشق تو مطمئن بشه..ممکنه بارها بهت زخم زبون بزنه وبه روت بیاره..میتونی بامردی که به عشق وعلاقت اعتمادی نداره زندگی کنی؟؟

۲.اگه با خواستگارت ازدواج کردی،قطعا بعدها میفهمه که عاشق کس دیگه ای بودی وبخاطرش اونو تواب نمک خوابونده بودی!!

این باعث دل چرکین شدنش میشه وحتی ممکنه هیچوقت دلش باهات صاف نشه..اینجاهم ممکنه از طعنه در امان نباشی..

اینوچی؟ میتونی تحمل کنی؟

خواهرمن..عقلت روحاکم کن..

اون عشق وعلاقه ی واقعی بعد از ازدواج درست وعقلانیه که بوجود میاد..

خیلیا ادعای عشق وعاشقی لیلی ومجنون رو داشتن..اما الان درگیر کارای طلاقشونن..

ازطرفی خواستگارته که نشون داده خواهانته..نه کسی که ادعای عشق وعاشقی کنه..

عاقل باش ودرست تصمیم بگیر..

خوشبخت باشی

یاعلی

به اسب سیاه

نه با خواستگارم نرفتم کافه اومد دم محل کارم اون کارت پستال و بهم داد من مردد بودم برم کافه یا نه دیدم یهویی سروکله اش دم محل کارم سبز شد تعجب کردم کارت پستال و بهم داد دیگه نمیشد نگیرم مونده بودم توش

و چندبارم زنگ زده بود خیلی کوتاه در مورد شناخت از هم حرف زدیم تایمشم بسیار کوتاه بود

خب ... داستان پیچیده شد !

والا منم نمی دونم چی باید بگم ...

ولی

شما که هنوز انقدر از نظر احساسی درگیر پسر خاله ت هستی چطور می خوای کسی دیگه رو بررسی کنی ؟

شدنی نیست 

وقتی می تونی کسی رو برای ازدواج بررسی کنی که ذهنت و احساست از مورد های قبلی رها شده باشه 

واقعا این مدتی که تلفنی با پسرخاله ام حرف میزدم تلفنی

همیشه به ایشون جوابم نه بود

(((نه. نه .نه. نه.نه.نه.)))

اون هی بهم زنگ میزد که نظرم را برگردونه و منم دائم میگفتم نه .

مرتب میگفتم برو سراغ زندگیت برات دختر زیاده . خانوادهامون باهم اختلاف زیاد دارن جواب من نه است

با اینکه علاقه م بش زیاد بود اما علاقه ام را پنهان میکردم و میگفتم نه که سرد بشه بره

چون دوست نداشتم آیندمون بدبخت بشیم. گفتم فردا خانوادها تو زندگیمون دخالت میکنند. خیلی خیلی میترسیدم

برا همین تصمیم گرفتم بهش بگم نه

تو این مدت همش فقط اون بهم زنگ میزد همش اون ابراز علاقه میکرد 

من احساساتم را سرکوب میکردم 

بخاطر ترس .زنگ نمی زدم که بیخیال بشه چون چند باری خواستم تجدید نظر کنم از سمت خانوادش چراغ قرمز های شدیدی حس کردم. پیش خودم گفتم دختر فایده ندارد بهتره عقید عشق و عاشقی رو بزنی فردا بیچاره میشی

برا همین در صحبت با پسرخالم خنثی بی اشتیاق حرف میزدم که فکرکنه حسی ندارم

اما هرزگاهی ناخودآگاه تو رفتارهام لو میدادم که بهش حس دارم آخه دست خود آدم نیست احساسه دیگه

پسرخاله ام هم میفهمید و دائم می‌گفت من که می‌دونم تو بهم حس داری چرا اینقدر مقاومت می‌کنی. من شرایط و می‌ دیدم 

اون شرایط نادیده می‌گرفت

می‌گفت با عقل و مدیریت وعلم میشه شرایط و تحت کنترل خودت کنی . 

یک ماه پیش شایعه شده بود تو فامیل پسرخالم داره میره برا دختری .من از ناراحتی داشتم دق میکردی با اینکه میدونستم نمی تونم باش ازدواج کنم

که بعدا متوجه شدم کاملا شایعه بود. 

کلا وجودم شده تضاد و سرکوب احساسات شدیدم . 

شما بگید من مجبور شدم اینجور کنم گیر افتادم بخیال خودم راه درست جواب نه بود و پذیرش خواستگار . با اینکه اصلا قصد ازدواج باکسی نداشتم این خواستگارم اومد دیدم موقعیتش خوبه گفتم ازدواج کنم از این شرایط خودم نجات بدم . دائم فشار بسیار زیاد خانواده خودم که میگفتن  اینهمه خواستگار داری هرکدوم از اون یکی بهتر موندی چیکارکنی . من و هل دادن بسمت پذیرش یه خواستگاری که گفتم همین بد نیست از چهرشم خوشم میاد حالا شروع کنم به شناختنش

بله شرایط من اینجور بود. حالا دیگه نمیدونم به عشق و پسرخالم خیانت کردم .یا نه بی گناه هستم و اون داره اشتباه می‌کنه

این همزمانی  موضوع ام و پیچیده کرده

به اسب سیاه:

واقعا چندباری که پسرخالم بهم زنگ میزد سعی میکردم باش حرف نزنم حتی چند بار علارغم میل باطنی تلفنشم یکی دوبار قطع کردم که کلا ازمن بریده بشه

ولی باز بهم زنگ میزد منم دلم نمی اومد اینقد ناراحتیش کنم

گفتم چیکار میشه کرد باش حرف میزنم تا خودش خسته بشه

ولی اصلا بهش زنگ نمی زنم

به نظرمن پسرخالتون حق دارند.

شما اگه میخواستید جواب مثبت بدید و حتی تا حدودی با خواستگارتون پیش برید باید پرونده علاقه پسرخالتون رو کامل می بستید و بعد خواستگار رو قبول میکردید.

البته این که میخواستید خواستگار راه بدید مشکلی نداره ولی اینکه به ایشون نگفتید و ایشون تو سرگردونی موندند، این آزاردهنده شده براشون.

الان هم اگه واقعا پسرخاله تون رو میخواید و حاضرید براشون مقاومت کنید و براشون صبر کنید، باید اشتباهتون رو بپذیرید و به ایشون هم بیان کنید که اشتباه کردید، بگید هر آدمی اشتباه میکنه و شما هم اشتباه کردید. دقیقا همین احساستون رو براشون بگید که الان فهمیدید که علاقه تون به ایشون خیلی زیاده و نمیتونید ازشون بگذرید.

ولی در کل عاقلانه پیش برید اگه واقعا هیچ امیدی به ازدواجتون با توجه به مخالفت خانواده ها نیست، از احساستون بگذرید و از ایشون هم بخواید همین کار رو کنند.

به afz 96  :  پسرخاله ام بنده خدا 2بار رسمی اومد خونمون خواستگاری من بودم که از نگرانی گفتم نه!!!!        حتی مادرشم که خاله م باشه هم آورد . با خودم میگفتم باید عقلانی رفتارکنم درگیری احساسات نشم واقعا پسرخاله ام همه جوره خودش و بهم اثبات کرده تو همه ضمینه ها . حتی گفته خونه جدا و مستقل میگیریم. ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- به الی خانم :    من ناخواسته اینجور شد پروندشو برا خودم بسته بودم ولی ته قلبم پیشش بود واقعا سخته بخای یه باره همه عشقت و فراموش کنی گاهی شاید سالها زمان بخاد بهم حق بدید----------------------------------------------------------------------------------------به الا ناز    :  دلم نیومد بگم روم نبود گفتم از اطراف میشنوه بهتره  خودم نمی تونستم بگم  بعدش من قرار بود مانع ازدواجمون میشدم چرا می بایست بهش بگم با خواستگاری در ارتباطم؟------------------------------------------------------------------الان همه شما خودتون و ----------------------------------------جای من بگذارید شما بودید چه میکردید واقعا خودتونو جای من بگذارید !!!!     آیا میشه اسمش و گذاشت خیانت؟ نارو زدن ؟ نامردی . واقعا اسمش چیه.  یا نه من اصلا طبیعی رفتارکردم

خواستگارم هم هنوز رسمی نیومده خونمون خواستگاری . خواهرش همکارم هستن تو اداره محل کارم ایشون واسطه شدن برا خواستگاری چندباری گفتن منم گفتم حالا باشه . گفت بهتره تلفنی مدتی باهم آشنا بشین باهم اوکی بودید رسمی خواستگاری میکنیم منم گفتم باشه. چندباری برادرشون تماس گرفتن مکالمه خیلی کوتاهی داشتیم من اصلا بهشون زنگ نزدم حتی . گفتن بیاین کافه وغیر من ترجیح دادم نرم چون دوست نداشتم این شکلی. بعدش دیدم یه هویی اومد دم ادارمون کارت پستال بهم هدیه داد که مجبورشدم بگیرم . البته زبونی گفته میام خواستگاریت که من گفتم لطفا عجله نکنید من هنوز شما رو نمیشناسم و....     

سلام

من نمیدونم عمق اختلاف خانواده ها درچه حده..اگه این اختلاف  زیاده وقابل حل نیست،بهتره قید ازدواج با پسرخالت روبزنی..واقعا این ازدواج با وجود کدورت بین طرفین به صلاح نیست..

اما اگر این اختلاف حل شدنیه وطرفین کوتاه بیان وصلح کنن،

میشه به ادامه این رابطه امیدوار بود..

از طرفی اگه زیاد دست دست کنی احتمالا خواستگار موجهت روهم از دست میدی..اینم به ضرر خودته..

گفتی خالت هم با پسرش برا خواستگاری اومده بود..رفتار وگفتار خالت خونه ی شما چه جوری بود؟؟

منظورم اینه که دل چرکین بود از  این حضور به ظاهر اجباری یا اینکه خودشونم مشتاق بودن؟؟

با این خواستگار می تونی بیرون هم صحبت کنی - فقط اینجور که شما با مادرتون برید محل قرار و ایشون هم بیاد - که مادر شما هم ایشون رو ببینه . خود پسر هم متوجه بشه که شما خانواده ت در جریان هستن بهتره هم مادر شما نظرشون رو می تونن بگن چون تجربه ش بیشتره و ...

کسی م که دفه اولی آدمو می بینه کارت پستال عشقولانه می ده چندان رفتار جالبی نیست ... 

ازدواج عاقلانه باشه و علاقه ی واقعی بعد از شناخت پیش میاد رو باهاش موافقم 

اما ازدواجی واقعا عاقلانه است که شما همون ابتدا "کشش" به طرف مقابل داشته باشی 

یعنی عقلا" وقتی احتمال بوجود اومدن عشق تو زندگی متاهلی هست که اول بسم الله کشش و تمایل مثبت بین طرفین باشه که بعد ها تقویت بشه و افزایش پیدا کنه - ازدواح با کسی که بهش علاقه ای احساس نمی کنید نا عاقلانه ترین کار ممکنه 

بعضیا جوری از ازدواج عاقلانه صحبت می کنن که انگار عقل با احساس در تناقض و دشمنی ن ! و عاقلانه یعنی احساس تعطیل باشه ! به شدت مخالفت این طرز نگرشم 

و

شما وقتی می تونی بررسی کنی به خواستگارات کشش داری یا نه که پرونده ی این هیجان سرکش و علاقه ی قلبی به پسرخاله ت بسته شده باشه 

تا شما از نظر احساسی به ثبات نرسی هیچ ازدواج و انتخابی برای شما "عاقلانه" نخواهد بود 

شما بنظرم یه مشاور خوب تو شهرتون پیدا کن - اول این احساساتی که پسر خاله ت داری سر و سامون بده و یکسره ش کن برای همیشه - حالا یا جواب مثبت یا منفی ولی دیگه تکلیف معلوم معلوم باشه 

بعد به خواستگار های دیگه فکر کن 

به afz 96:

من الان مشکلم اینه چه بگم که پسرخاله ام برداشت خیانت نکند از صحبتی که با اون خواستگارداشتم. منظورم بهانه نیست تحلیله !!!

چجوری براش توضیح بدم! 

چی بش بگم دقیقا .چهارتا حرف منطقی میخام

که این حس و نداشته باشه این و بگید لطفا

آره تقریبا خاله ام و هم تا حدودی راضی بود . دفعه دوم هم پدرش و فرستاد با خودم حرف زد

میگم که بیشتر نگرانی‌های درونی خودم بود

من الان زیاد نگران رفتن خواستگار نیستم چون خواستگار میاد این نشد یکی دیگه

من خواستگار با موقعیتهای مشابه این آقا الان دارم که از خانوادم وقت خواستگاری میخان

ولی از همه چیز مهم تر برداشت پسرخاله ام است از فهمیدن جریان خواستگارمه

۲۷تیرساعت۲۱：۲۵دقیقه فرمایش دادید من خواستگارم اومده ویه جلسه صحبت کرده  لکن در مورخ۳۰تیر۲۰：۱۵ دقیقه فرمایش دادید اصلا رسمی نیومده وفقط چندمکالمه کوتاه داشتید!!!!!! چیمیشدهمون اول اینومیگفتید؟ما باذهنیت این ک واقعا دیگ تاحدودزیادی میشناسیدطرف رو گفتیم حالا بشرطهاوشروطها میتونی باهاش بری صحبت کنی.این ازاین

ضمنا بنده چندبار گفتم هدیه مطلقا قبول نکن؟اگرحرفای من ذره ای ارزش داشت اون کارت تبریک رونمیپذیرفتی.ازطلاگرفته تاکاغذپاره...هیچی رو مطلقا ازخواستگارتحویل نگیریددخترا.مگه خواستگاری نامزدیه ک توش وابستگی پیش بیاد.هدیه مودت میاره وگاهی اوقات هم شر.لذاازخواستگارمطلقا یه پوست ابمیوه ام نگیرید.اینم از این.

حالا.... چرا اینقد بحرانی کردیدهمه چیزو؟؟؟ الان چیکارمیخوایدکنید؟میخوای پسرخاله رو ب همسری بپذیری یانه؟تکلیفتوروشن کردی؟   اگه اره خب برو ازدلش دربیار

اگه هم نه وفقط مث دفعه های گذشته فاز احساسی گرفتی ودلت براش میسوزه وهرگزنمیخوای ب همسری بپذیریش،که برو تویخچال یه سیب برداربخور وای فیلم ببین.دیگ اصلانیاز ب توضیح نداره .

ضمنا،بشدت ازشما اعصابم خوردبود،هم بخاطرهدیه هم رفتارتون باپسری ک واقعا نمیخواستیدباهاش ازدواج کنید.

دختریعنی چی ک مجبورشدم بگیرم؟شایدیکی پنج ک تریاک داددستت توباید مجبورشی بگیری؟ 

بعدشم.من دیگ راهنمایی اخرمو میکنم میخوای گوش کن میخوای مث هدیه ب هیچی نگیرش.

برو مشاوره وتکلیفتوروشن کن.اگه پسرخاله ات رو خواستی ک هیچی ولی اگه نخواستی بدددددونننن هیییییچ پیام یاحرفی خطت رو محض رضای خدابشکن واین قضیه رو بریدن بده.لازمم نیس دلت براش بسوزه،دل سوزی وقتی داره ک هی ب توعادت کنه درحالی ک تونمیخوای شوهرت بشه. اوکی؟ 

دخترهمسن وسالای من وتو ننه دوتابچه شدن یکم محکم ترباش،یکم عاقلانه تر وباسیاست تر رفتارکن،یکم استوار وباثبات رای شو..

امیدوارم موفق باشید

دیگ واقعا تکلیفتو باخودت روشن کن ببین میخوای پسرخالت بازبیاد خواستگاریت یاخیر. اگه خیرهست حتما خطتت روبشکن چون صلاح نیست یه ارتباط سرگردون ادامه پیداکنه وپسره وابسته ترت شه.

سلام خانم

ماجراتون رو کامل خوندم

اینطور که معلومه شما و پسرخالتون سخت عاشق همید و این علاقه هم دوطرفه و چندساله هست از طرفی فامیل هم هستید اگر غریبه بودید باز شاید چند سال نمیدیدینش فکرش از سرتون میرفت ولی ایشون فامیل نزدیکتون هست و حتما خواه و ناخواه  رفت و امد دارید 

بنظرمن  ازدواج با پسرخالتون بهتره یعنی حداقل اسیب و فشارش کمتره نسبت به  حالتی که شما با فرد دیگری که معلوم نیست به اندازه پسرخالتون دوستش داشته باشید ازدواج کنید و از طرفی هم دائم با دیدن  پسرخالتون ، عشق و علاقتون زنده میشه و دردسر بزرگی ممکنه بوجود بیاره که علاوه براینکه زندگی هر دونفرتون زهر بشه ، زندگی اون فرد غریبه ای هم که قراره با شما دونفر ازدواج کنه ، نابود میشه

پس یک لیست تهیه کن معایب و مزایا ازدواج با پسرخاله و فرد غریبه رو ردیف کن ببین کفه ترازو کدوم سنگین تره

این قضیه خواستگار جدید رو هم با ارامش صادقانه برای پسرخالت توضیح بده بگو من چون دوست داشتم فکر میکردم با این اختلافات خوشبخت نشیم برای همین ناچارا خواستگار پذیرفتم و از طرف خانوادمم تحت فشار بودم 

خب لیستشو من تهیه کردم برات خسته نشی😉

ازدواج با پسرخاله

مزایا:

۱. به گفته خودت شناخت خوبی ازش داری پسر سالم و باجربزه ای هست کنار درس ، سرکار میرود و همه هم به پاکیش قسم میخورن 

۲. اخلاقش رو کامل میدونی و خانواده و خودش رو خیلی بیشتر از یک خواستگار غریبه میشناسی

واخلاق و عقایدش هم که مورد پسندت هست.

۳. عشق  و علاقه عمیق و دوطرفه بینتون از سالها قبل هست .

معایب:

۱.بزرگترینش همون اختلافات خانوادگی هست که اون هم بستگی به سطح فکرو فرهنگ  خانواده ها وابسته هست که ایا حاضرن بخاطر بچشون ؛ اختلافات وارد زندگیشون نکنند

۲. ازدواج فامیلی و بحث مشکلات ژنتیکی بچه 

ازدواج با فرد غریبه

مزایا

۱. احتمالا عدم اختلافات خانوادگی که البته اونم تضمینی نیست چه بسا بعدا خانواده باهم نسازن !! 

۲. بحث وراثت و ژنتیک

بقیشم بستگی به فرد مخاطبتون داره

ولی معایبش

دلتون جای دیگه باشه و فقط ظاهرا با هاش ازدواج کرده باشید زندگیتون هیچ شیرینی نخواهد داشت 

شناخت دقیق مانند پسرخالتون ازش ندارید و این شناخت نیاز به صرف کلی زمان هست

یاداوری خاطرات باهربار دیدن پسرخالتون

و اینکه شاید پسرخالتون قصد انتقام بگیره و باعث بدبینی همسرتون به شما بشه

نتیجه اینکه اگر من بجای شما بودم با پسرخاله ازدواج میکردم😂😀😀

یک چیز دیگه ای اینکه بنظرم وقتی دونفر خیلی عاشق هم هستن و اصلا متقاعد نمیشن که بدرد هم نمیخورند بنظرم خانواده ها باید این مواردو کوتاه بیان و مانع نشوند هرچند مطمئن باشند باشکست روبرو میشن چون وقتی باخاطره بد از هم جداشدند راحت میتونن مخاطبشون فراموش کنند و بعد هم فارغ البال!!! برن دنبال زندگیشون با یکی دیگه ولی وقتی به هم نرسند تا ابد از مخاطبشون یک بت بی عیب و نقص میسارند و هیچ وقتم فراموشش نمیکنند و زندگیشون با فرد دیگری هم تلخ میشه

سلام خواهرم

باتوجه به حرفات میشه اینو فهمید که شما هم قلبا پسرخالت رو دوست داری..

ازطرفی باتوجه به اینکه خالت وشوهرش هم مشکلی ندارن با ازدواج شما،،میتونین اجازه خواستگاری مجدد رو بهشون بدین..

به پسرخالتون میتونین بگین که؛

""میخواستین کاری کنین که به رگ غیرتش بربخوره واگه مشتاق به ازدواجه اقدام جدی ای رو صورت بده..واینکه میخواستین با نشون دادن این خواستگار،،جایی برا سرکوفت وطعنه نمونه که مثلا بعدها خودش یاخونوادش ادعا نکنن که شما خواستگاری نداشتی ومنتظر بچه ی ما بودی که بیاد وبگیرتت یااینکه خودت رو زوری انداختی به پسر ما..""

همین الانم بهش بگو..بگو که توهم دوستش داری ودرصورتی که شما رودوست داره باید اقدام جدی بکنه..بالاخره مرده واگه عاشق واقعی باشه سعی میکنه موانع روکنار بزنه..

واین روهم بهش بگو که اگر دست نجنبونه،،مجبور میشی برخلاف میل قلبیت،خواستگارای دیگه روهم راه بدی..

خیلیم منطقیه..

اینا روبهش بگو..اونم اگه فکر کنه میتونه درکشون کنه..

 پس من خیانت نکردم درسته بچه ها ؟    گیجم بخدا ازبس پسرخالم بهم گفته خیانت کردی خودمم میرم تو فکر.    ----------------------------------------وسواس گرفتم

سلام

نه خواهرم نه..خیالت راحت..

اتفاقا کار خوبی کردی..باعث میشه بالاخره اگه دوستت داره واقعا، یه مقداری به فکر باشه ودست بجنبونه..

توهم اگه دوستش داری ومیشناسیش کاملا زودتر ازدواج کنین..

خوشبخت شی ان شاللله

یاعلی