سلام

ممنون از کسانی که وقت میگذارن و سوال من رو میخونن و راهنمایی میکنن.

دختری 26 ساله هستم، چند ماه پیش پسری 35 ساله که مدتی پیشش کلاس میرفتم، بعد از زمانی که دیگه کلاس نمیرفتم، بهم ابراز علاقه کرد. ولی چند باری که قرار گذاشت بیرون تا باهام حرف بزنه، هر بار به بهونه ای پیچوند! و من بهم خیلی برخورد. 

بهش گفتم که بی احترامی کردی بهم و معذرت خواهی کرد و دیگه فراموشش کردم کلا. من تهران درس میخوندم و اونم اهل یه شهر دیگه هست اما مستقلا تهران زندگی میکنه. وقتی فهمید درسم تموم شده و برمیگردم شهرمون دوباره پیداش شد ولی این بار با پیشنهاد خواستگاری اومد جلو و ظاهرا خیلی جدی بود. 

توی قرار حضوری بهم توضیح داد که تو این مدت نتونسته منو فراموش کنه و با اینکه تا همین چند وقت پیش اصلا به ازدواج فکر نمیکرده، با دیدن من و یه سری تغییرات در خودش، تصمیم به ازدواج گرفته ولی میترسه! و علت اینکه قبلا قرارهارو پیچونده بود این بود که توی یه  رابطه ای بوده یک طرفه، و میخواسته تمومش کنه اما زمان میبرده تموم کردنش و از طرفی دیده بود من دیگه کلاس نمیرم فکر کرده بود نباید منو از دست بده. 

گفت که اشتباه کرده و زود حرفشو زده باید اول تکلیف رابطه قبلیش رو معلوم میکرده و بعد با من حرف میزده. هر چند صادقانه بود ولی بی اعتمادی منو بیشتر کرد.

حقیقتش الان که مینویسم خودم متوجه پایه های سست اعتماد هستم، اما از اون جایی که بهش احساس دارم، همین باعث شده توی دو راهی گیر کنم که آیا میتونم به این آدم فرصت بدم که خودش رو ثابت کنه یا همو بشناسیم؟

من خواستگار خوب زیاد داشتم تا الان و مساله اصلیم همیشه نداشتن احساس به طرف مقابلم بوده. الان که از یکی خوشم اومده دوس ندارم راحت از دست بدم. میدونم که هم به دلیل شغلش (با اینکه تحصیل کرده ست) و هم راه دور خونواده م مخالف خواهند بود از اول. 

نگرانی هاشون رو درک میکنم، اینو میدونم. ولی اینا حل شدنیه، مساله من اعتماده. واقعا میتونم یه فرصتی به هر دومون بدم؟، پسرها هم اگه جواب بدن ممنون میشم، در اینکه دوستم داره شکی ندارم اما رفتارش اینجوریه که هم نمیخواد منو از دست بده هم قدمی جدی برنمیداره. میگه الان برای اینکه بیام جلو خونواده ت چیزی ندارم. و وقتی شرایطی که باید باشه و نیست، خونواده مخالف باشن، این تنش رو زیاد میکنه. و فشارش رو تو بیشتر خواهد بود...

تصمیم گرفتم بهش یه هفته فرصت بدم تا تکلیفش رو معلوم کنه. در هر صورت موانع زیادی سر راهه. اما باید تصمیمی گرفت و شروع کرد. تهش یا میشه یا نمیشه. با توجه به این فاصله و راه دور، دوست ندارم بدون اطلاع خانوادم وارد رابطه بشم. این تحت فشار گذاشتن درسته به نظرتون؟


مرتبط:

نمی تونم به خواستگار پزشکم به راحتی اعتماد کنم

چند توصیه به دختران در مورد ازدواج و اعتماد به بعضی از مردان

پسری که بیشتر از خودم بهش اعتماد داشتم تو زرد از آب در اومد

می تونم به خواستگاری که میگه قبلا زنا کرده اعتماد کنم؟

اول تحقیق، بعدش امتحان و در نهایت اعتماد

فقط به ایمان خواستگارم اعتماد کردم

شرایط بد محیط کارم باعث شده نتونم به شوهر آینده م اعتماد کنم

میشه به پسری که درخیابان از یک دختر خواستگاری میکنه اعتماد کرد؟

بنظر شما این مرد قابل اعتماد است برای ازدواج؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل پسران دهه شصتی (۴۳ مطلب مشابه) ازدواج راه دور (۱۵ مطلب مشابه)