خانواده برتر

سلام به همه

مرسی از نظراتتون

آقای علی خوش شانس

کاش یه کم توضیح بیشتری میدادین مخصوصا بندای آخر نظرتون رو واضحتر بگین بهتره. واقعا خیلی خوب متوجه نشدم یعنی راستش گیج شدم یه کمی از نوشته هاتون مخصوصا آخرای نوشته تون

حالا واقعا سوالتون چی بود؟ چون اول توضیحاتتون نوشتید من بیش از اونکه پاسخ داشته باشم پرسش دارم

سلام آقای علی

خیلی خوب توضیح دادی ولی به طور قطع پرسشت مشخص نیست اما من دونه دونه ج میدم یعنی هر چی که به نظرم میرسه میخواد بدونی میگم

اولین سوالت اینه که خب حالا این که تو چه فکری میکنی به کنار ، اون پسره باید چه کار کنه که نکرده؟

خوب معلومه. خیلی کارا نکرده. مستقیم نگفته این از همه مهمتره. چرا نیومده مستقیما بهم بگه منو میخواد. این یکی

دوم و مهمتر از اولی حالا هم که نیومده مستقیم ازم بخواد و هی موش و گربه بازی خواسته دربیاره بدتر از اون منو بی محل کرده. خوب من از کجا بفمم بی محلیش از نظر داشتنش و تو فکر بودنشه. من دخترم ممکنه فک کنم بدش میاد از من و بی محلم کرده که بذارم برم گورمو گم کنم

میدونم اطلاعات زیادی نیازه ازین که من چجوری بودم؟ اون دختر چجوری بود؟ چه رفتاری داشت؟ چیا گفتین؟ من چی گفتم؟ چی شد؟ ...

آره اینم مهمه. اطلاعات بیشتری میدادی خوب بهتر بود ولی میترسی که طرفت اینجا بیاد که البته حقم داری. شایدم بیاد و بخونه و بشناستت. پس این که منتفیه کلا و من سوالاتو به صورت کلی مجبور میشم ج بدم

بخوام اونا رو بگم دیگه داستانیه.

حالا خواستی بگی بگو. ولی منم جای تو باشم خوب دوست ندارم یهویی طرف بیاد تو برتر و بخونه و طبیعیه که خیلی باز نمیگم همه چیزو. پس حق میدم بهت

حالا یه آدم معمولی هستم که اگه داستانم مث شما باشه ،تحت تاثیر نگاه های پی در پی ، حرفای پی در پی ، قدم زدنای پی در پی ، اونم با دختری با ویژگی های خوب قرار میگیرم. همه اینا رو هم اون دختر میدونه. 

اولا از کجا میدونی که اینارو اونم میدونه. اصلا از کجا میدونی که اونم نسبت به تو احساسی داره یا نه. شاید نداره خوب. شاید مثلا کسی رو داره اما رشته مشترک تحصیلیتون باعث شده همش مجبور باشید با هم همکاری کنید مثلا به فرض(اون موقع رو میگم وگرنه الان که دیگ چندسال از دانشگاهمون گذشته ما. حکایت من مال اوووووووووووه چند سال پیشه ولی خوب توی اون پنج سال همگروهی بودنو میگم. یعنی توی اون موقعیت) خوب توی اون موقعیت شاید اون کسی رو داشته شاید اصلا خودش ادم سردیه شاید کلا تو رو یا هر کسی دیگه رو توی کار اجتماعی مث دانشگاه یا هر چی نمیخواد با زندگی معمولی و روابطش قاطی کنه یا حالا هر چی. خوب تو از کجا میدونی که اون هم نسبت به تو همونه که تو هستی و بهش فشار میاد از یه ارتباط معمولی؟

دوما شاید اون بخواد ارتباط مثلا گروهیتون یا کلاسی و دانشگاهیتون همونطوری بمونه و همین ارتباط معمولی همگروهی و با هم درس خوندن و از هم چیزی پرسیدن و اینا رو بخواد ادامه بده. خوب اون چخ گناهی داره که تو بهت فشار میاد بهش بی محلی میکنی؟ بعدم حالا که حس میکنی داری حس پیدا میکنی از کجا میدونی اون ازدواجی نیست خوب چرا مستقیم بهش نگی؟ اصلا چرا بی محلی کنی که اون پیش خودش بگه خوب حتما از من متنفره یا بی علاقه س؟

پس یعنی همین رابطه کاری و درسی رو ادامه بدم و همه چی تموم؟ احساساتم چی میشه؟ اگه بخوام احساسم رو کنترل کنم ، باید ارتباط به صفر برسه ، پس نادیده ش میگیرم و دفعه بعد که سراغ منو گرفت اهمیتی نمیدم تا خودش متوجه بشه تمومه. البته این رفتار یهویی و بی خبر هم نیست . از قبل نشونه هاش موجوده .

خوب اولا که چرا نادیده بگیری؟ بعدم حالا که نادیده گرفتی دفه بعد که اون دوباره میاد حالا به هر دلیلی سراغت (حالا یا واقعا کارش گیر بوده اومده یا نه اونم حسی داره که اومده ) دیگه باز چرا این دفه دوباره اهمیتی نمیدی که بفهمه تمومه؟ این چه احساسیه تو پیدا کردی که اون خودشم اومده باز بعد تو بخوای بگی خوب بذار بفهمه تمومه؟ نه واقعا اگه احساس بود چرا دوست داری تموم شه؟

 البته این رفتار یهویی و بی خبر هم نیست . از قبل نشونه هاش موجوده

متوجه نشدم. چی یهویی و بیخبر نیست؟ بی محلیای توی پسر؟ اگه اینجوریه اون چرا دوباره بی محلیاتو ببینه بازم بیادش؟ دوما نشونه هی چی موجوده؟ نمیفهمم.

اگه آدم بخواد دوست باشه ، این تفاوت‌ها کمتر بروز پیدا میکنه ولی وقتی پای ازدواج وسط میاد دیگه تفاوتای اساسی مهمن  . من میدونم که از دوستی آدم خیری نمیبینه . حالا اگه تفاوت‌ها قابل درمان باشن و دو طرف کمک کنن تفاوت‌ها به صفر برسه که خوبه. اینجا معلوم شد نه من کوتاه میام ، نه اون. 

اول بگو واقعا به دوستیم فکر میکنی؟ خوب دوست بشی که چی؟ پس احتمالا احساست نسبت به طرفت یه حس هوس انگیزه. حالا این به کنار

چه تفاوتهایی؟ مالی منظورته یا سطح خانوادگی و اینا؟ یا فقط همون دوست اجتماعی و ازدواجی بودن؟ دومندش وقتی کسی رو دوس داری حس پیدا کردی چرا کوتاه نیای؟ اینم بماند. اطلاعاتت کامل نیست حداقل خیلی واضح نیست جواباتم همش با سوال داده میشه خودبخود

اون دختر چه فکری میکنه و چه تصمیمی میگیره؟ مهم نیست ، من فقط نتیجه رو میبینم ، نتیجه این که بعد از این که به طور قطعی فهمیدم اون کوتاه نمیاد ، من نادیده گرفتمش . ظاهرا که همه چیز حل شده ست. دیگه از یه جایی به بعد سراغ منو نگرفت.

چطور میگی به اون دختره حس پیدا میکنه پسر ولی براش مهم نیست دختره تحت تاثیر نادیده گرفته شدن چه نتیجه ای بگیره و تصمیمش چی بشه؟ مهم نیست؟ اگه مهم نیست پس نتیجه چیو میخواد ببینه پسره؟ همین که دختر بذاره بره؟ کوتاه نمیاد یعنی چی؟ اینم واضح نیست. دیگه حل شده یعنی همین؟ طرف بذاره بره رتحت میشی؟ خوبه نشنیده بودم این مدلیشو دیگه.

به خودم میگم : جدا از کار و درس ، درسته فعلا همه چی آرومه ولی مگه قصد ندارم از زندگی لذت ببرم؟ خب به احساسم بها بدم و برم به این دختر پیشنهاد ازدواج بدم . ولی این دختره خیلی چیزاش با من متفاوته

ببین اینو بهت بگم پسرا معمولا خودشونو کم میبینن پیش افاده های دخترا و فک میکنن طرف خیلی خیلی باشون متفاوته. شاید اینطورم نباشه . خودت فک میکنی تفاوتهاتون زیاده.از کجا معلوم. تازه از کجا معلومم تفاوت داشته باشین ولی اون دختر مقابل اصلا توجهی نکنه به تفاوتا. پس همه چی برمیگرده به رک و واضح درخواست دادن پسرا که اینو نمیبینیم ازشون معمولا و هی قایم موشک بازی درمیارن. خلاصه شاید از دختری که تو ذهنته خیلی رویایی فک میکنی. معلوم نی اینطوری باشه دادا

نمیخوام از زندگی خصوصیم بگم ولی به دلیل تشابهات با داستان تو، نکات کلیدی رو میگم.

ببین من خودم متوجه شدم که اونی که توی ذهن توه من نیستم. پس اگه به خاطر من سوال کننده نمیگی جزییاتتو مطمئن باش من اون نیستم خیالتو راحت کنم. اما اگه بخاطر این میگی یه وقت طرفت سرزده بیاد تو این وبلاگ بفمه که بت حق میدم.

اگه پسره افسانه ای داستان ما اهل دوستی اجتماعی نباشه و اهل ازدواج باشه و توی دختر افسانه ای داستان ما اهل دوستی اجتماعی باشی و اهل ازدواج نباشی، اون پسره باید اهل دوستی اجتماعی بشه تا به تو برسه یا تو باید اهل ازدواج بشی تا به اون برسی.

پسر از کجا میدونه دختره اهل ازدواج نیست. نمیفمم واقعا؟ از کجا میدونههههههه؟

توی این شرایط ، هیشکی کوتاه نمیاد . حالا میگی پسره به جز نصیحت چه کار کنه؟ وقتی نصیحت کارساز نیست چه کاری به جز نادیده گرفتن ازش بر میاد؟

وقتی مستقیم نرفته بش پیشنهاد بده از کجا میفمه طرف کوتاه نمیاد؟ پسرا همتون عجیب میزنینا. دیدن تقصیر ما دخترا نیس.

نصیحت؟ این دیگه واقعا عجیبه. نصیحت چی؟ یعنی نشسته دخترو نصیحت کرده؟ نمیفمم. گیج زدم کلا اینجای صحبتتو.

بله بهنظرم به جز نادیده گرفتن راه داره. راهشم پیشنهاد مستقیم به دختره. که من بت احساس پیدا کردم. تو نکردی؟

داستان من یه چیزیو میگه  ، اونم این که اتفاقا همون قسمت داستان که "چرا باید برای تو مهم باشه" اصل داستانه . اتفاقا باید همین قسمت واکاوی بشه. اگه واقعا مهمه که بدونی چرا اون اسمی ازت نبرده ، پس باید برگردی به گذشته و بررسی کنی چرا نشد که تو هم همراهش بری گردش؟ چرا الآن رابطه ای باهاش نداری؟

حتما چون بش بیمحلی کرده دیگه دختر گذاشته رفته. همین. وگرنه من توی داستانم این مشکلو نداشتم. یعنی اصا اون موقعا از طرف ای همکلاسیم بی محلی ندیده بودم ولی خب درسمون ک تموم شد مث خیلی از بچه ها فاصله افتاد بینمون ولی تو اگه به دختره بیمحلی کردی خوب نتیجشم دیدی. حتما با خودش گفته منو نمیخواد بی محله چرا رابطه ای باش ادامه بدم. چرا وقتی بم نمیگه بیا با هم باشیم بیا بریم ددر من پاشم باش برم و باهاش باشم.

امیدوارم ج سوالاتو از همین جوابای همراه سوالم گرفته باشی.

ببین داستانت هر چی هست اصن شبیه داستان من نیست و من تعجب میکنم که چجور تو اشتراکاتی بین من و اون دختر ک تو ذهنته میبینی. نمیدونم چی باعث شده این فکرو کنی. بهرجهت میخوام اینو بت بگم چرا فک میکنی اون دختر میخواد با تو بازی کنه واقعا؟ نه اصن چرا شما پسرا فک میکنید دختر طرفتون مخصوصا توی داستانای مشابه تو و نادیده گرفتن و این حرفا میخواد باتون بازی کنه؟ مگه دختره مریضه واقعا؟ اگه مریضه که هیچی خوشال باش ک چیزی بینتون نیس اگه سالمه دلیلی نداره این کارو کنه. بعد کلن دختر پسر اینطورین وقتی ازشون جزوه م بخوای چ پسر چ دختر فک میکنن حتما حتما صد در صد غرضی در کاره. شایدم باشه ولی صد در صد ک نیست. پس این تنها نشونه نیست. بعد حرفات کلا گیج کننده س واقعا وقتی میخونم خیلی ب مغزم فشار میاد. بگذریم. اما من یا ما دخترا کلا تو ذهن شما پسرا ک نیستیم و حق انتخابم با تو پسره و اگه میبینی تفاوتاتون اونقد زیاده خب پس همون بهترین حالته ک فراموش کردی یا خودتو ب فراموشی زدی.

درباره این که ج پستمم گرفتم یا نه تقریبا ی چیزایی دستم اومد مخصوصا از توضیحات تو با اینکه شبیه نبودن و گیج کننده بودن اما حس کردم خب دیگه اون پسر حتما به دلایلی ک توم ب بعضیاش اشاره کردی خواسته خودشو ب فراموشی بزنه وگرنه به قول غزاله مگه میشه اون همه خاطره فراموش بشن.

در کل میخوای بگی چون پسره خودشو در حد یا سطح دختر نمیبینه حالا بالا یا پایینش بحث نیس منظور در حد نمیبینه یعنی یا بالاتر یا پایینتر و متناسب نمیبینه و احساسیم پیدا کرده ترجیح میده چون میدونه نمیتونه ب ازدواج ختم کنه قضیه رو سردی کنه و حتی اگه دختر بش نخ میده این سردی کنه تا زودتر قال قضیه کنده شه و دیگه قیافه نحس دختره حداقل نه جلو چشش باشه نه تو ذهنش و کلا میگن مرگ یه بار شیون یه بار همینه. من اینو حس کردم از ج شما به پستم. حالا اگه اشتبا فک کردم نمیدونم ولی نوشته های گیج کنندت کلا میخواد ی همچی چیزی ب من ج بده ک البته تا 90 درصد درباره بیشتر ارتباطای ایجوری درسته ولی خب توم ک پست نذاشتی شرایطتو بگی من از کجا بدونم ک مشکل تو با اون طرفت چیه و چطوری بوده قضیه تون اما مهم اینه ک از پست من ای برداشتو کردی و بعدم من ایمیل یا زنگ نزدم ب پسره و میگم دقیقن بعد دانشگاه و امتحانای ترم اخر ک رفتیم فوق لیسانس امتحان بدیم و هر کسی پی بدبختی خودش رفت مث دوستای همجنسم دیگه فاصله افتاد بینمون و همو ارتباط درسیمونم قط شد. ولی خب بعد چند سال من اصن یادش نبودم یا اگه یادم میفتاد خیلی عادی میگفتم چ پسر خوبی بود اگه مثلا میخواستم ازدواج کنم قطعن با اون ازدواج میکردم ولی اینکه از عشقش بسوزم نه. دقیق مث دخترای کلاس و صمیمیترا ک تو ذهنم میومدن اینم میومد وقتی بحثش میشد و برام عادی بود و عشقی نبود یا غم و غصه ای از دوریش اما اونقدرا یادم نبود و اگرم هرموقع یاد دانشگا میشد مث خیلیا یاد اینم میشد حالا یا تو ذهنم یا توی بحث تا اینکه دوستم تو خیابون دیدم ک دعوتم کرد خونش و وقتی رفتم و ارتباط دوباره ایجاد شد با دختره دوستم بعد تو یکی از دعوتاش ک خونش بودم گفت راستی میریم با بچه ها طبیعت و اینا از بچه های قدیمیم هستن بعد فیلم گذاشت و ادامه جریان ک من فمیدم اصن این چ بیمعرفت ک حتی اسممم نیاورد یا یه یادی چیزی. پیش خودم گفتم یعنی من انقد کم و پست بودم ک یه یاد خشک و خالیم نکنه و بعد دیدم دوستم همینارو ک تو ذهن من بود گفت دراومد گفت اه اون پسره فلانی ک زیاد با هم درس میخوندید رقابت تحصیلی داشتید و این حرفا و با هم واحد برمیداشتید اصن تو رو به هیچی حساب نکرد چندبار رفتیم بیرون با بچه ها ی قدیم اونم بود اما از تو هیچی نگفت تازه پسرای دیگه کلاس ازت میگفتن اون هیچ نگفت و الی اخر

توی بند اخرتم ک گفتی  شایدم سهوی یادش رفته خب اینم احتماله شایدم ولی من بنارو برعمد گذاشتم و واسه همین پرسیدم

اون فیلمم قبلن دیدم ولی اصن چیزی ازش دستگیرم نشد ی کمی گیج کننده ست مث نظرات خود جنابعالی که وقتی خوندمشون  واقعن قاطی پاطی شد همه چی تو ذهنم و ب این نتیجه رسیدم ک چقد داستانا متفاوته و واقعا تو نظردهنده از رو چ حسابی فک کردی شبیه داستان توه اما فک کردم ادما گاهی همذات پنداریم میکنن

و شایدم توم تو پست من ی چیزایی دیدی خواستی همذات پنداری کنی مث خود من ک ده بیست دفه با پستای اینجا ک خوندم ی چیزایی تو بعضیا مشترک دیدم اما خب بهرحال چون اطلاعاتت کامل نیست واقعن نتونستم مشاوره ای بهت بدم اما فقط من اگه پسر بودم و همکلاسم ب دلم باشه تفاوتامونم زیاد باشه ولی میگم یا میگیره یا نمیگیره و انقد خودمو تو خیال نمیبردم و کلا بحث پست من ی چیز دیگه بود ک کلا تو و دوستان دیگه ی جور برداشتای دیگه ای کردید و منم نتیجه های خودمو گرفتم. مرسی

اصلا از فلان ویژگی ظاهریت و فلان اخلاقت خوشم نمیاد . اصلا من قصد هیچ ارتباطی در هیچ حوزه ای با هیچ کسی ندارم ."

اولا مگه دختره خدا باشه ک قصد ارتباط با هیچ کسی تو هیچ حوزه ای نداشته باشه. حالا اصن جدا از پست من و بحث سوالم ک جوابامم تا حدودی گرفتم چرا شما انقد دختر مورد نظرتونو بزرگ کردین ک اینطوری ازش فک میکنین؟ ببخشیدا کیه طرف؟ خدا ک نیست ک بگه اصلن من قصد ارتباط با هیچ کسی تو هیچ حوزه ای را ندارم.

بعدشم اون جمله اولت اعتماد بنفس پایین پسر رو میرسونه ک تو ذهنش با خودش بگه فرض کن من بش گفتم بعد اون گفت از قیافت یا فلان اخلاقت خوشم نمیاد.

نه من اهل دوستی نیستم. تفاوت‌ها هم میشه گفت اخلاقی و فرهنگی هستن که باعث میشه حتی سلیقه‌های ظاهری هم تحت تاثیر قرار بگیره.

تفاوتها اخلاقی و فرهنگی هستن و باعث میشه حتی سلیقه ها هم تحت تاثیر قرا بگیرن. یعنی چی؟ حرفاتون عجیبه خیلی. تفاوت فرهنگی و اخلاقی مثلا سلیقه چی رو تغییر میده؟ فلانی اگ قیافه فلانی رو دوس داشته باشه داره دیگه تفاوت فرهنیش سلیقه شو نسبت ب قیافش عوض نمیکنه یا نسبت ب شرایطش . ولی بنظرم تفاوتا فقط باعث میشن ادم خودشو دست کم بگیره یا برعکس مغرور بشه بالاتر بدونه خودشو

حالا یه اتفاق عجیب میوفته؛ بعد از دو هفته تو ایمیل میزنی به همون پسر یه کمکی در حد ۲+۲ میخوای که اصلا نیازی نیست از اون بخوای. یعنی مثلا ۱۰۰ نفر دیگه هم در دسترس هستن که خیلی راحت کار اونو انجام میدن ، بدون منت و زحمت. ولی تو باز میری بهش ایمیل میزنی:"ببخشید چجوری آهنگای گوشیمو روی ضبط ماشینم پخش کنم؟".

راستی کدم قسمت داستانت شبیه پست منه. اینو ک میتونی بگی کاربر علی خوش شانس. به درد من ک نمیخوره چون با توجه ب شرایط خودم قطعا میدونم نه من اونم نه تو اون ولی فقط میخوام بدونم چی باعث شده تو پست من یاد شرایط خودت بیفتی شاید بهتر بشه کمکت کرد

حالا پرسش‌های من از تو یه جوری بود که بفهمم توی ذهن دختری مثل تو ،در طول این روند روابط طولانی ،چی می‌گذشته.

هیچی دیگه. همین. همینا میگذشته. منم ادمم بهرحال. دخترم. خوب احساس بدی ک بش نداشتم و همشم میگفتم پسر خوبیه تازه با دختر همسایمونم ک دوست صمیمیه همه چیو میگم بش میگفتم اون موقعا ... بهترین پسریه که اگه بیاد قبول میکنم کیس خوبیه واسه ازدواج ولی خب شرایط جوری پیش نیومد ک بش احساس عاشقانه پیدا کنم و همش مشغول درس بودیم و اینا اما بهرحال مهم اینه که حس خوب رو بش داشتم و دارم و خیلی کیف میداد ک با هم درس مخیوندیم و واحد برمیداشتیم و اینا. اما چکار کنم دیگه به زور ک نمیتونستم برم اویزونش بشم. خب دیگه دخملا هم ادمن حس دارن الکی ک نیست اما خب بستگی به شرایط و نوع ارتباطم داره

همش اینجور پستا و چیزا رو میبینم فک میکنم نشونه ست! بعدش به خدا میگم واضح بگو ، برا من نشونه نفرس😂 من الان شخصیتی که مد نظرمه شبیه این دختر نیس. میگی چکار کنم خدایا؟😁 هر کار بگی من همونو می‌کنم!

ببخشیدا ی چیزی میگم ناراحت نشی ولی به خدا چ ربطی داره مگه کار ادم. تو ی پسری یا نه اصن فلان پسر از دختری خوشش میاد اگه شرایط داره میره مطرح میکنه با خانواده و یا ج میگیره یا ج نمیگیره دیگه ب خدا چ ربطی داره ک بخوای بشینی نشونه و معجزه واست بفرسته. شما پسرا خودتون باید در صورت داشتن شرایط و هم کفو بودن برید اقدام کنید و اگرم شرایط ندارید یا به درد هم نمیخورید خودتون بهتر میدونید. وقتی کسی حق انتخاب داره خب شرایطو میسنجه میره جلو یا میبینه نمیشه نمیره جلو ولی بهرحال دختر خوبم کم نیست واسه شماها. اخ اگه من حق انتخاب داشتم هر کیو میخواستم میرفتم سراغش بعد وقتی نمیشد میرفتم یه دونه خوب دیگه شو پیدا میکردم میرفتم سراغ اون انقد میگشتم تا اونی ک میخوامش و میخوادم بام زندگی کنه. خلاصه که این حق انتخابم چیز خوبیه خودش و منتظر نشونه موندن و گرا دادن کار ما دختراست نه شما پسرا

به علی خوش شانس

یه چیز دیگه راجب تو به ذهنم رسید ، اگه پسره فیلم بردار بود و دوستت یادی از تو نمیکرد ، الان تو بازم همین احساس رو داشتی درسته؟ فقط تنها تفاوتی که پیدا میشه اینه که اون پسره از تک تک دخترا تعریف کرده و مشخصه قضیه به اصطلاح "دختر پسری" بوده. 

اگه قضیه برعکس بود شاید خیلی خیلی کم یه اپسیلون ناراحت میشدم واقعیتش. نمیدونم شاید چون به قول تو قضیه دختر پسریه دیگه. ببین وقتی دختر باشی و از طرف یه پسر نادیده گرفته بشی اونم پسری که اون همه با هم کارهای مشترک کردین و خاطرات مشترک داشتین خوب معلومه که با خودت میگی احتمالا من دختر بی ارزشی بودم واسه اون و اصلا به حساب نیومدم واسش. یعنی در لحظه این فکر میزنه به سرت اما خوب بعدش که آنالیز کردم دیدم نه شاید حکایت اینه که

اگر با من نبودش هیچ میلی  چرا جام مرا بشکست لیلی

ولی اگه برعکس بود ناراحتیم در همین حد بود که اه چه دختره بیمعرفته. وااااه ولی خب دیگه جوونی و عشق و دختر و پسر و اینا باعث میشه که حساستر بشی

راجب خودم آره شرایط ازدواج که همیشه هست . همون مورد مناسب اصل قضیه ست . البته مال بعضیا برعکسه ، مورد دارن ولی شرایط ندارن خخخ.

عیب نداره دادا. تا باشه شرایط باشه شرایطه ست که مهمه کیسش جور میشه بالاخره ولی فکر کن شرایط نباشه کیس باشه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بده (هر دونه خیلی یه دونه خ خخخخخخ)

شوکولات جان سلام

میگما این فیلم اصلا چی میگه باور کن نمیفهمم منم حالی کنین تو رو خدا تا بتونم بهتر باش ارتباط برقرار کنم

به شوکولات

ممنونم عزیزم. خیلی خوب بود توضیحاتت. یبار دیگه میخوام فیلمو ببینم. مرسی. واقعا باهاش ارتباط برقرار کردی ها

به شوکولات

سلام شوکولات عزیز. چه اسم قشنگیم داری خدایی

مرسی عزیزم. نظرتو خوندم خیلی خواهرانه بود. چشم. حتما حتما همین کارو میکنم و منم با شما هم عقیده م . درست اینه که به کسی که صادقانه میاد جلو هم فرصت داد و خودت رو هم محدود نکنی . چشم. مرسی عزیزم

سلام من به شخصه دوران دانشگاه یکی رو متفاوت میدونستم و حس خاصی که بهش داشتم رو هنوزم دارم و جالبه وقتی با دوستم که از احساس من خبر داره در مورد اون آقا حرف میزنیم من قصر در میرم و حرفو میکشونم به سمت دیگه چون وقتی با تمام وجود یکی رو دوست داشتی و نشده که زندگیتو باهاش شریک بشی و میدونی که هیچوقتم نمیتونی..خیلی سخته در موردش حرف زدن..حالا این درحالیه که دوست من از خودم به خودم نزدیک تره و جیک و پوک زندگی و احساس همدیگه رو میدونیم با این حال من بازم نمیخوام جلوش نقطه ضعف نشون بدم نمیخوام تو دلش بگه بعد از گذشت سالهای سال هنوزم فراموشش نکرده و یجورایی بهم برمیخوره از اون حرف زدن..این اوضاع منه دیگه اون آقا پسر رو صددرصد نمیتونم بگم اما شاید مثل من باشه