خانواده برتر

سلام 

بله دیدم مادر خودم و هیچ مشکلی هم نداریم 

سلام 

سلام

اگه یه سری اطلاعات دیگه ای هم می دادید ، شاید میشد واضح تر و راحت تر نظر داد . مثلا :
-سن هر دوتون تقریبا چقدره ؟
- روش آشنایی تون و مدت اون و اینکه بیشتر درباره چه چیزایی باهم حرف زدید ؟

نظرم درباره حرفای فعلی تون اینه که هر کسی بطور طبیعی دوس داره که دیگران ، علاوه بر اینکه اونو دوست داشته باشن ، نسبت به عزیزترین داشته های اونم بی تفاوت نباشن و به اونا هم محبت کنن .

به نظر می رسه که یه حسی ما بین حسادت و غبطه ، توی وجود شما پنهون شده و اینکه شما دوس دارید مرکز توجه باشید ، توی این نگرانی پنهون شده که مبادا مادر شوهرتون ، جاری تونو بیشتر از شما دوس داشته باشه و همه ی این چیزایی که گفتم ، توی این پنهون شده که مبادا مادر شوهرتون ، همسرتونو دوس نداشته باشه .

شما می تونید توی زندگی تون ، در دوس داشتن جاری تون از بقیه سبقت بگیرید تا بین شما و جاری تون ، شکاف یا اختلافی نباشه و در نتیجه ، مادر شوهرتون حتی اگه خودشم بخواد ، بازم نتونه رفتاری داشته باشه که اینطوری به نظرتون بیاد که جاری تونو بیشتر از شما دوس داره .

چون برای اینکه مرکز توجه دیگران باشید ، نیازی نیس که یه دایره دور خودتون بکشید و یه نقطه وسطش بذارید و از بقیه توقع داشته باشید که جذب اون نقطه ی مد نظر شما باشن !
فقط کافیه که از توی اون نقطه ای که خودتون قرار دارید ، حس مثبت و محبت خودتونو بدون هیچ چشمداشتی به همه جا انتقال بدید تا اونا خود به خود ، جذب اون نقطه بشن .

نمی دونم حرفایی که از طرف اون آقا زدید تا چه حد برای خودتون معتبر و قابل قبوله ( درباره دلایل اختلافش با مادرش و اینکه چرا اونو دوس نداره ) ; ولی بازم شما و رفتارتون توی این مسأله می تونه تأثیر گذار باشه . یعنی اگه رفتار مناسب و سیاست درستی داشته باشید ، می تونید توی حل این مشکل ، نقش مثبتی ایفا کنید ; ولی اگه برخورد اشتباه یا سیاست غلطی داشته باشید ، می تونید گره این مشکلو محکمتر کنید .

خیلی از این سیاست ها توی زندگی مشترک و با تجربه های مختلف به دست میاد ; ولی مهم ترین نکته اینه که هیچ وقت از یکی از طرفین ، حمایت مطلقی نداشته باشید و به اون یکی ، دید منفی مطلقی نداشته باشید ; یعنی باید با یه دست تون یه سر طناب رو نگه دارید و با دست دیگتون ، یه سر دیگه ی طناب رو نگه دارید و با رفتارهای درستی که از خودتون نشون میدید ، اونا رو به همدیگه نزدیک کنید . و اگه نتونستید اونا رو به همدیگه نزدیک کنید ، حداقل از همدیگه دور نکنید تا امید به حل اون مشکل ، به طور کامل از بین نره .

بله از این مدل آدما دیدم، پسرخاله خودم
زندگی همیشه به میل ما نمیچرخه، شما آدما رو هم نمیتونی عوض کنی

خالم دوتا پسر داره کوچیکه رو بیشتر دوس داره، همه هم میدونن، رفتاراشون تابلوس، به زنش بی احترامی نمیکنن ولی خیلی تابلو زن دومی رو بیشتر دوس دارن، زن اولی خیلی هم دختر خوبیه، خیلی احترام نگه میداره، سرش تو کار خودشه و مشغول زندگی خودشه، رابطشم هم با جاریش خوبه، اصلا حسودی نمیکنه، اگه حسودی هم بکنه کاری از دستش برنمیاد فقط خودشو بد نشون میده، اینجوری خودشو اذیت نمیکنه
بی احترامی نمیکنن ولی خیلی تابلو به دومی محبت بیشتری میکنن
کاری از دستت برنمیاد

چقد مشکلات  ریشه ایی داره ازدواج   😐خانم متوجه مشکل شما نمیشم  فقط  کوتاه عرض میکنم بنده: بقولی بعضیا دستشون نمک نداره کاریش نمیشه کرد

خیلی هم خوبه اینطوری همین که دائما به پسرش نمیچسبه سرویس بگیره و وقتشو بگیره خیلی هم خوبه. عزیزم تو هم چقدر دختر ساده ای هستی بشین سرجات زندگیتو بکن یه درسی رو از من یادت باشه، هیچ وقت در هیچ زمینه ای توی رابطه شوهرت و خانوادش دخالت نکن نه سعی کن بهترش کنی نه بدترش چون آخرش دودش تو چشم خودت میره.

سلام 

پسره مشخص نیست خواستگاریت بیاد و اینکه ایا همه حرفاش درباره دوست داشتنتون و قصد ازدواجش درسته یا نه اونوقت شما به فکر مادرشوهر و این چیزایی که رفتارش چیه؟؟؟از این فکرا زیاد نکن چون بعدش وقتی بهش نمیرسی از این همه رویا که تو ذهنت از زندگی باهاش ساختی نابود میشی ..

عزیزم هیچی مهم تر از این نیست که شوهرت باهات خوب باشه،بهت احترام بزاره و‌جلو خانواده اش ازت حمایت کنه.

دوستان خیلی ممنون که وقت گذاشتین لطف کردین همتون:*

خانم سوال کننده  حساسیت بی موردو باید بذاری کنار و گرنه مطمین باش این وسط ققط خودت اسیب میبینی و رابطتم به مرور با همسرت سرد میشه 

یه خانمی هستم 26ساله همسرمم باهام همسنه و الان دو سال و نیمه عقدیم. ازهمون ابتدای عقدمون مادرش با ما صمیمی نبود و عروس و پسر بزرگش رو دوست داشت قبلا خیلی بهم تکه مینداخت و خیلی ناراحتم میکرذ هرروز گریه میکردم الان زیاد تکه نمیندازه چون شوهرم خیلی باهاش حرف زده و گفته بین عروسات فرق نزار. ولی بازم رفتارش معلومه اونارو دوس داره همش بهشون زنگ میزنه هرخوراکی تو خونه باشه براشون سهم نگه میداره که آخر هفته اومدنی بهشون بده همش تعریف عروسشو میکنه ولی هیچکدوم از اینارو برامن نکرده همه فامیلای شوهرم منو خیلی دوست دارن و خیلی شنیدم که پشت جاریم حرف میزنن میگن اون مغروره و فلان ولی مادرشوهرم برعکسه اونو به من ترجیح میده ولی خداشاهده تاحالا اصلا جوابشو ندادم من حتی باجاریمم خوبم و اونم بامن خوب رفتار میکنه و تنها مشکلم همین تبعیض فاحش مادرشوهرمه که خیلی ازارم میده خواهشا بگید من چه کنم? مثلا یه نمونه بگم من سال اول عقدم که عید نوروز بود و معمولا به تازه عروس عیدی میدن به من هیچچی ندادن و عوضش به جاریم که سه ساله عروسی هم کرده سماور 300تومنی خریدن

دقیقا همونی که فریناز و پریسا گفتند. کلا دو تا اصل رو در زندگی مد نظر داشته باشید:

مادرشوهر من تا وقتی که همسرم بیکار بود محل سگ به ما نمیزاشت ولی از وقتی که همسرم امتحان وکالت قبول شده همش با لفظ بهمون میگه شما خوبید اینش ادم رو میسوزونه که همش با لفظ و توی کلامش هست نه توی عمل که مثلا بهمون خوبی کنه واللا من موندم مگه میشه مادر خود ادم فقط به خاطر شغلش و چشم طمع به کمک مالی فرزندش بهش محبت کنه???!!گیج شدم

سوال کننده :

اون طور که من متوجه شدم ، برادر این آقا ، توی رفتارهای خودش ، پخته تر و با سیاست تر از این آقا هستند و این باعث میشه که رفتارای داداشش پیش مادرش موجه تر جلوه کنه و به تبع اون ، کارها و حرفاش جنبه منطقی تر و بهتری پیدا می کنه . حتی برای مادر این آقا ، پذیرش بی خیالی داداشش ، آسونتر از حرفای این آقا هست .

بذار یه مثال‎ ‎بزنم . فرض کنیم شما میری توی اینترنت و درباره ی چیزای مختلف ، خبرها رو می خونی . یهو یه تیتری می بینی که نوشته " فلان بازیگر و کیف جدیدش " . یعنی حتی اگه امکانش باشه ، حاضره برای جلب توجه ، ( خیلی عذر میخوام ) شورت یا ساپورتی که جدیدا خریده رو به نمایش بذاره تا ازش تعریف بشه .
یا یکی رو می بینی میخواد یه کار خوبی انجام بده ولی از مدتها قبل ، به همه خبر میده تا ازش تعریف بشه . خب مشخصه که اینا برای جلب توجهه .
از طرف دیگه می بینی که یه فردی رفته یه کار خیری کرده و چند ماه بعدش صداش در اومده و مثلا چند نفر از مسئولان اونجا دربارش صحبت می کنن و خبرشو میدن . اینجا هم مشخصه که اون فرد ، قصد خودنمایی نداشته و سعی نکرده کار خیرشو در بوق و کرنا کنه که بقیه ازش تعریف و تمجید کنن .
در نتیجه پذیرش کار خیر اون فرد خیلی راحت تره و تعریف و تمجیدهای بیشتر و واقعی تری ازش میشه .‏‎ ‎

یه مثال دیگه اینکه ، مثلا می بینی بعضی از دخترا میخوان به فرد مورد نظرشون چراغ سبز نشون بدن تا کار به آشنایی و خواستگاری بکشه .
اینجا هم اینا دو دسته هستن . یه عده اونایی هستن که بلدن چطوری با سیاست خاصی ، چراغ سبز نشون بدن تا اگه به نتیجه رسیدن که فبها ; ولی اگه به نتیجه نرسیدن ، ضرر نمی کنن و طرف مقابل ، برداشت اشتباهی از کارش نمی کنه .
ولی یه عده دیگه ، فقط بلدن با یه سری ایما و اشاره چراغ سبز نشون بدن و آخرشم خودشونو سبک می کنن . یعنی بعضیاشون طوری چراغ سبز نشون میدن که فقط ماشینایی که پشت چراغ قرمز هستن به اشتباه میفتن و چراغ قرمزو رد می کنن و اتفاق خاصی نمیفته !

میخوام اینو بگم که برادر اون آقا ، شناخت بهتری از اعضای خونواده داره و می دونه که چه زمانی باید سکوت کنه ، چه موقع باید حرف بزنه ، نظرشو چطوری بگه که مادرش در مقابلش جبهه گیری نکنه یا نسبت به حرفای درست یا غلط مادرش چه واکنشی نشون بده. ولی این آقا فقط به شرایط پیش اومده و حرفای خودش نگاه می کنه و حرف میزنه و از این غافل هست که ممکنه مادرش نتونه طبق اون حرفا عمل کنه یا از حرفاش ( هر چقدرم که حرفاش مثبت و منطقی باشه ) برداشت اشتباهی داشته باشه .

وقتی کار به نتیجه گیری می رسه ، این آقا دوس داره که حرفاش اجرا بشه و بعدشم مادرش بیشتر بهش محبت کنه و بهش توجه کنه . ولی برادرش ، اگه حرفی هم بزنه ، اجرا شدن یا نشدن اونو به مادرش واگذار می کنه . در نتیجه مادرش راحت تر با حرفاش کنار میاد و اگه به هر دلیلی ، ( مثل ترس از تغییر ) به حرفش عمل نکنه ، نگرانی و استرسی از این بابت نداره و به این ترتیب ، با برادر این آقا راحتتر از خود این آقا کنار میاد و این رفتارها در طول زمان ، منجر به این میشه که الان این فرد حس کنه ، مادرش ، رابطش با داداشش بهتر از خودشه .

همونطور که می دونید ، زن ها بیشتر به همدردی و اینکه یکی حرفاشو گوش کنه و تأییدش کنه احتیاج دارن و حتی به این نیاز دارن که بعضی وقتا به کاری که میکنه کاری نداشته باشن . مادر اونا هم از این قضیه مستثنی نیست . اینجا هم رفتار داداشش بهتر از خودشه . یعنی اگه یکی دو بار این اتفاق بیفته و کاری که مادرش می کنه ( حتی اگه اشتباه باشه ) ، با واکنش منفی روبرو نشه ; بعدا پذیرش حرفای پسرش براش راحتتره و ازش برداشت بدی نمی کنه .

مثلا ممکنه مادرش امروز از یه چیزی عصبی باشه و اخلاق خوبی نداشته باشه . اینجا دو تا کار میشه کرد . هم میشه تنهاش گذاشت یا اگه میخواد حرف بزنه ، به حرفاش " فقط گوش داد " تا آرومتر بشه و هم میشه به دنبال راه حل بگردیم و هی بگیم این کارو بکن ، اون کارو بکن ، و اونو کلافه تر و عصبی تر بکنیم .

خلاصش این میشه که این آقا وقتی میخواد یه کاری بکنه یا یه حرفی بزنه باید همه چیو در نظر بگیره تا احتمال واکنش بد به حداقل برسه . یعنی باید به حرفی که می زنه ، زمان و موقع حرف زدنش ، واکنش مادرش ، میزان انعطاف مادرش در برابر حرفش و ... بیشتر دقت کنه و از مقایسه خودش با داداشش و مقایسه کیفیت ارتباطشون با مادرشون خودداری کنه .

مادرشوهر منم همینطوره .انگار که کلفت برده اگه کار کنیم راضی هس اکه کار نکنم یه ریز فقط میکه عروس فلانی اله بله کارمیکنه زرنگه باسلیقه ست. اصلا رو اعصابمه ولی کاریش نمیشه کرد برای راحتی اعصاب خودمم که شده مجبورم کارکنم تاحرف نشنوم

سلام میگی مامانش به تغییر و مخالفت حساسه پس یعنی با هرکی باهاش مخالفت کنه راحت نیست و دوری میکنه و نه فقط نامزد شما. راه حل:چه شما و چه نامزدتون در آینده سعی کنین باهاش مخالفت نکنین تا دوستون داشته باشه میدونم مادرشوهرت چه جور ادمیه از ایناس که باید مدام پاچه خواری و به قول ما ترکها شیربازلیق بکنی تا دوستت داشته باشه.

بازم ممنون از بقیه دوستان که نظر گذاشتن . توصیه هاتون رو حتما گوشه ذهنم نگه میدارم.

خوب زیرشو کم کن ! 

تیتر سوال اشتباهه. یعنی چی مادرشوهرم همسرمو دوست داشته باشه؟! حس میکنم جدیدا تو نوشتن تیتر سوالا یکم بی دقتی  میشه

به سوال کننده 

دوستان بازم ممنونم که وقت گذاشتین واقعا لطف میکنین 

به سوال کننده 

همش تقصیر خاستگارتونه اون داره به مامانش بی احترامی می کنه اشتباهاتشوبهش می گه خب معلومه مامانش اون پسرشو که ازش ایراد نمی گیره بیشتر دوست داره