سلام خانواده عزیزم، خسته نباشید

مبعث پیامبر مهربانی ها و همچنین فرا رسیدن عید نوروز رو با اندکی تاخیر خدمت تون تبریک میگم، ان شاء الله در پناه حق و زیر سایه بزرگترها سالی پر از شادی و رزق و روزی حلال و سلامتی رو پیش رو داشته باشیم.

تو این اوضاع قرنطینه و اوقات خالی زیادی که داریم بنده هم سعی کردم از این فرصت استفاده کنم و بیشتر روی شعرهام متمرکز بشم، بهر حال خیلی از دوستان عزیزی که لطف میکنن و مطالب بنده رو دنبال میکنن همچنان گلایه مندن که آقا فلان شعر وزنش فلانه و درست نیست و مشکل داره ...

بله دوستان شعرهای بنده سبک خاصی رو پیروی نمیکنن و برای بار چندم عرض میکنم که قصد بنده اینه که سبک جدید خودم رو به وجود بیارم، این سبک تلفیقی از غزل، قصیده، مولوی و امثالهم هست.

به خاطر همین وزن متفاوت از آب در میاد و خب قطعا درکش کمی زمان میبره ولی امیدوارم نکته اساسی رو دوستان متوجه شده باشن، مثل همیشه امیدوارم بتونم با شعرهام تکه ای از خاطرات تلخ یا شیرین تون رو به یادتون بیارم و حداقل یک دقیقه حال تون رو بهتر کنم.

بمان با من تو ای حورِ بهشتی

که حقی دلربا ، زیبا سرشتی


تو با چَشمان ناز و آن نگاهت

ز بهر قلبِ من نامه نوشتی


اگر چه درد و رنج من کثیر است

ولی دانی خدایم هم کبیر است


بگیرد دست من گرچه گنهکار

ولی توبه کنم هر دم و بسیار


نمازم را چو غافل گشته ام من

بپوشاند گناهانم  چنان سَن


اگر مِی خورده ام دائم سَکورم

شود نزدیک ترین آنگه که دورم


کنم مُجمَل که این شعر نیز تمام است

ولی پایان آن دل را کلام است


نهد دستان من در دست آن دوست

که پایان غم و زاری من اوست


***

چو دنیایم شود از هم گسسته

چو تن خونین شود دل هم شکسته


چو ادوار و جهان دشمن جانم

چو اشکی بر دو چشمانم نشسته


چو بینم روی تو هر روز هفته

چو هرگز نشود چشمم خجسته


چو هر دم می خورم زاهد نباشم

چو گویم ساقیا از من گذشته


هر آنچه درد و رنج را من خریدار

چو مهر و عشق تو در دل نشسته


چو عاشق کس نداند فهم رنج را

چه میدانی ز دردِ ، دل شکسته


و لیکن یاد تو نشد فراموش

چو قلب و جان من شود گسسته


***


سال به پایان آمده ، عیدی من شایان ده

بر لبان خسته ام ، بوسه ی بی پایان ده


ز فراق وصل تو ، دیده ی دل تیره شده

تو بگیر دستان ما مژده ی بینایان ده


کینه را ز یاد ببر گرچه ستم کشیده ای

سر بزن بر دل ما یاری ، به بی یاران ده


آسمان گریان شده ذوقی ندارد بی تو

با دلم قدم زن و حالی به این باران ده


جامه ی سرخی بپوش و لاله ای بر زلف گذار

بی تو دل بیکار نمود ، کاری به بیکاران ده


ز غم دوری تو دل جان ندارد یارا

خنده ای سر بده و جانی به بی جانان ده


***


شما همچنین میتونید با مراجعه به صفحه شخصی بنده در اینستاگرام به آدرس aiso223 بنده رو با نظرات و انتقادات مفید و سازندتون مختفر کنید ، در پناه حق . روز/شب خوش .


مرتبط:

گوشه دنج میخانه نتوان برد، آن گنج امانت که در نزد تو باشد

نظر و عقیده شما درباره این شعر چیه؟

معرفی کتاب شعر "اقلیت"

میخوام کتابچه ی شعرم رو آتیش بزنم...

شعرسرایی علی جون خطاب به خانواده برتری ها

گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود

عشقی که تو شعرهای سعدی و مولانا و شهریار میخونیم خیالیه؟

شعر خسته ام مثل ... از سیمین بهبهانی


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
شعر و شاعری (۱۳ مطلب مشابه)